كل بشريت در ابتداء داراي « يك زبان » بوده است
شناخت جامعه ي كنوني، شناخت جامعه ي بدوي لازم و فوري است.
براي شناخت « دين » و « كيفيت ايجاد احساس مذهبي » ،
مراسم ، افعال و عبادات ديني و عقايدي كه به اسم دين داريم،
ناگزير از شناختن جامعه ي بدوي هستيم،
بايد اين دوره از جامعه ي بشري و ذهن و فرهنگ بشري را بشناسيم.
علم تازه ايست به نام باستان شناسي.
شناسي قديمي نه ! كه با تشابه لفظي در ايران هم زياد داريم !
از آنهائي هستند كه با شباهت لفظي تمام زبان هاي دنيا را مي شناسند !
با يك « [COLOR=blue]چيز ذوقي ! » ، تمام عقايد را اثبات و كشف مي كنند !
70 سال پيش در تركيه كنگره اي تشكيل شد و آقاي « زياد ئوگالب » تئورسين ،
( از تئورسين هاي متداول و آنچناني ِ كشورهاي آنچناني !) گفت :
تمدن ها در كناره ي مديترانه به وجود آمده !
همه ي تمدن هاي كناره ي مديترانه ، زائيده نژاد ترك است !
همه ي زبان هاي بشري از زبان تركي منشعب شده !
تمام كلمات بشري از كلمه ي « خورشيد » به وجود آمده !
بعضي از زبان شناس هاي ما هم كه گفته اند : قريش همان كورش است !
يكي شان مي گفت : اصولا عرب زبان نداشته است !
اگر به كلماتشان نگاه كنيد، مي بينيد كه همان كلمات ِ كج و معوج شده ي فارسي است !
اين زبان را مزدكيان فراري به سرزمين هاي عربي بردند ، و آنها كه زبان نداشتند !
هرگز سخني نمي گفتند ! نطق آموختند !
و بعد براي مبارزه با زردشت ، اسلام را « موقتا » ساختند !!
بينيم كه كشف و حل كردن مسائل تاريخي ، ديني و علمي براي چنين « دانشمنداني ! » چقدر ساده است !
براي « دانشمندان راستين » ، كوچكترين مسئله چقدر مشكل .
باستان شناسي « نو ديرين شناسي »
طريق شناختن معابد قديم ، آثار هنري قديم، بقاياي اجساد ، اشياء مانده در قبرها ،
كمك « شيمي مدرن » ، كه مي تواند « زمان » و « كيفيت » پيدايش شان را بشناسد،
به ياري « زبان شناسي ديرين » تمدن ها را دنبال كرده است تا « سر چشمه » را بشناسد.
آقاي « اميل بن ونيست » كه بزرگترين استاد زبان شناسي عالم بوده و هفتاد و چند زبان را به راستي بلد بوده،
از درخشانترين چهره هاى علمى زبان شناسى تاريخي و دستور مقايسه اى زبانهاى هند و اروپايى و زبان شناسى عمومى،
نيز يك شرق شناس بسيار مشهور بوده،
مقايسه ي لغات و دستور زبان هاي آريائي ، ايراني ، هندي و اروپائي،
اوليه ي زبان « قوم وحشي آريا » - كه هنوز مهاجرت نكرده بودند - را پيدا كرد.
همين تحقيق را در مورد زبان هاي ديگر انجام دادند ، و « زبان هاي اوليه » را يافتند ،
آنگاه مقايسه بين زبان هاي اوليه ي نژادها ، اين حقيقت را مشخص نمود كه :
بشريت از ابتداء « يك زبان » داشته است.
بودن كلماتي مثل « پدر،مادر، زمين ... » در بيشتر زبان ها همچون انگليسي ، فارسي و حتي عربي،
كه ريشه ي واژگانش چيز ديگري است - نمونه ايست از وحدت زبان.
بينيم كه از طريق زبان شناسي ديرينه و شناخت زبان هاي كهنه
« وحدت زباني » در بشريت پي برده اند.
مورد جامعه نيز چنين مطالعاتي انجام شده است كه :
بدوي چگونه تشكيل مي شود ؟
به « طبقات » تبديل مي شود ؟
« حكومت » به وجود مي آيد ؟
« مذهب » پديد مي آيد ؟
چگونه « سازمان هاي اجتماعي » شكل مي گيرد ؟
روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
مدیران انجمن: abdolmahdi, رونین, شوراي نظارت
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
مسئله ي بي نهايت مهم اين است كه :
براي شناخت مذهب ، بايد از همان راهيرفت كه علماي ضد مذهبي ، يا غير مذهبي و يا حتي آنهائي كه هدفشان مبارزهبا مذهب بوده ، رفته اند.
بايد در همان راه بود و با همان زبان كه به نامعلم ،جامعه شناسي ، اقتصاد ، فلسفه ي تاريخ و انسان شناسي ، مذهب راانكار مي كنند يا ريشه ي ماوراء الطبيعه اي ِ مذهب را نفي مي كنند.
بررسي مسائل علمي يا انساني، اين روش، بهترين روش است.
متدي كه اروپا از قرون 18 و 19 به بعد ، برايبررسي مسائل انساني - در همه ي ابعادش - و حتي مسائل طبيعي و مادي - درهمه ي ابعادش - رفته به انكار خدا و نفي مذهب در طبيعت و جامعه شناسي رسيده .
حتي با متد طبقاتي و اصالت اقتصاد مسائل مذهبي را مورد بررسي قرار داد.
و به طور طبيعي و بدون تعصبي خاص ، به نتيجه اي مي رسيم كه آنها نرسيدند !
شناخت مذاهب ، بايد مذاهب ابتدائي را شناخت.
ابتدائي آنهائي اند كه كهنه ترين و قديمي ترين مذاهبند و از راه كتاب نمي توانيم بشناسيم شان،
كتاب هاي ديني ، بيشتر ، از اديان 3000 سال پيش سخن مي گويند، و از اديان پيشرفته اي كه هم اكنون هست.
براي يافتن دين ابتدائي ، بايد سراغ كهنه ترين دين را گرفت و مذاهبي را يافت كه بعد از مذهبي ديگر قرار نگرفته اند،
پس از يافتن ، براي شناخت، بايد به محيط مذهب بدوي رفت.
