روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
مدیران انجمن: abdolmahdi, رونین, شوراي نظارت
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
روشنفکران و تحصیلکرده های یک جامعه ، « یک گروه اجتماعی ِ مجرد » نیستند !
[COLOR=blue]یکی از بزرگترین خطاهای روشنفکران این است که خودشان را به عنوان یک گروه یا قشر یا طبقه ی خاص ، از جامعه مجرد می یابند ،
این « الیناسیون انتلکتوئل » که در فلسفه ی علمی و سوسیالیسم علمی ِ قرن 19 مطرح شد ،
این است که : تحصیلکرده ، آنقدر در کتابها ، معلومات و رشته های تحقیقاتی اش فرو می رود ،
و آنقدر دچار ِ حساسیت های علمی یا ادبی یا مذهبی یا فلسفی می گردد که ،
[COLOR=blue]از عینیت و عالم ِ واقعیات و زندگی ِ روزمره ی مردم ِ عادی و جامعه اش فارغ ، دور و بیگانه می شود !!
و این روشنفکر ، خودش را[COLOR=blue] یک گروه ِ مجرد و مجزا از جامعه و زمانش می کند .
این ، یک[COLOR=blue]« خطا و بیماری روشنفکری » در دنیا !
در هر سطحی که بیندیشیم ،
و با هر سلیقه ای که فکر کنیم ،
و با هر ایمانی که از نظر مذهب یا فلسفه و یا مکاتب ، داشته باشیم ،
این اصل در همه ی ما مشترک است که :
یک اندام ِ اجتماعی ، یعنی یک عضو ِ وابسته در یک جامعه ی کلی هستیم ،
[COLOR=blue]واین جامعه ،
همین جامعه ی عینی است که در این سرزمین و در این منطقه و در این گوشه از دنیا ، و در این صف از صفهای بشری ،
هست و عینیت دارد !
حال ، به هر شکلی که هست ، و با هر احساس و رابطه و خصوصیت ها و دردها و نیازهائی که وجود دارد .
و « روشنفکران » ، در هر حالتی و با هر بینشی که هستند ،« عضو ِ پیوسته ی این جامعه »هستند.
و این جامعه ، یک « جامعه ی مذهبی » است .
و در این ، از لحاظ ِ علمی نمی شود شک کرد ! :
که ما ، هم جامعه مان جامعه ی مذهبی است ،
و هم تاریخ مان ، یک تاریخ مذهبی است .
روشنفکران و تحصیلکرده های یک جامعه ، « یک گروه اجتماعی ِ مجرد » نیستند !
[COLOR=blue]یکی از بزرگترین خطاهای روشنفکران این است که خودشان را به عنوان یک گروه یا قشر یا طبقه ی خاص ، از جامعه مجرد می یابند ،
این « الیناسیون انتلکتوئل » که در فلسفه ی علمی و سوسیالیسم علمی ِ قرن 19 مطرح شد ،
این است که : تحصیلکرده ، آنقدر در کتابها ، معلومات و رشته های تحقیقاتی اش فرو می رود ،
و آنقدر دچار ِ حساسیت های علمی یا ادبی یا مذهبی یا فلسفی می گردد که ،
[COLOR=blue]از عینیت و عالم ِ واقعیات و زندگی ِ روزمره ی مردم ِ عادی و جامعه اش فارغ ، دور و بیگانه می شود !!
و این روشنفکر ، خودش را[COLOR=blue] یک گروه ِ مجرد و مجزا از جامعه و زمانش می کند .
این ، یک[COLOR=blue]« خطا و بیماری روشنفکری » در دنیا !
در هر سطحی که بیندیشیم ،
و با هر سلیقه ای که فکر کنیم ،
و با هر ایمانی که از نظر مذهب یا فلسفه و یا مکاتب ، داشته باشیم ،
این اصل در همه ی ما مشترک است که :
یک اندام ِ اجتماعی ، یعنی یک عضو ِ وابسته در یک جامعه ی کلی هستیم ،
[COLOR=blue]واین جامعه ،
همین جامعه ی عینی است که در این سرزمین و در این منطقه و در این گوشه از دنیا ، و در این صف از صفهای بشری ،
هست و عینیت دارد !
حال ، به هر شکلی که هست ، و با هر احساس و رابطه و خصوصیت ها و دردها و نیازهائی که وجود دارد .
و « روشنفکران » ، در هر حالتی و با هر بینشی که هستند ،« عضو ِ پیوسته ی این جامعه »هستند.
و این جامعه ، یک « جامعه ی مذهبی » است .
و در این ، از لحاظ ِ علمی نمی شود شک کرد ! :
که ما ، هم جامعه مان جامعه ی مذهبی است ،
و هم تاریخ مان ، یک تاریخ مذهبی است .
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
[COLOR=red]به تاریخ ایران نگاه کنیم :
ایران ، لااقل « در 14 قرن اسلامی » ، با عوامل ، رنگ ها و « حساسیت های واقعی ِ شدید ِ دینی » شکل گرفته و تکوین یافته است .
[COLOR=blue]فرهنگ ما نیز ، یک فرهنگ دینی است ،
یک فرهنگ ِ یونانی یا یک فرهنگ رومی نیست که بشود گفت : غیر مذهبی است ، و بیشتر فلسفی است ، یا قومی و لائیک ،
خیر ! ایران ، دارای یک فرهنگ کاملا مذهبی است.
و گذشته از آن ، خود جامعه ی اکنون ِ ما ،
روابط اجتماعی اش ، سنت هایش ،
طرز فکر و نهاد ِ فرهنگی اش ،
و وجدان و « روح جمعی اش » ،
[COLOR=brown][COLOR=blue]صد در صد مذهبی است .
[COLOR=blue]و روشنفکر نباید تمام ِ جامعه را « بر اساس ِ سلیقه ی شخصی اش » و نیز « روابط روشنفکرانه ی درون گروهی خودش » تعمیم بدهد !
یکی از اشتباهات ِ بزرگ ِ روشنفکرانه است !
زیرا او در جامعه ی مذهبی زندگی می کند ،
وابسته به یک تاریخ مذهبی است ،
و در یک جو ِ فرهنگی تنفس می کند که مذهبی است .
اگر روشنفکر عبارت است از :
« گروه ِ آگاه و خودآگاهی که مسئولیت ِ هدایت و آگاهی ِ جامعه اش را در خود احساس می کند » ؛
این روشنفکر بیش از هر چیز ، باید بفکر « ایجاد ِ پلی بین خود و جامعه اش » باشد .
و چنین پلی ،
جز با تکیه به مذهب ،
آشنا شدن با مذهب ،
تحلیلِ علمی ِ دقیق مذهب ،
و شناخت کامل ِ مذهبی که متن روحی ِ جامعه ی ما را می سازد ،
هرگز ایجاد نخواهد شد !
ایران ، لااقل « در 14 قرن اسلامی » ، با عوامل ، رنگ ها و « حساسیت های واقعی ِ شدید ِ دینی » شکل گرفته و تکوین یافته است .
[COLOR=blue]فرهنگ ما نیز ، یک فرهنگ دینی است ،
یک فرهنگ ِ یونانی یا یک فرهنگ رومی نیست که بشود گفت : غیر مذهبی است ، و بیشتر فلسفی است ، یا قومی و لائیک ،
خیر ! ایران ، دارای یک فرهنگ کاملا مذهبی است.
و گذشته از آن ، خود جامعه ی اکنون ِ ما ،
روابط اجتماعی اش ، سنت هایش ،
طرز فکر و نهاد ِ فرهنگی اش ،
و وجدان و « روح جمعی اش » ،
[COLOR=brown][COLOR=blue]صد در صد مذهبی است .
[COLOR=blue]و روشنفکر نباید تمام ِ جامعه را « بر اساس ِ سلیقه ی شخصی اش » و نیز « روابط روشنفکرانه ی درون گروهی خودش » تعمیم بدهد !
یکی از اشتباهات ِ بزرگ ِ روشنفکرانه است !
زیرا او در جامعه ی مذهبی زندگی می کند ،
وابسته به یک تاریخ مذهبی است ،
و در یک جو ِ فرهنگی تنفس می کند که مذهبی است .
اگر روشنفکر عبارت است از :
« گروه ِ آگاه و خودآگاهی که مسئولیت ِ هدایت و آگاهی ِ جامعه اش را در خود احساس می کند » ؛
این روشنفکر بیش از هر چیز ، باید بفکر « ایجاد ِ پلی بین خود و جامعه اش » باشد .
و چنین پلی ،
جز با تکیه به مذهب ،
آشنا شدن با مذهب ،
تحلیلِ علمی ِ دقیق مذهب ،
و شناخت کامل ِ مذهبی که متن روحی ِ جامعه ی ما را می سازد ،
هرگز ایجاد نخواهد شد !
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
« روشنفکران » یک بُعد دیگر نیز دارند :
و آن وابستگی ِ فکری و روحی شان به « قشر روشنفکران جهانی » است .
روشنفکرانِ ما ، در عین حالیکه باید از جامعه و تاریخ و متن زندگی اجتماعی ِ ملت خود تغذیه ی روحی و فکری بکنند ،
می بایست تحت تاثیر جو فکری و ایدئولوژیک جهانی نیز باشند .
وقتی که روشنفکران شرقی ها از تکنوکراسی صحبت می کنند ،
یا از سرمایه داری ِ صنعتی ، یا سرمایه داری ِ رقابتی ، یا سرمایه داری سازشی حرف می زنند ،
نهبه این عنوان است که ما خودمان در شرق دچار آن مشکلات هستیم ، بلکهبخاطراین است که وابسته به یک قرن و یک زبان و روابط جهانی ای هستیم کهدر آنروابط جهانی ، آن مسائل مطرح است .
و بنابراین ، ما چون در این قرن زندگی می کنیم ، نمی توانیم مسائل اساسی ِ این قرن را نادیده بگیریم .
و عجیب این است که [COLOR=black]یکی از عوامل و شرایط اساسی ِ شناختن انسان ِ کنونی ، طرح ِ مجدد مذهب ، از طریق ِ اجتماعی و سیاسی و توسط روش فلسفی ، علمی و فکری است.
زیرا مذهب ، مجددا به این عنوان ، در میان ِ انسان ِ جدید - بخصوص بعد از جنگ بین الملل دوم - مطرح شده است .
چگونه مطرح شده است ؟
آیا این یک « بازگشت به احساس ِ مذاهب ِ سابق » است ؟
نه ، این یک حالت ِ ارتجاعی نیست ، بلکه یک حالت ِ تکاملی ِ انسان است .
انسان ِ امروز ، نمی خواهد به قرون وسطی و به مذهب ِ یونان ِ قدیم و روم قدیم برگردد و قید ِ مذاهب ِ مادون علمی را به گردن نهد .
بازگشت او به « مذاهب » نیست ، به « مذهب » است .
انسان ، در طی تکامل ِ خودش ، به یک احساس ماوراء علمی ، احساس ِ نیاز می کند که آنرا یک نوع معنویت ، یک نوع مذهبی که انسان ِ امروز در جستجویش هست می نامند،
انسان ِ امروز ، در تلاش یافتن چنین « ایمان ِ مذهبی ای است که در زندگی جدید از دست داده » و اکنون دارد خلاء آنرا احساس می کند .
و روشنفکران ، به عنوان کسانی که وابسته به یک جامعه و فرهنگِ مذهبی ِ بزرگ و یکی از بزرگترین ادیان تاریخ و آخرین دین ِ بزرگ تاریخ هستند،بایددر تلاش ِ عمومی روشنفکران و متفکران ِ امروز ، و هماهنگ با روح ِجستجوگرو مضطرب ِ بشر برای پیدا کردن یک ایمان ماوراء عملی ، ولی منطقی و معقول ، سهیم باشند و در راه یافتن ِ آن ایده آل بزرگ ، بشریت را کمک کنند .
و برای این کار ، لازم است که روشنفکر ما ، اول خودش و نیز ملت و جامعه و فرهنگ جامعه اش را
[COLOR=blue]- نه به آن صورت ِ منجمد ِ منحطی که الان در دسترسش است ! -
بلکه بصورت ِ یک مکتب ِ جوشان که خودآگاهی و روشنفکری و حرکت می آفریند ، با تلاش فراوان ، بشناسد .
روشنفکر ، برای شناختن ِ خود ، فرهنگ و جامعه ی مذهبی اش ، باید بر اساس ِ یک متد ِ دقیق ِ علمی و تحقیقاتی کار نماید .
برنامه های تلویزیونی لوس آنجلسی ! ، کنفرانس های تبلیغاتی در رستوران ِبرج های گردان ! ، جلسات خصوصی در کافی شاپ ها ! ، فاروم های فراوان ومشابه برای خود ارضائی ! و چیزهائی از این دست ، به کار مردم و جامعهنخواهد آمد !
بصورت ارتباطات و تماس های بسیار ساده با مردم .صمیمانه ، بدون ِ هیاهو ! بدون ِ تظاهرات و بدون ِ « اشباع شدن ! » و تکیه کردن بر [COLOR=blue]« احساسات ِ زود گذر » و تکرار و تلقین و « نشخوار ِ ذهنیات ِ موجود و عواطف ِ مردم ،
روشنفکر ، باید بسیار آهسته ، با صبر سازنده ، قدم به قدم ، درست مانند یکمحقق ِ تازه کار و یک دانشجو شروع کند و دوره ای را به عنوان ِ یک پژوهشگربگذراند .... و به این وسیله ، یک زمینه ی عمومی را فراهم آورد .
