روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
مدیران انجمن: abdolmahdi, رونین, شوراي نظارت
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
دو موج هماهنگ و هم هدف !!
[COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]اینکه در تاریخ می خوانیم که در قرون شانزدهم و هفدهم ، در اروپا روشنفکران آمدند ،
اینها هستند که آمدند !
اینها ، در قرون شانزدهم و هفدهم ، بصورت طبقه درآمدند ، بخصوص بصورت یک طبقه ی بورژوازی ، یعنی طبقه ی فئودالیته بکلی در زیر ِ دست اینها له شد .
این طبقه که تجار و کارخانه دارها و ثروتمندها و سرمایه دارها بودند ، در اروپا روی کار آمدند ،
اینها با سنت و با رسوم و اعتقادات و تشریفات و حتی با عباداتی که از طرف کلیسا در دوره ی فئودالیته اعمال می شد ، مخالفت می کردند ،
[COLOR=#NaNNaNNaN]
[COLOR=#NaNNaNNaN] [COLOR=#NaNNaNNaN] یکی از مفالفت هایشان با دین ِ ،[COLOR=#NaNNaNNaN] مخالفت با آن شکلی است که حکومت می کند ،
[COLOR=#NaNNaNNaN]چون آن ، [COLOR=#NaNNaNNaN]شکلی متناسب با دوره ی [COLOR=#NaNNaNNaN]بود !
که[COLOR=#NaNNaNNaN]این ، که تیپ خود آگاه ِ طبقاتی ، متحرک ِ نو پذیر ، بیزار از گذشته و با جهان بینی ِ باز است و تحول و تغییر را با شدت می پذیرد ،
[COLOR=#NaNNaNNaN]ضد مذهبی است .
به 2 معنی ضد مذهب ممکن است باشد ؛
یکیبه این معنی که بینش عمومی ِ مذهب ، که در جامعه وجود دارد و مردم ازقدیمبه آن ایمان داشته اند را قبول ندارد و طرفدار ِ یک رفرم مذهبی است ،
که[COLOR=#NaNNaNNaN] [COLOR=#NaNNaNNaN]پروتستان ها در قرون جدید اینها هستند [COLOR=#NaNNaNNaN]،
یعنی کسانی که به مذهب ِ موجود ، به کاتولیک و به کلیسا اعتراض داشتند .
بنابراین[COLOR=#NaNNaNNaN]پیروان پروتستانتیسم، مذهبی هائیهستند که وابسته به بورژوازی ، یعنیوابسته به طبقه ی سرمایه دار وصنعتکاری هستند که در اواخر ِ قرون وسطی دراروپا بوجود آمدند و اینها باکلیسای کاتولیک و پاپ درافتادند ،
چون کلیسای کاتولیک و پاپ وابسته به نظام فئودالیته در قرون وسطی بود .
دوم، کسانیکه از همین بورژوازی ، جناح ِ غیر مذهبی یا ضد مذهبی را تشکیلمیدهند ( و البته بیشتر باید گفت غیر مذهبی ، چون ضد مذهبی بعد بوجود آمد.)
[COLOR=#NaNNaNNaN]جناج غیر مذهبی آنست که نه پروتست ( اعتراض ) می کند - و به عنوان مذهب - پروتستانتیسم به وجود می آورد و نه کاتولیک رامی پذیرد ،
[COLOR=#NaNNaNNaN]به چه فکری ؟ .... به هیچ فکری !
اصولا دغدغه ی دینی ندارد ،
آن آدم به وسیله هر سلاحی که به دستش می آید ، باید با سنت های کهنه مبارزه کند ،
[COLOR=#NaNNaNNaN]تا جامعه ی نو ،
با مصرف های نو ،
با مردم نو ،
و روابط و ارزش های نو ،
در جامعه بوجود بیاید ،
[COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]تا بتواند در آنجا ، به فعالیت های اقتصادی و سرمایه داری ِ خودش بهتر بپردازد ،
چه چیز و چه حالتی سرمایه دار را سرمایه دارتر می کند ؟
مصرف عمومی .
بنابراین ، این بورژوا ، که مصرف تازه تولید می کند ، [COLOR=#NaNNaNNaN] با سنت های قدیمی ،[COLOR=#NaNNaNNaN] از جمله مذهب ، که سنت ها و تیپ گذشته را حفظ می کند مبارزه کند ،
تا جامعه در برابر [COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]نوپذیری و تحول و مصرف ِ نکند .
[COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]و جامعه بکلی ، بازار ِ مصرف ، تولید و فروش ِ بورژوا بشود .
و این است که درست بعد از جنگ های صلیبی که [COLOR=#NaNNaNNaN]اروپائی با شرق تماس گرفته اند ، و بعد از اینکه [COLOR=#NaNNaNNaN]با[COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN] آموختن فن کشتی سازی مدرن و گرفتن نقشه ی زمین و قطب نما و راه های دریائی از [COLOR=#NaNNaNNaN] ، دریانوردی شروع شد و آمریکا کشف گردید و استعمار در آفریقا ، آسیا و آمریکا پدید آمد و تجارت ِ شرق و غرب بوجود آمد ....،
فئودالیته ی بسته ی راکد فرو ریخت ،
و بورژوازی ِ سرمایه داری ، برده داری ، کارخانه داری و تجارت بین المللی رشد کرد.
درستدر همین زمان و دقیقا هماهنگ با توسعه ی بورژوازی و قوت گرفتنبورژواها ورواج زندگی ِ پول و کسب و مصرف و جوش ِ افزون طلبی ِ مادی وقوام گرفتن ِ [COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]روحِ« اقتصاد پرستی » و حرص و عشق تازه به جمع کردن ِ ثروت ، و استعمار ملتهاو کشورهای تازه و بالا گرفتن ِ قدرت اقتصادی و مادی اروپا و قیامیبورژوازی علیه فئودالیته در زمینه ی اقتصادی و تولیدی و اجتماعی .... [COLOR=#NaNNaNNaN]،
می بینیم که در زمینه ی فکری و اعتقادی هم ، دو موج ِ هماهنگ و هم هدف ، پدید می آید !
[COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]و عجیب است که این دو موج ، یکی مذهبی بود و دیگری ، ضد مذهبی !!
یکی مذهب پروتستانتیسم و دیگر مذهب رآلیسم !
چه وجه مشترکی است میان این دو ؟!
خیلی روشن است :
[COLOR=#NaNNaNNaN]
[COLOR=#NaNNaNNaN]هر دو ، تجلی ِ روح مادی بورژوازی تازه بدوران رسیده بود !
[COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]اینکه در تاریخ می خوانیم که در قرون شانزدهم و هفدهم ، در اروپا روشنفکران آمدند ،
اینها هستند که آمدند !
اینها ، در قرون شانزدهم و هفدهم ، بصورت طبقه درآمدند ، بخصوص بصورت یک طبقه ی بورژوازی ، یعنی طبقه ی فئودالیته بکلی در زیر ِ دست اینها له شد .
این طبقه که تجار و کارخانه دارها و ثروتمندها و سرمایه دارها بودند ، در اروپا روی کار آمدند ،
اینها با سنت و با رسوم و اعتقادات و تشریفات و حتی با عباداتی که از طرف کلیسا در دوره ی فئودالیته اعمال می شد ، مخالفت می کردند ،
[COLOR=#NaNNaNNaN]
[COLOR=#NaNNaNNaN] [COLOR=#NaNNaNNaN] یکی از مفالفت هایشان با دین ِ ،[COLOR=#NaNNaNNaN] مخالفت با آن شکلی است که حکومت می کند ،
[COLOR=#NaNNaNNaN]چون آن ، [COLOR=#NaNNaNNaN]شکلی متناسب با دوره ی [COLOR=#NaNNaNNaN]بود !
که[COLOR=#NaNNaNNaN]این ، که تیپ خود آگاه ِ طبقاتی ، متحرک ِ نو پذیر ، بیزار از گذشته و با جهان بینی ِ باز است و تحول و تغییر را با شدت می پذیرد ،
[COLOR=#NaNNaNNaN]ضد مذهبی است .
به 2 معنی ضد مذهب ممکن است باشد ؛
یکیبه این معنی که بینش عمومی ِ مذهب ، که در جامعه وجود دارد و مردم ازقدیمبه آن ایمان داشته اند را قبول ندارد و طرفدار ِ یک رفرم مذهبی است ،
که[COLOR=#NaNNaNNaN] [COLOR=#NaNNaNNaN]پروتستان ها در قرون جدید اینها هستند [COLOR=#NaNNaNNaN]،
یعنی کسانی که به مذهب ِ موجود ، به کاتولیک و به کلیسا اعتراض داشتند .
بنابراین[COLOR=#NaNNaNNaN]پیروان پروتستانتیسم، مذهبی هائیهستند که وابسته به بورژوازی ، یعنیوابسته به طبقه ی سرمایه دار وصنعتکاری هستند که در اواخر ِ قرون وسطی دراروپا بوجود آمدند و اینها باکلیسای کاتولیک و پاپ درافتادند ،
چون کلیسای کاتولیک و پاپ وابسته به نظام فئودالیته در قرون وسطی بود .
دوم، کسانیکه از همین بورژوازی ، جناح ِ غیر مذهبی یا ضد مذهبی را تشکیلمیدهند ( و البته بیشتر باید گفت غیر مذهبی ، چون ضد مذهبی بعد بوجود آمد.)
[COLOR=#NaNNaNNaN]جناج غیر مذهبی آنست که نه پروتست ( اعتراض ) می کند - و به عنوان مذهب - پروتستانتیسم به وجود می آورد و نه کاتولیک رامی پذیرد ،
[COLOR=#NaNNaNNaN]به چه فکری ؟ .... به هیچ فکری !
اصولا دغدغه ی دینی ندارد ،
آن آدم به وسیله هر سلاحی که به دستش می آید ، باید با سنت های کهنه مبارزه کند ،
[COLOR=#NaNNaNNaN]تا جامعه ی نو ،
با مصرف های نو ،
با مردم نو ،
و روابط و ارزش های نو ،
در جامعه بوجود بیاید ،
[COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]تا بتواند در آنجا ، به فعالیت های اقتصادی و سرمایه داری ِ خودش بهتر بپردازد ،
چه چیز و چه حالتی سرمایه دار را سرمایه دارتر می کند ؟
مصرف عمومی .
بنابراین ، این بورژوا ، که مصرف تازه تولید می کند ، [COLOR=#NaNNaNNaN] با سنت های قدیمی ،[COLOR=#NaNNaNNaN] از جمله مذهب ، که سنت ها و تیپ گذشته را حفظ می کند مبارزه کند ،
تا جامعه در برابر [COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]نوپذیری و تحول و مصرف ِ نکند .
[COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]و جامعه بکلی ، بازار ِ مصرف ، تولید و فروش ِ بورژوا بشود .
و این است که درست بعد از جنگ های صلیبی که [COLOR=#NaNNaNNaN]اروپائی با شرق تماس گرفته اند ، و بعد از اینکه [COLOR=#NaNNaNNaN]با[COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN] آموختن فن کشتی سازی مدرن و گرفتن نقشه ی زمین و قطب نما و راه های دریائی از [COLOR=#NaNNaNNaN] ، دریانوردی شروع شد و آمریکا کشف گردید و استعمار در آفریقا ، آسیا و آمریکا پدید آمد و تجارت ِ شرق و غرب بوجود آمد ....،
فئودالیته ی بسته ی راکد فرو ریخت ،
و بورژوازی ِ سرمایه داری ، برده داری ، کارخانه داری و تجارت بین المللی رشد کرد.
درستدر همین زمان و دقیقا هماهنگ با توسعه ی بورژوازی و قوت گرفتنبورژواها ورواج زندگی ِ پول و کسب و مصرف و جوش ِ افزون طلبی ِ مادی وقوام گرفتن ِ [COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]روحِ« اقتصاد پرستی » و حرص و عشق تازه به جمع کردن ِ ثروت ، و استعمار ملتهاو کشورهای تازه و بالا گرفتن ِ قدرت اقتصادی و مادی اروپا و قیامیبورژوازی علیه فئودالیته در زمینه ی اقتصادی و تولیدی و اجتماعی .... [COLOR=#NaNNaNNaN]،
می بینیم که در زمینه ی فکری و اعتقادی هم ، دو موج ِ هماهنگ و هم هدف ، پدید می آید !
