هرف ايالات متحده امريکا از حمله به افغانستان و عراق چه بود؟

در اين بخش مي‌توانيد در مورد کليه‌ي مباحث مرتبط با تاريخ جهان به بحث بپردازيد

مدیران انجمن: abdolmahdi, رونین, شوراي نظارت

Moderator
Moderator
پست: 2646
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۶, ۷:۴۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 22547 بار
سپاس‌های دریافتی: 14742 بار

پست توسط Shahbaz »

نقل قول:
حالا اگر تركيه و افغانستان و پاكستان را هم به ساير كشورهاي فوق اضافه كنيم متوجه جدا كردن كشورهاي بزرگ منطقه
مانند ايران ،چين و روسيه و كشورهاي كوچكتر مانند سوريه و لبنان هستيم.

دروغ نگم. این قسمت رو اصلا نفهمیدم!


يكي از اهداف امريكا در حمله به عراق جدايي جغرافيايي ايران و سوريه بود در واقع امريكا با اينكار
بين ايران و سوريه فاصله انداخت .در صورت حمله امريكا به يكي از كشورها بخصوص سوريه ايران توانايي كمك زميني و ارسال مهمات و تجهيزات و... را به اساني نخواهد داشت
در مقياس بزگتر امريكا با كشورهاي ايران ، روسيه و چين نيز همين كار را انجام ميدهد
تا درصورت حمله به ايران ،روسيه و چين نتوانند به ايران كمك ارسال كنند
كشورهاي بين ايران روسيه شامل اذربايجان،گرجستان ، قزاقستان ،ازبكستان
كشورهاي بين ايران و چين شامل افغانستان و پاكستان توسط عوامل امريكا تحت كنترل هستند
چون وقتي زمين كشوري دست امريكا است فضاي بالاي اين زمين( حريم هوايي ) نيز در اختيار امريكاست
از سوي ديگر امريكا با قدرت دريايي توان رديابي و كنترل كشتيهايي كه به ايران سلاح صادر مي كننند را خواهد داشت
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][FONT=times new roman,times]     [FONT=Times New Roman,serif]   [FONT=Times New Roman,serif]    امام خمینی (ره ) :
اگر بند بند استخوان هایمان را جدا سازند ، اگر سرمان را بالای دار برند ، اگر زنده زنده در شعله های آتش مان بسوزانند ، اگر زن و فرزندان و هستی مان را در جلوی دیدگان مان به اسارت و غارت برند ، هرگز امان نامه ی کفر و شرک را امضا نمی کنیم .  
           
Major I
Major I
پست: 430
تاریخ عضویت: جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۶, ۱۰:۳۰ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 17 بار

پست توسط machkol »

