آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

در اين بخش مي‌توانيد در مورد کليه‌ي مباحث مرتبط با تاريخ جهان به بحث بپردازيد

مدیران انجمن: abdolmahdi, رونین, شوراي نظارت

Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 1432
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 595 بار
سپاس‌های دریافتی: 10284 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط abdolmahdi »

Gava نوشته شده:تشکر فراوان از شما دوست و استاد گرامی به خاطر این مطلب ناب....

اگه ممکنه اون قسمت هایی رو که ترجمه کردین...منبعش رو هم قرار بدین. همچنین در صورت امکان عکس های پست های قبلی رو دوباره آپ کنید. لطفا" اینبار از یک آپلود سنتر دایمی استفاده کنید که دوباره حذف نشه!

باز هم ممنون. :razz:


سلام عليكم
با تشكر از توجه و بذل محبت جنابعالي تصویر تصویر
عرض ميكنم كه براي ترجمه فقط از يك ، دو و يا حتي سه منبع استفاده نمي كنم. هر چه كه در اينترنت بيابم ترجمه و در پست هاي خودم مورد استفاده قرار مي دهم . حتي اكثر اوقات در منابع مختلف به متن هاي تكراري بر مي خورم. اما به طور طبيعي ، ويكي پديا نخستين گزينه است . منبع معتبر ديگري هم وجود دارد كه مخصوص معرفي يگان هاي سازمان Waffen-SS است كه لينكش را تقديم مي كنم. [External Link Removed for Guests]

اما در مورد آپلود مجدد تصاوير ، به روي چشم ، كمي فرصت كنم اين كار را حتما انجام خواهم داد . با تشكر مجدد تصویر
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 1432
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 595 بار
سپاس‌های دریافتی: 10284 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط abdolmahdi »

سلام عليكم

لشگر سوم زرهي SS موسوم به Totenkopf


 [External Link Removed for Guests]
نشان لشگر  
  SS Totenkopf ( به معني جمجمه مردگان) را با عنوان هاي ديگري همچون SS-Panzergrenadier-Division Totenkopf ( لشگر سوم مكانيزه SS ) و يا SS-Panzer-Division Totenkopf ( لشگر سوم زرهي SS ) مي شناسند و يكي از 38 لشگر رزمي Waffen-SS در جريان جنگ جهاني دوم بشمار مي رود . اين يگان قبل ازآنكه به جايگاه لشگر برسد ، به عنوان گروه رزمي آيكه Eicke شناخته مي شد. اين لشگر بخاطر نشان رسمي اش ( جمجمه و استخوان) بدنام بوده است ضمن آن كه بيشتر سربازان آن را نگهبانان اردوگاه هاي كار اجباري تشكيل مي داده اند. لشگر Totenkopf دركنار لشگرهاي Leibstandarte ، Das Reich و Wiking ، از جمله لشگرهاي خالص آلماني بشمار ميرود. همچنين بيشترين تعداد افراد داوطلب Nordschleswig نيز در اين لشگر خدمت نموده اند.  
 [External Link Removed for Guests]
موتور سواران لشگر Totenkopf در جريان حمله به خاك روسيه در سپتامبر سال  
 
لشگر Totenkopf در اكتبر سال 1939 تاسيس شد. همانطور كه قبلا هم توضيح داده شد ، اين لشگر در ابتدا از نگهبانان اردوگاه هاي كار اجباري شماره يك (Oberbayern) ، شماره دو (Brandenburg) و شماره سه (Thüringen) و نيز سربازان هنگ Standarten جمعي يگان SS-Totenkopfverbände و نيز سربازان يگان SS-Heimwehr Danzig تشكيل گرديد. تعدادي از افسران اين لشگر از يگان SS-VT ( مخفف كلمه SS-Verfügungstruppe ) كه قبلا در لهستان فعاليت داشتند به اين لشگر انتقال يافته بودند. فرماندهي لشگر بر عهده سپهبد تئودور آيكه Theodor Eicke بود . در هنگام عمليات اشغال كشور فرانسه ، عمده تجهيزات اين لشگر از غنايم جنگي بدست آمده از چكسلواكي تامين شده بود.

لشگر Totenkopf در عمليات اشغال لهستان حضور نداشت و در هنگام اشغال فرانسه و ساير كشورهاي كوچك در ماه مه سال 1940هم در حالت ذخيره قرار گرفته بود. در تاريخ 16 ماه مه به مرزهاي بلژيك فراخوانده شد. سربازان اين لشگر با پوشش لشگرهاي تانك فلد مارشال اروين رومل بسيار سرسختانه مي جنگيندند اما در مقايسه با ساير يگان ها ، تلفاتشان سنگين تر بود.

افراد لشگر ، در نخستين هفته اعزام به خطوط نبرد نخستين جنايت جنگي را هم مرتكب شدند. در منطقه Le Paradis ، دسته يكم از گروهان چهارم كه توسط ستوان يكم فريتز كنوچلين Fritz Knöchlein فرماندهي مي شدند ، 97 نفر از 99 نفر افسران و سربازان هنگ سلطنتي Norfolk را پس از تسليم ، به گلوله بستند. تنها دو نفر جان بدر بردند . پس از جنگ در سال 1948 كنوچلين توسط يك دادگاه انگليسي به جرم جنايت جنگي محاكمه و به دار آويخته شد.  
 [External Link Removed for Guests]
ستوان يكم فريتز كنوچلين Fritz Knöchlein كه پس از جنگ به جرم جنايت جنگي به اعدام محكوم شد  
  Totenkopf در چند نوبت در جريان اشغال فرانسه وارد كارزار شد و توانست در شمال غرب منطقه Cambrai ، حدود 16.000 نفر را باسارت خود درآورد. متعاقبا تلاش كرد تا از آنجا سواحل ( دونكرك) را طي كند كه با مقاومت شديد نيروهاي مختلط فرانسه و انگليسي مدافع از منطقه مواجه شد . اين بار لشگر Totenkopf مجبور شد تا از آتش توپخانه در نقش توپهاي ضد تانك استفاده نمايد و تنها با دخالت بمب افكن هاي شيرجه رو ( اشتوكا) لوفت وافه بود كه توانست از مهلكه نجات يابد. سپس براي تصرف كانال La Bassée وارد نبردهايي شد كه متحمل خسارات و تلفات سنگيني گرديد. در مجموع در جريان درگيري ها در فرانسه حدود 300 نفر از افسران لشگر كشته شدند. در 17 ژوئن فرانسه درخواست آتش بس داد و متعاقبا 5 روز بعد جنگ در جبهه فرانسه به پايان رسيد. پس از تسليم فرانسه ، لشگر Totenkopf در نزديكي مرز فرانسه استقرار يافت تا تجديد قوا و سازمان شود. نفرات مورد نياز از طريق سربازگيري Waffen-SS تامين شد و نه با اعزام سربازان از اردوگاه هاي كار اجباري . گردان هاي پدافند هوائي و توپخانه هم به ظرفيت هاي لشگر افزوده گرديد. خودروهاي مورد نياز هم از داخل فرانسه تامين ( مصادره) شد تا جائيكه بيشتر خودروهاي تداركاتي در جريان حمله به خاك روسيه ، ساخت فرانسه بودند.  

 [External Link Removed for Guests]
يك واحد ضد تانك لشگر Totenkopf ؛ سپتامبر سال  

  بارباروسا و حصر دميانسك

در آوريل سال 1941 ، لشگر فرمان يافت تا به قرارگاه رزمي شمال ، تحت امر فلدمارشال ويلهلم ريتر فون ليب Wilhelm Ritter von Leeb ملحق شود . قرارگاه رزمي ليب وظيفه داشت تا در محور شمالي عمليات بارباروسا به سمت لنينگراد پيشروي نمايد. لشگر Totenkopf نيز در جبهه ليتواني و لاتويا عمليات نمود و با فرا رسيدن ماه جولاي توانست با افتخار به درون خط دفاعي روسها معروف به خط استالين Stalin Line نفوذ كند. سپس لشگر از محور دميانسك به سمت لنينگراد پيشروي نمود. يعني جائي كه از 31 جولاي تا 25 آگوست درگير نبردهاي سنگيني گرديد.  
 [External Link Removed for Guests]
سربازان موتور سوار لشگر Totenkopf در راه حركت به سوي لنينگراد. سال 1941  

  خلال پائيز تا زمستان سال 1941 ، روسها عمليات متعددي را بر عليه خطوط دفاعي آلمان در بخش شمالي مناطق عملياتي باجراء گذاشتند. در جريان يكي از همين عمليات ها ، لشگر Totenkopf به همراه 5 لشگر ديگر آلمان براي چندين ماه در نزديكي دميانسك توسط روسها دور زده شد . اين بدام افتادن آلمان ها را اصطلاحا حصر دميانسك Demjansk Pocket مي نامند. در جريان اين درگيري ها كه در سرماي -40 درجه سلسيوس رخ مي داد ، لشگر Totenkopf بشدت تحليل رفت تا آنجا كه اندازه آن كوچك شد و اين بار به گروه رزمي Eicke تغيير كرد. لشگر براي بقاي خود در محاصره ، وارد نبرد وحشيانه اي شد . سروان اروين مي يردرس Erwin Meierdress جمعي آتشبار ضدتانك ، يك گروه رزمي متشكل از 120 سرباز را گردآوري و با سازماندهي آنها توانست شهر راهبردي Bjakowo را با وجود تلاشهاي مكرر دشمن براي تصرف آن ، حفظ نمايد. در جريان اين درگيري ها Meierdress شخصا توانست چندين تانك روسها بوسيله تانك StuG III خود منهدم سازد. به پاس اين رشادت ها به او نشان صليب آهنين اعطاء گرديد. در آوريل سال 1942 لشگر توانست حلقه محاصره را شكسته و خود را به خطوط خودي برساند. به پاس رشادت هاي لشگر در دميانسك ، لشگر Totenkopf مفتخر به دريافت نشان سپر فلزي ( قابل نصب بر روي بازوي يونيفورم) گرديد. افتخار طراحي اين نشان هم به يك گروهبان SS به نام ارنست كراسه Ernst Krause كه بعنوان پستچي در لشگر يكم SS خدمت مي كرد ، رسيد .  
 [External Link Removed for Guests]
سربازان لشگر Totenkopf در حال انتقال از فرانسه به روسيه ، فوريه سال 1943  
  جريان محاصره دميانسك حدود 80% از سربازان لشگر كشته ، مجروح و يا مفقود شدند . در اواخر اكتبر سال 1942 بقاياي لشگر از مناطق رزمي خارج و براي تجديد قوا به فرانسه اعزام شدند. در فرانسه نيز لشگر براي تصرف منطقه فرانسه آزاد Vichy France در نوامبر 1942 وارد عمل گرديد. براي انجام اين عمليات ، لشگر به يك هنگ زرهي مجهز شد و به عنوان لشگر مكانيزه Totenkopf شناخته شد. لشگر تا فوريه سال 1943 در فرانسه باقيماند . در اين زمان Theodor Eicke فرمانده قديمي لشگر ، مجددا رهبري آن را بدست گرفت.  
 [External Link Removed for Guests]
قيام گتوهاي ورشو ، آوريل تا مه 1943 – در ميان يگان هاي SS كه در اين عمليات درگير بوده اند ، گردان سوم آموزش و ذخيره ورشو نيز مشاركت داشته اند.  

