علل جذب جوانان به فرقههای نوظهور
مدیران انجمن: رونین, شوراي نظارت
-
- پست: 458
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۱, ۸:۵۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 118 بار
- سپاسهای دریافتی: 1090 بار
علل جذب جوانان به فرقههای نوظهور
آیتالله مصباح درباره علل جذب جوانان به فرقههای نوظهور میگوید:
وقتی لغزشی از کسی سر میزند، خوبان او را متهم و طردش میکنند؛ در مقابل، فرقهها آغوش خود را برای جذب او باز میکنند.
وقتی لغزشی از کسی سر میزند، خوبان او را متهم و طردش میکنند؛ در مقابل، فرقهها آغوش خود را برای جذب او باز میکنند.
هیچ کس جز خداوند هست نیست.
-
- پست: 458
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۱, ۸:۵۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 118 بار
- سپاسهای دریافتی: 1090 بار
Re: علل جذب جوانان به فرقههای نوظهور
گرایش فطری انسان به خدا
ابتدا چند مقدمه را به صورت فهرستوار بیان میکنم؛ قرآن به ما میآموزد انسان بهگونهای آفریده شده است که ذاتاً به خدای متعال گرایش دارد؛ این گرایش با عنوانهای مختلف بیان شده است؛؛
مانند فطری بودن اسلام، فطری بودن توحید، فطری بودن حقجویی، حقطلبی و مفاهیمی از این قبیل که همه ما کمابیش شنیدهایم و چه بسا درباره آن سخنرانی کردهایم و در این زمینه کتابهایی هم نوشته شده است؛
از سخنان مرحوم آقای مطهری رضواناللهعلیه کتابی در این زمینه وجود دارد و همچنین دیگر بزرگان نیز مطالبی دارند.
پس بر اساس آموزههای اسلامی، انسان طوری آفریده شده که وجودش بُرداری است و جهتی را نشان میدهد؛
اینگونه نیست که انسان رها باشد و سمتوسویی نداشته باشد؛
در درون او عاملی وجود دارد که او را به سمت خاصی سوق میدهد، البته عوامل دیگری هم هست که موجب انحراف میشوند؛ اما این عامل را خدا در وجود آدمی قرار داده است و در آیات مختلفی بدان اشاره شده است که یکی از آنها آیه معروف
فِطْرَة اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ؛
است.
ابتدا چند مقدمه را به صورت فهرستوار بیان میکنم؛ قرآن به ما میآموزد انسان بهگونهای آفریده شده است که ذاتاً به خدای متعال گرایش دارد؛ این گرایش با عنوانهای مختلف بیان شده است؛؛
مانند فطری بودن اسلام، فطری بودن توحید، فطری بودن حقجویی، حقطلبی و مفاهیمی از این قبیل که همه ما کمابیش شنیدهایم و چه بسا درباره آن سخنرانی کردهایم و در این زمینه کتابهایی هم نوشته شده است؛
از سخنان مرحوم آقای مطهری رضواناللهعلیه کتابی در این زمینه وجود دارد و همچنین دیگر بزرگان نیز مطالبی دارند.
پس بر اساس آموزههای اسلامی، انسان طوری آفریده شده که وجودش بُرداری است و جهتی را نشان میدهد؛
اینگونه نیست که انسان رها باشد و سمتوسویی نداشته باشد؛
در درون او عاملی وجود دارد که او را به سمت خاصی سوق میدهد، البته عوامل دیگری هم هست که موجب انحراف میشوند؛ اما این عامل را خدا در وجود آدمی قرار داده است و در آیات مختلفی بدان اشاره شده است که یکی از آنها آیه معروف
فِطْرَة اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ؛
است.
هیچ کس جز خداوند هست نیست.
-
- پست: 458
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۱, ۸:۵۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 118 بار
- سپاسهای دریافتی: 1090 بار
Re: علل جذب جوانان به فرقههای نوظهور
خاستگاه مشکلات روانی غرب
نکته دیگر اینکه زندگی انسان در این عالم بهگونهای است که اگر از این مسیر منحرف شود، مشکلاتی برای او بهوجود میآید؛ مشکلاتی که خودش نمیتواند آنها را درست درک و ارزیابی کند و علتش را بفهمد، در این بخش هم گستره بحث، وسیع است که تنها اشارهای به این موضوع میکنم؛ امروزه جهان غرب با مشکلات بسیاری مواجه است، کسانی که مسافرتهایی به کشورهای اروپایی یا امریکایی داشتهاند، کمابیش میدانند آنها با چه مشکلاتی دستوپنجه نرم میکنند؛ بیش از یک قرن است مشکلات فرهنگیشان آنها را در وضعی ناآرام قرار داده است.
امروز نسل جدیدشان برای رسیدن به آرامش، هر کاری میکنند؛ ولی هیچ راهی برای رسیدن به آرامش نمییابند، در نهایت هم از فشار، اضطرابها، دلهرهها، نگرانیها و فشارهای روحی به مخدرات، مسکرات و داروهای روانگردان روی میآورند، آنها تا شاید لحظهای آرامش پیدا کنند، تنها به این مسئله دلخوشاند که بهرغم همه این مشکلات، اقتصاد پیشرفتهای داریم؛
در حالی که مهمترین مراکز اقتصادی پیشرفته دنیا دچار آفتهایی جدی شدهاند و به زودی شاهد سرنگونی این نظام سرمایهداری خواهیم بود.
همه این مشکلات به این دلیل است که از مسیر خدادادی منحرف شدهاند و خواه ناخواه دودش هم به چشمشان خواهد رفت و آنها را به آفتهایی مبتلا خواهد کرد، اگر در کشور ما هم مشکلات فرهنگی، روانی، اخلاقی، اجتماعی و خانوادگی وجود دارد، بر اثر موجی است که از آن توفان به ما سرایت کرده است؛
موجی که بر اثر پیشرفت رسانهها و ماهوارهها در بین جوانان ما گسترش یافته است.
بنابراین اگر آفتهایی هست، آثار فرهنگ آن سرزمین؛ است.