سلام دوستان.بنده به نتایج بسیار جالبی دست پیدا کردم که گفتم با شما هم در میون بذارم.مطالب زیر حاصل مدت زیادی تحقیق و تفحص از کتب مختلف می باشد.من جمله کتاب another century of war?اثر کولکو می باشد.
در اين كتاب كولكو تلاش مي كند كه بي توجهي خود را به نظام ويتنام شمالي، كه نهايت امر از اين نبرد پيروز سر بر آورد را در کتاب خود در باره ويتنام: آناتومي يك صلح توجيه كند . او با تكيه بر نتايج حاصله از صلح ويتنام پيروزي كمونيست ها در سال 1975 رابررسي مي كند و معتقد است كه دولت براي بازسازي كشورِ جنگ زدة ويتنام از هيچ آمادگي برخوردار نيست. وي برنامة اقتصادي دولت را كه از سال 1986 اعمال مي شود بررسي كرده و معتقداست كه ويتنام نمودار يك تضاد عميق و يك بحران ريشه داري است كه تمامي كشورهاي در حال رشد را فرا گرفته . او نهايت، كشش دولت به جانب سرماي هداري را كه در ويتنام با بحران هاي اجتماعي و اقتصادي توأم شده بررسي م يكند. و،در اين چارچوب ماركسيسم را اسير تضادهائي ميان نيازهاي روزمره و عقايدي ايده ئولوژيك مي بيند . وي مسائل ويتنام را دليلي بر قصور دولت
ماركسيستي نميداند و معتقد است كه در ويتنام هيچ نوع كنترل دولتي بر اقتصاد اصولاً هيچگاه وجود نداشته . و با تلخي قبول مي كند كه ملتي كه باموفقيت ابرقدرت آمريكا را خُرد كرد، اينك در مقابل الزامات اقتصادي مجبور به رها كردن ايده ئولوژي سوسياليسم علمي و فرو افتادن در دامان اقتصاد استعماري آمريكائي است.در 19 سپتامبر 2002 ، جورج والكر بوش در مورد جنگ های بازدارنده و در صورت ضرورت یکجانبه بر عليه کشور هایی که
سلا حهاي كشتار جمعي در اختيار دارند و يا به تروريستها پناه مي دهند، تعهد آمريكا را رسماً در روابط « نوين » اعلام كرد. در حقيقت، اين دورةنوین در روابط بين الملل و اشارات ضمني مهم در مورد جنگ و صلح در سطح جهان، بسيار پيشتر آغاز شده بود. فروپاشي اتحاد شوروي پس از سال 1990 براي آمريكا امكان دست يازديدن به جنگ هاي را در بعدي كه جهان « يكجانبه » و « بازدارنده » مدرن تا آن زمان شاهد نبوده، فراهم آورد. پيشين معمولاً به « بازدارندة » مداخله جوئيهاي
« بازدارندة » پيشين معمولاً به صورتي مخفيانه و بر اساس منافع اقتصادي صورت مي گرفت و از سال 1948 ، زماني كه سازمان سيا براي سقوط دولت سوريه دست به كار شد،آغاز ،« تغيير نظام ها » تلاش هاي بي شماري براي شدند ولي جنگ بر عليه عراق اولين نمونه اي است كه در آن با صراحت ايالات متحد نيروي
نظامي خود را متمركز مي كند و سپس حمله به كشور ديگري را، تحت عنوان دستيابي به تغییر نظام توجيه مي كند. ،ايالات متحد بيش از پيش به يك ابر قدرت
یاغی و مداخله جو تبديل شده و به دست افرادي اداره مي شود كه ترس و اضطراب فزاينده اي نه فقط در ميان دشمنان بلكه در ميان دوستان او نيز حاكم
مي كنند. اولين هدف او سازماندهي دوباره به جهان اسلام است، خصوصاً در خاورميانه. چنين تصور مي شود كه برگزاري انتخابات در اين كشورها نتيجة مطلوب را حاصل كند، ولي همانطور كه در تركيه، پاكستان و كويت به اثبات رسيد، انتخابات آزاد به توده ها اين امكان را مي دهد كه خشم خود را از سياستهاي آمريكا نيز به نمايش گذارند،
البته به یاد دارم که در تاپیک دیگری یکی از دوستان با مقایسه عراق با ویتنام گفته بودند که در صورتی که عملی از سوی ایران در مقابله با سیاست های امریکا در عراق صورت نگیرد امریکا پیروز میدان خواهد بود. که در رد یا تایید این نظر باید به قسمتی که به رنگ آبی در آورده ام اشاره کنیم:
اولين هدف او سازماندهي دوباره به جهان اسلام است، خصوصاً در خاورميانه.
یا به بیان دیگر:اولین هدف ایالات متحده در سطح جهانی سامان دهی و سازمان دهی دوباره به جهان اسلام علی الخصوص در خاورمیانه است.سازمان و سامانی که با انقلاب اسلامی مردم ایران به هم ریخت.و با ترک کردن هر کشوری توسط ایالات متحده بیشتر به هم خواهد ریخت.اشتباه نیست و هست که عراق را با ویتنام مقایسه کنیم.چراکه عراق اینبار نه به دامان ایالات متحده که در صورت تخلیه اشغالگران به دامان قدرت منطقه ای جدیدی به نام ایران خواهد افتاد.
در اینجا نکته مهم و بحث دیگری وجود دارد.
ایالات متحده برای تحقق چهار لایه در عراق تلاش می کند.که هر کدام پایه و اساس لایه بالایی خود است.یعنی در صورتی که لایه زیرین وجود نداشته باشد لایه دیگری بر روی آن شکل نخواهد گرفت.این 4لایه به صورت زیر می باشند:
لایه اول:اصلاحات در خاورمیانه بزرگ
لایه دوم:تحقق 4واژه آزادسازی(Liberalization)-دموکراتیک سازی(Democratization)-حقوق مدنی-جامعه مدنی
لایه سوم:دولت سازی( State building)و ملت سازی(nationalization)
لایه چهارم: پروژه D.D.R
می بینید که امریکا هیچ گاه نتوانست حتی لایه چهارم را آنگونه که در ویتنام پیاده شد را در عراق اجرا نماید.
مشکل اصلی استنباط آنها از دی.دی.آر و بدون شناخت آنها از ماهیت فرهنگی آن است.
اما مسئله است.
یعنی به آنهایی که داوطلبانه انسجام پیدا کرده اند تا بجنگند و سپس نظامی شده اند بگوییم که شما خلع سلاح شوید و سپس از حالت بسیج شدن و داوطلب بودن نیز خارج شوید.
Demobilization(یکی از دی ها!)یعنی اینکه از حالت آمادگی خارج شوید -بسیج هم نشوید-داوطلب هم نباشید تا کاری انجام دهید و حالت سوم همان حالت یکپارچه سازی است.یعنی بازگرداندن نظامیان به جامعه .مسئله اصلی مفهوم های اول و سوم نیست بلکه مسئله اصلی مفهوم دوم است.آنها می خواند ملت های مبارز را از حالت داوطلب بودن خارج کنند .
و این است که در عراق غیر ممکن است.چراکه این مسئله به طور مستقیم با دین عراقیان و شیعیان و به طور کلیتر کل مسلمانان رابطه دارد.یعنی یک شیعه اگر مبارز نباشد.ریگر شیعه نیست.و شیعه ای که شیعه بودنش را از دست بدهد.هیچ است .
البته تلاش های زیادی شده(در ایران بیشتر) و جواب هم تا حدی داده.نتیجه اش شده خیابان های تهران (یا گرگان)-شبکه های مختلف ماهواره ای و غیره.البته این خود بحث بسیار گسترده ای است و جایش این تاپیک نیست.
البته اخلاقیات و دین در ویتنام هم وجو داشت اما به راحتی نابود شد.به یاد دارم که در همین انجمن و در جای دیگر به 400 هزار فاحشه ویتنامی تنها در شهر سایگون اشاره کرده بودم.و عمل های پلاستیکی که جهت محبوبیت بین سربازان امریکایی انجام می دادند.
اما اگر این نکته را نگویم که همان جوان تهرانی که مدام در خیابان ها بالا و پایین می رود .اگر پایش بیفتد او هم حاضر به مبارزه است.اشتباه بزرگی را مرتکب شده ام.این خصلت مائه دیگه...1400سال عمر مبارزات شیعه را بسادگی نمی توان به پایان رساند.
امیدوارم که این همه تلاش من برای دوستان مفید باشد.مارا از نظراتتان بی بهره تگذارید.
غیر ممکن است که در نهایت آنچیزی نشویم که مردم فکر می کنند هستیم.
ژولیوس سزار
Colonel I
Colonel I
پست: 643
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶, ۱:۰۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 300 بار
سپاس‌های دریافتی: 1161 بار

پست توسط Frogfoot »

اشغال عراق بیشتر بخاطر منافع اسرائیل بود. از طرفی اگر صدام از کنترل اربابش خارج می شد، دستش به آمریکا نمی رسید، می تونست حداقل به اسرائیل آسیب برسونه، ثانیا، نفت عراق می تونست کمک بزرگی به اقتصاد اسرائیل باشه. ثالثا، اشغال عراق به اسرائیل و آمریکا امکان می داد که به مرزهای ایران نزدیکتر بشند، هم برای مقاصد جاسوسی، هم مقاصد نظامی. رابعا، اشغال عراق باعث می شد ایران از هر چهارطرف محاصره بشه. خامسا، عراق حوزه نفوذ ایران بود و عملا ایران می توانست هر کاری در آن انجام دهد، باید به نوعی دست ایران کوتاه می شد. بحث در مورد اینکه هر کدام از این اهداف چقدر محقق شدند، جدا از موضوع این تاپیک هست.

