منحرف كردن بمب هاي پرنده آلمان با هواپيما

در اين بخش مي‌توانيد در مورد کليه مباحث مرتبط با موشکهاي هوا به زمين به بحث بپردازيد

مدیران انجمن: abdolmahdi, SAMAN, شوراي نظارت, مديران هوافضا

ارسال پست
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 1742
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۴ شهریور ۱۳۸۹, ۹:۱۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3423 بار
سپاس‌های دریافتی: 5849 بار

منحرف كردن بمب هاي پرنده آلمان با هواپيما

پست توسط shafagh »

ارتش المان در دوره جنگ جهاني دوم بمب هايي ساخت كه بدون نياز به هواپيماي حامل خود قادر به پرواز بودند. اين بمب ها شكلي مانند هواپيما داشتند و مانند پهبادهاي امروزي از يك سكو يا لانچر به سمت هدف پرتاپ مي شدند با اين تفاوت كه بعد از هدفگيري اوليه و پرتاپ قابل كنترل نبودند و دقت اصابت انها به هدف بستگي به دقت همان گرا و هدفگيري اوليه داشت.

اين بمب پرنده نه تنها اولين پرنده هاي جت جهان بودند بلكه اولين هواپيماي بدون سرنشين يا پهباد نيز محسوب مي شوند و علاوه بر موارد با توجه به ساختار و عملكرد انها اولين موشك هاي كروز نيز ناميده شده اند.

[External Link Removed for Guests]




[External Link Removed for Guests]



از انجا كه اين بمب پرنده از موتور ساده پالس جت بهره مي گرفت و دريچه ورودي اين نوع موتور مرتب و با شدت باز و بسته مي شد در اسمان صدايي مثل زنگ يا وزوز ايجاد مي كرد كه به ان بمب وزوزي يا زنبوركي (buzz bomb) نيز گفته مي شد . با توجه به وزن اين بمب پرنده كه حدود 850 كيلوگرم بود و همچنين اين نكته كه موتورهاي پالس جت از هواي ازاد استفاده كرده و موتورهايي بدوي و با قدرت كم مي باشند سرعت ان در هوا زياد نبود و يك هواپيما ملخي مي توانست براحتي موازي ان حركت كند.

ارتش المان از اين بمب براي كوبيدن شهر لندن استفاده كرده و انها را از نزديك ترين پايگاه هاي خود به سمت ان شهر پرتاب مي نمود. تشخيص پرواز اين بمب با وجود صداي بلند و مشخصي كه ايجاد مي كرد از بالاي سر كساني كه در مسير ان قرار داشتند اسان بود و معمولا قبل از رسيدن به هدف از طرف نيروهاي انگليسي شناسايي مي شدند.
يكي از راه ها عجيب براي در امان ماندن لندن از اصابت اين بمب هاي پرنده روشي بود كه نيروي هوايي انگليس در ان زمان بكار مي برد. خلبانان انگليسي با هواپيماهاي شكاري اسپيد فاير كه هواپيماهايي سبك و سريع بودند در هوا گشت زده و بمحض مشاهده اين بمب هاي در حال پرواز خود را به ان رسانده و بال هواپيما را روي بال بمب قرار داد و و ان را به سمت بالا يا پايين كج مي كردند. اين عمل باعث پايين امدن بال بمب شده و از مسير از قبل تعين شده خود به سمت لندن منحرف شده و سرانجام در مناطق فاقد سكنه اطراف به زمين خورده و منفجر مي شد. البته انگليس ها تعدادي از انها  را هم با توپ هاي ضد هوايي در اسمان نابود كردند.


[External Link Removed for Guests]



[External Link Removed for Guests]


 
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 3539
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۲, ۱۱:۴۰ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 4753 بار
سپاس‌های دریافتی: 7046 بار

Re: منحرف كردن بمب هاي پرنده آلمان با هواپيما

پست توسط bamn »

با سلام .

به نظرم یکی از اشتباهات هیتلر همین بود که منابعش را صرف تولید تسلیحات جدیدی می کرد که چندان کاربردی نبودند . البته بعضی از این تسلیحات واقعاً کارآمد بودند مثل تانک تایگر که هر کدامشان به تنهایی می توانستند با سه تانک دشمن مقابله و آنها را نابود کنند اما آلمانی ها فقط توانستند کمی بیش از هزار تانک تایگر بسازند که باید در هر دو جبهه شرق و غرب می جنگیدند در حالی که فقط روسها در سه سال پایانی جنگ سی هزار تانک تی-34 تولید کردند!