  – كورسك
در اوايل فوريه سال 1943 ، لشگر Totenkopf مجددا در چارچوب قرارگاه رزمي اريش فون مانشتاين Erich von Manstein به جبهه شرق بازگشت . لشگر بخشي از يگان هاي زرهي SS تحت امر سپهبد پل هوسر Paul Hausser قرار داشت و در سومين نبرد براي شهر خاركف وارد عمل شد. در جريان اين نبردها Theodor Eicke فرمانده لشگر Totenkopf كه براي شناسائي خطوط عملياتي بر يك هواپيماي فيزلر استورچ سوار بود كشته شد. لشگر براي تامين محل سقوط هواپيما دست به يك حمله زد و با بدست آوردن جسد فرمانده خود ، پيكر او را با تمام نشان هاي افتخار نظامي اش به خاك سپرد. پس از آيكه ، فرماندهي لشگر به هرمن پرايز Hermann Priess رسيد.  
 [External Link Removed for Guests]
Theodor Eicke فرمانده لشگر Totenkopf  
  هاي زرهي SS ، شامل لشگر Totenkopf به محور شمالي منتقل شدند تا در تهاجم بزرگ ارتش آلمان به منطقه كورسك موسوم به عمليات Operation Citadel مشاركت نمايند. در طول ماه فوريه سال 1943 لشگر Totenkopf يك گروهان از تانكهاي سنگين Tiger I را دريافت نمود و آن ها را تحت عنوان گروهان 9 از هنگ سوم زرهي SS به استعدادهاي رزمي خود افزود. اين گروهان در آغاز عمليات سيتادل تقريبا از ظرفيت كامل برخوردار بود و در جريان بازپس گيري شهرهاي خاركف و بلگورود در بهار سال 1943 مهارتهاي تانك كشي خود را به نمايش گذاشت.

حمله در پنجم جولاي سال 1943 و پس از آتشباري سنگين روسها بر روي مواضع قواي آلمان آغاز شد . ارتشهاي دوم زرهي SS ماموريت داشتند تا جناح جنوبي برجستگي كورسك را با پيشقراولي ارتش چهارم زرهي به فرماندهي ارتشبد هرمن حوث Hermann Hoth مورد حمله قرار دهند. در اجراي اين امر، لشگر Totenkopf جناح چپ لشگر يكم زرهي SS موسوم به Leibstandarte را پوشش داد. هنگ سوم زرهي توانست به عمق استپ هاي پرغبار نفوذ كند. با وجود مواجهه با مقاومت شديد روسها و برخورد با انواع سنگرهاي مجهز به توپهاي ضد تانك ، تانكهاي Totenkopf به پيشروي خود ادامه دادند هر چند كه سرعت آن كمتر از آنچه بود كه از قبل برنامه ريزي شده بود. سپهبد هوسر به تانكهاي سپاه دوم زرهي خود فرمان داد تا به دو گروه تقسيم شده ( به همراه Totenkopf) از رودخانه Psel به سمت شمال عبور نموده و به پيشروي خود به سوي شهر پروخورفكا Prokhorovka ادامه دهند.  
 [External Link Removed for Guests]
بخشي از خط دفاعي استالين كه توسط لشگر Totenkopf در سال 1941 درهم شكسته شد  
  اوايل صبح روز 9 جولاي ، هنگ ششم مكانيزه موسوم به Theodor Eicke ، حمله خود را به سمت شمال آغاز نمود و طبق برنامه با عبور از رودخانه Psel تلاش كرد تا تپه استراتژيك 226.6 در شرق روستاي بشدت مستحكم شده Kliuchi را به تصرف خود درآورد. اين حمله با مقاومت روسها دفع شد. ناتواني در عدم تسخير تپه مصادف شد با توقف پيشروي در ساحل شمالي رودخانه Psel ، از اين روي هوسر مجبور شد تا پيشروي در جناح جنوبي را نيز آهسته تر نمايد. بعد از ظهر همان روز هنگ Eicke به تنهائي بمنظور رهائي خودش از اين وضعيت ، براي تصرف تپه اقدام نمود. اما پيشروي در بخش شمالي ساحل رودخانه به آهستگي صورت مي گرفت و بخش عمده اي از لشگر هنوز در ساحل جنوبي مستقر بودند.

در 11 جولاي ، سروان اروين مي يردرس گروهان يكم از هنگ سوم زرهي خود را از روي پل هاي نظامي كه با شتاب بر روي رودخانه Psel احداث شده بود عبور داد تا بتواند موقعيت دفاعي كمرنگي را تقويت نمايد. نيروهاي مستقر در اين سرپل با حملات سنگين روسها مواجه شده بودند ، اما با حمايت تانكهاي كمكي سروان اروين مي يردرس توانستند موقعيت خود را حفظ كرده و به آرامي توانستند سرپل خود را گسترش داده و روستاي Kliuchi را پوشش دهند. مقاومت سرسختانه روسها توانست پيشروي لشگر را به سمت ساحل شمالي رودخانه كند سازد. در بعدازظهر روز 12 جولاي ، در نزديكي روستاي آندرفكا Andre'evka در ساحل جنوبي رودخانه Psel ، روسها پاتك سنگيني را بر عليه هنگ زرهي Thule و گردان تانكهاي StuG مستقر در آن منطقه آغاز كردند.

سرتيپ هرمن پرايز Hermann Priess ، فرمانده لشگر Totenkopf به سروان اروين مي يردرس فرمان داد تا حركت كرده و نيروهاي به محاصره افتاده را حمايت كند. تانكهاي مي يردرس با تانكهاي سنگين و مدرن Tiger I متعلق به گروهان نهم از هنگ سوم مورد حمايت قرار گرفتند. در نبردي خونين كه با تانكهاي پيشقراول ارتش پنجم زرهي روسها صورت گرفت ، سروان مي يردرس موفق شد تا با انهدام تعداد زيادي از تانكهاي T-34 ، جلوي پيشروي روسها را بگيرد اما اينكار به بهاي از دست دادن اكثريت تانكهاي عمليات لشگر تمام شد. سپاه دوم زرهي SS پس از موفقيت در متوقف ساختن پاتك سنگين روسها و با تحمل تلفات سنگين ، توان هجومي خود را از دست داده و ديگر قادر به ادامه حمله نبود. سپهبد اريش فون مانشتاين قصد داشت تا نيروهاي سپاه XXIV زرهي خود را به ميدان بياورد اما هيتلر مانع از اجراي آن شد. در 14 جولاي هيتلر فرمان توقف عمليات را صادر نمود .  
 [External Link Removed for Guests]
يگان SS Nachschub-Truppe جمعي لشگر Totenkopf در  
  رودخانه Mius – عقب نشيني به سمت رودخانه Dniepr
لشگر Totenkopf به همراه لشگر Das Reich به ژنرال كارل آدولف هوليت Karl-Adolf Hollidt واگذار شد تا ارتش ششم را در جنوب اوكراين تشكيل دهند. ارتش ششم وظيفه داشت تا سرپل روسها بر روي رودخانه Mius نابود سازد . از اينروي Totenkopf براي چند هفته درگير نبردهاي سنگيني با سپاهيان روس گرديد. در جريان درگيري هاي جولاي تا آگوست بر سر تپه 213 و شهر استپانوفكا Stepanowka ، لشگر خسارات سنگيني را متحمل شد . در جريان اين نبردها كه در جبهه رودخانه Mius صورت گرفته بود خسارات وارده حتي از آنچه كه قبلا و در جريان نبرد كورسك به لشگر وارد آمده بود نيز بيشتر بود. در پايان درگيري ها اگر چه سرپل روسها جمع شد ، اما لشگر حدود 1500 سرباز خود را ازدست داد و توان رزمي هنگ زرهي هم تا حد 20 دستگاه تانك تنزل نمود.  

 [External Link Removed for Guests]
سربازان لشگر Totenkopf در حومه شهر خاركف . مارس سال 1943  
  لشگر Totenkopf به سمت شمال حركت كرد و به خاركف بازگشت و دركنار لشگر Das Reich وارد سلسله نبردهائي براي توقف عمليات گسترده ارتش سرخ موسوم به Rumyantsev گرديد تا مانع از سقوط خاركف شود. اين بار نيز اگرچه هر دو لشگر موفق شدند تا پيشروي روسها را متوقف سازند ، اما تلفات سنگيني را متحمل شدند و 800 دستگاه تانك خود را از دست دادند. متعاقبا روسها مدافعين را دور زدند و آنها را مجبور ساختند تا در 23 آگوست شهر را ترك نمايند.

با فرا رسيدن اوايل سپتامبر ، لشگر Totenkopf تا حاشيه رودخانه Dniepr عقب نشسته بود . عناصري از ارتش پنجم زرهي (احتياط) روسيه با قدرت توانستند از Kremenchug عبور كرده و خيلي زود خطوط دفاعي آلمانها را مورد تهديد قرار دهند. مجددا Totenkopf وارد نبرد شديدي بر ضد سرپل هاي ارتش شوروي گرديد.

در اكتبر سال 1943 ، لشگر Totenkopfتا حد لشگر سوم زرهي SS گسترش يافت. گردان تانك رسما به جايگاه هنگ ارتقاء و دو هنگ مكانيزه آن هم به دريافت عنوان افتخاري Theodor Eicke و Totenkopf نائل آمدند.

با گذشت چند ماه از تصرف سرپل Kremenchug ، روسها سرانجام توانستند نيروهاي خود را گسترش داده و Totenkopf و ساير لشگرهاي آلماني را تا مرزهاي روماني به عقب برانند. در ماه نوامبر لشگر Totenkopf در مقابل حملات قواي روس درگير نبردهاي شديدي بر سر شهر راهبردي Krivoi Rog در غرب رودخانه Dniepr گرديد.  

 [External Link Removed for Guests]
فرمانده SS Nachschub-Truppe  

  – ورشو
در ژانويه سال 1944 ، لشگر هنوز درگير نبردهاي سنگين در نزديكي شهر Krivoi Rog ، جائي كه هنوز روسها نتوانسته بودند بدليل عمليات گسترده Totenkopf و يك لشگر نيروي زميني ارتش آلمان موسوم به Großdeutschland شكافي در خطوط دفاعي آنها ايجاد كنند. در فوريه سال 1944 ، حدود 56000 سرباز آلماني درون حصر كورسان Korsun Pocket بدام افتادند. لشگر Totenkopf به منطقه چركاسي اعزام شد تا براي نجات سربازان به دام افتاده اقدام كند. لشگر حمله اي را به سمت شهر Korsun انجام داد تا بتواند معبري امن را براي عبور از رودخانه Gniloy-Tilkich ايجاد كند . سرانجام لشگر يكم زرهي آلمان به همراه Totenkopf توانستند به نيروهاي بدام افتاده ملحق شوند.

