آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

در اين بخش مي‌توانيد در مورد کليه‌ي مباحث مرتبط با تاريخ جهان به بحث بپردازيد

مدیران انجمن: abdolmahdi, رونین, شوراي نظارت

Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 1432
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 595 بار
سپاس‌های دریافتی: 10284 بار

آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط abdolmahdi »

سلام   اين تايپيك قصد بر آن است تا به ياري خداي متعال و همانند گذشته ، موضوعي را به صورت تحليلي مورد بحث و بررسي قرار دهم كه به طور طبيعي مثل ساير پست ها دنباله دار خواهد بود. در اينجا نسبت به معرفي لشگرهاي معروف SS در جنگ جهاني دوم پرداخته خواهد شد. هدف من اين است كه اطلاعات عمومي و پراكنده خودم را در قالب يك پست به صورت جامع و كامل جمع آوري نموده و با افزودن اطلاعات تكميلي ، جهت بهره برداري در اختيار عزيزان سنترال كلابز قرار دهم. اما قبل از آنكه وارد فاز عملياتي معرفي لشگرها شوم لازم مي دانم تا ضرورتا مقدمه اي كامل را از تاريخچه اين يگان و نحوه تشكيل آن برايتان عرض كنم تا گام به گام مراحل طلوع و غروب SS را پيگيري نمائيم.

قبل از ورود به بحث ذكر چند مورد را لازم مي دانم :
1- مندرجات اين پست به هيچ وجه بيانگر عقايد شخصي اينجانب نبوده و قصد حمايت يا انكار SS را ندارم
2- اين مقاله به صورت كاملا بي طرفانه تهيه شده و به هيچ عنوان مطالب يا اظهار نظر شخصي خود را دخالت نداده ام .
3- از دوستان عزيز خواهشمندم از زدن پستهاي انحرافي و جر و بحث خودداري فرموده و بحث را به بيراهه نكشانند تا در ادامه كار تايپيك اختلالي ايجاد نشود.
4- استفاده از اين مقاله به شرط ذكر نام سنترال و نويسنده بدون اشكال است.

ساير موارد در صورت لزوم تذكر داده خواهد شد.  
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 1432
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 595 بار
سپاس‌های دریافتی: 10284 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط abdolmahdi »

سلام عليكم

مقدمه : تولد SS

 [External Link Removed for Guests] 
  Leibstandarte ، در اصل يگان محافظان شخصي آدولف هيتلر بوده است. افراد اين يگان همگي نظامي ، دست چين ( بعنوان مرداني ايده آل از نژاد آريا ) و وفادارترين گروه افراد به جنبش نازي بوده اند. اين يگان در يكم آوريل سال 1925 تشكيل شد و مهمترين وظيفه آن ، همانگونه كه قبلا هم ذكر شد ، محافظت از جان هيتلر بوده است . ريشه تشكيل اين گروه در سال 1920 ، به گروه ورزشكاران ناسيونال سوسياليست باز مي گردد كه تبديل به يك گروه نظامي گرديد. وظيفه اصلي آنان حفظ نظم و تامين امنيت بود. در سال 1921 هيتلر اين سازمان را SA ( مخفف Sturmabteilung به معني گروه طوفان ) ناميد كه در آن زمان حدود 300 نفر عضو داشت . در واقع گروه مذكور شاخه نظامي حزب نازي تلقي مي گرديد. با گذشت زمان تعداد زيادي از سربازان زمان جنگ ( جهاني اول ) و نيز نيروهاي آزاد موسوم به (Freikorps) به آن پيوستند. از سال 1931 تا 1934 فرماندهي اين دسته بر عهده ارنست روم Ernst Röhm بود كه بازوي نظامي و رقيب سياسي هيتلر محسوب مي شد.  
 [External Link Removed for Guests]
حروف SS به شكل طلسم سرزمين هاي  
  آوريل سال 1925 فقط 8 نفر عضو گروهي بودند كه Schutz Staffel يا گروه محافظان ناميده مي شدند كه به سرعت SS ( مخفف كلمات مذكور ) نام گرفتند و بخاطر آن كه يونيفورم هاي سياه بر تن داشتند ، به آنها گارد سياه و يا دسته سياه نيز گفته مي شد . يونيفورم هاي آنان با حروف SS به شكل طلسم سرزمين هاي شمالي تزئين شده بود.

از سال 1926 ، يگان هاي SS تحت عنوانSA خدمت نمود. هيتلر هنوز معتقد بود كه دشمنان او در داخل و خارج از حزب نازي ، به دنبال فرصتي براي قتل او هستند. به همين دليل پس از آزادي از زندان ، به سرعت به دنبال تثبيت گروه محافظان شخصي خود بود.  
 [External Link Removed for Guests]
افراد SS با يونيفورم هاي  
  مدت چهار سال آتي ، SS هنوز يك گروه كوچك و ممتاز از محافظان شخصي بود كه همه جا با هيتلر مسافرت مي كردند. آنها در اصل داوطلباني بودند كه كار امنيتي خود را شبها و يا در پايان هفته انجام مي دادند. تنها يك گروه كوچك 300 نفره و همينطور افراد SS به طور تمام وقت در ليست پرداخت حقوق حزب نازي قرار داشتند. همانطور كه هيتلر به سمت تثبيت حزب نازي به عنوان بخشي از نظام ملي (آلمان) در خارج از مركز قدرت حزب در ايالت باواريا بود ، گروه SS در حال توسعه بود و دسته هاي كوچك اين گروه در شهرهاي بزرگ آلمان در حال شكل گيري بود تا رهبران محلي و نيز اجتماعات حزبي را پوشش دهند .

يگان SS به صورت عمدي كوچك نگه داشته شد تا وفاداري آنان به هيتلر همچنان حفظ گردد. هيتلر به طور كلي به ارنست روم Ernst Röhm و دسته او يعني SA بد گمان بود چرا كه رفتار توام با كله شقي آنان ، تلاش هاي هيتلر را براي كسب اعتبار حزب نازي به عنوان يك نيروي سياسي قابل احترام مورد تهديد قرار مي داد. ( ارنست روم ، نيروي هاي SA را به عنوان هسته اصلي ارتش انقلابي مي دانست. ) پس از عمليات بركناري ارنست روم ( كه با نام عمليات شب چاقوهاي بلند معروف است ) ، يگانهاي SS بعنوان سازمان مستقل نظامي شناخته شدند. در واقع از درون اين رخ داد ، دسته هاي كوچك محافظان ايالتي و حزبي تبديل به يگان هاي SS شدند و شاخه نظامي SS موسوم به Waffen-SS به تشكيلات عمومي آن افزوده شد. وظيفه اين يگان جديد ، محافظت از قلمرو رايش از دشمنان خارجي بود. ( در اين مورد بعدا توضيح داده خواهد شد ) . 
 [External Link Removed for Guests]
يك جوان عضو سازمان جوانان  
نياز به تبارشناسي اعضاء

  عضويت در SS ، تعلق به نژاد آريائي مي بايست در غير يهودي بودن و يا پاك بودن خون (آريائي ) براي سربازان معمولي از سال 1800 ، و براي افسران از سال 1750 ميلادي به اين سو ، به اثبات مي رسيد . از ورود افرادي كه داراي خون " نامطلوب " بودند جلوگيري و چنانچه آلودگي هاي نژادي افراد SS در طول خدمت به اثبات مي رسيد ، از ادامه فعاليت آنان جلوگيري مي شد. همسران آينده مردان SS نيز ميبايست در همان سطح نژادي قرار مي گرفتند تا از خلوص نژادي فرزندان آنها اطمينان حاصل شود. افزايش محدوديت هاي ايجاد شده توسط ارتش براي عضويت افراد مسلح SS ، به اين معني بود كه متقابلا عضويت نيروهاي مسلح در حزب نازي بسيار دشوار بود . اما جذابيت و شهرت يگان هاي SS در همه جا پيچيده بود و سبب شده بود تا بعنوان نيروئي گلچين و ممتاز مورد توجه قرار گيرد. بر خلاف سربازان معمولي ارتش ، داوطلبان عضويت در SS مي بايست حداقل 4 سال را در خدمت بگذرانند . اين مدت براي افسران غير موظف 12 و براي افسران رسمي 25 سال بوده است.  
چگونگي عضويت در SS

  در SS، راهي دشوار و طولاني بود ، چرا كه اين تشكيلات ، يك سازمان نخبه و برگزيده مبتني بر قوميت و برتري نژادي بود. اگر يك عضو سازمان جوانان هيتلري قصد داشت تا به يگان هاي محافظت ( يا همان Schutzstaffel ) بپيوندد ، در ابتدا يك كانديدا ( يا Bewerber ) ناميده مي شد. اين كانديدا مي بايست 172 سانتيمتر قد و 18 سال سن داشته و چهره او به آريائي تبارهاي شمالي شباهت داشته باشد .شجره خانوادگي او تا سال 1750 به عقب بازمي گشت و نمي بايست از نژادي غير آريائي بوده باشد. ( اين محدوديت در زمان جنگ كاهش يافت ) . هيملر گفته بود : نخستين معيار ما فهميدن ارزش خون و گزينش افراد بوده و خواهد بود. اين شرط از سال 1929 معتبر بوده و تا زماني كه SS وجود داشته باشد معتبر خواهد بود. گزينش افراد ما متمركز بر مرداني است كه جسما بر مردان شمال اروپا شباهت داشته باشند. ساير مشخصات خارجي همچون بلنداي قامت و نژاد بسيار مهم بوده و هستند.  
 [External Link Removed for Guests]
يك جوان اصيل آريائي و ايده آل  
  همان سال ، او به عضويت داوطلبان SS ( يا Anwärter ) پذيرفته و در روز بزرگداشت حزب به او گواهينامه SS اعطاء و در نهم نوامبر سوگند وفاداري به پيشوا را ادا مي نمود. يك داوطلب SS ( يا SS-Anwärter ) ، در نخستين سال خدمت در نظام ، اولين نشان ورزش دفاعي ** ( يا Wehrsportabzeichen ) را دريافت مي كرد. همچنين به او نشان برنزي ورزشي رايش ( يا Reichssportabzeichen ) اعطاء مي شد. پس از آنكه او به سن 19 و يا 19.5 سالگي مي رسيد ، با توجه به زمان ورود او به نظام ، به عضويت كارگران رايش ( يا Arbeitsdienst ) در مي آمد و اين خدمت با ورود به ارتش (Wehrmacht ) ادامه مي يافت . پس از دو سال خدمت اجباري ، او از خدمت در ارتش بازمي گشت مگر آنكه تصميم گرفته مي شد تا خدمت او ادامه يابد.  
 [External Link Removed for Guests] 
  از طي مراحل فوق و بازگشت به SS ، او هنوز درجه داوطلب (SS-Anwärter ) را داشت. به اين داوطلبان ايدئولوژي ، اصول ، قوانين ازدواج و قانون شرافت SS آموخته مي شد. پس از آنكه داوطلب دوره آموزش هاي تئوري را مي گذراند ، آنگاه يك مرد SS تلقي و با اين عنوان به عضويت يگان حفاظت ( يا Echalon ) در مي آمد. اين عضويت اغلب در روز نهم نوامبر و در همان روزي كه از ارتش بازگشته بود اتفاق مي افتاد .

در همان روز ، يعني نهم نوامبر ، او حق بستن خنجر SS را مي يافت و سوگند ياد مي كرد كه خانواده اش نيز به اصول SS تا آخرين لحظه وفادار خواهند ماند. همچنين طبق قوانين SS ، او موظف بود تا از افتخار خود طبق قانون گارد سياه يا دسته سياه نگهباني كند.

او تا سن 35 سالگي كماكان بعنوان يك نيروي اصلي SS در خدمت باقي مانده و پس از آن ، در صورت تمايل ، به يگان هاي ذخيره منتقل و در سن 45 سالگي به يگان هاي موسوم به SS-Stammabteilung. انتقال مي يافت.  
**توضيح : منظور از ورزش دفاعي همان گروه ژيمناستيك و ورزشكاران حزب نازي است .

 [External Link Removed for Guests]
ملاقات هيتلر با كودكان و نوجواناني كه بعدها به عضويت SS در مي آمدند

[External Link Removed for Guests]
رايشز فوهرر ، هاينريش  

 [External Link Removed for Guests]
خنجر SS . روي آن نوشته : افتخار من ، وفاداري من  
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 1921
تاریخ عضویت: شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۹, ۵:۴۵ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 6415 بار
سپاس‌های دریافتی: 11867 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط رونین »

دوست گرامی و ارجمند، کابر محترم و فرهیخته جناب abdolmahdi عزیز :razz: :razz:

از ارسال مطلب توسط حضرتعالی به انجمن تاریخ سپاسگذارم و باعث افتخار ماست، ضمن تشکر از زحمات حضرتعالی برای شما آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم ارسال مطالب به این انجمن ادامه دار باشد بنده همواره از خواندن مطالب شما لذت برده ام تصویر

با تشکر
رونین
مائیم که از پادشهان باج گرفتیم
زان پس که از ایشان کمروتاج گرفتیم
اموال وخزائنشان تاراج گرفتیم
مائیم که از دریا امواج گرفتیم

شاهنشاه بزرگ ایران نادرشاه افشار


زیبنده
یک رونین زیبا مردن است، آن رونینی که هر دم آماده مرگ نباشد، ناگزیر مرگی ناشایست برایش پیش می آید
.
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 1432
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 595 بار
سپاس‌های دریافتی: 10284 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط abdolmahdi »

با سلام

عاليجناب رونين :razz: :razz:

ضمن عرض تشكر و قدرداني از حسن ظن جنابعالي با كمال مسرت به عرض مي رسانم ، انشاء ا... اين پست با همكاري مشترك دوست و برادر بسيار گرامي جناب آقاي SHOLA :) ادامه خواهد يافت و ما هم اكنون در حال تكميل و تبادل اطلاعات براي ادامه كار هستيم. با قدرداني و سپاس مجدد :razz: :razz:
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 1432
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 595 بار
سپاس‌های دریافتی: 10284 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط abdolmahdi »

سلام علیکم

 تاسيس گارد حفاظت SS ( موسوم به SS Stabswache )

همانگونه كه قبلا هم گفته شد ، در اواخر سال 1924 ، از نظر هيتلر ، نياز به گروه محافظان شخصي او بسيار مهم جلوه مي نمود . در همان زمان SS توانسته بود در ساختار حزبي جايگاه ويژه اي كسب نمايد. به همين دليل 16 در ژانويه سال 1929، هيتلر يك پرورش دهنده جوجه و مرغ به نام هاينريش هيملر را بعنوان فرمانده سازمان SS برگزيد و به او چنين فرمان داد :

" به ... از سوي سازمانش تاسيس يك نيروي نخبه و ممتاز حزبي ، ... كه تحت هر شرايط و در هر پيشامدي قابل اطمينان باشد."

در آن موقع ، نفرات SS بالغ بر 280 نفر بودند . به روايتي مي توان گفت كه هدف هيتلر ، تاسيس سازماني براي رقابت با SA بوده است .  [External Link Removed for Guests] 
ساختار سازماني SS

  چه به شكل صوري ، سازمان SS بخشي از سازمان SA و تحت امر ارنست روم بود ، اما هيملر كاملا وفادار و مطيع هيتلر بود و كاملا خود را وقف گسترش اين سازمان نمود. سازمان SS به سرعت گسترش يافت به نحوي كه در سال 1930 تعداد اعضاء آن به 2000 نفر ، در سال 1931 به حدود 10000 نفر و تقريبا چهار سال پس از تاسيس اعضاي آن به 52000 نفر افزايش يافت كه اين تعداد نه تنها اعضاي گروه محافظت ، بلكه اعضاي سازمان اطلاعاتي موسوم به SD را نيز دربر مي گرفت. در سال 1931 سازماني به نام Sicherheitsdienst des Reichsführers-SS ( با نام مخفف SD ) از درون تشكيلات ايجاد شد كه بر اساس اصول SS تشكيل شده بود و نخستين هدف آن ، ايفاي نقش سازمان اطلاعاتي و امنيتي در SS و حزب بود كه بعدها فعاليت آن به سراسر قلمرو رايش گسترش يافت . در واقع حزب نازي براي بدست گرفتن قدرت در آلمان نيازمند چنين دستگاه اطلاعاتي بود. در همان زمان ، اداره بررسي و رسيدگي به پيشينه تبار و اجداد تاسيس گرديد كه عهده دار امور مربوط به ازدواج و تبار شناسي اعضاي SS بود .

مي توان سازمان SS را به صورت غير رسمي به سه بخش تقسيم نمود :

1- Allgemeine-SS
SS-Totenkopfstandarten -2
SS-Verfügungstruppe -3

كه دو اين بخش آخر با ادغام در يكديگر يگان Waffen-SS را تشكيل دادند.  
 [External Link Removed for Guests]   همائی حزبی در  
  اذعان نمود كه ساختار و سازماندهي SS کاملا درهم تنيده بود كه از سال 1929 تا 1945 تغييرات زيادي را به خود ديد. سازمان اصلي SS ، به 14 لشگر اصلي ( يا Oberabschnitt ) ، 38 لشگر مياني ، 104 هنگ پياده نظام ، 19 هنگ سواره نظام ، 14 گردان پشتيباني ، 9 گردان پيشاهنگ و 3 يگان حمل و نقل و بهداري تقسيم شده بود. لشگر هاي اصلي توسط يك سرلشگر SS ( يا Obergruppenführer ) فرماندهي مي شد كه هر كدام در زير مجموعه خود به لشگرها ( يا Abschnitte ) ، هنگ ها ( يا Standarten ) ، گردان ها ( يا Sturmbane ) و يگان ها ( يا Stürme ) تقسيم مي شدند. اين يگانهاي داخلي در آلمان همچون تيپ SS بايرن (SS-Brigade Bayern ) و يا سپاه SS جنوب (SS-Gruppe Süd ) نبايد با يگان هاي Waffen-SS اشتباه شوند.