آنگاه همانند پیشتازان یک « انقلاب ِ فرهنگی » ، با دمیدن روح ، یک نوع شناخت خودآگاهانه ی مجدد ، در این « متن ِ متحجر جامعه » و در خلاء این قرن ، سهم و رسالت خود را به عنوان یک انسان و به عنوان ِ یک روشنفکر ِ این قرن ! و روشنفکر ِ وابسته به این جامعه ایفا می کند .
به هر حال ، در این راه ِ بزرگ ، این یک قدم کوچکی است ،
ولی این قدم کوچک را باید « درست » برداشت.
و از اولین اصولش ، صبر و تحمل و کار ِ مداوم است .
و آن هم کار ِ علمی ! نه « تهییج و تحریک و تلقین » !
که اگر تحریک و تهییج و تلقین ، تا کنون هم لازم بوده ، دیگر بس است !
باید به « شناختن » پرداخت .
اگر تنها « ایمان ِ ناخودآگاه » کافی بود ، باید از این یک میلیارد و اندی « مومن مسلمان » کاری ساخته می بود ،
ایمان هنگامی معجزه می کند که در پی ِ شناخت آید .
اندیشه ها
و آن وابستگی ِ فکری و روحی شان به « قشر روشنفکران جهانی » است .
روشنفکرانِ ما ، در عین حالیکه باید از جامعه و تاریخ و متن زندگی اجتماعی ِ ملت خود تغذیه ی روحی و فکری بکنند ،
می بایست تحت تاثیر جو فکری و ایدئولوژیک جهانی نیز باشند .
وقتی که روشنفکران شرقی ها از تکنوکراسی صحبت می کنند ،
یا از سرمایه داری ِ صنعتی ، یا سرمایه داری ِ رقابتی ، یا سرمایه داری سازشی حرف می زنند ،
نهبه این عنوان است که ما خودمان در شرق دچار آن مشکلات هستیم ، بلکهبخاطراین است که وابسته به یک قرن و یک زبان و روابط جهانی ای هستیم کهدر آنروابط جهانی ، آن مسائل مطرح است .
و بنابراین ، ما چون در این قرن زندگی می کنیم ، نمی توانیم مسائل اساسی ِ این قرن را نادیده بگیریم .
و عجیب این است که [COLOR=black]یکی از عوامل و شرایط اساسی ِ شناختن انسان ِ کنونی ، طرح ِ مجدد مذهب ، از طریق ِ اجتماعی و سیاسی و توسط روش فلسفی ، علمی و فکری است.
زیرا مذهب ، مجددا به این عنوان ، در میان ِ انسان ِ جدید - بخصوص بعد از جنگ بین الملل دوم - مطرح شده است .
چگونه مطرح شده است ؟
آیا این یک « بازگشت به احساس ِ مذاهب ِ سابق » است ؟
نه ، این یک حالت ِ ارتجاعی نیست ، بلکه یک حالت ِ تکاملی ِ انسان است .
انسان ِ امروز ، نمی خواهد به قرون وسطی و به مذهب ِ یونان ِ قدیم و روم قدیم برگردد و قید ِ مذاهب ِ مادون علمی را به گردن نهد .
بازگشت او به « مذاهب » نیست ، به « مذهب » است .
انسان ، در طی تکامل ِ خودش ، به یک احساس ماوراء علمی ، احساس ِ نیاز می کند که آنرا یک نوع معنویت ، یک نوع مذهبی که انسان ِ امروز در جستجویش هست می نامند،
انسان ِ امروز ، در تلاش یافتن چنین « ایمان ِ مذهبی ای است که در زندگی جدید از دست داده » و اکنون دارد خلاء آنرا احساس می کند .
و روشنفکران ، به عنوان کسانی که وابسته به یک جامعه و فرهنگِ مذهبی ِ بزرگ و یکی از بزرگترین ادیان تاریخ و آخرین دین ِ بزرگ تاریخ هستند،بایددر تلاش ِ عمومی روشنفکران و متفکران ِ امروز ، و هماهنگ با روح ِجستجوگرو مضطرب ِ بشر برای پیدا کردن یک ایمان ماوراء عملی ، ولی منطقی و معقول ، سهیم باشند و در راه یافتن ِ آن ایده آل بزرگ ، بشریت را کمک کنند .
و برای این کار ، لازم است که روشنفکر ما ، اول خودش و نیز ملت و جامعه و فرهنگ جامعه اش را
[COLOR=blue]- نه به آن صورت ِ منجمد ِ منحطی که الان در دسترسش است ! -
بلکه بصورت ِ یک مکتب ِ جوشان که خودآگاهی و روشنفکری و حرکت می آفریند ، با تلاش فراوان ، بشناسد .
روشنفکر ، برای شناختن ِ خود ، فرهنگ و جامعه ی مذهبی اش ، باید بر اساس ِ یک متد ِ دقیق ِ علمی و تحقیقاتی کار نماید .
برنامه های تلویزیونی لوس آنجلسی ! ، کنفرانس های تبلیغاتی در رستوران ِبرج های گردان ! ، جلسات خصوصی در کافی شاپ ها ! ، فاروم های فراوان ومشابه برای خود ارضائی ! و چیزهائی از این دست ، به کار مردم و جامعهنخواهد آمد !
بصورت ارتباطات و تماس های بسیار ساده با مردم .صمیمانه ، بدون ِ هیاهو ! بدون ِ تظاهرات و بدون ِ « اشباع شدن ! » و تکیه کردن بر [COLOR=blue]« احساسات ِ زود گذر » و تکرار و تلقین و « نشخوار ِ ذهنیات ِ موجود و عواطف ِ مردم ،
روشنفکر ، باید بسیار آهسته ، با صبر سازنده ، قدم به قدم ، درست مانند یکمحقق ِ تازه کار و یک دانشجو شروع کند و دوره ای را به عنوان ِ یک پژوهشگربگذراند .... و به این وسیله ، یک زمینه ی عمومی را فراهم آورد .
آنگاه همانند پیشتازان یک « انقلاب ِ فرهنگی » ، با دمیدن روح ، یک نوع شناخت خودآگاهانه ی مجدد ، در این « متن ِ متحجر جامعه » و در خلاء این قرن ، سهم و رسالت خود را به عنوان یک انسان و به عنوان ِ یک روشنفکر ِ این قرن ! و روشنفکر ِ وابسته به این جامعه ایفا می کند .
به هر حال ، در این راه ِ بزرگ ، این یک قدم کوچکی است ،
ولی این قدم کوچک را باید « درست » برداشت.
و از اولین اصولش ، صبر و تحمل و کار ِ مداوم است .
و آن هم کار ِ علمی ! نه « تهییج و تحریک و تلقین » !
که اگر تحریک و تهییج و تلقین ، تا کنون هم لازم بوده ، دیگر بس است !
باید به « شناختن » پرداخت .
اگر تنها « ایمان ِ ناخودآگاه » کافی بود ، باید از این یک میلیارد و اندی « مومن مسلمان » کاری ساخته می بود ،
ایمان هنگامی معجزه می کند که در پی ِ شناخت آید .
اندیشه ها
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
شکست انسان و ایده آل هایش .
ای که اکنون مطرح است : مساله ی شکست انسان امروز ، و شکست ِ همه ی ایده آل های هیجان انگیز انسان امروز است.
در قرون وسطی - که توده ی مردم ما هم در چنین دوره ای زندگی می کنند ! -
سنت های اخلاقی مثل :
احترام گذاشتن به : بزرگترها ، مفاخر گذشته ، شخصیت های ادبی ، شخصیت هایمذهبی ، مراسم دینی ، ارزش های اخلاقی و سنت های ملی و قومی ، همه استحکامو تقدس داشت .
و مذهب ، بعنوان مسائلی مطلق و حقایقی بدیهی ، حاکم بر آدم و عالم بود .
بی جهت نیست که در توده مردم متدین کنونی خودمان ،و نیز در طول ِ قرون وسطی در غرب ، آنچه که وجود ندارد[COLOR=magenta]« اضطراب دینی » .
زیرا که دین ، با مجموعه ی آنچه که آنرا فرا گرفته بود و احاطه کرده بود ، [COLOR=blue] [COLOR=magenta]به اسم سنت های اجتماعی و روابط انسان و اخلاق و عقائد ،
می توانست نیاز معنوی و فکری ِ پیروان خودش را برطرف کند .
[COLOR=magenta]تکلیف همه روشن بود !
جهان به شکل یک خیمه ی بزرگ بود ، دنیای کوچک و مختصری بود با در و پیکری بسته و معلوم و مسلم ، ساخته ی 4 عنصر ،
در زیر آدم ها و در بالا خدا و فرشتگان ،
و همه ی اسرار و حقایق ، موجود در مذهب !
و همه ی « مذاهب » هم ، فقط « مذهب ِ او » !
و قدیسان و روحانیون هم رابط و کارگزار امور ِ خلق ِ خداوند ،و دیگرهیچ ..... !
از نظر پیروان هر دینی ، مثلا در قرون وسطی ،
تمام دنیا عبارت بوده است :
از شمال به لیسبون ، و از مشرق به « ژنوا » و « ونیز » ،
این تمام دنیا بود !
از ونیز به اینطرف ، یعنی شرق و جای ماها ، همه کافرستان بود !!
و از لیسبون به آنطرف ،دریای ِ ظلمات !
آسمان مثل یک سقف حمام و یک گنبد ِ بسته بود ،
یک خدائی آن بالاست که گاه بصورت روح القدس و گاه پدر و گاه پسر است .
این خدای ساکن ِ آسمان ، یک نماینده در زمیندارد !
کی ؟
[COLOR=magenta]پاپ ! ( بابای ِ انسان ها ! پدر ِ امت ِ خدا ! ) متولی مذهب است ،
وارد کننده ی « روح مقدس » ، روح خدا ، یا مسیح ، از آسمان است !
این روح را ، از طریق سازمان اداری ِ دقیق و مفصلش - کلیسا -
که [COLOR=magenta]« موسسه ی کارگشائی ِ امور آخرت » !
پاپ به کاردینال ها می دهد ، و دست به دست ، در سلسله مراتب تا « کوره »ها ( cure ) می گردد ، که همان ملاهای ده اند .
اینها ، که کارمندان این اداره ی « حمل کننده ی آن روح » اند ، « روحانی » اند.
این روحانی ها هم ، آن روح را در میان ِ « جسمانی ها » یعنی مردم ، پخش می کنند !
فلسفه ی زندگی مردم ، و غایت ِ خلقت و جهت ِ حیات ، هم خیلی روشن ، و هم خیلی معلوم است ، یک کلمه :
آدم در بهشت گناه کرد ،
و بنی آدم ، به جرم ِ این « گناه ِ اولیه » ، مغضوب ِ ابدی ِ خدا و مطرود ِ همیشگی بهشت اند .
هدف چنین انسان ِ گناه آلوده چیست ؟
اینکه تبرئه شود .
کار مذهب چیست ؟
اینکه [COLOR=blue]با « توسل به این روح » ، به کمک ِ روحانیون ،پیوند ِ بریده ی انسان با بهشت ، دوباره وصل شود .
اصلا Religion یعنی مذهب ، همین است :
از پیشوند Re به معنی دوباره ، و کلمه ی لاتینی ِ leger بمعنی اتصال ، تشکیل شده است .
اسرار ِ تمام هستی ، از لحظه ی اول خلقت ِ عالم و آدم ، تا آخر ِ روزگار ، همه در تورات ،
اعمال و اخلاق و فلسفه ی زندگی ِ انسان ، همه در انجیل ،
وظایف و مسئولیت ها هم معین و مسلم :عضویت ِ کلیسا ، تقلید از پاپ ،
[COLOR=blue]اطاعت از « روحانیون ِ رسمی » در همه ی مسائل ِ فلسفی و علمی و اعتقادی و انسانی و سیاسی !
بالاخره ، غسل تعمید و خوردن شراب و نان متبرک ، و شرکت یکشنبه ها در messe (نماز جماعت ).
و جهان معلوم ، و راه مشخص ، و هدف معین ، و زندگی آرام ، و سرنوشت رام ،و نجات میسر ، و دنیا این و آخرت آن ، و همه چیز مسلم و محدود و ثابت وآشکار ،
و دیگر چه می خواهی ؟ مرگ ! ، برو قبرستان ! دیگر اضطراب معنی ندارد !
در این جور زندگی و این دنیا ، « نمی دانم » ، وجود ندارد .شک و ابهام و پریشانی وجود ندارد،
[COLOR=magenta][COLOR=blue][COLOR=magenta]غربت ِ جهان ، تنهائی ِ انسان ، تاریکی سرنوشت ، پوچی ِ زندگی ، عصیان روح ، بدبینی ِ فلسفی ، یاس فکری و ناپیدائی ِ حقیقت ، وجود ندارد !
[COLOR=magenta]خلاء وجود ندارد .
