اشغال عراق بیشتر بخاطر منافع اسرائیل بود. از طرفی اگر صدام از کنترل اربابش خارج می شد، دستش به آمریکا نمی رسید، می تونست حداقل به اسرائیل آسیب برسونه، ثانیا، نفت عراق می تونست کمک بزرگی به اقتصاد اسرائیل باشه. ثالثا، اشغال عراق به اسرائیل و آمریکا امکان می داد که به مرزهای ایران نزدیکتر بشند، هم برای مقاصد جاسوسی، هم مقاصد نظامی. رابعا، اشغال عراق باعث می شد ایران از هر چهارطرف محاصره بشه. خامسا، عراق حوزه نفوذ ایران بود و عملا ایران می توانست هر کاری در آن انجام دهد، باید به نوعی دست ایران کوتاه می شد. بحث در مورد اینکه هر کدام از این اهداف چقدر محقق شدند، جدا از موضوع این تاپیک هست
با تشکر از توجهتون.اتفاقا جای طرح این گونه مسائل به طور مستقیم با موضوع این تاپیک مربوط است.اصلا هدف از به وجود آمدن آن همین بوده.
-------------------------------------------------------
ویتنام و کشورهای بلوک شرق را نمیشه با ایران مقایسه کرد. قبلا هم گفتم که از اول هم کمونیسم شانسی در برابر کاپیتالیزم نداشت. یعنی اصلا از نظر تئوریک هم شانسی برای پیروزی نداشت. کشورهایی مثل چین هم که الان در اقتصاد پیشرفت کردند، اگر به دیدگاه های صرف کمونیستی تکیه می کردند، به سرنوشت شوروی دچار می شدند. با کشوری مثل ایران را هم نمیشه هم نمیشه مثل کشورهای بلوک شرق رفتار کرد، هر چند سالها در آمریکا این تصور وجود داشته و داره که به همون صورتی که کمونیسم برچیده شد، ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران هم قابل برچیده شدن هست. اما آنهایی که عاقل ترند می دونند که با اون روشهای ضد کمونیستی نمیشه اینجا موفق شد
هرف از مطرح کردن مسائل مربوط به ویتنام مقایسه با عراق اشغال شده بود نه ایران.یا مطرح کردن نحوه مبارزه ما.
مسئله اینه که ایدئولوژی و مفاهیم ارائه شده توسط انقلاب اسلامی، فارغ از ضعف هایی که دولتمردان در پیاده سازی آن داشتند، بطور کاملا محسوسی برتر از کاپیتالیزم هست. یعنی اگر اوضاع جهان به حال خودش رها بشه، منطقا جهان به سمت این ایدئولوژی پیش میره و کاپیتالیزم رو پس میزنه. اینجا مادیات مرکز توجه نیست که بشه با ایجاد توهم زندگی در رفاه مردم ایران را مثل مردم کشورهای بلوک شرق به آغوش آزادی و رفاه اقتصادی دعوت کرد. اینجا بحث برتری تمدن غربی معنی نداره که کسی بخواد به مردم ایران بفهمونه تمدن چند هزار ساله شما ارزشی نداره، بیاد به تمدن چند صد ساله ما بپیوندید! جنبش های شیعه طایفه ایی، بی برنامه و از روی سرگرمی نیست که بشه مثل القاعده باهاش برخورد کرد. اصل مهمی که شیعان در طول این چند هزار سال بهش تکیه کردند، ضرورت وجود رهبر هست. همیشه در جوامع شیعی رهبریتی وجود داره که همه ازش پیروی می کنند، پس کل جامعه با هم در یک جهت مشخص حرکت میکنه. معمولا اگر گروهی بخواد ساز مخالف بزنه، توسط رهبریت به سمت سایرین کشیده میشه. اصل وجود رهبر در جوامع شیعی خیلی پر رنگ هست. گرترود بل عامل اصلی انگلیس در خاورمیانه که به همراه لورنس عربستان عامل اصلی تشکیل اکثر کشورهای عربی منطقه علی الخصوص عراق و نظام های پادشاهی آنها بعد از جنگ جهانی اول بوده، در مورد تشکیل کشور عراق تاکید میکنه که علی رقم اکثریت شیعه، نباید به هیچوجه اجازه داده بشه در این کشور شیعیان حاکم بشند. دلیلی هم که بیان میکنه اینه که شیعیان به سرعت از میان خود رهبر مذهبی انتخاب می کنند و حول آن رهبر مذهبی فعالیت می کنند و سازگاری با سیاست های انگلیس ندارند و به دنبال تشکیل حکومت مورد نظر ائمه خود هستند
البته گرایش به اسلام به شکل عجیبی در جوامع غربی افزایش یافته و همان طوری که در تاپیک دیگری گفته بودم تا سال 2010 اکثریت جمعیت اتریش را مسلمانان تشکیل خواهند داد!