عاليترين مقام درSS رايشز فوهرر Reichsführer بود كه در دفتر اصلي خود در برلين (SS-Hauptamt) استقرار داشت.
بالاترين مقام در سرويس امنيتي ، در دفتر خود در برلين موسوم به (Sicherheitshauptamt) مستقر بود. بالاترين مقام اجرائي در نهاد تبار شناسي و زيست شناسي در دفتر برلين قرار داشت. علاوه بر اين دفاتر ، يگان هاي ديگري هم بودند كه تحت امر رايشز فوهرر خدمت مي كردند و براي خود دفاتري هم در برلين داشتند. مثل : مراكز فرماندهي شخصي رايشز فوهرر (ersönlicher Stab des reichsführers-SS ) ، اداره كل SS يا (Verwaltungschef) ، دفتر نيروي انساني SS يا (Personalchef) كه اين سه دفتر اصلي در برلين جاي داشتند و علاوه بر آنها سازمان قضائي SS يا (Chef des SS-Gerichts) و سرفرماندهي نيروي پليس (Chef des Ordnungspolizei) ، تحت امر ژنرال كورت دالوگه در شهر مونيخ مستقر بودند

در پايان دهه 1930 ، سازمان SS حدود 200.000 نفر عضو داشت كه اكثر آن عضو پليس ، نهاد هاي امنيتي و در يگانهاي حراست اردوگاه هاي كار اجباري مشغول به خدمت بودند. در اين دوره ، SS بعنوان مردم افسانه اي هيتلر تلقي مي گرديد كه در تبليغات حزب نازي تا حد خدايان مردم شمال اروپا بالا برده شده بودند. خلوص نژادي در نيروهاي جذب شده SS امتياز بزرگي محسوب مي شد و اين راهي بود كه هيتلر مي توانست به وسيله آن ، نظريه برتري نژادي خود را به مردم آلمان بياموزد. سازمان SS ، سيستم رتبه بندي خاص خودش را داشت كه به اعضاي آن پرستيژ و قدرتي برتر از روال موجود در ارتش ، حزب نازي و سازمان هاي غير نظامي در دولت را مي داد.  
 [External Link Removed for Guests]
هاینریش هیمار , رایشز فوهرر و فرمانده کل نیروهای  
  از فرونشاندن كودتا در 20 جولاي سال 1934 هيتلر اعلام كرد : " با توجه به مساعدت بزرگ SS در جريان رخ دادهاي 30 ژوئن سال 1934 ، من اين سازمان را مستقل از حزب ناسيونال سوسياليست اعلام مي كنم ". از سوي ديگر ، نقش SA كمرنگ شد. سازمان SS در 30 ژوئن سال 1934 ، مديريت بر اردوگاه ها ( بازداشتگاه ها) سياسي را كه تا آنموقع بر عهده سازمان SA بود ، بر عهده گرفت.

در خلال سال هاي 1934 تا 1939 ، سازمان SS به سرعت گسترش يافت و با نظارت بر پليس سياسي ، قدرت آن در دستگاه دولت آلمان افزايش يافت. در هفدهم ژوئن سال 1936 ، هيملر به مقام بالاترين رهبر پليس دست يافته و گام به گام نظارت بر سازمان گشتاپو و ساير تشكيلات انتظامي كشور را ( همچون Kripo, Sipo, Schupo ) را گسترش مي داد. در 27 سپتامبر سال 1939 ، دفتر مركزي 7 سازمان امنيتي و انتظامي رايش تشكيل شد كه در ميان 12 دفتر اصلي در سازمان SS ، از همه مهمتر بود. در سال 1942 ، اردوگاههاي كار اجباري زير مجموعه بخش اقتصادي و اداري SS و تحت نظر ژنرال ، اوسوالد پل قرار داشتند.

هيملر ، كه هم اكنون قدرتي بزرگ در دست داشت ، در صدد بود تا كه ارتش ويژه خود را نيز داشته باشد. در شرايط جنگي ، بهترين اعضاي SS مي بايست سازمان را رها كرده و به ارتش (Wehrmacht ) مي پيوستند. به همين دليل در يكم سپتامبر سال 1939 ، حدود 60% از افراد SS به به ارتش پيوستند. ارتش آلمان (Wehrmacht ) ، از اوايل دهه 1930 ، در اروپا تنها يك ارتش سمبوليك بود . هيملر درك كرده بود كه اگر دنياي جديدي مي بايست ساخته شود ، ( در اين دنيا ) تنها ارتشي موفق بود كه به خوبي تجهيز شده باشد. چنين چيزي در جنگ چهاني اول رخ داده بود و اين دقيقا همان نوع ارتشي بود كه هيملر مي خواست آن را بنا نهد.

در يكم اكتبر سال 1936 ، سرلشگر SS ، پل هوسر، به سمت فرماندهي SS-Verfügunstruppe يا بازرس نيروهاي SS منصوب گرديد. هوسر در همان سال كار خود را با ايجاد يگانهاي جديدي كه ما آنها را طلايه داران سازمان Waffen-SS مي دانيم آغاز نمود . يگان مستقل SS-Totenkopfverbände يا (SS-TV) و يگان SS-Verfügunstruppe و يا (SS-VT) ، تحت امر دفتر فرماندهي SS در برلين موسوم به SS-Hauptamt قرار داشتند. تا آغاز جنگ جهاني دوم ، سپهبد SS ، هايز مه ير ، فرماندهي اين دفتر را بر عهده داشت ، پس از او سرلشگر SS ، هانس يوتنر، اين مسئوليت را بر عهده گرفت كه اين فرماندهي بعدها توسط سپهبد SS ، گوتلب برگر ، ادامه يافت. در سال 1937 دانشكده هاي افسري SS موسوم به Bad Tölz ( تاسيس در سال 1934 ) و Braunschweig ( تاسيس در 1935 ) به Junkerschule ( يونكر شوله ) تغيير نام يافتند.  
 [External Link Removed for Guests]
در این تصویر در ردیف اول , نفر دوم هرمن گورینگ (رایش مارشال و فرمانده آتی لوفت وافه ) و نفر چهارم در همان ردیف ارنست روهم ( فرمانده نیروهای SA) می باشند  
  سوم نيروهاي مسلح SS با نام TOTENKOPKVERBANDE در سال 1936 بمنظور اداره اردوگاه هاي كار كه در آن مقطع محلي براي نگهداري زندانيان سياسي و افراد "نامطلوب" بود ، تشكيل گرديد . از آنجائيكه اين گروه مسئوليت نظارت بر اردوگاه هاي كار اجباري را انجام مي داد ، به آن يگان جمجمه هم مي گفتند . اين يگان نيز از چند بخش تشكيل شده بود :   SS Totenkofstandarte - یا `Oberbayern`
SS Totenkofstandarte یا `Brandendurg`
SS Totenkofstandarte یا `Thuringen`
SS Totenkofstandarteیا `Ostmark

 [External Link Removed for Guests]
داوطلبان SS در حال گذراندن دوره های آموزشی در مدرسه نظامی (احتمالا یونکرز شوله) 
  SS روز به روز بيشتر به حالت كشور در كشور در مي آمد و هيملر در حال تبديل شدن به دومين فرد قدرتمند در حكومت رايش بود. براي مثال ، تبليغات و انتشارات سازمان SS توسط وزارت تبليغات آلمان سانسور نمي شد ، سازمان SS كارخانه هاي توليدي خودش را داشت ، سازماندهي در SS قوانين و دستور العمل هاي مخصوص به خود را داشت و غيره .
قرار بود تا توسعه سازمان SS حتي بعد از پايان جنگ هم ادامه يابد . طرح هائي براي تشكيل مستعمرات سازمان SS و نيز ايالت هاي تحت فرمان آن در مناطق شرقي در دست بود.  
 [External Link Removed for Guests]
تصویری از راینهارد هادریش از افسران ارشد SS که در سال های اولیه آغاز جنگ ترور شد

[External Link Removed for Guests]
هاینریش هیملر و بدنبال او راینهارد هادریش . در سمت چپ تصویر نعدادی از افراد SS را مشاهده مبپی کنید که در حال خواندن روزنامه فولکیشر بئوباختر , ارگان رسمی حزب نازی می  
 [External Link Removed for Guests]
هاینریش هیملر و تعدادی از افسران ستادش در لباس زمستانی در سال  
 [External Link Removed for Guests]
کورت دالوگه , فرمانده نیروهای پلیس SS . او پس از جنگ دستگیر و به اعدام محکوم  

 تاسيس Waffen-SS

هنگاميكه هيتلر آتش جنگ جهاني را برافروخت ، رايشز فوهرر هاينريش هيملر با هدف اطمينان از تامين امنيت داخلي رايش سوم ، آنها را تبديل به يگان هاي نظامي باشكوهي نمود . در اوايل سال 1940 ، او سه يگان را در يك واحد جديد موسوم به Waffen-SS ادغام نمود. در آگوست همان سال ، هيتلر و هيملر اهدافي را براي تشكيل يگان هاي Waffen-SS بدين شرح بيان كردند :
• يگان هاي Waffen-SS به اجراي قوانين كشوري در مرزهاي بزرگتر شده امپراطوري آلمان كمك خواهند كرد.
• يگان هاي Waffen-SS معياري براي خلوص نژاد آريائي و فلسفه ناسيونال سوسياليزم ( نازي ) در نظر گرفته مي شوند.
• يگان هاي Waffen-SS بعنوان يگان هاي نظامي سازماندهي و بعنوان پليس دولتي انجام وظيفه خواهند نمود اما همواره براي انجام هرگونه ماموريت هاي ويژه در هر زمان آمادگي خواهند داشت .
• يگان هاي Waffen-SS از اختيارات كامل يگان هاي رزمي در خطوط مقدم نبرد برخوردار خواهند بود.
• يگان هاي Waffen-SS بر روي دشمنان داخلي در خاك آلمان متمركز خواهند شد و تمركز بر دشمنان خارجي ، بر عهده يگان هاي ورماخت ( ارتش آلمان ) خواهد بود.
• يگان هاي Waffen-SS تشكيلاتي منحصر بفرد و داراي ابعادي محدود خواهد بود.


همانگونه كه قبلا گفته شد ، يگان هاي Waffen-SS به لحاظ سياسي و عقيدتي ، يك تشكيلات نظامي نخبه و ممتاز همچون شواليه هاي قديم آلماني محسوب مي گرديد. سربازاني شجاع كه همزمان ايده آل هاي نازيسم و سمبلي از اشرافيت در امپراطوري آينده آلمان را به نمايش مي گذاشتند. اما جنگ جهاني دوم ، دگرگوني هاي عمده اي را در ساختار و اهداف Waffen-SS ايجاد نمود. در جريان جنگ جهاني دوم ، يگان Waffen-SS از 4 لشگر نخبه آلماني تبار به نيروئي متشكل از مليتها و زبان هاي مختلف به استعداد 400.000 نفر در 41 لشگر و چند يگان ديگر رشد نمود در حاليكه بيش از نيمي از اعضاي آن سربازان يا داوطلباني از ديگر كشورها بودند. اين امر سبب كسب شهرتي هولناك براي Waffen-SS شد و اين يگان درگير جنايات جنگي زيادي گرديد.

استعداد نظامي Waffen-SS در عاليترين سطح ، تنها معادل 10% ارتش آلمان بود . نيروهاي تانك (panzer ) يگانهاي SS هم 25% كل توان رزمي يگان هاي تانك نيروهاي مسلح آلمان را تشكيل مي داد. اما توانائي هاي رزمي SS به اندازه وسعت آن گسترش نيافته بود. در سال 1944 ، سازمان رزم Waffen-SS با ذكر " لشگرها " بزرگنمائي شده بود . توان رزمي اين لشگرها در حد گردان و اختلاطي از سربازان چند مليتي بود.

اگر چه اشتهار يگان هاي Waffen-SS بيشتر بخاطر كسب چندين موفقيت در مراحل پاياني جنگ بوده و غالبا از آن بعنوان يك تشكيلات نظامي منحصر بفرد ياد مي شود ، اما بسيار مهم است كه دانسته شود Waffen-SS هرگز وظيفه اصلي خود را در تامين امنيت داخلي رايش ، چه در بيان و چه در عمل رها نكرد. 

سایر تصاویر


 [External Link Removed for Guests]
نشان جمجمه , نشان رسمی یگانهای SS که عمدتا بر روی کلاه اعضای آن نقش بسته بود

[External Link Removed for Guests]
نمونه هائی از کلاه با نشان جمجمه و نشان روی بازوی چپ نظامیان  

توضیح مهم : کلیه تصاویر این پست توسط برادر گرامی جناب SHOLA تهیه گردیده است . تصویر تصویر

 تصویر
شماره پانزدهم [COLOR=#000000]- ویژه نامه بهار 1392 (بر روی تصویر کلیک نمائید)   
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
Junior Poster
Junior Poster
نمایه کاربر
پست: 109
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۰, ۵:۳۵ ب.ظ
محل اقامت: ایران عزیز
سپاس‌های ارسالی: 158 بار
سپاس‌های دریافتی: 158 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط sandking »

هیتلر فرد نماد گرایی بود
:-o اما من هنوز نفهمیدم اسکلت روی کلاه اس اس ها یعنی چی .میتونی توضیح بدی؟
یه روز خوب میاد
یه روز خوب میاد
یه روز خوب میاد

[External Link Removed for Guests]
Rookie Poster
Rookie Poster
پست: 24
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۹, ۹:۰۴ ب.ظ
سپاس‌های دریافتی: 31 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط kobra1996 »

خصوصیات یک فرد اصیل اریایی از نظر هیتلر و نیروهای ss چی بود
Novice Poster
Novice Poster
نمایه کاربر
پست: 51
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۱, ۴:۴۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 26 بار
سپاس‌های دریافتی: 191 بار
تماس:

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط 1939 »

بسیار عالی


اتهام جدیدی که به این گرو میزنن اینه که این گروه بهه روس ها ظلم میکردند

این نوشتار ها از کتاب خاطرات اولریخ رودل برگرفته شده

......هر دفعه که به پرواز در میامدیم زیبایی سلسله جبال قفقاز چشمان مارا خیره میکرد با این که من یک ورزشکار کوه پیما هستم و در کوههای جنوب اتریش زیاد گردش کرده ام می دیدم که همه کوههای جنوب اتریش از حیث زیبایی و عظمت به پای یک دره از کوههای قفقازیه نمیرسد بیخود نیست که سکنه کوه نشین قفقازیه جزو مستمر ترین مردم جهان هستند

در دامنه جبال قفقازیه گاو به قدری فراوان بود که باعث حیرت ما میگردید تازه به خاطر جنگ مقداری از گاو هارا به قسمت دیگری از روسیه منتقل کرده بودند میگفتند قبل از جنگ تنها اشامیدنی انان شیر و ماست گاو بوده است روستاییان یک سطل سفید سرشیر و ماست یا خامه را به بهای سه روبل به ما میفروختند یعنی تقریبا مفت میدادند و به همین جهت غذای ما سر شیر و خامه شده بود......

[External Link Removed for Guests]


وضع زندگی روستاییان انجا برای ما المانیها واقعا تماشایی بود روستاییان بومی در خانه هایی که عموما با گل ساخته شده بود زندگی میکردند و وقتی وارد هر یک از این کلبه ها میشدید میدید که هوای کلبه از فرط دود سیگار چنان سیاه شده که میتوان دود انرا با کارد برید زیرا تمام افراد ذکور خانواده بدون انقطاع یک نوع توتون بدبو موسو م به ((ماشورکارا)) میکشیدند بهترین مبل هریک از این کلبه ها یک بخاری سنگی به ارتفاع یک متر بود و بالای این بخاری به وسیله تخته اتاقی به وجود اورده بودند که سه نسل از کودکان جوانان و پیران در ان غذا میخوردند تولید مثل مینمودند و میمردند در بعضی از کلبه ها روستاییان ثروتمند زندگی میکردند وپای بخاری یک خوک کوچک و جسد مرغ و خروس دیده میشدو...(نشان روابط نزدیک المانها با مردم شوروی)

[External Link Removed for Guests]

مازاد بنزین خود را به روستاییان روسی میدادیم و در عوض جوجه تخم مرغ میگرفتیم ..من مدتی فکر میکردم که انها برای چه این بنزین را میخرند تا این که یکی از دوستانم گفت انها این نزین را بجای ودکا مینوشند! من او.ل این حرف را باور نمیکردم تا روزی یکی از روستاییان به من یک بطری ودکا فروخت و من جرعه ای از ان را نوشیدم و حس کردم از گلو تا ناف من اتش گرفت در صورتی که اگر بنزین خالص میخوردم انطور اتش نمیگرفتم و انوقت فهمیدم که انها حق دارند به جای ودکایی که خودشان تهیه میکنند بنزین ما را میاشامند.....

من از روستاییان رو سی شنیده بودم که میگفتند از اغاز عمر خود چنین سرمایی را تجربه نکرده بودند......

[External Link Removed for Guests]

در ان قریه کلبه ای بود که ما در انجا به مبادرت به استحمام طبق رسم روس ها میپرداختیم (اثر گرفتن از فرهنگ روسها ) این گونه استحمام از این قرار است که سنگ ها را بدوا در اتش میاندازند که گداخته شود و بعد کسانی که میخواهند استحمام نمایند لباس از تن میکنند و چند سطل اب به دست میگیرند و وارد کلبه ای که سنگ های گداخته انجا است میشوند و اب روی سنگ ها میریزند در نتیجه بخاری سوزان فضای کلبه را میگیرد و وقتی انسان حس کند که از شدت گرما دارد میسوزد باید از کلبه بیرون بدود و خود را روی برفها بیاندازد و بغلتد .......

