خلاصه اي از تاريخ فتوحات مغولان

در اين بخش مي‌توانيد در مورد کليه‌ي مباحث مرتبط با تاريخ جهان به بحث بپردازيد

مدیران انجمن: abdolmahdi, رونین, شوراي نظارت

ارسال پست
Novice Poster
Novice Poster
نمایه کاربر
پست: 71
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۷, ۱۰:۳۲ ب.ظ
محل اقامت: تهران
سپاس‌های دریافتی: 6 بار

خلاصه اي از تاريخ فتوحات مغولان

پست توسط mardaviz0 »

خلاصــــه ای از تـــاریخ فتـــوحــــات مغـــــولان

مهمترین حادثه ای که بر تمامی فرایند تاریخ تاثیر بسیاری برجای گذاشت فتوحات ویرانگر مغولان بود،همانطور که میدانیم تاثیر فتوحات مغولان بر تمدن اسلامی ،نسبت به تاثیر جنگ های صلیبی به مراتب ویرانگرتر بود-همچنین تاریخ مغول در حیات اجتماعی کشورمان یک نقطه عطف بزرگی است که بسیاری از مفاسد اجتماعی و برخی از اخلاق زشت ما ریشه در آن دارد-مغول بیابانگرد و لشکریان ترک همراه آن با آنکه بسیاری از دستاوردهای فرهنگی و ثروت ملی مارا نیست و نابود کردند،ولی فرهنگ و تمدن ایران که ریشه در خاک دارد از طرفی هم سری بالا و رو به خورشید دارد-مرداویز



اززمان تشکیل قبایل کوچگر در این بخش از زمین ،حوزه سیبری جنوبی ومغولستان کنونی نقطه شروع گشت وگذار مغولان درکشورهای همجواربوده است .این کوچگران به زبانهای گوناگون اورال-آلتایی ،چه ترکی و مغولی وچه تونغوت-مانچو،سخن میگفتند(بسیاری گروه زبان اورال -آلتاییک را یک خانواده تلقی میکنند ولی به نظر بنده گروه اورال شاخه ای جدا از گروه زبانهای آلتایی میباشد--مرداویز)نخستین علت گسترش یابی مغولان دراوایل قرن سیزدهم بسوی شرق وغرب بفرماندهی چنگیز خان را باید در رشدبیش ازحد جمعیت دامدار درجلگه های مغولستان جستجو کرد.اما میزان گسترده فتوحات مغولان بیشتر ازاین واقعیت ناشی میشد که سپاه مغول به هرسو که حرکت میکرد ،جمعیت کوچگر یا صرفا دامدار،به ویژه تورک زبانهارا به خود ملحق میساخت ،به طوری که دست آخر تنها نام مغول برآن ماند(که آنهم بواسطه خاندان حکومتگر آنبود)(مانند فتوحات هون ها در اروپا که هونها در سر راه خود به اروپا بسیاری از قبایل ژرمن و بخشی از آلانها را بخود ملحق ساختند-مرداویز)

چین در دوران فرمانروایی امپراتوران هان (این دودمان ،دودمان چین را سرنگون کرد وحدود 400 سال برکشور چین فرمانروایی کردند [از206پ،م-تا221م]بسیاری از نوع آوری های چینیان در زمینه نظامی به این دوره مربوط میشود-مرداویز)-با هجوم برخی قبایل هسیونگ نو ،که از نظر انسان شناسی بدنی درآمیخته وزبانشان احتمالا تورکی بود،قرارگرفت .هنوز درقرن اول بود که هسیونگ نو به دوگروه شرقی وغربی تقسیم شدند؛بنا به گفته برخی از مورخان هونهایی که در قرنهای دوم تا پنجم به اروپا تاختند احتمالا گروهی از هسیونگ نوها بودند(البته بدلیل فقدان اسناد،مشخص نیست که هونها به کدامیک از زبانهای تورکی و یا مغولی سخن میگفته اند ،ولی گزینه مغولی قویتراست--مرداویز)