هیچ گوشه از این عالم ، تَرک ندارد ، آسمان گنبد ِ دوار و زمین فرش ِ گسترده و انسان اروپائی ، و مذهب کاتولیک ،
[COLOR=black]و خدا و پیغمبر و پدر و پسر و روح القدس و جبرئیل و هدف ِ خلقت و غیره ، همه [COLOR=magenta]« مسیح » ،
و پناهگاه کلیسا ، و پدر و سرپرست و چوپان ِ گوسفندان خدا - یعنی مردم ! - پاپ !
اندیشه ها
ای که اکنون مطرح است : مساله ی شکست انسان امروز ، و شکست ِ همه ی ایده آل های هیجان انگیز انسان امروز است.
در قرون وسطی - که توده ی مردم ما هم در چنین دوره ای زندگی می کنند ! -
سنت های اخلاقی مثل :
احترام گذاشتن به : بزرگترها ، مفاخر گذشته ، شخصیت های ادبی ، شخصیت هایمذهبی ، مراسم دینی ، ارزش های اخلاقی و سنت های ملی و قومی ، همه استحکامو تقدس داشت .
و مذهب ، بعنوان مسائلی مطلق و حقایقی بدیهی ، حاکم بر آدم و عالم بود .
بی جهت نیست که در توده مردم متدین کنونی خودمان ،و نیز در طول ِ قرون وسطی در غرب ، آنچه که وجود ندارد[COLOR=magenta]« اضطراب دینی » .
زیرا که دین ، با مجموعه ی آنچه که آنرا فرا گرفته بود و احاطه کرده بود ، [COLOR=blue] [COLOR=magenta]به اسم سنت های اجتماعی و روابط انسان و اخلاق و عقائد ،
می توانست نیاز معنوی و فکری ِ پیروان خودش را برطرف کند .
[COLOR=magenta]تکلیف همه روشن بود !
جهان به شکل یک خیمه ی بزرگ بود ، دنیای کوچک و مختصری بود با در و پیکری بسته و معلوم و مسلم ، ساخته ی 4 عنصر ،
در زیر آدم ها و در بالا خدا و فرشتگان ،
و همه ی اسرار و حقایق ، موجود در مذهب !
و همه ی « مذاهب » هم ، فقط « مذهب ِ او » !
و قدیسان و روحانیون هم رابط و کارگزار امور ِ خلق ِ خداوند ،و دیگرهیچ ..... !
از نظر پیروان هر دینی ، مثلا در قرون وسطی ،
تمام دنیا عبارت بوده است :
از شمال به لیسبون ، و از مشرق به « ژنوا » و « ونیز » ،
این تمام دنیا بود !
از ونیز به اینطرف ، یعنی شرق و جای ماها ، همه کافرستان بود !!
و از لیسبون به آنطرف ،دریای ِ ظلمات !
آسمان مثل یک سقف حمام و یک گنبد ِ بسته بود ،
یک خدائی آن بالاست که گاه بصورت روح القدس و گاه پدر و گاه پسر است .
این خدای ساکن ِ آسمان ، یک نماینده در زمیندارد !
کی ؟
[COLOR=magenta]پاپ ! ( بابای ِ انسان ها ! پدر ِ امت ِ خدا ! ) متولی مذهب است ،
وارد کننده ی « روح مقدس » ، روح خدا ، یا مسیح ، از آسمان است !
این روح را ، از طریق سازمان اداری ِ دقیق و مفصلش - کلیسا -
که [COLOR=magenta]« موسسه ی کارگشائی ِ امور آخرت » !
پاپ به کاردینال ها می دهد ، و دست به دست ، در سلسله مراتب تا « کوره »ها ( cure ) می گردد ، که همان ملاهای ده اند .
اینها ، که کارمندان این اداره ی « حمل کننده ی آن روح » اند ، « روحانی » اند.
این روحانی ها هم ، آن روح را در میان ِ « جسمانی ها » یعنی مردم ، پخش می کنند !
فلسفه ی زندگی مردم ، و غایت ِ خلقت و جهت ِ حیات ، هم خیلی روشن ، و هم خیلی معلوم است ، یک کلمه :
آدم در بهشت گناه کرد ،
و بنی آدم ، به جرم ِ این « گناه ِ اولیه » ، مغضوب ِ ابدی ِ خدا و مطرود ِ همیشگی بهشت اند .
هدف چنین انسان ِ گناه آلوده چیست ؟
اینکه تبرئه شود .
کار مذهب چیست ؟
اینکه [COLOR=blue]با « توسل به این روح » ، به کمک ِ روحانیون ،پیوند ِ بریده ی انسان با بهشت ، دوباره وصل شود .
اصلا Religion یعنی مذهب ، همین است :
از پیشوند Re به معنی دوباره ، و کلمه ی لاتینی ِ leger بمعنی اتصال ، تشکیل شده است .
اسرار ِ تمام هستی ، از لحظه ی اول خلقت ِ عالم و آدم ، تا آخر ِ روزگار ، همه در تورات ،
اعمال و اخلاق و فلسفه ی زندگی ِ انسان ، همه در انجیل ،
وظایف و مسئولیت ها هم معین و مسلم :عضویت ِ کلیسا ، تقلید از پاپ ،
[COLOR=blue]اطاعت از « روحانیون ِ رسمی » در همه ی مسائل ِ فلسفی و علمی و اعتقادی و انسانی و سیاسی !
بالاخره ، غسل تعمید و خوردن شراب و نان متبرک ، و شرکت یکشنبه ها در messe (نماز جماعت ).
و جهان معلوم ، و راه مشخص ، و هدف معین ، و زندگی آرام ، و سرنوشت رام ،و نجات میسر ، و دنیا این و آخرت آن ، و همه چیز مسلم و محدود و ثابت وآشکار ،
و دیگر چه می خواهی ؟ مرگ ! ، برو قبرستان ! دیگر اضطراب معنی ندارد !
در این جور زندگی و این دنیا ، « نمی دانم » ، وجود ندارد .شک و ابهام و پریشانی وجود ندارد،
[COLOR=magenta][COLOR=blue][COLOR=magenta]غربت ِ جهان ، تنهائی ِ انسان ، تاریکی سرنوشت ، پوچی ِ زندگی ، عصیان روح ، بدبینی ِ فلسفی ، یاس فکری و ناپیدائی ِ حقیقت ، وجود ندارد !
[COLOR=magenta]خلاء وجود ندارد .
هیچ گوشه از این عالم ، تَرک ندارد ، آسمان گنبد ِ دوار و زمین فرش ِ گسترده و انسان اروپائی ، و مذهب کاتولیک ،
[COLOR=black]و خدا و پیغمبر و پدر و پسر و روح القدس و جبرئیل و هدف ِ خلقت و غیره ، همه [COLOR=magenta]« مسیح » ،
و پناهگاه کلیسا ، و پدر و سرپرست و چوپان ِ گوسفندان خدا - یعنی مردم ! - پاپ !
اندیشه ها
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
متحول شدن ِ حصارهای بسته .
ناگهان هیئت ِ جدید آمد و این چهار چوب ِ بسته را منفجر کرد .
جنگ های صلیبی آمد ، همه ی دیوارهای ِ جهان ِ بسته و تنگ ِ قدیم را فرو ریخت ،
زمین از مرکزیت ِ عالم افتاد ، سقف آسمان برداشته شد ، لیسبون و ژنوا راوسط دنیا اعلام کردند ، آنطرف آمریکا کشف شد ، اینطرف تمام شرق ، ایران وعرب و ترک و هندوچین ...
مذاهب ِ دیگر آمدند و در برابر اینها عرض اندام کردند، تاریخ های شگفت ، تمدن های غنی و متنوع ، فرهنگ های بزرگتر و نیرومند ترو افکار و عقاید و مکتب ها و بعثت ها و جامعه ها و زندگی های دیگر و جاهایدیگر و انسان های دیگر و ...
[COLOR=blue]همه چیز متزلزل شد .
غرب ، آزادی ِ افکار و فرهنگ ِ متحول و اجتهاد ِ آزاد ، در تمدن و جامعه و مذهب ِ اسلام را ، از طریق ِ جنگهای صلیبی طی چند نسل تماس ِ توده های ِ مسیحی با مسلمانان ، در قرون وسطی[COLOR=red] آموخت .
[COLOR=blue]جمود و تعصب و تنگ بینی متلاشی شد .
[COLOR=blue]اعتراض به مقدسات شروع شد ( پروتستانتیسم )
و سپس ، حرکت و تحول و تمدن ِ جدید .
جنگ های ِ صلیبی از دو جبهه ی متفاوت ، ناگهان بر[COLOR=blue] حصار ِ فروبسته و ساکت قرون وسطی و مسیحیت ِ غرب حمله برد .
و باعث فرو ریختن ِ دو چیز مهم شد :
فرو ریختن ِ زیربنای ِ اقتصادی و بنیاد ِ مادی ِ جامعه ی غرب ،
یکی بهم ریختن ِ زیربنای ِ فکری و اعتقادی یا جهان بینی ِ آن .
اندیشه
ناگهان هیئت ِ جدید آمد و این چهار چوب ِ بسته را منفجر کرد .
جنگ های صلیبی آمد ، همه ی دیوارهای ِ جهان ِ بسته و تنگ ِ قدیم را فرو ریخت ،
زمین از مرکزیت ِ عالم افتاد ، سقف آسمان برداشته شد ، لیسبون و ژنوا راوسط دنیا اعلام کردند ، آنطرف آمریکا کشف شد ، اینطرف تمام شرق ، ایران وعرب و ترک و هندوچین ...
مذاهب ِ دیگر آمدند و در برابر اینها عرض اندام کردند، تاریخ های شگفت ، تمدن های غنی و متنوع ، فرهنگ های بزرگتر و نیرومند ترو افکار و عقاید و مکتب ها و بعثت ها و جامعه ها و زندگی های دیگر و جاهایدیگر و انسان های دیگر و ...
[COLOR=blue]همه چیز متزلزل شد .
غرب ، آزادی ِ افکار و فرهنگ ِ متحول و اجتهاد ِ آزاد ، در تمدن و جامعه و مذهب ِ اسلام را ، از طریق ِ جنگهای صلیبی طی چند نسل تماس ِ توده های ِ مسیحی با مسلمانان ، در قرون وسطی[COLOR=red] آموخت .
[COLOR=blue]جمود و تعصب و تنگ بینی متلاشی شد .
[COLOR=blue]اعتراض به مقدسات شروع شد ( پروتستانتیسم )
و سپس ، حرکت و تحول و تمدن ِ جدید .
جنگ های ِ صلیبی از دو جبهه ی متفاوت ، ناگهان بر[COLOR=blue] حصار ِ فروبسته و ساکت قرون وسطی و مسیحیت ِ غرب حمله برد .
و باعث فرو ریختن ِ دو چیز مهم شد :
فرو ریختن ِ زیربنای ِ اقتصادی و بنیاد ِ مادی ِ جامعه ی غرب ،
یکی بهم ریختن ِ زیربنای ِ فکری و اعتقادی یا جهان بینی ِ آن .
اندیشه
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
قانون علیت ِ متقابل
جنگ های صلیبی ، از دو جبهه ی متفاوت ، ناگهان بر حصار ِ فرو بسته و ساکتقرون وسطی و مسیحیت ِ غرب حمله برد و باعث بوجود آمدن ِ دو اتفاق خیلی مهمشد :
یکی فرو ریختن ِ زیر بنای ِ اقتصادی و بنیاد ِ مادی جامعه ی غرب .
دیگری ، به هم ریختن ِ زیر بنای ِ فکری و اعتقادی یا جهان بینی ِ غرب .
غرب در قرون وسطی ، متشکل از جوامعی بود که زیربنایش « فئودالیته » و روبنایش « مذهب » بود .
[COLOR=red][COLOR=blue]و به این « هر دو » ، یکباره حمله شد ، و هر دو با هم فرو ریخت .....
[COLOR=red][COLOR=blue]« دو حمله » با هم شروع شد ، و این تصادفی نبود !
زیرا این دو ، اگر چه « ظاهرا » جدا هستند ، اما علت و معلول ِهمدیگرند .
در مسائل انسانی و جامعه شناختی ، « اصل ِ علیت » صادق است .
اما این نوع علیت ، با « علیت در فلسفه » و یا « علیت ِ علوم طبیعی » تفاوت دارد .
و تفاوتش این است که در اینجا ، رابطه ی علت و معلول ، یکطرفه نیست ، دو طرفه است .
میان ِ دو پدیده ی اجتماعی ِ مقارن ، همیشه « رابطه ی علت و معلول ِ متقابل » در جریان است .
در طبیعت مثلا آتش ( علت ) آب را به جوش می آورد (معلول ) ،
ولی جوشش ِ آب ، یعنی معلول ، بر روی ِ سوزش ِ آتش دیگر اثری نمی گذارد ، از معلول راه بسوی علت بسته است .
اما دررابطه ی میان پدیده های اجتماعی ، علت که معلول را پدید می آورد ، معلولنیز در همان حال که پدید می آید ، بر روی علت هم تاثیر می گذارد .یعنی نقش علت را در برابر آن بازی می کند :
سخنران (علت) ، مجلس را به هیجان می آورد (معلول) . و هیجان ِ مجلس سخنرانرا تحت تاثیر می گیرد و تهییج می کند ، و باز این تهییج بر روی مجلس اثرمی گذارد .