نکته دیگر اینکه زندگی انسان در این عالم بهگونهای است که اگر از این مسیر منحرف شود، مشکلاتی برای او بهوجود میآید؛ مشکلاتی که خودش نمیتواند آنها را درست درک و ارزیابی کند و علتش را بفهمد، در این بخش هم گستره بحث، وسیع است که تنها اشارهای به این موضوع میکنم؛ امروزه جهان غرب با مشکلات بسیاری مواجه است، کسانی که مسافرتهایی به کشورهای اروپایی یا امریکایی داشتهاند، کمابیش میدانند آنها با چه مشکلاتی دستوپنجه نرم میکنند؛ بیش از یک قرن است مشکلات فرهنگیشان آنها را در وضعی ناآرام قرار داده است.
امروز نسل جدیدشان برای رسیدن به آرامش، هر کاری میکنند؛ ولی هیچ راهی برای رسیدن به آرامش نمییابند، در نهایت هم از فشار، اضطرابها، دلهرهها، نگرانیها و فشارهای روحی به مخدرات، مسکرات و داروهای روانگردان روی میآورند، آنها تا شاید لحظهای آرامش پیدا کنند، تنها به این مسئله دلخوشاند که بهرغم همه این مشکلات، اقتصاد پیشرفتهای داریم؛
در حالی که مهمترین مراکز اقتصادی پیشرفته دنیا دچار آفتهایی جدی شدهاند و به زودی شاهد سرنگونی این نظام سرمایهداری خواهیم بود.
همه این مشکلات به این دلیل است که از مسیر خدادادی منحرف شدهاند و خواه ناخواه دودش هم به چشمشان خواهد رفت و آنها را به آفتهایی مبتلا خواهد کرد، اگر در کشور ما هم مشکلات فرهنگی، روانی، اخلاقی، اجتماعی و خانوادگی وجود دارد، بر اثر موجی است که از آن توفان به ما سرایت کرده است؛
موجی که بر اثر پیشرفت رسانهها و ماهوارهها در بین جوانان ما گسترش یافته است.
بنابراین اگر آفتهایی هست، آثار فرهنگ آن سرزمین؛ است.
هیچ کس جز خداوند هست نیست.
-
- پست: 458
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۱, ۸:۵۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 118 بار
- سپاسهای دریافتی: 1090 بار
Re: علل جذب جوانان به فرقههای نوظهور
فرقههای انحرافی و رسیدن به آرامش
به هر حال، بسیاری از مردمی که در دنیای مغرب زمین از همه جا سرخورده شدند، بعدها دریافتند که اصل اشکال از این است که از جهت اصلی خلقت منحرف شدهاند؛ یعنی به این نتیجه رسیدند که در مسایل مادی هر قدر هم بیشتر پیشرفت کنند، بر مشکلات آنها افزوده میشود. از اینرو، به این فکر افتادند که از گرایشهای مادی کم کنند و به معنویت روی آورند، برخی از آنها به طبیعتگرایی سوق پیدا کردند و اینکه بروند در جاهای دور مانند جزایر اقیانوسیه، جزایرمیکرونزی و در جنگلها زندگی کنند و از مظاهر تمدن دور شوند تا قدری آرامش بیابند.
امروز، در پیشرفتهترین ایالتهای امریکا فرقههای مذهبی مسیحیای وجود دارند که به طور کلی خود را از دستاوردهای تمدن امروزی کنار میکشند، یک گروه از آنها، که ما هم کموبیش با آنها ارتباط داریم، «منونایتها» هستند؛ یک دسته مسیحی که سعی میکنند در جاهای دور از شهرهای بزرگ و در روستاها و جنگلها زندگی کنند و تا حد امکان از وسایل پیشرفته امروز بهره نبرند، برخی از آنها حتی سوار هواپیما هم نمیشوند و برای مثال سعی میکنند با همان گاو آهن و ابزارآلات قدیم کشاورزی زندگیشان را اداره کنند.
افرادی نیز درصدد برآمدند دنبال روشهایی که اسم آن را عرفانی گذاشتند، بروند؛ گرایشهایی که به نوعی ریاضت و مراقبت و مانند آنها نیاز دارد، این روشها در مشرق زمین سابقه طولانی دارد و حتی بودیستها و هندویستها نیز این روشها را دارند؛ مانند یوگا، ذن و روشهای دیگر که میکوشند از طریق آنها، خودشان را از گرفتاریهای دنیا برهانند و لااقل ساعاتی به آرامش برسند. میدانید که اصلاً هدف از تأسیس برخی از مذاهب، وجود آرامش است؛ برای نمونه، مذهب بودا برای همین منظور تأسیس شده است؛
در مذاهب هندو هم گرایشهای زیادی به این سبک وجود دارد؛ یوگا یکی از نمونههاست. مشابه این در ژاپن و چین هم وجود دارد.
به تازگی اروپاییها و امریکاییها گرایش پیدا کردهاند که این روشها را یاد بگیرند و از آنها استفاده کنند تا به آرامشی برسند.
از این طریق، موجی هم به کشورهای خاورمیانه و اسلامی وارد شده است،
کشورهای عقبمانده و ضعیف از لحاظ هویت و شخصیت هم وقتی میبینند برخی از مسائل در کشورهای پیشرفته مادی رواج پیدا میکند، با این فرض که تبعیت از آنها مطلوب است، میکوشند از این روشها استفاده کنند.
به هر حال، بسیاری از مردمی که در دنیای مغرب زمین از همه جا سرخورده شدند، بعدها دریافتند که اصل اشکال از این است که از جهت اصلی خلقت منحرف شدهاند؛ یعنی به این نتیجه رسیدند که در مسایل مادی هر قدر هم بیشتر پیشرفت کنند، بر مشکلات آنها افزوده میشود. از اینرو، به این فکر افتادند که از گرایشهای مادی کم کنند و به معنویت روی آورند، برخی از آنها به طبیعتگرایی سوق پیدا کردند و اینکه بروند در جاهای دور مانند جزایر اقیانوسیه، جزایرمیکرونزی و در جنگلها زندگی کنند و از مظاهر تمدن دور شوند تا قدری آرامش بیابند.