در دومين هفته از ماه مارس و پس از نبردهاي خونين در اطراف Kirovograd ، لشگر Totenkopf به پشت رودخانه Bug عقب رانده شد. در آنجا لشگر با سرعت اقدام به ساخت مواضع پدافندي جديد نمود . پس از دو هفته درگيري هاي شديد در غرب Ivanovka، بازهم در كنار لشگر مكانيزه Großdeutschland به عقب رانده شده و به Dniestr واقع در مرزهاي روماني عقب نشيني كردند.

سرانجام در هفته نخست از ماه آوريل ، لشگر Totenkopf توانست در منطقه Târgu Frumos واقع در روماني فرصتي براي تنفس و تجديد قوا بيابد و نفرات و تجهيزات آن ترميم شوند . منجمله هنگ زرهي آن محموله اي از تانكهاي جديد و پيشرفته Panther دريافت نمود تا جابگزين تانكهاي قديمي Panzer IV خود بنمايد. در هفته دوم ماه آوريل حمله سنگين ارتش سرخ به سمت Târgul Frumos سبب شد تا لشگر Totenkopf مجددا وارد عمليات شود و نقش مهمي را در يك پيروزي قاطع بر عهده بگيرد. در هفتم ماه مه ، آرامش به خطوط درگيري بازگشت تا لشگر مجددا به تجديد قوا و سازمان خود بپردازد.

در يك درگيري در نزديكي منطقه Iaşi در روماني ، عناصري از لشگر به همراه يگان هائي از لشگر مكانيزه Großdeutschland موفق شدند تا يك حمله زرهي ارتش سرخ را متوقف سازند. روسها اين حمله را كه تا حدودي به عمليات بعدي ارتش انگليس موسوم به Goodwood شباهت داشت ، با استفاده از حدود 500 دستگاه تانك انجام دادند.

در اوايل ماه جولاي به لشگر فرمان داده شد تا به منطقه اي در نزديكي Grodno در لهستان برود تا در آنجا به عنوان بخشي از ارتش چهارم زرهي SS و تحت امر سپهبد هربرت گيله Herbert Gille محور اطراف ورشو به نام Modlin را پوشش دهد.  
 [External Link Removed for Guests]
تانك هاي لشگر Totenkopf در شهري واقع در جبهه شرق – تابستان سال 1944  
  از انجام عمليات باگراتيون Bagration توسط ارتش سرخ و نابودي قرارگاه مركزي فرماندهي ارتش آلمان ، خطوط دفاعي نيروهاي آلمان بيش از 300 مايل و تا حوالي شهر ورشو به عقب رانده شده بود. با فرو ريختن قرارگاه فرماندهي ارتش آلمان ، مناطق عملياتي در مركز جبهه شرق درهم ريخته و نيروهاي ارتش چهارم زرهي SS ، يكي از معدود تشكيلاتي بود كه در مقابل حملات روسها صف آرائي كرده بود. لشگر Totenkopf در اواخر جولاي سال 1944 به ورشو رسيد. در يكم آگوست ، ارتش بومي لهستان ( پارتيزان ها) در شهر ورشو به پا خاست كه جرقه قيام ورشو را ايجاد نمود. لشگر Totenkopf مستقيما وارد سركوب درگيري ها نشد و در مقابل ، به مراقبت از خطوط تماس پرداخت و در چند مورد با عمليات اكتشافي روسها در حومه بخش شرقي شهر به مقابله پرداخت.

در چند درگيري بسيار شديد در نزديكي شهر Modlin كه در اواسط ماه آگوست بوقوع پيوست ، نيروهاي لشگر Totenkopf در كنار لشگر پنجم زرهي SS موسوم به Wiking و لشگر زرهي Hermann Göring به دفاع جانانه پرداخت و توانست ارتش سوم زرهي روسها را كه لشگرهائي از كمونيست هاي لهستان را نيز شامل مي شد ، از بين ببرد . زمين هاي اطراف شهر Modlin براي حركت تانكها بسيار مناسب بود و تانكهاي لشگر Totenkopf با استفاده از اين مزيت و نيز برتري آتش توپهاي 75 ميليمتري پر سرعت خود بعنوان لبه تيزي بر عليه تانكهاي T-34 ارتش سرخ به خوبي استفاده كردند .  

  براي آزادي بوداپست – مجارستان
تلاش هاي سه لشگر Totenkopf, Wiking و Hermann Göring سبب شد تا آلمان ها بتوانند خط دفاعي موسوم به ويستولا Vistula را حفظ و قرارگاه رزمي ويستولا را بر پا كنند. در دسامبر سال 1944 ، لشگر نهم تكاوران كوهستاني SS در شهر بوداپست به محاصره ارتش سرخ درآمد. هيتلر فرمان داد تا ارتش چهارم زرهي SS به آنجا اعزام شوند تا با آزاد كردن جنوب بوداپست 95.000 نظامي آلماني و مجارستاني را كه در شهر گير افتاده بودند را نجات دهند. نيروهاي اعزامي درست قبل از شب سال نو به منطقه رسيدند و بلافاصله عمليات خود را آغاز كردند.  
 [External Link Removed for Guests]
يك گروهبان SS جمعي لشگر Totenkopf در هنگام عقب نشيني از مجارستان در سال  
  عمليات قواي آلمان براي آزاد سازي بوداپست را عمليات كنراد Operation Konrad مي نامند. نخستين حمله كنراد يك نام گرفت . نقشه عمليات آن بود كه يك حمله هماهنگ توسط لشگرهاي Wiking و Totenkopf از شهر Tata و در طول خط بيسكه – بوداپست BicskeBudapest- صورت گيرد. اين حمله در نخستين روز آغازين سال 1945 شروع شد. با وجود موفقيت هاي مقدماتي ، عمليات با مقاومت شديد نيروهاي روس در نزديكي Bicske مواجه شد و در جريان اين نبرد ، اروين مي يردرس Erwin Meierdress فرمانده گردان يكم از هنگ سوم لشگر Totenkopf كشته شد.

پس از ناكامي در مرحله اول عمليات ، دو لشگر Totenkopf و Wiking حمله اي را به هدف دستيابي به مركز شهر باجراء گذاشتند. اين حمله كه كنراد دو Konrad II نام گرفت ، در هفتم ژانويه و از جنوب منطقه Esztergom صورت گرفت . اين حمله به حومه شمالي شهر بوداپست ختم شد و با فرارسيدن 12 ژانويه ، يگان هائي از لشگر Wiking توانستند مناره هاي كليسا و برج هاي شهر بوداپست را در افق ببينند. اما با وجود دستيابي به اين موفقيت ، نيروهاي ژنرال گيله بيش از حد گسترش يافته و در نتيجه آسيب پذيرتر شده بودند . به همين دليل و بعنوان تله اي براي محاصره يگانهاي ارتش سرخ در شمال شهر ، به عقب فراخوانده شدند.

عمليات كنراد 3 Konrad III در روز 20 ژانويه سال 1945 به مرحله اجرا درآمد. حمله از جنوب پوداپست و با هدف دور زدن 10 لشگر روس صورت گرفت . اما نيروهاي آلماني برغم 15 مايل نفوذ در خطوط دفاعي روسها و نابودي نيروهاي لشگر 135 تفنگدار ، نتوانستند به اهداف خود دست يابند. هر چند نيروهاي آلماني واقعا در شرف نجات نيروهاي به محاصره درآمده در داخل شهر بوداپست بودند ، اما نيروهاي داخل شهر نتوانستند خود را به آنها برسانند و در نتيجه در اواسط ماه فوريه خود را تسليم قواي روس نمودند.
پس از ناكامي ، لشگر Totenkopf مجددا به غرب بازگشت و با اجراي عمليات درگيري و عقب نشيني منظم از بوداپست به سمت درياچه بالاتون عقب نشست ، جائي كه ارتش ششم زرهي SS تحت فرمان ژنرال يوزف ديتريش براي انجام عمليات موسوم به بيداري بهار Spring Awakening تجمع كرده بود. اما نيروهاي تحت امر ژنرال گيله براي شركت در اين عمليات بسيار بي رمق شده بودند ، در مقابل پوشش جناح نيروهاي در حال حمله آلماني را تامين نمود. هر چه كه عمليات Spring Awakening پيشرفت مي كرد ، لشگر Totenkopf بيشتر در معرض تهاجمات ارتش سرخ براي دور زدن قواي درحال پيشروي آلماني قرار مي گرفت.

پس از آنكه حمله آلمانها متوقف شد ، روسها عمليات بزرگي با نام هجوم وين Vienna Offensive را در 16 مارس آغاز كردند . اين حمله در نقطه تماس بين لشگر Totenkopf و لشگر دوم زرهي مجارستان اجرا گرديد. اتصال دو لشگر خيلي زود ازهم پاشيد و به دو قسمت تقسيم شد. در يك واكنش سريع ، به ژنرال هرمن بلاك Hermann Balck فرمانده ارتش ششم دستور داده شد تا نيروهاي ارتش يكم زرهي SS را به سمت شمال انتقال دهد تا شكاف پيش آمده را پر كرده و از محاصره شدن نيروهاي ارتش چهارم SS جلوگيري شود. با وجود اين واكنش سريع ، صدور فرماني از هيتلر سبب شد تا اين حركت به تاخير افتاده و هنگامي هم كه به مرحله اجراء رسيده بود ، ديگر بسيار دير شده بود.

در 22 ماه مارس ، حلقه محاصره قواي روس به دور دو لشگر Totenkopf و Wiking تقريبا كامل شده بود. ژنرال بلاك در حاليكه كاملا نااميد بود توانست تعدادي از سربازان كهنه كارلشگر نهم زرهي SS موسوم به هونشتافن Hohenstaufen را به داخل منطقه بفرستد تا بتوانند معبر كوچكي را باز نگهدارند. در جريان نبردي كه براي بازنگهداشتن معبر موسوم به Berhida Corridor صورت گرفت ، نيروهاي ژنرال گيله توانستند از مهلكه بگريزند.  
 [External Link Removed for Guests]
سربازان در حال اجراي مراسم سوگند يگان هاي  
  روز 24 ماه مارس حمله سنگين ديگري از روسها ، قواي از پاي درآمده ارتش چهارم زرهي SS را تا شهر وين به عقب راند و تمام ارتباط آنها را با نيروهاي ارتش يكم زرهي SS قطع نمود. اين امر سبب شد تا احتمال تشكيل هر گونه خط دفاعي از سوي قواي آلمان از بين برود. باقيمانده لشگر Totenkopf عمليات جنگ و گريزي را براي عقب نشيني به داخل خاك چكسلواكي به اجراء گذاشتند. در اوايل ماه مه ، آنها در محدوده عمليات ارتش آمريكا قرار داشتند و سر انجام در نهم ماه مه ، حدود 10000 نفر سرباز خود را به آمريكائي ها تسليم نمودند. آمريكائي ها هم بيدرنگ لشگر Totenkopf را به روسها تسليم كردند. تعداد زيادي از سربازان لشگر در اردوگاه هاي كار اجباري روسها موسوم به Gulag جان باختند.  