-------------------------------------------------------

ویتنام و کشورهای بلوک شرق را نمیشه با ایران مقایسه کرد. قبلا هم گفتم که از اول هم کمونیسم شانسی در برابر کاپیتالیزم نداشت. یعنی اصلا از نظر تئوریک هم شانسی برای پیروزی نداشت. کشورهایی مثل چین هم که الان در اقتصاد پیشرفت کردند، اگر به دیدگاه های صرف کمونیستی تکیه می کردند، به سرنوشت شوروی دچار می شدند. با کشوری مثل ایران را هم نمیشه هم نمیشه مثل کشورهای بلوک شرق رفتار کرد، هر چند سالها در آمریکا این تصور وجود داشته و داره که به همون صورتی که کمونیسم برچیده شد، ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران هم قابل برچیده شدن هست. اما آنهایی که عاقل ترند می دونند که با اون روشهای ضد کمونیستی نمیشه اینجا موفق شد.

مسئله اینه که ایدئولوژی و مفاهیم ارائه شده توسط انقلاب اسلامی، فارغ از ضعف هایی که دولتمردان در پیاده سازی آن داشتند، بطور کاملا محسوسی برتر از کاپیتالیزم هست. یعنی اگر اوضاع جهان به حال خودش رها بشه، منطقا جهان به سمت این ایدئولوژی پیش میره و کاپیتالیزم رو پس میزنه. اینجا مادیات مرکز توجه نیست که بشه با ایجاد توهم زندگی در رفاه مردم ایران را مثل مردم کشورهای بلوک شرق به آغوش آزادی و رفاه اقتصادی دعوت کرد. اینجا بحث برتری تمدن غربی معنی نداره که کسی بخواد به مردم ایران بفهمونه تمدن چند هزار ساله شما ارزشی نداره، بیاد به تمدن چند صد ساله ما بپیوندید! جنبش های شیعه طایفه ایی، بی برنامه و از روی سرگرمی نیست که بشه مثل القاعده باهاش برخورد کرد. اصل مهمی که شیعان در طول این چند هزار سال بهش تکیه کردند، ضرورت وجود رهبر هست. همیشه در جوامع شیعی رهبریتی وجود داره که همه ازش پیروی می کنند، پس کل جامعه با هم در یک جهت مشخص حرکت میکنه. معمولا اگر گروهی بخواد ساز مخالف بزنه، توسط رهبریت به سمت سایرین کشیده میشه. اصل وجود رهبر در جوامع شیعی خیلی پر رنگ هست. گرترود بل عامل اصلی انگلیس در خاورمیانه که به همراه لورنس عربستان عامل اصلی تشکیل اکثر کشورهای عربی منطقه علی الخصوص عراق و نظام های پادشاهی آنها بعد از جنگ جهانی اول بوده، در مورد تشکیل کشور عراق تاکید میکنه که علی رقم اکثریت شیعه، نباید به هیچوجه اجازه داده بشه در این کشور شیعیان حاکم بشند. دلیلی هم که بیان میکنه اینه که شیعیان به سرعت از میان خود رهبر مذهبی انتخاب می کنند و حول آن رهبر مذهبی فعالیت می کنند و سازگاری با سیاست های انگلیس ندارند و به دنبال تشکیل حکومت مورد نظر ائمه خود هستند.
شیعه تنها گروه مسلمان هست که اندیشه های جهانی داره و در قوانین و مسائل خود بعد جهانی را در نظر می گیرد. سایرین همینقدر که بخورند و زندگی کنند و کسی کاری به کارشان نداشته باشه، براشون کافی هست. در واقع برنامه عملی برای اصلاح عالم ندارند. این فقط شیعه هست که همچین برنامه ایی داره و برای رسیدن به این برنامه تلاش میکنه. همچین ایدئولوژی مسلما برای غرب که ادعای سعادتمند کردن بشر را داره خطرناکه. امکان مقابله منصفانه و عادلانه با آن هم وجود نداره، چون در مبانی اندیشه غرب حرفی دربرابر استدلال های شیعه ندارد، اگر هم جایی حرف مثبتی میزند، با تحقیق تاریخی می تواند ثابت کرد که هما حرف ها هم از اندیشه های مسلمانان وام گرفته شده.