از آغاز عصرمسیحی،بویژه درقرنهای دوم وسوم،دشمنان اصلی کوچگرچین،هسین-پی،احتمالا ازنژاد مغولی بودند که مانندهسیوگ-نو،یک امپراتوری کوتاه مدت اما گسترده ایجادکردند.ما درقرنهای پنجم تاششم ازوجودیک اتحادیه وسیع کوچگر به نام جوان-جوان با خبر میشویم(یوان-یوان-guan-guan-مرداویز)-که با چینی ها،تورکها،واویغورها واردجنگ شدند؛بعدها جوان-جوان بسوی غرب بحرکت درآمدند،برخی کارشناسان آنهارابا آوارها یا اُبرها(آوارها اکنون درسرزمین داغستان واقع درشمال قفقاز سکنی دارند-ساسانیان درزمان خسروپرویز،باایجاداتحادی باآوارها قصد تصرف قسطنتنیه را داشتند--مرداویز)یکی میدانندکه،درحوزه دانوب میانه ظاهر شدند(امپراتوری آوارها دراروپا بوسیله دست نشاندگان اسلاو خود سرنگون شدند -مرداویز)



درقرنهای دهم تا یازدهم قبیله مغول زبان خیتان ،بخش شمالغربی چین ومنچوری رابتصرف درآورد وامپراتوری لیائو راتاسیس کرد که حتی نظام نگارش خودراداشت.قبیله تبتی-برمه ای تانگوتها نیز درقرنهای یازدهم تاسیزدهم امپراتوری دیگری بنام شی-شیا را بین چین وتبت بوجودآوردند.آنها نیز نظام نگارش خودشانرا پدید آوردند.از1115تا1234 نیزامپراتوری دیگری در منچوری وپاره ای نواحی شمالی چین وجودداشت،این امپراتوری راقبیله جورچن تاسیس کرده بود که به خانواده زبانی تونغوت مانچو تعلق داشت .درتمام این دولتها ،سلسله های فرمانروا دراصل کوچگر بودند؛نخبگان نظامی نیزاغلب کوچگر بودند،اما بخش عمده جمعیت نه تنها دامپرور بلکه کشاورزنیزبودند.----بخشی ازجمعیت به مذهب مسیحیت نستوری گرویده بودند که بازرگانان سوری (آرامی-مرداویز)آنرا دراینجا اشاعه داده بودند.در ناحیه سینکیانگ یک پادشاهی اویغوری وجودداشت؛کمی دورتر ،درشمال غرب،قراختائیان حکومت میکردند.تمام غرب آسیای مرکزی وبخش قابل ملاحظه ای ازایران به امپراتوری خوارزمشاهیان تعلق داشت که پایتختشان اورگنج بود.خوارزمشاهیان سلسله ای از تبار تورک اما بافرهنگ ایرانی وسنت های نیرومند اسلامی بودند.آنها درنتیجه نبرد با یک گروه تورک زبان دیگر ،یعنی سلجوقیان ،سربرآورده بودند.بر اساس معیارهای آنروز پادشاهی آنها همراه باشکوفایی بود.(این خلاصه ای بود برای آشنایی خوانندگان از زمینه تاریخی پیدایش امپراتوری مغول-اکنون به مغولان میپردازم--مرداویز)
ازمغولان برای نخستین باردرچین در دوران سلسله تانگ تحت عنوان منگ-کو،یا منگ-کوتا-تا (یعنی«مغولان»یا«تاتارهای مغولی»)نام برده شده است.مغولان به مفهوم دقیق کلمه یک قبیله صرفا کوچگر بودند که درجنوب شرقی دریاچه بایکال ودرحوزه رودخانه سلنگا زندگی میکردند.ازاینجا ماجراجویی های رئیس مغولان تیموچین ،چنگیزخان آینده ،آغاز شد.اوپس ازکامیابیهای بزرگ نظامی اش ،فکر تسلط برجهانرا در سرپروراند .