[External Link Removed for Guests]

تصویر
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 1432
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 595 بار
سپاس‌های دریافتی: 10284 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط abdolmahdi »

سلام عليكم


 سرنوشت من چيست ، مردان Leibstandarte ... ؟ ... نمي دانم . اما يك چيز را مي دانم ، ... شما در خط مقدم نزاع حضور خواهيد داشت . تا زماني كه من افتخار رهبري منازعه را در راس حكومت رايش بر عهده دارم ، افتخار شما نيز همان خواهد بود ، هر كس كه نام مرا بر خود دارد ، در خط مقدم نبرد خواهد بود .  
  آدولف هيتلر در نطق خود در برابر افراد لشگر LSSAH در 26 دسامبر سال 1940 در Metz  



لشگر يكم زرهي SS – موسوم به Leibstandarte SS Adolf Hitler (LSSAH) Panzer-Division


 [External Link Removed for Guests]   لشگر  
  :
لشگر Leibstandarte يا اگر بخواهيم آن را با نام كامل بخوانيم ، Leibstandarte SS Adolf Hitler -LSSAH ، نخستين و احتمالا مهمترين يگان از لشگرهاي زرهي Waffen-SS بوده است .  
  دوران پس از جنگ جهاني اول و دهه 1920 ، سياستمداران و رهبران احزاب در آلمان به شدت توسط گروه هاي پرقدرت مخالف مورد تهديد قرار مي گرفتند . براي مقابله با چنين خطري ، احزاب عمده چپ و راست و طيف هاي مختلف سياسي در آلمان براي خودشان دسته هاي حفاظت شخصي مركب از وفادارترين طرفداران خود را تشكيل دادند تا از آنها در گردهمائي ها و سخنراني ها محافظت نمايند . حزب تازه تاسيس نازي هم از اين قاعده مستثني نبود و در مارس سال 1923اركان يگان حفاظت يا Stabswache توسط دو نفر از نخستين حاميان عمده هيتلر يعني Josef Berchtold و Julius Schreck شكل گرفت . دو ماه بعد اين گروه كوچك نام تهاجمي تر Stosstrupp Adolf Hitler به معني گروه ضربت آدولف هيتلر را براي خود برگزيد.  

 [External Link Removed for Guests]
يگان ضربت تازه تاسيس حزب نازي با نام Stosstruppe Adolf Hitler در سال 1923 قبل از كودتاي آبجو فروشي در ماه نوامبر . به پرچم امپراطوري آلمان دقت كنيد .  

 [External Link Removed for Guests]
Julius Schreck ، با يونيفورم SS و درجه  
  1923 براي حزب نازي و شخص آدولف هيتلر سال ملال انگيزي بود چرا كه در نوامبر همان سال كودتاي آبجو فروشي شكست خورد و هيتلر بجرم اقدام به كودتا در شهر مونيخ به زندان افتاد. حزب نازي و نيروي ضربت Stosstrupp نيز به فرمان مقامات دولتي ، منحل اعلام گرديدند. در سال 1925 هيتلر از زندان آزاد شد و حزب نازي مجددا و به سرعت بعنوان يك نيروي سياسي احياء گرديد . نيروي ضربت Stosstrupp نيز اين بار با تغيير نام به Schutzstaffel ( به معني يگان حفاظت ) به ميدان آمد كه مخففه آن كلمات SS بود . اين يگان تا قبل از سال 1929 كمتر از 300 نفر عضو داشت . فرمانده اين يگان هم بر عهده هانريش هيملر بود كه درجه Reichsführer-SS داشت .

تا قبل از سال 1933 به صورت رسمي ، هيچ شاخه مستقلي به صورت شناخته شده از سازمان SS وجود نداشت و همه اعضاي آن در تشكيلاتي به نام Algemeine SS (به صورت عمومي ) سازمان يافته بودند. پس ازرسميت يافتن يگان هاي ويژه ( مثل SD ) ، ساير اعضاء كه وابستگي هاي تشكيلاتي چنداني نداشتند در يگان (Algemeine SS ) شناخته مي شدند. تعداد انگشت شماري از افراد مورد وثوق توسط هاينريش هيملر براي خدمت در مراسم بزرگداشت و يا مقاصد امنيتي انتخاب شدند كه اين يگان جديد ، Verfügungstruppen (SS-VT) نام گرفت. اين يگان شامل داوطلباني بود كه بدليل طي كردن دوره هاي اجباري نظامي 4 ساله هنوز وارد خدمت سازماني نشده بودند . اين دسته معادل سه گردان نظامي استعداد داشت كه به خوبي آموزش هاي نظامي لازم را ديده ، به خوبي مسلح شده و براي سركوب هر شورش يا ناآرامي آماده بودند.  
 [External Link Removed for Guests]
رديف اول ، نفر دوم با پيراهن تيره هرمن گورينگ فرمانده آتي لوفت وافه ، نفر چهارم ارنست روم با زخم بر صورت و نفر پنجم (احتمالا) هاينريش هيملر فرمانده كل نيروهاي SS  
  از سال 1929 سازمان SS به سرعت گسترش پيدا كرد و به طور طبيعي استانداردهاي پرسنل آن نيز تا حدودي كاهش يافت. اين لغزش در اوايل سل 1933 و پس از دستيابي هيتلر به مقام صدارت عظمي در آلمان متوقف گرديد و تمام اعضاي سازمان مورد ارزيابي مجدد قرار گرفتند. تحولات سياسي هم هيتلر را به آنجا سوق داد تا يك يگان حفاظت را براساس درجات موجود در سازمان SS تاسيس نمايد.

همانطور كه قبلا هم ذكر شد ، هيتلر پس از رسيدن به مقام صدرات عظمي احساس كرد كه نياز به نيروهاي امنيتي بيشتري دارد. در 17 ماه مارس سال 1933 ، او به يوزف سپ ديتريش ، Josef "Sepp" Dietrich ، يكي از هواداران قديمي خود از شهر مونيخ كه مورد اطمينان كامل او بود ماموريت داد تا يگان ويژه محافظانش را ايجاد نمايد. سپ ديتريش در اوايل سال 1933 و با سرعت يگان محافظان هيتلر موسوم به SS-Stabswache Berlin ( گارد محافظان SS برلين يا همان ( SA را تاسيس نمود كه اعضاي آن با استانداردهاي سختي گزينش مي شدند . اين يگان جديد در ابتدا 120 نفر نيروي دستچين شده ( توسط سپ ديتريش) داشت و وظيفه آن حفاظت تمام وقت از جان هيتلر و اقامتگاه رسمي او در كاخ صدارت عظمي بود.  
 [External Link Removed for Guests]
تصويري از يوزف سپ ديتريش ، بنيانگذار يگان SS Stabswache Berlin .  

  يگان در ابتدا موسوم به SS-Wachverbände بود (كه در 29 مارس سال 1936 به SS-Totenkopfverbände تغيير نام داده شد .) دو ماه بعد اين يگان به Zossen SS Sonderkommando ( تكاوران مخصوص Zossen ) تغيير نام يافت كه يك گروهان موتوريزه را هم شامل مي شد و دو يگان به صورت زير مجموعه در Zossen و Jüterbog را شامل مي گرديد . اما اين عنوان نيز عمر كوتاهي داشت. سرانجام در سپتامبر سال 1933 در جريان گردهمائي حزبي و در دهمين سالگرد قيام ناموفق آبجوفروشي ، نام اين يگان بهSS-Leibstandarte Adolf Hitler (LAH) ( هنگ محافظان آدولف هيتلر ) تغيير داده شد و در نهم نوامبر همان سال ، اعضاي اين يگان جديد حفاظت ، سوگند وفاداري بي قيد و شرط خود به پيشواي جديدشان تا پاي جان را به جاي آوردند.

بعدها تحت فرماندهي سپ ديتريش ، Leibstandarte تبديل به برترين لشگر زرهي آلمان گرديد. شرايط ورود به Leibstandarte بسيار سخت و دشوار بود . براي مثال پيشينه خانوادگي افسران مي بايست تا سال 1750 – 1800 به عقب باز مي گشت و افراد با داشتن حتي كوچكترين شكستگي در دندان ، توسط دفاتر جذب و استخدام پذيرش نمي شدند و به يگان كم اهميت ترSS-VT (SS-Verfügungstruppe) و يا يگان موسوم به Totenkopfverbände ارجاع مي شدند كه براي ورود شرايط ساده تري داشتند . اما نخستين عمليات اين يگان ، مشاركت در يكي از ننگين ترين اقدامات فرا قانوني هيتلر ، يعني شركت در عمليات حذف ارنست روم و ساير مخالفين هيتلر در قويترين سازمان شبه نظامي آلمان با نام SA جريان عمليات شب چاقوهاي بلند (Night of Long Knifes ) براي تثبيت ديكتاتوري اش بود. سپ ديتريش خود شخصا در دستگيري و اعدام ارنست روم دخالت داشت ، اقدامي كه بيش از 20 سال بعد در دادگاه آلمان محكوم شد. به پاس اين خدمت ، در سال 1934 ، لشگر Leibstandarte به صورت ثابت گسترش زيادي پيدا كرد به طوريكه در مارس سال بعد تعداد نفرات آن به حدود يكهزار نفر بالغ شده بود كه به 7 گروهان تقسيم شده و در اكتبر همان سال نيز به وسايل موتوري مجهز شد. در اين مدت Leibstandarte اقدام به جذب فارغ التحصيلاني از دانشكده جديد نظامي كه در شهر Bad Tölz واقع در ايالت باواريا تاسيس شده بود نمود. يكي از نخستين فارغ التحصيلان دانشكده Bad Tölz فردي به نام Kurt Meyer بود كه بعدها تبديل به يكي از فرماندهان پرآوازه و معروف لشگر Leibstandarte گرديد.  

 [External Link Removed for Guests]
دانشجويان Leibstandarte در حال آموزش در مدرسه نظام Bad  

  طول اين مدت ، سازماندهي و تجديد سازمان انجام گرفته توسط سپ ديتريش فرمانده لشگر به نتيجه رسيد و Leibstandarte اين يگان جديد به صورت كاملا موثري از فرمان هاينريش هيملر خارج و به صورت گارد شخصي هيتلر در آمد . در سال 1934 و به فرمان هاينريش هيملر پيشوند SS به نام اين يگان افزوده شد . از اين روي اين يگان در آوريل همان سال به آخرين نام خودLeibstandarte SS Adolf Hitler (LSSAH) تغيير نام يافت .

اين يگان جديد كه در سال 1934 از نيروهاي غيرمتمركز SS موسوم به SS-VT تشكيل شده بود ، در قالب سه هنگ مسلح SS به اين شرح درآمد :
SS 1 Deutschland - A - سال 1934
B - SS 2 Germania - سال 1936
C - SS 3 Der Fuhrer – سال 1938

اين آخرين بخش از تولد يكي از بزرگترين و مخوف ترين يگان هاي دوران حكومت آلمان نازي بود. در آغاز سال 1935 Leibstandarte بيش از 2500 نفر عضو داشت . در همان سال هيتلر فرماني صادر كرد كه بموجب آن با پرسنل Leibstandarte مي بايست همسان با ساير اعضاي ارتش برخورد مي شد و خود Leibstandarte نيز مي بايست آمدگي رزمي خود را حفظ مي نمود . تساوي نيروهاي Leibstandarte با ساير يگان هاي ارتش چندان به طول نيانجاميد و افراد اين يگان به لحاظ حقوق و مزايا و انجام ماموريت هاي نظامي از سطحي يكسان برخوردار شدند. اين امر در نخستين ماموريت سربازان Leibstandarte با عبور در خيابان هاي شهر Saarbrücken واقع در ايالت سارلند كه در يكم مارس سال 1935 باشغال آلمان درآمد كاملا نمود پيدا كرد. در 26 فوريه سال 1935 ، يك گروه كوچك از افراد LSSAH به منطقه مورد مناقشه سارلند Saarland درقالب گروه پيشرو اعزام گرديد . اندكي بعد در 25 فوريه ، چهار گردان ديگر به همان منطقه وارد شدند تا در جشن هاي انضمام سارلند ( سودت) به خاك آلمان شركت نمايند. بعدها در يكم مارس ، ساير يگان هاي LSSAH به يگان هاي مستقر در آن منطقه ملحق شدند. آنها نخستين سربازان آلماني بودند كه پس از جنگ جهاني اول در حال رژه بودند.  

 [External Link Removed for Guests]
سردوشي و سرآستين افراد لشگر  
  LSSAH با سر دوشي هائي كه روي آنها LAH نوشته شده بود كه افراد Leibstandarte را از ساير يگان هاي SS-VT و نيز يگان هاي بعدي Waffen-SS متمايز مي ساخت . همچنين اين يگان مفتخر به دريافت سرآستين هاي ويژه كه تنها نام Adolf Hitler با خط سنتي Sütterlin بر روي آنها نقش بسته بود گرديده بودند . در همين حال ، يگان Leibstandarte به وظيفه اصلي خود يعني حراست از كاخ صدارت عظمي رايش ادامه مي داد و در بازي هاي المپيك تابستانه و زمستانه در سال بعد به ايفاي نقش پرداخت . در جريان اين رخ دادها ، افراد Leibstandarte يونيفورم سنتي سياه رنگ خود را با تجهيزات چرمي سفيد رنگ ويژه مراسم رژه بر تن مي كردند.  
 [External Link Removed for Guests]
سربازان Leibstandarte در كاخ صدارت عظمي با تجهيزات سفيد در مراسم رسمي استقبال از يك ميهمان خارجي

[External Link Removed for Guests]
سربازان Leibstandarte با كمربند و دستكش هاي چرمي سفيد . سال 1936  
  آنجائيكه دوره هاي آموزشي سربازان Leibstandarte تا حد زيادي شامل مشق رژه و قدم رو بود ، اصطلاحا به افراد لشگر " سربازان خيابان هاي آسفالت " مي گفتند . اصطلاحي كه خيلي زود اشتباه بودن آن مشخص گرديد چرا كه آموزش هاي سخت از آنان مرداني بي پروا در ميدان نبرد ساخته بود. ژنرال ابرهارد فون مكنزن Eberhard von Mackensen نوشت : " هر لشگري دلش مي خواست كه Leibstandarte را در كنار خود داشته باشد . مخصوصا در هنگام نبرد چه در دفاع و چه در حمله . ديسيپلين درون سازماني ، بي باكي توام با خونسردي ، ثبات تزلزل ناپذير و مثال زدني در دشواري ها ، رفاقت بين افراد لشگر ( كه جدا شايسته ستايش بود ) ، تمام اين ها خصوصيات برجسته و مهمي بود كه بهتر از آن امكان نداشت " .  
 [External Link Removed for Guests] 
  سال 1937 ديگر Leibstandarte بعنوان يك يگان ممتاز شناخته مي شد و تعداد زيادي نيز آماده پيوستن به اين يگان بودند. در ميان اين افراد جواني 22 ساله به نام ميشائيل ويتمن Michael Wittmann نيز وجود داشت كه در آوريل همان سال در آموزشكده نظامي Leibstandarte واقع در Berlin-Lichterfelde پذيرفته شده بود . تمرينات نظامي و اردوهاي خارج از شهر به وفور انجام مي گرفت و افراد LSSAH آموزش هاي سخت نظامي را با افتخار حراست از هيتلر تركيب كرده و در رخ دادهاي مهمي به نمايش مي گذاشتند. آنها در جريان الحاق اطريش به خاك آلمان در آوريل سال 1938 و نيز در جريان اشغال خاك سودتلند و متعاقبا اشغال چكسلواكي نقش مهمي را ايفاء كردند.  

 [External Link Removed for Guests]
تصويري بسيار جالب از سران نازي در سالهاي نخست . پشت به تصوير ارنست روم ، نفر جلو آدولف هيتلر و نفر وسط رديف عقب ، رودلف هس معاون هيتلر كه بعدها به انگلستان گريخت  

مشاركت در جنگ

 من در يكم ماه مه سال 1941 به عضويت لشگر Leibstandarte SS Adolf Hitler درآمدم. به عنوان يك برليني هيچ ترديدي براي عضويت در اين يگان رزمي در ذهنم وجود نداشت . من اغلب افراد اين لشگر را در حال رژه در شهر ، يا در حال مراقبت از كاخ صدارت عظمي مي ديدم. آنها يونيفورم هاي زيبا ، رفاقت و از همه بالاتر، قد و قامت بلند بالائي داشتند. هيچكدام كمتر 182 سانتيمتر نبودند. گروهبان SS – اروين بارتمن  
  سپتامبر سال 1939 و در جريان اشغال خاك لهستان توسط آلمان ، يگان هاي Leibstandarte به استعداد 3700 نفر در 4 گردان پياده نظام كامل با يگان توپخانه ، شناسائي و ضد تانك آرايش يافته بودند.افراد اين يگان جديد و ممتاز آلماني اكنون براي آنچه كه بزرگترين چالش ناميده مي شد آماده بودند : جنگ جهاني دوم .

هنگ Leibstandarte بعدها در طول جنگ جهاني دوم با نام 1st SS Panzer Division ( لشگر يكم زرهي SS ) شناخته مي شد. اين هنگ در جريان الحاق اطريش به خاك آلمان ( در حاليكه هنوز به عنوان يك هنگ شناخته مي شد ) به عنوان بخشي ازارتش 16 تحت فرماندهي ژنرال هاينز گودريان و بعدا در اشغال خاك چكسلواكي نيز مشاركت داشت. اين هنگ به قرارگاه گروه رزمي جنوب پيوست و نخستين و خطيرترين عمليات خود را در جبهه رودخانه Prosna انجام داد . در گزارشي چنين مي خوانيم :

هنگ Leibstandarte تنها توانائي انجام بخشي از ماموريت محوله را داشت . اين هنگ موفق شد تا در يك حمله غافلگيرانه پلي را در Gola تصرف نمايد اما در جاده اصلي در حاشيه جنوبي Boleslawez به كمين برخورد كرد. در اين محل بود كه هنگ Leibstandarte نخستين تلفات را متحمل گرديد و وارد يك نبرد خانه به خانه با دشمن خسته و كم توان خود شد . سربازان اين يگان قبلا در مورد ( جنگ خانه به خانه ) آموزش نديده بودند. بخش عمده اي از نيروهاي Leibstandarte وارد معركه نشد . از فرصت دور زدن دشمن در شرق Boleslawez استفاده نشد و توپخانه سنگين براي شليك از يك خانه به خانه ديگر مورد استفاده قرار گرفت. هنگ فقط به جلو حركت مي كرد در حاليكه جان تمام سربازان به خطر نابودي افتاده بود. در چنين شرايطي نبرد فقط از طريق دسته هاي جلودار هدايت مي شد و با قيمانده نفرات Standarte درست پشت سر آنها منتظر مي ماندند. فرماندهي به صورت واقعي در هدايت اين هنگ وجود نداشت. با فرا رسيدن شب ، Leibstandarte به جز منطقه Meleschin ، هنوز نتوانسته بود به Wieruszow دست يابد . ماموريت به انجام نرسيد.