از طرف دیگر رفتارهای غربی به خصوص آمریکا به شدت متاثر از مسائل مذهبی حاکم بر آن است. در پشت پرده اکثر اقدامات آمریکا افرادی هستند که معتقدند جنگ آخر بین مسیحیان و مسلمانان خواهد بود، پس از همین الان برای آن زمینه سازی می کنند. مسائل فلسطین هم از همین اندیشه ها نشات میگیره. افرادی که اعتقاد دارند در نهایت باید با مسلمانان به جنگند، به هیچ صلحی فکر نمی کنند، از طرفی این افراد معتقدند که مسیح در صخره بیت المقدس ظهور می کند، در صورتی که آن منطقه یهودی نشین باشد! پس حاضر به تقسیم بیت المقدس با مسلمانان نیستند، حتی کشتار و اخراج مسلمانان از نظر آنها جنایت نیست، اقدامی در جهت تسریع برقراری حکومت الهی مسیح (ع) هست!!
از طرف دیگر در احادیث شیعه صخره بیت المقدس محلی ست که ابلیس کشته می شود. یعنی از دیدگاه شیعه اقدام به یهودی نشین کردن بین المقدس و انباشت تسلیحات در آن منطقه با هدایت ابلیس و ابلیسیانی صورت می گیرد که امید دارند در روز موعود با حضور خود در آن منطقه و با کمک سلاح و تکنولوژی خود، به یاری مولای خود - ابلیس - بشتابند. برای انجام این کار هم با تحریف کتب مذهبی افرادی را که اندیشه های مذهبی مسیحی دارند و تا حدودی ساده لوح هستند را گمراه می کنند که باید برای زمینه سازی ظهور مسیح (ع) با مسلمانان درگیر شد، بخصوص با شیعیان، چون تنها گروهی است که نه تنها اداعاهای ابلیسی آنها را باطل می داند، بلکه خود عقاید روشن و دقیقی درباره آخر الزمان دارد. البته ممکن است گفته شود که انتظار منجی در همه ادیان وجود دارد. این درست است، ولی در هیچکدام از آنها عقیده به زنده بودن منجی مطرح نیست، از طرفی هیچکدام مثل شیعه برای آخر الزمان برنامه ریزی ندارد، صرفا به کلیاتی تحت عنوان آمدن منجی اعتقاد دارند.
با این دیدگاه، ایران به عنوان مرکز تشیع و محل حرکت لشکریان امام زمان (عج) به عقیده شیعیان، باید مرکز تمام تحولات جهانی در آخر الزمان باشد. پس اگر کسی می خواد از قافله حوادث آخر الزمان عقب نماند، باید خود را به نحوی به این منطقه - به خصوص به ایران - برساند و وقایع آن را کاملا کنترل کند و سعی کند نقشی در این وقایع داشته باشد تا امور تحت نظر او اعمال شود. سردمداران آمریکا هم از بعد اعتقادی به ایران همچین نگاهی دارند، پس دشمنی با ایران، قطع دستان ایران در منطقه، محاصره ایران، حضور نظامی در اطراف ایران و کنترل تمامی حرکات ایران و از طرف دیگر حمایت بی قید و شرط از اسرائیل برای آنها کاملا معنی دار است. یک عده در پشت پرده این کار را برای خوش خدمتی به ابلیس انجام می دهند، عده ایی هم مثل جورش بوش به خیال خدمت به عیسی مسیح (ع) این کار را انجام می دهند و از آن حمایت می کنند.

البته نکته جالب توجه در این ماجرا عزم شدید باطل در رسیدن به منظور خود، و بی حالی و بی رمقی ما در رسیدن به منظورمان است. ما علی رقم بر حق بودن، تا زمانی که برایمان اتفاقی نیافتد، از جا تکان نمی خوریم. یک عده 50 سال برای رسیدن به آرمان خود به زور در منطقه ایی ساکن می شوند و ابرقدرتی مثل آمریکا و تمدنی مثل غرب را به خدمت خود در میاورند، ولی ما با آنکه کاملا از نظر مبانی اندیشه برتر از آنها هستیم، در خواب غفلت به سر می بریم. کل افتخار ما این است که اگر بار دیگر قدرتی به ایران حمله کند، ملت همیشه در صحنه ایران از خود دفاع می کنند! در حالی که دشمن همین حالا در حال تدارک اقدامات بعدی خود است و ما منتظریم که کی به ما حمله می شود تا خودمان را تکان دهیم. مثلا به عنوان نمونه، تحریم را عامل پیشرفت خود می دانیم. یعنی اگر تحریم نباشیم، خیلی از نطر رفتاری با همسایگان عرب خود فرقی نخواهیم داشت، مثل آنها پول می دهیم تا دیگران برایمان کار انجام دهند، همان کاری که رژیم سابق می کرد. اما چون کسی به ما چیزی نمی دهد، مجبور می شویم فکر خود را به کار بیاندازیم و خودمان آن کار را انجام دهیم، در حالی که عزم ما باید به گونه ایی می بود که چه در تحریم و چه در آزادی رابطه، به سرعت برای رشد خود تلاش می کردیم. چه کسی به ما حمله می کرد، چه نمی کرد، برای افزایش قدرت خود و حفظ ارزش های خود و گسترش آن باید در صحنه می بودیم. وقتی ما از نظر اعتقادی و مبانی اندیشه دست بالا را داریم، معنی ندارد که بنشینیم و صبر کنیم که غرب تهاجم فرهنگی کند و ما به فکر دفاع از خود بیافتیم. ما باید قبل از تهاجم فرهنگی غرب اندیشه های خود را گسترش می دادیم، باید قبل از تهاجم فرهنگی غرب نقاط ضعف جامعه خود را می پوشاندیم.
البته این حرف ها به این معنی نیست که ما کاری نکردیم، یا هیچ اقدام پیشگیرانه ایی انجام ندادیم، ولی وقتی این اقدامات ما با اقدامات افرادی که بر باطل هستند مقایسه می شود، وقتی عزم آنها با ما مقایسه می شود، معلوم می شود که ما باید خیلی بیشتر از اینها همت کنیم. آنها تمام توان، انرژی و عمر خود را صرف مقابله با ما می کنند، پس ما برای پیروزی نیاز داریم که توانی چند برابر آنها صرف کنیم که هم عقب افتادگی خود را جبران کنیم، هم بتوانیم از آنها پیشی بگیریم و آنها را در رسیدن به اهداف باطل خود ناکام کنیم.

* اگر غلط املائی وجود داشت، یا لحن و وزن مطلب در همه جا متوازن نبود، از دوستان عذرخواهی می کنم، فرصت مرور و تصیح مطالب را نداشتم، مطالب هم از قبل آماده نکرده بودم که بر اساس سرفصل های مشخص مطلب را بنویسم.
Major I
Major I
پست: 430
تاریخ عضویت: جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۶, ۱۰:۳۰ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 17 بار

پست توسط machkol »

اشغال عراق بیشتر بخاطر منافع اسرائیل بود. از طرفی اگر صدام از کنترل اربابش خارج می شد، دستش به آمریکا نمی رسید، می تونست حداقل به اسرائیل آسیب برسونه، ثانیا، نفت عراق می تونست کمک بزرگی به اقتصاد اسرائیل باشه. ثالثا، اشغال عراق به اسرائیل و آمریکا امکان می داد که به مرزهای ایران نزدیکتر بشند، هم برای مقاصد جاسوسی، هم مقاصد نظامی. رابعا، اشغال عراق باعث می شد ایران از هر چهارطرف محاصره بشه. خامسا، عراق حوزه نفوذ ایران بود و عملا ایران می توانست هر کاری در آن انجام دهد، باید به نوعی دست ایران کوتاه می شد. بحث در مورد اینکه هر کدام از این اهداف چقدر محقق شدند، جدا از موضوع این تاپیک هست

با تشکر از توجهتون.اتفاقا جای طرح این گونه مسائل به طور مستقیم با موضوع این تاپیک مربوط است.اصلا هدف از به وجود آمدن آن همین بوده.