باستان شناسي و زبان شناسي ديرين مي توانند به محيط رشد آن مذهب راهنمائي مان كنند.
اين ، تنها وسيله نيست. راه ديگري نيز هست . و آن توجه و تحقيق در قبائل ، گروه ها و نژادهاي خاص است كه دور از جامعه هاي متمدن مانده اند و « بكارت ابتدائي » خويش را حفظ كرده اند.
( ما اكنون نمي توانيم براي فهم اين مسئله كه مذهب درميان ايراني ها، عرب ها، رومي ها، و يوناني ها چه موقع به وجود آمده، بهايران و يونان دوره ي بدوي يا به عرب هاي دوره ي وحشيگري برگرديم. امابراي شناخت مذاهب بدوي يك خوشبختي داريم و آن وجود جامعه هاي بدوي در قرن نوزدهم است . )
قرن نوزدهم از اين جامعه هاي بدوي داريم و اكنون نيز؛
اين تفاوت كه كم كم دست خورده اند و مقداري از اصالتشان را به خاطر تماس با جامعه هاي مدرن از دست داده اند.
اين همه هنوز جامعه هائي وجود دارند كه بصورت فرديزندگي مي كنند، هنوز خانواده به وجود نيامده و پيوندهاي اجتماعي ، نهادهاياجتماعي، طبقه ، حكومت و نظام خاص مذهبي بصورت يك انستيتيو ( institution) و سازمان اقتصادي ، طبقات توليدي يا مصرفي مجزا و مشخص، و تقسيم كار بهوجود نيامده است.
استراليا، در ميان سرخ پوستان آمريكاي شمالي و در بعضي نقاط آفريقا، هنوز جامعه هاي اندكي هستند كه به صورت گله وار ابتدائي زندگي مي كنند.
شرايطي كه ما متمدنين شايد در 20 يا 30 هزار سال پيش زندگي مي كرديم.
شناس، مذهب شناس ، يا كسي كه در تاريخ هنر وادبيات تحقيق مي كند ،مي تواند در اين جوامع بدوي كيفيت مذهب، رابطه ياجتماعي، ابعاد انساني و عقايد و اخلاق و زبانشان را مطالعه و بررسي كند وقوانيني بيابد و با تعميم آن قوانين به دوره ي اوليه ي تكوين تاريخ ِ جامعه ي بشري ، نتايج پر ارزشي به دست بياورد.
براي شناخت مذهب ، بايد از همان راهيرفت كه علماي ضد مذهبي ، يا غير مذهبي و يا حتي آنهائي كه هدفشان مبارزهبا مذهب بوده ، رفته اند.
بايد در همان راه بود و با همان زبان كه به نامعلم ،جامعه شناسي ، اقتصاد ، فلسفه ي تاريخ و انسان شناسي ، مذهب راانكار مي كنند يا ريشه ي ماوراء الطبيعه اي ِ مذهب را نفي مي كنند.
بررسي مسائل علمي يا انساني، اين روش، بهترين روش است.
متدي كه اروپا از قرون 18 و 19 به بعد ، برايبررسي مسائل انساني - در همه ي ابعادش - و حتي مسائل طبيعي و مادي - درهمه ي ابعادش - رفته به انكار خدا و نفي مذهب در طبيعت و جامعه شناسي رسيده .
حتي با متد طبقاتي و اصالت اقتصاد مسائل مذهبي را مورد بررسي قرار داد.
و به طور طبيعي و بدون تعصبي خاص ، به نتيجه اي مي رسيم كه آنها نرسيدند !
شناخت مذاهب ، بايد مذاهب ابتدائي را شناخت.
ابتدائي آنهائي اند كه كهنه ترين و قديمي ترين مذاهبند و از راه كتاب نمي توانيم بشناسيم شان،
كتاب هاي ديني ، بيشتر ، از اديان 3000 سال پيش سخن مي گويند، و از اديان پيشرفته اي كه هم اكنون هست.
براي يافتن دين ابتدائي ، بايد سراغ كهنه ترين دين را گرفت و مذاهبي را يافت كه بعد از مذهبي ديگر قرار نگرفته اند،
پس از يافتن ، براي شناخت، بايد به محيط مذهب بدوي رفت.
باستان شناسي و زبان شناسي ديرين مي توانند به محيط رشد آن مذهب راهنمائي مان كنند.
اين ، تنها وسيله نيست. راه ديگري نيز هست . و آن توجه و تحقيق در قبائل ، گروه ها و نژادهاي خاص است كه دور از جامعه هاي متمدن مانده اند و « بكارت ابتدائي » خويش را حفظ كرده اند.
( ما اكنون نمي توانيم براي فهم اين مسئله كه مذهب درميان ايراني ها، عرب ها، رومي ها، و يوناني ها چه موقع به وجود آمده، بهايران و يونان دوره ي بدوي يا به عرب هاي دوره ي وحشيگري برگرديم. امابراي شناخت مذاهب بدوي يك خوشبختي داريم و آن وجود جامعه هاي بدوي در قرن نوزدهم است . )
قرن نوزدهم از اين جامعه هاي بدوي داريم و اكنون نيز؛
اين تفاوت كه كم كم دست خورده اند و مقداري از اصالتشان را به خاطر تماس با جامعه هاي مدرن از دست داده اند.
اين همه هنوز جامعه هائي وجود دارند كه بصورت فرديزندگي مي كنند، هنوز خانواده به وجود نيامده و پيوندهاي اجتماعي ، نهادهاياجتماعي، طبقه ، حكومت و نظام خاص مذهبي بصورت يك انستيتيو ( institution) و سازمان اقتصادي ، طبقات توليدي يا مصرفي مجزا و مشخص، و تقسيم كار بهوجود نيامده است.
استراليا، در ميان سرخ پوستان آمريكاي شمالي و در بعضي نقاط آفريقا، هنوز جامعه هاي اندكي هستند كه به صورت گله وار ابتدائي زندگي مي كنند.
شرايطي كه ما متمدنين شايد در 20 يا 30 هزار سال پيش زندگي مي كرديم.