سپس ، هنگ Leibstandarte به لشگر 17 پياده نظام ملحق و مامور شد تا پوشش جناح جنوبي عمليات را تامين نمايد. اين هنگ وارد نبردهاي خونين زيادي با تيپ سواره نظام لهستان گرديد كه قصد داشت تا جناحين نيروهاي در حال پيشروي آلمان را مورد حمله قرار دهد. در پابيانيس Pabianice ، شهري در نزديكي لودژ Łódź ، تيپ LSSAH با عناصري از لشگر 28 پياده نظام و تيپ سواره نظام موسوم به Wołyńska وارد نبردي تن به تن و خونين گرديد.  

 [External Link Removed for Guests]
هيتلر در حال بازديد از پادگان LSSAH  

  از موفقيت در نبرد پابيانيس ، هنگ LSSAH با الحاق به لشگر چهارم زرهي تحت امر ژنرال گئورگ هانس راينهارت Georg-Hans Reinhardt منطقه عملياتي خود را تغيير داد و مانع فرار نيروهاي محاصره شده لهستاني گرديد و از سوي ديگر ضد حملات نا اميدانه يگانهاي ديگر ارتش لهستان براي كمك به نيروهاي بدام افتاده و شكستن حلقه محاصره را نيز دفع نمود. هنگ LSSAH و نيز SS-VT (يگان عمومي SS ) توانستند با وجود تلفات بالا در طول اين جنگ ، خود رابه عنوان يك يگان موثر عملياتي نشان دهند . پس از نبرد لهستان ، LSSAH به آلمان بازگشت و مورد بازسازي قرار گرفت.

عمليات اشغال فرانسه و هلند به صورت همزمان در تاريخ 10 ماه مه سال 1940 صورت پذيرفت. اين بار نيروهاي LSSAH در جبهه غرب و بر عليه كشورهاي كوچك و ضعيف وارد نبرد گرديد و با انتقال به مرز هلند درعمليات سقوط Gelb مشاركت داشت و در همان روز 10 ماه مه ، با پوشش منطقه اي به وسعت 75 كيلومتر و با هدف تصرف پل بسيار مهم بر روي رودخانه Ijssel در نزديكي منطقه Zutphen ، نقش يگان پيشقراول را در پيشروي زميني به درون هلند بازي كرد اما پس از رساندن خود به هدف اصلي ، دريافت كه پل قبلا منهدم گرديده است. در طول 4 روز نبردهاي بعدي LSSAH توانست 215 كيلومتر را پوشش دهد و به نيروهاي چترباز تحت فرمان ژنرال كورت اشتودنت Kurt Student' ملحق شود اما در يك حادثه مشكوك ، ژنرال كورت اشتودنت در نزديكي آمستردام به اشتباه مورد اصابت قرار گرفت كه سبب مجروحيت شديد وي و بدنامي براي هنگ LSSAH گرديد. پس از تسليم هلند در 14 ماه مه ، هنگ LSSAH به عنوان نيروي ذخيره در گروه رزمي ارتش B قرار گرفت .

در عمليات تسخير فرانسه ، هنگ LSSAH به قرارگاه رزمي ارتش چهاردهم پيوست و بعنوان يك هنگ مستقل ، در دومين و آخرين مرحله عمليات براي اشغال فرانسه شركت جست و از طريق سرپل هاي ايجاد شده در منطقه Amiens ، جنوب فرانسه را مورد حمله قرار داد اما با مقاومت شديد نيروهاي فرانسوي مواجه و متوقف گرديد. پس از كسب موفقيت هاي جزئي و اندكي پيشروي ، قرارگاه ارتش چهاردهم به 75 مايلي شرق فرانسه انتقال يافت. اين بار حمله بسيار موفقيت آميز بود و ارتش چهاردهم به سرعت اقدام به پيشروي و با عبور از رودخانه Seine نيروهاي بيشمار فرانسوي را كه در حال عقب نشيني بودند در منطقه Loire قيچي نمود. پس امضاي معاهده آتش بس ، ارتش چهاردهم عمليات خود را در غرب به پايان رساند و به سمت مناطق جنوبي هم مرز با اسپانيا حركت نمود تا بتواند امنيت مناطق باقيمانده فرانسه را تامين كند.  

  در بالكان و ارتقاء به سطح تيپ

بدنبال تسليم فرانسه و اتمام عمليات ، هنگ LSSAH در آنجا باقيماند تا استراحت كند و مورد بازسازي قرار گيرد. در واقع LSSAH يك نيروي ذخيره محسوب مي شد . در آگوست سال 1940، هنگ LSSAH به جايگاه يك تيپ گسترش و ارتقاء يافت. يگ گردان توپخانه ضدهوائي (FlaK ) و يك گردان مكانيزه (StuG ) در ميان يگان هاي تخصيص يافته به اين تيپ تازه تاسيس وجود داشت . در طول ماه هاي بعدي سال 1940 ، تيپLSSAH مشغول انجام تمرينات آبي خاكي جهت اجراي عمليات سي لو Seelöwe با هدف عبور از كانال مانش و اشغال خاك انگلستان بود . پس از ضد حمله زرهي نيروهاي انگليسي در منطقه آراس ، هنگ LSSAH به همراه لشگر SS-Verfügungs به سمت خطوط درگيري اعزام شد و در مناطق اطراف بندر دونكرك استقرار يافت و با تحت فشار قرار دادن خطوط دفاعي قواي انگليس ، حلقه محاصره را به دور آنان و نيز برخي يگان هاي فرانسوي مستقر در منطقه تنگتر نمود . در منطقه Wormhoudt هنگ LSSAH فرمان هيتلر مبني بر ادامه حمله و متوقف نمودن آتشباري توپخانه انگليس مستقر بر روي بلندي هاي Wattenberg را ظاهرا ناديده گرفت . در اين عمليات ، هنگ LSSAH تلفات زيادي را متحمل شد.  

 [External Link Removed for Guests]
ويلهلم  
  از اجراي حمله ، عناصري از گردان دوم هنگ LSSAH ، تحت امر سروان SS ، ويلهلم مونكه Wilhelm Mohnke به اشتباه دريافت كه فرمانده لشگر آنها ، سپ ديتريش Sepp Dietrich در نبرد كشته شده است. متقابلا نيروهاي آلماني در واكنشي كه از آن با نام كشتار Wormhoudt ياد مي شود ، حدود 80 اسير انگليسي جمعي گردان دوم هنگ سلطنتي Warwickshire را به جوخه آتش سپردند . اگرچه وقوع اين كشتار جاي بحث دارد اما نمي توان سطح دخالت سروان مونكه را در اين واقعه بدرستي تعيين نمود و به همين دليل او هرگز با دادگاه نظامي مواجه نگرديد . حادثه Wormhoudt نشان مي دهد كه افراد LSSAH نه تنها اعضاي يك يگان ممتاز نظامي بودند بلكه حتي آموزشهاي سياسي لازم را هم آموخته بودند. هنگ LSSAH نبرد را در ساحل نزديك بندر دونكرك به پايان رساند .

پس از لغو عمليات Seelöwe در ماه مارس سال 1941 ، LSSAH به بلغارستان اعزام شد تا براي اشغال بالكان و يونان طي عمليات موسوم به ماريتا Marita آماده شود. عمليات ماريتا در 6 آوريل سال 1941 آغاز شد. تيپ Standarte در اين عمليات مي بايست مسير لشگر نهم زرهي ، جمعي سپاه 40 زرهي تحت امر ژنرال گئورگ اشتوم Georg Stumme را طي مي نمود. هنگ LSSAH با عبور از مرز در منطقه Prilep ، خيلي زود خود را در عمق خاك يونان يافت. در دهم آوريل اين نيروها توانستند تا منطقه Vevi را به تصرف خود درآورند. نيروهاي كمكي تحت فرمان سرگرد SS كورت مه ير Kurt Meyer وظيفه درهم كوبيدن مقاومتها در گذرگاه Klissura در جنوب غرب Vevi و پس از آن پيشروي به سمت كاستوريا Kastoria با هدف قيچي كردن نيروهاي يوناني و كامون ولث را بر عهده داشتند. مقاومت لشگر 20 ارتش يونان بسيار خشم آلود بود. برخي گفته اند تنها زماني يگان هاي SS موفق به تصرف گذرگاه Klissura شدند كه كورت مه ير Kurt Meyer فرمانده آنها ، نارنجكي را در جلوي پاي گروهي از سربازانش انداخت .  

  يكم تحت امر سرگردSS ، فريتز ويت Fritz Witt نيز وظيفه پاكسازي گذرگاه موسوم به Klidi در جنوب منطقه Vevi را برعهده داشت كه بشدت توسط نيروهاي استراليائي ، انگليسي و نيوزيلندي از آن دفاع مي شد . نيروهاي سرگرد Witt تقويت شدند و گروه رزمي Witt نام گرفتند. يك افسر استراليائي ، رانندگان آلماني را هنگام رانندگي " گستاخ " توصيف كرده و مي نويسد " ... كاميون هاي آلماني در پائين جاده تا فاصله 3000 ياردي نيروهاي ما جلو مي آمدند " در حاليكه هنوز نيروهاي SS را در منطقه خالي نكرده بودند. آلمانها فشار زيادي آوردند تا جاده را تصرف كنند اما براي بيش از دو روز با مقاومت شديدي مواجه شدند. در صبح روز 12 آوريل ، آلمانها حمله اي را انجام دادند و تا پايان بعدازظهر همان روز گذرگاه پاكسازي شده بود. گردان يكم موفق شده بود تا 520 سرباز دشمن را در مقابل 37 كشته و 95 اسير به اسارت خود در آورد.  

  سقوط دو گذرگاه ، خط اصلي مقاومت ارتش يكم يونان درهم شكسته شد و جنگ به عمليات براي جلوگيري از فرار دشمن تبديل گرديد. در 20 آوريل ، در ادامه جنگ شديد تن به تن در يك گذرگاه مرتفع بارتفاع 5000 متر موسوم به متسوون Metsovon در كوههاي پينداس ، فرمانده ارتش يكم يونان ، لشگريانش را به طور كامل و دست نخورده تسليم ژنرال ديتريش آلماني نمود. اكنون نيروهاي مشترك المنافع انگليس ( استراليا ، نيوزيلند و انگليس) تنها قواي متفقين باقيمانده در يونان محسوب مي شدند كه در حال عقب نشيني و عبور از كانال كورينيت Corinth به سمت پلوپونزوس Peloponnesos بودند. در 26 آوريل ، تيپ LSSAH به خليج پاتراس Patras رسيد و ژنرال ديتريش آلماني دستور داد تا براي جلوگيري از فرار نيروهاي مشترك المنافع انگليسي ، نيروهايش از خليج عبور كرده و شهر پاتراس را در پلوپونزوس به تصرف خود درآورند. از آنجائيكه هيچ كشتي براي حمل و نقل وجود نداشت ، آلمانها از كشتي هاي ماهيگيري استفاده كرده و با موفقيت عبور از خليج پتراس را تكميل نمودند درحاليكه بخش عمده اي از تجهيزات سنگين خود را پشت سر بر جاي نهاده بودند. در 30 آوريل ، آخرين نيروهاي مشترك المنافع انگليسي اسير شده و يا فرار كرده بودند . عمليات تعقيب و شكار نيروهاي متفقين 18 روز به طول انجاميد . تا پايان ماه آوريل نيروهاي انگليسي در سواحل Kalamata با وضعيتي شبيه به آنچه كه در بندر دونكرك برسرشان آمده بود مواجه شدند و به سختي توانستند خود را به جزيره كرت برسانند. تيپ LSSAH جايگاه افتخار را در مراسم رژه پيروزي در شهر آتن به دست آورده بود.  
 [External Link Removed for Guests]
تعدادي از افسران لشگرLSSAH  
 
پس از نبردهاي موفق در يوگسلاوي و يونان ، هاينريش هيملر دستور داد تا هنگ LSSAH مجددا سازماندهي و اين بار به شكل صوري و تنها در حد يك اسم ، تا سطح لشگر ارتقاء يابد . در اين حالت ، اگر چه هنگ LSSAH در اندازه يك تيپ تقويت شده بود اما در ابعاد يك لشگر موتوريزه سازماندهي شده و عنوان لشگر يكم زرهي SS آدولف هيتلر نام گرفته بود. با اين وجود هنوز زمان آنكه در حد يك لشگر زرهي كامل تجهيز شود فرا نرسيده بود . پس از انجام عمليات موفقيت آميز ماريتا Marita به هنگ LSSAH فرمان داده شد تا خود را به شمال رسانده و براي انجام عمليات حمله ارتش آلمان به خاك روسيه موسوم به Barbarossa به نيروهاي آلماني جمعي قرارگاه جنوب ملحق گردد.LSSAH با الحاق به ارتش پنجاه و چهارم ، درعمليات بارباروسا Barbarossa شركت نمود هر چند در مراحل آغازين حمله ، در حالت ذخيره قرار داشت. در ماه آگوست به قرارگاه رزمي جنوب ، گروه زرهي يكم تحت امر فلد مارشال اوالد فون كلايست Ewald von Kleist پيوست و در نبرد اومان Uman و در نهايت محاصره سنگين و تصرف شهر كي يف مشاركت نمود . در اين مدت ، لشگرLSSAH درگير نبردهاي بسيار سنگيني شد كه در اين ميان گروه رزمي تحت فرمان كورت مه ير Kurt Meyer عملكرد خيره كننده اي داشت . در 27 ژوئن سال 1941 ، لشگر LSSAH 10.796 نفر سرباز داشت .

در 17 سپتامبر سال 1941 حمله گسترده اي براي تصرف شبه جزيره كريمه صورت گرفت. در اين عمليات ، لشگر LSSAH درگير نبرد شديدي در شهر پركوپ Perekop گرديد تا پس از عبور از آن برزخ ، بتواند مواضع نيروهاي روس ها را در آبراه Tarter مورد حمله قرار دهد. در ماه نوامبر لشگر LSSAH مجددا به گروه رزمي زرهي يكم بازگشت و وارد نبردهاي خونيني براي تصرف شهر روستوف Rostov گرديد كه شهر در پايان ماه نوامبر به تصرف آلمانها درآمد. در طول عمليات بارباروسا ، لشگر LSSAH توانست 960 كيلومتر در عمق خاك روسيه پيشروي نمايد.


پاتك هاي سنگين روسها در طول زمستان سبب شد تا قرارگاه رزمي جنوب از محور روستوف – دن به مواضع پدافندي در حاشيه رودخانه Mius عقب نشيني نمايد . لشگر LSSAH در طول زمستان و در دماي -40°C ، نبردهاي دفاعي شديدي را پشت سر گذاشت در حاليكه سربازان از حداقل لباس گرم زمستانه و جيره غذائي حداكثر به وزن 150 گرم در روز براي هر نفر برخوردار بودند. با اين وجود لشگر توانست به مقاومت خود ادامه دهد. پس از فصل بهار ، لشگر خسته ، در عمليات Fall Blau ، عمليات بازپس گيري محور روستوف به دن كه منجر به تصرف آن شهر در اواخر جولاي سال 1942 گرديد مشاركت جست. پس از اتمام عمليات ، لشگر LSSAH كه كاملا از پاي درآمده و به حداقل توان رزمي خود رسيده بود ، از خطوط درگيري به عقب كشيده شد تا با اعزام به منطقه نورماندي در فرانسه اشغالي به ارتش زرهي جديد التاسيس SS ملحق شود و مورد بازسازي قرار گيرد.  

 [External Link Removed for Guests]
توپ خودكششي 75 ميليمتري ضد زره murder III جمعي هنگ يكم لشگر Leibstandarte در نزديكي خاركف . سال 1943  
 

اين لشگر در تابستان سال 1942 براي بازسازي به پاريس منتقل و در آنجا عملا به سطح يك لشگر كامل زرهي ارتقاء يافت. با عنايات رايشز فوهرر ، هاينريش هيملر و همكاري سرلشگر SS ، پل هوسر Paul Hausser كه فرماندهي يگان هاي زرهي SS را بر عهده داشت ، چهار لشگر مكانيزه SS با نام هاي LSSAH, Wiking, Das Reich و Totenkopf به هنگ هاي زرهي با ظرفيت كامل مجهز شده بودند . اين نشان مي داد كه هنگ هاي زرهي SS از تمام ظرفيت هاي لازم يك لشگر زرهي برخوردارند اما هنوز نام لشگر بر آنها اطلاق نگرديده است. علاوه بر اين ، هنگ LSSAH ، 9 دستگاه تانك Tiger 1 دريافت نمود كه اين تانكها در گروهان 13 جمعي هنگ يكم زرهي بكار گرفته شدند. در پايان سال 1942 ، تعداد نفرات لشگر بالغ بر 20.800 سرباز آماده به رزم شده بود .

شكست محاصره استالينگراد و به دام افتادن ارتش ششم به معني از دست رفتن تمام جبهه شرق بود. از اينروي فلدمارشال اريخ فون مانشتاين Erich von Manstein ، فرمانده قرارگاه عملياتي Don ، براي متوقف كردن پاتك ارتش سرخ به منطقه خاركف درخواست نيروي كمكي نمود . متعاقبا به يگان هاي زرهي SS فرمان حركت به جبهه شرق و الحاق به قواي تحت امر فون مانشتاين داده شد. LSSAH در اواخر ژانويه سال 1943وارد منطقه عملياتي شد و ماموريت يافت تا بعنوان بخشي از نيروهاي زرهي تحت فرمان ژنرال هوسر از شهر خاركف دفاع نمايد. در مقابل آنها صدها تانك T-34 متعلق به گروه رزمي پوپوف Popov ( سپاه زرهي پيشرو ارتش سرخ در تمامي حملات ) قرار گرفته بود.  
 [External Link Removed for Guests]
مكس ونشه  
  روز هشتم و نهم فوريه سال 1943 ، هنگ يكم لشگر زرهي LSSAH به فرماندهي سرگرد SS ، فريتز ويت Fritz Witt به موازات هنگ زرهي ديگر به فرماندهي سرگرد SS ، مكس وونشه Max Wünsche ، عمليات تاخيري را در نزديكي شهر Merefa با هدف متوقف ساختن حمله سنگين زرهي ارتش سرخ به اجرا درآوردند. لشگر روس مجبور شد تا در شرايطي دشوار، چند هفته را به حالت دفاعي سپري سازد و سرانجام به داخل شهر خاركف عقب نشيني نمود .