تقریباً 20 سال پیش در یک کتاب مجموعه داستان های کوتاه علمی-تخیلی که نه اسم کتاب یادم هست و نه اسم نویسنده اش (شاید آسیموف بود یا سی کلارک یا یک نفر دیگر) داستانی خواندم که خلاصه اش تقریباً این بود : دو تمدن در کهکشان با هم در حال جنگ بودند . یکی از تمدن ها کاملاً برتر بود و در حال پیشروی اما در یک نبرد شکست خورد . فرماندهان و دانشمندان برای بررسی و تحلیل این شکست جلسه برگزار کردند و در نهایت به این نتیجه رسیدند که برای شکست دشمن باید سلاح های بهتری بسازند . دانشمندان ایده ایی داشتند که هرچند بسیار بلندپروازانه و هزینه بر بود نظر فرماندهان ارتش را جلب کرد و کار روی آن آغاز شد ، و تیم های تحقیقاتی ارتش تمام توان خود را روی این ایده متمرکز نمودند ، اما هرچقدر که آنها در کسب نتیجه ایده آل ناموفق بودند نیروهای رقیب پیروزی های بیشتری کسب می کردند تا در نهایت به پیروزی کامل رسیدند . فرمانده لشکر شکست خورده داستان که جزییات وقایع را در قالب یک نامه برای فرمانده رقیب می نوشت معتقد بود تمرکز روی تولید سلاحی که حتی ماهیتش را نمی شناختیم بجای تولید و توسعه سلاح های قبلی ، دلیل شکست بوده است .
شادی روح پدرم و همه درگذشتگان

صلوات


Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 1742
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۴ شهریور ۱۳۸۹, ۹:۱۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3423 بار
سپاس‌های دریافتی: 5849 بار

Re: منحرف كردن بمب هاي پرنده آلمان با هواپيما

پست توسط shafagh »

با عرض سلام

هيتلر فرد بسيار با هوش و تيز بيني بود و از اين بابت هيچكس را همتراز خودش نمي دانست. او بخوبي از غرور و خودخواهي فرماندهان و شركاء خود و همچنين توانايي هاي انها استفاده مي كرد بدون انكه در حيطه هوشمندي خود براي انها اعتباري قائل باشد. براي او بالاترين چيز نهضت نازيسم بود كه بنيان نهاده بود و براي تحقق ان در سطح جهاني از همه عوامل و افراد استفاده ميكرد و در اين باره بسيار جدي بود.

او چنين نهضتي را به آلمان و نژاد آلماني نسبت ميداد و بدليل ايجاد همين حس بزرگ منشي ناسيوناليستي در بين مردم و نيروهاي آلماني بسيار محبوب شده بود و اكثريت قريب به اتفاق آلماني ها شيفته او و افكار و ايده هاي او شده و بي چون و چرا و از صميم قلب از او حمايت مي كردند و بهمين دليل مخالفين او اقليت بسيار كمي بودند و غالبا از ترس حزب نازي خود را علني نمي كردند.

هيتلر از خودخواهي و غرور و طمع شركاء خود در جنگ امثال موسوليني رهبر فاشيست وقت ايتاليا و يا دستگاه امپراطوري ژاپن و همچنين فرماندهان ارشد نيروهاي خود خبر داشت و با ان هوشمندي كه در او بود از انها براي رسيدن به اهداف خود استفاده مي كرد اما هيچگاه كساني مثل موسوليني يا امپراطور ژاپن را شريك عقايد خود محسوب نداشته و جايگاهي براي انها در نهضت نژادي خود قائل نبود كه البته انها را بروز نمي داد. بعبارتي مي توان گفت كه هيتلر حس خودنمايي شخصي نداشت و نوعي زيركي هوشمندانه براي پيشبرد اهداف خود داشت. اگر به اين عكس كه توسط يك عكاس الماني گرفته شده دقت كنيد مي بينيد كه كه چطور هيتلر با يك روش زيركانه و نشان دادن آرم صليب شكسته نازي روي بازوي خود  موكدا بر خود و نهضت نازيسم المان منهاي موسوليني و ديگر دولت هاي محور تاكيد دارد.


تصویر

 
حتي اگر ما فرض كنيم كه هيتلر و دولت هاي محور مي توانستند كل جهان را فتح كنند هيتلر يك ارمان بزرگ ناسيوناليستي داشت كه حكايت از نژاد برتر داشت و لذا هيچگاه ايتاليا و ژاپن در ان عقيده به جايگاهي نمي رسيدند.