شناس، مذهب شناس ، يا كسي كه در تاريخ هنر وادبيات تحقيق مي كند ،مي تواند در اين جوامع بدوي كيفيت مذهب، رابطه ياجتماعي، ابعاد انساني و عقايد و اخلاق و زبانشان را مطالعه و بررسي كند وقوانيني بيابد و با تعميم آن قوانين به دوره ي اوليه ي تكوين تاريخ ِ جامعه ي بشري ، نتايج پر ارزشي به دست بياورد.
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
با « ملاك هاي اديان بدوي » نمي شود با اسلام - مترقي ترين دين تاريخ - مبارزه كرد !
دين ستيزان عزيز، تكنيك هاي مدرن تر « ضد مذهبي » را بياموزند !
فراموش كرد كه ايرانيان كنوني مسلمانند .
دانشمندي كه - بقول خودش - مسئوليت دارد و تعهد سپرده كه با مذهب مبارزه كند و ريشه ي دين را بزند،
بداند كه ناگزير است كه اسلام را به طور كامل و عميق بشناسند .
و بايد اين را بفهمد،
ديگر با ملاك هاي اديان بدوي و بحث هاي « شبه علمي ! » در مورد تابو ، مانا، روح و امثال اينها ...
شود با اسلام - اين دين مدرن و جديد تاريخ بشري ، كه از يك سطح بسيار متعالي ذهني و فرهنگي و تمدني برخوردار است، - جنگيد .
در راه مبارزه اي كه در پيش دارند و كوبيدن دين، لازم و واجب است كه دين اسلام و كتاب قرآن و ترجمه ها و تفاسيرش را با دقت مطالعه كنند،
فقط كتاب « زندگي نخستين » لورل بري را !
اسلام ستيز گرامي !
شخص ديگري را شناسائي كرده اي و مي خواهي بجايش فرد ديگري را به محاكمه و مجازات بكشاني ؟!!
چيزي را رد مي كني و اينها به چيز ديگري معتقدند !
لابد وقتي اينها را مي گوئي، انتظار داري كه مردم مذهبشان را كنار بگذارند و به دنبال تو بيايند ؟!
لابد وقتي اينها را مي گوئي، روحت را اشباع مي كني كه مثلا مثل ولتر شده اي!
كه او هم از همين حرف ها مي زد !
خيالت راحت باشد ! كه تو هرگز مانند ولتر كه تحولي در انديشه ي روشنفكران جامعه اش به وجود آورد، تواني در جامعه ات تاثير بگذاري،
او مذهب و زبان ملت خودش را خوب مي شناخت و مسيحيت رايج را كاملا درك كرده بود،
تو بدون شناخت مذهب جامعه ات و درك زبان توده ات و فهم اسلام،
خواهي كار او را انجام دهي،
و اين تنها تقليدي در « فرم » است ، نه در « محتوي » !
واقعا روشنفكري و مي خواهي به مردم كشورت خدمتبكني ، بايد جامعه را بشناسي ،مذهب و اعتقادات ملت ايران را دقيق بشناسي ودرك كني، و بداني كه در كتابهاي ديني و فلسفي و فرهنگي كنوني اين قوم چهنوشته شده، آنگاه مبارزه ات را آغاز كني .
اكنون تو به چيزهائي تكيه مي كني و مسائلي را مدعي مي شوي كه مردم ضدش را در دين شان مي بينند.
و مي فهمند كه حواست خيلي پرت است !!
روشنفكر !
مي گوئي :
« دين عاملي است كه فرد را در جامعه ،به صورت انفرادي و منزوي در مي آورد »
مسلمان مي بيند كه تمام دستورات اسلام بر پايه و اصل « تجمع » است.
« كنگره ي بين المللي حج » را دارد كه مسلمانها از همه ي سرزمين ها و همه ي نژادها مي آيند و اجتماع مي كنند.
مسجدش كه معبد است؛ زاويه نيست ، بلكه نامش « جامع » است.
با ادعاهاي بي پايه ات ، به جاي اينكه دين را از توده بگيري،
كرده اي كه با تعمق و تعقل بيشتر در دين شان ، آن را بهتر شناخته،
و بي اطلاعي، بي خبري و جاهل بودن تو را به عينه در يابند !
همان چيزي را كه مي خواهي بگوئي و عليه آن مبارزه بكني ، بشناس !
اينكه چيز ديگري بشناسي و عليه چيز ديگري داد ِ سخن بدهي !
دين ستيزان عزيز، تكنيك هاي مدرن تر « ضد مذهبي » را بياموزند !
فراموش كرد كه ايرانيان كنوني مسلمانند .
دانشمندي كه - بقول خودش - مسئوليت دارد و تعهد سپرده كه با مذهب مبارزه كند و ريشه ي دين را بزند،
بداند كه ناگزير است كه اسلام را به طور كامل و عميق بشناسند .
و بايد اين را بفهمد،
ديگر با ملاك هاي اديان بدوي و بحث هاي « شبه علمي ! » در مورد تابو ، مانا، روح و امثال اينها ...
شود با اسلام - اين دين مدرن و جديد تاريخ بشري ، كه از يك سطح بسيار متعالي ذهني و فرهنگي و تمدني برخوردار است، - جنگيد .
در راه مبارزه اي كه در پيش دارند و كوبيدن دين، لازم و واجب است كه دين اسلام و كتاب قرآن و ترجمه ها و تفاسيرش را با دقت مطالعه كنند،
فقط كتاب « زندگي نخستين » لورل بري را !
اسلام ستيز گرامي !
شخص ديگري را شناسائي كرده اي و مي خواهي بجايش فرد ديگري را به محاكمه و مجازات بكشاني ؟!!
چيزي را رد مي كني و اينها به چيز ديگري معتقدند !
لابد وقتي اينها را مي گوئي، انتظار داري كه مردم مذهبشان را كنار بگذارند و به دنبال تو بيايند ؟!
لابد وقتي اينها را مي گوئي، روحت را اشباع مي كني كه مثلا مثل ولتر شده اي!
كه او هم از همين حرف ها مي زد !