[COLOR=#NaNNaNNaN][COLOR=#NaNNaNNaN]و عجیب است که این دو موج ، یکی مذهبی بود و دیگری ، ضد مذهبی !!
یکی مذهب پروتستانتیسم و دیگر مذهب رآلیسم !
چه وجه مشترکی است میان این دو ؟!
خیلی روشن است :
[COLOR=#NaNNaNNaN]
[COLOR=#NaNNaNNaN]هر دو ، تجلی ِ روح مادی بورژوازی تازه بدوران رسیده بود !
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
درافتادن علم با مذهب تصادفی نبود !
آنچه که به ما و به همه ی روشنفکران می گویند که :
در قرن شانزدهم و هفدهم ، عده ای نابغه و روشنفکر ،
یک مرتبه از زمین جوشیدند !
و یا از آسمان افتادند !
و ناگهان فهمیدند که قرون وسطی منحط است ،
مذهب ، دست و پا گیر است ،
و با مذهب بایستی مخالفت کرد تا جامعه آزاد شود ،
و نیز در این عصر جدید ، دانشمندان « روشن » شدند !
و علم از قید مذهب آزاد شد ،
و فهمید که مذهب خرافه است ،
چنین چیزی ، نه بود ،
و نه از لحاظ جامعه شناسی ممکن است چنین چیزی باشد !
بلکه باید ریشه ی اقتصادی و طبقاتی داشته باشد .
مشهود است که از پایگاه اعتقادی و از جبهه ی مذهب ، به این مسئله و این طرز فکر غیر مذهبی انتقاد نمی شود ،
بلکه از پایگاه « جامعه شناسی ِ طبقاتی » و بر اساس زیربنای اقتصادی و « قانون تحول مادی جامعه » مساله مطرح می شود .
این روشنفکران و این نهضت روشنفکران ، در آغاز قرون جدید و تمدن و علم ِ امروز ِ اروپا ، زیربنای ِ اقتصادی شان چیست ؟
زیربنای اقتصادی این تحول ِ فکری و بینش علمی ، « رشد و تولید بورژوازی »و از میان رفتن ِ تولید ِ کشاورزی و تولید « سیستم فئودالیته » است .
بنابراین درست است که روشنفکری که در قرن شانزده و هفده در دنیا با مذهب مبارزه می کند ، سلاحش فلسفه و علم است ،
اما « ریشه » اش طبقه ی بورژوازی است و روحیه و هدف و اخلاقش ، روح و اخلاق ِ ویژه ی بورژوازی است .
بورژوازی چه می خواست ؟
چرا با مذهب درافتاد ؟
همانطور که گفته شد ، بخاطر اینکه مذهب کاتولیک ، نگهبان سنت فئودالیته ای بود که روشنفکر باید آن سنت و آن طبقه را از بین می برد ،
تا جامعه را تبدیل به یک جامعه ی مادی و بازاری ، یعنی بورژوازی با مصرف های مدرن - برای بورژوا - می کرد .
سلاح و وسیله ی فریب دهنده ی او برای این تغییر دادن چه بود ؟
اول ترقی ،
دوم علم ،
سوم آزادی ،
چهارم واقعیت گرائی ِ مادی ،
و بعد ، آنچه که در قرون هجده و نوزده به آن اضافه شد ، « لذت ِ زندگی » و « اصالت ِ فرد یاخودمداری » ،
یعنی فلسفه ی ایجاد ِ « بهشت ِ موعود ِ ادیان » در روی ِ زمین !
یعنی فلسفه ی اصالت ِ مصرف ، بجای همه ی اصالت های فلسفی و اخلاقی و ماوراء الطبیعی !
و خلاصه ، یعنی اینکه : همه ی حرف ها و دغدغه ها و گرایش ها و قیدها و عقیده ها و فضیلت ها و ارزش ها را رها کن و :
خودت را بچسب و برخورداریت را !! که هر چه هست ، همین است !
این، از « اصول » بورژوازی است .
بنابراین بورژوازی در قرون جدید ، [COLOR=red]علم را به عنوان اسلحه ای گرفت و روی مذهب کشید !
آنچه که به ما و به همه ی روشنفکران می گویند که :
در قرن شانزدهم و هفدهم ، عده ای نابغه و روشنفکر ،
یک مرتبه از زمین جوشیدند !
و یا از آسمان افتادند !
و ناگهان فهمیدند که قرون وسطی منحط است ،
مذهب ، دست و پا گیر است ،
و با مذهب بایستی مخالفت کرد تا جامعه آزاد شود ،
و نیز در این عصر جدید ، دانشمندان « روشن » شدند !
و علم از قید مذهب آزاد شد ،
و فهمید که مذهب خرافه است ،
چنین چیزی ، نه بود ،
و نه از لحاظ جامعه شناسی ممکن است چنین چیزی باشد !
بلکه باید ریشه ی اقتصادی و طبقاتی داشته باشد .
مشهود است که از پایگاه اعتقادی و از جبهه ی مذهب ، به این مسئله و این طرز فکر غیر مذهبی انتقاد نمی شود ،
بلکه از پایگاه « جامعه شناسی ِ طبقاتی » و بر اساس زیربنای اقتصادی و « قانون تحول مادی جامعه » مساله مطرح می شود .
این روشنفکران و این نهضت روشنفکران ، در آغاز قرون جدید و تمدن و علم ِ امروز ِ اروپا ، زیربنای ِ اقتصادی شان چیست ؟
زیربنای اقتصادی این تحول ِ فکری و بینش علمی ، « رشد و تولید بورژوازی »و از میان رفتن ِ تولید ِ کشاورزی و تولید « سیستم فئودالیته » است .
بنابراین درست است که روشنفکری که در قرن شانزده و هفده در دنیا با مذهب مبارزه می کند ، سلاحش فلسفه و علم است ،
اما « ریشه » اش طبقه ی بورژوازی است و روحیه و هدف و اخلاقش ، روح و اخلاق ِ ویژه ی بورژوازی است .
بورژوازی چه می خواست ؟
چرا با مذهب درافتاد ؟
همانطور که گفته شد ، بخاطر اینکه مذهب کاتولیک ، نگهبان سنت فئودالیته ای بود که روشنفکر باید آن سنت و آن طبقه را از بین می برد ،
تا جامعه را تبدیل به یک جامعه ی مادی و بازاری ، یعنی بورژوازی با مصرف های مدرن - برای بورژوا - می کرد .
سلاح و وسیله ی فریب دهنده ی او برای این تغییر دادن چه بود ؟
اول ترقی ،
دوم علم ،
سوم آزادی ،
چهارم واقعیت گرائی ِ مادی ،
و بعد ، آنچه که در قرون هجده و نوزده به آن اضافه شد ، « لذت ِ زندگی » و « اصالت ِ فرد یاخودمداری » ،
یعنی فلسفه ی ایجاد ِ « بهشت ِ موعود ِ ادیان » در روی ِ زمین !
یعنی فلسفه ی اصالت ِ مصرف ، بجای همه ی اصالت های فلسفی و اخلاقی و ماوراء الطبیعی !
و خلاصه ، یعنی اینکه : همه ی حرف ها و دغدغه ها و گرایش ها و قیدها و عقیده ها و فضیلت ها و ارزش ها را رها کن و :
خودت را بچسب و برخورداریت را !! که هر چه هست ، همین است !
این، از « اصول » بورژوازی است .
بنابراین بورژوازی در قرون جدید ، [COLOR=red]علم را به عنوان اسلحه ای گرفت و روی مذهب کشید !
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
ازدواج ِ نامشروع ِ پول و علم !!
و این ، نه خود ِ علم بود که :
بدون ِ ضرورت و علت و حرکت ِ طبقاتی ،
و همینطوری ناگهان ! با شکفتن ِ مرموز ِ نبوغ و الهام و کشف و شهود ِ علمی و انقلاب فکری ! ، « کشکی » ! با مذهب مخالف شد !
همانطور که در قرون ِ وسطی ، مذهب ، اسلحه ی دست فئودالیسم بود ،
در دوره ی تفوق بورژوازی ِ قرون ِ جدید ،
« علم » اسلحه ی دست بورژوازی شد !
و هدفش : از بین بردن مذهب بود که : زیربنای ِ فرهنگی ِ دوره ی فئودالیته بود ،
و ایجاد یک بهشت ِ بورژوازی در زمین،
بهشت ِ بورژوازی یعنی چه ؟
یعنی : ایجاد یک فلسفه ی خاص ، برای زندگی مادی .
کدام فلسفه ؟
فلسفه ی : « رفاه زندگی و مصرف ِ مادی »
شعار ِ گذشته که می گفت :
« زندگی کنیم تا به شناخت ِ حقیقت برسیم » - که شعار ِ مذهب بود -
به این شکل درآمد که :
« حقایق را بشناسیم ، تا خوب زندگی کنیم »
[COLOR=red]« مصرف » ، برای زندگی شد ، « زندگی » برای مصرف !
« ساختن ِ وسایل ِ زندگی ، برای کسب ِ آسایش » ،
شد : « فدا کردن ِ آسایش ، برای ساختن و فراهم کردن ِ وسایل ِ زندگی » !
و بالاخره ، « علم در جستجوی ِ حقیقت » ، راهش را کج کرد و شد :
« علم ، در کسب ِ قدرت » ،
این شعار ِ : بهتر زیستن در همین زمین ، شعار ِ ایجاد ِ « بهشت ِ مصرفی ِ بورژوازی » است ،
بهشتی را که مذهب می گفت با :
عشق و پرستش
و فداکاری و کسب ارزش های اخلاقی
و تعالی روحی و معنوی
و گذشت و شهادت
و پاکی و پارسائی و کمال انسانی ،
به پاداش خواهید یافت ،
بورژوازی و فلسفه ی بورژوازی ِ جدید می گفت که ما آن را در روی ِ همین زمین می سازیم .
به کمک چه چیز ؟
بجای آنهمه ، فقط با 2 چیز :
« سرمایه » و « علم » ،
سرمایه و علم ، دست بدست هم می دهند و « تکنیک » را می زایند ،
و تکنیک ، جانشین مذهب می شود .
[COLOR=red]این است که بورژوازی ، علم و سرمایه را با هم تالیف داد ،
از ازدواج نامشروع ِ پول و علم ، تکنیک ِ جدید بوجود آمد ،
بنابراین ، ماشین ، فرزند ِ نامشروع ِ « پیوند ِ علم و پول » است .
و پیداست که وقتی عالم و پولدار به ازدواج هم درآیند ،
کدام زن است و کدام شوهر !!
بنابراین رسالت جدید ِ علم ، یعنی مدعی و مخالف ِ مذهب شدن ِ او،
و ادعای ِ « هدایت بشر » و آنهمه ستایش دیگری که از علم می شد ، همه کار ِ بورژوازی بود!!
برای آنکه زمینه ی پیشرفت و قدرت و حاکمیت ِ پول را در زمین برایش فراهم آورد .
شعار تازه ای که برای بشریت اعلام شد ،
« قدرت » و « ثروت » ، شعار بورژوازی بود ، اما « عالم » از زبان ِ او و بجای او این شعار را می داد !!
[COLOR=brown][COLOR=magenta]و ما تا بحال ، گول ِ این شعار را خورده ایم !
چون در قدیم بقول شاعر ، همیشه این بوده است :
دانش و خواسته است ، نرگس و گل ــــــ که به یک جای نشکفند به هم
هر که را دانش است ، خواسته نیست ــــ هر که را خواسته است ، دانش کم !
دانش و پول ، مثل گل ِ نرگس و گل سرخ هستند که همزمان با هم نمی شکفند ،بطوریکه هر که دانش دارد ، پول ندارد ، و هر که پول دارد دانش ندارد،
اما اینجا به این شکل در نیامد ،
این دو دشمن ِ همیشه - که علم مخالف با پول بود و بیزار از زندگی ِ مادی ، و زندگی مادی هم نیازی به علم و علماء نداشت - با هم یک « شرکت سهامی » ! درست کردند .