 
سرلشگر تئودور آيكه Theodor Eicke ، يكم نوامبر 1939 تا 7 جولاي 1941
سرتيپ ماتياس كلاين هايستر كمپ Matthias Kleinheisterkamp، از 7 جولاي تا 18 جولاي 1941
سرتيپ گئورگ كپلر Georg Keppler از 18 جولاي تا 19 سپتامبر 1941
سپهبد تئودور آيكه Theodor Eicke ، از 19 سپتامبر 1941 تا 26 فوريه 1943
سپهبد هرمن پرايز Hermann Priess ، از26 فوريه تا 27 آوريل 1943
سرلشگر هاينز لمردينگ Heinz Lammerding ، از 27 آوريل تا 15 ماه مه 1943
سرلشگر مكس سيمون Max Simon ، از 15 ماه مه تا 22 اكتبر 1943
سپهبد هرمن پرايز Hermann Priess ، از22 اكتبر 1943 تا 21 ژوئن 1944
سرتيپ هلومت بكر Hellmuth Becker ، از21 ژوئن 1944 تا 8 ماه مه 1945



نشان هاي افتخار
دارندگان نشان صليب شواليه : 55 نفر
دارندگان سنجاق افتخار ارتش : 22 نفر
دارندگان نشان صليب طلائي آلمان : 125 نفر
دارندگان سنجاق طلائي نبرد تن به تن : 33 نفر


مناطق عملياتي :
آلمان ، از نوامبر 1939 تا مه 1940
بلژيك و فرانسه ، از مه 1940 تا ژوئن 1941
جبهه روسيه ، محور شمالي از ژوئن 1941 تا اكتبر 1942
فرانسه ، از اكتبر 1942 تا فوريه 1943
جبهه روسيه ، محور جنوبي از فوريه 1943 تا جولاي 1944
جبهه روسيه ، محور مركزي و لهستان از جولاي تا دسامبر 1944
مجارستان و اطريش ، از دسامبر 1944 تا مه 1945  
 [External Link Removed for Guests]
سربازان لشگر در مراسم  
  سربازان
مه 1940 – 21.311 نفر
ژوئن 1941 – 18.754 نفر
دسامبر 1942 – 21.186 نفر
دسامبر 1943 – 15.415 نفر
ژوئن 1944 – 21.115 نفر
دسامبر 1945 – 15.400 نفر


تعداد افراد ( در 7 آوريل 1945)
افسران: 44 نفر
نيروهاي داوطلب: 87 نفر
سربازان: 873 نفر
تانكهاي عملياتي : 6 دستگاه


برخي اعضاي شاخص لشگر Totenkopf :
1- ريچارد بائر ( فرمانده بازداشتگاه آشويتس)
2- فريتز باير مه ير ( او داراي ركورد انهدام بيش از 31 دستگاه تانك دشمن مي باشد . تعداد دقيق تانكهاي انهدامي او نامشخص است ) .
3- فريتز كريستن ( او به تنهائي 13 دستگاه تانك روسي را با استفاده از يك توپ 50 ميليمتري ضدتانك در 24 سپتامبر سال 1941 و پس از آنكه تمام اعضاي گروهش كشته شدند منهدم نمود. او در 20 اكتبر سال 1941 توانست نشان صليب شواليه را دريافت كند) .
4-
5- يورگن استروپ ( او نقش موثري در سركوب قيام ورشو داشت )


لشگر Totenkopf در مجموع 4 بار در طول جنگ تغيير نام داد :
از 1939 تا 1942 با نام " لشگر SS Totenkopf "(SS Division Totenkopf)
از سال 1942 تا 1943 با نام "لشگر زرهي / پياده SS " (SS Panzer Grenadier Division)
از سال 1943 تا 1944 با نام " لشگر زرهي Totenkopf "( SS Panzer Division "Totenkopf")
از سال 1944 تا 1945 با نام "لشگر سوم زرهي SS Totenkopf" (3. SS Panzer Division "Totenkopf")

براي آنكه دوستان بيشتر با حال و هواي لشگر آشنا شوند ، تصاويري از نفرات و تجهيزات لشگر Totenkopf به نمايش در مي آيد . به فراخور ، توضيحاتي هم داده شده است .  
 [External Link Removed for Guests]
يكي از اعضاي اوليه لشگر Totenkopf

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

سربازان لشگر مكانيزه SS Totenkopf

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]
سربازان و كاميون هاي لشگر SS Panzer Division "Totenkopf"

[External Link Removed for Guests]
مزار يك داوطلب جوان از Nordschleswig به نام Asmus Adelbert Borg . او متولد 1915 در منطقه Gorsblok واقع در Nordschleswig بود و در نبردهاي ماه مارس 1943 و در نزديكي Lipzy در اوكراين كشته شد. او در گروهان توپخانه گردان دوم از لشگر SS Panzer Grenadier Division “Totenkopf“ خدمت مي كرد.

[External Link Removed for Guests]
يك گروهبان SS جمعي لشگر Totenkopf در كنار يك تيربار غنيمتي روسي

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]
كاميون ها و سربازان هنگ توپخانه SS "Totenkopf"

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]
تصاويري از تعداد ديگري از نيروهاي لشگر Totenkopf

[External Link Removed for Guests]
ستوانيكم Walter Gerth جمعي لشگر Totenkopf

[External Link Removed for Guests]
سروان Max Seela ، با سرآستيني كه نشان ويژه نيروهاي SS-Totenkopfverbände را دارد

[External Link Removed for Guests]
يك موتور سيكلت BMW R12 متعلق به لشگر Totenkopf در خاك روسيه ، سال 1941

[External Link Removed for Guests]
يك خودروي Kübelwagen متعلق به لشگر Totenkopf در سال 1941

[External Link Removed for Guests]
خودروهاي لشگر Totenkopf در حال جابجائي

[External Link Removed for Guests]
تانكهاي لشگر Totenkopf در حال پيشروي

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]
گواهي رسمي اعطاي نشان به يكي از نفرات لشگر Totenkopf

[External Link Removed for Guests]
يكي ديگر از افراد لشگر Totenkopf كه كشته شده است

[External Link Removed for Guests]
نشان يقه افراد لشگر  
 [External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]
تعدادي از اعضاي قديمي لشگر ، درسال هاي اوليه آغاز جنگ  
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 1432
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 595 بار
سپاس‌های دریافتی: 10284 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط abdolmahdi »

سلام عليكم

لشگر چهارم پليس نظامي SS موسوم به SS Polizei Division

مقدمه
اين لشگر، يكي از 38 لشگر رزمي متعلق به Waffen-SS در خلال جنگ جهاني دوم بوده است . اين لشگر در سال 1939 و بعنوان بخشي از Ordnungspolizei ( يا Orpo ) به معني پليس متحد ملي شكل گرفت . اگرچه تمام يگان هاي انتظامي آلمان توسط هاينريش هيملر و در چارچوب اختياراتش بعنوان رئيس پليس آلمان در وزارت كشور كنترل مي شد ، اما اين يگان نه بعنوان بخشي از سازمان SS و نه بعنوان يك لشگر پليس همرده لشگرهاي واقعي Waffen-SS در نظر گرفته نمي شد. اين وضعيت در كيفيت و نوع تجهيزات مورد استفاده ، علائم و نشان هاي پليس و نيز در ساختار درجه افراد كاملا نمايان بود. افراد اين لشگر آموزش نظامي كافي نديده و از تجهيزات نامناسبي نيز برخوردار بودند و با اين وضعيت در نبرد لهستان وارد عمل شدند. سرانجام اين يگان در سال 1942 و پس از دگرگوني هاي فراواني كه به خود ديد در قالب يك لشگر مكانيزه ارتقاء يافته به Waffen-SS منتقل شد و لشگر چهارم مكانيزه پليس SS نام گرفت. اين لشگر در فرانسه ، روسيه ، يونان و پومراني جنگيد و سرانجام در ماه مه 1945خود را به آمريكائي ها تسليم كرد .

 [External Link Removed for Guests]
نشان لشگر مكانيزه SS  
شكل گيري
همانگونه كه قبلا هم ذكر شد ، لشگر پليس نظامي در اكتبر سال 1939 و پس از آنكه 15000 نفر از اعضاي پليس متحد ملي يا Orpo با يگان هاي توپخانه و ساير يگان هاي انتقالي از ارتش در يكديگر ادغام شدند ، بوجود آمد . اين افراد در ليست SS وارد نشده و همچنان به عنوان مردان پليس باقيماندند و درجات و نشان هاي سابق خود در Orpo را همچنان حفظ كردند. هدف هاينريش هيملر از تشكيل لشگر دو جنبه داشت : در دوراني كه بازار كشمكش درون سازماني و جمع آوري نيروي انساني بسيار داغ شده بود ، اين امر به هيملر اجازه مي داد تا با گردآوري اين افراد بتواند ارتش آلمان (Wehrmacht) را دور زده و پليس ها را در يگان هاي خود جاي دهد و ديگر آنكه توانست با كسب جايگاهي اداري براي اين افراد ، آنان را خرسند نموده و را از خدمت در ارتش معاف نمايد.
نخستين فرمانده اين يگان ، سرلشگر كارل ففر ويلدنبروخ Karl Pfeffer-Wildenbruch بود كه در دوران خدمت خود يك فرمانده پليس و در زمان جنگ جهاني اول هم يك افسر در ستاد ارتش بود . همزمان با انتصاب او به اين سمت ، درجه نظامي او نيزبه عنوان يك سرلشگر SS ارزيابي گرديد. تجهيزات اين لشگر هم عمدتا از سلاح هاي به غنيمت درآمده از ارتش چكسلواكي تامين گرديد.

 [External Link Removed for Guests]
سرلشگر كارل ففر ويلدنبروخ Karl Pfeffer-Wildenbruch نخستين فرمانده لشگر مكانيزه SS  
شركت در عمليات – فرانسه سال 1940
لشگر Polizei در اين زمان بعنوان يك لشگر پياده نظام درنظر گرفته شده بود كه يگان هاي ترابري و حمل و نقل آن را اسب و درشكه تشكيل مي داد. در ابتداي عمليات اشغال فرانسه توسط گروه رزمي C در راينلند بعنوان لشگر ذخيره قرار داده شده بود كه براي نخستين بار در نهم ژوئن و در جريان عبور از رود Aisne و كانال آردن وارد عمليات رزمي گرديد. پس از تصرف و تامين اهداف مورد نظر و متعاقب حركت به سمت جنگل Argonne ، لشگر Polizei وارد نبردهاي شديدي با ارتش فرانسه شد . در اواخر ژوئن سال 1940 ، لشگر از ميدان نبرد بيرون كشيده شد و بعنوان نيروي ذخيره به گروه رزمي شمال مستقر در پروس شرقي ملحق گرديد .