و این « رابطه ی دو جانبه ی علت و معلول میان ِ این دو قطب » تا وقتی که این دو با هم در ارتباطند ، جریان ِ متقابل دارند .
چنین رابطه ای نیز ، [COLOR=blue]میان ِ زیر بنای ِ اقتصادی و روبنای ِ اعتقادی ِ یک جامعه دارد .
[COLOR=blue]مارکسیسم این رابطه را یک جانبه می بیند .
[COLOR=blue]ضد مارکسیست ها ، یا « علیت در جامعه شناسی » را انکار می کنند و یا « زیر بنا بودن ِ نظام ِ تولید و اقتصاد » را قبول ندارند ،
و بطور ناموفقی می کوشند تا عامل ِ دیگری را جانشین ِ آن سازند ،
از قبیل ِ نژاد و جغرافیا و جنگ با طبیعت و غریزه و فرهنگ و غیره را .
ولی برای « همه ی دوره های اجتماعی » نمی توان « یک قانون کلی » را قائل بود .
در جوامع بدوی (قبائل) ، جغرافیا عامل ِ تام و زیر بنای ِ سازنده و تعیین کننده ی جامعه و نهاد های جامعه و از جمله اقتصاد است .
در جامعه های پیشرفته ، تولید ِ اقتصادی ، زیربنا و عامل ِ تعیین کننده است .
و در مرحله ی سوم ، یعنی [COLOR=blue]« عصر تحقق ایندیویدوالیسم » ( به معنی ِ دورکیمی ِ آن ) ،
هر چه خودآگاهی ِ انسانی و بینش و علم ِ انسان شناسی و جامعه شناسی و تاریخ شناسی بیشتر پیش می رود و انسان ها به عوامل ِ سازنده ی جامعه و نیروهای حرکت دهنده ی تاریخ و قوانین ساخت و تحول و انحطاط و ترقی و ارتفاع ِ اجتماع آگاه تر می شوند ،
عامل اساسی ، خود ِ انسان ، یعنی خود آگاهی ِ او ، و به تعبیر ِ دیگر ایدئولوِژی ، فکر ، اراده ، علم و تکنیک ِ او می شود .
این ، مبحثی بسیار حساس ، پیچیده و مفصل است و از حوصله ی این تاپیک خارج است .
اما آنچه در اینجا باید گفته شود این است که :
« قانون علیت ِ متقابل » ، در رابطه ی میان زیربنا و روبنای ِ اجتماعی نیز صادق است .
[COLOR=red][COLOR=blue]یک فرد اگر فکرش عوض شود (روبنا) ، زندگی ِ اقتصادی و شغلش نیز عوض می شود (زیربنا)،
اگر شغلش و وضع مادیش هم تغییر کند ، طرز فکرش نیز تغییر خواهد کرد،
و این دو همیشه با هم رابطه ی علت و معلولی ِ دوجانبه دارند.
جنگ های صلیبی ، از دو جبهه ی متفاوت ، ناگهان بر حصار ِ فرو بسته و ساکتقرون وسطی و مسیحیت ِ غرب حمله برد و باعث بوجود آمدن ِ دو اتفاق خیلی مهمشد :
یکی فرو ریختن ِ زیر بنای ِ اقتصادی و بنیاد ِ مادی جامعه ی غرب .
دیگری ، به هم ریختن ِ زیر بنای ِ فکری و اعتقادی یا جهان بینی ِ غرب .
غرب در قرون وسطی ، متشکل از جوامعی بود که زیربنایش « فئودالیته » و روبنایش « مذهب » بود .
[COLOR=red][COLOR=blue]و به این « هر دو » ، یکباره حمله شد ، و هر دو با هم فرو ریخت .....
[COLOR=red][COLOR=blue]« دو حمله » با هم شروع شد ، و این تصادفی نبود !
زیرا این دو ، اگر چه « ظاهرا » جدا هستند ، اما علت و معلول ِهمدیگرند .
در مسائل انسانی و جامعه شناختی ، « اصل ِ علیت » صادق است .
اما این نوع علیت ، با « علیت در فلسفه » و یا « علیت ِ علوم طبیعی » تفاوت دارد .
و تفاوتش این است که در اینجا ، رابطه ی علت و معلول ، یکطرفه نیست ، دو طرفه است .
میان ِ دو پدیده ی اجتماعی ِ مقارن ، همیشه « رابطه ی علت و معلول ِ متقابل » در جریان است .
در طبیعت مثلا آتش ( علت ) آب را به جوش می آورد (معلول ) ،
ولی جوشش ِ آب ، یعنی معلول ، بر روی ِ سوزش ِ آتش دیگر اثری نمی گذارد ، از معلول راه بسوی علت بسته است .
اما دررابطه ی میان پدیده های اجتماعی ، علت که معلول را پدید می آورد ، معلولنیز در همان حال که پدید می آید ، بر روی علت هم تاثیر می گذارد .یعنی نقش علت را در برابر آن بازی می کند :
سخنران (علت) ، مجلس را به هیجان می آورد (معلول) . و هیجان ِ مجلس سخنرانرا تحت تاثیر می گیرد و تهییج می کند ، و باز این تهییج بر روی مجلس اثرمی گذارد .
و این « رابطه ی دو جانبه ی علت و معلول میان ِ این دو قطب » تا وقتی که این دو با هم در ارتباطند ، جریان ِ متقابل دارند .
چنین رابطه ای نیز ، [COLOR=blue]میان ِ زیر بنای ِ اقتصادی و روبنای ِ اعتقادی ِ یک جامعه دارد .
[COLOR=blue]مارکسیسم این رابطه را یک جانبه می بیند .
[COLOR=blue]ضد مارکسیست ها ، یا « علیت در جامعه شناسی » را انکار می کنند و یا « زیر بنا بودن ِ نظام ِ تولید و اقتصاد » را قبول ندارند ،
و بطور ناموفقی می کوشند تا عامل ِ دیگری را جانشین ِ آن سازند ،
از قبیل ِ نژاد و جغرافیا و جنگ با طبیعت و غریزه و فرهنگ و غیره را .
ولی برای « همه ی دوره های اجتماعی » نمی توان « یک قانون کلی » را قائل بود .
در جوامع بدوی (قبائل) ، جغرافیا عامل ِ تام و زیر بنای ِ سازنده و تعیین کننده ی جامعه و نهاد های جامعه و از جمله اقتصاد است .
در جامعه های پیشرفته ، تولید ِ اقتصادی ، زیربنا و عامل ِ تعیین کننده است .
و در مرحله ی سوم ، یعنی [COLOR=blue]« عصر تحقق ایندیویدوالیسم » ( به معنی ِ دورکیمی ِ آن ) ،
هر چه خودآگاهی ِ انسانی و بینش و علم ِ انسان شناسی و جامعه شناسی و تاریخ شناسی بیشتر پیش می رود و انسان ها به عوامل ِ سازنده ی جامعه و نیروهای حرکت دهنده ی تاریخ و قوانین ساخت و تحول و انحطاط و ترقی و ارتفاع ِ اجتماع آگاه تر می شوند ،
عامل اساسی ، خود ِ انسان ، یعنی خود آگاهی ِ او ، و به تعبیر ِ دیگر ایدئولوِژی ، فکر ، اراده ، علم و تکنیک ِ او می شود .
این ، مبحثی بسیار حساس ، پیچیده و مفصل است و از حوصله ی این تاپیک خارج است .
اما آنچه در اینجا باید گفته شود این است که :
« قانون علیت ِ متقابل » ، در رابطه ی میان زیربنا و روبنای ِ اجتماعی نیز صادق است .
[COLOR=red][COLOR=blue]یک فرد اگر فکرش عوض شود (روبنا) ، زندگی ِ اقتصادی و شغلش نیز عوض می شود (زیربنا)،
اگر شغلش و وضع مادیش هم تغییر کند ، طرز فکرش نیز تغییر خواهد کرد،
و این دو همیشه با هم رابطه ی علت و معلولی ِ دوجانبه دارند.
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
اقتصاد بسته و اقتصاد باز
اروپای ِ قرون وسطی دارای زیربنای اقتصادی فئودالیسم و روبنای اعتقادی مذهب بود .
[COLOR=blue]مذهب کاتولیک ، که جهان بینی و اخلاق و فلسفه و سنت هائی را تدوین و توجیه و تقدیس می کرد که با این نظام ِ اجتماعی سازگار باشد ،
زیرا [COLOR=blue]مذاهب ِ رسمی ِ حاکم بر جامعه ، همیشه چنین نقشی را خودآگاه یا ناخودآگاه بر عهده داشته اند و اگر در اصل با چنین نظامی مغایر بوده باشند ، بدست گروه[COLOR=blue]متولیان رسمی ِ آن خود یکی از ابعاد نظام حاکم بوده چنان مسخ و تحریف می شده اند که به این کار بیایند .
[COLOR=blue]در این قرون وسطی ، زندگی ِ اجتماعی و اقتصادی بر روی فئودالیته بنا شده است ،
واحد های مختلفی به اسم ِ فئودالیته وجود دارند که هرکدام برای خودشان سپاهی دارند ، سنت دارند ، رئیس دارند ، مراسمی دارند ،رعیتی دارند و زندگی ِ مستقلی .
این واحد های اجتماعی ِ جدا از هم در همان حال که یک حالت ِ گریز از مرکز دارند ، در جستجوی ِ تشکیل ِ یک منظومه ی مشترک اند و با هم ارتباط دارند .
به چه وسیله ؟
[COLOR=red]به وسیله ی کلیسای ِ کاتولیک .
بنابراین ، یک قدرت ِ جهانی به اسم کاتولیک جهانی وجود دارد .
در اروپا مذهب ِ مسیح [COLOR=blue]به عنوان ِ پوششی ، واحدهای ِ پراکنده ی فئودالیته را به هم تالیف می دهد، با هم جمع می کند و [COLOR=blue]یک « امت میسحی » از فئودالیته های گوناگون درست می کند.
فئودالیته چگونه نظامی است ؟
[COLOR=red][COLOR=blue]یک بزرگ مالکی ِ با رسوم و سنت های اشرافی ،
[COLOR=blue]و تضاد ِ ارباب و رعیتی است ،
یک نظام ِ بسته به روی خارج است ،
و وابسته به زمین است .
نظام ِ بسته چیست ؟
نظام ِ بسته ، دارای دو خصوصیت است ،
یکی[COLOR=red][COLOR=blue]جهان بینی ِ بسته ،
دیگری[COLOR=blue] تولید و اقتصاد ِ بسته ،
تولید و اقتصاد ِ بسته یعنی چه ؟
در ده نگاه کنید :
دهی است که کنار ِ جاده نیست و کارهای مدرن ِ تولیدی در آن بوجود نیامدهاست و در آن گاو آهن دارند ، شیر و پشم و خرمن و گندم ، لباس هایشان را همخودشان می بافند و می دوزند و می پوشند ، اجناس دیگرشان را نیز خودشان میسازند .
این ده ، یک اقتصاد ِ تولیدی ِ بسته دارد ،
یعنی گندم و جو را از صحرا می آورد ، جو را به الاغش می دهد ، گندمش راخودش مصرف می کند ، پنبه اش را می دهد به زنش که پاچه درست کند و هر دو میپوشند ،
شیر ِ گاوش را می دهد و تخم مرغ می گیرد ، میوه اش را با پشم عوض می کند ،و آن دیگری پشمش را با کشک عوض می کند و کشک را می دهد و پیاز می گیرد .
این است که تولید و مصرف درون این حصار ِ ده ، دور ِ یک دایره ی بسته می چرخد .
خود ِ یک قلعه را نگاه کنید ، درست یک جامعه ی بسته را به چشم می بینید .
می بینیم که یک قلعه حصاری دور خودش دارد و چهار تا برج و یک دروازه دارد ، و این نشان می دهد که یک جامعه ی بسته است ،
از علائم بسته بودن ِ جامعه ، [COLOR=blue]« تولید ِ بسته » است ، یعنی[COLOR=blue] تولید و مصرف ، همدیگر را در روی یک دایره تعقیب می کنند . یعنی خودشان تولید می کنند و خودشان مصرف ،
نه به تولید ِ خارجی احتیاجی دارند و نه تولیدات اینها در خارج مصرف می شود .
بنابراین از مشخصات اساسی ِاقتصاد ِ بسته این است که تولید و مصرف با هم برابر هستند .
در چنین دهی مثلا یک نفر می آید و یک چاه عمیق می زند ، و مثلا دو میلیونتومان چغندر کاری می کند و چهار میلیون تومان چغندر درمی آورد ،
یک مرتبه ، این دایره ی بسته ، شکافته می شود ؛
این همه چغندی که تولید شده ، در اینجا جزء دایره ی تولیدی داخلی این ده نیست ،
این چغندرها بوسیله ی اتومبیل و کامیون ها به 100 کیلومتری و 200 کیلومتری، به کارخانه ی قند می رود ( می بینیم تولید در اینجا دایره بسته اش بازشده ) در کارخانه ی قند تبدیل به قند و شکر می شود و محصولش در تمامبازارهای داخل و خارج پخش می شود .