اما اصل این مقایسه بین کاپیتالیسم و تشیع و به طور گستره تر اسلام مقایسه ای اشتباه است.اسلام یک دین است.که در تک تک ریز ترین اعمال فردی شخص نقش دارد در حالی که کاپیتالیسم بیشتر جنبه اقتصادی دارد!بر فرض مثال اگر ملت از مسحیت زده بشوند به اسلام پناه می برند ولی وقتی از سرمایه داری زده می شن میرن کاپیتال مارکس می خونن!زیرا انقلاب اسلامی هنوز هیچ نظام اقتصادی مشخص ارائه نکرده.یعنی اینطور که داریم پیش می ریم (من فکر می کنم)که ایران 40سال دیگه(در صورت توسعه یافتن) میشیه ایالات متحده ثانی.
شیعه تنها گروه مسلمان هست که اندیشه های جهانی داره و در قوانین و مسائل خود بعد جهانی را در نظر می گیرد. سایرین همینقدر که بخورند و زندگی کنند و کسی کاری به کارشان نداشته باشه، براشون کافی هست. در واقع برنامه عملی برای اصلاح عالم ندارند. این فقط شیعه هست که همچین برنامه ایی داره و برای رسیدن به این برنامه تلاش میکنه. همچین ایدئولوژی مسلما برای غرب که ادعای سعادتمند کردن بشر را داره خطرناکه. امکان مقابله منصفانه و عادلانه با آن هم وجود نداره، چون در مبانی اندیشه غرب حرفی دربرابر استدلال های شیعه ندارد، اگر هم جایی حرف مثبتی میزند، با تحقیق تاریخی می تواند ثابت کرد که هما حرف ها هم از اندیشه های مسلمانان وام گرفته شده
این شیعه نیست که دارای چنین جنبه ای است بلکه اسلام است.
همانا خداوند می خواهد که دینش را گسترش بخشد ولو کافران ناخوش داشته باشند.
همانا دین نزد خدا اسلام است.
اینها تماما آیات قرآنند.و رفتار اعراب مفتخور دلیلی بر ناقص بودن اسلام نیست!
البته نکته جالب توجه در این ماجرا عزم شدید باطل در رسیدن به منظور خود، و بی حالی و بی رمقی ما در رسیدن به منظورمان است. ما علی رقم بر حق بودن، تا زمانی که برایمان اتفاقی نیافتد، از جا تکان نمی خوریم. یک عده 50 سال برای رسیدن به آرمان خود به زور در منطقه ایی ساکن می شوند و ابرقدرتی مثل آمریکا و تمدنی مثل غرب را به خدمت خود در میاورند، ولی ما با آنکه کاملا از نظر مبانی اندیشه برتر از آنها هستیم، در خواب غفلت به سر می بریم. کل افتخار ما این است که اگر بار دیگر قدرتی به ایران حمله کند، ملت همیشه در صحنه ایران از خود دفاع می کنند! در حالی که دشمن همین حالا در حال تدارک اقدامات بعدی خود است و ما منتظریم که کی به ما حمله می شود تا خودمان را تکان دهیم. مثلا به عنوان نمونه، تحریم را عامل پیشرفت خود می دانیم. یعنی اگر تحریم نباشیم، خیلی از نطر رفتاری با همسایگان عرب خود فرقی نخواهیم داشت، مثل آنها پول می دهیم تا دیگران برایمان کار انجام دهند، همان کاری که رژیم سابق می کرد. اما چون کسی به ما چیزی نمی دهد، مجبور می شویم فکر خود را به کار بیاندازیم و خودمان آن کار را انجام دهیم، در حالی که عزم ما باید به گونه ایی می بود که چه در تحریم و چه در آزادی رابطه، به سرعت برای رشد خود تلاش می کردیم. چه کسی به ما حمله می کرد، چه نمی کرد، برای افزایش قدرت خود و حفظ ارزش های خود و گسترش آن باید در صحنه می بودیم. وقتی ما از نظر اعتقادی و مبانی اندیشه دست بالا را داریم، معنی ندارد که بنشینیم و صبر کنیم که غرب تهاجم فرهنگی کند و ما به فکر دفاع از خود بیافتیم. ما باید قبل از تهاجم فرهنگی غرب اندیشه های خود را گسترش می دادیم، باید قبل از تهاجم فرهنگی غرب نقاط ضعف جامعه خود را می پوشاندیم.
البته این حرف ها به این معنی نیست که ما کاری نکردیم، یا هیچ اقدام پیشگیرانه ایی انجام ندادیم، ولی وقتی این اقدامات ما با اقدامات افرادی که بر باطل هستند مقایسه می شود، وقتی عزم آنها با ما مقایسه می شود، معلوم می شود که ما باید خیلی بیشتر از اینها همت کنیم. آنها تمام توان، انرژی و عمر خود را صرف مقابله با ما می کنند، پس ما برای پیروزی نیاز داریم که توانی چند برابر آنها صرف کنیم که هم عقب افتادگی خود را جبران کنیم، هم بتوانیم از آنها پیشی بگیریم و آنها را در رسیدن به اهداف باطل خود ناکام کنیم
اکثر قریب به اتفاق کسایی که ارزشی داشتند و ارزش داشتند در طول حوادث مختلف به شهادت رسیده اند و کار به جایی رسیده که آنها هم که هنوز ارزشی دارند گوشه گیری گزیده اند.اما خوب چشم امید ما به روزی است که امثال شما رو کار بیاین.
غیر ممکن است که در نهایت آنچیزی نشویم که مردم فکر می کنند هستیم.
ژولیوس سزار