با وجود وارد آمدن تلفات سنگين بر ارتش سرخ و دفع تمام حملات دشمن ، روسها موفق شدند تا دشمن را دور بزنند. در 15 فوريه ژنرال هوسر مجبور شد تا فرمان هيتلر مبني بر حفظ شهر خاركف به هرقيمتي را ناديده بگيرد و به يگان هاي زرهي SS فرمان تخليه شهر و عقب نشيني نيروها به سمت كراسنوگراد Krasnograd را ابلاغ كرد. در تمام طول هفته بعدي ، نيروهاي زرهي SS موفق شدند تا با انجام يك سري نبردهاي سنگين و درخشان گروه رزمي پوپوف Popov را نابود سازند . لشگر LSSAH بيشترين مشاركت را در اين نبردها داشت و توانست لشگرهاي روسي زيادي را منهدم سازد.  

 [External Link Removed for Guests]
سرگرد SS ، فريتز ويت Fritz Witt در حال پيشروي در خيابان سومسكايا در شهر خاركف . مارس سال  
  ژنرال هوسر فرمان داد تا خاركف مجددا بازپس گرفته شود. سه لشگر زرهي SS يعني LSSAH ، Das Reich و Totenkopf راس پيكان حمله آلمان را تشكيل مي دادند. حمله در دوم مارس آغاز گرديد و لشگر LSSAH به سه دسته رزمي تقسيم شد كه مي بايست مستقيما به جلو حمله و خاركف را تصرف مي نمود. براي تصرف شهر خاركف ، LSSAH وارد چند هفته نبرد خونين گرديد. يگان هاي عملياتي مه ير ( تحت فرمان كورت مه ير Kurt Meyer ) توانستند به داخل خطوط دفاعي ارتش سرخ نفوذ كنند . يگان هاي رزمي ويت ( تحت امر سرگرد فريتز ويت Fritz Witt) حملات سختي را بر ضد نيروهاي عمده روس در نزديكي Dergatschi و قبل از عقب نشيني آنها به درون شهر اجرا كردند. هر دو يگان رزمي فوق در طول عمليات چند بار با يكديگر اشتباه شده و خطوط خود را قيچي كردند . از سوي ديگر نيروهاي رزمي پايپر ( تحت امر يوآخيم پايپر Joachim Peiper ) توانستند خطوط دفاعي مدافعين بر سر راه خود را درهم بشكنند. سرانجام در 21 مارس نبرد به پايان رسيد و شهر خاركف مجددا به دست قواي آلمان افتاد در حاليكه نيروهاي پايپر توانسته بودند تا منطقه بلگورود Belgorod پيشروي نمايند.   بزرگداشت 4500 نفر كشته شدگانلشگر Leibstandarte در اين نبرد ، ميدان سرخ شهر خاركف به ميدان لشگرمحافظان SS آدولف هيتلر (Platz der Leibstandarte SS Adolf Hitler ) تغييرنام داده شد . پس از آن ، لشگر Leibstandarte مجددا به عقب انتقال يافتتا مورد بازسازي و تجديد سازمان قرار گيرد.   
 [External Link Removed for Guests]
يوآخيم  

 

در بهار سال 1943 ، لشگر Leibstandarte فرصت يافت تا بازسازي و تجديد سازمان گردد و با فرا رسيدن ماه ژوئن همان سال ، اين كار به صورت كامل صورت پذيرفت. استعداد زرهي اين لشگر شامل 12 تانك Tiger I ، 72 تانك Panzer IV ، 16 تانك Panzer III و Panzer II و 31 دستگاه تانك StuG بوده است . در اواخر ژوئن سال 1943، وضعيت ارتش زرهي يكم تغيير نام را ايجاب مي نمود. به همين دليل ارتش يكم زرهي SS تحت امر ژنرال پل هوسر به ارتش دوم زرهي SS تغيير نام داده شد.

متعاقبا ارتش دوم زرهي SS به سمت شمال منطقه بلگورود اعزام شد تا در عمليات هجومي تابستانه ارتش ارتش آلمان موسوم به سيتادل Citadel مشاركت نمايد. لشگر LSSAH به همراه لشگر Totenkopf و لشگر Das Reich در نوك پيكان حمله ارتش چهارم زرهي تحت امر ژنرال هوث Hoth قرار داشتند و موظف بودند تا به عمق جناح جنوبي منطقه كورسك نفوذ نمايند. ارتش نهم تحت امر فلدمارشال والتر مودل Walter Model نيز وظيفه نفوذ به جناح شمالي كورسك را بر عهده داشت و هر دو ارتش يكديگر را در شهر كورسك ملاقات مي كردند و در نتيجه بخش عمده اي از ارتش سرخ به محاصره در مي آمد.

در 28 ژوئن نيروهاي ارتش دوم زرهي SS به محل استقرار مورد نظر رسيد و آماده انجام عمليات گرديد. زمان آغاز حمله براي پنجم جولاي تعيين گرديد . يك روز قبل ، در چهارم جولاي نيروي ارتش دوم زرهي SS در حاليكه نيروهاي ارتش هجدهم زرهي را در سمت چپ و ارتش سوم زرهي را در سمت راست خود داشت ، اقدام به انجام حملاتي كوچك براي تصرف پست هاي ديده باني نمود. درگيري ها در تمام طول روز به درازا كشيد و گردان پيشگام لشگر LSSAH براي پاكسازي سنگرها و استحكامات روسها فعاليت زيادي را انجام داد.  

 [External Link Removed for Guests]
كهنه سرباز ارتش ، فلدمارشال گرد فون رونشتت Gerd von Rundstedt در كنار فرماندهان ارشد Waffen-SS ايستاده است . كورت مه ير ، فريتز ويت و سپ ديتريش . در اين زمان ديتريش فرمانده لشگر يكم زرهي SS بود در حاليكه بعدها مه ير و ويت به فرماندهي لشگر دوازدهم SS موسوم به Hitlerjugend منصوب شدند. كورت مه ير خيلي زود جوان ترين ژنرال در نيروهاي مسلح آلمان شد و فرماندهي لشگر مذكور را پس از كشته شدن فريتز ويت در سال 1944 بر عهده گرفت .  

  از طريق شبكه جاسوسي موسوم به Lucy Spy Ring در اروپا از قريب الوقوع بودن حمله آلمانها آگاه شده بودند . اسارت تعدادي از نيروهاي آلماني هم جزئيات بيشتري از مختصات و اهداف حمله اصلي را براي روسها آشكار ساخت . قبل از سپيده دم روز 5 جولاي سال 1943 ، توپخانه ارتش سرخ اقدام به گلوله باران سنگين مواضع و مناطق استقرار نيروهاي آلماني نمود. با اين وجود ، حمله با اندكي تاخير ، راس ساعت مقرر آغاز گرديد و در طول نبردي كه شايد بتوان آن را بزرگترين نبرد هوائي تاريخ نام نهاد ، هواپيماهاي آلماني در مقابل هجوم گسترده هواپيماهاي روس كه قصد داستند تا لوفت وافه را در روي زمين نابود سازند ، وارد عمل گرديد.

تانكهاي لشگر LSSAH به سرعت اقدام به پيشروي نموده و خيلي زود به خطوط توپهاي ضدتانك روسها رسيدند. سيستم هاي دفاعي با دقت درست شده روسها تواست از سرعت حمله آلمانها بكاهد اما بر خلاف منطقه عملياتي ژنرال مودل Model در جناح شمالي كورسك ، ارتش چهارم زرهي كه در راس آن لشگر LSSAH قرار داشت ، متوقف نگرديد و سرانجام خطوط دشمن را شكافت.

در نهم جولاي ، نيروهاي تانك SS حدود 30 مايل به سمت شمال پيشروي كرده و به نزديكي شهر كوچك پروخوروفكا Prokhorovka رسيده بودند. در اينجا لشگر Leibstandarte دوبار پيشرو گرديد اما استعداد زرهي آن به 77 دستگاه خودروي زرهي رسيده بود. هنگ دوم زرهي SS با پشتيباني تعداد زيادي تانك و در ميان مقاومت شديد روسها مستقيما به سوي جاده منتهي به پروخوروفكا به پيش راند . در ميانه روز سربازان آلماني مزارع دولتي كومسومولتس Komsomolets را پاك سازي و مجددا هجوم خود را به سمت تپه 241.6 آغاز كردند . آنها توانستند اندكي پس از شامگاه 10 جولاي ، تپه را به تصرف خود درآورند.

در يازدهم جولاي پيشروي مجددا آغاز شد . لشگر Leibstandarte با تصرف مزرعه دولتي اوكتيابرسكي Oktiabr'skii و تپه 252.2 ، وارد نبرد بسيار شديدي با چتربازان لشگر نهم احتياط روس گرديد. در 12 جولاي ، ارتش روسيه تانكهاي سپاه پنجم احتياط را وارد يك ضد حمله در نزديكي شهر پروخوروفكا نمود . دو گروه زرهي با لشگر در حال پيشروي Leibstandarte مواجه شدند. در يك سلسه نبردهاي پي در پي ، آلمانها توانستند تا خسارات و تلفات زيادي را بر نيروهاي روس وارد ساخته و تعداد زيادي از تانكهاي روس را منهدم نمايند. در مقابل ، اگرچه لشگر Leibstandarte كمترين تلفات و خسارات را متحمل گرديد اما ضد حمله روسها پيشروي آلمانها را متوقف ساخت و لشگر مجبور شد تا از مزرعه اوكتيابرسكي عقب نشيني نمايد . نبردها در روز 13 جولاي نيز ادامه يافت اما تمركز روسها بر روي لشگر Totenkopf بود كه در سمت چپ Leibstandarte در حال عمليات بود.

در حاليكه نبرد پروخوروفكا به گونه اي توازن رسيده بود ، يك حمله سنگين روسها در نزديكي منطقه اورل Orel هيتلر را بر آن داشت تا فرمان توقف عمليات سيتادل را صادر نمايد. نيروهاي زرهي SS به عقب فرا خوانده شدند . لشگر LSSAH از منطقه عملياتي خارج و به ايتاليا اعزام شد تا به تثبيت اوضاع كه پس از خلع موسوليني از قدرت و نيز پياده شدن متفقين در دهم جولاي در جزيره سيسيل نا آرام شده بود ، كمك كند. كليه تجهيزات و ادوات زرهي لشگر Leibstandarte در روسيه باقيماند تا براي تجهيز به دو لشگر ديگر SS يعني لشگر Das Reich و لشگر Totenkopf واگذار گردند و خود ، سفر با قطار به مقصد ايتاليا را آغاز كرد.  

 [External Link Removed for Guests]
تصويري از سربازان لشگر LSSAH در جبهه روسيه  

 

لشگر LSSAH پس از بازگشت از مناطق جنگي ، در منطقه Innsbruck در اطريش توقف و از قطار پياده گرديد. لشگر مجددا به خودرو مجهز شد و به سفر خود از طريق جاده و از ميان كوههاي آلپ به سمت شمال ايتاليا ادامه داد . لشگر در 8 آگوست سال 1943 به جلگه رودخانه Po رسيد . لشگر Leibstandarte وظيفه داشت تا از جاده هاي اصلي و خطوط راه آهن در منطقه Trient-Verona محافظت نمايد. پس از چند هفته عمليات در اين منطقه لشگر به سمت Parma-Reggio حركت نمود. در اين مدت Leibstandarte درگيرهاي زيادي با پارتيزان ها داشت . با اضمحلال ايتاليا در 8 سپتامبر سال 1943 ، به لشگر فرمان داده شد تا يگان هاي ايتاليائي اطراف خود را خلع سلاح كند . به جز يك زد وخورد مختصر با نيروهاي ايتاليائي مستقر در پارما ر در نهم سپتامبر ، بقيه يگان هاي ايتاليائي به راحتي خلع سلاح شدند. با فرا رسيدن 19 سپتامبر ، تمام نيروهاي ايتاليائي در حاشيه رودخانه Po به طور كامل خلع سلاح شدند اما OKW ( فرماندهي كل ارتش آلمان ( ورماخت) ، مطلع شده بود كه عناصري از ارتش 14 ايتاليا در Piedmont در نزديكي مرز فرانسه گرد هم آمده اند . از اين رو ، هنگ دوم از گردان سوم مكانيزه تحت امر سرگرد SS يوآخيم پايپر براي خلع سلاح اين نيروها به منطقه اعزام گرديد. بمحض ورود به ايالت Cuneo ، پايپر با يك افسر ايتاليائي ملاقات كرد كه به او اخطار داد در صورت عدم خروج نيروهاي سرگرد پايپر از منطقه ، نيروهاي تحت امر او به نيروهاي آلماني حمله خواهند كرد. اما پايپر درخواست او را رد كرد و سپس به خلع سلاح نيروهاي ايتاليائي پرداخت.

به دنبال تسليم ايتاليا ، فعاليت نيروهاي پارتيزاني در تمام مناطق آن كشور افزايش يافت. لشگر Leibstandarte به شبه جزيره Istria اعزام و وارد چندين عمليات سنگين ضد پارتيزاني گرديد. در طول مدت اقامت در ايتاليا ، Leibstandarte به يك لشگر زرهي كامل سازماندهي شد 1.SS-Panzer-Division Leibstandarte SS Adolf Hitler نام گرفت. در اوايل ماه نوامبر وخامت اوضاع در جبهه شرق سبب شد تا به اين لشگر فرمان بازگشت به روسيه داده شود . به دنبال آن ، لشگر Leibstandarte در اواسط ماه نوامبر وارد منطقه شيتومير Shitomir در خاك روسيه گرديد.

بازگشت به جبهه شرق
لشگر Leibstandarteبه سپاه چهارم زرهي كه در حال ستيز براي حفظ يك موضع در نزديكي شيتومير Shitomir بود ، پيوست . لشگر Leibstandarte به چند گروه رزمي تقسيم شد و وارد معركه گرديد . در 18 نوامبر ، گروه رزمي موسوم به Frey توانست پيشروي ارتش پنجم احتياط روسها را در نزديكي شهر كوتشروو Kotscherovo را متوقف سازد. در طول دو مه بعد ، گروه هاي رزمي لشگر ، با درگيري هاي بسيار شديدي در منطقه شيتومير Shitomir مواجه گرديد اما توانست با سازماندهي دستجات اجراي آتش ، سپاه هجدهم را قادر به حفظ موقعيت نمايد.


در ژانويه سال 1944 ، يكي از فرماندهان تانك لشگر LSSAH به نام ميشائيل ويتمن Michael Wittman ، به دليل خدماتش براي متوقف ساختن ضد حمله تيپ اصلي زرهي ارتش روسيه ، موفق به دريافت برگ بلوط براي نصب بر روي نشان صليب شواليه خود گرديد. متعاقبا در پايان ژانويه ، لشگر به منطقه چركاسي Cherkassy اعزام در قالب نيروهاي سپاه سوم زرهي و بخشي از ارتش يكم زرهي وارد عمل گرديد.

هنگاميكه 56000 نفر از مردان تحت امر ژنرال اشتيمرمن Stemmermann در فوريه سال 1944 در منطقه اي به نام كورسان Korsun به دام افتادند ، لشگر Leibstandarte به همراه باقيمانده نيروهاي سپاه سوم و هجدهم زرهي ماموريت يافتند تا كمربند محاصره روسها را شكسته و نيروهاي بدام افتاده را نجات دهند . با مداخله هيتلر ، عمليات نجات تبديل به ماموريتي غير ممكن با هدف محاصره دو جبهه ارتش روسيه گرديد . لشگر LSSAH به همراه قواي تحت امر سرهنگ دكتر فرانتز باكه Franz Bäke ، نوك حمله آلمانها را تشكيل مي دادند. با وجود كسب موفقيت هاي اوليه ، حمله خيلي زود بدليل مقاومت شديد چهار لشگر زرهي روس و نيز گل و لاي عميق متوقف گرديد. لشگر خسته Leibstandarte تلاش كرد تا خود را به رودخانه گنيلوي تيكيچ Gniloy Tikich برساند ، جائي كه سرپل كوچكي تثبيت گرديد. نجات يافتگان حلقه محاصره از طريق سرپل ايجاد شده خود را نجات دادند و نبرد در اواخر فوريه به پايان رسيد.

اكثر نيروهاي لشگر براي استراحت و تجديد قوا به بلژيك بازگشتند ، اما يك گروه رزمي از لشگر Leibstandarte درمناطق جنگي باقيماند. در 22 مارس ، با يك عمليات هجومي زمستانه ديگر ارتش سرخ ، ارتش يكم زرهي به طور كامل در محور كامنتز – پودولسكي Kamenets-Podolsky به محاصره ارتش سرخ درآمد. گروه جنگي لشگر Leibstandarte به منظور شكستن حلقه محاصره ، وارد نبرد بسيار سختي شد و بخشي از نوك پيكان حمله اي را تشكيل داد كه در ششم آوريل سال 1944 به نيروهاي ارتش دوم زرهي در نزديكي بوژاژ Buczacz ملحق گرديد. گروه رزمي به محاصره افتاده لشگرLeibstandarte با كمك لشگر نهم زرهي SS موسوم به Frundsberg و لشگر دهم زرهي SS با نام Hohenstaufen از حلقه محاصره نجات يافت هر چند بدليل ضربات وارده و تلفات بسيار سنگين تا نابودي كامل پيش رفته بود . باقيمانده درهم شكسته گروه رزمي Leibstandarte براي استراحت و بازسازي به بلژيك منتقل و پس از تجديد قوا به لشگر مادر پيوست .