خيالت راحت باشد ! كه تو هرگز مانند ولتر كه تحولي در انديشه ي روشنفكران جامعه اش به وجود آورد، تواني در جامعه ات تاثير بگذاري،
او مذهب و زبان ملت خودش را خوب مي شناخت و مسيحيت رايج را كاملا درك كرده بود،
تو بدون شناخت مذهب جامعه ات و درك زبان توده ات و فهم اسلام،
خواهي كار او را انجام دهي،
و اين تنها تقليدي در « فرم » است ، نه در « محتوي » !
واقعا روشنفكري و مي خواهي به مردم كشورت خدمتبكني ، بايد جامعه را بشناسي ،مذهب و اعتقادات ملت ايران را دقيق بشناسي ودرك كني، و بداني كه در كتابهاي ديني و فلسفي و فرهنگي كنوني اين قوم چهنوشته شده، آنگاه مبارزه ات را آغاز كني .
اكنون تو به چيزهائي تكيه مي كني و مسائلي را مدعي مي شوي كه مردم ضدش را در دين شان مي بينند.
و مي فهمند كه حواست خيلي پرت است !!
روشنفكر !
مي گوئي :
« دين عاملي است كه فرد را در جامعه ،به صورت انفرادي و منزوي در مي آورد »
مسلمان مي بيند كه تمام دستورات اسلام بر پايه و اصل « تجمع » است.
« كنگره ي بين المللي حج » را دارد كه مسلمانها از همه ي سرزمين ها و همه ي نژادها مي آيند و اجتماع مي كنند.
مسجدش كه معبد است؛ زاويه نيست ، بلكه نامش « جامع » است.
با ادعاهاي بي پايه ات ، به جاي اينكه دين را از توده بگيري،
كرده اي كه با تعمق و تعقل بيشتر در دين شان ، آن را بهتر شناخته،
و بي اطلاعي، بي خبري و جاهل بودن تو را به عينه در يابند !
همان چيزي را كه مي خواهي بگوئي و عليه آن مبارزه بكني ، بشناس !
اينكه چيز ديگري بشناسي و عليه چيز ديگري داد ِ سخن بدهي !
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
آنچه را دين ستيزان و شبه روشنفكران امروز، با هياهو! به عنوان فكر نو به خورد ما مي دهند، [COLOR=red]سراغش را بايد در كتاب هاي چاپ هزار و هفتصد و خرده اي اروپا گرفت! [COLOR=red]كه اكنون كهنه و متروك شده است!
آنهائي كه مي خواهند به روش اصولي با مذهب مبارزه كنند، مسائل حالا به بعد خيلي به دردشان مي !
[FONT=Verdana]نوترين تز و تكنيك ضد مذهبي همين است كه به آن خواهيم پرداخت :
چون « دوركيم » و « لوي برول » به تحقيق عميق و تدوين دقيق علمي پرداختند .
لوري برول ، تايلور، ماكس مولر و اسپنسردر قرون 18 و 19 و سپس اوايل قرن 20 به بدوي ترين جامعه هائي كه در گوشه يجنگلي يا در دل جزيره اي زنده مانده بودند ، رفتند و نتايج زحماتشان را بهكتاب هائي سپردند كه دوركيم در كتابخانه ها نشست و خواند و زندگي جامعههائي را نوشت كه:
لباس پوشيدن نمي دانند،
آنجا تقسيم كار به وجود نيامده ،
براي كار يا شكار يا جنگ وجود ندارد،
خط و ربط و وسائل ارتباطي ندارند،
جهان بيني محدود دارند ، آنچنان كه از قبيله ي چند كيلومتري شان بي خبرند.
چنين جامعه هاي ابتدائي است كه مي شود قوانين بدوي و نخستين تشكيل جامعه ،
تشكيل عقايد مذهبي، فلسفي و هنري را مطالعه كرد،
بعد گفت كه مذهب در طول تاريخ بشر چگونه به وجود آمده است ،
مذاهب ابتدائي چگونه است .
چنين مطالعه كردني ، كار جامعه شناسان ضد مذهبي و يا اصولا مخالف مذهب بوده است،
اگر با مذهب مبارزه نمي كرده اند، لااقل بي مذهب بوده اند،
براي نفي مذهب به عنوان يك حقيقت متعالي و متافيزيكي ، بيشتر از اين طريق مي رفته اند و مي خواسته اند همانطور كه علماي طبيعي در قرون 17 و 18 از راه فيزيك و شيمي خدا را نفي مي كردند، اينها نيز مذهب را با علوم جديدتر جامعه شناسي و ... نفي كنند.
البته آنها تحت تاثير نهضت فكري روشنفكران قرون 16 و 17 بودند كه امروز بسيار كهنه شده است.
دين بدوي
مطالعاتي كه در مكرونزي ، ملانزي ، استراليا، آفريقاي جنوبي، سرخ پوستان آمريكاي شمالي و بعضي از قبائل آسيائي كرده اند،
« شكل هاي مشابه ديني » و مراسم و عقايد و عبادات شبيه به هم رسيده اند.
چونكه همه ي اين جامعه ها بدوي بوده اند و در مرحله ي بسيار ابتدائي ، به اين نتيجه رسيده اند كه :
اصولا بشريت در آغاز تاريخش ، داراي اين شكل دين بوده است .
اين خود در جامعه هاي ابتدائي به وجود آمده است و نقشي چنين داشته ، و بعد طبق قوانيني به شكل اديان پيشرفته تحول پيدا كرده است.
مذاهب ابتدائي چيستند ؟
ابتدائي بسيار فراوان هستند و در اين مقوله نميتوان به همه ي آنها پرداخت ، بنابراين فقط به اساسي ترين اديان و اصول كليهمه ي اديان اشاره اي مي شود :
« دوركيم » در كتاب « مباني اوليه ي زندگي مذهبي »
« لوي برول » در كتاب هاي : « اشتراك » ، « روح بدوي » ، « زندگي بدوي » و « انديشه ي بدوي » ،
بررسي ها و تحقيقاتي را كه در باره ي اديان بدوي شده بود را تدوين كردند.
و بزرگترين كسي كه توانست از اين همه تحقيقات ،
« نوترين تز جامعه شناسي عليه مذهب » را تدوين كند دوركيم است .
دوركيم تمام حرف هاي كهنه ي ضد مذهبي ها را متروك كرده است ،
عليه مذهب نوترين تز را ارائه داده است.