پس تولید ِ بسته ی داخلی این ده ، بطرف ِ بازارهای بیرون باز شد .
[COLOR=black]آن معنی ِ اقتصاد ِ بسته ، و این هم معنی ِ اقتصاد ِ باز .
اروپای ِ قرون وسطی دارای زیربنای اقتصادی فئودالیسم و روبنای اعتقادی مذهب بود .
[COLOR=blue]مذهب کاتولیک ، که جهان بینی و اخلاق و فلسفه و سنت هائی را تدوین و توجیه و تقدیس می کرد که با این نظام ِ اجتماعی سازگار باشد ،
زیرا [COLOR=blue]مذاهب ِ رسمی ِ حاکم بر جامعه ، همیشه چنین نقشی را خودآگاه یا ناخودآگاه بر عهده داشته اند و اگر در اصل با چنین نظامی مغایر بوده باشند ، بدست گروه[COLOR=blue]متولیان رسمی ِ آن خود یکی از ابعاد نظام حاکم بوده چنان مسخ و تحریف می شده اند که به این کار بیایند .
[COLOR=blue]در این قرون وسطی ، زندگی ِ اجتماعی و اقتصادی بر روی فئودالیته بنا شده است ،
واحد های مختلفی به اسم ِ فئودالیته وجود دارند که هرکدام برای خودشان سپاهی دارند ، سنت دارند ، رئیس دارند ، مراسمی دارند ،رعیتی دارند و زندگی ِ مستقلی .
این واحد های اجتماعی ِ جدا از هم در همان حال که یک حالت ِ گریز از مرکز دارند ، در جستجوی ِ تشکیل ِ یک منظومه ی مشترک اند و با هم ارتباط دارند .
به چه وسیله ؟
[COLOR=red]به وسیله ی کلیسای ِ کاتولیک .
بنابراین ، یک قدرت ِ جهانی به اسم کاتولیک جهانی وجود دارد .
در اروپا مذهب ِ مسیح [COLOR=blue]به عنوان ِ پوششی ، واحدهای ِ پراکنده ی فئودالیته را به هم تالیف می دهد، با هم جمع می کند و [COLOR=blue]یک « امت میسحی » از فئودالیته های گوناگون درست می کند.
فئودالیته چگونه نظامی است ؟
[COLOR=red][COLOR=blue]یک بزرگ مالکی ِ با رسوم و سنت های اشرافی ،
[COLOR=blue]و تضاد ِ ارباب و رعیتی است ،
یک نظام ِ بسته به روی خارج است ،
و وابسته به زمین است .
نظام ِ بسته چیست ؟
نظام ِ بسته ، دارای دو خصوصیت است ،
یکی[COLOR=red][COLOR=blue]جهان بینی ِ بسته ،
دیگری[COLOR=blue] تولید و اقتصاد ِ بسته ،
تولید و اقتصاد ِ بسته یعنی چه ؟
در ده نگاه کنید :
دهی است که کنار ِ جاده نیست و کارهای مدرن ِ تولیدی در آن بوجود نیامدهاست و در آن گاو آهن دارند ، شیر و پشم و خرمن و گندم ، لباس هایشان را همخودشان می بافند و می دوزند و می پوشند ، اجناس دیگرشان را نیز خودشان میسازند .
این ده ، یک اقتصاد ِ تولیدی ِ بسته دارد ،
یعنی گندم و جو را از صحرا می آورد ، جو را به الاغش می دهد ، گندمش راخودش مصرف می کند ، پنبه اش را می دهد به زنش که پاچه درست کند و هر دو میپوشند ،
شیر ِ گاوش را می دهد و تخم مرغ می گیرد ، میوه اش را با پشم عوض می کند ،و آن دیگری پشمش را با کشک عوض می کند و کشک را می دهد و پیاز می گیرد .
این است که تولید و مصرف درون این حصار ِ ده ، دور ِ یک دایره ی بسته می چرخد .
خود ِ یک قلعه را نگاه کنید ، درست یک جامعه ی بسته را به چشم می بینید .
می بینیم که یک قلعه حصاری دور خودش دارد و چهار تا برج و یک دروازه دارد ، و این نشان می دهد که یک جامعه ی بسته است ،
از علائم بسته بودن ِ جامعه ، [COLOR=blue]« تولید ِ بسته » است ، یعنی[COLOR=blue] تولید و مصرف ، همدیگر را در روی یک دایره تعقیب می کنند . یعنی خودشان تولید می کنند و خودشان مصرف ،
نه به تولید ِ خارجی احتیاجی دارند و نه تولیدات اینها در خارج مصرف می شود .
بنابراین از مشخصات اساسی ِاقتصاد ِ بسته این است که تولید و مصرف با هم برابر هستند .
در چنین دهی مثلا یک نفر می آید و یک چاه عمیق می زند ، و مثلا دو میلیونتومان چغندر کاری می کند و چهار میلیون تومان چغندر درمی آورد ،
یک مرتبه ، این دایره ی بسته ، شکافته می شود ؛
این همه چغندی که تولید شده ، در اینجا جزء دایره ی تولیدی داخلی این ده نیست ،
این چغندرها بوسیله ی اتومبیل و کامیون ها به 100 کیلومتری و 200 کیلومتری، به کارخانه ی قند می رود ( می بینیم تولید در اینجا دایره بسته اش بازشده ) در کارخانه ی قند تبدیل به قند و شکر می شود و محصولش در تمامبازارهای داخل و خارج پخش می شود .
پس تولید ِ بسته ی داخلی این ده ، بطرف ِ بازارهای بیرون باز شد .
[COLOR=black]آن معنی ِ اقتصاد ِ بسته ، و این هم معنی ِ اقتصاد ِ باز .
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
پیروزی بورژوازی بر فئودالیته
بینی بسته عبارت است از تصویری که ذهن ِ انسان از جهان دارد .
کدام انسان ؟
که در یک اقتصادبسته زندگی می کند ، جهانش هم بسته است .
آسمان یک سرپوش است که در اطراف ده ِ او فرود آمده !
های دیگر هیچ خبری نیست ! دنیایش بسته و کوچک است .
وسطی چنین جامعه ای بود .
دو تا عامل آمد ، هم جهان بینی ِ قرون وسطی را باز کرد و هم زیربنای ِ بسته ی تولیدی اقتصادیش را .
[COLOR=brown] [COLOR=red]جهش ِ سریع ِ بورژوازی در بطن تولید کشاورزی فئودالیته ،
دوم ضربه ی جهانبینی ِ مادی در اندیشه ی روشنفکران ِ جدید.
هر دو علت و معلول ِ همدیگرند .
اصلا بورژوازی چیست ؟
اروپائی ها که بایستی این بحث ها را در کتابهابخوانند ، ما تا حدودی می توانیم این نمونه ها را در برخی از گوشه هایجامعه خودمان ببینیم ، برای اینکه یک جامعه ی در حال تحول داریم:
از یک سیستم ِ اقتصاد ِ بسته ی زراعی ، به یک سیستم بورژوازی ِ مصرفی و کمپرادور .
ده ِ کوچک را در نظر بگیرید ، در یک روستای بسته یقدیمی که تولید آن بر اساس تولید کشاورزی است ، پیش از آنکه یک دکان بازبشود ، یک چهارپادار (تاجر خرده پائی که با الاغ اجناسش را به دهات مختلفمی برد ) چند توپ پارچه و خرت و پرت های مختلف را روی الاغش می گذاشت و ازشهر یا دهات اطراف به دهات دیگر می برد و در میدان داد می زد و کالایش رابا محصولات کشاورزی مثل غله و پنبه و پشم و .. مبادله می کرد و بعد هفتهیا ماه دیگر می آمد. معاملات کلی و مبادلات جمعی هم در بازارهای موسمی ِکنار مزارع انجام می شد .
بعد کم کم این پدیده تبدیل می شود به دکان ده .
که بوجود می آید ، اولین پایه ی بورژوازی در فئودالیته بوجود آمده است .
کار دکاندار با طرز کار افراد این ده فرق دارد .
آنها محصولات مصرفی را از زمین بدست می آورند و تولید می کنند و این ، از شهر می خرد و به اینجا می آورد .
تولید کشاورزی دارند و اینها تولید دستی یاصنعتی ، این پارچه می فروشد و او گندم ، او مبادله جنس به جنس می کند (گندم می دهد و پشم می گیرد ) اما دکاندار با پول معامله می کند.
وقتی که مبادله ی پولی جای مبادله ی کالائی را گرفت ، بورژوازی بوجود آمده ، ولو بصورت یک گروه ِ کوچک ، ولو بصورت ِ یک فرد .
[COLOR=blue][COLOR=black]این دکاندار چه می کند ؟
آید اجناس تازه ای را از شهر و یا از روستاهای دیگر با پول می خرد ( چون پول دارد ) و می آورد در این ده و بر مردم عرضه می کند ،
ِاین اجناس هنوز در این ده سابقه ندارد ، کم کممردم ذائقه شان عوض می شود ، با این لباس ها و با این اثاث ها و با اینخوراک ها و با این لوازم ِ زندگی آشنا می شوند و اینها را می خرند .
[COLOR=blue]بنابر این دکاندار مصرف تازه ای را وارد ده کرده ، اما تولید تازه را وارد نکرده ، فقط مصرف تازه است .
آن رعیت نمی تواند بخرد ، فقط می بیند ، اما خرده مالک و یا فئودال و خانواده اش چون پول دارند - و قبل از این یا[COLOR=brown][COLOR=blue]پولشان را روی هم می گذاشتند و یا زمین اضافه می خریدند و یا ملک و قناتموجودشان را آبادتر می کردند و یا گله اضافه می خریدند و یا مکه و کربلا ومشهد می رفتند و یا میهمانی ها و عروسی ها و بذل و بخشش های عجیب می کردند؛
حالا همه ی آن پول ها و حتی کم کم آن زمین ها و آن گله ها به خورد ِ این دکان می رود !
قبایش عوض می شود ، قبا را در می آورد و کت وشلواری می شود ، خانمش آن چادر کرباسی را در می آورد و چادر شهری می پوشد، بعد پذیرائی شان عوض می شود ، بعد مبلمان خانه شان عوض می شود ، بعدساختمان منزلشان عوض می شود ، بعد کم کم همه چیزشان عوض می شود [COLOR=blue]،[COLOR=blue]جز لهجه شان و تولیدشان !
بصورت تصاعدی بالا می رود ، و تولید حتی از صورت ِ کلاسیک هم پایینتر می آید و یا لااقل ثابت می ماند ،
برای او سیاهه و حساب دفتری می نویسد : «قابل ندارد ، سر ِ درو و سر خرمن می گیرم و ... » کم کم سی هزار تومان ،چهل هزار تومان ، صد هزار تومان و ..
همین منوال ، سال دوم مصرف بیشتر می شود و کالاهای بیشتری عرضه می گردد .
دفتر حساب و کتاب ِ دکان ، دائما نسیه و قسط و نزول ، تا سر ِ درو ،
[COLOR=blue]سر ِ درو ، خرمنی که همیشه به انبار ِ حاجی خان ِ ده می آمد ، حالا یکسره می رود به دکان « کلب میرزا ! » یکسال مصرفی است که خانواده کرده .
دوم مصرف بیشتر می شود ، اما تولید و خرمن ثابتاست و زیاد نشده و دویست هزار تومان هم اضافه بدهی می ماند بیخ ریشش ! ونمی تواند بپردازد ، و یا اینکه نزولش به سال ِ آینده می افتد و با مصرف ِسال دیگر که باز اضافه شده، جمع می شود و سال سوم و سال چهارم و ... دائماقرض و قسط و مصرف بیشتر و متنوع تر ،[COLOR=brown][COLOR=blue]و دیگر محصول ِ کشاورزی ، جواب دکاندار را نمی دهد !
از اصل ِ زمین مایه می گذارد ، باغ می رود ، گوسفندان می روند ، تکه تکه املاک می رود و باز هم مصرف تازه هجوم می آورد ،
آنطرف یک دکان می شود دو دکان ، سه دکان و .... و دائما انبارها خالی و مغازه ها پر ،
حاجی خان هر روز از درون پوک می شود و دکاندار او را می مکد .
و موریانه ی مصرف ِ بورژوازی بجان ِ فئودالیته می افتد ...
[COLOR=blue]تا اینکه آقای حاجی خان مجبور است که نصفه شب بزند و از ده فرار کند !
یعنی : فئودالیته سقوط کرده و بورژوازی جانشین آن شده .
بینی بسته عبارت است از تصویری که ذهن ِ انسان از جهان دارد .
کدام انسان ؟
که در یک اقتصادبسته زندگی می کند ، جهانش هم بسته است .
آسمان یک سرپوش است که در اطراف ده ِ او فرود آمده !
های دیگر هیچ خبری نیست ! دنیایش بسته و کوچک است .
وسطی چنین جامعه ای بود .
دو تا عامل آمد ، هم جهان بینی ِ قرون وسطی را باز کرد و هم زیربنای ِ بسته ی تولیدی اقتصادیش را .
[COLOR=brown] [COLOR=red]جهش ِ سریع ِ بورژوازی در بطن تولید کشاورزی فئودالیته ،
دوم ضربه ی جهانبینی ِ مادی در اندیشه ی روشنفکران ِ جدید.