 [External Link Removed for Guests]
خدمه يك تيربار 34MG در فرانسه  
جبهه شرق
در جريان اشغال خاك روسيه در عمليات بارباروسا ، لشگر Polizei در ابتدا بخشي از نيروي احتياط گروه رزمي شمال را تشكيل مي داد. در آگوست سال 1941 لشگر پليس در نزديكي رود Luga وارد نخستين درگيري ها شد. در جريان نبردهاي خونيني كه براي تصرف سرپل رودخانه Luga كه توسط 10 لشگر روس از آن دفاع مي شد رخ داد ، لشگر Polizei بيش از 2000 نفر از نيروهايش ، منجمله يكي از فرماندهانش به نام آرتور مولورشتات Arthur Mülverstadt را از دست داد . نبردها در زمين هاي باتلاق و خشك انجام مي شد كه اين امر سبب بروز مشكلاتي در سلسله حملات انجام شده توسط اين لشگر گرديد. سر انجام پس از اجراي چند حمله ناموفق ، با مشاركت يگان هايي از ارتش ، حمله اي از شمال رودخانه Luga صورت گرفت كه سبب دور زدن و انهدام مدافعين روس در جريان اين عمليات گرديد.

سال 1942
در ژانويه سال 1942 ، لشگر Polizei به منطقه عملياتي رودخانه Volkhov اعزام شد و در 24 فوريه همان سال رسما به يگان هاي Waffen-SS ملحق گرديد . از اين روي تمام نشان و علايم پرسنل لشگر از سازمان پليس به نشان هاي سازمان SS تغيير يافت . تشكيلات رزمي جديد سازمان Waffen-SS از ماه ژانويه تا مارس سال 1942 درگير نبردهاي بسيار شديدي شد كه منجر به انهدام كامل ارتش دوم شوروي گرديد. سپس ماه هاي باقيمانده تا پايان سال را به جبهه لنينگراد اعزام شد. لشگر Polizei در اين سلسله نبردها كه از ژانويه تا مارس 1942 به طول انجاميد ، بسيار موفق عمل نمود و اعتبار خود را بهبود بخشيد .

 [External Link Removed for Guests]
تعدادي از سربازان لشگر SS  
سال 1943
در فوريه سال 1943 ، لشگر SS Polizei وارد نبردهاي جنوب درياچه Ladoga گرديد . در جريان اين نبردها ، نيروهاي لشگر SS Polizei در برابر قواي مهاجم ارتش سرخ مجبور به عقب نشيني و در خطوط فاعي جديد در منطقه Kolpino مستقر شدند . در اين منطقه بود كه لشگر آلماني توانست با وجود تلفات سنگين جلوي پيشروي روسها را بگيرد . سپس از همان نقطه يگان هاي لشگر به غرب منتقل شدند تا در حد يك لشگر مكانيزه زرهي / پياده ارتقاء يابند. تنها يك گروه رزمي كوچك بهمراه يك لژيون از داوطلبان هلندي موسوم به Niederland براي جبران كاهش نفرات همچنان در جبهه روسيه باقيماندند. يگان هاي اصلي لشگر در ماه مه سال 1943 با عبور از Bohemia و Moravia وارد لهستان شده و در آنجا در قالب يك واحد امنيتي به فعاليت پرداختند . گروه رزمي كوچك با قيمانده در روسيه نيز در ماه مه سال 1943 و پس از تكميل و ورود لشگر جديد آماده به عمليات موسوم به SS-Polizei-Panzergrenadier Division منحل گرديد . در تابستان سال 1943 قواي لشگر Polizei در يوگسلاوي در حال درگيري با پارتيزان هاي آن كشور بودند.
اما اين بار لشگر جديد SS Polizei به شرق بازنگشت و براي مشاركت در عمليات ضد پارتيزاني در شمال يونان ، به منطقه بالكان اعزام گرديد. در همين موقع گشتاپو گزارش داد كه لشگر Polizei بر ضد افراد غيرنظامي منطقه Klissura و ساكنين روستاي Distomo مرتكب جنايات جنگي گرديده است .

 [External Link Removed for Guests]
بناي يادبود قربانيان كشتار  
سال 1944
لشگر SS Polizei از مارس تا آگوست سال 1944 و قبل از احضار به عمليات براي جلوگيري از پيشروي ارتش سرخ به سمت بلگراد ، در يونان باقيماند. در يونان ، لشگر SS Polizei درگير نبردهاي خشونت باري مخصوصا در منطقه Larissa گرديد . در واقع در سال 1944 ، قواي اين لشگر در مناطق يونان ، يوگسلاوي و اسلواكي درگير جنگ بودند و تلفات سنگيني را متحمل گرديدند. در سپتامبر سال 1944 كه توان عملياتي لشگر به نيمي از ظرفيت رزمي خود كاهش يافته بود ، بناچار مجبور به عقب نشيني به اسلووني گرديد.

سال 1945
از ژانويه سال 1945 ، لشگر درگير نبردهاي خشني در مناطق Stettin و Danzig شده بود. لشگر بشدت تحليل رفته SS-Polizei به سمت شمال يعني منطقه پومراني اعزام شد تا مانع از پيشروي روسيه شود . هيتلر هم گروه رزمي اشتاينر را تشكيل داد و آن را مامور كمك به جبهه برلين نمود اما اين گروه رزمي كه داراي كمبود سلاح هاي سنگين بود نتوانست آنگونه كه برنامه ريزي شده بود با دشمن مقابله نمايد. در نتيجه به منطقه دانزيگ Danzig منتقل شد اما در آنجا نيز توسط ارتش سرخ به دام افتاده و پس از وقوع جنگي مهيب سرانجام با كشتي از طريق شبه جزيره Hela به سمت ساحل Swinemünde انتقال يافت. پس از استراحت كوتاهي ، يگان هائي از لشگر Polizei خود را به برلين رسانده و در نبرد برلين شركت جستند اما باقيمانده لشگر با جنگ و گريز خود را به رودخانه Elbe رسانده و در نزديكي محور Wittenberge-Lenzen خود را به نيروهاي آمريكائي تسليم نمودند .

 [External Link Removed for Guests]
سربازان لشگر SS-Polizei در جنگل هاي منطقه ولخوف - جبهه روسيه  
جنايات جنگي
سربازان هنگ هفتم ، جمعي لشگر SS-Polizei در 5 آوريل سال 1944 در منطقه Klissoura در شمال يونان 215 غيرنظامي را به تلافي كشته شدن دو سرباز آلماني به قتل رساندند.
در دهم ژوئن سال 1944 ، مجددا سربازان هنگ هفتم ، جمعي لشگر SS-Polizei ، در 10 ژوئن سال 1944 به تلافي حمله صورت گرفته از جانب پارتيزان ها ، 218 غيرنظامي را در روستاي Distomo به قتل رساندند.

فرماندهان :
سرلشگر كارل ففر ويلدنبروخ Karl Pfeffer-Wildenbruch از 15 نوامبر 1939 تا يكم سپتامبر 1940
سرهنگ كنراد ريتزر Konrad Ritzer از يكم تا 8 سپتامبر 1940
سرلشگر كارل ففر ويلدنبروخ Karl Pfeffer-Wildenbruch از 8 سپتامبر تا 10 نوامبر 1940
سرلشگر آرتور مولورشتات Arthur Mülverstadt از 10 نوامبر 1940 تا تا 10 آگوست 1941
سرلشگر اميل هورينگ Emil Höring ، از 16 تا 18 آگوست 1941
سرلشگر والتر كروگر Walter Krüger ، از 18 آگوست تا 15 دسامبر 1941
سرهنگ آلفرد ووننبرگ Alfred Wünnenberg ، از 15 دسامبر 1941 تا 14 مه 1942
سرتيپ دوم آلفرد بورشرت Alfred Borchert ، از 15 مه تا 18 جولاي 1942
سرتيپ يكم آلفرد ووننبرگ Alfred Wünnenberg ، از 19 جولاي 1942 تا 10 ژوئن 1943
سرتيپ يكم فريتز اشمدز Fritz Schmedes ، از 10 ژوئن تا 5 جولاي 1943
سرهنگ اوتو بينگه Otto Binge ، از 5 جولاي تا 18 آگوست 1943
سرتيپ يكم فريتز فرايتاگ Fritz Freitag ، از 18 آگوست تا 20 اكتبر 1943
سرتيپ دوم فردريش ويلهلم بوك Friedrich-Wilhelm Bock از 20 اكتبر 1943 تا 19 آوريل 1944
سرتيپ يكم يورگن واگنر Jürgen Wagner ، از 19 آوريل تا (؟) مه 1944
سرتيپ فردريش ويلهلم بوك Friedrich-Wilhelm Bock ، از (؟) مه تا 7 مه 1944
سرتيپ يكم هربرت ارنست وال Hebert Ernst Vahl ، از 7 مه تا 22 جولاي 1944
سرهنگ كارل شومرز Karl Schümers ، از 22 جولاي تا 16 آگوست 1944
سرتيپ دوم هلموت دورنر Helmut Dörner ، از 16تا 22 آگوست 1944
سرتيپ يكم فريتز اشمدز Fritz Schmedes ، از 22 آگوست تا 27 نوامبر 1944
سرهنگ والتر هارزر Walter Harzer ، از 27 نوامبر 1944 تا يكم مارس 1945
سرهنگ فريتز گولر Fritz Göhler ، از يكم تا (؟) مارس 1945
سرهنگ والتر هارزر Walter Harzer ، از (؟) مارس تا 8 مه 1945


 [External Link Removed for Guests]
يك سرباز لشگر  
مناطق عملياتي لشگر SS-Polizei :
آلمان : سپتامبر 1939 تا مه 1940
لوگزامبورگ ، بلژيك و فرانسه : مه 1940 تا ژوئن 1941
جبهه روسيه ، محور شمالي : ژوئن 1941 تا مه 1943
چكسلواكي و لهستان : مه 1943 تا ژانويه 1944
يونان : ژانويه تا سپتامبر 1944
يوگسلاوي و روماني : سپتامبر تا اكتبر 1944
مجارستان : اكتبر تا دسامبر 1944
چكسلواكي و شرق آلمان : دسامبر 1944 تا مه 1945

نيروي انساني :
ژوئن 1941 - 17.347 نفر
دسامبر 1942 - 13.399 نفر
دسامبر 1943 - 16.081 نفر
ژوئن 1944 - 16.139 نفر
دسامبر 1944 - 9.000 نفر

نشان هاي افتخار
دارندگان سنجاق طلائي نبرد تن به تن : 4 نفر
دارندگان لوح تقدير از رئيس ستاد ارتش : 8 نفر
دارندگان لوح تقدير از رئيس ستاد ارتش بخاطر سرنگوني هواپيماي دشمن : 3 نفر
دارندگان نشان صليب طلائي آلمان: 68 نفر
دازندگان نشان صليب نقره اي آلمان : 2 نفر
دارندگان نشان صليب شواليه : 21 نفر ( شامل دو نفر غير رسمي / تائيد نشده)
دارندگان نشان لياقت صليب شواليه با شمشير : يك نفر به نام فريتز پرايزلر
دارندگان نشان نقره اي ضد پارتيزان : يك نفر
دارندگان نشان برنزي ضد پارتيزان : يك نفر



 [External Link Removed for Guests]
سرهنگ پليس Alfred Wünnenberg فرمانده هنگ سوم لشگر در شمال روسيه ، سال 1941 .  