امروز، در پیشرفتهترین ایالتهای امریکا فرقههای مذهبی مسیحیای وجود دارند که به طور کلی خود را از دستاوردهای تمدن امروزی کنار میکشند، یک گروه از آنها، که ما هم کموبیش با آنها ارتباط داریم، «منونایتها» هستند؛ یک دسته مسیحی که سعی میکنند در جاهای دور از شهرهای بزرگ و در روستاها و جنگلها زندگی کنند و تا حد امکان از وسایل پیشرفته امروز بهره نبرند، برخی از آنها حتی سوار هواپیما هم نمیشوند و برای مثال سعی میکنند با همان گاو آهن و ابزارآلات قدیم کشاورزی زندگیشان را اداره کنند.
افرادی نیز درصدد برآمدند دنبال روشهایی که اسم آن را عرفانی گذاشتند، بروند؛ گرایشهایی که به نوعی ریاضت و مراقبت و مانند آنها نیاز دارد، این روشها در مشرق زمین سابقه طولانی دارد و حتی بودیستها و هندویستها نیز این روشها را دارند؛ مانند یوگا، ذن و روشهای دیگر که میکوشند از طریق آنها، خودشان را از گرفتاریهای دنیا برهانند و لااقل ساعاتی به آرامش برسند. میدانید که اصلاً هدف از تأسیس برخی از مذاهب، وجود آرامش است؛ برای نمونه، مذهب بودا برای همین منظور تأسیس شده است؛
در مذاهب هندو هم گرایشهای زیادی به این سبک وجود دارد؛ یوگا یکی از نمونههاست. مشابه این در ژاپن و چین هم وجود دارد.
به تازگی اروپاییها و امریکاییها گرایش پیدا کردهاند که این روشها را یاد بگیرند و از آنها استفاده کنند تا به آرامشی برسند.
از این طریق، موجی هم به کشورهای خاورمیانه و اسلامی وارد شده است،
کشورهای عقبمانده و ضعیف از لحاظ هویت و شخصیت هم وقتی میبینند برخی از مسائل در کشورهای پیشرفته مادی رواج پیدا میکند، با این فرض که تبعیت از آنها مطلوب است، میکوشند از این روشها استفاده کنند.
هیچ کس جز خداوند هست نیست.
-
- پست: 458
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۱, ۸:۵۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 118 بار
- سپاسهای دریافتی: 1090 بار
Re: علل جذب جوانان به فرقههای نوظهور
ظهور فرقههای منحرف معنوی
عوامل دیگری نیز وجود دارد که باید درباره آن بحثهای جامعهشناسی و آسیبشناسی اجتماعی انجام داد که چه اتفاقی میافتد که در کشورهایی مثل ایران با این همه سابقه فرهنگی غنی و تاریخ درخشان، فرقههای انحرافی مبتذل یا دیگر فرقههای انحرافی گمراهکننده پیدا میشود.
به هرحال، با کمال تأسف شاهدیم که در کشور ما نیز اینگونه گرایشهای انحرافی پیدا شده است و برخی جوانها را مجذوب خودشان کردهاند؛
گرایشهایی که هر انسان عاقلی وقتی از ماهیت آنها اطلاع پیدا کند، میفهمد که اینها روشهای انحرافی است.
برخی از این فرقهها مثل شیطانپرستی و امثال آن که هم از اسمش و هم از رفتارها و شیوههایی که به کار میگیرند و اهدافی که برای خودشان معرفی میکنند پیداست، ارزشی ندارد که درباره آن بحث کنیم؛ چندان خطری هم ندارد؛
بالاخره این هم نوعی اباحیگری و بیبندوباری است.
آنچه از آن بیشتر احساس خطر میکنیم این است که گاهی افکاری از این نوع؛ گرایشها ترویج میشود که جنبه قداست دارد؛ اساسش بر بیبندوباری و پرستش شیطان و شهوت نیست؛ بلکه با آهنگی مقدس و پر جاذبه مطرح میشود و جوانهای بسیار پاک و مخلص اما ناآگاه را جذب میکند، خطر این نوع گرایشها برای ما خیلی بیشتر از خطر فرقههایی مانند شیطانپرستی و امثال آن است؛ چون میدانیم چه کسانی دنبال آنها میروند و هر کس هم میرود، میداند دنبال چه چیزهایی میرود؛ آنها دنبال بیبندوباری هستند، اسمش را هر چه میخواهند بگذارند؛ اما اینها اینگونه نیستند؛ بسیاری از اینها افرادی هستند که سوابق خوبی دارند؛ حتی بعضی؛ از آنها جبههرفته؛ و علاقهمند به انقلاب هستند؛ این افراد به اسم گرایشهای معنوی و عرفانی، در دام میافتند و جذب میشوند.
گاهی نیز چراغ سبزی به آنها نشان میدهند که بیشتر باعث اعتمادشان به آن فرقهای که انتخاب کردهاند، میشود و کمکم آنها را از راه حق منحرف میکنند و طعمهای میشوند برای شیطان بزرگ و دیگر شیاطینی که درصدد تسلط بر کشور، منابع ما و بالاخره به انزوا کشیدن انقلاب هستند، بنابراین، بیشتر بر این مسئله تأکید میکنم؛ زیرا بطلان سایر فرقههای انحرافی خیلی واضح است.
عوامل دیگری نیز وجود دارد که باید درباره آن بحثهای جامعهشناسی و آسیبشناسی اجتماعی انجام داد که چه اتفاقی میافتد که در کشورهایی مثل ایران با این همه سابقه فرهنگی غنی و تاریخ درخشان، فرقههای انحرافی مبتذل یا دیگر فرقههای انحرافی گمراهکننده پیدا میشود.
به هرحال، با کمال تأسف شاهدیم که در کشور ما نیز اینگونه گرایشهای انحرافی پیدا شده است و برخی جوانها را مجذوب خودشان کردهاند؛
گرایشهایی که هر انسان عاقلی وقتی از ماهیت آنها اطلاع پیدا کند، میفهمد که اینها روشهای انحرافی است.