روشنفكران ما بايد بدانند !
كه مي گويند : اصول و عادات و عقايد سنتي يا مذهبي كهنه شده است،
از عقايد ضد مذهبي ، يا ضد فرهنگي يا ضد سنتي نيز ،
به عنوان حرف علمي يا فلسفي نو مي خواهند به خورد جامعه بدهند، ديگر كهنه شده و تاريخ مصرفش گذشته است !
فرقي مي كند كه براي 700 سال پيش باشد يا براي 70 سال پيش يا 7 سال پيش ؟
در هر صورت كهنه است و غير قابل استعمال ! و احتياج به نو شدن دارد .
اين افتخار فقط از آنِ فيلم ها و مدها و ادا و اطوارهاست كه همزمان ! با اروپا و آمريكا ، افتخار برخورداري و تقليدش نصيب دين ستيزان داخلي نيز مي شود !
مسائل ايدئولوژيك و فلسفي و فكري، قرن ها در راه مي ماند تا به آنها برسد !
آنهائي كه مي خواهند به روش اصولي با مذهب مبارزه كنند، مسائل حالا به بعد خيلي به دردشان مي !
[FONT=Verdana]نوترين تز و تكنيك ضد مذهبي همين است كه به آن خواهيم پرداخت :
چون « دوركيم » و « لوي برول » به تحقيق عميق و تدوين دقيق علمي پرداختند .
لوري برول ، تايلور، ماكس مولر و اسپنسردر قرون 18 و 19 و سپس اوايل قرن 20 به بدوي ترين جامعه هائي كه در گوشه يجنگلي يا در دل جزيره اي زنده مانده بودند ، رفتند و نتايج زحماتشان را بهكتاب هائي سپردند كه دوركيم در كتابخانه ها نشست و خواند و زندگي جامعههائي را نوشت كه:
لباس پوشيدن نمي دانند،
آنجا تقسيم كار به وجود نيامده ،
براي كار يا شكار يا جنگ وجود ندارد،
خط و ربط و وسائل ارتباطي ندارند،
جهان بيني محدود دارند ، آنچنان كه از قبيله ي چند كيلومتري شان بي خبرند.
چنين جامعه هاي ابتدائي است كه مي شود قوانين بدوي و نخستين تشكيل جامعه ،
تشكيل عقايد مذهبي، فلسفي و هنري را مطالعه كرد،
بعد گفت كه مذهب در طول تاريخ بشر چگونه به وجود آمده است ،
مذاهب ابتدائي چگونه است .
چنين مطالعه كردني ، كار جامعه شناسان ضد مذهبي و يا اصولا مخالف مذهب بوده است،
اگر با مذهب مبارزه نمي كرده اند، لااقل بي مذهب بوده اند،
براي نفي مذهب به عنوان يك حقيقت متعالي و متافيزيكي ، بيشتر از اين طريق مي رفته اند و مي خواسته اند همانطور كه علماي طبيعي در قرون 17 و 18 از راه فيزيك و شيمي خدا را نفي مي كردند، اينها نيز مذهب را با علوم جديدتر جامعه شناسي و ... نفي كنند.
البته آنها تحت تاثير نهضت فكري روشنفكران قرون 16 و 17 بودند كه امروز بسيار كهنه شده است.
دين بدوي
مطالعاتي كه در مكرونزي ، ملانزي ، استراليا، آفريقاي جنوبي، سرخ پوستان آمريكاي شمالي و بعضي از قبائل آسيائي كرده اند،
« شكل هاي مشابه ديني » و مراسم و عقايد و عبادات شبيه به هم رسيده اند.
چونكه همه ي اين جامعه ها بدوي بوده اند و در مرحله ي بسيار ابتدائي ، به اين نتيجه رسيده اند كه :
اصولا بشريت در آغاز تاريخش ، داراي اين شكل دين بوده است .
اين خود در جامعه هاي ابتدائي به وجود آمده است و نقشي چنين داشته ، و بعد طبق قوانيني به شكل اديان پيشرفته تحول پيدا كرده است.
مذاهب ابتدائي چيستند ؟
ابتدائي بسيار فراوان هستند و در اين مقوله نميتوان به همه ي آنها پرداخت ، بنابراين فقط به اساسي ترين اديان و اصول كليهمه ي اديان اشاره اي مي شود :
« دوركيم » در كتاب « مباني اوليه ي زندگي مذهبي »
« لوي برول » در كتاب هاي : « اشتراك » ، « روح بدوي » ، « زندگي بدوي » و « انديشه ي بدوي » ،
بررسي ها و تحقيقاتي را كه در باره ي اديان بدوي شده بود را تدوين كردند.
و بزرگترين كسي كه توانست از اين همه تحقيقات ،
« نوترين تز جامعه شناسي عليه مذهب » را تدوين كند دوركيم است .
دوركيم تمام حرف هاي كهنه ي ضد مذهبي ها را متروك كرده است ،
عليه مذهب نوترين تز را ارائه داده است.
روشنفكران ما بايد بدانند !
كه مي گويند : اصول و عادات و عقايد سنتي يا مذهبي كهنه شده است،
از عقايد ضد مذهبي ، يا ضد فرهنگي يا ضد سنتي نيز ،
به عنوان حرف علمي يا فلسفي نو مي خواهند به خورد جامعه بدهند، ديگر كهنه شده و تاريخ مصرفش گذشته است !
فرقي مي كند كه براي 700 سال پيش باشد يا براي 70 سال پيش يا 7 سال پيش ؟
در هر صورت كهنه است و غير قابل استعمال ! و احتياج به نو شدن دارد .
اين افتخار فقط از آنِ فيلم ها و مدها و ادا و اطوارهاست كه همزمان ! با اروپا و آمريكا ، افتخار برخورداري و تقليدش نصيب دين ستيزان داخلي نيز مي شود !
مسائل ايدئولوژيك و فلسفي و فكري، قرن ها در راه مي ماند تا به آنها برسد !
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
فتيشيسم
از اديان بسيار ابتدائي كه برخي - همچون اسپنسر - آن را « دين عمومي بشر » مي دانند و معتقدند كه اديان ديگر از آن سرچشمه گرفته اند،
فتيشيسم يا « روح پرستي » است . كه اول دو تايش مي دانستند و امروز بعضي از صاحبنظران يكي مي دانند .