 [External Link Removed for Guests]
سرآستين هاي لشگر SS-Polizei كه در زمان هاي مختلف با تغييراتي مورد استفاده قرار مي گرفتند
 
 [External Link Removed for Guests]
سربازان لشگر Polizei در گل و لاي جبهه روسيه در حال پيشروي


[External Link Removed for Guests]
پياده روي سربازان لشگر  
 [External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]   ها ، نشان ها و حمايل مورد استفاده در يگان هاي لشگر Polizei  
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 1432
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 595 بار
سپاس‌های دریافتی: 10284 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط abdolmahdi »

سلام عليكم

لشگر پنجم زرهي SS موسوم به Wiking

  لشگر نيز يكي از 38 لشگر زرهي نخبه Waffen SS بوده است كه در يكم دسامبر سال 1940 تشكيل و در 21 دسامبر همان سال توسط هيتلر Wiking نام گرفت. سربازان اين لشگر از داوطلبان مليت هاي مختلف مثل دانمارك ، نروژ ، سوئد ، فنلاند ، هلند و بلژيك و استوني گرد آمده و تحت امر فرماندهان آلماني خدمت مي كردند . در دوره اي از جنگ جهاني دوم ، لشگر Wiking از موتوريزه به زرهي ارتقاء يافت و در جبهه شرق به نبرد پرداخت . اين لشگر در ماه مه سال 1945 خود را به نيروهاي در حال پيشروي آمريكائي در اطريش تسليم نمود.  
 [External Link Removed for Guests]
نشان لشگر  


  گيري و آموزش

پس از كسب موفقيت هاي اوليه توسط هنگ موتوريزه Leibstandarte SS Adolf Hitler ، و لشگر SS-Verfügungstruppen و نيز لشگر SS Totenkopf در نبردهاي لهستان و در مناطق عملياتي غرب ، تصميم گرفته شد تا شمار لشگرهاي Waffen SS گسترش يابد. با توجه به وجود تعداد بسيار زيادي داوطلب از كشورهاي ديگر به ويژه دانمارك ، بلژيك ، هلند ، نروژ و سوئد ، مقرر شد تا داوطلبان اين كشورها در قالب يك لشگر و تحت فرمان افسران آلماني قرار گيرند.

اين يگان ، در اصل به عنوان يك لشگر شمالي (Nr.5) سازماندهي گرديد و همانگونه هم كه از نام آن پيداست از داوطلبان كشورهاي شمالي اروپا و مخلوطي از كهنه سربازان آلماني تبار Waffen SS تشكيل شده بود. تا اين زمان اين يگان ، هنگ پياده Germania نام داشت و بخشي از لشگر Verfügungstruppe SS ( با نام بعدي Das Reich ) محسوب مي گرديد اما در اواخر سال 1940 از لشگر اصلي منفك شد تا شالوده يك لشگر جديد را تشكيل دهد. در دسامبر سال 1940 ، تشكيلات موتوري جديدي به نام لشگر موتوريزه SS Germania تاسيس گرديد اما پس از شكل گيري كامل در ژانويه سال 1941 نام آن به لشگر موتوريزه SS Wiking تغيير يافت.  
 [External Link Removed for Guests]
يكي از فرماندهان لشگر در حال هدايت يگان هاي تحت امر  
  لشگر داراي سه هنگ موتوري/ پياده به اين اسامي بود :
هنگ Germania كه عمدتا از آلماني تبارها تشكيل شده بود .
هنگ Westland كه عمدتا از داوطلبان غرب اروپا شامل هلندي ها و فلاندر زبان ها تشكيل شده بود.
هنگ Nordland كه عمدتا داوطلبان اسكانديناوي شامل افراد نروژي ، سوئدي و دانماركي را در خود جاي داده بود. گردان سوم اين هنگ ، گردان مكانيزه Nordost ( شمال شرق) نام داشت كه از داوطلبان فنلاندي تشكيل شده و از سال 1941 تا 1943 در اين لشگر خدمت نمودند .

فرماندهي اين لشگر تازه تاسيس بر عهده سرتيپ SS فليكس اشتاينر ، فرمانده سابق هنگ Deutschland ( جمعي لشگر Verfügungstruppe SS ) گذاشته شده بود. پس از تشكيل ، افراد لشگر براي گذراندن دوره آموزشي به Heuberg در داخل آلمان اعزام شدند . در آوريل سال 1941 ، به نظر مي رسيد كه لشگر SS Wiking آماده به نبرد بوده باشد. از اين روي به جبهه شرق اعزام و در چارچوب قواي تحت امر قرارگاه رزمي جنوب ، درعمليات بارباروسا به سمت اوكراين پيشروي نمود و و قبل از رسيدن به Rostov در نوامبر سال 1941 در چند مورد محاصره قواي روس مشاركت جست.  
 [External Link Removed for Guests]
فليكس اشتاينر نخستين فرمانده لشگر Wiking  
  ژوئن سال 1941 ، گردان داوطلبان Waffen-SS فنلاندي تاسيس گرديد . پس از طي دوره آموزشي ، اين يگان در ژانويه 1942 به هنگ Nordland ملحق شد. حدود 430 فنلاندي كه از كهنه سربازان جنگ زمستاني ( فنلاند و روسيه ) بودند ، به همراه لشگر SS Wiking از ابتداي هجوم به خاك روسيه مشاركت داشتند. در بهار سال 1943 هنگ فنلاندي به عقب فراخوانده و با هنگ پياده نظام داوطلبان استونيائي موسوم به Narwa جايگزين گرديد.

تصوير – سربازان لشگر Wiking در حال ديده باني در خاك روسيه در جريان تهاجم به خاك آن كشور در سال 1941 . در پشت تصوير يك خودروي شناسائي از نوع Sd.Kfz. 232 ديده مي شود.

عمليات بارباروسا
تا يكهفته پس از آغاز تهاجم به خاك روسيه ، يعني 29 ژوئن 1941 ، لشگرهنوز آماده به رزم نبود. لشگر Wiking در جريان نخستين نبرد در نزديكي Tarnopol واقع در اوكراين ، توانست نمايش خوبي از خود برجاي بگذارد . در ماه آگوست به لشگر Wiking فرمان داده شد تا گرداگرد يك سرپل بر روي رودخانه Dniepr يك خط دفاعي را تثبيت نمايد. با وجود چندين هجوم سرسختانه از سوي روس ها ، لشگر توانست مواضع خود را حفظ نمايد. همچنين برغم مقاومت شديد ارتش روسيه ، لشگر Wiking همچنان به پيشروي خود در محور روستوف – دن ادامه مي داد. تا قبل از دريافت فرمان عقب نشيني از خط دفاعي رودخانه Mius در ماه نوامبر ، لشگر درگير نبردهاي بسيار سنگيني براي تصرف روستوف شده بود. در خلال سال 1941 ، افسران نيروي زميني آلمان به توانائي هاي رزمي لشگر Wiking بدبين بودند و در مورد شركت دادن يگان هاي لشگر در نبرد هاي مهم ترديد داشتند. هر اندازه كه لشگر Wiking قابليت هاي خود را بيشتر و بيشتر در رزم نشان مي داد ، از احترام بيشتري نزد فرماندهان نيروي زميني برخوردار مي شد.  
 [External Link Removed for Guests]
يگان هاي زرهي لشگر Wiking در حال پيشروي در خاك  
  از موفقيت لشگر Wiking در نگهداشتن خطوط دفاعي خود در زمستان سال 1941- 42 ، به آن فرمان داده شد تا مجددا محور روستوف به دن را تصرف نموده و از آنجا به سمت قفقاز پيشروي و چاه هاي نفت بسيار مهم و حياتي منطقه را تصرف نمايد. كل عمليات كه با نام Maus شناخته مي شود ، به عنوان بخشي از طرح هجومي قرارگاه رزمي جنوب به نام Case Blue با هدف تصرف استالينگراد و نيز چاه هاي نفت باكو بوده است . اين عمليات در فصل تابستان صورت گرفت و به صورت غير منتظره اي موفقيت آميز بود. در عرض 6 هفته روستوف و تمام ايالت دن مجددا بازپس گرفته شد و لشگر SS Wiking توانست تا عمق قفقاز پيشروي نمايد.  
قفقاز

 [External Link Removed for Guests]
يك تانك Panzer III متعلق به لشگر SS Wiking در تابستان سال 1942 . بر روي گلگير تانك مي توان نشان لشگر را مشاهده نمود.  
  اواخر سپتامبر 1942 ، لشگر Wiking در وضعيتي بود كه حمله اي را براي تصرف شهر راهبردي گروزني ( مركز جمهوري چچن) باجراء بگذارد. طرح اين حمله با همكاري ژنرال تراگوت هر Traugott Herr ، فرمانده لشگر 13 زرهي تهيه گرديد. هنگاميكه قواي آلماني به رودخانه Terek رسيدند ، با مواضع استحكام يافته ارتش سرخ مواجه شدند . با كمك تجهيزات آمريكائي كه به دست روسها رسيده بود ، چندين كمربند از موانع ايذائي قبل از جاده گرجستاني احداث شده بود. با درك دشواري موقعيت ، فليكس اشتاينر Felix Steiner ، لشگر خود را به چهار ستون تقسيم و به هر كدام ماموريتي جداگانه محول نمود كه تمام آنها به شكستن خطوط دفاعي روسها ختم شده و در نهايت راهي را به سمت درياي مازندران مي گشودند.

هنگ Nordland وظيفه داشت تا از طريق رود Kurp منطقه Malgobek را مورد حمله قرار دهد.

به گردان زرهي Wiking فرمان داده شد تا به همراه عناصري از هنگ Germania به خط دفاعي اصلي روسها نفوذ كرده و سرپلي را تثبيت نمايد.

هنگ Westland نيز ماموريت داشت تا شهر Sagopshin را تصرف كرده و يگان هاي مهندسي لشگر به همراه باقيمانده يگان هاي هنگ Germania به سمت رود Kurp پيشروي نمايند.