برخی از این فرقهها مثل شیطانپرستی و امثال آن که هم از اسمش و هم از رفتارها و شیوههایی که به کار میگیرند و اهدافی که برای خودشان معرفی میکنند پیداست، ارزشی ندارد که درباره آن بحث کنیم؛ چندان خطری هم ندارد؛
بالاخره این هم نوعی اباحیگری و بیبندوباری است.
آنچه از آن بیشتر احساس خطر میکنیم این است که گاهی افکاری از این نوع؛ گرایشها ترویج میشود که جنبه قداست دارد؛ اساسش بر بیبندوباری و پرستش شیطان و شهوت نیست؛ بلکه با آهنگی مقدس و پر جاذبه مطرح میشود و جوانهای بسیار پاک و مخلص اما ناآگاه را جذب میکند، خطر این نوع گرایشها برای ما خیلی بیشتر از خطر فرقههایی مانند شیطانپرستی و امثال آن است؛ چون میدانیم چه کسانی دنبال آنها میروند و هر کس هم میرود، میداند دنبال چه چیزهایی میرود؛ آنها دنبال بیبندوباری هستند، اسمش را هر چه میخواهند بگذارند؛ اما اینها اینگونه نیستند؛ بسیاری از اینها افرادی هستند که سوابق خوبی دارند؛ حتی بعضی؛ از آنها جبههرفته؛ و علاقهمند به انقلاب هستند؛ این افراد به اسم گرایشهای معنوی و عرفانی، در دام میافتند و جذب میشوند.
گاهی نیز چراغ سبزی به آنها نشان میدهند که بیشتر باعث اعتمادشان به آن فرقهای که انتخاب کردهاند، میشود و کمکم آنها را از راه حق منحرف میکنند و طعمهای میشوند برای شیطان بزرگ و دیگر شیاطینی که درصدد تسلط بر کشور، منابع ما و بالاخره به انزوا کشیدن انقلاب هستند، بنابراین، بیشتر بر این مسئله تأکید میکنم؛ زیرا بطلان سایر فرقههای انحرافی خیلی واضح است.
هیچ کس جز خداوند هست نیست.
-
- پست: 458
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۱, ۸:۵۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 118 بار
- سپاسهای دریافتی: 1090 بار
Re: علل جذب جوانان به فرقههای نوظهور
انحرافی خیلی واضح است.
راه عرفان در کنار راه دین
امروزه حتی در دانشگاهها و محافل علمی و مذهبی، مسئلهای مطرح میشود و افرادی را دچار شبهه و انحراف میکند که لازم است ابتدا به این مسئله اساسی اشاره کنم و سپس به بعضی از لوازم و شاخههای آن بپردازم، یک فکر ریشهای تبلیغ میشود که در دنیا تازگی ندارد؛ اما در کشور ما تقریباً عمر زیادی ندارد، اساس این فکر آن است که راه؛ رسیدن به کمالات معنوی، تنها دین نیست؛ اصل مفروض و پیشفرض آنها این است که انسان یک ارزشهای معنوی دارد که باید به آن نائل شود؛ به کمالاتی میتواند برسد که از راه علوم مادی مانند صنعت و تکنولوژی به آن نمیرسد؛ اما غیر از دین، راه دیگری هم برای رسیدن به این کمالات هست که احیاناً از دین هم آسانتر است؛ لااقل در بعضی بخشها از لحاظ زمان کوتاهتر است و با گذراندن دوره محدودی انسان میتواند به آن نتایج برسد.
آنها واژهای را به کار میبرند که در فرهنگ ما به «عرفان»؛ ترجمه شده است؛ میگویند راه رسیدن به حقیقت، فقط دین نیست اگر در سایه دین به حقیقت یا آن کمالاتی که انسان برای آن آفریده شده ـ یعنی کمالات فرامادی میرسیم؛ راه دیگری هم وجود دارد که راه عرفان است؛ اگر انسانها هیچ دینی هم نداشته باشند، حتی خدا را هم قبول نداشته باشند، راهی به نام عرفان وجود دارد که میتوانند آن راه را بپیمایند و به حقیقت و آرامش کامل برسند و مطالبی را درک کنند که دیگران از درک آن عاجزند؛ چیزهایی را ببینند که دیگران نمیبینند؛ کارهایی را انجام دهند که دیگران نمیتوانند از عهده آن برآیند؛ معادل فارسی واژهای که به کار میبرند، عرفان است؛ حالا این ترجمه صحیح است یا نیست، موضوع دیگری است.
امروز مشکلی که به عنوان یک مشکل نوظهور در جامعه ما، به ویژه بعد از پیروزی انقلاب مطرح شده، رواج فرقههایی است که به نام عرفان فعالیت میکنند، بنابراین، مسئولان فرهنگی کشور، مسئولان آموزش و پرورش، مسئولان آموزش عالی و سایر کسانی که مسئولیتی در حفظ اصالت فرهنگ و دین کشور دارند، باید به این مسائل توجه داشته باشند و برای این انحرافات چارهای بیندیشند
راه عرفان در کنار راه دین
امروزه حتی در دانشگاهها و محافل علمی و مذهبی، مسئلهای مطرح میشود و افرادی را دچار شبهه و انحراف میکند که لازم است ابتدا به این مسئله اساسی اشاره کنم و سپس به بعضی از لوازم و شاخههای آن بپردازم، یک فکر ریشهای تبلیغ میشود که در دنیا تازگی ندارد؛ اما در کشور ما تقریباً عمر زیادی ندارد، اساس این فکر آن است که راه؛ رسیدن به کمالات معنوی، تنها دین نیست؛ اصل مفروض و پیشفرض آنها این است که انسان یک ارزشهای معنوی دارد که باید به آن نائل شود؛ به کمالاتی میتواند برسد که از راه علوم مادی مانند صنعت و تکنولوژی به آن نمیرسد؛ اما غیر از دین، راه دیگری هم برای رسیدن به این کمالات هست که احیاناً از دین هم آسانتر است؛ لااقل در بعضی بخشها از لحاظ زمان کوتاهتر است و با گذراندن دوره محدودی انسان میتواند به آن نتایج برسد.