-------------------------------------------------------

ویتنام و کشورهای بلوک شرق را نمیشه با ایران مقایسه کرد. قبلا هم گفتم که از اول هم کمونیسم شانسی در برابر کاپیتالیزم نداشت. یعنی اصلا از نظر تئوریک هم شانسی برای پیروزی نداشت. کشورهایی مثل چین هم که الان در اقتصاد پیشرفت کردند، اگر به دیدگاه های صرف کمونیستی تکیه می کردند، به سرنوشت شوروی دچار می شدند. با کشوری مثل ایران را هم نمیشه هم نمیشه مثل کشورهای بلوک شرق رفتار کرد، هر چند سالها در آمریکا این تصور وجود داشته و داره که به همون صورتی که کمونیسم برچیده شد، ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران هم قابل برچیده شدن هست. اما آنهایی که عاقل ترند می دونند که با اون روشهای ضد کمونیستی نمیشه اینجا موفق شد

هرف از مطرح کردن مسائل مربوط به ویتنام مقایسه با عراق اشغال شده بود نه ایران.یا مطرح کردن نحوه مبارزه ما.

مسئله اینه که ایدئولوژی و مفاهیم ارائه شده توسط انقلاب اسلامی، فارغ از ضعف هایی که دولتمردان در پیاده سازی آن داشتند، بطور کاملا محسوسی برتر از کاپیتالیزم هست. یعنی اگر اوضاع جهان به حال خودش رها بشه، منطقا جهان به سمت این ایدئولوژی پیش میره و کاپیتالیزم رو پس میزنه. اینجا مادیات مرکز توجه نیست که بشه با ایجاد توهم زندگی در رفاه مردم ایران را مثل مردم کشورهای بلوک شرق به آغوش آزادی و رفاه اقتصادی دعوت کرد. اینجا بحث برتری تمدن غربی معنی نداره که کسی بخواد به مردم ایران بفهمونه تمدن چند هزار ساله شما ارزشی نداره، بیاد به تمدن چند صد ساله ما بپیوندید! جنبش های شیعه طایفه ایی، بی برنامه و از روی سرگرمی نیست که بشه مثل القاعده باهاش برخورد کرد. اصل مهمی که شیعان در طول این چند هزار سال بهش تکیه کردند، ضرورت وجود رهبر هست. همیشه در جوامع شیعی رهبریتی وجود داره که همه ازش پیروی می کنند، پس کل جامعه با هم در یک جهت مشخص حرکت میکنه. معمولا اگر گروهی بخواد ساز مخالف بزنه، توسط رهبریت به سمت سایرین کشیده میشه. اصل وجود رهبر در جوامع شیعی خیلی پر رنگ هست. گرترود بل عامل اصلی انگلیس در خاورمیانه که به همراه لورنس عربستان عامل اصلی تشکیل اکثر کشورهای عربی منطقه علی الخصوص عراق و نظام های پادشاهی آنها بعد از جنگ جهانی اول بوده، در مورد تشکیل کشور عراق تاکید میکنه که علی رقم اکثریت شیعه، نباید به هیچوجه اجازه داده بشه در این کشور شیعیان حاکم بشند. دلیلی هم که بیان میکنه اینه که شیعیان به سرعت از میان خود رهبر مذهبی انتخاب می کنند و حول آن رهبر مذهبی فعالیت می کنند و سازگاری با سیاست های انگلیس ندارند و به دنبال تشکیل حکومت مورد نظر ائمه خود هستند
البته گرایش به اسلام به شکل عجیبی در جوامع غربی افزایش یافته و همان طوری که در تاپیک دیگری گفته بودم تا سال 2010 اکثریت جمعیت اتریش را مسلمانان تشکیل خواهند داد!
اما اصل این مقایسه بین کاپیتالیسم و تشیع و به طور گستره تر اسلام مقایسه ای اشتباه است.اسلام یک دین است.که در تک تک ریز ترین اعمال فردی شخص نقش دارد در حالی که کاپیتالیسم بیشتر جنبه اقتصادی دارد!بر فرض مثال اگر ملت از مسحیت زده بشوند به اسلام پناه می برند ولی وقتی از سرمایه داری زده می شن میرن کاپیتال مارکس می خونن!زیرا انقلاب اسلامی هنوز هیچ نظام اقتصادی مشخص ارائه نکرده.یعنی اینطور که داریم پیش می ریم (من فکر می کنم)که ایران 40سال دیگه(در صورت توسعه یافتن) میشیه ایالات متحده ثانی.
شیعه تنها گروه مسلمان هست که اندیشه های جهانی داره و در قوانین و مسائل خود بعد جهانی را در نظر می گیرد. سایرین همینقدر که بخورند و زندگی کنند و کسی کاری به کارشان نداشته باشه، براشون کافی هست. در واقع برنامه عملی برای اصلاح عالم ندارند. این فقط شیعه هست که همچین برنامه ایی داره و برای رسیدن به این برنامه تلاش میکنه. همچین ایدئولوژی مسلما برای غرب که ادعای سعادتمند کردن بشر را داره خطرناکه. امکان مقابله منصفانه و عادلانه با آن هم وجود نداره، چون در مبانی اندیشه غرب حرفی دربرابر استدلال های شیعه ندارد، اگر هم جایی حرف مثبتی میزند، با تحقیق تاریخی می تواند ثابت کرد که هما حرف ها هم از اندیشه های مسلمانان وام گرفته شده