درسمت راست مغولان ودره سلنگا،قبایل تورک زبان مسیحی نایمان و قرائیت (kara it-مرداویز)زندگی میکردند که احتمالا کشاورزان مهاجر چینی را مورد بهره کشی قرار میدادند.محتمل است که نام قومی تا[ر]تارها نخست برای نام گذاری این قبایل خاص به کاررفته باشد.تاسال1206 کرائیت ها ونایمانها مغلوب چنگیزشده ونه تنها به امپراتوری او بلکه به سپاهش نیز ملحق شده بودند.همین موضوع روشن میسازد که چرا فوج های چنگیز رادرشرق وجنوب به عنوان مغولان میشناختند،درحالی که درروسیه ازهمان ابتدا آنهارا «تاتارها»می نامیدند.(البته یادآوری این نکته ضروری بنظر میرسد که بعدها اصطلاح «تاتارها»را قبایل تورک زبان دارای اصل ونسب مختلف ،عمدتا ازشاخه قبچاق وگاهی هم ازشاخه اغوز ،برای ترساندن دیگر اقوام ،درمورد خودشان به کار میبردند.-مرداویز)



شکست ناپذیری مغولان توجیه ناپذیر بنظر میرسد-اما قدرت نظامی آنها برپایه سوارنظام پرشمارونیرومندشان استوار بود.سوارکارانی که تیراندازانی بسیارماهربودند.سپاه مغول دارای سرویس اطلاعاتی بسیارپیشرفته ای بود.مغولان که کارشناسان نظامی ودیگر اهل فن را ازاقوام مختلف به خدمت ارتش خود درآورده بودند ،قادربودند شهرهای دارای استحکامات نظامی رافتح کنند،کاری که سایرکوچگران قادربه انجام آن نبودند.ازآن گذشته ،مغولان دست به چنان ویرانگری ای میزدند که تاثیر روانی آن برجمعیتهای همجوار چنان بودکه حریفانی که میتوانستند ازخودمقاومت نشان دهند تسلیم میشدند تادرامان بمانند.

همانطور که اشاره شد ،چنگیز تاحدود سال 1206 بر نایمانها و کرائیتها چیره شد و سربازان آنهارا واردسپاه خودکرده بود.اوسپس موفق شد پادشاهی شی-شیا درتانگوت راوادارد که فرمانروایی اورا به رسمیت بشناسد.پس ازآن ،بخشی ازقلمرو متعلق به سلسله چین درشمال چین را بتصرف درآورد.سپس تهاجم های وحشت انگیز به آسیای میانه آغاز شد.درسال1218 جنگی ویرانگر با خوارزم آغاز گردید؛بخارا،سمرقند واورگنج تسخیر وبکلی ویران شد.گروههای جلودار مغول ،به سرکردگی جبه و سوبوتای ،دریای خزر رادورزدند ،ازگرجستان وارمنستان گذشتند،سرتاسرقفقاز راپیمودند،وبه روسیه وکریمه حمله ورشدند(سال1233-نبرد کلکا-در اوکراین امروزی-مرداویز)شاهزاده های روسی که بدون هماهنگی عمل میکردند به سختی شکست خورده و به اسارت درآمدند.مغولها،شاهزاده های روسی وسربازانشانرا وحشیانه سر بریدند؛اسیران نیز اعدام شدند.



اما حتی شکست شاهزاده های روسی در نبرد کلکا به آن اندازه فاجعه آمیز نبود ،که قتل عام مردمان آسیای مرکزی (غربی).پیامدهای آن درآنجا طی قرنها احساس میشد،چراکه نظام آبیاری وشهرها بکلی منهدم گردید.