آنها واژهای را به کار میبرند که در فرهنگ ما به «عرفان»؛ ترجمه شده است؛ میگویند راه رسیدن به حقیقت، فقط دین نیست اگر در سایه دین به حقیقت یا آن کمالاتی که انسان برای آن آفریده شده ـ یعنی کمالات فرامادی میرسیم؛ راه دیگری هم وجود دارد که راه عرفان است؛ اگر انسانها هیچ دینی هم نداشته باشند، حتی خدا را هم قبول نداشته باشند، راهی به نام عرفان وجود دارد که میتوانند آن راه را بپیمایند و به حقیقت و آرامش کامل برسند و مطالبی را درک کنند که دیگران از درک آن عاجزند؛ چیزهایی را ببینند که دیگران نمیبینند؛ کارهایی را انجام دهند که دیگران نمیتوانند از عهده آن برآیند؛ معادل فارسی واژهای که به کار میبرند، عرفان است؛ حالا این ترجمه صحیح است یا نیست، موضوع دیگری است.
امروز مشکلی که به عنوان یک مشکل نوظهور در جامعه ما، به ویژه بعد از پیروزی انقلاب مطرح شده، رواج فرقههایی است که به نام عرفان فعالیت میکنند، بنابراین، مسئولان فرهنگی کشور، مسئولان آموزش و پرورش، مسئولان آموزش عالی و سایر کسانی که مسئولیتی در حفظ اصالت فرهنگ و دین کشور دارند، باید به این مسائل توجه داشته باشند و برای این انحرافات چارهای بیندیشند
هیچ کس جز خداوند هست نیست.
- پست: 756
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۸۷, ۱:۲۱ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 4048 بار
- سپاسهای دریافتی: 2811 بار
Re: علل جذب جوانان به فرقههای نوظهور
امیر احمدی2 نوشته شده:انحرافی خیلی واضح است.
راه عرفان در کنار راه دین
امروزه حتی در دانشگاهها و محافل علمی و مذهبی، مسئلهای مطرح میشود و افرادی را دچار شبهه و انحراف میکند که لازم است ابتدا به این مسئله اساسی اشاره کنم و سپس به بعضی از لوازم و شاخههای آن بپردازم، یک فکر ریشهای تبلیغ میشود که در دنیا تازگی ندارد؛ اما در کشور ما تقریباً عمر زیادی ندارد، اساس این فکر آن است که راه؛ رسیدن به کمالات معنوی، تنها دین نیست؛ اصل مفروض و پیشفرض آنها این است که انسان یک ارزشهای معنوی دارد که باید به آن نائل شود؛ به کمالاتی میتواند برسد که از راه علوم مادی مانند صنعت و تکنولوژی به آن نمیرسد؛ اما غیر از دین، راه دیگری هم برای رسیدن به این کمالات هست که احیاناً از دین هم آسانتر است؛ لااقل در بعضی بخشها از لحاظ زمان کوتاهتر است و با گذراندن دوره محدودی انسان میتواند به آن نتایج برسد.
آنها واژهای را به کار میبرند که در فرهنگ ما به «عرفان»؛ ترجمه شده است؛ میگویند راه رسیدن به حقیقت، فقط دین نیست اگر در سایه دین به حقیقت یا آن کمالاتی که انسان برای آن آفریده شده ـ یعنی کمالات فرامادی میرسیم؛ راه دیگری هم وجود دارد که راه عرفان است؛ اگر انسانها هیچ دینی هم نداشته باشند، حتی خدا را هم قبول نداشته باشند، راهی به نام عرفان وجود دارد که میتوانند آن راه را بپیمایند و به حقیقت و آرامش کامل برسند و مطالبی را درک کنند که دیگران از درک آن عاجزند؛ چیزهایی را ببینند که دیگران نمیبینند؛ کارهایی را انجام دهند که دیگران نمیتوانند از عهده آن برآیند؛ معادل فارسی واژهای که به کار میبرند، عرفان است؛ حالا این ترجمه صحیح است یا نیست، موضوع دیگری است.
امروز مشکلی که به عنوان یک مشکل نوظهور در جامعه ما، به ویژه بعد از پیروزی انقلاب مطرح شده، رواج فرقههایی است که به نام عرفان فعالیت میکنند، بنابراین، مسئولان فرهنگی کشور، مسئولان آموزش و پرورش، مسئولان آموزش عالی و سایر کسانی که مسئولیتی در حفظ اصالت فرهنگ و دین کشور دارند، باید به این مسائل توجه داشته باشند و برای این انحرافات چارهای بیندیشند
در دین مبین اسلام شخصی که تمام عمر خویش نماز نخوانده باشد یا روزه نگرفته باشد و یا به عربستان برای زیارت کعبه نرفته باشد یا...
میتواند تنها با پرداخت پول همه ی انهارا جبران نماید. ایا غیر از این است؟
پس میتوان نتیجه گرفت که یکی از راه های رسیدن به حقیقت پول است.
البته به تازگی فرقه های نوظهور مختلفی پدیدار شدند اما امیدوارم هدف از این صحبت ها باز کردن کهنه پاره های قدیمی که سالها پیش حل و فصل گردیده اند نباشد.
-
- پست: 458
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۱, ۸:۵۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 118 بار
- سپاسهای دریافتی: 1090 بار
Re: علل جذب جوانان به فرقههای نوظهور
انگیزههای پیروی از عرفانهای نوظهور
مسئله دیگری که به طور اجمالی بدان اشاره میکنم این است که چه انگیزهای سبب میشود افرادی چنین ریاضتها و سختیهایی را تحمل کنند؛ تحمل بعضی از این ریاضتها خیلی مشکل است، ما میخواهیم یک ماه رمضان روزه بگیریم ـ با مقدمات و مؤخراتش ـ شب تا سحر هر چه دلمان میخواهد میخوریم و میآشامیم و داروهای تقویتی هم استفاده میکنیم که میخواهیم ده یا دوازده ساعت غذا نخوریم؛ ولی این مرتاضان هند واقعاً زحمتها وگرسنگیهای طاقتفرسایی میکشند که اصلاً برای ما قابل تصور نیست. حرکتها، رفتارها و زندگیشان بسیار عجیب است. چه انگیزهای پیدا میشود که این کارها را انجام دهند؟
پرداختن به این موضوع نیازمند بحثی طولانی است و در واقع، برای این کارها چند نوع انگیزه مطرح است.