این شیعه نیست که دارای چنین جنبه ای است بلکه اسلام است.
همانا خداوند می خواهد که دینش را گسترش بخشد ولو کافران ناخوش داشته باشند.
همانا دین نزد خدا اسلام است.
اینها تماما آیات قرآنند.و رفتار اعراب مفتخور دلیلی بر ناقص بودن اسلام نیست!
البته نکته جالب توجه در این ماجرا عزم شدید باطل در رسیدن به منظور خود، و بی حالی و بی رمقی ما در رسیدن به منظورمان است. ما علی رقم بر حق بودن، تا زمانی که برایمان اتفاقی نیافتد، از جا تکان نمی خوریم. یک عده 50 سال برای رسیدن به آرمان خود به زور در منطقه ایی ساکن می شوند و ابرقدرتی مثل آمریکا و تمدنی مثل غرب را به خدمت خود در میاورند، ولی ما با آنکه کاملا از نظر مبانی اندیشه برتر از آنها هستیم، در خواب غفلت به سر می بریم. کل افتخار ما این است که اگر بار دیگر قدرتی به ایران حمله کند، ملت همیشه در صحنه ایران از خود دفاع می کنند! در حالی که دشمن همین حالا در حال تدارک اقدامات بعدی خود است و ما منتظریم که کی به ما حمله می شود تا خودمان را تکان دهیم. مثلا به عنوان نمونه، تحریم را عامل پیشرفت خود می دانیم. یعنی اگر تحریم نباشیم، خیلی از نطر رفتاری با همسایگان عرب خود فرقی نخواهیم داشت، مثل آنها پول می دهیم تا دیگران برایمان کار انجام دهند، همان کاری که رژیم سابق می کرد. اما چون کسی به ما چیزی نمی دهد، مجبور می شویم فکر خود را به کار بیاندازیم و خودمان آن کار را انجام دهیم، در حالی که عزم ما باید به گونه ایی می بود که چه در تحریم و چه در آزادی رابطه، به سرعت برای رشد خود تلاش می کردیم. چه کسی به ما حمله می کرد، چه نمی کرد، برای افزایش قدرت خود و حفظ ارزش های خود و گسترش آن باید در صحنه می بودیم. وقتی ما از نظر اعتقادی و مبانی اندیشه دست بالا را داریم، معنی ندارد که بنشینیم و صبر کنیم که غرب تهاجم فرهنگی کند و ما به فکر دفاع از خود بیافتیم. ما باید قبل از تهاجم فرهنگی غرب اندیشه های خود را گسترش می دادیم، باید قبل از تهاجم فرهنگی غرب نقاط ضعف جامعه خود را می پوشاندیم.
البته این حرف ها به این معنی نیست که ما کاری نکردیم، یا هیچ اقدام پیشگیرانه ایی انجام ندادیم، ولی وقتی این اقدامات ما با اقدامات افرادی که بر باطل هستند مقایسه می شود، وقتی عزم آنها با ما مقایسه می شود، معلوم می شود که ما باید خیلی بیشتر از اینها همت کنیم. آنها تمام توان، انرژی و عمر خود را صرف مقابله با ما می کنند، پس ما برای پیروزی نیاز داریم که توانی چند برابر آنها صرف کنیم که هم عقب افتادگی خود را جبران کنیم، هم بتوانیم از آنها پیشی بگیریم و آنها را در رسیدن به اهداف باطل خود ناکام کنیم
اکثر قریب به اتفاق کسایی که ارزشی داشتند و ارزش داشتند در طول حوادث مختلف به شهادت رسیده اند و کار به جایی رسیده که آنها هم که هنوز ارزشی دارند گوشه گیری گزیده اند.اما خوب چشم امید ما به روزی است که امثال شما رو کار بیاین.
غیر ممکن است که در نهایت آنچیزی نشویم که مردم فکر می کنند هستیم.
ژولیوس سزار
Colonel I
Colonel I
پست: 643
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶, ۱:۰۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 300 بار
سپاس‌های دریافتی: 1161 بار

پست توسط Frogfoot »

اتفاقا جای طرح این گونه مسائل به طور مستقیم با موضوع این تاپیک مربوط است.اصلا هدف از به وجود آمدن آن همین بوده.

هدف با دستاورد فرق میکنه. سوال شما در ابتدای تاپیک درباره هدف آمریکا بود. بحثی که من ادامه ندادم و گفتم مربوط به این تاپیک نمیشه، مربوط به دستاورد بود.
مثلا هدف صدام از حمله به ایران چی بود؟ به فرض اشغال ایران. حالا، دستاورد صدام چی بود؟ شکست با خفت و خاری.
اگر قرار باشه در یک تاپیک هم درباره هدف بحث بشه، هم در رابطه با دستاورد، آن تاپیک خیلی شلوغ میشه. اگر تفکیک بشند بهتره. البته دستاوردهای در مقایسه با اهداف معنی پیدا می کنند، ولی میشه پس از مشخص کردن اهداف و دستاوردها، در تاپیک سومی به ارتباط این دو با هم پرداخت.

اما اصل این مقایسه بین کاپیتالیسم و تشیع و به طور گستره تر اسلام مقایسه ای اشتباه است.اسلام یک دین است.که در تک تک ریز ترین اعمال فردی شخص نقش دارد در حالی که کاپیتالیسم بیشتر جنبه اقتصادی دارد!بر فرض مثال اگر ملت از مسحیت زده بشوند به اسلام پناه می برند ولی وقتی از سرمایه داری زده می شن میرن کاپیتال مارکس می خونن!زیرا انقلاب اسلامی هنوز هیچ نظام اقتصادی مشخص ارائه نکرده.یعنی اینطور که داریم پیش می ریم (من فکر می کنم)که ایران 40سال دیگه(در صورت توسعه یافتن) میشیه ایالات متحده ثانی.

کاپیتالیزم به عنوان یک جریان اقتصادی مطرح میشه، ولی عملا جای دین و ایدئولوژی را در غرب گرفته و مسیحیت صرفا به بازیچه تبدیل شده. به همین دلیل هم با تشیعه مقایسه شد.

این شیعه نیست که دارای چنین جنبه ای است بلکه اسلام است.
همانا خداوند می خواهد که دینش را گسترش بخشد ولو کافران ناخوش داشته باشند.
همانا دین نزد خدا اسلام است.
اینها تماما آیات قرآنند.و رفتار اعراب مفتخور دلیلی بر ناقص بودن اسلام نیست!