حمله در شب 25 – 26 سپتامبر سال 1942 باجراء گذاشته شد. هنگ Nordland خيلي زود در ميان مقاومت و اتش شديد روسها متوقف شد. همچنين متوجه شدند كه نيروهاي روس هم به لحظ تعدادي بر آنها تفوق دارند و هم در مواضع بسيار خوبي موضع گرفته اند. در عرض 30 دقيقه تقريبا نيمي از مردان هنگ Nordland بر خاك افتادند . اما با اين وضع ، آنها توانستند تپه اي را متصرف شوند و فرمانده هنگ ، فريتز فون شولز Fritz von Scholz بخاطر فعاليت هايش در ميدان نبرد به كسب نشان صليب شواليه نائل آمد . سرانجام شهر Malgobek در روز ششم اكتبر به تصرف لشگر Wiking درآمد اما هدف اصلي ديگر كه تصرف جاده منتهي به درياي مازندران بود تحقق نيافت . نزديكترين نقطه به شهر گروزني يعني تپه 701 توسط داوطلبان فنلاندي هنگ Nordland به تصرف درآمد. در جريان اين عمليات ، لشگر Wiking بيش 1500 نفر تلفات داد . تعداد زيادي از يگان هاي رزمي نفراتشان تا حد چند نفر پائين آمد. يك كهنه سرباز بعدها نوشت " تلفات شمرده نشد ، فقط افراد زنده باقيمانده را شمارش كردند."

در نخستين هفته نوامبر سال 1942 ، لشگر از حوالي رود Terek به سمت منطقه Urukh-Alagir متمايل شد تا در حمله جديد به شرق مشاركت نمايد . در اين حمله مي بايست مستقيما Ordzhonikidze مورد حمله قرار مي گرفت و پس از آن لشگر به سمت گروزني حركت مي كرد. اما در اين ميان ، به محاصره درآمدن ارتش ششم آلمان در استالينگراد سبب شد تا عمليات در قفقاز به اولويت دوم تغيير يابد اما پس از آنكه تلاشها براي توقف ارتش در حال پيشروي روسيه و نجات استالينگراد با شكست مواجه شد ، تمام جبهه قفقاز در معرض خطر قرار گرفت .  
  Wiking يكي از نخستين تشكيلاتي بود كه به عقب فراخوانده شد تا عقب نشيني ارتش چهارم زرهي را مورد حمايت قرار دهد . اين عقب نشيني از 24 دسامبر آغاز و تا 31 همان ماه به طول انجاميد. لشگر با عبور از چند منطقه سرانجام توانست در چهارم فوريه از ميان شكافي در روستوف از مهلكه بگريزد.  
نبردهاي خاركف

 [External Link Removed for Guests]
تصوير – يك موتور سيكلت با نشان لشگر SS Viking به غنيمت ارتش سرخ درآمده است . جبهه اوكراين  
  اواخر نوامبر سال 1942 ، لشگر به درجه مكانيزه ارتقاء يافت . در اين زمان لشگر Wiking توانسته بود بع عنوان يك يگان نخبه و ممتار براي خود اعتبار و شهرتي كسب نمايد. در اوايل سال 1943 ، به لشگر دستور داده شد تا به سمت اوكراين عقب بكشد و در جنوب شهر خاركف كه به تازه گي نيروهاي ارتش دوم زرهي SS تحت امر ژنرال پل هوسر Paul Hausser از آن عقب رانده شده بودند مستقر شود. اكنون به خوبي حس مي شد كه براي بازپس گيري شهر خاركف ، نبردي خونين در پيش است .

اريش فون مانشتاين Erich von Manstein ، فرمانده جديد قرارگاه رزمي جنوب ، لشگر SS Wiking به همراه لشگر 11 زرهي را مامور درگيري با گروه رزمي Popov كه خط آهن راهبردي منطقه را مورد تهديد قرار داده بود نمود. لشگر پنجم SS Wiking براي درگير شدن با قواي پرتوان زرهي دشمن ، مشكلات زيادي داشت . هنگهاي لشگر Wiking خسته و تحليل رفته از نبردهاي قفقاز بودند و گردان هاي زرهي هم براي مقابله با نيروهاي روس فاقد تجهيزات كافي بودند . با اين وجود لشگر SS Wiking توانست حمله روسها را متوقف ، خط آهن حياتي منطقه را حفظ و در انهدام گروه رزمي Popov مشاركت نمايد. پس از تصرف شهر خاركف لشگر Wiking از ميدان نبرد خارج شد و پس از تجديد قوا ، تا حد يك لشگر مكانيزه ارتقاء يافت .

با عنايات هاينرش هيملر و تلاش هاي پل هوسر ، تصميم گرفته شد تا تمام لشگرهاي مكانيزه Waffen SS به جاي يك گردان ، به يك هنگ زرهي مجهز شوند . اين بدان معني بود كه تمام لشگرهاي مكانيزه SS در عمل به لشگرهاي كامل زرهي تبديل مي شدند و فقط نامشان تغيير نكرده بود. با ارتقاء وضعيت لشگرهاي مكانيزه ، لشگر Wiking نفربرهاي نيمه شني دار SdKfz 251 را براي تجهيز يك گردان پياده نظام و تا 28 فوريه سال 1943 ، براي تاسيس يگ گردان زرهي ديگر دريافت كرد .  
 [External Link Removed for Guests]
سربازان لشگر Wiking بجز جنگيدن هنرهاي ديگري هم  
  اواسط سال 1943 ، لشگر Wiking دگرگوني هاي بزرگي را به خود ديد. فليكس اشتاينر فرمانده لشگر ، كه اكنون به مقام سرلشگري ارتقاء يافته بود به فرماندهي سپاه سوم زرهي SS كه در كرواسي مستقر بود منصوب گرديد . جانشين او هربرت اوتو گيله Herbert Otto Gille بود كه ثابت كرد از لحاظ شايستگي همسنگ فليكس اشتاينر مي باشد. باقيمانده كهنه سربازان هنگ SS Nordland به همراه فرمانده شان فريتز فون شولز Fritz von Scholz از لشگر جدا شدند تا هسته ايجاد لشگر جديد پنجم SS موسوم به لشگر مكانيزه Nordland را تشكيل دهند. علاوه بر آن ، گردان داوطلبان فنلاندي Waffen-SS نيز منحل گرديد چرا كه توافق خدمت دو ساله آنها به پايان رسيده بود. براي پر كردن خلاء انحلال اين گردان ، يك گردان جديد متشكل از داوطلبان استونيائي موسوم به Narwa به لشگر Nordland ملحق گرديد.  
  : نبردهاي رودخانه Mius

در حاليكه لشگر Wiking در حال تجديد قوا و بازسازي بود ، زد و خوردهائي هم با پارتيزان ها داشت . بازسازي لشگر در اواخر ماه ژوئن به پايان رسيد و لشگر به Izyum ، جائي كه در كنار لشگر 23 زرهي ، در قرارگاه رزمي اريش فون مانشتاين كه براي انجام عمليات سيتادل آماده مي شد ، بعنوان نيروي ذخيره در نظر گرفته شد. در حاليكه عمليات سيتادل در جريان بود ، يگان هائي از ارتش سرخ به طور همزمان مناطق اورل Orel و خاركف را مورد حمله قرار دادند. لشگر Wiking با نيروهاي مهاجم در نزديكي خاركف درگير شد و توانست با همكاري استونيائي ها ( كه خود را در اين نبرد بسيار خوب نشان دادند ) ، توانستند حدود 100 دستگاه تانك روس ها را در طي چند روز منهدم سازند. حتي پس از آنكه عمليات سيتادل متوقف شده بود ، لشگر Wiking هنوز درگير نبردها براي توقف حملات روسها بود.  
 [External Link Removed for Guests]
تانكها و سربازان لشگر Wiking ، احتمالا در جريان نبردهاي حصر  
  روسها در منطقه جنوبي ، عملياتي موسوم به روميانتسف Rumyantsev را براي درهم شكستن خطوط دفاعي آلمانها در جبهه رودخانه Mius به اجراء گذاشتند. بلافاصله لشگر SS Wiking به لشگر سوم مكانيزه SS موسوم به Totenkopfو نيز لشگر دوم مكانيزه SS موسوم به Das Reich ملحق و به جبهه Mius- Bogodukhov اعزام گرديد تا حملات روس ها را متوقف سازد. در نتيجه اين درگيري ها ، لشگرهاي SS موفق شدند تا دو ارتش تانك روس را باستعداد بيش از 1000 دستگاه تانك به طور كامل شكست داده و بيش از 800 دستگاه تانك آنها را منهدم نمايند. اما براي لشگرهاي SS هم بيش از 50 دستگاه تانك عملياتي باقي نمانده بود. سرانجام روسها توانستند با وجود تلفات هولناك ، شهر خاركف را در 23 آگوست بازپس گرفته و از آنجا به سمت رودخانه Dnieper پيشروي نمايند . در ماه اكتبر لشگر Wiking مجددا براي بازسازي به عقب كشيده شد و در اين زمان بود كه تا حد يك لشگر زرهي كامل بازسازي گرديد.  

  كورسان

براي افزايش توان رزمي لشگر ، يگان داوطلبان Walloon تحت فرمان لئون دگرل Leon Degrelle به آن ملحق شد. افراد يگان جديد توسط تعدادي از اعضاي قديمي لشگر Wiking مورد ريشخند قرار مي گرفتند. اما ارزش واقعي آنها پس از سلسله نبردهائي بر سر جنگل هائي در نزديكي Teklino واقع در نوك يك برجستگي در عمق خطوط دفاعي روسها نشان داده شد. دومين گردان زرهي هم در داخل خاك آلمان تشكيل گرديد.  
 [External Link Removed for Guests]
لئون دگرل Leon Degrelle ، فرمانده يگان داوطلبان Walloon در دوران خدمت و در هنگام  

  حاليكه لشگر پنجم SS Wiking در نزديكي Teklino درگير نبرد شده بود ، تعدادي از يگان هاي تانك روس با حركت از كناره هاي برجستگي ، موفق شدند تا نيروهاي ارتش آلمان را در نزديكي منطقه Korsun دور بزنند. در جريان اين نبردها ، لشگر Wiking در مقابل حملات در شرق اين حلقه حاصره دفاع مي نمود. در اين ميان ژنرال توپخانه ويلهلم اشتيمرمن Wilhelm Stemmermann در منطقه كورسان فرمانده كل نيروهاي محاصره شده بود و نيروهايش را به سمت غرب منطقه انتقال داد تا براي شكست محاصره تلاش كند. و از طرفي ديگر به لشگر Wikingو تيپ پنجم موسوم به Sturmbrigade فرمان داده شد تا مناطق پست سر ايشان را تامين كنند.