اما آن چه بیش از همه مهم است اینکه جوانهای ما در پی چه هستند؟
مسئله دیگری که به طور اجمالی بدان اشاره میکنم این است که چه انگیزهای سبب میشود افرادی چنین ریاضتها و سختیهایی را تحمل کنند؛ تحمل بعضی از این ریاضتها خیلی مشکل است، ما میخواهیم یک ماه رمضان روزه بگیریم ـ با مقدمات و مؤخراتش ـ شب تا سحر هر چه دلمان میخواهد میخوریم و میآشامیم و داروهای تقویتی هم استفاده میکنیم که میخواهیم ده یا دوازده ساعت غذا نخوریم؛ ولی این مرتاضان هند واقعاً زحمتها وگرسنگیهای طاقتفرسایی میکشند که اصلاً برای ما قابل تصور نیست. حرکتها، رفتارها و زندگیشان بسیار عجیب است. چه انگیزهای پیدا میشود که این کارها را انجام دهند؟
پرداختن به این موضوع نیازمند بحثی طولانی است و در واقع، برای این کارها چند نوع انگیزه مطرح است.
اما آن چه بیش از همه مهم است اینکه جوانهای ما در پی چه هستند؟
هیچ کس جز خداوند هست نیست.
-
- پست: 458
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۱, ۸:۵۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 118 بار
- سپاسهای دریافتی: 1090 بار
Re: علل جذب جوانان به فرقههای نوظهور
از دیرباز کسانی که روشهای درویشی و تصوف و مانند اینها را انتخاب میکردند و مدتی هم ریاضت میکشیدند همه به دنبال هوس نبودند؛ بلکه در میان آنها هم کسانی بودند که واقعاً زحمتها و ریاضتهایی میکشیدند و صرفاً در پی گذاشتن سبیل و گفتن یا هو و یا مدد نبودند. یکی از عواملی که آنها را به این کارها وامیداشت این بود که میدیدند مسئله دین و شریعت به گونهای است که انسان وقتی صبح از خواب بلند میشود تا شب که میخوابد، باید به طور دائم حواسش جمع باشد که به چه چیزهایی نگاه کند و به چه؛ چیزهایی نگاه نکند، چه چیزی بخورد و چه چیزی نخورد، به کجا برود و به کجا نرود، به چه چیزی دست بزند و به چه چیزی دست نزند؛ انسان به طور دائم احساس میکند تحت فشار است؛
اما اگر بگویند ده یا چهل روز کاری را انجام بده، میگوید تلاشی میکنم و بعد هم هر چه دلم خواست، همان را انجام میدهم. به اینها اینگونه القا میشود که وقتی یک برنامه چهلروزه، ششماهه یا یکسالهای انجام میدهید، کمالاتی پیدا میکنید، بیمه میشوید و دنیایتان هم تأمین میشود.
برای مثال،؛ به مقاماتی میرسید و اطلاعاتی هم پیدا میکنید؛ اما این برای مدت محدودی است. میگویند اگر بخواهیم دستور شریعت را اجرا کنیم، از ابتدا که به تکلیف میرسیم تا روزی که ما را در قبر میگذارند، باید دائماً ببینیم چه چیزی حلال و چه چیزی حرام است؛ جانمان به لب میرسد.
اینکه برو چهل روز یا شش؛ ماه یا یکسال زحمت بکش و بقیه؛ عمر را راحت باش؛ یکی از دامهای شیطان است.
اما اگر بگویند ده یا چهل روز کاری را انجام بده، میگوید تلاشی میکنم و بعد هم هر چه دلم خواست، همان را انجام میدهم. به اینها اینگونه القا میشود که وقتی یک برنامه چهلروزه، ششماهه یا یکسالهای انجام میدهید، کمالاتی پیدا میکنید، بیمه میشوید و دنیایتان هم تأمین میشود.
برای مثال،؛ به مقاماتی میرسید و اطلاعاتی هم پیدا میکنید؛ اما این برای مدت محدودی است. میگویند اگر بخواهیم دستور شریعت را اجرا کنیم، از ابتدا که به تکلیف میرسیم تا روزی که ما را در قبر میگذارند، باید دائماً ببینیم چه چیزی حلال و چه چیزی حرام است؛ جانمان به لب میرسد.
اینکه برو چهل روز یا شش؛ ماه یا یکسال زحمت بکش و بقیه؛ عمر را راحت باش؛ یکی از دامهای شیطان است.
هیچ کس جز خداوند هست نیست.
-
- پست: 458
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۱, ۸:۵۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 118 بار
- سپاسهای دریافتی: 1090 بار
Re: علل جذب جوانان به فرقههای نوظهور
آنوقت آنها از این فرصت سوء استفاده میکنند و افراد را به عوالمی میکشانند و به آنها القا میکنند که وقتی این کارها را انجام دادید، دیگر نیاز نیست عبادت کنید؛ از شما نماز و دیگر تکالیف را نمیخواهند؛ آنها برای شما مباح میشود.
آنگاه میگویید مدتی زحمت کشیدم، اما دیگر راحت شدم؛ این یکی از انگیزههاست؛ به ویژه وقتی به اسم انجام مناسک و برنامههای عرفانی، در کنارش چیزهای دلخوشکنندهای هم باشد،
برای مثال، مجالسی است که انسان با کسانی که دوست دارد با آنها بنشیند ـ همجنس یا غیرهمجنس ـ در این محافل مقدس عرفانی و صوفیگری! احیاناً دستی برآرد، پایی بیافشاند، سرودی بخواند، مصافحهای بکند، کسی را در بغل بگیرد؛
وقتی اینها ضمیمهاش باشد، چاشنیهای خوبی است که هم عارف میشویم، هم به مقامات میرسیم و هم به چیزهای دلخواهمان میرسیم!