هر دو علت و معلول ِ همدیگرند .
اصلا بورژوازی چیست ؟
اروپائی ها که بایستی این بحث ها را در کتابهابخوانند ، ما تا حدودی می توانیم این نمونه ها را در برخی از گوشه هایجامعه خودمان ببینیم ، برای اینکه یک جامعه ی در حال تحول داریم:
از یک سیستم ِ اقتصاد ِ بسته ی زراعی ، به یک سیستم بورژوازی ِ مصرفی و کمپرادور .
ده ِ کوچک را در نظر بگیرید ، در یک روستای بسته یقدیمی که تولید آن بر اساس تولید کشاورزی است ، پیش از آنکه یک دکان بازبشود ، یک چهارپادار (تاجر خرده پائی که با الاغ اجناسش را به دهات مختلفمی برد ) چند توپ پارچه و خرت و پرت های مختلف را روی الاغش می گذاشت و ازشهر یا دهات اطراف به دهات دیگر می برد و در میدان داد می زد و کالایش رابا محصولات کشاورزی مثل غله و پنبه و پشم و .. مبادله می کرد و بعد هفتهیا ماه دیگر می آمد. معاملات کلی و مبادلات جمعی هم در بازارهای موسمی ِکنار مزارع انجام می شد .
بعد کم کم این پدیده تبدیل می شود به دکان ده .
که بوجود می آید ، اولین پایه ی بورژوازی در فئودالیته بوجود آمده است .
کار دکاندار با طرز کار افراد این ده فرق دارد .
آنها محصولات مصرفی را از زمین بدست می آورند و تولید می کنند و این ، از شهر می خرد و به اینجا می آورد .
تولید کشاورزی دارند و اینها تولید دستی یاصنعتی ، این پارچه می فروشد و او گندم ، او مبادله جنس به جنس می کند (گندم می دهد و پشم می گیرد ) اما دکاندار با پول معامله می کند.
وقتی که مبادله ی پولی جای مبادله ی کالائی را گرفت ، بورژوازی بوجود آمده ، ولو بصورت یک گروه ِ کوچک ، ولو بصورت ِ یک فرد .
[COLOR=blue][COLOR=black]این دکاندار چه می کند ؟
آید اجناس تازه ای را از شهر و یا از روستاهای دیگر با پول می خرد ( چون پول دارد ) و می آورد در این ده و بر مردم عرضه می کند ،
ِاین اجناس هنوز در این ده سابقه ندارد ، کم کممردم ذائقه شان عوض می شود ، با این لباس ها و با این اثاث ها و با اینخوراک ها و با این لوازم ِ زندگی آشنا می شوند و اینها را می خرند .
[COLOR=blue]بنابر این دکاندار مصرف تازه ای را وارد ده کرده ، اما تولید تازه را وارد نکرده ، فقط مصرف تازه است .
آن رعیت نمی تواند بخرد ، فقط می بیند ، اما خرده مالک و یا فئودال و خانواده اش چون پول دارند - و قبل از این یا[COLOR=brown][COLOR=blue]پولشان را روی هم می گذاشتند و یا زمین اضافه می خریدند و یا ملک و قناتموجودشان را آبادتر می کردند و یا گله اضافه می خریدند و یا مکه و کربلا ومشهد می رفتند و یا میهمانی ها و عروسی ها و بذل و بخشش های عجیب می کردند؛
حالا همه ی آن پول ها و حتی کم کم آن زمین ها و آن گله ها به خورد ِ این دکان می رود !
قبایش عوض می شود ، قبا را در می آورد و کت وشلواری می شود ، خانمش آن چادر کرباسی را در می آورد و چادر شهری می پوشد، بعد پذیرائی شان عوض می شود ، بعد مبلمان خانه شان عوض می شود ، بعدساختمان منزلشان عوض می شود ، بعد کم کم همه چیزشان عوض می شود [COLOR=blue]،[COLOR=blue]جز لهجه شان و تولیدشان !
بصورت تصاعدی بالا می رود ، و تولید حتی از صورت ِ کلاسیک هم پایینتر می آید و یا لااقل ثابت می ماند ،
برای او سیاهه و حساب دفتری می نویسد : «قابل ندارد ، سر ِ درو و سر خرمن می گیرم و ... » کم کم سی هزار تومان ،چهل هزار تومان ، صد هزار تومان و ..
همین منوال ، سال دوم مصرف بیشتر می شود و کالاهای بیشتری عرضه می گردد .
دفتر حساب و کتاب ِ دکان ، دائما نسیه و قسط و نزول ، تا سر ِ درو ،
[COLOR=blue]سر ِ درو ، خرمنی که همیشه به انبار ِ حاجی خان ِ ده می آمد ، حالا یکسره می رود به دکان « کلب میرزا ! » یکسال مصرفی است که خانواده کرده .
دوم مصرف بیشتر می شود ، اما تولید و خرمن ثابتاست و زیاد نشده و دویست هزار تومان هم اضافه بدهی می ماند بیخ ریشش ! ونمی تواند بپردازد ، و یا اینکه نزولش به سال ِ آینده می افتد و با مصرف ِسال دیگر که باز اضافه شده، جمع می شود و سال سوم و سال چهارم و ... دائماقرض و قسط و مصرف بیشتر و متنوع تر ،[COLOR=brown][COLOR=blue]و دیگر محصول ِ کشاورزی ، جواب دکاندار را نمی دهد !
از اصل ِ زمین مایه می گذارد ، باغ می رود ، گوسفندان می روند ، تکه تکه املاک می رود و باز هم مصرف تازه هجوم می آورد ،
آنطرف یک دکان می شود دو دکان ، سه دکان و .... و دائما انبارها خالی و مغازه ها پر ،
حاجی خان هر روز از درون پوک می شود و دکاندار او را می مکد .
و موریانه ی مصرف ِ بورژوازی بجان ِ فئودالیته می افتد ...
[COLOR=blue]تا اینکه آقای حاجی خان مجبور است که نصفه شب بزند و از ده فرار کند !
یعنی : فئودالیته سقوط کرده و بورژوازی جانشین آن شده .
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
اخلاق و طرز فکر ِ طبقاتی
این است معنی این اصل ِ جامعه شناسی که :
« بورژوازی در داخل فئودالیته بوجود می آید ، کم کمرشد می کند ، مصرف تازه بوجود می آورد ، نظام مصرفی را تغییر می دهد ، بعدنظام فئودالیته را ضعیف می کند ، بعد نظام خودش را مسط تر می کند تا بهنقطه ی انقلاب بورژوازی می رسد .»
[COLOR=blue]انقلاب بورژوازی ، وقتی است که حاکم ، دیگر آن خان ِ مالک نیست ، بلکه این آقای بورژوا است .
خانم ها ، خانواده ها ، آدم های آقا و استخواندار و حاجی و حاجی زاده از بین می روند وتازه بدوران رسیده ها ، پولدارها ، بی ریشه و بی سرو پاهاروی کار می آیند .
اشرافیت دیگر ارزشی ندارد، پول و زندگی ِ تجاری و زندگی ِ کسبی ، جانشین تولید بزرگ مالکی ِ کشاورزی شده .
بحث فوق ، یک بحث ِ اقتصادی ِ جامعه شناسی بود . اکنون یک نمونه ی تازه :
و آن مساله ی اخلاق طبقاتی و طرز فکر طبقاتی است .
اگر این مسئله درست فهمیده شود ، بحث بسیار مهمی که در ذهن همه ی روشنفکران در دنیا بدجور طرح شده ، روشن می شود .
دوره ی فئودالیته دارای خصوصیات خاصی است :
ا- اخلاق مبتنی بر اشرافیت
2- جهان بینی بسته
3- زندگی راکد
4- مقدسات ِ ثابت ِ لایتغیر
5- سنت های اصیل و محکم و ریشه دار و استوار اجتماعی
6- جمود و گذشته پرستی و پرستش اجداد و تفاخر به رسوم و عادات خانوادگی
7- تکیه عمومی به فضائل خاص ِ اخلاقی ، از قبیل غیرت ، حمیت ، شهامت ،سخاوت ، مهمان نوازی ، حرمت بزرگترها ، فداکاری ، تعصب قومی ، عشق به ارزشهای معنوی و ... بالاخرهاحساس نیرومند ِ مذهبی .( اینها از اصول مذهبی ایندوره است )
8- ترس از نوپرستی ، نوآوری ، تغییر و عوض شده ، مقاومت ِ هر چه بیشتر در برابر عناصری که از خارج تحمیل می شود ،
از خصوصیات جامعه ی بسته ی فئودالیته است .
هیچ چیز نو را نمی تواند بپذیرد ، می ترسد ، حتی آرایشش را حاضر نیست عوضکند ، لباسش را عوض نمی کند ، فرم صورتش را عوض نمی کند ، گردنش را حاضراست بدهد ، ولی سبیلش را نمی دهد ،
[COLOR=red][COLOR=blue]اصول سنتی ورسوم و تشریفات و مراسم اجتماعی و احساسات قومی و روابط اقتصادی و مسائلاخلاقی هم ، به وسیله ی دین پشتیبانی می شود و تقدس می یابد و روابط اربابو رعیتی و روابط مالکیت سنتی ، روابط اجتماعی ، حتی لباس پوشیدن و حتیآرایش کردن و شیوه ی موروثی زندگی ، بوسیله ی دین تقدس پیدا می کند و توجیه می شود ،
چرا که دین هم ، بوسیله ی کسانی که متولی دین و وابسته به طبقه ی حاکمند به این نظام وابستگی پیدا می کند و رعیت را در رعیت بودن خودش قانع می کند .
سنت و اخلاق و مذهب و روابط اجتماعی و حقوق مالکیت ، همه یک بافت دارند : « تقدس » !
بنابراین ، یکی از بزرگترین خصوصیات ِ مذهب ِ این دوره ، مقاومت ِ آن در برابر نوآوری ، بدعت ِ تازه و تغییر زندگی است .
روح ِ انسان این دوره به گذشته ، به اجدادش ، به بابابیش ، به بابابزرگش ،به آغا بی بی اش تفاخر دارد و خانه و خاطره و سنت ِ اجدادی و قدیمی را میخواهد هر طوری که هست حفظ کند .
اندیشه ها
این است معنی این اصل ِ جامعه شناسی که :
« بورژوازی در داخل فئودالیته بوجود می آید ، کم کمرشد می کند ، مصرف تازه بوجود می آورد ، نظام مصرفی را تغییر می دهد ، بعدنظام فئودالیته را ضعیف می کند ، بعد نظام خودش را مسط تر می کند تا بهنقطه ی انقلاب بورژوازی می رسد .»
[COLOR=blue]انقلاب بورژوازی ، وقتی است که حاکم ، دیگر آن خان ِ مالک نیست ، بلکه این آقای بورژوا است .
خانم ها ، خانواده ها ، آدم های آقا و استخواندار و حاجی و حاجی زاده از بین می روند وتازه بدوران رسیده ها ، پولدارها ، بی ریشه و بی سرو پاهاروی کار می آیند .
اشرافیت دیگر ارزشی ندارد، پول و زندگی ِ تجاری و زندگی ِ کسبی ، جانشین تولید بزرگ مالکی ِ کشاورزی شده .
بحث فوق ، یک بحث ِ اقتصادی ِ جامعه شناسی بود . اکنون یک نمونه ی تازه :
و آن مساله ی اخلاق طبقاتی و طرز فکر طبقاتی است .
اگر این مسئله درست فهمیده شود ، بحث بسیار مهمی که در ذهن همه ی روشنفکران در دنیا بدجور طرح شده ، روشن می شود .
دوره ی فئودالیته دارای خصوصیات خاصی است :
ا- اخلاق مبتنی بر اشرافیت
2- جهان بینی بسته
3- زندگی راکد
4- مقدسات ِ ثابت ِ لایتغیر
5- سنت های اصیل و محکم و ریشه دار و استوار اجتماعی
6- جمود و گذشته پرستی و پرستش اجداد و تفاخر به رسوم و عادات خانوادگی
7- تکیه عمومی به فضائل خاص ِ اخلاقی ، از قبیل غیرت ، حمیت ، شهامت ،سخاوت ، مهمان نوازی ، حرمت بزرگترها ، فداکاری ، تعصب قومی ، عشق به ارزشهای معنوی و ... بالاخرهاحساس نیرومند ِ مذهبی .( اینها از اصول مذهبی ایندوره است )
8- ترس از نوپرستی ، نوآوری ، تغییر و عوض شده ، مقاومت ِ هر چه بیشتر در برابر عناصری که از خارج تحمیل می شود ،
از خصوصیات جامعه ی بسته ی فئودالیته است .
هیچ چیز نو را نمی تواند بپذیرد ، می ترسد ، حتی آرایشش را حاضر نیست عوضکند ، لباسش را عوض نمی کند ، فرم صورتش را عوض نمی کند ، گردنش را حاضراست بدهد ، ولی سبیلش را نمی دهد ،
[COLOR=red][COLOR=blue]اصول سنتی ورسوم و تشریفات و مراسم اجتماعی و احساسات قومی و روابط اقتصادی و مسائلاخلاقی هم ، به وسیله ی دین پشتیبانی می شود و تقدس می یابد و روابط اربابو رعیتی و روابط مالکیت سنتی ، روابط اجتماعی ، حتی لباس پوشیدن و حتیآرایش کردن و شیوه ی موروثی زندگی ، بوسیله ی دین تقدس پیدا می کند و توجیه می شود ،
چرا که دین هم ، بوسیله ی کسانی که متولی دین و وابسته به طبقه ی حاکمند به این نظام وابستگی پیدا می کند و رعیت را در رعیت بودن خودش قانع می کند .