کسی منکر این مسئله نیست. علت آوردن اسم تشیع این بود که برای اسلام دو نوع استنباط کلی مطرح شده که به عنوان شیعه و سنی شناخته میشند. هر کدام هم رفتار خود را اسلام ناب محمدی (ص) می داند. در پست من صراحتا از تشیع نام برده شد چون این مفاهیم به آن شکل و با آن جزئییات فقط در تشیع وجود داره. اگر ما تشیع را = اسلام ناب محمدی (ص) نمی دانستیم، که مذهب خودمون رو عوض می کردیم. پس شما می تونید در پست من هر جا تشیع دیدید، آن را با اسلام عوض کنید. البته جایی که از مفهومی صحبت می شود که بین شیعه و سنی مشترک است، نیازی به این تفکیک نیست. ولی اینجا که بحث حکومت مطرح هست، بین اعتقادات برادران اهل سنت که هر فردی را که بر تخت خلافت تکیه بزند، امیرالمومنین می نامند (حتی معاویه و یزید) و شیعه که هر کسی را که بر این تخت تکیه زد لزوما لایق خلافت نمی داند و لقب امیر المومنین را فقط مخصوص علی ابن ابی طالب (ع) می داند (ّبر اساس حدیث امام صادق (ع))، باید بین این دو تفکیک قائل شد. البته در اینجا منظور شیعه و سنی رسمی که در شناسنامه ثبت شده باشد نیست. چه بسا انسان های آزاده ایی که فعلا آیین های مختلفی دارند ولی در عمل و اعتقادات شیعه هستند یا به تشیع نزدیک هستند.
اکثر قریب به اتفاق کسایی که ارزشی داشتند و ارزش داشتند در طول حوادث مختلف به شهادت رسیده اند و کار به جایی رسیده که آنها هم که هنوز ارزشی دارند گوشه گیری گزیده اند.

خواستم در این مورد هم بنویسم، ولی دیدم خیلی طولانی میشه، من هم خسته هستم. صرف نظر کردم. ببخشید.

موفق باشید
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 1780
تاریخ عضویت: شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۶, ۳:۵۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1264 بار
سپاس‌های دریافتی: 10136 بار

پست توسط typhoon »

دوستان يک مسئله ديگر وجود منابع غني اورانيوم در افغانستان است که براي رسيدن آنها بين شرکتهاي انگليسي و آمريکايي دعواست.مسئله ديگر منابع آب زيرزميني در اين منطقه است که آمريکا مي خواهد به آنها چنگ بزند.جنگهاي قرن 21 بر سر آب خواهد بود.شما فکر ميکنيد يکي از دلايل تحرکات ترکيه در شمال عراق چيست؟ منابع آب زيرزميني در آن منطقه.يک منبع: ارتشبد حسين فردوست در کتاب ظهور و سقوط خاندان پهلوي ميگويد: در ملاقات با يکي از مسئولان امور آب که از اسرائيل به ايران آمده بود از او شنيدم که گفت:ما اگر دو رود خانه از رودخانهاي کردستان را داشتيم آبادترين کشور دنيا بوديم.
Old soldiers never die.They just fade away
Captain II
Captain II
نمایه کاربر
پست: 1118
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۳ آبان ۱۳۸۶, ۳:۵۶ ب.ظ
محل اقامت: ايران....از خزر تا خليج هميشه فارس
سپاس‌های ارسالی: 1224 بار
سپاس‌های دریافتی: 1160 بار
تماس:

پست توسط big-man »

آمريکا و اسرائيل در ابتدا دست به نابودي کمونيست که بزرگترين خطر براي آنها محسوب ميشد زدند. شروع به تجزيه ي شوروي کردند و يکي يکي دول کمونيست سقوط کرد و موفق به محو کمونيست شدند آنها به خوبي ميدانستند که با وجود کمونيسم تسلط اسراييل بر فلسطين و در آخر دنيا ميسر نيست. پس از نابودي کمونيسم آنها با دشمن بزرگتري مواجه شدند و آن اسلام بود.
حال آنها مي خواهند با تسلط بر يکا يک کشورهاي اسلامي آنها را به طور کامل به کنترل خود درآورند. همچنين با پروپاگاند تصويري خشن از چهره ي اسلام در اذهان عمومي يگنجانند.
اگر آنها بر ايران تسلط يابند :???: ديگر مقابله با آنها امکان ندارد و به راحتي ميشن آقاي عالم و مسلمانا هم مثل برده ها بايد زندگي کنند. اما روز داوري نزديک است و چنين چيزي امکان ندارد چون خداوند نابودي آنان را به دست مسلمين وعده داده است. آرماگدون محلي است که حق از ناحق تشخيص داده مي شود.
Captain II
Captain II
نمایه کاربر
پست: 436
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ اسفند ۱۳۸۵, ۹:۱۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 484 بار
سپاس‌های دریافتی: 517 بار

چشم طمع سناتورهاي آمريكايي به درآمدهاي نفتي عراق

پست توسط vaispard »

دو سناتور آمريكايي گفته اندكه عراق بافروش نفت ;به درآمدهاي زيادي دست يافته و بايداين سرمايه ها درراه حفظ امنيت وبازسازي آن كشورهزينه شود تابه اين ترتيب ; از هزينه هاي آمريكا كاسته شود "كارل لوين "و"جان وارنر"افزوده اندكه سنابايد ميزان درآمدهاي نفتي عراق رابررسي كند لوين از حزب دمكرات و وارنراز حزب جمهوريخواه روز يكشنبه در گفت وگويي با شبكه تلويزيوني سي ان ان اشاره كرده اندكه دولت عراق اين درآمدها راپس اندازكرده ;حال آنكه دولت بوش 50 ميليارد دلا ر از پول ماليات دهندگان آمريكايي را صرفابراي بازسازي عراق هزينه كرده است به گفته اين دو سناتورآمريكايي ;برآوردهاحكايت ازآن دارد كه دولت عراق درسال مالي 2008 - 2007 سقف توليد روزانه نفت خود رابه دو ميليون و 500 هزاربشكه برساندكه البته تخمين كنوني وزارت نفت عراق حدود 2 / 2 ميليون بشكه در روز است اين دو سناتورآمريكايي گفتندكه يكي از 18 شرط مابراي دولت عراق ;اين بوده كه سالا نه بيش از 10 ميليارددلار ازدرآمدهاي خود را صرف كمك به حفظ امنيت و نوسازي آن كشور كند
Senior Poster
Senior Poster
پست: 797
تاریخ عضویت: شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۸۶, ۹:۱۱ ب.ظ
سپاس‌های دریافتی: 56 بار