اگر از اول میگفتند که لزومی ندارد به احکام شرع عمل کنید و راه دیگری وجود دارد، خیال انسان راحت میشود؛ میگویند آن راه دین برای دینداران است که سینه بزنند، مسجد بروند و روضه بخوانند و گریه کنند؛ اما راه دیگری هست که یکجا مینشینند و با مراقبه و خلسه به مقامات و کمالات میرسند و از همه هم برتر است! این انگیزههای شیطانی است که باعث میشود کسانی به جای دین، به دنبال اینگونه عرفانها بروند.
آنگاه میگویید مدتی زحمت کشیدم، اما دیگر راحت شدم؛ این یکی از انگیزههاست؛ به ویژه وقتی به اسم انجام مناسک و برنامههای عرفانی، در کنارش چیزهای دلخوشکنندهای هم باشد،
برای مثال، مجالسی است که انسان با کسانی که دوست دارد با آنها بنشیند ـ همجنس یا غیرهمجنس ـ در این محافل مقدس عرفانی و صوفیگری! احیاناً دستی برآرد، پایی بیافشاند، سرودی بخواند، مصافحهای بکند، کسی را در بغل بگیرد؛
وقتی اینها ضمیمهاش باشد، چاشنیهای خوبی است که هم عارف میشویم، هم به مقامات میرسیم و هم به چیزهای دلخواهمان میرسیم!
اگر از اول میگفتند که لزومی ندارد به احکام شرع عمل کنید و راه دیگری وجود دارد، خیال انسان راحت میشود؛ میگویند آن راه دین برای دینداران است که سینه بزنند، مسجد بروند و روضه بخوانند و گریه کنند؛ اما راه دیگری هست که یکجا مینشینند و با مراقبه و خلسه به مقامات و کمالات میرسند و از همه هم برتر است! این انگیزههای شیطانی است که باعث میشود کسانی به جای دین، به دنبال اینگونه عرفانها بروند.
هیچ کس جز خداوند هست نیست.
-
- پست: 458
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۱, ۸:۵۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 118 بار
- سپاسهای دریافتی: 1090 بار
Re: علل جذب جوانان به فرقههای نوظهور
منافقین، خطرناکتر از کفار
شیطان از این راهها فراوان دارد؛ منتها کسانی که به کلی راهشان از دین جداست، چندان خطری ندارند؛ زیرا آدم متدین میداند این راه اشتباه است؛ اما خطرناکتر این است که در قالب مناسک دینی، به اسم پیشرفت دین، تقرب به علی، همسنخ شدن با سلمان یا اویس قرنی، هواهای نفسانی و برنامههای شیطانی ضمیمه شود؛
ما در جامعه از کفار خیلی نمیترسیم؛ کافری که از رو شمشیر میکشد و میگوید من دشمن شما هستم، خیلی ترس ندارد؛ ترس از منافق است که میگوید من با شما هستم، اما از پشت خجر میزند؛ این خطرناک است؛
إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ؛
منافقین از مشرکین و کفار بدترند، چرا؟
برای اینکه زمینه فریب دادن مردم را دارند؛ در ظاهر اظهار دینداری و انقلابیگری میکنند، ولی از پشت خنجر میزنند؛ جوانان سادهدل را بهراحتی فریب میدهند. این گرایشهای عرفانی که روزبهروز مانند قارچ افزایش پیدا میکند، دام بزرگ شیطان برای جلب جوانهای پاک ماست؛ اینجاست که دل انسان میسوزد. جوانی که حاضر است به اسم دین و برای تقرب به خدا برای اینکه عشق علی در دلش شعلهور شود، فداکاری کند، به او میگویند سبیلی بگذار. فلان کار را بکن. این برنامه را اجرا کن. این ذکرها را بگو و دیگر به چیزی نیاز نیست. غافل از اینکه آن راهی که خدا معین کرده است این نیست؛ نه علی این راه را میپسندد، نه دوستان علی و نه خدای علی.
شیطان از این راهها فراوان دارد؛ منتها کسانی که به کلی راهشان از دین جداست، چندان خطری ندارند؛ زیرا آدم متدین میداند این راه اشتباه است؛ اما خطرناکتر این است که در قالب مناسک دینی، به اسم پیشرفت دین، تقرب به علی، همسنخ شدن با سلمان یا اویس قرنی، هواهای نفسانی و برنامههای شیطانی ضمیمه شود؛
ما در جامعه از کفار خیلی نمیترسیم؛ کافری که از رو شمشیر میکشد و میگوید من دشمن شما هستم، خیلی ترس ندارد؛ ترس از منافق است که میگوید من با شما هستم، اما از پشت خجر میزند؛ این خطرناک است؛
إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ؛
منافقین از مشرکین و کفار بدترند، چرا؟
برای اینکه زمینه فریب دادن مردم را دارند؛ در ظاهر اظهار دینداری و انقلابیگری میکنند، ولی از پشت خنجر میزنند؛ جوانان سادهدل را بهراحتی فریب میدهند. این گرایشهای عرفانی که روزبهروز مانند قارچ افزایش پیدا میکند، دام بزرگ شیطان برای جلب جوانهای پاک ماست؛ اینجاست که دل انسان میسوزد. جوانی که حاضر است به اسم دین و برای تقرب به خدا برای اینکه عشق علی در دلش شعلهور شود، فداکاری کند، به او میگویند سبیلی بگذار. فلان کار را بکن. این برنامه را اجرا کن. این ذکرها را بگو و دیگر به چیزی نیاز نیست. غافل از اینکه آن راهی که خدا معین کرده است این نیست؛ نه علی این راه را میپسندد، نه دوستان علی و نه خدای علی.
هیچ کس جز خداوند هست نیست.