بقول سعدي عليه الرحمه كه در باره خصلت جاه طلبي و خودخواهي پادشاهان و حكمرانان چنين گفته است :" دو درويش بر گليمي بخسبند و دو پادشاه در اقليمي نگنجند"

از اين وجهه بحث كه بگذريم اساسا هيتلر در طمع به فتح دنيا فريب هوش و ذكاوت، شيفتگي به عقايد خود و پيشرفت و برتري تسليحاتي آلمان را خورد. شيدايي او به ايجاد يك دنيا با آقايي نژاد المان باعث گرديد كه با همه زيركي نتواند كليه جوانب چنان امر خطيري در حمله به كل اروپا و شوروي را سنجيده و اينده نگري معقولي داشته باشد. پيشرفت و قدرت صنعتي و تسليحاتي آلمان بزرگترين نقطه اتكاء او در چنان اقدام نسنجيده اي بود در ان حال كه با يك حساب ساده مي توان دريافت تعداد نفرات و جمعيت آلماني ها براي يك چنين ميدان فوق العاده وسيعي و همچنين حفظ مواضع تسخير شده كه شامل مناطق و شهرها ي بسياري بودند اصلا كفايت نمي كرد و ارتش المان قادر به تحقق چنان ارماني نمي بود انهم در حالي كه بهر نحو تعدادي از نيروهاي المان و تجهيزات انها در جنگ تلف و نابود مي شدند كه هيتلر چنين نكات مهم و اساسي را در نظر نگرفت. لذا مي توان گفت كه هيتلر با وجود هوش زياد عمل بسيار احمقانه اي را مرتكب شد كه حتي شايد يك فرد عادي هم از ان بر حذر مي بود و اين اشتباه بيشتر ناشي از شيفتگي او به پياده سازي چنان حكومتي در دنيا و تصورات غلط و عدم بازنگري معقولانه در نقشه هايش مي بود. 

حتي اگر المان مي توانست بعض از همين سلاح هاي جديد اواخر جنگ را (كه در واقع تكميل هم نبودند) سال ها قبل از جنگ بسازد بازهم با نكاتي كه عرض شد اميد چنداني براي بلند پروازي هاي هيتلر و تحقق ارمان هاي او نبود. 

بنظر من كليه حكمران هايي كه با تكيه صرف بر نيروي ها نظامي و نظاميگري و بدون پشتوانه عقيدتي و دستگاه سياسي متين و معقول طمع حكومت بر مليت هاي ديگر را داشته و دست به اقداماتي ميزنند هرگز به موفقيت هاي نهايي نمي رسند و محكوم به شكست خواهند بود.

اساسا پشتوانه هر ارتش و نيروي نظامي عقيدهاي درست و دستگاه سياسي معقول و نافذ است و لذا عقيده ميليتاريسم و خوي نظاميگري خارج از عرف جهاني يك عقيده شكننده و كور است و نهايتا محكوم به زوال و شكست مي باشد، همانطور كه هيتلر ان را در جنگ جهاني دوم تجربه نمود، امريكا طعم ان را در جنگ 23 ساله ويتنام چشيد، حكومت صدام با چنين عقايدي ضعيف و متلاشي شد و داعش در سوريه و عراق نابود گرديد. 

البته طرز فكر هيتلر در اواخر جنگ تغيير كرد و ضمن پي بردن به اشتباه بزرگ خود بلند پروازي و تكيه بر هوش و عقيده اش به نوعي دلسوزي و ترحم براي نظام شكست خورده المان و الماني هايي كه قرباني ايده ها و نقشه هاي بزرگ جاه طلبانه اما بي نتيجه او شده بودند شد.

در روزهاي پاياني جنگ و سقوط برلين ديگر كسي اثري از هيتلر نيافت. بعضي ها ميگويند او سبيل معروف اش را تراشيد و تغيير قيافه داد و احتمالا همانند بعض ديگر فرماندهان اش به امريكاي جنوبي نقل مكان كرد اما بعض ديگر مي گويند او با يك تفنگ خودش از بين برده و در بشكه اسيد انداخت تا همچنان معماي او مانند شخصيت عجيب اش نقل محافل خبري باشد. ولي انچه محرز است انكه ان حكمران مفقود يا معدوم يهودي كش نبود و بعد از وي سران يهود اروپا قصه ها برايش ساختند و داستان ها علم كردند كه امروز فقط از دهان صهيونيسم شنيده مي شود.   
 
ارسال پست

بازگشت به “موشكهاي هوا به زمين”