که [COLOR=red]قیود جدید و انسانی امروز بوجود آمد . و آن :
[COLOR=magenta]ساختن ِ یک زندگی مصرفی ، به کمک علم ، برای « پول » است !
این « فلسفه ی جدید ِ زندگی » است ،
اما شعارهایش عالمانه بود !
و این ، نه خود ِ علم بود که :
بدون ِ ضرورت و علت و حرکت ِ طبقاتی ،
و همینطوری ناگهان ! با شکفتن ِ مرموز ِ نبوغ و الهام و کشف و شهود ِ علمی و انقلاب فکری ! ، « کشکی » ! با مذهب مخالف شد !
همانطور که در قرون ِ وسطی ، مذهب ، اسلحه ی دست فئودالیسم بود ،
در دوره ی تفوق بورژوازی ِ قرون ِ جدید ،
« علم » اسلحه ی دست بورژوازی شد !
و هدفش : از بین بردن مذهب بود که : زیربنای ِ فرهنگی ِ دوره ی فئودالیته بود ،
و ایجاد یک بهشت ِ بورژوازی در زمین،
بهشت ِ بورژوازی یعنی چه ؟
یعنی : ایجاد یک فلسفه ی خاص ، برای زندگی مادی .
کدام فلسفه ؟
فلسفه ی : « رفاه زندگی و مصرف ِ مادی »
شعار ِ گذشته که می گفت :
« زندگی کنیم تا به شناخت ِ حقیقت برسیم » - که شعار ِ مذهب بود -
به این شکل درآمد که :
« حقایق را بشناسیم ، تا خوب زندگی کنیم »
[COLOR=red]« مصرف » ، برای زندگی شد ، « زندگی » برای مصرف !
« ساختن ِ وسایل ِ زندگی ، برای کسب ِ آسایش » ،
شد : « فدا کردن ِ آسایش ، برای ساختن و فراهم کردن ِ وسایل ِ زندگی » !
و بالاخره ، « علم در جستجوی ِ حقیقت » ، راهش را کج کرد و شد :
« علم ، در کسب ِ قدرت » ،
این شعار ِ : بهتر زیستن در همین زمین ، شعار ِ ایجاد ِ « بهشت ِ مصرفی ِ بورژوازی » است ،
بهشتی را که مذهب می گفت با :
عشق و پرستش
و فداکاری و کسب ارزش های اخلاقی
و تعالی روحی و معنوی
و گذشت و شهادت
و پاکی و پارسائی و کمال انسانی ،
به پاداش خواهید یافت ،
بورژوازی و فلسفه ی بورژوازی ِ جدید می گفت که ما آن را در روی ِ همین زمین می سازیم .
به کمک چه چیز ؟
بجای آنهمه ، فقط با 2 چیز :
« سرمایه » و « علم » ،
سرمایه و علم ، دست بدست هم می دهند و « تکنیک » را می زایند ،
و تکنیک ، جانشین مذهب می شود .
[COLOR=red]این است که بورژوازی ، علم و سرمایه را با هم تالیف داد ،
از ازدواج نامشروع ِ پول و علم ، تکنیک ِ جدید بوجود آمد ،
بنابراین ، ماشین ، فرزند ِ نامشروع ِ « پیوند ِ علم و پول » است .
و پیداست که وقتی عالم و پولدار به ازدواج هم درآیند ،
کدام زن است و کدام شوهر !!
بنابراین رسالت جدید ِ علم ، یعنی مدعی و مخالف ِ مذهب شدن ِ او،
و ادعای ِ « هدایت بشر » و آنهمه ستایش دیگری که از علم می شد ، همه کار ِ بورژوازی بود!!
برای آنکه زمینه ی پیشرفت و قدرت و حاکمیت ِ پول را در زمین برایش فراهم آورد .
شعار تازه ای که برای بشریت اعلام شد ،
« قدرت » و « ثروت » ، شعار بورژوازی بود ، اما « عالم » از زبان ِ او و بجای او این شعار را می داد !!
[COLOR=brown][COLOR=magenta]و ما تا بحال ، گول ِ این شعار را خورده ایم !
چون در قدیم بقول شاعر ، همیشه این بوده است :
دانش و خواسته است ، نرگس و گل ــــــ که به یک جای نشکفند به هم
هر که را دانش است ، خواسته نیست ــــ هر که را خواسته است ، دانش کم !
دانش و پول ، مثل گل ِ نرگس و گل سرخ هستند که همزمان با هم نمی شکفند ،بطوریکه هر که دانش دارد ، پول ندارد ، و هر که پول دارد دانش ندارد،
اما اینجا به این شکل در نیامد ،
این دو دشمن ِ همیشه - که علم مخالف با پول بود و بیزار از زندگی ِ مادی ، و زندگی مادی هم نیازی به علم و علماء نداشت - با هم یک « شرکت سهامی » ! درست کردند .
که [COLOR=red]قیود جدید و انسانی امروز بوجود آمد . و آن :
[COLOR=magenta]ساختن ِ یک زندگی مصرفی ، به کمک علم ، برای « پول » است !
این « فلسفه ی جدید ِ زندگی » است ،
اما شعارهایش عالمانه بود !
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
کدام برخورداری؟
احتیاج مصرفی
زندگی بورژوا ، « ایجاد بهشت ِ اُخروی در روی زمین » بود،
ی زندگی اش ، « اصالت مصرف » بود،
آل زندگی اش چه بود؟
برخورداری هر چه بیشتر !!
کدام برخورداری؟
ای که علم به کمک بورژوازی - یعنی بورژوازی به کمک علم ! - می خواهد بسازد، چه نوع برخورداری ای است؟
برخورداری مادی !
پول که ایمان نمی سازد،
پول کالا می سازد ، کالاهای متنوع ؛
همه ی نیازهایمان هم اشباع شده باشد، باز هم خودش برایمان نیازهای جدید دیگری می سازد!
های تبلیغاتی اکنون چه کار می کنند؟
در خانه تان نشسته اید ، تمام وسائل مادی زندگیتان کافی است، توی خانه تان وسائل مبلمان و فرش و ... به اندازه کافیدارید، برای آشپزخانه تان همه چیز دارید، پوشاک و ظروف و خوراک و همهچیزتان تکمیل و کافی است.
محض اینکه تلویزیون تان را روشن می کنید، ده ها نیاز مصنوعی تازه به شما تحمیل می کند !!
فردا، شما یا همسر یا فرزندانتان را به دنبال آن کالاها می فرستد تا آنها را بخرید !
تا ابد باید بروید دنبال مصرف تازه !
فقط کالای مصرفی نمی سازد که تمامی داشته باشد،
مصرفی هم می سازد که هیچگاه حد نهائی ندارد !
زیرا علم در اختیارش است:
شناسی ، روان شناسی ، عقده شناسی ، عقده شناسی ، احمق شناسی !
و هنر و تبلیغات را هم در اختیار دارد.
احتیاج می سازد.
و آدم تازه با احتیاج ِ تازه می سازد ، و بعد ، احتیاج او را هم خودش برآورده می سازد !!
احتیاج مصرفی
زندگی بورژوا ، « ایجاد بهشت ِ اُخروی در روی زمین » بود،
ی زندگی اش ، « اصالت مصرف » بود،
آل زندگی اش چه بود؟
برخورداری هر چه بیشتر !!
کدام برخورداری؟
ای که علم به کمک بورژوازی - یعنی بورژوازی به کمک علم ! - می خواهد بسازد، چه نوع برخورداری ای است؟
برخورداری مادی !
پول که ایمان نمی سازد،
پول کالا می سازد ، کالاهای متنوع ؛
همه ی نیازهایمان هم اشباع شده باشد، باز هم خودش برایمان نیازهای جدید دیگری می سازد!
های تبلیغاتی اکنون چه کار می کنند؟
در خانه تان نشسته اید ، تمام وسائل مادی زندگیتان کافی است، توی خانه تان وسائل مبلمان و فرش و ... به اندازه کافیدارید، برای آشپزخانه تان همه چیز دارید، پوشاک و ظروف و خوراک و همهچیزتان تکمیل و کافی است.
محض اینکه تلویزیون تان را روشن می کنید، ده ها نیاز مصنوعی تازه به شما تحمیل می کند !!
فردا، شما یا همسر یا فرزندانتان را به دنبال آن کالاها می فرستد تا آنها را بخرید !
تا ابد باید بروید دنبال مصرف تازه !
فقط کالای مصرفی نمی سازد که تمامی داشته باشد،
مصرفی هم می سازد که هیچگاه حد نهائی ندارد !
زیرا علم در اختیارش است:
شناسی ، روان شناسی ، عقده شناسی ، عقده شناسی ، احمق شناسی !
و هنر و تبلیغات را هم در اختیار دارد.
احتیاج می سازد.
و آدم تازه با احتیاج ِ تازه می سازد ، و بعد ، احتیاج او را هم خودش برآورده می سازد !!
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
همه ی دنیا ، مزرعه ی خور و خواب ِ بورژوازی !
و همه ی ملت ها استثمار شده ی آنها
نسل بسیار خوشبختی هستیم.
چه بیش از همه ی نسل های تاریخ رنج می کشیم.
خوشبخت ، از این جهت که دوره های درد و شکست انسان را با چشم خود می بینیم.
نه اینست که شکست و درد راستین بهتر است از امید و شور دروغین؟
درد ِ زاده ی آگاهی ، بهتر از بی دردی زاده ی بی عقلی و ناآگاهی نیست؟
باید خیلی خوشحال باشیم که در نیمه دوم قرن بیستم و نیمه اول قرن بیست و یکم هستم .
در قرن 19 نیستیم که احمقانه برای بهشت بورژوازی که در قرن 20 و 21 می خواهد در روی زمین درست بشود ، شعار بدهیم .
، در زمانی که بهشت بورژوازی درست شده است ، به چشم می بینیم که سه قرن علم ، « گوساله ی سامری » پول شد؛
با صورتی طلائی و فریبنده ، ولی بدون روح و معنویت ، پول ، بانگ دروغین سر می داد و احمق ها را در برابر خود به سجده می انداخت !
بهشت بورژوازی که اکنون درست شده یعنی چه؟
نه برای همه ی انسان ها ، نه !
زندگی مصرفی و وفور نعمت که از در و دیوار به روی اروپائی و امریکائی می بارد، از هوا نیامده !
به قیمت گرسنگی دو میلیارد انسان دیگر درست شده است!
برای خود ِ بورژوازی اروپای سه قرن پیش درست شده که همه چیز را می توان در آن یافت :
تانزانیا،
مصر،
ی کامرون ،
کوبا ،
الجزائر،
هند،
ویتنام ،
خاورمیانه ،
...
همه ی دنیا ، مزرعه ی خور و خواب خوراک آنهاست !
همه ی ملت ها استثمار شده ی آنها ،
کارگران ِ بی جیره و مواجب ِ این بهشت پلید ،
در این بهشت باید دید همان انسان اروپائی چگونه زندگی می کند!
انسان به منتهای شعارهای که بورژوازی در طی 3 قرن می داد ، رسید.
برخورداری و مصرف به اوجش رسید !
اکنون، 10% قلمهای اقتصادی او ، مصرف های عینی و اصلی است ،
و 90% آن مصرف های تفننی !
این برخورداری بیشتر چه می خواهید؟!!
اینکه علم ، به منتهای ایده آل و ادعای خودش، کهایجاد یک تکنیک در روی زمین برای تسخیر زندگی مادی و قوای طبیعی باشد ،موفق شده ،
این زندگی ِ مبتنی بر « اصالت مصرف » را ساخته است.
...
و همه ی ملت ها استثمار شده ی آنها
نسل بسیار خوشبختی هستیم.
چه بیش از همه ی نسل های تاریخ رنج می کشیم.
خوشبخت ، از این جهت که دوره های درد و شکست انسان را با چشم خود می بینیم.