-
- پست: 458
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۱, ۸:۵۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 118 بار
- سپاسهای دریافتی: 1090 بار
Re: علل جذب جوانان به فرقههای نوظهور
راه مقابله با فرقههای نوظهور
آنچه بیان شد، آفتها بود؛ حال چه باید کرد؟
البته این گرایشها عوامل کمکی نیز دارد که افرادی را به این طرف سوق میدهد. کسانی جوانان را از خود میرانند و طرف مقابل آنها را جذب میکند. بیشترین دلیل رشد فرقههای انحرافی در کشورهای اسلامی همین است؛ وقتی لغزشی از کسی سر میزند، خوبان او را متهم و طردش میکنند؛ در مقابل، آنها آغوششان را برای جذب او باز میکنند؛ چون از این راه رانده میشود، به آغوش آنها میرود. باید حواسمان جمع باشد و با کمال مهربانی، صمیمیت، بیان خوش و منطق قوی برخورد کنیم. اگر کسی اشتباهی میکند یا انحرافی در او پیدا میشود یا دوستی پیدا میکند و در مجلسی شرکت میکند که نباید شرکت میکرد، نباید زود او را طرد کرد؛ باید با مهربانی و؛ صمیمت با او صحبت کرد و با منطق قوی برایش روشن کرد که اشتباه کرده است.
البته هر چه این روشنگری غیرمستقیم باشد، مفیدتر است. برای جلوگیری از این فرقههای انحرافی، افرادی باید بیشتر احساس مسئولیت کنند که مسئولیت تربیت جوانها را برعهده دارند. کسانی که در دبیرستانها عهدهدار کارهای پرورشی هستند و روحانیان که نسبت به جوانها، انحرافات، عقاید، افکار و رفتارهایشان بیشتر حساس و دلسوز هستند، باید بکوشند عقاید صحیح را با منطق قوی بیان کنند و مسائل انحرافی را پیشاپیش هشدار دهند.
باید بگویند این راهی که شما میخواهید بروید، چند تا چاله هم در مسیرش وجود دارد، حواستان جمع باشد. به جوانهایمان از اول گوشزد کنیم که در این ارتباطات، جلسات، معاشرتها و دیدن بعضی از فیلمها، چالههایی هم هست، حواستان جمع باشد. باید آن چالهها را به جوانان معرفی کرد که اشکال و انحرافش کجاست.
اگر میشد با یک برنامه چهل؛ روزه یا کمتر یا بیشتر، انسان کاری کند که سعادت ابدیش تأمین شود، خدا برای چه امام حسین علیهالسلام و 72 تن از یارانش را به کربلا فرستاد تا شهید شوند؟
اگر اینگونه بود که میگفت:
این برنامه، بروید اجرا کنید تا رستگار شوید! ؛
من و شما که بعد از 1400 سال این همه زیارت امام حسین علیهالسلام میخوانیم چه میگوییم؟
اشهد انک قد اقمت الصلوه؛ تو نماز را به پا داشتی.
اگر میشد بدون نماز کاری کنند، چه احتیاجی بود که این عزیزان خدا این فداکاریها را کنند و متحمل اینهمه رنج شوند.
آنچه بیان شد، آفتها بود؛ حال چه باید کرد؟
البته این گرایشها عوامل کمکی نیز دارد که افرادی را به این طرف سوق میدهد. کسانی جوانان را از خود میرانند و طرف مقابل آنها را جذب میکند. بیشترین دلیل رشد فرقههای انحرافی در کشورهای اسلامی همین است؛ وقتی لغزشی از کسی سر میزند، خوبان او را متهم و طردش میکنند؛ در مقابل، آنها آغوششان را برای جذب او باز میکنند؛ چون از این راه رانده میشود، به آغوش آنها میرود. باید حواسمان جمع باشد و با کمال مهربانی، صمیمیت، بیان خوش و منطق قوی برخورد کنیم. اگر کسی اشتباهی میکند یا انحرافی در او پیدا میشود یا دوستی پیدا میکند و در مجلسی شرکت میکند که نباید شرکت میکرد، نباید زود او را طرد کرد؛ باید با مهربانی و؛ صمیمت با او صحبت کرد و با منطق قوی برایش روشن کرد که اشتباه کرده است.
البته هر چه این روشنگری غیرمستقیم باشد، مفیدتر است. برای جلوگیری از این فرقههای انحرافی، افرادی باید بیشتر احساس مسئولیت کنند که مسئولیت تربیت جوانها را برعهده دارند. کسانی که در دبیرستانها عهدهدار کارهای پرورشی هستند و روحانیان که نسبت به جوانها، انحرافات، عقاید، افکار و رفتارهایشان بیشتر حساس و دلسوز هستند، باید بکوشند عقاید صحیح را با منطق قوی بیان کنند و مسائل انحرافی را پیشاپیش هشدار دهند.
باید بگویند این راهی که شما میخواهید بروید، چند تا چاله هم در مسیرش وجود دارد، حواستان جمع باشد. به جوانهایمان از اول گوشزد کنیم که در این ارتباطات، جلسات، معاشرتها و دیدن بعضی از فیلمها، چالههایی هم هست، حواستان جمع باشد. باید آن چالهها را به جوانان معرفی کرد که اشکال و انحرافش کجاست.
اگر میشد با یک برنامه چهل؛ روزه یا کمتر یا بیشتر، انسان کاری کند که سعادت ابدیش تأمین شود، خدا برای چه امام حسین علیهالسلام و 72 تن از یارانش را به کربلا فرستاد تا شهید شوند؟
اگر اینگونه بود که میگفت:
این برنامه، بروید اجرا کنید تا رستگار شوید! ؛
من و شما که بعد از 1400 سال این همه زیارت امام حسین علیهالسلام میخوانیم چه میگوییم؟
اشهد انک قد اقمت الصلوه؛ تو نماز را به پا داشتی.
اگر میشد بدون نماز کاری کنند، چه احتیاجی بود که این عزیزان خدا این فداکاریها را کنند و متحمل اینهمه رنج شوند.
هیچ کس جز خداوند هست نیست.