سنت و اخلاق و مذهب و روابط اجتماعی و حقوق مالکیت ، همه یک بافت دارند : « تقدس » !
بنابراین ، یکی از بزرگترین خصوصیات ِ مذهب ِ این دوره ، مقاومت ِ آن در برابر نوآوری ، بدعت ِ تازه و تغییر زندگی است .
روح ِ انسان این دوره به گذشته ، به اجدادش ، به بابابیش ، به بابابزرگش ،به آغا بی بی اش تفاخر دارد و خانه و خاطره و سنت ِ اجدادی و قدیمی را میخواهد هر طوری که هست حفظ کند .
اندیشه ها
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
خصوصیت دوم فئودالیته : مقاومت شدید در برابر « نو » و « ترس از آینده »
دوره ی فئودالیته دو اصل اساسی از نظر احساس و اخلاق و روح وجود دارد :
به گذشته یا گذشته پرستی و ترس از آینده و مقاومت در برابر نوآوری .
این دکاندار و این بورژوا ، درست برعکس آن فئودال، از طبقه ی رعیت بیرون آمده و رشد کرده و اکنون طبقه ی متوسطی را ساختهاست بالاتر از رعیت و پایین تر از ارباب ،
، خان زاده و بزرگ زاده و استخواندار و از این حرف ها نبوده و نیستند ،
در جامعه ، خودش ریشه ندارد ، مردمبه عنوان یک « اصیل » او را نگاه نمی کنند بلکه به عنوان یک آدم معمولی ویک کاسبکار تازه بدوران رسیده و نوکیسه و پولدار ، اما بی شخصیت و فاقداصالت و شرافت خونی و خانوادگی نگاه می کنند ،
در نظر ِ جامعه ، او یک نورس ، نوکیسه و تازه بدوران رسیده است .
از نقطه نظر ِ بینش ِ اخلاقی و فکری این دو را با هم بسنجیم ، می بینیم که آن بورژوا یک خصوصیت ممتاز دارد و آن این است که استعداد تغییر و تحول ، یعنی پیشرفت ، در او فراوان است ،
تیپ متحرک است و چون جهان بینی باز دارد و چون آینده نگر است و چون با گذشته پیوند ندارد و در بند ِ سنت های ثابت و موروثی نیست ،
صورتی که آن رقیبش که از بین رفته و یا در حال ازبین رفتن است ، حالت جمود و رکود و توقف دارد و می خواهد جامعه راآنچنانکه بوده و هست نگاه بدارد ،
همیشه رو به عقب فکر می کند .
این است که بورژوا کاری به گذشته ندارد .
بر خلاف خان که تجدید ِ گذشته و خاطره ی گذشته به او لذت و افتخار می داد ،
گذشته و خاطره ی گذشته او را تحقیر می کند .
، به همان اندازه که خان گذشته پرست بود و سنت ِ گذشته را دوست داشت ،
بورژوا بیزار از گذشته است و دوستدار ِ بر هم خوردن ِ سنت است ، می خواهد ارتباطش را با گذشته قطع کند ،
گذشته متعلق به خان بود و برای خان حرمت قائل است ، اما بورژوا از حالا شروع شده است
رو به اتمام است و بورژوا رو به آقائی است .
خودبخود گذشته طلب است و این ، بیزار از گذشته ،او در برابر آینده و در برابر نوآوری مقاومت می کند ، زیرا هر تغییر ونوآوری ای او را متزلزل می سازد ،
برعکس ، این ، استقبال می کند .
بوزژوا نوپرست است ، و نه تنها نوپذیر .
بورژوا جهان بینی باز و متحول هم دارد .
خان که جهان بینی اش بسته است و ثابت ،
فقط حیطه ی چراگاه ِ اسبش و خودش و گله اش و قبیله و سرزمینش را می بیند و بیرون نرفته است .
بورژوا ، دهات و شهرهای اطراف را دیده ، قبائلاطراف را دیده ، چون کسبش کسب متحرک است ، سیستم های تولیدی مختلفی را میبیند ، آدم های متنوع را می بیند ، جهان ِ بازتر را دیده ،
بورژوا جهان را بازتر و وسیع تر و در حال تغییر و حرکت می بیند ،دشمن ِ سنت و مخالف رسوم و عادات و تشریفات اجتماعی است و عاشق ِ آینده و عاشق تبدیل و تغییر و تحول،
و بهم ریختن ِ و نو ساختن ِ همه چیز !
دوره ی فئودالیته دو اصل اساسی از نظر احساس و اخلاق و روح وجود دارد :
به گذشته یا گذشته پرستی و ترس از آینده و مقاومت در برابر نوآوری .
این دکاندار و این بورژوا ، درست برعکس آن فئودال، از طبقه ی رعیت بیرون آمده و رشد کرده و اکنون طبقه ی متوسطی را ساختهاست بالاتر از رعیت و پایین تر از ارباب ،
، خان زاده و بزرگ زاده و استخواندار و از این حرف ها نبوده و نیستند ،
در جامعه ، خودش ریشه ندارد ، مردمبه عنوان یک « اصیل » او را نگاه نمی کنند بلکه به عنوان یک آدم معمولی ویک کاسبکار تازه بدوران رسیده و نوکیسه و پولدار ، اما بی شخصیت و فاقداصالت و شرافت خونی و خانوادگی نگاه می کنند ،
در نظر ِ جامعه ، او یک نورس ، نوکیسه و تازه بدوران رسیده است .
از نقطه نظر ِ بینش ِ اخلاقی و فکری این دو را با هم بسنجیم ، می بینیم که آن بورژوا یک خصوصیت ممتاز دارد و آن این است که استعداد تغییر و تحول ، یعنی پیشرفت ، در او فراوان است ،
تیپ متحرک است و چون جهان بینی باز دارد و چون آینده نگر است و چون با گذشته پیوند ندارد و در بند ِ سنت های ثابت و موروثی نیست ،
صورتی که آن رقیبش که از بین رفته و یا در حال ازبین رفتن است ، حالت جمود و رکود و توقف دارد و می خواهد جامعه راآنچنانکه بوده و هست نگاه بدارد ،
همیشه رو به عقب فکر می کند .
این است که بورژوا کاری به گذشته ندارد .
بر خلاف خان که تجدید ِ گذشته و خاطره ی گذشته به او لذت و افتخار می داد ،
گذشته و خاطره ی گذشته او را تحقیر می کند .
، به همان اندازه که خان گذشته پرست بود و سنت ِ گذشته را دوست داشت ،
بورژوا بیزار از گذشته است و دوستدار ِ بر هم خوردن ِ سنت است ، می خواهد ارتباطش را با گذشته قطع کند ،
گذشته متعلق به خان بود و برای خان حرمت قائل است ، اما بورژوا از حالا شروع شده است
رو به اتمام است و بورژوا رو به آقائی است .
خودبخود گذشته طلب است و این ، بیزار از گذشته ،او در برابر آینده و در برابر نوآوری مقاومت می کند ، زیرا هر تغییر ونوآوری ای او را متزلزل می سازد ،
برعکس ، این ، استقبال می کند .
بوزژوا نوپرست است ، و نه تنها نوپذیر .
بورژوا جهان بینی باز و متحول هم دارد .
خان که جهان بینی اش بسته است و ثابت ،
فقط حیطه ی چراگاه ِ اسبش و خودش و گله اش و قبیله و سرزمینش را می بیند و بیرون نرفته است .
بورژوا ، دهات و شهرهای اطراف را دیده ، قبائلاطراف را دیده ، چون کسبش کسب متحرک است ، سیستم های تولیدی مختلفی را میبیند ، آدم های متنوع را می بیند ، جهان ِ بازتر را دیده ،
بورژوا جهان را بازتر و وسیع تر و در حال تغییر و حرکت می بیند ،دشمن ِ سنت و مخالف رسوم و عادات و تشریفات اجتماعی است و عاشق ِ آینده و عاشق تبدیل و تغییر و تحول،
و بهم ریختن ِ و نو ساختن ِ همه چیز !
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
خصوصیات بورژوا
از خصوصیاتی که بینش بورژوا دارد ،بی اعتقادی او به ارزشهای اخلاقی ، فضائل انسانی و سنت های مقدس ِ اجتماعی و یا مذهبی ِ جامعهاست .
در دهات می بنیم اولین کسی که به مراسم مذهبی، یا به جادوگری ، یا حرمت اشخاص ِ مقدس ده - کسانی که مردم برای آنهاتقدس و احترام قائلند - از قبیل سید و ملا و آقازاده های اصیل ِ ده ، درستیا نادرست حمله می کند ، مسخره می کند ، انتقاد می کند ،
آدم است .
کسی که رادیو به خانه اش می آورد این آدم است ،اولین کسی که در ده کت و شلواری می شود همین آدم است ، و اولین کسی کهپسرش و حتی دخترش را به مدرسه ی جدید می فرستد باز اوست ،
اولین زنی که لباس تازه ی شهری تنش می کند و آرایششرا عوض می کند و بر خلاف ِ سنت های گذشته ی زن در این محیط ، رفتار می کند، زن او است .
؟
برای اینکه هیچ چیز او را به گذشته وصل نمی کند ،
در تحول جامعه است که شخصیت بیشتری پیدا می کند ،
چون فاقد ِ ارزش های قدیم است ، می کوشد تا ارزش های جدید را کسب کند .
که « آقا بی بی » نیست ، تلاش می کند تا « خانم » شود . در صورتیکه رقیبش ، در تحول جامعه ، شخصیت خودش را از دست می دهد .
چنین تیپی که بورژوا نام دارد - و ما به او کاسبکار تا تاجر یا پولدار می گوییم - و زندگی شهری و متجدد دارد و با پول کار می کند ،
از خصوصیاتش مخالفت شدید با رسوم و عادات و اخلاق و عقاید حاکم بر جامعه است ، عقاید و اخلاق و ارزش هائی که از قدیم مانده .
روی هم میتوان گفت بورژوا طبقه ای است :
، « پولکی » ،
« پَست » ، بی ریشه ،
گرا ، اهل پیشرفت و حرکت ، با بینش باز ،
ِ گذشته ، بیزار از سنت و عاشق ِ بدعت ، نوآور ، تغییر پذیر ،
فاقد اصالت ، بی عقیده به ارزشهای معنوی ،
پرست ، دارای جهان بینی متحرک ، بسیار مادی ،
عاری از بزرگ منشی و فضیلت های متعالی و خوی ِ جوانمردی ،
مومن به « مذهب ِ سودپرستی » (اوتیلیتاریسم ) ،
مصلحت باز ، حقیقت نشناس ،
بالاخره دارای روحی کاسب کارانه و حسابگر .
از خصوصیاتی که بینش بورژوا دارد ،بی اعتقادی او به ارزشهای اخلاقی ، فضائل انسانی و سنت های مقدس ِ اجتماعی و یا مذهبی ِ جامعهاست .
در دهات می بنیم اولین کسی که به مراسم مذهبی، یا به جادوگری ، یا حرمت اشخاص ِ مقدس ده - کسانی که مردم برای آنهاتقدس و احترام قائلند - از قبیل سید و ملا و آقازاده های اصیل ِ ده ، درستیا نادرست حمله می کند ، مسخره می کند ، انتقاد می کند ،
آدم است .
کسی که رادیو به خانه اش می آورد این آدم است ،اولین کسی که در ده کت و شلواری می شود همین آدم است ، و اولین کسی کهپسرش و حتی دخترش را به مدرسه ی جدید می فرستد باز اوست ،
اولین زنی که لباس تازه ی شهری تنش می کند و آرایششرا عوض می کند و بر خلاف ِ سنت های گذشته ی زن در این محیط ، رفتار می کند، زن او است .
؟
برای اینکه هیچ چیز او را به گذشته وصل نمی کند ،
در تحول جامعه است که شخصیت بیشتری پیدا می کند ،
چون فاقد ِ ارزش های قدیم است ، می کوشد تا ارزش های جدید را کسب کند .
که « آقا بی بی » نیست ، تلاش می کند تا « خانم » شود . در صورتیکه رقیبش ، در تحول جامعه ، شخصیت خودش را از دست می دهد .
چنین تیپی که بورژوا نام دارد - و ما به او کاسبکار تا تاجر یا پولدار می گوییم - و زندگی شهری و متجدد دارد و با پول کار می کند ،
از خصوصیاتش مخالفت شدید با رسوم و عادات و اخلاق و عقاید حاکم بر جامعه است ، عقاید و اخلاق و ارزش هائی که از قدیم مانده .