نه اینست که شکست و درد راستین بهتر است از امید و شور دروغین؟
درد ِ زاده ی آگاهی ، بهتر از بی دردی زاده ی بی عقلی و ناآگاهی نیست؟
باید خیلی خوشحال باشیم که در نیمه دوم قرن بیستم و نیمه اول قرن بیست و یکم هستم .
در قرن 19 نیستیم که احمقانه برای بهشت بورژوازی که در قرن 20 و 21 می خواهد در روی زمین درست بشود ، شعار بدهیم .
، در زمانی که بهشت بورژوازی درست شده است ، به چشم می بینیم که سه قرن علم ، « گوساله ی سامری » پول شد؛
با صورتی طلائی و فریبنده ، ولی بدون روح و معنویت ، پول ، بانگ دروغین سر می داد و احمق ها را در برابر خود به سجده می انداخت !
بهشت بورژوازی که اکنون درست شده یعنی چه؟
نه برای همه ی انسان ها ، نه !
زندگی مصرفی و وفور نعمت که از در و دیوار به روی اروپائی و امریکائی می بارد، از هوا نیامده !
به قیمت گرسنگی دو میلیارد انسان دیگر درست شده است!
برای خود ِ بورژوازی اروپای سه قرن پیش درست شده که همه چیز را می توان در آن یافت :
تانزانیا،
مصر،
ی کامرون ،
کوبا ،
الجزائر،
هند،
ویتنام ،
خاورمیانه ،
...
همه ی دنیا ، مزرعه ی خور و خواب خوراک آنهاست !
همه ی ملت ها استثمار شده ی آنها ،
کارگران ِ بی جیره و مواجب ِ این بهشت پلید ،
در این بهشت باید دید همان انسان اروپائی چگونه زندگی می کند!
انسان به منتهای شعارهای که بورژوازی در طی 3 قرن می داد ، رسید.
برخورداری و مصرف به اوجش رسید !
اکنون، 10% قلمهای اقتصادی او ، مصرف های عینی و اصلی است ،
و 90% آن مصرف های تفننی !
این برخورداری بیشتر چه می خواهید؟!!
اینکه علم ، به منتهای ایده آل و ادعای خودش، کهایجاد یک تکنیک در روی زمین برای تسخیر زندگی مادی و قوای طبیعی باشد ،موفق شده ،
این زندگی ِ مبتنی بر « اصالت مصرف » را ساخته است.
...
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
بورژوازی امروز به انتهای رسالتش رسیده است !
بیداری و عصیان انسان امروز غربی علیه بورژوازی و علم دروغین او و بهشتش
را که بورژوازی پیش بینی نمی کرد - و این بزرگترین حقیقت زندگی این قرن و انسان امروز است - عصیان همین انسان در چنین بهشت بورژوازی است .
همانطور که آدم در باغ بهشت اولیه به تعبیر قرآن عصیان کرد؛
چیز داشت و هر چه دلش می خواست می توانست بخورد،
عصیان کرد و از درخت ممنوع خورد,
انسان ِ امروز ِ غربی ِ وابسته به زندگی مصرفی و زندگی بورژوازی ِ پیشرفته ، دارد در مرحله ی « امپریالیسم جهانی » زندگی می کند،
بر دنیا و زمین و آسمان ها مسلط است ، و بر همه ی مائده ها و نعمت های بشری ِ دنیا دست یافته و می خورد ؛
کرده ،
عصیان در زندگی مرفه و در برخورداری و رفاه !
ی ممنوعی که انسان امروز را به عصیان واداشته چیست ؟
ِ انسانی .
بیدار شدن و ناگهان احساس کردن که علم هم 3 قرن است که به او دروغ می گوید .
و « نوکر سرمایه داری » است ، نه « هدایت کننده ی پارسا و دوستدار انسان » !
او نمی گویند : « تو که انسانی » یعنی چه ؟
شعار ِ « مصرف و قدرت » دیگر برای انسان امروز کافی نیست !
به هر دو رسیده است و چیز دیگری می خواهد.
شعار ِ بخصوص و این عصیان برای انسان ، از وقتیشروع می شود که تمام رنجهای موقتی مادی و گرسنگی های این جهانی اش بر طرفمی شود ،
آنگاه نیاز به یک جهان بینی که با آن جهان را بشناسد و بفهمد ، پیدا می کند،
که علم ، سه قرن دائما کتمان می کرد و دائما مردم را به طرف اشاعه ی و گسترش « بینش ِ تجاری بورژوازی » منحرف می کرد.
زندگی کردن چیست؟
چه باید بود؟
ای که با این قدرت و با این رفاه اکنون می گذرد ، جهتش کدام است؟
این زندگی ، به چه جهتی و به طرف کدام هدف می رویم؟
جای « ایمان » ، « ایده آل » ، « ارزش » ، « اخلاق » ، « روح » ، « عشق » ، « فضیلت » و « نیازهای برتر » ،
که همگی را « علم ِ بورژوا کیش ِ پول اندیش » نفی می کند،
چیز را باید جانشین کرد؟
هم مصرف ؟!
می کند !
نه « علم »جواب می دهد و نه « تکنیک » و نه حتی « علوم انسانی » !
همه ی اینها دست اندکار ساختن « زندگی مصرفی » هستند ، مخصوصا زندگی مصرفی در خدمت و برای یک طبقه !
امروزه بورژوازی به انتهای رسالتش رسیده است !
برخلاف قرون شانزده و هفده که آن همه ادعا و جوانی و شور و امید داشت، و به آینده اش سخت ایمان داشت ،
در انتهای پیری و شکست قرار دارد و رو به زوال همیشگی است .
و برای همین می بینیم که به حیله و به جنایت های بزرگ دست می زند!
بیداری و عصیان انسان امروز غربی علیه بورژوازی و علم دروغین او و بهشتش
را که بورژوازی پیش بینی نمی کرد - و این بزرگترین حقیقت زندگی این قرن و انسان امروز است - عصیان همین انسان در چنین بهشت بورژوازی است .
همانطور که آدم در باغ بهشت اولیه به تعبیر قرآن عصیان کرد؛
چیز داشت و هر چه دلش می خواست می توانست بخورد،
عصیان کرد و از درخت ممنوع خورد,
انسان ِ امروز ِ غربی ِ وابسته به زندگی مصرفی و زندگی بورژوازی ِ پیشرفته ، دارد در مرحله ی « امپریالیسم جهانی » زندگی می کند،
بر دنیا و زمین و آسمان ها مسلط است ، و بر همه ی مائده ها و نعمت های بشری ِ دنیا دست یافته و می خورد ؛
کرده ،
عصیان در زندگی مرفه و در برخورداری و رفاه !
ی ممنوعی که انسان امروز را به عصیان واداشته چیست ؟
ِ انسانی .
بیدار شدن و ناگهان احساس کردن که علم هم 3 قرن است که به او دروغ می گوید .
و « نوکر سرمایه داری » است ، نه « هدایت کننده ی پارسا و دوستدار انسان » !
او نمی گویند : « تو که انسانی » یعنی چه ؟
شعار ِ « مصرف و قدرت » دیگر برای انسان امروز کافی نیست !
به هر دو رسیده است و چیز دیگری می خواهد.
شعار ِ بخصوص و این عصیان برای انسان ، از وقتیشروع می شود که تمام رنجهای موقتی مادی و گرسنگی های این جهانی اش بر طرفمی شود ،
آنگاه نیاز به یک جهان بینی که با آن جهان را بشناسد و بفهمد ، پیدا می کند،
که علم ، سه قرن دائما کتمان می کرد و دائما مردم را به طرف اشاعه ی و گسترش « بینش ِ تجاری بورژوازی » منحرف می کرد.
زندگی کردن چیست؟
چه باید بود؟
ای که با این قدرت و با این رفاه اکنون می گذرد ، جهتش کدام است؟
این زندگی ، به چه جهتی و به طرف کدام هدف می رویم؟
جای « ایمان » ، « ایده آل » ، « ارزش » ، « اخلاق » ، « روح » ، « عشق » ، « فضیلت » و « نیازهای برتر » ،
که همگی را « علم ِ بورژوا کیش ِ پول اندیش » نفی می کند،
چیز را باید جانشین کرد؟
هم مصرف ؟!
می کند !
نه « علم »جواب می دهد و نه « تکنیک » و نه حتی « علوم انسانی » !
همه ی اینها دست اندکار ساختن « زندگی مصرفی » هستند ، مخصوصا زندگی مصرفی در خدمت و برای یک طبقه !
امروزه بورژوازی به انتهای رسالتش رسیده است !
برخلاف قرون شانزده و هفده که آن همه ادعا و جوانی و شور و امید داشت، و به آینده اش سخت ایمان داشت ،
در انتهای پیری و شکست قرار دارد و رو به زوال همیشگی است .
و برای همین می بینیم که به حیله و به جنایت های بزرگ دست می زند!
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
امروزه بورژوازی با کمک روشنفکر ، فاشیسم می سازد !
بورژوازی به انتهای رسالتش !
برخلاف قرون شانزده و هفده که آن همه ادعا و جوانیو شور و امید داشت و به آینده اش سخت ایمان داشت، امروز در انتهای پیری وشکست قرار دارد و رو به زوال است و می بینیم که به حیله ها و جنایت های بزرگ دست می زند !
بورژوازی که دیروز با ارتجاع و دیکتاتوری و اشرافیت های پوسیده مبارزه می کرد،
و انقلاب کبیر فرانسه راه می انداخت !
می بینیم که دژخیم شده است !
و فاشیسم می سازد !!!
ملت ها را می خورد.
جز با تکیه بر جنگ و استعمار و قتل عام جهان ، نمی تواند سر پا بایستد !
بینیم علم ، برخلاف قرون شانزده و پانزده ، که مست از نابود کردن قرون وسطی ، و محکوم کردن علوم قدیم و فرود آوردن قدرت عظیم کلیسا بود، و پشت سر هم پیشرفت و اختراع می کرد،
به بن بست رسیده است ،
که « برتولت برشت » می گوید:
« انسان امروز از علم بیزار است ، زیرا علم بود که فاشیسم را به وجود آورد ،
دو جنگ را به بشریت تحمیل کرد،
و علم بود که برای اولین بار ، مسئله ی گرسنگی را در سطحی به این وسعت ، ایجاد کرد » !
! علم است که « استثمار طبقاتی » و « غارت سود اضافی » را به این حد رساند،
علم است که استعمار را از صورت بدوی ، ساده و صریحش ، این چنین توانا و ریشه دار و سخت کرد.
علم است که « استعمار فرهنگی » ملت های جهان را پدید آورد.
علم است که اروپا را « کرگدن وحشی » کرد !
دنیای سوم را « بره های مسخ شده ی گرگ زده » ...
آری علم !
علمی که به دروغ می گفت از قید مذهب آزاد شده است ،
می بینیم که « ارباب » عوض کرده است !
و « پول » را به جای خدا ، « معبود » خود گرفته است
برای به دست آوردن ِ این پول ، هر کاری می کند...
انسان را « مسخ » می کند ،
و او را آنچنان می سازد که بورژوازی « سفارش » داده است !!
بورژوازی به انتهای رسالتش !
برخلاف قرون شانزده و هفده که آن همه ادعا و جوانیو شور و امید داشت و به آینده اش سخت ایمان داشت، امروز در انتهای پیری وشکست قرار دارد و رو به زوال است و می بینیم که به حیله ها و جنایت های بزرگ دست می زند !
بورژوازی که دیروز با ارتجاع و دیکتاتوری و اشرافیت های پوسیده مبارزه می کرد،
و انقلاب کبیر فرانسه راه می انداخت !
می بینیم که دژخیم شده است !
و فاشیسم می سازد !!!
ملت ها را می خورد.
جز با تکیه بر جنگ و استعمار و قتل عام جهان ، نمی تواند سر پا بایستد !
بینیم علم ، برخلاف قرون شانزده و پانزده ، که مست از نابود کردن قرون وسطی ، و محکوم کردن علوم قدیم و فرود آوردن قدرت عظیم کلیسا بود، و پشت سر هم پیشرفت و اختراع می کرد،
به بن بست رسیده است ،
که « برتولت برشت » می گوید:
« انسان امروز از علم بیزار است ، زیرا علم بود که فاشیسم را به وجود آورد ،
دو جنگ را به بشریت تحمیل کرد،
و علم بود که برای اولین بار ، مسئله ی گرسنگی را در سطحی به این وسعت ، ایجاد کرد » !