پست توسط TOPGUN »

سلام دوستان

هم عراق و هم افقانستان ميتونن سرپلی برايه حمله به ايران باشند
Senior Poster
Senior Poster
پست: 797
تاریخ عضویت: شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۸۶, ۹:۱۱ ب.ظ
سپاس‌های دریافتی: 56 بار

پست توسط TOPGUN »

دوستان عزيز

فکر کنم يک دليل ديگر هم اين است که از اتحاد ايران چين روسيه و سوريه ميترسن

ميخوان راه های هوايی و زمينی را ببندند ....

البته من مدتيست به يک نتيجه گيری رسيدم

که چين پاکستان ايران سوريه لبنان فلستين سودان دارند خاورميانه را دور ميزن ند

يا به عبارتی ديگر مهاسره ميکنن ، برايه همين است که اوضاع در سومالی هم وخيمه

چون سومالی و يمن هم بايد به اين حلقه اضافه بشن

فقط ترکيه ميمونه با مسر ، که اگر دقت کرده باشيد اين ترکيه با امريکا مشکل داره

و مسر هم که تازگی با ايران خيلی گرم گرفته

اگر اين مهاسره تکميل بشه دخل اسراييل و امريکا اين کشورهای عرب آمده ...

برای همين امريکا برای اولين بار فرماندهی افريقا را تأسيس کرده
Senior Poster
Senior Poster
پست: 797
تاریخ عضویت: شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۸۶, ۹:۱۱ ب.ظ
سپاس‌های دریافتی: 56 بار

پست توسط TOPGUN »

دوستان عزيز

به همين جهت فکر ميکنم که امريکا و ناتو و اروپا چون ميدانند بدون نفت هيچند

برای همين آمدند در عراق .

در افقانستان هم ميخواهند لوله های زمينی نفت و گاز را که به

چين ميروند کنترل کنند چون به درياها مسلت هستند ...

از ترف ديگر ايران يک حلقه مهاسره ديگه داره ميکشه

ايران ونزولا کوبا نيکاراگويه دارن دريايه کاراييب را مهاسره ميکنن

تمام يا بهتره بگم بيشتر نفت و گاز امريکا از دريايه کاراييب مياد خليج مکزيک و بعد مياد تگزاس

اگه دقت کنين ميبينيد که روسا دارن سوخو 30 با موشک های زد کشتی دوربرد

ميدن به اونجا ...

از طرف ديگه اگه به اين گروه اکوادور را هم اضافه کنيد انوقت ميبينيد که کانال پاناما

در مسلس ونزولا نيکاراگويه و اکوادور ميافته، که خوب کلی برای امريکا خطر داره
Junior Poster
Junior Poster
نمایه کاربر
پست: 134
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۸ اسفند ۱۳۸۶, ۵:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های دریافتی: 56 بار

پست توسط black bird »

با سلام به همه دوستان

و سپاس فراوان از نظراتتان به خصوص آقايان حسين و شهباز که موضوع را ريشه اي تر برسي کرده بودند.

از نظر من
همه جنگ ها يک ريشه مشترک داردند و آن هم چيزي جز حس توسعه طلبي و علاقه به قدرت در انسان نيست.
روزي ما به بهانه عدم فرمانبرداري همسايگان بر آنها مي تاختيم و حال نوبت به آمريکا رسيده.

شايد جنگ ها در ظاهر دلايل مختلف داشته باشند اما در باطن دليلي جز منافع اقتصادي بلند مدت و کوتا مدت ندارد.
چنگيز خان به بهانه کشتن فرستادگانش توسط حاکم ايراني يک جنگ خونين را آغاز کرد که دامنه اش کشورهاي زيادي را در بر گرفت. اما مهمترين و شايد تنهاترين دليل اين جنگ چيزي جز تسلط بر بزرگترين شريان اقتصادي آن زمان يعني راه ابريشم و شعبات آن مانند راه فلفل نبود.

سال ها جنگ ايران و يونان نيز ريشه در رقابت هاي اقتصادي و تلاش براي کسب ثروت بيشتر داشت.

زماني که آمريکا عراق و افغانستان را اشغال کرد من بارها به شوخي مي گفتم که دو ايالت به 50 ايالت آمريکا اضافه شد.
در اين توسعه طلبي ها نيز چيزي جز منافع اقتصادي مد نظر نمي باشد.

هدف مالي و اقتصادي باعث بروز رفتارها و واکنش هايي مختلفي مي شود که ما آن را سياست مي ناميم.

مانند همين سياست فعلي جنگ آمريکا .تمامي سياست آمريکا و هر کشور ديگر تنها در جهت تاميين و حفظ منابع و منافع مالي دور مي زند.

در اين ميان برخي به داشته هاي خود قانع نيستند و همين امر باعث مي شود به همسايگانشان حمله کنند و با ديگران در اختيار دارند ثروت خود را فزوني دهند.

و يک نکته کلي و اساسي ديگر

انسان داراي دو جنبه است
اول جنبه انساني
دوم جنبه حيواني
ولي متاسفانه هميشه جنبه دوم حاکم بوده و تلاش پيامبران الهي در جهت غلبه بر خوي حيواني انسان نتوانست آن را کنترل کند.
جنبه دوم هم همه ما مي دانيم چه مي گويد : زندگي در قانون جنگل.بخور تا خورده نشوي
از مثال کوچک مانند توطعه براي همکارمان براي تصاحب پست او و رسيدن به پست بالاتر و حقوق بيشتر تا حمله به کشور ديگر.

با آرزوي روزهاي خوش و خرم براي شما در تعطيلات

BLACK BIRD
ارسال پست

بازگشت به “تاريخ جهان”