فتيش يك اسم بدوي است .
شناسان در مطالعه ي « مذاهب قبائل » ، اسمهاي خاص ِ همان مذاهب را گرفته اند و اصلاح جامعه شناسي اش كرده اند .
نام ها نامهاي فرنگي و لاتين نيست ، بلكه نام هائي است كه از خود محيط گرفته شده است . و فتيش يكي از آنهاست .
، شيئ يا اشيائي است مثل مهره ها ، سنگ ريزه ها و مانند بعضي از اشياء متبركه ، كه مورد پرستش بدويان بوده است .
اوليه ي انسان و عبادتگاه بدويان ، شكاف هاي كوه بوده است ،
جامعه شناسان پس از كشف آنها ، مهره هائي يافتندكه با دقت خاصي تراشيده و سوراخ شده ، با رشته هاي مخصوصي نخ شده ، و دراشكال مختلف در آن مكان ها نگهدري مي شده است .
ها با دست زدن و « مس » كردن آنها - و يا بوسيدن شان - آنها را عبادت مي كرده اند .
به معني اعتقاد به تقديس برخي از اشياء طبيعت است .
انيميسم
ي « انيم » و « انيميشن » (animation)به معناي تحريك كردن ، جان بخشي و به هيجان آوردن ، از همان كلمه روح است .
پرستي ، نوعي مذهب ابتدائي يا ابتدائي ترين مذهب عالم است .
براي طرح دين شناسي و نيز براي اثبات دين ، بايد به همان منابعي تكيه و از همان منابعي نقل كرد كه منكران دين بر آن تكيه دارند .
هر دوي ما يكي است ، و در اصل از خود آنهاست .
پرستي به اين معني است كه قبائل ابتدائي ، به وجود اروح نامرئي خاصي معتقد بوده اند .
ارواح چه خصوصياتي دارند ؟
خصوصيتشان اين است كه داراي شخصيت انساني هستند ،
، اراده ، كينه ، نفرت ، عشق ، محبت دارند،
يا خيانت مي كنند ، شوم يا مقدسند ، خير يا شرّند .
اينها همه ، صفات انسان است كه به ارواح داده شده است .
ارواح كه ارواح انساني هستند ، انسان را زندگي و حيات و حركت مي بخشند .
خصوصيت روح ، ماندگاري آن است .
مي گويند كه انسان وقتي مُرد ، روحش باقي مي ماند.
بينيم كه « باقي ماندن روح » ، اولين كلمه اي است كه در فلسفه ي بشري وجود مي يابد .
نمي ميرد ، مي ماند،
به آسمان بر مي گردد ، يا در تاريكي ها زندگي را ادامه مي دهد ،
در اعماق جنگل ها يا زواياي شهرها ،
يا به تعبير بسياري از آن قبائل بدوي، درست در كنار جنازه ، مي ماند و هميشه حافظ جنازه ي خويش است .
است كه روح ، چون حافظ جنازه ي خودش است ، و چون به سرنوشت ِ تن خود وابسته و دلبسته است ، احترام مي يابد .
هر كه به جنازه بي حرمتي كند ، يا حرمتش بدارد ، از روح ِ حافظ جنازه سزا مي بيند .
بي حرمتي كرده باشد، صدمه مي خورد و اگر حرمتداشته است ، جنازه را غذا داده است ، لباس پوشانده است ، تزئينات مرده رابه او برگردانده است ، شديدا احترامش كرده است و ...
جنازه احترامش مي گذارد و حتي حفظش مي كند .
مثل يك نگهبان ، پاسدار خانواده ي اوست و موجب بركت و مصونيت افراد اين خانواده مي شود .
از اين ارواح ، پس از مرگِ تنشان به جنگل ها و درياها مي روند و زندگي مي كنند ،
هر كجا كه اين ارواح به زندگي ادامه بدهند،
روح ِ يكي از قوا يا پديده ها ي طبعت تبديل مي شوند ،
طوفان ، موج و يا آب و باران در دريا ، هر كدام داراي روحي مي شوند كه از آن ِ انساني بوده ،
پس از مرگ، جسم تبديل به پديده اي طبيعي شده است .
اين ترتيب هر درخت ، هر جنگل ، هر بيماري ، هر حيوان و هر چيزي داراي روحي است .
مسئله بي نهايت عميق و قابل توجه است .
از اديان بسيار ابتدائي كه برخي - همچون اسپنسر - آن را « دين عمومي بشر » مي دانند و معتقدند كه اديان ديگر از آن سرچشمه گرفته اند،
فتيشيسم يا « روح پرستي » است . كه اول دو تايش مي دانستند و امروز بعضي از صاحبنظران يكي مي دانند .
فتيش يك اسم بدوي است .
شناسان در مطالعه ي « مذاهب قبائل » ، اسمهاي خاص ِ همان مذاهب را گرفته اند و اصلاح جامعه شناسي اش كرده اند .
نام ها نامهاي فرنگي و لاتين نيست ، بلكه نام هائي است كه از خود محيط گرفته شده است . و فتيش يكي از آنهاست .
، شيئ يا اشيائي است مثل مهره ها ، سنگ ريزه ها و مانند بعضي از اشياء متبركه ، كه مورد پرستش بدويان بوده است .
اوليه ي انسان و عبادتگاه بدويان ، شكاف هاي كوه بوده است ،
جامعه شناسان پس از كشف آنها ، مهره هائي يافتندكه با دقت خاصي تراشيده و سوراخ شده ، با رشته هاي مخصوصي نخ شده ، و دراشكال مختلف در آن مكان ها نگهدري مي شده است .
ها با دست زدن و « مس » كردن آنها - و يا بوسيدن شان - آنها را عبادت مي كرده اند .
به معني اعتقاد به تقديس برخي از اشياء طبيعت است .
انيميسم
ي « انيم » و « انيميشن » (animation)به معناي تحريك كردن ، جان بخشي و به هيجان آوردن ، از همان كلمه روح است .
پرستي ، نوعي مذهب ابتدائي يا ابتدائي ترين مذهب عالم است .