پادشاه تانگوت قبول نکرد که درلشگرکشی مغولان به خوارزم شرکت کند،درنتیجه مغولان به یک لشگرکشی تنبیهی علیه شی-شیا دست زدند.این که چنگیز درجریان این لشگرکشی درگذشت ،تنها مغولان رادرنده خوترکرد.نه تنها پادشاهی تانگوت بلکه تمام تمدن تانگوت نابود گردید.

درسال1227 مغولان ازچین مرکزی تاجنگل های سیبری را به تمام معنی تحت فرمانروایی خود داشتند.آنها گاهی تمام مردم را به بردگی درمی آوردند وبردگان را میان سرداران سپاه خود تقسیم میکردند.چنگیزخان خودرابرگزیده خدا برای فرمانروایی بر دنیا میدانست-عقیده ای که احتمالا ازچین اقتباس شده بود.مشاوراو،یه-لو چوتسای ،اوراازتبدیل تمام سرزمین چین،به چراگاه برای دامهای مغولان منصرف ساخت-بااینکه نظام اداری درسرزمینهای فتح شده بکلی ازبین رفت ،چراکه چنگیزاحساس میکرد جنگ افزارهای اوبیشتر به کار سرداران سپاه می آیند تاکارگذاران اداری ؛اما به هرحال بنظر میرسد اومشاوران دانش آموخته ای داشته است :اویغورها،ختای ها،وتورکهای نسطوری.سرداران سپاه مغول ازطریق مقاطعه کاران مالیاتی از اهالی سرزمین های فتح شده خراج جمع آوری میکردندو به سنت های سیاسی یا اجتماعی آنها اصلا توجهی نداشتند.



امپراتوری مغول نه دارایی شخص خان بزرگ بلکه دارایی طایفه او محسوب میشد .اداره یک حکومت واحد امکان پذیرنبود .گرچه نظام بسیارپیشرفته پیک هاوجودداشت،اماهنگامی که خان بزرگ کوشید ازیک مرکزواحد امپراتوری اش رااداره کند،پیک او می بایست ماه ها (اگر نه سالها)وقت صرف کند تاازیک سرامپراتوری به سر دیگر آن برسد.

درنتیجه،دردوران زندگی چنگیزخان،امپراتوری مغول به بخشهایی برای پسرانش تقسیم شدکه اولوس نامیده میشدند.سرزمین اصلی مغولان نصیب تولی شد(او پیش ازپدردرگذشت وپسرش منکو جای اوراگرفت-مرداویز)؛اگتای مغولستان غربی را دریافت کرد.به جغتای سرزمین قراختائیان وبخش های شرقی آسیای مرکزی رسید؛به جوچی و پس از او پسرش باتو ،غرب آسیای مرکزی و جنوب شرقی سیبری (آلتون اردوی آینده)واگذارشد.



درسال1229،درقوریلتای بزرگ (گردهمایی مغولان-از واژه kurmak تورکی-مرداویز)،اگتای،فرزند سوم چنگیزخان به سمت خان بزرگ(1229-1241)برگزیده شد.قرار شد پایتخت امپراتوری قراقوروم درکناررودخانه اورخون درمغولستان مرکزی باشد.این پایتخت درقرن سیزدهم به شهری ثروتمند با کلیساها،مساجد،ومعابدبودایی تبدیل شد.

تشکیل قوریلتای ودستیابی به تصمیم های ضروری زمان زیادی میطلبید،وپس ازمرگ یک خان بزرگ رسم براین بودکه بیوه او حکومت رادردست گیرد.پس ازاگتای پسرش گیوک(1246-1248)وسپس منکو(1251-1259)برگزیده شدند؛اما پس ازآن بین مدعیان گوناگون میراث چنگیزخان کشمکش درگرفت.