نورماندي

بدنبال پياده شدن نيروهاي متفقين در نورماندي در ششم ژوئن سال 1944 ، لشگر LSSAH در كائن و فالايز در خاك فرانسه وارد نبرد گرديد . اصلي ترين نقش لشگر LSSAH در نورماندي را مي توان نقش آن لشگر بر ضد عمليات نيروهاي انگليسي موسوم به Goodwood دانست. اين عمليات در 18 جولاي و توسط سه لشگر زرهي نيرومند انگليس كه در جناحين توسط پياده نظام پوشش داده مي شدند و با هدف نفوذ در شكاف بين منطقه كائن و ارتفاعات شرقي آن صورت پذيرفت . اين نيروها پس از عبور از تپه ها وارد زمين هاي باز و مسطح مي شدند. عمليات در ابتدا با حدود سه ساعت بمباران هوائي مداوم توسط 2500 بمب افكن متفقين كه نيروهاي آلماني را ناتوان از استفاده تيربارهاي مخوف MG-42 و بيشتر تانكهاي آنان را در روي زمين منهدم ساخت ، آغاز گرديد. اندكي پس از آن كه تانكهاي انگليسي توانستند به اهداف اوليه خود دست يابند ، هنگ يكم زرهي SS ، جمعي گروه رزمي دوم كه در ميان درختان نزديك به Garcelles موضع گرفته بود ، فرمان يافت تا قواي انگليس را هدف حمله قرار دهد. ستوان يكم SS مالكومز Malkomes مستقيما با 13 دستگاه تانك پانتر به سمت محل استقرار نيروهاي انگليسي در Bourguιbus حركت كرد و 60 دستگاه تانك انگليسي را در جنوب و جنوب شرقي شهر شناسائي نمود. او به انگليسي ها حمله برد و توانست 20 دستگاه تانك آنان را منهدم و تعدادي از سربازان را نيز باسارت درآورد. حدود ساعت 12:00 ظهر قواي اصلي زرهي SS با 46 دستگاه تانك پانتر وارد نبرد با تيپ 29 زرهي جمعي لشگر 11 زرهي انگليس شد. بخش اصلي لشگر Leibstandarte از منطقه فالايز Falaise جائي كه در آنجا بعنوان نيروي احتياط مستقر شده بود حمله را آغاز كرد. اين حمله به سرعت و در ساعت 17:00 و با همكاري لشگر 21 زرهي صورت گرفت و توانست حمله قواي انگليس در منطقه چپ را متوقف سازد. نيروهاي انگليسي با از دست دادن 126 دستگاه تانك به سمت منطقه كائن عقب نشيني كردند.

در روز 19 جولاي به نظر مي رسيد ادامه عمليات Goodwood متوقف گرديده است چرا كه تنها چند دستگاه تانك انگليسي در نقاط مختلف هنوز در حال عمليات بودند. ناگهان در ساعت 13:00 انگليسي ها با وارد كردن نيروهاي كمكي ، مجددا حمله خود را آغاز كردند . آنها به سرعت يگان هاي مقدم آلماني را پشت سر گذاشتند . اما هنگاميكه تانكهاي پيشروي شرمن / فايرفلايز و كرامول در حال نزديك شدن به تپه مورد نظر در Bourguιbusرسيدند ، دسته دسته زير آتش نيروهاي آلماني قرار گرفته و منهدم شدند. چه اتفاقي افتاده بود ؟ تانكهاي پانتر لشگر Leibstandarte بر روي خود تپه موضع گرفته بودند. حوالي ساعت 15:00 نخستين عناصر لشگر دوازدهم زرهي SS موسوم به جوانان هيتلري Hitlerjugende از راه رسيد و در سمت راست خطوط جنگ استقرار يافت. انگليسي ها موفق به درهم شكستن سرپل قواي آلمان نشدند اما اكنون كائن را كاملا در دست داشتند و توانستند در آنجا سرپلي به عرض 9 كيلومتر باز كنند. آنها در اين عمليات 493 تانك و 4011 نفر سرباز تلفات دادند.

باوجود اين موفقيت ، و به لطف برتري عددي كامل متفقين ، 5 روز بعد آمريكائي ها شانس آن را يافتند تا پايگاه هاي ساحلي خود را گسترش دهند. دفاع تضعيف شده آلمان نمي توانست بدون دريافت نيروي تازه نفس ، مهمات به نبرد فرسايشي شديد ادامه دهد. مهماتشان به مصرف رسيده و هر گونه تحرك در روز برايشان غير ممكن شده بود. آنها يكباره به سمت راه هائي كه هنوز باز باقيمانده بود هجوم بردند . يك ستون به سمت آورانشه Avranches حركت كرد و ستون ديگر به دور منطقه سنت لو St. Lτ حلقه زد . هيتلر هنوز بر عقيده خود پابرجا بود و هرگز دستور عقب نشيني صادر نكرده ، بلكه برعكس ، فرمان حمله داده بود. در هفتم آگوست ، لشگر Leibstandarte به همراه 4 لشگر زرهي ديگر SS و 3 لشگر زرهي نيروي زميني Wehrmacht براي اجراي عمليات و باز پس گيري مناطق از دست رفته در پنجم و ششم آگوست مجددا بازگشتند.

هنگ يكم زرهي SS به همراه دو گردان مكانيزه ، يكي گردان داوطلبان و ديگر گردان توپخانه ضدهوائي در اين حمله وارد عمل شدند. هوا در آنروز براي پرواز هواپيماها مناسب نبود و به همين دليل حمله در مراحل اوليه بدون اشكال اجرا گرديد ، هر چند متفقين مي دانستند كه حمله اي صورت خواهد گرفت. لشگر Das Reich اقدام به تصرف Mortain نمود و گروه رزمي تحت امر يوآخيم پايپر نيز به سمت Bourlopin پيشروي نمود اما با هجوم تعداد زيادي از هواپيماهاي متفقين متوقف ماند. روز بعد آلمانها تلاش ديگري صورت دادند اما آن هم ناكام ماند.

پس از پايان نبرد در نورماندي ، لشگر LSSAH در آنچه كه از آن با نام حصر فالايز Falaise pocket ياد مي شود ، به محاصره نيروهاي آمريكائي / انگليسي درآمد اما در آن زمان ، لشگر به گروه هاي كوچكتر رزمي كاهش داده شده بود. هوسر Hausser، فرمانده ارتش هفتم از فون كلوگه von Kluge ( فرمانده ستاد عمليات در جبهه غرب و جانشين فون روندشتت von Rundstedt ) دستور يافت تا دو لشگر زرهي SS با نام Hohenstauffen و Frundsberg ، تجهيزات موتوري و نفرات را به طور كامل از محاصره خارج كند. هيتلر هنوز در اين مقطع فرمان عقب نشيني نداده بود بنابر اين هر يگان مي بايست خودش اقدام به خروج از محاصره نمايد. لشگر Leibstandarte توانست با تقسيم اركان به گروه هاي كوچك كه فرماندهي آنان بر عهده افسران و درجه داران گذاشته شده بود در 22 فوريه از حلقه محاصره خارج شود در حاليكه تنها 30 دستگاه تانك برايش باقيمانده بود . نبرد نورماندي براي لشگر LSSAH حدود 5000 نفر تلفات درپي داشت.


لشگر LSSAH پس از عقب نشيني هاي متوالي به درون خاك آلمان رانده شده ، و در پشت خط دفاعي زيگفريد به دفاع پرداخت . يگان هائي از اين لشگر در منطقه آخن وارد نبرد شدند. در دسامبر سال 1944 لشگر LSSAH به ارتش يكم زرهي ملحق گرديد و در عمليات هجومي ايالت آردن فرانسه شركت جست و در اين عمليات بسيار موفق ظاهر شد و عناصري از اين لشگر همچون يگان هاي تحت امر سرهنگ يوآخيم پايپر توانستند تا تمام راههاي منتهي به رودخانهMeus را به تصرف خود درآورند و تنها بدليل انهدام پلها و عدم وجود تداركات كافي و پشتيباني هوائي متوقف شدند. پس از ناكامي در تصرف منطقه آردن ، LSSAH يكبار ديگر به جبهه شرق اعزام شد و در آخرين عمليات رسمي آلمان در جبهه شرق موسوم به عمليات Margarethe براي شكستن حلقه محاصره شهر بوداپست و نجات نيروهاي گرفتار شده در آنجا شركت نمود. اما با شكست مجدد در اين عمليات ، لشگر LSSAH به داخل خاك اطريش عقب نشيني كرد و منتظر عمليات ارتش سرخ باقيماند . اندكي بعد ، در پايان جنگ در روز 8 ماه مه سال 1945 ، بخش اعظم نيروهاي لشگر شامل 1500 سرباز و 16 دستگاه تانك ، خود را به نيروهاي آمريكائي مستقر در منطقهSteyer در خاك اطريش تسليم كردند. توان رزمي لشگر LSSAHدر ژوئن سال 1944 بالغ بر 19.700 نفر بود.  
  نكته جالب در مورد لشگر LSSAH :

لشگر LSSAH تنها يگان SS بود كه در مراسم رسمي و رژه از كمربند و دستكش هاي چرمي سفيد استفاده مي كرد.

خدمه تانكهاي لشگر LSSAH بر روي يونيفورم هاي خود نشان بافته شده به رنگ نقره اي داشتند. هيچ يگان ديگر تانك در سازمان SS چنين نشاني بر روي يونيفورم خود نداشت .  
 [External Link Removed for Guests]
هيتلر در حال بازديد از يك يگان لشگر LSSAH  
  در جنايات جنگي
يكي از فرماندهان SS به نام هرمن مولر جان Hermann Müller-John در سپتامبر سال 1939 فرمان تيرباران 50 غيرنظامي لهستاني در Błonie كه بيشتر آنان يهودي بودند را صادر نمود. سپهبد يوآخيم لملسن Joachim Lemelsen فرمانده لشگر پياده 29 ، گزارش اين كشتار را به مقامات مافوق داد و ژنرال والتر فون رايشنائو Walter von Reichenau فرمانده سپاه دهم دستور بازداشت مولر جان را صادر نمود. چند روز بعد هيتلر بنا به درخواست هاينريش هيملر ، نيروهاي SS را از قوانين مجازات عمومي ارتش مستثني و آنان را مشمول قوانين مستقل سازمان قضائي SS قرار داد . متعاقبا تحقيقات در مورد اين جنايت متوقف ماند.

در 28 ماه مه سال 1940 در منطقه Wormhout ، هشتاد نفر از اسراي جنگي لشگر 48 انگلستان توسط سربازان گردان دوم SS به فرماندهي سروان ويلهلم مونكه Wilhelm Mohnke كشته شدند.

شش سرباز لشگر LSSAH در اكتبر سال 1941 در منطقه Tagarog به اسارت سربازان روس درآمده و پس از شكنجه به قتل رسيدند. پس از كشف اجساد اين شش سرباز در ماه مارس سال 1942 ، فرمان داده شد تا هر تعداد سرباز روس كه در سه روز آينده باسارت درآمد مي بايست كشته شود. پيش بيني شده كه حدود 4000 سرباز روس در طي سه روز به قتل رسيدند.


خودروهاي لشگر LSSAH براي جمع آوري كارگران يهودي يك كارخانه در برلين در نوامبر سال 1942 مورد استفاده قرار گرفتند.

در جريان بازپس گيري شهر خاركف در ماه مارس سال 1943 ، LSSAH متهم به قتل حدود 700 نفر از سربازان مجروح ارتش روسيه در بيمارستان نظامي ارتش يكم گرديد.

سربازان LSSAH در كشتار 22 يهودي ايتاليائي در منطقه Lago Maggiore در سپتامبر سال 1943 گرديدند. پس از جنگ ، 5 نفر از سربازان به جرم مشاركت در اين جنايت به دادگاه فراخوانده شدند.

در 19 سپتامبر سال 1943 ، به تلافي اسارت دو افسر Waffen-SS ، شهر Boves در ايتاليا زير آتش توپخانه نيروهاي تحت امر يوآخيم پايپر Joachim Peiper قرار گرفت. در اين حادثه ، 34 غيرنظامي كشته شدند.

در تراوا Tavaux واقع در فرانسه ، در 30 آگوست سال 1944 ، سربازان LSSAH با همكاري سربازان لشگر 12 زرهي SS موسوم به Hitlerjugend ، 21 غيرنظامي را كشتند.

پس از جنگ ، يك سرباز LSSAH به دليل شليك به دو اسير جنگي در حال فرار روس از اردوگاه اسرا در نزديكي منطقه Oberlind در خاك آلمان در ماه مارس سال 1945 ، به 5 سال حبس محكوم گرديد.


كشتارهاي متعددي از غيرنظاميان و نيز سربازان آمريكائي باسارت درآمده در جريان نبرد Bulge نيز رخ داده كه به اين شرح توضيح داده مي شوند :

در 17 دسامبر سال 1944 سربازان گروه رزمي تحت امر يوآخيم پايپر 86 نفر از سربازان آمريكائي باسارت درآمده در تقاطع Baugneuz را كشتند. اين كشتار به نام قتل عام massacre Malmedy معروف است.

در 17 دسامبر سال 1944 ، يازده نفر از سربازان آفريقائي با تابعيت آمريكائي در حال خدمت در گردان 333 توپخانه ارتش آمريكا ، كه يك يگان نظامي مستقل و تماما از سربازان سياه پوست تشكيل شده بود ، پس از اسارت و شكنجه توسط سربازان LSSAH در منطقه Wereth به قتل رسيدند .


در 19 دسامبر سال 1944 ، سربازان گروه رزمي Knittel تحت امر ستوان دوم SS هاينريش دروگه Heinrich Dröge 24 نفر از غيرنظاميان را در Parfondruy به قتل رساندند. حداقل 130 غيرنظامي بلژيكي در منطقه Stavelot ، Renardmont و Parfondruy كشته شدند . پس از جنگ ستوان يكم SS ، هاينز گولتز Heinz Goltz بدليل انجام چنين جنايات بيرحمانه اي به 15 سال حبس محكوم گرديد.  


  :
قبل از تاسيس تشكيلات SS :
يگان Stabswache ( تحت امر سازمان SA ) سال 1923
يگان Stosstrupp Adolf Hitler ( تحت امر سازمان SA ) سال 1923

پس از تاسيس تشكيلات SS :
يگان Stabswache ، سال 1925
يگان Schutzstaffel ، سال 1925
پيدايش گروه محافظان هيتلر تحت عنوان SS-Stabswache Berlin - مارس سال 1933 تا مه سال 1933
تغيير نام به SS-Sonderkommando Zossen - مه سال 1933 تا سپتامبر سال 1933
تغيير نام به (LSSAH )Leibstandarte SS Adolf Hitler - سپتامبر سال 1933 تا دسامبر سال 1934
ارتقاء به هنگ مكانيزه (LSSAH ) Leibstandarte SS Adolf Hitler – دسامبر سال 1934 تا جولاي سال 1942
ارتقاء به لشگر مكانيزه (LSSAH ) Leibstandarte SS Adolf Hitler - جولاي سال 1942 تا نوامبر سال 1942
ارتقاء به لشگر يكم زرهي موسوم به 1. SS-Panzer-Division LSSAH - اكتبر سال 1943 تا مه سال 1945

فرماندهان :
سپهبد SS – يوزف ديتريش Joseph Dietrich ( يكم سپتامبر 1939 تا چهارم جولاي 1943 )
سرتيپ SS – تئودور ويش Theodor Wisch ( چهارم جولاي 1943 تا 20 آگوست 1944)
سرتيپ SS – ويلهلم مونكه Wilhelm Mohnke ( 20 آگوست 1944 تا ششم فوريه 1945 )
سرتيپ SS – اوتو كوم Otto Kumm ( ششم فوريه 1945 تا 8 مه 1945 )


مناطق عملياتي :
لهستان و جبهه شرق ، بخش جنوبي ( ژوئن 1941 تا جولاي 1942)
فرانسه ( جولاي 1942 تا ژانويه 1943 )
جبهه شرق ، بخش جنوبي ( ژانويه 1943 تا آگوست 1943)
ايتاليا ( آگوست 1943 تا اكتبر 1943)
جبهه شرق ، بخش جنوبي ( اكتبر 1943 تا آوريل 1944)
بلژيك ، فرانسه و غرب آلمان ( آوريل 1944 تا دسامبر 1944)
آردن ( دسامبر 1944 تا ژانويه 1945)
غرب آلمان ( ژانويه 1945 تا مارس 1945)
مجارستان و اطريش ( مارس 1945 تا مه 1945)


استعداد نيروي انساني :
ژانويه 1935 : 2.531 نفر
ژانويه 1936 : 2.650 نفر
ژانويه 1937 : 3.177 نفر
ژانويه 1938 : 3.607 نفر
دسامبر 1938 : 3.626 نفر
ژوئن 1941 : 10.796 نفر
دسامبر 1942 : 20.844 نفر
دسامبر 1943 : 19.867 نفر
ژوئن 1944 : 19.691 نفر
دسامبر 1944 : 22.000 نفر


استعداد رزمي در هفتم آوريل 1945 ( روز تسليم آلمان)
افسران : 52 نفر
نيروهاي داوطلب مردمي : 229 نفر
سربازان : 1.296 نفر
تانكهاي عملياتي : 16 دستگاه
دارندگان نشان صليب شواليه : 58  
 [External Link Removed for Guests]
تيربار MG-34 متعلق به لشگر LSSAH – در سمت چپ تصوير ستوانيكم Pinter ديده مي شود  
 [External Link Removed for Guests]
يك خودروي زرهي StuG III لشگر LSSAH در سال 1940 در فرانسه  


 [External Link Removed for Guests]
يك ستواندوم لشگر LSSAH در حال صرف غذا  
 [External Link Removed for Guests]
سربازان در پادگان Berlin-Lichterfelde سال 1938 – لشگر LSSAH  
 [External Link Removed for Guests]
پلاك شناسائي يك سرباز هنگ زرهي لشگر Leibstandarte ( در صورت فوت ، اين پلاك دو نيم شده و يك بخش آن همراه با جسد سرباز به عقب منتقل مي گرديد ) .  