براي طرح دين شناسي و نيز براي اثبات دين ، بايد به همان منابعي تكيه و از همان منابعي نقل كرد كه منكران دين بر آن تكيه دارند .
هر دوي ما يكي است ، و در اصل از خود آنهاست .
پرستي به اين معني است كه قبائل ابتدائي ، به وجود اروح نامرئي خاصي معتقد بوده اند .
ارواح چه خصوصياتي دارند ؟
خصوصيتشان اين است كه داراي شخصيت انساني هستند ،
، اراده ، كينه ، نفرت ، عشق ، محبت دارند،
يا خيانت مي كنند ، شوم يا مقدسند ، خير يا شرّند .
اينها همه ، صفات انسان است كه به ارواح داده شده است .
ارواح كه ارواح انساني هستند ، انسان را زندگي و حيات و حركت مي بخشند .
خصوصيت روح ، ماندگاري آن است .
مي گويند كه انسان وقتي مُرد ، روحش باقي مي ماند.
بينيم كه « باقي ماندن روح » ، اولين كلمه اي است كه در فلسفه ي بشري وجود مي يابد .
نمي ميرد ، مي ماند،
به آسمان بر مي گردد ، يا در تاريكي ها زندگي را ادامه مي دهد ،
در اعماق جنگل ها يا زواياي شهرها ،
يا به تعبير بسياري از آن قبائل بدوي، درست در كنار جنازه ، مي ماند و هميشه حافظ جنازه ي خويش است .
است كه روح ، چون حافظ جنازه ي خودش است ، و چون به سرنوشت ِ تن خود وابسته و دلبسته است ، احترام مي يابد .
هر كه به جنازه بي حرمتي كند ، يا حرمتش بدارد ، از روح ِ حافظ جنازه سزا مي بيند .
بي حرمتي كرده باشد، صدمه مي خورد و اگر حرمتداشته است ، جنازه را غذا داده است ، لباس پوشانده است ، تزئينات مرده رابه او برگردانده است ، شديدا احترامش كرده است و ...
جنازه احترامش مي گذارد و حتي حفظش مي كند .
مثل يك نگهبان ، پاسدار خانواده ي اوست و موجب بركت و مصونيت افراد اين خانواده مي شود .
از اين ارواح ، پس از مرگِ تنشان به جنگل ها و درياها مي روند و زندگي مي كنند ،
هر كجا كه اين ارواح به زندگي ادامه بدهند،
روح ِ يكي از قوا يا پديده ها ي طبعت تبديل مي شوند ،
طوفان ، موج و يا آب و باران در دريا ، هر كدام داراي روحي مي شوند كه از آن ِ انساني بوده ،
پس از مرگ، جسم تبديل به پديده اي طبيعي شده است .
اين ترتيب هر درخت ، هر جنگل ، هر بيماري ، هر حيوان و هر چيزي داراي روحي است .
مسئله بي نهايت عميق و قابل توجه است .
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
-
- پست: 5234
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1747 بار
- سپاسهای دریافتی: 4179 بار
- تماس:
Re: روشنفکر ضد دین، بنیانش بورژوازی است، نه علم !
اساس بينش و اعتقاد در مذهب انيميسم يا روح پرستي ، « اصالت روح » است .
مقصود از روح ، نيروي مرموزي است كه در افراد انسان و همچنين در اشياء وجود دارد.
« لوي برول » مي گويد :
اين روح ، با اعتقاد و تصوري كه ما از روح داريم تفاوت دارد.
( دانشمندان ديگر ميگويند ، اعتقاد ما به روح ، ميراثي است كه از دوره ي انميسم به انسانامروز رسيده است . لوي برل كه از آخرين كساني است كه از درون مكتب هايجامعه شناسي ابتدائي ، آثار بسيار نوئي بيرون داده ، تزي به نام « Participation» - اشتراك - دارد كه آن را در نوشته هاي ناتمام ِ پس از مرگش منتشر كردهاند. او در اين نوشته است كه مي گويد روحي كه به آن معتقديم ، غير از روحياست كه در انيميسم وجود دارد . )
انيميست ها - يعني بدويان معتقد به آن روح - مي گويند كه : روح عبارت است از قوه ي مرموزي كه در اشياء و افراد وجود دارد .
صورتي كه ما معتقديم ، اشياء ِ مادي داراي روح نيستند . و روح را عامل حيات و گرما و حركت بدنمان مي دانيم .
اما انميستها به « جزء سومي » اعتقاد دارند كه غير از جسم و روح رايج است ، و آنها به همين جزء سوم روح مي گويند.
اسكيموها نيز به چنين « جزء سومي » معتقدند و مي گويند كه انسان ساخته و تشكيل شده از روح ، جسم و « اسم » .
اعتقاد شديدي كه توده مردم به بعضي از اسم ها دارند - كه مثلا مي گويند اگر اين را كار را نتوانستم انجام دهم اسمم را بر مي گردانم - از همين جنس است .
بخاطر اين است كه يكي از « اجزاء سه گانه ي فرد » است ، و عالي ترين و مهمترين جزء آن و حتي بالاتر از روح و جسم .
اين همان است كه در « فلسفه ي روح پرستي » روح نام مي گيرد ، نه « جان » به معني « نيروي حياتي بدن » .
است كه بعد از مرگ ِ شخص ، روح مي ماند و بعد بصورت روح اشياء - يا طبيعت - در مي آيد و وارد قواي طبيعت مي شود.
حتي بعضي از شخصيت ها مي توانند روح شان را درهنگام جنگ بردارند و مثلا بر سر درختي بگذارند تا در جنگ آسيب نبيند و بعدجنگ را شروع كنند .
مي رفتند و روح رئيس قبيله يا روح جادوگر قبيلهرا مي دزديدند و براي خود مي آوردند و او صبح كه برمي خاست مي ديد روحندارد . گاه اعتقاد به اين روح ، موجب مي شد كه جادوگران يا افراد مذهبيمقدس ِ برخي از قبائل بتوانند دشمن يا دوست را « تسخير » كنند .
بسياري از اين اشكال و اعمال سحر و جادو و افسون در ميان عوام جوامع هنوز وجود دارد .