فتوحات ویرانگرمغول پس ازچنگیزنیزادامه یافت .درسال1236 مقامات امپراتوری برآن شدند بخش غربی دنیا رافتح کنند؛وانجام این کار به باتو واگذارشد.اودرسال1237 پادشاهی بلغارهای ولگارا منهدم ساخت،درهمان سال شهر روسی ریازان راهمراه با تقریبا تمام اهالی آن نابود کرد.ودست بکار فتح یکایک شاهزاده نشینهای روسی شد؛تنها یک زمستان بسیار تونفرسا وبه دنبال آن آب شدن ناگهانی یخ ها نووگورود رانجات داد.پس از غارت کی یف بدست مغولان درسال1240 ،شاهزاده های روس دست ازمقاومت برداشتند.



مغولان به پیشروی خود تاگالیسی و ولینی ولهستان ادامه دادند وبه سیلزی رسیدند،اما به پیشروی خود به درون خاک آلمان ادامه ندادند.درعوض،به مجارستان ضربه زدند،واین کشور رابه پناه دادن به کومانها،یک قبیله تورک زبان که پیش ازرسیدن آنها ازجلگه های جنوب روسیه فرارکرده بودند،متهم ساختند.خبرهای مربوط به مرگ اگتای قاآن ،باتوراازتهاجم بیشتربازداشت،چراکه امیدواربود به جای اوبرگزیده شود.باتو،پس ازآنکه به خواسته خوددست نیافت ،به اولوس خود(سارای-باتو ،نزدیک آستارا خان)کناره گرفت ودر همان جا به سال1255 درگذشت .(خانات آستاراخان سده ها از شاهزاده های روس باج میگرفتند تااینکه ایوان مخوف حاکمیت آنهارا منقرض ساخت -مرداویز)برادروجانشین او ،برکه،پایتخت جدیدی در ولگا ،سارای-برکه تاسیس کرد.دراینجا به دین اسلام گروید.این پادشاهی جدید ،آلتون اردو (اردوی زرّین-[واژه آلتون altin درزبان تورکی به معنای زرین ،زر،طلا میباشد ولی این واژه در زبان تورکی آذربایجان مصطلح نیست-مرداویز)-ازرودخانه ایرتیش درسیبری تاکریمه ،وتاکرانه های سفلای دنیپر وحتی دانوب گسترش یافت ؛اماشاهزاده نشین های روس مستقیما به خودآلتون اردو ،ملحق نشدند ،بلکه این شاهزاده ها مجبوربودند به خان هاخراج بپردازند وبرای حکومت برشاهزاده نشین خود ازآنها اجازه کسب کنند.گاه گاهی تاتارها با مختصر تهاجم خود رضایت شاهزاده هارا به پرداخت خراج تشدید میکردند.آخرین تهاجم مربوط به تختامیش خان در سال 1382 بود .



سمتگیری دیگر تهاجم مغولان پس ازچنگیز به سوی خاورنزدیک و میانه بود.برای این منظور ،پنجمین اولوس جداگانه برای هلاکو ،برادر منکو،تشکیل شده بود .هلاکو لشگرکشی خودرا درسال1255 آغاز کرد؛اودرسال بعد درشمال ایران فرقه جنگجو وپرنفوذ حشاشین را تارومارکرد و سپس به عراق حمله برد .شیعیان سنتی وحتی مسیحیان ازهلاکو دربرابر خلیفه سنی عباسی المستعصم باالله پشتیبانی کردند(همسر هلاکو یک مسیحی از فرقه تکذات انگار -مونوفیست بود)--(مونوفیزیت ها اعتقاد بر این دارند که عنصر انسانی وعنصر خدایی مسیح سرشت واحدی دارند و مانند نسطوری ها و آریانها بدعت گذار محسوب میشدند-مرداویز)مغولان درسال1258 بغدادراتسخیر و به کلی ویران کردند ؛خلیفه کشته شد.هلاکو-که سپاهش درآن هنگام بسیاری از تورکان اغوز راشامل میشد -به سوریه نیزحمله برد،وحلب ودمشق را به تصرف خود درآورد.اوباسپاهیان مصری سلسله ممالیک نیز جنگید اما شکست خورد (نبرد عین جالوت-مرداویز)مرکز امپراتوری هلاکو در آذربایگان ایران مستقرگردید واودرآنجا سلسله ایلخانان را پایه گذاشت .هلاکو تاپایان زندگی اش اسما وابسته به خان بزرگ باقی ماند .اودرسال1265درگذشت ودرمراسم تدفینش ،براساس سنت مغولان ،عده ای ازدوشیزگان قربانی شدند.دومین جانشین او ،غازان خان(1271-1304)به عنوان یک بودایی پرورش یافته اما بعدها اسلام آورده بود.اوازطریق مشاورقابلش رشیدالدین یک سازمان اداری منضبط درامپراتوری اش بوجودآورد که حتی مطابق معیارهای اروپایی میتوان آنرا فئودالی نامید.اوزمین هارا بعنوان اقطاع به جنگاوران مغول واگذارکرد وبه نظام رعیت سازی دهقانان که پیشتر ایجادشده بود استحکام بخشید.