 [External Link Removed for Guests]
ساختمان ستاد فرماندهي لشگر Leibstandarte در برلين .  
 [External Link Removed for Guests]   و نشان هاي ويژه لشگر LSSAH به صورت واژگون – مراسم رژه پيروزي ارتش سرخ در مسكو ، سال  
 [External Link Removed for Guests]
افسران ارشد لشگر Leibstandarte به ترتيب از چپ ، كورت مه ير ، يوآخيم پايپر ، اوتو گونشه و يوزف "سپ" ديتريش در يك مراسم ، سال ها پس از پايان جنگ در سال 1959  
 [External Link Removed for Guests]
يك خبرنگار جنگي جمعي لشگر LSSAH . به سردوشي هاي او توجه  
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
New Member
پست: 6
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۵ دی ۱۳۹۰, ۱:۵۵ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 34 بار
سپاس‌های دریافتی: 33 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط ali66_6698 »

اس اس و نشان جمجمۀ مرده
درود بر شما دوستان عزیز. در ابتدا چند نکته را به عنوان زمینه ذکر می کنم تا هم اطلاعات عمومی خوانندگان افزایش یابد و یا تقویت شود، و هم امکان درک بهتر موضوع فراهم گردد. و در پایان پاسخ قطعی و نهایی را قرار خواهم داد:
1) این نشان به زبان آلمانی توتنکوپف نامیده می شود، یعنی «جمجمۀ مرده» یا همان کله اسکلت. خب مطمئاً افراد بی تحرک که فکر می کنند زندگی یعنی خوردن و خوابیدن، زندگی یعنی پول، زندگی یعنی مادیات و غیره از این نشان خوششان نخواهد آمد. فردی که به مادیات فکر می کند و تفکر ماده گرایانه دارد، مطمئنا نظر خوشی نسبت به این گونه نشان ها نخواهد داشت.
2) این نشان از روح سخن می گوید و از مرگ، اما نشان بر بیرحمی و خونخواری نیست. در تفکر ناسیونال سوسیالیسم (نازیسم)، زندگی زمینی و زندگی مادی ارزشمند است، اما ماده گرایی نباید مبنای تفکر فرد شود و در کنار آن باید به جنبه روحانی زندگی نیز توجه نمود، یکی از این جنبه های روحانی، مواردی است که به مرگ اشاره می کند.
3) سازمان اس اس هم به عنوان یک سازمان مخصوص سیاسی- نظامی- فرهنگی، دارای یک سری کارویژه های نظامی- سیاسی بود. خصوصا در روز های نخست تشکیل اس اس یک نیروی بسیار کوچک بود و وظیفه حفاظت از شخص آدولف هیتلر و سپس حفاظت از سایر رهبران حزب را برعهده داشت. حتی نام کامل اس اس، یعنی «شوتس اشتافل» به معنی دسته حفاظتی است. بنابراین کارویژه حفاظتی- امنیتی بود و مشخص است یک افراد یک سازمان سیاسی با این کارویژه آن هم در میان یک دنیای پر از دشمن، عملاً با جان خود بازی می کنند. بنابراین چیز عجیبی نیست که چنین سازمانی دارای یک چنین نشانی باشد. بسیاری سازمان های نظامی و ارتش ها در دنیا هم دارای نماد تفنگ و نماد های مشابه هستند. آیا موضوع عجیبی است؟
4) اما نکته مهم اینجاست که فلسفه این نشان چیست؟ آیا اس اس با این نشان قصد داشت مرگ را ستایش کند و زندگی را تحقیر نماید؟ خیر!
در اینجا به دو نکته توجه کنید:
الف. ایدئولوژی ناسیونال سوسیالیسم (نازیسم) داری این تفکر است: ارجحیت منافع جمع بر منافع فرد. اس اس هم به عنوان بخشی از حزب نازی دارای چنین تفکری بود.
ب. در ناسیونال سوسیالیسم زندگی زمینی به عنوان بخشی از عالم هستی، دارای ارزش است. خصوصا به این خاطر که در ناسیونال سوسیالیسم، طبیعت از احترامی بسیار والا برخوردار است و این زندگی زمینی هم بخشی از طبیعت است. اما زندگی وقتی پست و بی ارزش می شود که بر مسیر درست نباشد. زندگی ننگین و تحقیر آمیز ارزشی ندارد، درست همان طور که مرگ تحقیر آمیز ارزشی ندارد. زندگی افتخارآمیز ارزش دارد، درست همان طور که مرگ افتخارآمیز ارزشمند است.
5) در اینجا توضیحات موارد الف و ب را به هم مرتبط می کنم: در ناسیونال سوسیالیسم زندگی فرد ارزشمند است، اما زندگی جمع ارزشمند تر است. انسانی که با مرگ خود بتواند قدمی در ادامه زندگی، هستی و بقای ملت خود بردارد، مرگی افتخارآمیز و شرافتمندانه داشته است. سربازی که در میدان جنگ بمیرد، به این امید که ملتش بتواند به بقا ادامه دهد، چنین سربازی مرگ بسیار شرافتمندانه ای داشته است. او با مرگ خود امکان زندگی و بقای یک ملت را فراهم کرده است. نشان جمجمه مرده هم جلوه ای از همین تفکر است. بنابراین جمجمه مرده نشان خونریزی و بیرحمی نیست، بلکه نشان فداکاری فردی بخاطر آرمان و حیات جمعی است. جمجمه مرده یعنی اینکه ما حاضریم بمیریم، تا ملت زنده باشد. بنابراین می بینیم که در نهایت زندگی است که باید حفظ شود و آنهایی که می گویند نازیسم برای زندگی ارزش قائل نیست، سخنی نادرستی می گویند.
این توضیحات را با درک و برداشت شخصی خویش از ناسیونال سوسیالیسم، به شما ذکر کردم. اما برای تکمیل این بحث، سخنی هم از هاینریش هیملر، رهبر اس اس قرار می دهم که در توضیح نشان جمحمۀ مرده ذکر نموده است.

هاینریش هیملر: «جمجمۀ مرده یادآور این است که همیشه آماده باشیم در راه زندگی همگانی، جان خود را در معرض خطر قرار دهیم.» (این سخن هاینریش هیملر در این کتاب آمده است: برگزاری جشن های سالیانه و راهنمای دوره های زندگی در خانواده اس اس، به قلم فریتس وایتسِل)
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 1454
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۸, ۱۱:۱۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 8701 بار
سپاس‌های دریافتی: 13240 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط Java »

تشکر فراوان از شما دوست و استاد گرامی به خاطر این مطلب ناب....

اگه ممکنه اون قسمت هایی رو که ترجمه کردین...منبعش رو هم قرار بدین. همچنین در صورت امکان عکس های پست های قبلی رو دوباره آپ کنید. لطفا" اینبار از یک آپلود سنتر دایمی استفاده کنید که دوباره حذف نشه!

باز هم ممنون. :razz:
تا در طلب گوهر کانی کانی      تا در هوس لقمهٔ نانی نانی

این نکتهٔ رمز اگر بدانی دانی     هر چیزی که در جستن آنی آنی


https://www.instagram.com/javad.molaiee/
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 1432
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 595 بار
سپاس‌های دریافتی: 10284 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط abdolmahdi »

سلام عليكم

لشگر دوم زرهي SS – موسوم به Das Reich

  Das Reich يكي از 38 لشگر Waffen-SS در جنگ جهاني دوم بوده و به لحاظ تشكيلاتي يكي از نخبه ترين آنها محسوب مي گردد . نام Das Reich ( به معني The Reich) ، خود به تنهائي گوياي همه چيز است . در ابتدا نام اين لشگر از واژه Reich تشكيل شده بود اما بعدها حرف اضافه Das به آن افزوده شد. اين يگان در جريان اشغال فرانسه وارد عمل شد و در چند نبرد مهم در جبهه روسيه ( مخصوصا در جبهه Prokhorovka بر عليه ارتش پنجم زرهي شوروي در نبرد سهمگين Kursk ) شركت جست . پس از آن به فرانسه انتقال يافت و با ارتقاء به درجه لشگر زرهي و قبل از عقب نشيني به داخل خاك آلمان ، در نبردهاي سنگين نورماندي مشاركت داشت . سپس وارد معركه نبرد Bulge گرديد . لشگر Das Reich جنگ را با انجام نبردهاي شديد در اطريش و مجارستان به پايان برد . سازمان Waffen-SS در دادگاه نورمبرگ كاملا مجرم شناخته شد و لشگر DasReich نيز به صورت جداگانه به خاطر كشتار Oradour-sur-Glane محكوم گرديد. 
 [External Link Removed for Guests] 
  اين لشگر Wolfsangel ( به معني تله گرگ ) بود .  

آغاز جنگ و ايجاد يگان SS-VT – سال 1939 / 40

  آگوست سال 1939 آدولف هيتلر يگان هاي Leibstandarte SS Adolf Hitler و the SS-Verfügungstruppe را تحت فرماندهي عملياتي OKH ( فرماندهي عالي نيروي زميني) قرار داد. با وجود اختلاف نظرها ، قبلا 4 هنگ نظامي SS تشكيل شده بود : هنگ Leibstandarte ، هنگ Deutschland ، هنگ Germania و هنگ جديدي از اطريش با نام Der Führer ( هر چند هنوز آمادگي عملياتي نداشت ) . رخدادهاي پيش آمده در جريان عمليات اشغال لهستان ترديدهائي را در مورد كارائي هاي رزمي يگان هاي SS-VT برانگيخت .
در اشتياق اين يگان ها به نبرد ترديدي نبود ، در زمان هائي اين يگان ها بسيار مشتاق عمليات بودند. فرماندهي عالي نيروهاي مسلح آلمان OKW گزارش داد كه نيروهاي SS-VT بدون هيچ ضرورتي خود رادر معرض ريسك قرار داده و بي پروا عمل مي نمايند و همين امر سبب مي شود تا نسبت به نيروهاي ارتشي تلفات سنگين تري را متحمل شوند. همچنين در اين گزارش اظهار شده بود كه سربازان يگان هاي SS آموزش هاي نظامي كمي ديده اند و افسرانشان هم مناسب فرماندهي نيستند.

يگان هاي SS-VT در دفاع از خود بر اين نكته اصرار داشتند كه يگان هايشان به جاي شركت در يك قالب واحد ، به صورت مجزا مورد استفاده قرار مي گيرند و نيز ناچارا مجبور به استفاده از تجهيزات نامناسب موجود در دسترسشان هستند . هاينريش هيملر (بعنوان فرمانده ارشد يگان هاي SS ) نيز بر اين نكته اصرار داشت كه اين يگان ها مي بايست در قالب سازماندهي شده خودشان و تحت امر فرماندهان خودشان بجنگند. در حاليكه OKW قصد داشت تا اين يگان ها را به طور كامل از هم فرو بپاشد. هيتلر كه نمي خواست ارتش و هيملر را از خود برنجاند ، راه ديگري رابرگزيد. او فرمان داد كه يگان هاي SS-VT در قالب تشكيلات سازماني خود ،اما تحت فرماندهي ارتش قرار گيرند. 
 [External Link Removed for Guests] 

  اكتبر سال 1939 هنگ Der Führer ، هنگ Deutschland و هنگ Germania در قالب لشگر SS-Verfügungs Division قرار گرفتند و در جبهه غرب در لشگركشي برعليه كشورهاي كوچك و فرانسه در سال 1940 ، و در جبهه اصلي هلند و تصرف روتردام وارد نبرد شدند. پس از تصرف روتردام ، لشگر SS-Verfügungs Division به همراه چند لشگر ديگر نيروهاي فرانسوي را تعقيب كرده و آنها را مجبور به عقب نشيني به مناطق Zeeland و Antwerp نمودند.

يگان هاي اين لشگر سپس در عمليات پاكسازي دسته هاي كوچكي كه در مناطق تصرف شده توسط يگان هاي پيشروي آلماني هنوز مقاومت مي كردند ، بكار گرفته شدند. پس از آن لشگرSS-Verfügungs براي نفوذ در خطوط دفاعي مستحكم كانال مانش به فرانسه اعزام و متعاقبا در پيشروي به سمت پاريس و براي حفاظت از مرزهاي فرانسه ويشي نيز مشاركت داشت .  


نبرد در جبهه شرق – سال 1941
21 ژوئن سال 1941

  دوران پس از سقوط فرانسه ، لشگرSS-Verfügungs كماكان در فرانسه مستقر بود و براي حمله به انگلستان در حال آماده شدن به سر مي برد. متعاقبا هنگ Germania از لشگرSS-Verfügungs جدا شد و تا سطح يك لشگر جديد با نام SS Division Germania ارتقاء يافت كه بعدها لشگرWiking نام گرفت . جانشين اين يگان ، هنگ يازدهم يگان Totenkopfverbände بود كه يك در قالب يك لشگر موتوريزه بازسازي شده و لشگر پياده نظام ( موتوري) نظام اس اس Reich نام گرفته بود.

اين لشگر جديد به روماني اعزام شد تا در عمليات اشغال يوگسلاوي و يونان در مارس سال 1941 شركت نمايد. در آوريل سال 1941 ، لشگر Reich در عمليات موفق تصرف بلگراد پايتخت يوگسلاوي شركت جست . در صبح روز 12 آوريل سال 1941، سروان SS ، فريتز كلينگنبرگ Fritz Klingenberg و افراد گروهان موتوري او از منطقه Pančevo در امتداد طول ساحل رود دانوب به بلگراد نزديك شدند. سروان كلينگنبرگ با عبور از رودخانه به سمت مركز شهر پيشروي نمود در حاليكه تنها شش سرباز همراه خود داشت . اندكي پس از ورود به شهر ، او با يك دسته سرباز يوگسلاو كه تعدادشان 20 نفر بود مواجه شد. سربازان يوگسلاو بدون شليك حتي يك گلوله تسليم شدند. لشگر Reich با دريافت نيروهاي كمكي توانست شهر را در مقابل ضد حملات حفظ نمايد و با افراشتن يك پرچم بزرگ صليب شكسته برفراز سفارت ، نشان داد كه شهر تصرف شده است . دو ساعت بعد شهردار بلگراد به سفارت آمد و شهر را به كلينگنبرگ تسليم نمود. فرداي همان روز بود كه حجم انبوهي از قواي آلمان براي حفظ شهر وارد بلگراد شدند. به پاس اين عمليات به سروان كلينگنبرگ نشان صليب شواليه اعطاء گرديد.

پس ار تصرف بلگراد ، لشگر به لهستان اعزام شد تا در عمليات حمله به خاك روسيه نيز مشاركت نمايد. در جريان اين حمله ، لشگر Reich تحت امر قرارگاه مركزي ارتش و در نبرد Yelnya در نزديكي Smolensk جنگيد و متعاقبا براي تصرف مسكو وارد عمل شد . نبرد در خاك روسيه به خوبي پيش ميرفت اما تلفات يگان هاي Waffen SS بسيار سنگين بود . با وجود آنكه لشگر Das Reich حدود 60 درصد از توانائي رزمي خود را از دست داده بود اما هنوز در نبرد مسكو مشاركت داشت و در عملياتي آفندي روسها نيز خسارات زيادي را متحمل گرديد. نفرات هنگ Der Führer نيز به تنها 35 نفر كاهش يافته بود در حاليكه در آغاز نبرد در ماه ژوئن 2000 نفر نيرو داشت . در حاليكه مسكو در ديد مستقيم لشگر Reich قرار داشت ، اما سرما ، تلفات سنگين و حمله زمستانه ارتش سرخ لشگر Reich را به عقب راند.  
 [External Link Removed for Guests]
هانريش هيملر در حال بازديد از يگان زرهي لشگر Reich در نزديكي شهر خاركف . تانكها از نوع T-34 و غنيمتي است  

 تجديد قوا و بازسازي – سال 1942
پس از طي يك دوره خونين و پرتلفات ، لشگر Reich از ميدان جنگ به عقب منتقل و به فرانسه اعزام شد تا بعنوان يك لشگر زرهي بازسازي و تجديد سازمان شود اما بخشي از لشگر همچنان در جبهه شرق باقيماند و گروه رزمي Ostendorf لقب گرفت . اين گروه رزمي در ژوئن سال 1942 مجددا به لشگر مادر پيوست . در نوامبر سال 1942، يگان هائي از لشگر در ماموريتي براي ممانعت از فرار ناوگان دريائي فرانسه از بندر تولون شركت داشت. پس از آن ، لشگر مجددا تغيير نام يافت ، اين بار به SS-Panzer Grenadier-Division Das Reich .  

بازگشت به جبهه شرق – سال 1943
  اوايل سال 1943 ، لشگر Das Reich مجددا به جبهه شرق بازگشت ، جائي كه كمك نمود تا جبهه رو به زوال مركزي در اطراف خاركف نجات يابد. پس از كمك در بازپس گيري شهر خاركف ، لشگر Das Reich به همراه تعدادي لشگرهاي ديگر در حمله سنگين موسوم به Kursk ، كه يك برآمدگي بزرگ در خطوط دفاعي آلمان بود مشاركت جست . لشگر Das Reich در اين عمليات 40 مايل ( حدودا 64 كيلومتر) در بخش جنوبي اين برآمدگي پيشروي نمود اما هنگاميكه دستور توقف عمليات صادر شد ، به همراه ساير لشگرهايSS به عقب فرا خوانده شد. اما مجددا به خطوط درگيري بازگشت تا در كنار لشگر سوم SS موسوم به Totenkopf ضد حملات ارتش سرخ در عمليات موسوم به Polkovodets Rumyantsev را دفع نمايد. در اين راستا ، لشگر Das Reich ؛ ضد حمله اي را بر عليه دو ارتش زرهي شوروي به اجراء گذاشت كه به ايجاد شكاف بزرگي در خطوط روسها منجر گرديد. در ادامه اين درگيري ها دو لشگر SS توانستند بيشتر تانكهاي ارتش شوروي را كه بالغ بر 800 دستگاه مي شد منهدم نمايند. با رسيدن نيروهاي كمكي روس ، پيشروي آلمانها نيز متوقف گرديد.  
 [External Link Removed for Guests]
يك افسر SS جمعي لشگر Das Reich بر روي يگدستگاه تانك Tiger در عمليات كورسك ، جولاي سال 1943  
  كوتاهي پس از نبردها ، لشگر Das Reich مجددا سازماندهي گرديد اما در قالب يك لشگر زرهي موسوم به SS Panzer Division Das Reich . لشگر به فرانسه منتقل گرديد تا هم بازسازي شود و هم در عمليات ضد پارتيزاني در آنجا مشاركت نمايد اما يك واحد خود را در روسيه باقي گذاشت كه Kampfgruppe Das Reich و يا Kampfgruppe Lammerding ناميده مي شد . در فرانسه بود كه لشگر مرتكب كشتار موسوم به Oradour-sur-Glane گرديد .