! علم است که « استثمار طبقاتی » و « غارت سود اضافی » را به این حد رساند،
علم است که استعمار را از صورت بدوی ، ساده و صریحش ، این چنین توانا و ریشه دار و سخت کرد.
علم است که « استعمار فرهنگی » ملت های جهان را پدید آورد.
علم است که اروپا را « کرگدن وحشی » کرد !
دنیای سوم را « بره های مسخ شده ی گرگ زده » ...
آری علم !
علمی که به دروغ می گفت از قید مذهب آزاد شده است ،
می بینیم که « ارباب » عوض کرده است !
و « پول » را به جای خدا ، « معبود » خود گرفته است
برای به دست آوردن ِ این پول ، هر کاری می کند...
انسان را « مسخ » می کند ،
و او را آنچنان می سازد که بورژوازی « سفارش » داده است !!
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
آری علم !
همان علمی که به دروغ می گفت از قید مذهب آزاد شده است ،
می بینیم که « ارباب » عوض کرده است !
و « پول » را به جای خدا ، « معبود » خود گرفته است
برای به دست آوردن ِ این پول ، هر کاری می کند...
انسان را « مسخ » می کند ،
و او را آنچنان می سازد که بورژوازی « سفارش » داده است !!
____________________________________________________
بیم ِ « متلاشی شدن تمدن ِ امروز بشری » !
نیاز انسان امروز به مذهب برای این است که به 2 سوالش پاسخ گوید:
دادن ِ یک « جهان بینی معنوی بزرگ » و « بیان یک تفسیر روحانی از عالم هستی » ،
گونه ای که انسان ِ آزاد - آنگونه که اگزیستانسیالیسم می گوید ، و الان ! راست می گوید - خودش را در آن بیگانه و مجهول احساس نکند.
ایجاد یا ارائه ی « یک جهت و هدف ِ انسانی برای زیستن » .
که یکی از خصوصیات ممتاز انسان نسبت به همه یحیوانات در این است که حیوانات دیگر زندگی می کنند ، بدون آنکه لازمبدانند که « بفهمند چرا؟ » .
انسان است که وقتی می گویند « زندگی کن » ، قبل از اینکه بگوید چگونه ، می پرسد : « چرا » ؟
، به این انسان ، فقط « آموختن ِ چگونه زیستن » کفایت نمی کند !
تا وقتی که گرسنه است به دنبال « مواهب معمولی زندگی » می رود و برای رفع دردهای روزمره اش تلاش می کند،
تنها در این هنگام است که از این سوال ها بیش و کم فارغ - یا غافل - می شود.
وقتی این نیازهایش برطرف شد ، « نیازهای اساسی ِ انسان بودند » و « در کجا بودن » برایش مطرح می شود ،
است که مذهب امروز و « احساس ِ مطلق مذهبی » ، امروز بیشتر و جدی تر و حیاتی تر مورد نیاز است .
ی دیگری که لزوم « شناخت دقیق و عالمانه » ی مذهب را ایجاب می کند ، این است که بررسی ِ تاریخ ادیان ، این حقیقت ِ بزرگ را به ما نشان می دهد که :
، در مسیر تاریخ ، دارای 2 جریان است :
یک جریان انسانی
و یک جریان تاریخی
انسانی همواره زنده است و بلکه انسان ِ امروز بیش از انسان گذشته به مذهب و « جریان ِ انسانی مذهب » نیازمند است .
نیازمند است ؟
اینکه انسان ِ گذشته را « سنت » و « احترام ِ به گذشته » اشباع می کرد،
« ملیت » و « تفاخرات ِ خاک و خون » سیر می کرد،
« تلاشش برای زندگی مادی » او را سرگرم و غافل می کرد،
ِ عصر جدید را حتی « کشف های تکنیکی و علمی » اقناع می کرد،
امروز هیچیک از اینها چنگی به دل انسان نمی زند !
باز هم با داشتن ِ همه ی اینها ، باز هم « طغیان » می کند،
که به حد مرگ و جنون می رسد !
حدی که بیم ِ « متلاشی شدن تمدن ِ امروز بشری » می رود .
این بر خلاف ِ گذشته است .
در گذشته « جهل انسان » ، « ضعف انسان » ، « ترس انسان » و « نیازهای مادی انسان » با مذهب در آمیخته بود ،
انسان « همه چیز » را می خواست از مذهب بگیرد .
اکنون ، علم ، بسیاری از نیازها را برآورده می کند، آما آنچه را که برآورده نمی کند ، « مذهب ِ متعالی » است ،
است که برای انسان ِ امروز « جهان » را توجیه بکند ،
به انسان و زندگی ، « معنی » ببخشد .
و انسان ِامروز بیش از هر وقت به این مذهب احتیاج دارد ،
ِ دوم ، آن « جریان منفی » و جریان « حاکم بر تاریخ » است ،
ضد این « وجهه ی انسانی » است .
آن مذهبی است که به دست قدرت های حاکم ، علیه مردم و برای توجیه وضع موجود به ضرر مردم به کار گرفته می شود.
2 بُعد ِ واقعی و حقیقی در طول تاریخ با هم حرکت و همیشه هم با هم مبارزه داشته اند .
اکنون ، در انتهای این تاریخ ، مذهب از این 2 نظر بررسی می شود:
از نظر وابستگی ما به زمان و قرنی که در جستجوی یک « احساس معنوی » و یک تفسیر ماوراء علمی ،
یافتن معنائی ، مفهومی ، روحی ، ایمانی و عشقی متعالی برای زیستن است .
از نظر اینکه ما وابسته به « یک تاریخ و یک جامعه و فرهنگ مذهبی » هستیم،
آن « جریان ِ منفی مذهب » نیز در طول تاریخ ما ،حرکت و حاکمیت داشته و پیوسته بر ضد خود ِ مذهب و بر ضد مردم و تاریخ ما وحرکت مردم ما و اجتماع ما نقش داشته.
باید این نقش را نشان داد و شناخت !
همان علمی که به دروغ می گفت از قید مذهب آزاد شده است ،
می بینیم که « ارباب » عوض کرده است !
و « پول » را به جای خدا ، « معبود » خود گرفته است
برای به دست آوردن ِ این پول ، هر کاری می کند...
انسان را « مسخ » می کند ،
و او را آنچنان می سازد که بورژوازی « سفارش » داده است !!
____________________________________________________
بیم ِ « متلاشی شدن تمدن ِ امروز بشری » !
نیاز انسان امروز به مذهب برای این است که به 2 سوالش پاسخ گوید:
دادن ِ یک « جهان بینی معنوی بزرگ » و « بیان یک تفسیر روحانی از عالم هستی » ،
گونه ای که انسان ِ آزاد - آنگونه که اگزیستانسیالیسم می گوید ، و الان ! راست می گوید - خودش را در آن بیگانه و مجهول احساس نکند.
ایجاد یا ارائه ی « یک جهت و هدف ِ انسانی برای زیستن » .
که یکی از خصوصیات ممتاز انسان نسبت به همه یحیوانات در این است که حیوانات دیگر زندگی می کنند ، بدون آنکه لازمبدانند که « بفهمند چرا؟ » .
انسان است که وقتی می گویند « زندگی کن » ، قبل از اینکه بگوید چگونه ، می پرسد : « چرا » ؟
، به این انسان ، فقط « آموختن ِ چگونه زیستن » کفایت نمی کند !
تا وقتی که گرسنه است به دنبال « مواهب معمولی زندگی » می رود و برای رفع دردهای روزمره اش تلاش می کند،
تنها در این هنگام است که از این سوال ها بیش و کم فارغ - یا غافل - می شود.
وقتی این نیازهایش برطرف شد ، « نیازهای اساسی ِ انسان بودند » و « در کجا بودن » برایش مطرح می شود ،
است که مذهب امروز و « احساس ِ مطلق مذهبی » ، امروز بیشتر و جدی تر و حیاتی تر مورد نیاز است .
ی دیگری که لزوم « شناخت دقیق و عالمانه » ی مذهب را ایجاب می کند ، این است که بررسی ِ تاریخ ادیان ، این حقیقت ِ بزرگ را به ما نشان می دهد که :
، در مسیر تاریخ ، دارای 2 جریان است :
یک جریان انسانی
و یک جریان تاریخی
انسانی همواره زنده است و بلکه انسان ِ امروز بیش از انسان گذشته به مذهب و « جریان ِ انسانی مذهب » نیازمند است .
نیازمند است ؟
اینکه انسان ِ گذشته را « سنت » و « احترام ِ به گذشته » اشباع می کرد،
« ملیت » و « تفاخرات ِ خاک و خون » سیر می کرد،
« تلاشش برای زندگی مادی » او را سرگرم و غافل می کرد،
ِ عصر جدید را حتی « کشف های تکنیکی و علمی » اقناع می کرد،
امروز هیچیک از اینها چنگی به دل انسان نمی زند !
باز هم با داشتن ِ همه ی اینها ، باز هم « طغیان » می کند،
که به حد مرگ و جنون می رسد !
حدی که بیم ِ « متلاشی شدن تمدن ِ امروز بشری » می رود .
این بر خلاف ِ گذشته است .
در گذشته « جهل انسان » ، « ضعف انسان » ، « ترس انسان » و « نیازهای مادی انسان » با مذهب در آمیخته بود ،
انسان « همه چیز » را می خواست از مذهب بگیرد .
اکنون ، علم ، بسیاری از نیازها را برآورده می کند، آما آنچه را که برآورده نمی کند ، « مذهب ِ متعالی » است ،
است که برای انسان ِ امروز « جهان » را توجیه بکند ،
به انسان و زندگی ، « معنی » ببخشد .
و انسان ِامروز بیش از هر وقت به این مذهب احتیاج دارد ،
ِ دوم ، آن « جریان منفی » و جریان « حاکم بر تاریخ » است ،
ضد این « وجهه ی انسانی » است .
آن مذهبی است که به دست قدرت های حاکم ، علیه مردم و برای توجیه وضع موجود به ضرر مردم به کار گرفته می شود.
2 بُعد ِ واقعی و حقیقی در طول تاریخ با هم حرکت و همیشه هم با هم مبارزه داشته اند .
اکنون ، در انتهای این تاریخ ، مذهب از این 2 نظر بررسی می شود:
از نظر وابستگی ما به زمان و قرنی که در جستجوی یک « احساس معنوی » و یک تفسیر ماوراء علمی ،
یافتن معنائی ، مفهومی ، روحی ، ایمانی و عشقی متعالی برای زیستن است .
از نظر اینکه ما وابسته به « یک تاریخ و یک جامعه و فرهنگ مذهبی » هستیم،
آن « جریان ِ منفی مذهب » نیز در طول تاریخ ما ،حرکت و حاکمیت داشته و پیوسته بر ضد خود ِ مذهب و بر ضد مردم و تاریخ ما وحرکت مردم ما و اجتماع ما نقش داشته.
باید این نقش را نشان داد و شناخت !
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
تفاوت « طبقه ی حاکم » با « هیئت حاکم »
قرون 16 و 17 در غرب ، طبقه ی تازه ای به وجود آمدبنام طبقه ی متوسط یا بورژوازی ، یعنی طبقه ای که با پول کار می کند و باتجارت و کسب و با فروش کالاهای صنعتی روزگار می گذراند.
که به وجود آمد ، نهضت فکری ِ جدیدی نیز شکل گرفت.
طبقه را به آن جهت طبقه ی متوسط می گویند که درقرون وسطی ، در جامعه ی فئودالی و مالکیت های بزرگ ، جامعه به دو طبقهتقسیم می شود:
« طبقه ی اشرافی یا اربابی » ، که صاحب همه چیز است ،
نیروهای مادی و اقتصادی ِ جامعه را مالک است،
هم - به همین دلیل - نیروهای معنوی ، اخلاقی ، فکری ، هنری و ادبی جامعه را در اختیار دارد.