خان بزرگ آنزمان ،قوبیلای قاآن(1260-1294)درآن هنگام نه در قراقوروم بلکه درخانبالیغ ،یعنی درپکن (1264)مستقرشده بود .آلتون اردو وامپراتوری ایلخانان هنوزهم اسما تابع اوبودند.

البته فتح چین ازطرف مغولان به معنای خونریزی و ویرانی بیشتر بود (به دنبال آن تلاش های ناموفقی برای فتح ژاپن ،برمه،وغیره صورت گرفت)اما درچین برگزیدگان مغول تسلیم تمدن چینی شدند .هم خودقوبیلای وهم جانشینانش خودرا امپراتوران چین به حساب می آوردند ،گرچه به سنت های مغولی همچنان پایبند بودند.



پیشرفت اقتصادی وفرهنگی چین که دردوره سلسله پیشین سونگ آغاز شده بود ،دردوران فرمانروایی مغولان (سلسله یوان)ادامه یافت.در روسیه ،که نسبتا کمترازتهاجم صدمه دیده بود،فتوحات مغول از آهنگ رشدتاریخی بطور کاملا چشمگیری فروکاست ؛اما درآسیای مرکزی ،شرقی وغربی،درایران ودرخاورنزدیک،این فتوحات فاجعه واقعی بود.سراسرخاورنزدیک ومیانه ،وبعدها هندوستان نیز ،به لحاظ اقتصادی به شدت عقب افتادند وچندین قرن در قرون وسطی باقی ماندند.



این فتوحات این ویژه گی هارا به دنبال داشت :جنگ های بی پایان،حکومت های پادشاهی ناپایدار،مرزهای متغیر بی ارتباط با موجودیت یک قوم خاص و ناوابسته به خودآگاهی ساکنان آن یا شرایط طبیعی-اقلیمی . قبایل تورک زبان و اغلب نیمه کوچگر تقریبا در همه جا فعال بودند و خودشان و زبانشان بیشتر مستعد تقسیم کردن یک ملت بودند تا متحد کردن آن که تبعات آن تا به امروز قابل مشاهده است.

((به جا دیدم در پایان این نوشتار داستان معروفی از کتاب تاریخ جهانگشا نوشته عطاملک جوینی نقل کنم : یکی از بخارا پس از واقعه [کشتار مغولان]گریخته بود و به خراسان آمده ،حال بخارا از او پرسیدند.گفت:آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند .جماعت زیرکان که این تقریر شنیدند ،اتفاق کردند که در پارسی موجزتر از این سخن نتواند بود .-مرداویز))



برون جستم از تنگ تُرکان چو دیدم جهان درهم افتاده چون موی زنگی



چو باز آمدم کشور آسوده دیــــــدم زگرگان به در رفتـــــه آن تیز چنگی



[سعدی شیرازی 1213-1291]
ارسال پست

بازگشت به “تاريخ جهان”