پس معلوم شد كه روح به معني جاننيست و « روح پرستي » ، اعتقاد ابتدائي ِ انسان به « يگانه بودن خويش » يا« دو گانه بودن جهان » است .
اين معني كه جهان مادي و اشياء طبيعت داراي روحهستند و انسان نيز داراي يك عنصر غير مرئي ِ عيني به نام روح است كه «ارزش انساني انسان » است .
مهمتر اين است كه با اعتقاد به اين روح ، انسان ميان خود و طبيعت نوعي خويشاوندي احساس مي كند .
بدوي چون اشياء طبيعت را هم داراي روح مي داند- كه روح انساني است - و آنچنانكه ما مي پنداريم ، اشياء طبيعت را مردهاحساس نمي كند و جامد نمي داند ، ميان خود و طبيعت به نوعي « اتحاد » مي رسد .
ي دوم ، مسئله ي « تناسخ » است كه در اديان ابتدائي و بخصوص در انيميسم وجود دارد .
به اين معني است كه روح بعد از مرگ تن ، باقيمي ماند و به تني ديگر بر مي گردد و زندگي اش را در حيات دومي ادامه ميدهد ، و پس از مرگ ِ جسم دوم ، يا به عالم ارواح بر مي گردد و يا در جسمسومي خانه مي گيرد .
اين تن سوم و چهارم و پنجم و ... گاهي ممكن است كه انسان باشد و گاهي حيوان ، گاهي ممكن است گياه باشد و گاه سنگ .
فكر تناسخ كه در مذاهب هند و در بعضي از فرقه هاي غير رسمي اسلامي هم هست ، فكري ابتدائي و از بدوي ترين مذاهب است .
مقصود از روح ، نيروي مرموزي است كه در افراد انسان و همچنين در اشياء وجود دارد.
« لوي برول » مي گويد :
اين روح ، با اعتقاد و تصوري كه ما از روح داريم تفاوت دارد.
( دانشمندان ديگر ميگويند ، اعتقاد ما به روح ، ميراثي است كه از دوره ي انميسم به انسانامروز رسيده است . لوي برل كه از آخرين كساني است كه از درون مكتب هايجامعه شناسي ابتدائي ، آثار بسيار نوئي بيرون داده ، تزي به نام « Participation» - اشتراك - دارد كه آن را در نوشته هاي ناتمام ِ پس از مرگش منتشر كردهاند. او در اين نوشته است كه مي گويد روحي كه به آن معتقديم ، غير از روحياست كه در انيميسم وجود دارد . )
انيميست ها - يعني بدويان معتقد به آن روح - مي گويند كه : روح عبارت است از قوه ي مرموزي كه در اشياء و افراد وجود دارد .
صورتي كه ما معتقديم ، اشياء ِ مادي داراي روح نيستند . و روح را عامل حيات و گرما و حركت بدنمان مي دانيم .
اما انميستها به « جزء سومي » اعتقاد دارند كه غير از جسم و روح رايج است ، و آنها به همين جزء سوم روح مي گويند.
اسكيموها نيز به چنين « جزء سومي » معتقدند و مي گويند كه انسان ساخته و تشكيل شده از روح ، جسم و « اسم » .
اعتقاد شديدي كه توده مردم به بعضي از اسم ها دارند - كه مثلا مي گويند اگر اين را كار را نتوانستم انجام دهم اسمم را بر مي گردانم - از همين جنس است .
بخاطر اين است كه يكي از « اجزاء سه گانه ي فرد » است ، و عالي ترين و مهمترين جزء آن و حتي بالاتر از روح و جسم .
اين همان است كه در « فلسفه ي روح پرستي » روح نام مي گيرد ، نه « جان » به معني « نيروي حياتي بدن » .
است كه بعد از مرگ ِ شخص ، روح مي ماند و بعد بصورت روح اشياء - يا طبيعت - در مي آيد و وارد قواي طبيعت مي شود.
حتي بعضي از شخصيت ها مي توانند روح شان را درهنگام جنگ بردارند و مثلا بر سر درختي بگذارند تا در جنگ آسيب نبيند و بعدجنگ را شروع كنند .
مي رفتند و روح رئيس قبيله يا روح جادوگر قبيلهرا مي دزديدند و براي خود مي آوردند و او صبح كه برمي خاست مي ديد روحندارد . گاه اعتقاد به اين روح ، موجب مي شد كه جادوگران يا افراد مذهبيمقدس ِ برخي از قبائل بتوانند دشمن يا دوست را « تسخير » كنند .
بسياري از اين اشكال و اعمال سحر و جادو و افسون در ميان عوام جوامع هنوز وجود دارد .
پس معلوم شد كه روح به معني جاننيست و « روح پرستي » ، اعتقاد ابتدائي ِ انسان به « يگانه بودن خويش » يا« دو گانه بودن جهان » است .
اين معني كه جهان مادي و اشياء طبيعت داراي روحهستند و انسان نيز داراي يك عنصر غير مرئي ِ عيني به نام روح است كه «ارزش انساني انسان » است .
مهمتر اين است كه با اعتقاد به اين روح ، انسان ميان خود و طبيعت نوعي خويشاوندي احساس مي كند .
بدوي چون اشياء طبيعت را هم داراي روح مي داند- كه روح انساني است - و آنچنانكه ما مي پنداريم ، اشياء طبيعت را مردهاحساس نمي كند و جامد نمي داند ، ميان خود و طبيعت به نوعي « اتحاد » مي رسد .
ي دوم ، مسئله ي « تناسخ » است كه در اديان ابتدائي و بخصوص در انيميسم وجود دارد .
به اين معني است كه روح بعد از مرگ تن ، باقيمي ماند و به تني ديگر بر مي گردد و زندگي اش را در حيات دومي ادامه ميدهد ، و پس از مرگ ِ جسم دوم ، يا به عالم ارواح بر مي گردد و يا در جسمسومي خانه مي گيرد .
اين تن سوم و چهارم و پنجم و ... گاهي ممكن است كه انسان باشد و گاهي حيوان ، گاهي ممكن است گياه باشد و گاه سنگ .
فكر تناسخ كه در مذاهب هند و در بعضي از فرقه هاي غير رسمي اسلامي هم هست ، فكري ابتدائي و از بدوي ترين مذاهب است .
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]