دیگری « طبقه ی رعیت » است به معنای ِ اعم :
به شکل « سرو » در دوره ی « سرواژی » - یعنیدهقانی که برده نبود ، اما وابسته به زمین بود ، و وقتی مالک ملکش را میفروخت ، دهقان هم با زمین فروخته می شد
چه به صورت « برده » در برده داری ، - که غلام ،وابسته به زمین نبود، اما یکی از اموال مالک به حساب می آمد و مانندحیوانات و اشیاء خرید و فروش می شد و مالک ، صاحب ِ جان و هستی اش بود
چه به شکل تکامل یافته ترش : دهقان - که برده نبود ، وابسته به زمین هم نبود ، رسما هم خرید و فروش نمی شد ، اما فاقد همه چیز بود.
این 2 طبقه ، به طور اعم گفته می شود : طبقه ی حاکم و طبقه ی محکوم .
« طبقه ی حاکم » ، غیر از « هیئت حاکم یا هیئت حاکمه » است !
حاکمه عبارت از دستگاه و مجموعه ی افرادی است کهحکومت ِ اجتماع را به عهده دارند و قدرت های « سیاسی ، قضائی و نظامی » بهدست آنهاست,
اینان ، یک « گروه » اند ، نه یک « طبقه ».
اما « طبقه ی حاکم » ، طبقه ای است که همه ی « قدرت های اجتماعی ، معنوی و مادی » در قبضه ی آنهاست .
اگر وارد در مسائل سیاسی نباشند !
اگر پست سیاسی هم نداشته باشند !
یک از افراد ِ این طبقه ، به میزان « سرمایه و قدرت و نفوذی » که بر روی گروهی دارند ، جزء « طبقه ی حاکم » قرار می گیرند .
با « هیئت حاکم » ارتباط مستقیم نداشته باشند ،
حتی اگر مخالفشان هم باشند !
قرون 16 و 17 در غرب ، طبقه ی تازه ای به وجود آمدبنام طبقه ی متوسط یا بورژوازی ، یعنی طبقه ای که با پول کار می کند و باتجارت و کسب و با فروش کالاهای صنعتی روزگار می گذراند.
که به وجود آمد ، نهضت فکری ِ جدیدی نیز شکل گرفت.
طبقه را به آن جهت طبقه ی متوسط می گویند که درقرون وسطی ، در جامعه ی فئودالی و مالکیت های بزرگ ، جامعه به دو طبقهتقسیم می شود:
« طبقه ی اشرافی یا اربابی » ، که صاحب همه چیز است ،
نیروهای مادی و اقتصادی ِ جامعه را مالک است،
هم - به همین دلیل - نیروهای معنوی ، اخلاقی ، فکری ، هنری و ادبی جامعه را در اختیار دارد.
دیگری « طبقه ی رعیت » است به معنای ِ اعم :
به شکل « سرو » در دوره ی « سرواژی » - یعنیدهقانی که برده نبود ، اما وابسته به زمین بود ، و وقتی مالک ملکش را میفروخت ، دهقان هم با زمین فروخته می شد
چه به صورت « برده » در برده داری ، - که غلام ،وابسته به زمین نبود، اما یکی از اموال مالک به حساب می آمد و مانندحیوانات و اشیاء خرید و فروش می شد و مالک ، صاحب ِ جان و هستی اش بود
چه به شکل تکامل یافته ترش : دهقان - که برده نبود ، وابسته به زمین هم نبود ، رسما هم خرید و فروش نمی شد ، اما فاقد همه چیز بود.
این 2 طبقه ، به طور اعم گفته می شود : طبقه ی حاکم و طبقه ی محکوم .
« طبقه ی حاکم » ، غیر از « هیئت حاکم یا هیئت حاکمه » است !
حاکمه عبارت از دستگاه و مجموعه ی افرادی است کهحکومت ِ اجتماع را به عهده دارند و قدرت های « سیاسی ، قضائی و نظامی » بهدست آنهاست,
اینان ، یک « گروه » اند ، نه یک « طبقه ».
اما « طبقه ی حاکم » ، طبقه ای است که همه ی « قدرت های اجتماعی ، معنوی و مادی » در قبضه ی آنهاست .
اگر وارد در مسائل سیاسی نباشند !
اگر پست سیاسی هم نداشته باشند !
یک از افراد ِ این طبقه ، به میزان « سرمایه و قدرت و نفوذی » که بر روی گروهی دارند ، جزء « طبقه ی حاکم » قرار می گیرند .
با « هیئت حاکم » ارتباط مستقیم نداشته باشند ،
حتی اگر مخالفشان هم باشند !
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
ظهور طبقۀ متوسط
این دو طبقه - که بطور اعم « طبقه ی حاکم » و « طبقه ی محکوم » نامیده می شوند -
این صورتش در قدیم - دوره ی برده داری ، دوره ی فئودالیته و دوره ی سرواژی - یک خلاء مطلق وجود دارد.
« دو گانگی طبقاتی » را در جامعه های قدیم - حتیدر دهات - به روشنی می توان دید ، که در چهره های مختلفش ، حتی در معماریمنعکس است.
این دو طبقه ، کاملا دور از هم و در دو سر یک « خط اجتماعی » هستند.
معماری قدیم ، در روستاها ، تا همین اواخر می شددید که در خانه ی اربابی ، اتاقی که ارباب اشخاص را می پذیرد ، شکلساختمانی خاصی دارد.
های ما معمولا اشکال هندسی محدودی داشته است، یامربع است یا مربع مستطیل و یا چند گوش ، ولی سطح ِ کف اتاق یکدست است و «بالا و پایین بودنش » جنبه ی اعتباری دارد و در متن اتاق نیست.
در معماری قدیم ، اتاق تقسیم می شود به دو قسمت :
مربع مستطیل بزرگی است که مجموعه ی اتاق را میسازد ، و چسبیده به آن ، مربع مستطیل یا مربع کوچکتر دیگری است که به ایناتاق اضافه شده است که در برخی روستاها به آن « شاه نشین » می گویند.
قسمت ، بظاهر ، از اتاق اصلی جداست ، یعنی 3 دیوار مستقل و مجزا دارد و دیوار چهارمی نیست که به اطاق وصل شود.
وقتی وارد این ساختمان می شویم ، دو اتاق درکنار هم می بینیم که یکی بزرگ است و یک کوچک و هر دو به هم متصل ، ومیانشان در یا دیواری نیست.
2 قسمت بطور متضادی فرش شده است:
گرانبها در اتاق کوچکتر و چیزهای ساده تر و بی ارزش تر سهم اطاق بزرگتر است.
2 اتاق گر چه متصل به همند ، اما همه چیز ، از نوعی جدائی شکایت می کند!
فرش و پرده و تزئینات بگیرید تا ارتفاع سطح ، که همیشه قسمت کوچکتر - شاه نشین - بر بلندی ایستاده است.
زمستان کرسی را در قسمت شاه نشین می گذاشتند ، چراکه بر خلاف امروز ، کرسی جنبه ی اشرافی داشته و بخاری ِ چوبی یا ذغالی رادر قسمت عمومی می گذاشتند که نه پشتی دارد و نه تشک اختصاصی.
معمار و معماری قدیم این همه میکوشد تا « تضاد و دوگانگی طبقاتی » را حتی در کف اتاق ، شکل اتاق ، تاقچههای اتاق ، تزئینات معماری و بقیه ی دکورها نشان بدهد ، و « واقعیت »ببخشد !
به آن جهت است که در تضاد وحشتناک طبقاتی ، ارباب از نظر نوع کارش با دهقان ، تماس مستقیم دارد،
باید در یک اتاق جمع شوند و در زیر یک سقف بنشینند .
(بر خلاف نظام های سرمایه داری که سرمایه دار ممکناست هرگز روی کارگر را نبیند و نامش را نیز نشنود. بخصوص در سرمایه داریسازشی امروز - که تراست ها و کارتل های بزرگند - که هزاران نفر در موسساتمختلفشان کار می کنند و هیچکدام نمی دانند که سرمایه دار یا سرمایه دارانِ این موسسه یا تراست یا کارتل ، کی و کی هایند !)
در این دوره ، مذهب نقش « هماهنگی و پوشش این دو قطب متضاد » را بازی می کند،
اختلاف شدید طبقاتی ِ این 2 قطب را به شکل « اشتراک دینی » می پوشاند . و این دو طبقه ی جدا و متضاد را با هم جمع می کند و تالیف می دهد.
اینجا مقصود از مذهب، عبارت است از بُعد مذهبی ، از « سه بُعد مشخصه طبقه ی حاکم »،
که مذهب را به شکلی تبلیغ یا مسخ و تحریف می کنند که بتواند چنین نقش اجتماعی را بازی کند !
مذهب ، 2 طبقه ی ارباب و رعیت را در مراسم ِ خاص ِ دینی ، در یک جا جمع می کند - مثل مراسم روضه خوانی و تعزیه و ... -
معماری ِ متضاد می کوشد که در « جمع شدن ِ ناگزیری این دو طبقه » نیز ، اختلاف طبقاتی را حفظ کند و نگذارد که ارباب و رعیت کنار هم بنشینند.
و وابستگانش و شخصیت هائی که هم شان او هستند، در شاه نشین و در بلندی می نشینند ، و رعیت پائین و اطراف اتاق ساده ی اولی .
اینکه سر و کله ی « دکاندار » پیدا می شود!
(دکاندار) که تا دیروز رعیت ساده ای بود و جایش در اتاق بزرگ ِ ساده و پست تر از اتاق ارباب ،
مقام و منزلتی دیگر پیدا کرده است ، چرا که اکنون او پولدار است و ارباب بدهکارش ! و خانواده ی ارباب محتاج او .
برایش « شخصیت » ساخته است ، اما نژاد و تبار ندارد. آقا زاده و حاجی زاده و بزرگ زاده نیست !
یک سو او را نمی توان در گروه رعیت ساده نشاندش ، و از سوی دیگر ، بی اصل و ریشه بودنش نمی گذارد که در جای ارباب بنشیند؛
پس حد وسطی باید ساخت ،
و چنین می کنند !
ی پایین کرسی ، که در هر صورت اربابی است ، اما اندکی پایین تر را به او می دهند که حد وسط ارباب نشین و رعیت نشین است.
اینجاست که « طبقه ی متوسط » به وجود می آید.
ای که نه دیگررعیت ساده است و نه از نژاد ارباب.
عمل ارباب است، اما بی اصلی و بی ریشگی ، در فرودست ارباب می نشاندش .
ی متوسط به رشد کردن آغاز می کند و اندک اندک سربر می آورد ، تا اینکه دورادور ِ کرسی ارباب را اشغال می کند و بالاخرهارباب را بیرون می راند.
این یعنی « انقلاب طبقه ی متوسط » .
« انقلاب بورژوازی ِ انقلاب کبیر فرانسه » از این دست است :
طبقه ی متوسط ِ تازه به دوران رسیده ِ پولدار، روشن بین ، متفکر و متحول در برابر اشرافیت ِ پوسیده ی بی معنی ِ قدیم ،که تفاخر و تفاضل ِ نژادی و برتری های خانوادگی راملاک برتری می دانستند.
ِ طبقه ی متوسط، ملاک ها و معیارها را عوض می کند ...
دیروز ملاک برتری ، خون و خاک و نژاد و خانواده بود،
و امروز اقتصاد و پول و سرمایه .
این دو طبقه - که بطور اعم « طبقه ی حاکم » و « طبقه ی محکوم » نامیده می شوند -
این صورتش در قدیم - دوره ی برده داری ، دوره ی فئودالیته و دوره ی سرواژی - یک خلاء مطلق وجود دارد.
« دو گانگی طبقاتی » را در جامعه های قدیم - حتیدر دهات - به روشنی می توان دید ، که در چهره های مختلفش ، حتی در معماریمنعکس است.
این دو طبقه ، کاملا دور از هم و در دو سر یک « خط اجتماعی » هستند.
معماری قدیم ، در روستاها ، تا همین اواخر می شددید که در خانه ی اربابی ، اتاقی که ارباب اشخاص را می پذیرد ، شکلساختمانی خاصی دارد.
