خستگي‌ « دوگل » در شيراز

در اين بخش مي‌توانيد در مورد کليه‌ي مباحث مرتبط با تاريخ جهان به بحث بپردازيد

مدیران انجمن: abdolmahdi, رونین, شوراي نظارت

ارسال پست
Major
Major
نمایه کاربر
پست: 1885
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۸, ۶:۳۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 588 بار
سپاس‌های دریافتی: 2859 بار

خستگي‌ « دوگل » در شيراز

پست توسط misam5526 »

ژنرال دوگل رئيس جمهور اسبق فرانسه در 24 مهر 1342 براي ديداري 4 روزه از ايران در رأس هيأتي به تهران آمد. دو گل كه دهها خبرنگار و عكاس فرانسوي‌، او را همراهي مي‌كرد، در روز 27 مهر با برنامه‌ريزي دولت ايران از شيراز نيز بازديد كرد. مسافرت يك روزه ديدار از شيراز شامل گردش در اتومبيل روباز در شهر، افتتاح يك كارخانه، بازديد از تخت جمشيد و چند برنامه ديگر براي رئيس ‌جمهور كهنسال فرانسه كه بيش از هفتاد سال از عمرش مي‌گذشت، غير قابل تحمل بود. از اين رو او با ترفندي توانست خود را از زير بار يكي از خسته‌كننده‌ترين برنامه‌ها‌ي مراسم نجات دهد. بهتر است ماجرا را در گزارش « ادوارد سابليه » خبرنگار روزنامه لوموند كه در آن سفر همراه هيأت دوگل در شيراز بود، دنبال كنيم. «سابليه» در لوموند مي‌نويسد :مسافرت سال 1963 ژنرال دوگل به ايران يكي از سفرهاي فراموش نشدني او است. ژنرال پس از دو روز مهماني در تهران كه ساعاتش اشغال و پر بود و طبعاً اين ساعات طاقت ‌فرسا [و بدون استراحت] متناسب با سن و سالش نبود، با هواپيما از تهران وارد شيراز شد. در شيراز كه نزديك تخت‌جمشيد واقع است، به ميان جمعيت رفت و با مردم كوچه و بازار اين شهر كه براي استقبال و تماشايش در دو طرف خيابان صف كشيده بودند از نزديك تماس گرفت و ساعاتي را در زير آفتاب سوزان با آنها گذراند.آنگاه زير همين آفتاب براي افتتاح كارخانه‌اي در همان شهر شيراز سوار اتومبيل روباز شد و به آنجا رفت و در آنجا نيز مدت دو ساعت در زير آفتاب بسر برد. ژنرال دوگل آن دو ساعت را با ادب و متانت تحمل كرد و آنگاه او را به تخت جمشيد بردند.

تصویر
رئيس جمهور فرانسه و همراهانش ـ‌ كه من نيز جزو آنها بودم ـ‌ بعد‌از ظهر به تخت‌جمشيد ـ كه در يك دشت آفتابي قرار داشت ـ‌ رسيدند. اما در آنجا قرار بود مدير امور آثار تاريخي، به زبان فرانسه نطق مفصلي بكند. وي در پشت تريبون قرار گرفت. از حجم صفحاتي كه در دست داشت معلوم بود كه سخنراني‌اش طولاني خواهد بود و همه ما در اين فكر بوديم كه ژنرال دوگل، ‌آن پيرمرد هفتاد و هفت هشت ساله، چگونه مي‌تواند آ‌ن سخنراني مفصل را تحمل بكند. سخنران شروع به خواندن متن كرد: ‌حضرت رئيس‌ جمهوري، خانمها، آقايان! من مي‌خواهم تاريخ اين مكان تاريخي را برايتان بگويم. تخت‌جمشيد از آثار پرارزش عصر .... مهمانان همه زير گوشي به هم مي‌گفتند معلوم مي‌شود ما بايد چند هزار سال تاريخ را در اينجا گوش كنيم. فكر اينكه گوينده مي‌خواهد تاريخ تخت‌جمشيد را بگويد، ‌آن هم تاريخ چند‌هزار ساله، ما را نگران كرد. واقعاً در آن آفتاب سوزان، گوش دادن به شرح وقايع چند‌هزار سال تاريخ، يك كشور خارجي عذابي وحشتناك بود! كاش شما هم آنجا بوديد و چهره‌ي ناراضي ژنرال را مي‌ديديد. او در آن موقع به استراحت نياز داشت و شديداً ناراحت بود.
هنوز چند دقيقه از سخنراني مدير امور آثار تاريخي نگذشته بود كه وي گفت: ... ليكن قبل از آنكه وارد اصل موضوع و تاريخ اين محل تاريخي بشوم، بگذاريد به عرض ميهمانان گرامي برسانم كه اسكندر مقدوني در سال 326 قبل از ميلاد به ايران لشكر كشيد و اين بناي باشكوه تاريخي را آتش زد و ...
ژنرال دوگل كه حوصله شنيدن تاريخچه طولاني تخت‌ جمشيد را نداشت با موقع ‌شناسي و زرنگي تامي كه مخصوص خودش بود،‌ ناگهان كلام سخنران را قطع كرد و برخاست و گفت: بسيار خوب، برويم ببينيم از آن آتش‌ سوزي چه باقي مانده است ؟
و سپس براي بازديد از ستونها و آثار باقيمانده از آن قصر باشكوه تاريخي به راه افتاد. وي با اين كار نه تنها خودش، بلكه ما و عده‌ي بسياري را از شنيدن آن سخنراني طولاني در زير آفتاب خلاص كرد.»
منبع: اطلاعات سال 1351، ص 91، گزارش « خاطرات كوچك از خبرنگاران بزرگ »
[img]http://www.beiragh.com/images/1006.jpg[/img]
ارسال پست

بازگشت به “تاريخ جهان”