در زمستان سال 1943 – 44 حملات سنگين زمستاني ديگري توسط ارتش سرخ باجراء درآمد كه سبب شد واحدهائي از ارتش آلماني در جبهه مياني روسيه به محاصره روسها درآيند. يگان Kampfgruppe Das Reich نيز يكي از همان واحدهائي بود كه در محاصره گير كرده بود و تنها پس از يك حمله انجام شده از سوي ارتش دوم زرهي SS سبب شد تا عناصر به محاصره درآمده گروه رزمي Das Reich بتوانند از مهلكه بگريزند. در فوريه سال 1944 گروه رزمي Das Reich نيز به فرانسه منتقل شد تا در آنجا به لشگر اصلي خود ملحق شوند. اما با اينحال هنوز هم يگان هاي كوچكي از لشگر Das Reich در روسيه باقيماندند كه نام آنها به گروه رزمي Weidinger تغيير يافت و جزو يگان هائي بود كه از Proskurov و Tarnopol عقب نشيني نمود . بخش عمده اي از لشگر Das Reich در جنوب فرانسه و در شهر Montauban در شمال Toulouse مستقر شده بود كه تجهيزات جديد و نيروي انساني تازه نفس را دريافت كرده بود.  

 [External Link Removed for Guests]
ارنست باركمن يكي از فرماندهان تانك لشكر Das Reich  
 نبرد نورماندي و درگيري ها در جبهه غرب – سال 1944
هنگاميكه به Das Reich فرمان ورود به جبهه هاي نبرد در نورماندي داده شده ، اعزام لشگر با حدود 15 روز تاخير صورت گرفت كه علت آنهم خرابكاري سازماندهي شده و منظم توسط نيروهاي مخصوص انگليسي و مقاومت ملي فرانسه بود. اين تاخير 15 روزه براي موفقيت متفقين و پيشروي در D-Day بسيار حياتي بود. پس از فرود متفقين در نورماندي ، Das Reich به همراه لشگر نخبه زرهي Lehr اقدام به انجام عملياتي در نزديكي منطقه Saint-Lô با هدف توقف پيشروي نيروهاي آمريكائي نمود. يكي از فرماندهان تانك لشكر Das Reich با نام ارنست باركمن Ernst Barkmann با اجراي كمين توانست در زد و خوردهاي كوچك ، تعداد زيادي از تانكهاي آمريكائي را منهدم سازد. لشگر Das Reichتوانست Mortain را بازپس گيرد اما هنگاميكه معلوم شد نيروهاي متفقين قصد دارند تا نيروهاي اين لشگر و يگان هاي زياد ديگري از قواي آلمان را در حصر فالايز (Falaise pocket) به دام اندازند ، مجبور به عقب نشيني گرديد. به لطف تلاشهاي لشگر Das Reich و لشگر نهم زرهي SS با نام Hohenstaufen ، بخش عمده اي از قواي آلمان توانست تا از حلقه محاصره بگريزد و به سمت شرق عقب بكشد.  
 [External Link Removed for Guests]
تصوير – يك خودروي زرهي SdKfz 251 و جسد يكي از سربازان لشگر Das Reich در نزديكي Mortain . 12 آگوست سال 1944  
  زرهي Das Reich از رودخانه Seine عبور كرد و در پشت دژهاي دفاعي West Wall موضع گرفت . سپس در 16 دسامبر سال 1944 نبرد Battle of the Bulge شركت جست تا از ميان جنگل هاي آردن به سمت بندر آنتورپ Antwerp پيشروي نمايد. پس از 23 مايل پيشروي ( حدود 37 كيلومتر) لشگر Das Reich در 25 دسامبر در منطقه Manhay متوقف و به آهستگي در زير ضد حملات متفقين تحليل رفت .  
 پايان كار – سال 1945
پس از پايان حمله ، لشگر Das Reich مجددا براي بازسازي به داخل خاك آلمان منتقل و پس از بازسازي در حمله براي شكستن محاصره شهر بوداپست مشاركت نمود . اين حمله نيز متوقف و لشگر مجددا به جبهه غرب منتقل شد تا اين بار در حمله موسوم به درياچه بالاتون(Lake Balaton) در اوايل تا اواسط ماه مارس حضور يافت . حمله با شكست مواجه شد و لشگر در چند هفته باقيمانده از جنگ ، كم و بيش سلسله پيشروي و عقب نشيني هائي را حد فاصل شهر وين تا منطقه اي در شمال Linz از خود به نمايش گذاشت . سرانجام در نهم ماه مه سال 1945 اين پيام به ستاد لشگر Das Reich ارسال گرديد :

هنگ Deutschland اكنون كاملا قيچي شده ، بدون تداركات ، با از دست دادن 70% نفرات و تجهيزات و به پايان رسيدن توان رزمي – بايد تسليم شود. فردا تمام نيروهاي هنگ بايد خود را تسليم كنند در حاليكه سرهاي خود را بالا گرفته اند. اين هنگ كه زماني افتخار حمل نام Deutschland (آلمان) را با خود داشت ، اكنون به كار خود پايان مي دهد.  
  لشگر Das Reich در ماه مه سال 1945 خود را تسليم آمريكائي ها نمود.

پس از جنگ ، يكي از فرماندهان در مورد نبرد مجارستان چنين گفت :
كشور مجارستان براي آلمان اهميت راهبردي داشت ، همه ما هم اين را مي دانستيم . روسها ميليون ها سرباز و هزاران دستگاه تانك و توپخانه را به آنجا اعزام كرده بودند در حاليكه گردان من تنها 12 تانك در اختيار داشت. بزرگترين مشكل ما سرعت پيشروي ارتش سرخ بود در حاليكه آنها در هر قدم نيروهاي خود را بوسيله پارتيزان ها تقويت مي كردند . با وجود عمليات پارتيزان ها در پشت خطوطمان ، و حملات سنگين ارتش سرخ از روبرويمان ما فقط نگران حفظ سوخت و تجهيزاتمان بوديم . همزمان با نزديك شدن روسها به بوداپست اين مشكل نيز افزايش يافت. ما حتي قادر نبوديم تعداد بيشتر از تجهيزات آنها را منهدم سازيم يا نفرات بيشتري از آنها را بكشيم تا شايد بتوانيم در مقابل سيلاب حفره كوچكي ايجاد كنيم . ما جنگ را باختيم و اين سرنوشت ما بود.

قبل از تسليم به قواي آمريكائي ، عناصري از لشگر Das Reich به حجم انبوهي از غيرنظاميان شهر پراگ كمك كردند تا از جلوي ارتش سرخ بگريزند.  

نشان هاي افتخار
  دوم زرهي اس اس Das Reich، مفتخر به دريافت 69 نشان صليب شواليه ، 151 نشان صليب طلائي آلمان و 29 سنجاق افتخار گرديد. اين لشگر همچنين به الصاق 3 نشان شمشير و 10 نشان برگ بلوط بر روي دارندگان نشان صليب شواليه خود افتخار مي كرد. در نهايت ، در ميان ساير لشگرهاي Waffen-SS ، بيشترين دارندگان نشان افتخار در اين لشگر حضور داشتند. تاريخچه گردآوري شده دو جلدي مربوط به دارندگان نشان هاي صليب طلائي آلمان ، سنجاق هاي افتخار و نيز سنجاق هاي طلائي نبرد نزديك با ذكر جزئيات انتشار يافته است .  
 [External Link Removed for Guests]
Otto Weidinger فرمانده هنگ Der  
  دوم زرهي از لشگر Das Reich توانست در خلال 111 هفته نبرد ، 20 نشان صليب شواليه و 17 صليب طلائي را دريافت و 1730 دستگاه تانك و تجهيزات تهاجمي دشمن را در مقابل از دست دادن 500 دستگاه تانك منهدم نمايد. در مجموع لشگر Das Reich توانست بيش از 2000 دستگاه تانك دشمن را در تاريخ عملياتي خود نابود كند . كه اين تعداد به مراتب بيش از ساير لشگرهاي آلماني بود. تاريخ 5 جلدي موثق و رسمي لشگر توسط يكي از فرماندهان سابق به نام Otto Weidinger كه فرماندهي يكي از هنگ ها به نام Der Führer را بر عهده داشته به همراه تاريخ كامل هنگ تحت امر او ( كه او آخرين فرمانده آن بوده ) انتشار يافته است .  
  برخي منابع ، عناوين و نشان هاي كسب شده توسط افراد اين لشگر بدين شرح ذكر شده است :
دارندگان سنجاق طلائي نبرد تن به تن : 28 نفر
دارندگان تقديرنامه رسمي از ستاد ارتش : 12 نفر
دارندگان صليب طلائي آلمان : 156 نفر
دارندگان صليب نقره اي آلمان : 12 نفر
دارندگان سنجاق افتخار نيروي زميني : 33 نفر
دارندگان نشان صليب شواليه : 90 نفر ( 15 نفر آن تائيد نشده است) تعداد دارندگان اين نشان در برخي منابع 73 نفر قيد شده است
دارندگان نشان صليب شواليه با شمشير : 2 نفر
دارندگان نشان مبارزه با پارتيزان : يك نفر  

 [External Link Removed for Guests]
سرآستين هاي يگان هاي مختلف لشگر Das  
  دو هنگ از ابواب جمعي لشگر Das Reich بدين قرار بوده است :
هنگ سوم زرهي SS موسوم به Deutschland (به معني آلمان مي باشد) .
هنگ چهارم زرهي SS موسوم به Der Führer ( به معني پيشوا) مي باشد كه اين نام توسط شخص هيتلر و بدليل تشكيل اين هنگ در محل تولد هيتلر در اطريش به آن اطلاق گرديد.  


شركت در جنايات جنگي

  سپتامبر سال 1941 سربازان Das Reich به جوخه هاي مرگ كمك كردند تا 920 نفر از يهوديان را در Lahoysk به قتل برسانند.

در 21 ماه مه سال 1944، به تلافي كشته شدن يك افسر آلماني توسط پارتيزان ها ، 15 غيرنظامي روستاي Frayssinet-le-Gélat توسط افراد لشگر كشته شدند.

در نهم ژوئن سال 1944 ، سربازان لشگر Das Reich ( عمدتا جمعي گروهان 15 از هنگ Der Führer ) 67 نفر از غيرنظاميان را بدليل مشاركت در خرابكاري خطوط راه آهن و اسارت سربازان توسط پارتيزان ها به قتل رساندند.

در دهم ژوئن سال 1944 در روستاي Marsoulas 27 غيرنظامي به تلافي شليك پارتيزان ها به يك گروه گشتي آلماني از بالاي مناره كليسا ، كشته شدند.  
 [External Link Removed for Guests]
Helmut Kämpfe ، افسر هنگ Der Führer از لشگر Das Reich كه چريكهاي فرانسوي او را ربوده و سپس به قتل  
  اصلي لشگر Das Reich بدليل كشتار 642 غيرنظامي فرانسوي در روستاي Oradour-sur-Glane در 10 ژوئن سال 1944 بوده است . به تلافي ربودن Helmut Kämpfe يكي از افسران SS توسط پارتيزان هاي فرانسوي در نزديكي Tulle و شكنجه و سپس كشتن او ، سرگرد آدولف دايكمن Adolf Diekmann ، فرمانده گردان يكم از هنگ چهارم زرهي SS ، دستور كشتار اهالي دهكده فوق را صادر نمود. هر چند مقامات آلماني 99 نفر ديگر را در Tulle بدليل كشته و مجروح شدن 40 سرباز آلماني توسط جنبش مقاومت موسوم به Maquis نيز اعدام كرده بودند . اشاراتي وجود دارد مبني بر آنكه مقامات آلماني قصد داشتند تا آدولف دايكمن را بدليل كشتار تحت پيگرد قانوني قرار دهند اما او از پست خود بركنار نشد و قبل از برپائي دادگاه ، در جنگ كشته شد. در 12 ژانويه سال 1953 دادگاه نظامي شهر بردو شكايتي را بر عليه 65 نفر از بازماندگان 200 سرباز آلماني مشاركت كننده در كشتار را پذيرفت . فقط 21 نفر از سربازان در دادگاه حاضر شدند . از اين تعداد 7 نفر آلماني ، و 14 نفر ديگر از فرانسويان آلماني تبار بوده اند. در 11 فوريه ، 20 نفر از متهمان گناهكار شناخته شدند. در دسامبر سال 2011 پليس به خانه 6 نفر از اعضاي سابق لشگر كه اكنون 85 يا 86 سال سن داشتند حمله برد تا دقيقا مشخص كند آنان در كشتار آن روز چه نقشي داشته اند .  
 [External Link Removed for Guests]
بناي يادبود قربانيان روستاي  
  11 ژوئن سال 1944 ، سربازان هنگ زرهي Deutschland به تلافي حمله به يگان آنها ، 57 غيرنظامي را بقتل رساند. آنها گفتند كه در روستا سلاح و مواد منفجره پيدا كردند.غير نظاميان كشته شده اهالي روستاي Trébons ( 11 نفر) ، روستاي Pouzac ( 19 نفر شامل 2 كودك) و روستاي Bagnères ( 25 نفر شامل 11 زن) بوده اند.

سه نفر از افراد جمعي لشگر Das Reich پس از جنگ به اتهام شليك به 10 يهودي و اسير جنگي روس در آوريل 1945 در نزديكي Leiben در اطريش محاكمه شدند.  
فرماندهان
سرگرد ويلهلم كمنت Wilhelm Kment ، شخصا توسط هاينريش هيملر تعيين شده بود. قبل از سال 1935
سپهبد پل هوسر Paul Hausser ، از 19 اكتبر 1939 تا 14 اكتبر 1941
سرتيپ ويلهلم بيتريش Wilhelm Bittrich ، از 14 اكتبر تا 31 دسامبر 1941
سرتيپ ماتياس كلاين هايشتركمپ Matthias Kleinheisterkamp ، از 31 دسامبر 1941 تا 19 آوريل 1942
سرلشگر گئورگ كپلر Georg Keppler ، از 19 آوريل 1942 تا 10 فوريه 1943
سرتيپ هربرت - ارنست وال Herbert-Ernst Vahl ، از 10 فوريه تا 18 مارس 1943
سرهنگ كورت براساك Kurt Brasack ، از 18 تا 29 مارس 1943
سرلشگر والتر كروگر Walter Krüger ، از 29مارس تا 23 اكتبر 1943
سرتيپ هاينز لمردينگ Heinz Lammerding ، از 23 اكتبر 1943 تا 24 جولاي 1944
سپهبد كريستين تايچسن Christian Tychsen ، از 24 جولاي تا 28 جولاي 1944
سرتيپ اوتو بوم Otto Baum ، از 28 جولاي تا 23 اكتبر 1944
سرهنگ كارل كروتز Karl Kreutz ، از 20 ژانويه تا 29 ژانويه 1945
سرلشگر ورنر اوستندورف Werner Ostendorff ، از 29 ژانويه تا 9 مارس 1945
سرهنگ رودلف له من Rudolf Lehmann ، از 9 مارس تا 13 آوريل 1945
سرهنگ كارل كروتز Karl Kreutz ، از 13 آوريل تا 8 ماه مه 1945




مناطق عملياتي :
چكسلواكي و آلمان ( اكتبر 1939 تا مه 1940)
هلند و فرانسه ( مه 1940 تا آوريل 1941)
روماني ، يوگسلاوي ، اطريش و لهستان ( آوريل 1941 تا ژوئن 1941)
جبهه شرق ، بخش مركزي ( ژوئن 1941 تا ژوئن 1942)
آلمان ( ژوئن 1942 تا جولاي ژانويه 1943)
جبهه شرق ، بخش مركزي (ژانويه 1943 تا فوريه 1944)
فرانسه ، بلژيك و غرب آلمان ( فوريه 1944 تا دسامبر 1944)
آردن ( دسامبر 1944 تا ژانويه 1945)
مجارستان و اطريش ( ژانويه 1945 تا مه 1945)

استعداد نيروي انساني :
مه 1940 : 21.005 نفر
ژوئن 1941 : 19.021 نفر
دسامبر 1942 : 17.112 نفر
دسامبر 1943 : 14.095 نفر
ژوئن 1944 : 20.184 نفر
دسامبر 1944 : 18.000 نفر

استعداد رزمي در هفتم آوريل 1945 ( روز تسليم آلمان)
افسران : 45 نفر
نيروهاي داوطلب مردمي : 123 نفر
سربازان : 1.330 نفر
تانكهاي عملياتي : 11 دستگاه


 [External Link Removed for Guests]
نيروهاي SS- Verfügungstruppe درحال عبور از كانال La Bassee در سال 1940


[External Link Removed for Guests]
يگاني از نيروهاي Das Reich در حال پيشروي در تابستان سال 1941


[External Link Removed for Guests]
تانكهاي تايگر لشگر Das Reich در جريان عمليات كورسك


[External Link Removed for Guests]
يك تانك T-34 غنيمتي در اختيار گردان سوم از هنگ دوم زرهي لشگر Das Reich . روماني سال 1944


[External Link Removed for Guests]
آدولف پايچل مراتب تبريك خود را به Soretz بابت انهدام 2000 مين تانك دشمن توسط يگان هاي لشگر Das Reich اعلام مي كند . نوامبر 1943


[External Link Removed for Guests]
خودروهاي لشگر Das Reich در حال عبور از يك روستا در جبهه شرق . ژوئن سال 1941  
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
ارسال پست

بازگشت به “تاريخ جهان”