های ما معمولا اشکال هندسی محدودی داشته است، یامربع است یا مربع مستطیل و یا چند گوش ، ولی سطح ِ کف اتاق یکدست است و «بالا و پایین بودنش » جنبه ی اعتباری دارد و در متن اتاق نیست.
در معماری قدیم ، اتاق تقسیم می شود به دو قسمت :
مربع مستطیل بزرگی است که مجموعه ی اتاق را میسازد ، و چسبیده به آن ، مربع مستطیل یا مربع کوچکتر دیگری است که به ایناتاق اضافه شده است که در برخی روستاها به آن « شاه نشین » می گویند.
قسمت ، بظاهر ، از اتاق اصلی جداست ، یعنی 3 دیوار مستقل و مجزا دارد و دیوار چهارمی نیست که به اطاق وصل شود.
وقتی وارد این ساختمان می شویم ، دو اتاق درکنار هم می بینیم که یکی بزرگ است و یک کوچک و هر دو به هم متصل ، ومیانشان در یا دیواری نیست.
2 قسمت بطور متضادی فرش شده است:
گرانبها در اتاق کوچکتر و چیزهای ساده تر و بی ارزش تر سهم اطاق بزرگتر است.
2 اتاق گر چه متصل به همند ، اما همه چیز ، از نوعی جدائی شکایت می کند!
فرش و پرده و تزئینات بگیرید تا ارتفاع سطح ، که همیشه قسمت کوچکتر - شاه نشین - بر بلندی ایستاده است.
زمستان کرسی را در قسمت شاه نشین می گذاشتند ، چراکه بر خلاف امروز ، کرسی جنبه ی اشرافی داشته و بخاری ِ چوبی یا ذغالی رادر قسمت عمومی می گذاشتند که نه پشتی دارد و نه تشک اختصاصی.
معمار و معماری قدیم این همه میکوشد تا « تضاد و دوگانگی طبقاتی » را حتی در کف اتاق ، شکل اتاق ، تاقچههای اتاق ، تزئینات معماری و بقیه ی دکورها نشان بدهد ، و « واقعیت »ببخشد !
به آن جهت است که در تضاد وحشتناک طبقاتی ، ارباب از نظر نوع کارش با دهقان ، تماس مستقیم دارد،
باید در یک اتاق جمع شوند و در زیر یک سقف بنشینند .
(بر خلاف نظام های سرمایه داری که سرمایه دار ممکناست هرگز روی کارگر را نبیند و نامش را نیز نشنود. بخصوص در سرمایه داریسازشی امروز - که تراست ها و کارتل های بزرگند - که هزاران نفر در موسساتمختلفشان کار می کنند و هیچکدام نمی دانند که سرمایه دار یا سرمایه دارانِ این موسسه یا تراست یا کارتل ، کی و کی هایند !)
در این دوره ، مذهب نقش « هماهنگی و پوشش این دو قطب متضاد » را بازی می کند،
اختلاف شدید طبقاتی ِ این 2 قطب را به شکل « اشتراک دینی » می پوشاند . و این دو طبقه ی جدا و متضاد را با هم جمع می کند و تالیف می دهد.
اینجا مقصود از مذهب، عبارت است از بُعد مذهبی ، از « سه بُعد مشخصه طبقه ی حاکم »،
که مذهب را به شکلی تبلیغ یا مسخ و تحریف می کنند که بتواند چنین نقش اجتماعی را بازی کند !
مذهب ، 2 طبقه ی ارباب و رعیت را در مراسم ِ خاص ِ دینی ، در یک جا جمع می کند - مثل مراسم روضه خوانی و تعزیه و ... -
معماری ِ متضاد می کوشد که در « جمع شدن ِ ناگزیری این دو طبقه » نیز ، اختلاف طبقاتی را حفظ کند و نگذارد که ارباب و رعیت کنار هم بنشینند.
و وابستگانش و شخصیت هائی که هم شان او هستند، در شاه نشین و در بلندی می نشینند ، و رعیت پائین و اطراف اتاق ساده ی اولی .
اینکه سر و کله ی « دکاندار » پیدا می شود!
(دکاندار) که تا دیروز رعیت ساده ای بود و جایش در اتاق بزرگ ِ ساده و پست تر از اتاق ارباب ،
مقام و منزلتی دیگر پیدا کرده است ، چرا که اکنون او پولدار است و ارباب بدهکارش ! و خانواده ی ارباب محتاج او .
برایش « شخصیت » ساخته است ، اما نژاد و تبار ندارد. آقا زاده و حاجی زاده و بزرگ زاده نیست !
یک سو او را نمی توان در گروه رعیت ساده نشاندش ، و از سوی دیگر ، بی اصل و ریشه بودنش نمی گذارد که در جای ارباب بنشیند؛
پس حد وسطی باید ساخت ،
و چنین می کنند !
ی پایین کرسی ، که در هر صورت اربابی است ، اما اندکی پایین تر را به او می دهند که حد وسط ارباب نشین و رعیت نشین است.
اینجاست که « طبقه ی متوسط » به وجود می آید.
ای که نه دیگررعیت ساده است و نه از نژاد ارباب.
عمل ارباب است، اما بی اصلی و بی ریشگی ، در فرودست ارباب می نشاندش .
ی متوسط به رشد کردن آغاز می کند و اندک اندک سربر می آورد ، تا اینکه دورادور ِ کرسی ارباب را اشغال می کند و بالاخرهارباب را بیرون می راند.
این یعنی « انقلاب طبقه ی متوسط » .
« انقلاب بورژوازی ِ انقلاب کبیر فرانسه » از این دست است :
طبقه ی متوسط ِ تازه به دوران رسیده ِ پولدار، روشن بین ، متفکر و متحول در برابر اشرافیت ِ پوسیده ی بی معنی ِ قدیم ،که تفاخر و تفاضل ِ نژادی و برتری های خانوادگی راملاک برتری می دانستند.
ِ طبقه ی متوسط، ملاک ها و معیارها را عوض می کند ...
دیروز ملاک برتری ، خون و خاک و نژاد و خانواده بود،
و امروز اقتصاد و پول و سرمایه .
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
تفاوت میان روشنفکران غربی و همتایان شرقی شان .
چه روشنفکران غرب - با عقاید تازه شان در قرون 16و 17 - نقش مثبتی را ایفا کردند و طبقه ای متحرک و سازنده را شکل بخشیدندو راه پیشرفت علم را گشودند و اختراعات و اکتشافات مخلتف علمی را ممکنساختند .
همان حرف ها و اندیشه ها و همان مفاهیم و بینش ها و شعارهای روشنفکران قرون 16 و 17 در شرق اسلامی ، تنها 2 نتیجه ی مثبت داشت:
اینکه جامعه متوجه نشد که روشنفکرانش چه می گویند!
اکنون نیز پس از چند نسل که از ایجاد گروه و قشر روشنفکر در جامعه مان می گذرد ،
هنوز جامعه وجودشان را احساس نکرده است !
که جامعه ی ما زبان روشنفکر را نمی فهمد و نقاطی را که روشنفکر روی آن تکیه می کند و انتقاداتی که می کند، هیچ تناسبی با متن زندگی توده ندارد.
حالیکه روشنفکران اروپا ، در متن جامعه شان ، در متن کلیساهای کاتولیک ، در متن مراسم و عقاید مذهبی ِ جامعه ، و مثل ماهی در دریای توده و جامعه شان شناور بودند و به هدایت و تصفیه ی افکار و مبارزه با خرافات - و حتی با همان مذهبی که خود معتقد بودند - می پرداختند .
اما روشنفکران ما چون از متن جامعه نروئیده اند و در خارج ساخته شده اند و مانند قشری بر روی جامعه هستند ،
وجود این فاصله ی فراوان نتوانسته اند در جامعه و توده نفوذ کنند.
است که در اینجا (جوامع شرقی) ، « قشر روشنفکری » داریم ، اما « نهضت روشنفکری » ، نه !
دوم این که :
قشری چنین مصنوعی ، که در خارج ساخته شده بود،
در وطنش باعث تفرقه و شکست ِ « وحدت اجتماعی » شد !
که آن گروه اندک که می توانستند خوب بیندیشند و آگاهی شان مجهز به علم نیز بود ،
اینکه خودآگاهی شان را به متن جامعه ببرند و به اندام کلی اجتماع و توده ی مردم بدهند ،
توده و متن جامعه جدا ماندند و بصورت قشر زبده ی مجرد جامعه درآمدند.
و از این « تفرقه » دشمن سود برد و در میان این « خلاء » سکنی گزید!
است که در کشورهای و شرق ، و در میان توده های مسلمان و شرقی ، « استعمار فرهنگی و سیاسی » را باید در جائی میان روشنفکر و توده جست !
راستین ، باید هدفش زدن ِ پلی باشد که بر این خلاء بگذرد و بین خود و توده تفاهم ایجاد کند.
فاصله خطرناک و وحشتناکی را که ایجاد شده است را به اتصال و تفاهم و آشنائی و همدردی تبدیل کند.
تا این پل زده نشود ، توده در رکود ِ خویش خواهد ماند و روشنفکر در بیگانگی و تجرد خویش .
روشنفکری که در رستوران ها و کافه های بالای شهر مینشیند و دائم از جامعه های عقب افتاده و جلو افتاده و مکتبِ فلان و فلانبحث می کند ، فقط برای خودش وجود دارد !
توده اصلا وجودش را احساس نمی کند !
اگر می خواهد احساس بشود، باید از آن پله ها فرودبیاید و آن خانه های بلند و کافه ها و تریاهای بالا را ترک کند و خود رابه میان توده بیفکند و درد و نیازهایشان را لمس کند ،
و از آن اشرافیت ِ گروه پرست ، خود پرست ، صنف پرست و ضد مردمی و فقط حافظ ِ حیثیت شغلی و فردی خویش بودن ، به در آید.
تا خود نیز لمس شود!!
تضاد برای چیست؟
این جهت است که « ذهنیات » روشنفکر از جائی است ، و « وجودش » از جائی دیگر!
دوگانگی را باید از بین برد.
این دوگانگی از بین نمی رود مگر اینکه میان روشنفکر و توده پلی زده شود.
روشنفکر به میان توده راه بیابد و توده ، مخاطب ِ روشنفکر شود ، و روشنفکر در ایمان توده جای بیابد .
این چیزی است که اکنون نیست و باید باشد .
چه روشنفکران غرب - با عقاید تازه شان در قرون 16و 17 - نقش مثبتی را ایفا کردند و طبقه ای متحرک و سازنده را شکل بخشیدندو راه پیشرفت علم را گشودند و اختراعات و اکتشافات مخلتف علمی را ممکنساختند .
همان حرف ها و اندیشه ها و همان مفاهیم و بینش ها و شعارهای روشنفکران قرون 16 و 17 در شرق اسلامی ، تنها 2 نتیجه ی مثبت داشت:
اینکه جامعه متوجه نشد که روشنفکرانش چه می گویند!
اکنون نیز پس از چند نسل که از ایجاد گروه و قشر روشنفکر در جامعه مان می گذرد ،
هنوز جامعه وجودشان را احساس نکرده است !
که جامعه ی ما زبان روشنفکر را نمی فهمد و نقاطی را که روشنفکر روی آن تکیه می کند و انتقاداتی که می کند، هیچ تناسبی با متن زندگی توده ندارد.
حالیکه روشنفکران اروپا ، در متن جامعه شان ، در متن کلیساهای کاتولیک ، در متن مراسم و عقاید مذهبی ِ جامعه ، و مثل ماهی در دریای توده و جامعه شان شناور بودند و به هدایت و تصفیه ی افکار و مبارزه با خرافات - و حتی با همان مذهبی که خود معتقد بودند - می پرداختند .
اما روشنفکران ما چون از متن جامعه نروئیده اند و در خارج ساخته شده اند و مانند قشری بر روی جامعه هستند ،
وجود این فاصله ی فراوان نتوانسته اند در جامعه و توده نفوذ کنند.