روی هم میتوان گفت بورژوا طبقه ای است :
، « پولکی » ،
« پَست » ، بی ریشه ،
گرا ، اهل پیشرفت و حرکت ، با بینش باز ،
ِ گذشته ، بیزار از سنت و عاشق ِ بدعت ، نوآور ، تغییر پذیر ،
فاقد اصالت ، بی عقیده به ارزشهای معنوی ،
پرست ، دارای جهان بینی متحرک ، بسیار مادی ،
عاری از بزرگ منشی و فضیلت های متعالی و خوی ِ جوانمردی ،
مومن به « مذهب ِ سودپرستی » (اوتیلیتاریسم ) ،
مصلحت باز ، حقیقت نشناس ،
بالاخره دارای روحی کاسب کارانه و حسابگر .
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
دو موج هماهنگ و هم هدف !!
[COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]اینکه در تاریخ می خوانیم که در قرون شانزدهم و هفدهم ، در اروپا روشنفکران آمدند ،
اینها هستند که آمدند !
اینها ، در قرون شانزدهم و هفدهم ، بصورت طبقه درآمدند ، بخصوص بصورت یک طبقه ی بورژوازی ، یعنی طبقه ی فئودالیته بکلی در زیر ِ دست اینها له شد .
این طبقه که تجار و کارخانه دارها و ثروتمندها و سرمایه دارها بودند ، در اروپا روی کار آمدند ،
اینها با سنت و با رسوم و اعتقادات و تشریفات و حتی با عباداتی که از طرف کلیسا در دوره ی فئودالیته اعمال می شد ، مخالفت می کردند ،
[COLOR=#NaNNaNNaN]
[COLOR=#NaNNaNNaN] [COLOR=#NaNNaNNaN] یکی از مفالفت هایشان با دین ِ ،[COLOR=#NaNNaNNaN] مخالفت با آن شکلی است که حکومت می کند ،
[COLOR=#NaNNaNNaN]چون آن ، [COLOR=#NaNNaNNaN]شکلی متناسب با دوره ی [COLOR=#NaNNaNNaN]بود !
که[COLOR=#NaNNaNNaN]این ، که تیپ خود آگاه ِ طبقاتی ، متحرک ِ نو پذیر ، بیزار از گذشته و با جهان بینی ِ باز است و تحول و تغییر را با شدت می پذیرد ،
[COLOR=#NaNNaNNaN]ضد مذهبی است .
به 2 معنی ضد مذهب ممکن است باشد ؛
یکیبه این معنی که بینش عمومی ِ مذهب ، که در جامعه وجود دارد و مردم ازقدیمبه آن ایمان داشته اند را قبول ندارد و طرفدار ِ یک رفرم مذهبی است ،
که[COLOR=#NaNNaNNaN] [COLOR=#NaNNaNNaN]پروتستان ها در قرون جدید اینها هستند [COLOR=#NaNNaNNaN]،
یعنی کسانی که به مذهب ِ موجود ، به کاتولیک و به کلیسا اعتراض داشتند .
بنابراین[COLOR=#NaNNaNNaN]پیروان پروتستانتیسم، مذهبی هائیهستند که وابسته به بورژوازی ، یعنیوابسته به طبقه ی سرمایه دار وصنعتکاری هستند که در اواخر ِ قرون وسطی دراروپا بوجود آمدند و اینها باکلیسای کاتولیک و پاپ درافتادند ،
چون کلیسای کاتولیک و پاپ وابسته به نظام فئودالیته در قرون وسطی بود .
دوم، کسانیکه از همین بورژوازی ، جناح ِ غیر مذهبی یا ضد مذهبی را تشکیلمیدهند ( و البته بیشتر باید گفت غیر مذهبی ، چون ضد مذهبی بعد بوجود آمد.)
[COLOR=#NaNNaNNaN]جناج غیر مذهبی آنست که نه پروتست ( اعتراض ) می کند - و به عنوان مذهب - پروتستانتیسم به وجود می آورد و نه کاتولیک رامی پذیرد ،
[COLOR=#NaNNaNNaN]به چه فکری ؟ .... به هیچ فکری !
اصولا دغدغه ی دینی ندارد ،
آن آدم به وسیله هر سلاحی که به دستش می آید ، باید با سنت های کهنه مبارزه کند ،
[COLOR=#NaNNaNNaN]تا جامعه ی نو ،
با مصرف های نو ،
با مردم نو ،
و روابط و ارزش های نو ،
در جامعه بوجود بیاید ،
[COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]تا بتواند در آنجا ، به فعالیت های اقتصادی و سرمایه داری ِ خودش بهتر بپردازد ،
چه چیز و چه حالتی سرمایه دار را سرمایه دارتر می کند ؟
مصرف عمومی .
بنابراین ، این بورژوا ، که مصرف تازه تولید می کند ، [COLOR=#NaNNaNNaN] با سنت های قدیمی ،[COLOR=#NaNNaNNaN] از جمله مذهب ، که سنت ها و تیپ گذشته را حفظ می کند مبارزه کند ،
تا جامعه در برابر [COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]نوپذیری و تحول و مصرف ِ نکند .
[COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]و جامعه بکلی ، بازار ِ مصرف ، تولید و فروش ِ بورژوا بشود .
و این است که درست بعد از جنگ های صلیبی که [COLOR=#NaNNaNNaN]اروپائی با شرق تماس گرفته اند ، و بعد از اینکه [COLOR=#NaNNaNNaN]با[COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN] آموختن فن کشتی سازی مدرن و گرفتن نقشه ی زمین و قطب نما و راه های دریائی از [COLOR=#NaNNaNNaN] ، دریانوردی شروع شد و آمریکا کشف گردید و استعمار در آفریقا ، آسیا و آمریکا پدید آمد و تجارت ِ شرق و غرب بوجود آمد ....،
فئودالیته ی بسته ی راکد فرو ریخت ،
و بورژوازی ِ سرمایه داری ، برده داری ، کارخانه داری و تجارت بین المللی رشد کرد.
درستدر همین زمان و دقیقا هماهنگ با توسعه ی بورژوازی و قوت گرفتنبورژواها ورواج زندگی ِ پول و کسب و مصرف و جوش ِ افزون طلبی ِ مادی وقوام گرفتن ِ [COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]روحِ« اقتصاد پرستی » و حرص و عشق تازه به جمع کردن ِ ثروت ، و استعمار ملتهاو کشورهای تازه و بالا گرفتن ِ قدرت اقتصادی و مادی اروپا و قیامیبورژوازی علیه فئودالیته در زمینه ی اقتصادی و تولیدی و اجتماعی .... [COLOR=#NaNNaNNaN]،
می بینیم که در زمینه ی فکری و اعتقادی هم ، دو موج ِ هماهنگ و هم هدف ، پدید می آید !
[COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]و عجیب است که این دو موج ، یکی مذهبی بود و دیگری ، ضد مذهبی !!
یکی مذهب پروتستانتیسم و دیگر مذهب رآلیسم !
چه وجه مشترکی است میان این دو ؟!
خیلی روشن است :
[COLOR=#NaNNaNNaN]
[COLOR=#NaNNaNNaN]هر دو ، تجلی ِ روح مادی بورژوازی تازه بدوران رسیده بود !
[COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]اینکه در تاریخ می خوانیم که در قرون شانزدهم و هفدهم ، در اروپا روشنفکران آمدند ،
اینها هستند که آمدند !
اینها ، در قرون شانزدهم و هفدهم ، بصورت طبقه درآمدند ، بخصوص بصورت یک طبقه ی بورژوازی ، یعنی طبقه ی فئودالیته بکلی در زیر ِ دست اینها له شد .
این طبقه که تجار و کارخانه دارها و ثروتمندها و سرمایه دارها بودند ، در اروپا روی کار آمدند ،
اینها با سنت و با رسوم و اعتقادات و تشریفات و حتی با عباداتی که از طرف کلیسا در دوره ی فئودالیته اعمال می شد ، مخالفت می کردند ،
[COLOR=#NaNNaNNaN]
[COLOR=#NaNNaNNaN] [COLOR=#NaNNaNNaN] یکی از مفالفت هایشان با دین ِ ،[COLOR=#NaNNaNNaN] مخالفت با آن شکلی است که حکومت می کند ،
[COLOR=#NaNNaNNaN]چون آن ، [COLOR=#NaNNaNNaN]شکلی متناسب با دوره ی [COLOR=#NaNNaNNaN]بود !
که[COLOR=#NaNNaNNaN]این ، که تیپ خود آگاه ِ طبقاتی ، متحرک ِ نو پذیر ، بیزار از گذشته و با جهان بینی ِ باز است و تحول و تغییر را با شدت می پذیرد ،
[COLOR=#NaNNaNNaN]ضد مذهبی است .
به 2 معنی ضد مذهب ممکن است باشد ؛
یکیبه این معنی که بینش عمومی ِ مذهب ، که در جامعه وجود دارد و مردم ازقدیمبه آن ایمان داشته اند را قبول ندارد و طرفدار ِ یک رفرم مذهبی است ،
که[COLOR=#NaNNaNNaN] [COLOR=#NaNNaNNaN]پروتستان ها در قرون جدید اینها هستند [COLOR=#NaNNaNNaN]،
یعنی کسانی که به مذهب ِ موجود ، به کاتولیک و به کلیسا اعتراض داشتند .
بنابراین[COLOR=#NaNNaNNaN]پیروان پروتستانتیسم، مذهبی هائیهستند که وابسته به بورژوازی ، یعنیوابسته به طبقه ی سرمایه دار وصنعتکاری هستند که در اواخر ِ قرون وسطی دراروپا بوجود آمدند و اینها باکلیسای کاتولیک و پاپ درافتادند ،
چون کلیسای کاتولیک و پاپ وابسته به نظام فئودالیته در قرون وسطی بود .
دوم، کسانیکه از همین بورژوازی ، جناح ِ غیر مذهبی یا ضد مذهبی را تشکیلمیدهند ( و البته بیشتر باید گفت غیر مذهبی ، چون ضد مذهبی بعد بوجود آمد.)
[COLOR=#NaNNaNNaN]جناج غیر مذهبی آنست که نه پروتست ( اعتراض ) می کند - و به عنوان مذهب - پروتستانتیسم به وجود می آورد و نه کاتولیک رامی پذیرد ،
[COLOR=#NaNNaNNaN]به چه فکری ؟ .... به هیچ فکری !
اصولا دغدغه ی دینی ندارد ،
آن آدم به وسیله هر سلاحی که به دستش می آید ، باید با سنت های کهنه مبارزه کند ،
[COLOR=#NaNNaNNaN]تا جامعه ی نو ،
با مصرف های نو ،
با مردم نو ،
و روابط و ارزش های نو ،
در جامعه بوجود بیاید ،
[COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]تا بتواند در آنجا ، به فعالیت های اقتصادی و سرمایه داری ِ خودش بهتر بپردازد ،
چه چیز و چه حالتی سرمایه دار را سرمایه دارتر می کند ؟
مصرف عمومی .
بنابراین ، این بورژوا ، که مصرف تازه تولید می کند ، [COLOR=#NaNNaNNaN] با سنت های قدیمی ،[COLOR=#NaNNaNNaN] از جمله مذهب ، که سنت ها و تیپ گذشته را حفظ می کند مبارزه کند ،
تا جامعه در برابر [COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]نوپذیری و تحول و مصرف ِ نکند .
[COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]و جامعه بکلی ، بازار ِ مصرف ، تولید و فروش ِ بورژوا بشود .
و این است که درست بعد از جنگ های صلیبی که [COLOR=#NaNNaNNaN]اروپائی با شرق تماس گرفته اند ، و بعد از اینکه [COLOR=#NaNNaNNaN]با[COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN] آموختن فن کشتی سازی مدرن و گرفتن نقشه ی زمین و قطب نما و راه های دریائی از [COLOR=#NaNNaNNaN] ، دریانوردی شروع شد و آمریکا کشف گردید و استعمار در آفریقا ، آسیا و آمریکا پدید آمد و تجارت ِ شرق و غرب بوجود آمد ....،
فئودالیته ی بسته ی راکد فرو ریخت ،
و بورژوازی ِ سرمایه داری ، برده داری ، کارخانه داری و تجارت بین المللی رشد کرد.
درستدر همین زمان و دقیقا هماهنگ با توسعه ی بورژوازی و قوت گرفتنبورژواها ورواج زندگی ِ پول و کسب و مصرف و جوش ِ افزون طلبی ِ مادی وقوام گرفتن ِ [COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]روحِ« اقتصاد پرستی » و حرص و عشق تازه به جمع کردن ِ ثروت ، و استعمار ملتهاو کشورهای تازه و بالا گرفتن ِ قدرت اقتصادی و مادی اروپا و قیامیبورژوازی علیه فئودالیته در زمینه ی اقتصادی و تولیدی و اجتماعی .... [COLOR=#NaNNaNNaN]،
می بینیم که در زمینه ی فکری و اعتقادی هم ، دو موج ِ هماهنگ و هم هدف ، پدید می آید !
[COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]و عجیب است که این دو موج ، یکی مذهبی بود و دیگری ، ضد مذهبی !!
یکی مذهب پروتستانتیسم و دیگر مذهب رآلیسم !
چه وجه مشترکی است میان این دو ؟!
خیلی روشن است :
[COLOR=#NaNNaNNaN]
[COLOR=#NaNNaNNaN]هر دو ، تجلی ِ روح مادی بورژوازی تازه بدوران رسیده بود !
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]