است که در اینجا (جوامع شرقی) ، « قشر روشنفکری » داریم ، اما « نهضت روشنفکری » ، نه !
دوم این که :
قشری چنین مصنوعی ، که در خارج ساخته شده بود،
در وطنش باعث تفرقه و شکست ِ « وحدت اجتماعی » شد !
که آن گروه اندک که می توانستند خوب بیندیشند و آگاهی شان مجهز به علم نیز بود ،
اینکه خودآگاهی شان را به متن جامعه ببرند و به اندام کلی اجتماع و توده ی مردم بدهند ،
توده و متن جامعه جدا ماندند و بصورت قشر زبده ی مجرد جامعه درآمدند.
و از این « تفرقه » دشمن سود برد و در میان این « خلاء » سکنی گزید!
است که در کشورهای و شرق ، و در میان توده های مسلمان و شرقی ، « استعمار فرهنگی و سیاسی » را باید در جائی میان روشنفکر و توده جست !
راستین ، باید هدفش زدن ِ پلی باشد که بر این خلاء بگذرد و بین خود و توده تفاهم ایجاد کند.
فاصله خطرناک و وحشتناکی را که ایجاد شده است را به اتصال و تفاهم و آشنائی و همدردی تبدیل کند.
تا این پل زده نشود ، توده در رکود ِ خویش خواهد ماند و روشنفکر در بیگانگی و تجرد خویش .
روشنفکری که در رستوران ها و کافه های بالای شهر مینشیند و دائم از جامعه های عقب افتاده و جلو افتاده و مکتبِ فلان و فلانبحث می کند ، فقط برای خودش وجود دارد !
توده اصلا وجودش را احساس نمی کند !
اگر می خواهد احساس بشود، باید از آن پله ها فرودبیاید و آن خانه های بلند و کافه ها و تریاهای بالا را ترک کند و خود رابه میان توده بیفکند و درد و نیازهایشان را لمس کند ،
و از آن اشرافیت ِ گروه پرست ، خود پرست ، صنف پرست و ضد مردمی و فقط حافظ ِ حیثیت شغلی و فردی خویش بودن ، به در آید.
تا خود نیز لمس شود!!
تضاد برای چیست؟
این جهت است که « ذهنیات » روشنفکر از جائی است ، و « وجودش » از جائی دیگر!
دوگانگی را باید از بین برد.
این دوگانگی از بین نمی رود مگر اینکه میان روشنفکر و توده پلی زده شود.
روشنفکر به میان توده راه بیابد و توده ، مخاطب ِ روشنفکر شود ، و روشنفکر در ایمان توده جای بیابد .
این چیزی است که اکنون نیست و باید باشد .
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
علم، هر چه [COLOR=red]پيش تر مي رود، متواضع تر مي شود !!
كساني كه احساس مي كنند به [COLOR=red]همه ي علوم دست يافته اند و همه چيز برايشان روشن شده، حتي يك گام هم در مرحله
« علم واقعي » ننهاده اند.
قرون 19 و 20 ، برای شناختن « تاریخ تحول دین » ، و همچنین ، « کیفیت ایجاد دین در تاریخ بشر » به متد تازه ای دست یافتند.
( بر خلاف « آگوستین » که عالَم « ربانی و متافیزیک » را « تقسیم بندی ای خیالی » می کرد، فلاسفه ی قرن های 17 و 18 که « با یک فحش به مذهب ! » خیال می کردند که واقعا از نظر « منطقی » هم مذهب را نفی کرده اند ! ( مثل « ولتر » در دوران اول زندگیش )
در ضمن ِ پرداختن و شناختن وجوه مختلف انسان ، به شناختن ِ وجهه ی مذهب و تاریخ انسان نیز پرداختند . چگونه ؟
تاريخ 3 دوره ي مشخص مي بينيم ، كه همه ي مسائل انساني را در اين 3 دوره مي توان به حسب زمان تقسيم بندي كرد :
اول : « دوره ي باستاني و بدويِ » جامعه ي بشري است كه هنوز خط وجود ندارد و نوشتن و تعليم و تربيت وسازمان هاي آموزشي نيست و جامعه نمي تواند تجربه، مفاهيم، ادبيات و عقايدديني خودش را به شكلي ثبت كند و براي نسل هاي ديگر بگذارد، ما بتوانيم با مطالعه ي آن آثار ، به طرز تفكر و طرز زندگي و عقايد اجتماعي و مذهبشان پي ببريم.
دوره ي اول ، دوره ي جامعه ي بدوي يا « جامعه ي وحشي » است كه جامعه شناسان به مراعات ادب نمي گويند جامعه ي وحشي ، مي گويند جامعه ي باستاني.
دوم : جامعه ي تاريخي است .
ي تاريخي جامعه اي است كه تمدن و كتابت دارد،
آن تقسيم كار و نهاد آموزش و پرورش هست،
تعليم و تربيت خاصي دارد و در آن مكتب به وجود آمده ،
انتقال تجربه به نسل هاي بعد امكان يافته است ،
از روي آثار هنري ، كتاب ها ، سنگ نوشته ها ، آثار باستاني ،نسخه هاي خطي و آثار مختلف، مي توان آن را مطالعه كرد و شناخت.
سوم : دوره ي معاصر است.
از قرن 15 و 16 شروع مي شود و تا هم اكنون ادامه دارد.
دوره ي معاصر و دوره ي تاريخي آسان است. اماشناخت دوره ي بدوي - يعني دوره ي « آركائيك » ( وحشي )، كه پيش از تاريخرسمي قرار دارد، قبل از « خط » ، به معناي اعم - مشكل است.
اما شناختنش ضروري و حياتي است.
گفته ي « گاستون باشلارد » فيلسوف فرانسوي :
« تا زماني كه جامعه هاي بدوي ِ ابتدائي ِ قبل از تاريخ را دقيقا نشناخته ايم، نمي توانيم در باره ي فلسفه ي جامعه و جامعه شناسي اظهار نظري دقيق، عيني و علمي بكنيم.
كه « جامعه » حقيقتي است كه نه در دوره ي معاصر به وجود آمده و نه در دوره ي قرون وسطي و نه در دوره ي تاريخي و تمدن ها،
در دوره ي بدوي به وجود آمده است. »
اينكه بفهميم « جامعه » به چه دليل - يا دلايلي- و تحت چه عواملي - اقتصادي ، اجتماعي، فكري، ذهني، طبيعي، جغرافيائي يامذهبي - تحول پيدا مي كند، اين تحول طبق چه قوانيني ايجاد مي شود و از دوره اي به دوره ي ديگر مي رود،
بايد جامعه ي بدوي را بشناسيم .
اينكه اول در آنجاست كه جامعه به وجود مي آيد و تحت تاثير عوامل بسيار روشن و ساده تحول پيدا مي كند.
قرون 17 و 18 هر جامعه شناسي با خواندن « جمهور افلاطون » ، مي پنداشت كه جامعه ي بشري را درست مثل كف دستش مي شناسد ،
مثل روشنفكران ضد مذهبي ما كه با ديدن چند ترجمه ، ديگر در جامعه شناسي هيچ مشكلي ندارند !
جامعه شناسي امروز، برخلاف قرن 18 - كه جامعهشناسش مي توانست 198 قانون دقيق ِ علمي راجع به جامعه و كيفيت و تحولجامعه و قانون تبديل جامعه وضع كند -
حاضر نيست حتي به وجود « يك قانون مسلم و قطعي در جامعه شناسي » اعتراف كند !
كساني كه احساس مي كنند به [COLOR=red]همه ي علوم دست يافته اند و همه چيز برايشان روشن شده، حتي يك گام هم در مرحله
« علم واقعي » ننهاده اند.
قرون 19 و 20 ، برای شناختن « تاریخ تحول دین » ، و همچنین ، « کیفیت ایجاد دین در تاریخ بشر » به متد تازه ای دست یافتند.
( بر خلاف « آگوستین » که عالَم « ربانی و متافیزیک » را « تقسیم بندی ای خیالی » می کرد، فلاسفه ی قرن های 17 و 18 که « با یک فحش به مذهب ! » خیال می کردند که واقعا از نظر « منطقی » هم مذهب را نفی کرده اند ! ( مثل « ولتر » در دوران اول زندگیش )
در ضمن ِ پرداختن و شناختن وجوه مختلف انسان ، به شناختن ِ وجهه ی مذهب و تاریخ انسان نیز پرداختند . چگونه ؟
تاريخ 3 دوره ي مشخص مي بينيم ، كه همه ي مسائل انساني را در اين 3 دوره مي توان به حسب زمان تقسيم بندي كرد :
اول : « دوره ي باستاني و بدويِ » جامعه ي بشري است كه هنوز خط وجود ندارد و نوشتن و تعليم و تربيت وسازمان هاي آموزشي نيست و جامعه نمي تواند تجربه، مفاهيم، ادبيات و عقايدديني خودش را به شكلي ثبت كند و براي نسل هاي ديگر بگذارد، ما بتوانيم با مطالعه ي آن آثار ، به طرز تفكر و طرز زندگي و عقايد اجتماعي و مذهبشان پي ببريم.
دوره ي اول ، دوره ي جامعه ي بدوي يا « جامعه ي وحشي » است كه جامعه شناسان به مراعات ادب نمي گويند جامعه ي وحشي ، مي گويند جامعه ي باستاني.
دوم : جامعه ي تاريخي است .
ي تاريخي جامعه اي است كه تمدن و كتابت دارد،
آن تقسيم كار و نهاد آموزش و پرورش هست،
تعليم و تربيت خاصي دارد و در آن مكتب به وجود آمده ،
انتقال تجربه به نسل هاي بعد امكان يافته است ،
از روي آثار هنري ، كتاب ها ، سنگ نوشته ها ، آثار باستاني ،نسخه هاي خطي و آثار مختلف، مي توان آن را مطالعه كرد و شناخت.
سوم : دوره ي معاصر است.
از قرن 15 و 16 شروع مي شود و تا هم اكنون ادامه دارد.
دوره ي معاصر و دوره ي تاريخي آسان است. اماشناخت دوره ي بدوي - يعني دوره ي « آركائيك » ( وحشي )، كه پيش از تاريخرسمي قرار دارد، قبل از « خط » ، به معناي اعم - مشكل است.
اما شناختنش ضروري و حياتي است.
گفته ي « گاستون باشلارد » فيلسوف فرانسوي :
« تا زماني كه جامعه هاي بدوي ِ ابتدائي ِ قبل از تاريخ را دقيقا نشناخته ايم، نمي توانيم در باره ي فلسفه ي جامعه و جامعه شناسي اظهار نظري دقيق، عيني و علمي بكنيم.
كه « جامعه » حقيقتي است كه نه در دوره ي معاصر به وجود آمده و نه در دوره ي قرون وسطي و نه در دوره ي تاريخي و تمدن ها،
در دوره ي بدوي به وجود آمده است. »
اينكه بفهميم « جامعه » به چه دليل - يا دلايلي- و تحت چه عواملي - اقتصادي ، اجتماعي، فكري، ذهني، طبيعي، جغرافيائي يامذهبي - تحول پيدا مي كند، اين تحول طبق چه قوانيني ايجاد مي شود و از دوره اي به دوره ي ديگر مي رود،
بايد جامعه ي بدوي را بشناسيم .
اينكه اول در آنجاست كه جامعه به وجود مي آيد و تحت تاثير عوامل بسيار روشن و ساده تحول پيدا مي كند.
قرون 17 و 18 هر جامعه شناسي با خواندن « جمهور افلاطون » ، مي پنداشت كه جامعه ي بشري را درست مثل كف دستش مي شناسد ،
مثل روشنفكران ضد مذهبي ما كه با ديدن چند ترجمه ، ديگر در جامعه شناسي هيچ مشكلي ندارند !
جامعه شناسي امروز، برخلاف قرن 18 - كه جامعهشناسش مي توانست 198 قانون دقيق ِ علمي راجع به جامعه و كيفيت و تحولجامعه و قانون تبديل جامعه وضع كند -
حاضر نيست حتي به وجود « يك قانون مسلم و قطعي در جامعه شناسي » اعتراف كند !
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]