پس از ناكام گذاشتن تمام تلاش روسها براي نفوذ در اطراف شهر Novaya-Buda ، يگان هاي لشگر Wiking كه مناطق شرقي را پوشش مي دادند ، از يك ديگرجدا شده و هر بار يك جوخه از افراد آن با استفاده از تاريكي اقدام به عقب نشيني مي كردند. يگان هاي لشگر Wiking هنگام عبور از " دروازه جهنم" زير آتش سنگين روسها قرار گرفتند و هم از نظر نفرات و هم تجهيزات تلفات زيادي را متحمل شدند. هربرت اوتو گيله Herbert Otto Gille ، فرمانده لشگر Wiking در كنار سربازانش وارد جنگ شد و با حضور در جبهه تا زمان خروج آخرين سربازش توانست وفاداري خود را به آنها اثبات نمايد. او از آخرين افرادي بود كه توانست به سلامت از رودخانه Gniloy Tikich عبور نمايد. در پايان اين نبرد ، تيپ پنجم والوني SS Sturmbrigade از لشگر جدا شد. لشگر Wiking كه در اين محاصره تلفات سنگيني را متحمل شده بود ، تنها يكهزار نفر از سربازانش باقيمانده و تمام تجهيزات و خودروهاي زرهي خود را از دست داده بود ، از جولاي تا دسامبر سال 1944 مورد بازسازي قرار گرفت.  

  Kovel

پس از گذراندن دوران استراحت و بازسازي ، لشگر SS Wiking براي كمك به دفاع از Kovel كه در آن موقع توسط قواي نيرومند ارتش سرخ مورد تهديد جدي واقع شده بود ، به آن منطقه اعزام گرديد . گيله Gille نيروهايش را به سمت شهر هدايت كردو در آنجا خطوط دفاعي خود در اطراف شهر را احداث نمود. اين خطوط دفاعي خيلي زود به محاصره ارتش سرخ درآمد. گردان دوم از هنگ پنجم موسوم به Wiking كه اخيرا به تانكهاي پانتر مجهز شده بود ، به همراه گردان سوم مكانيزه از هنگ Germania كه به خوبي تجهيز شده و توان رزمي مناسبي هم داشتند و بتازگي از آلمان به منطقه اعزام شده بودند به عنوان نيروي كمكي به لشگر پيوستند.  
 [External Link Removed for Guests]
تنها تصوير يافت شده از كارل نيكولوسي لك Karl Nicolussi  
  اين يگان ستواندوم اس اس كارل نيكولوسي لك Karl Nicolussi Leck ، فرمانده گروهان هشتم از گردان دوم جمعي هنگ پنجم موسوم به Wiking بود . او به سرعت حمله اي را با با 5 دستگاه تانك آغاز كرد . اندكي پس از آغاز حمله ، او يك پيام راديوئي از يكي از فرماندهان يگان هاي مجاور خود دريافت نمود كه از او خواسته بود حمله را متوقف و سريعا عقب نشيني كند. لك به كاربر راديوئي اش فرمان داد تا دريافت اين پيام را انكار كند ، و به حمله خود ادامه داد. در حاليكه او با خطر محاكمه صحرائي مواجه شده بود ، به پيشروي خود به درون حلقه محاصره روسها ادامه داد و چند دستگاه تانك را نيز منهدم نمود. تانك پانتر او نخستين تانكي بود كه حلقه محاصره را شكست . پس از آنكه يگان هاي كمكي توانستند معبري را براي خروج نيروها از محاصره ايجاد و آن را تثبيت نمايند ، عقب نشيني لشگر Wiking آغاز گرديد. بر خلاف آنچه كه در حصر كورسان پيش آمد ، اين بار لشگر Wiking توانست به همراه تمام نفرات و تجهيزاتش به صورت كامل عقب نشيني نمايد. به پس اين رشادت ، كارل نيكولوسي لك مفتخر به دريافت نشان صليب شواليه صليب آهنين گرديد.  

نبردهاي ورشو

 [External Link Removed for Guests]
شورشيان لهستاني در حال بررسي غنايم جنگي از جمله يك سرآستين مربوط به لشگر Wiking

[External Link Removed for Guests]
يك نفربر نيمه شني SdKfz 251 متعلق به لشگر Wiking كه به تصرف شورشيان لهستاني درآمده است  

  اواخر آگوست سال 1944 ، لشگر Wiking فرمان يافت تا به دژ Modlin واقع در حاشيه رود ويستولا در نزديكي شهر ورشو عقب نشيني كند تا به قرارگاه رزمي تازه تاسيس ويستولا بپيوندد . در اين زمان ، لشگر تنها 151 تانك و 19 قبضه توپ ضدتانك در اختيار داشت. لشگر Wiking توانست تا در كنار لشگر زرهي Hermann Göring ( يگان زميني لوفت وافه) ، سپاه سوم زرهي ارتش سرخ را درهم كوبد. بروز قيام ورشو سبب شد تا حمله بعدي ارتش سرخ با تاخير مواجه شود و آرامش در خطوط نبرد برقرار گردد و در همين حال اريش فون دم باخ زلوسكي Erich von dem Bach Zelewski ، فرمانده ارشد پليس SS ، شهر ورشو را با پليس محلي و تمام ساكنينش به ويرانه تبديل نمود.

لشگر Wiking تا پايان سال 1944 در Modlin باقي ماند و در كنار لشگر SS Totenkopf و قواي ارتش چهارم زرهي SS گرد هم آمدند. هربرت اوتو گيله Herbert Otto Gille فرمانده لشگر Wiking به مقام فرماندهي سپاه زرهي SS ارتقاء يافت و ابتدا سرهنگ ادوارد دايزنهوفر Eduard Deisenhofer و سپس سرهنگ يوهانس مولن كمپ Johannes Mühlenkamp ، فرماندهي لشگر Wiking را برعهده گرفتند . تا پايان سال 1944 ، نبردهاي دفاعي سنگيني در اطراف دژ Modlin بوقوع پيوست . در ماه اكتبر سرتيپ دوم كارل اولريش Karl Ullrich به فرماندهي لشگر منصوب گرديد . او تا پايان جنگ فرمانده لشگر Wiking بود.  
 [External Link Removed for Guests]
اريش فون دم باخ زلوسكي Erich von dem Bach Zelewski ، فرمانده ارشد پليسSS كه شهر ورشو را با تمام ساكنينش به ويرانه تبديل نمود.  

تلاش براي نجات بوداپست

  اواخر سال 1944 ، نيروهاي آلماني شامل لشگر نهم نيروي كوهستاني كه ازشهر بوداپست دفاع مي كردند ، به محاصره ارتش سرخ درآمدند . متعاقبا بهنيروهاي ارتش چهارم زرهي SS فرمان داده شد تا در جنوب به ارتش ششم تحت امرهرمن بلاك Hermann Balck كه براي كمك در حال آماده شدن بود ملحق شود تاسلسله عمليات موسوم به كنراد Konrad را به اجراء گذارند.

در اجراي مرحله اول عمليات كنراد ، لشگر SS Wiking در يكم ژانويه سال 1945 وارد عمل شد و در كنار لشگر سوم زرهي SS به نام Totenkopf به نبرد پرداخت . در نزديكي Tata ، ستون هاي در حال پيشروي لشگر Wiking به ارتش چهارم روسيه حمله كردند. در جريان اين نبرد شديد دو لشگر آلماني توانستند تعداد زيادي از تانكهاي روسيه را منهدم سازند. در عرض سه روز نيروهاي آلماني موفق شدند تا بر روي زمين هاي ناهموار منطقه ، 45 كيلومتر پيشروي نمايند كه اين مسافت بيش از نيمي از مسيرشان تا بوداپست را دربر مي گرفت . روسها نيروهايشان را براي توقف پيشروي آلمانها فرا خواندند و به سختي توانستند جلوي آنها را در منطقه Bicske ، تنها در 28 كيلومتري بوداپست سد نمايند. ژنرال گيله لشگر Wiking را از ميدان نبرد خارج ساخت و آن را به جنوب Esztergom ، در نزديكي نقطه خميدگي رود دانوب اعزام نمود . دومين مرحله از عمليات كه كنراد 2 نام گرفت در 7 ژانويه به مرحله اجراء درآمد.

لشگر Wiking با خشونت تمام از جنوب به سمت بوداپست به پيش مي رفت . در 12 ژانويه هنگ مكانيزه SS Westland به منطقه Pilisszentkereszt دست يافت كه با منطقه Buda ( بخش مرتفع بوداپست) تنها 20 كيلومتر فاصله داشت . صبح همانروز افراد هنگ مذكور توانستند مناره هاي كليساي شهر را با وجود مه صبحگاهي رصد كنند. با وجود اين موفقيت ، آنها خسته تر از آن بودند كه بتوانند حمله اي را صورت دهند و حتي مناطق آزاد شده را حفظ نمايند . از اين روي به آنها فرمان عقب نشيني داده شد تا مجددا نيروها گرد آوري شوند. هيتلر كه از عدم پيشرفت بشدت خشمگين شده بود ، ادامه عمليات را " به كلي بي معني " دانست .

مرحله سوم عمليات با نام كنراد 3 Konrad III در تاريخ 20 ژانويه و با همكاري كهنه سربازان سپاه سوم زرهي و در فاصله 100 كيلومتري جنوب بوداپست به اجرا گذاشته شد. اين حمله منجر به بروز شكاف عميقي به وسعت 15 مايل در بين خطوط ارتش سرخ گرديد و سپاه 135 تفنگدار روسيه را به طور كامل نابود نمود. با وجود موفقيت هاي اوليه ، روسها توانستند با انتقال سريع نيروها ، شكاف بوجود آمده را پر نموده و تا 28 ژانويه صحنه نبرد را برگردانند. در پايان ماه ژانويه ، تلفات دو لشگر پنجم SS Wiking و سوم SS Totenkopf بالغ بر 8000 نفر شده بود كه در اين ميان 200 نفر از افسران دو لشگر هم ديده مي شد. در روز 13 فوريه ، نيروهاي محاصره شده آلماني در بوداپست خود را تسليم نمودند . به لشگر به شدت آسيب ديده Wiking نيز فرمان داده شد تا به غرب درياچه بالاتون ، جائي كه قواي ارتش ششم زرهي SS تحت امر سرلشگر سپ ديتريش Sepp Dietrich براي انجام يك حمله ديگر آماده شده بودند ، عقب نشيني نمايد.  
 [External Link Removed for Guests]
يك موتور سيكلت لشگر Wiking در جلوي تصوير و در پشت آن يك تانك تايگر 1 ديده مي شود . سال  
  نبردها

پس از ناكامي عمليات كنراد 3 ، لشگر Wiking با انجام عمليات دفاعي در غرب بوداپست ، به داخل خاك چكسلواكي عقب نشيني نمود. نيروهاي گيله Gille اكنون بسيار ضعيف تر از آن شده بودند تا در عمليات بيداري در بهاران در نزديكي درياچه بالاتون مشاركتي داشته باشند. بنا براين در مراحل آغازين حمله ، از ارتش ششم زرهي SS پشتيباني كردند. لشگر پنجم SS Wiking وظيفه تامين جناح چپ منطقه عملياتي را برعهده گرفت . هر چه عمليات به جلو مي رفت ، لشگر با فشار شديدتري از جانب ارتش سرخ كه قصد داشت با قطع كردن جناحين نيروهاي در حال پيشروي آلماني آنها را قيچي نمايد مواجه مي شد. اما سرانجام پيشروي قواي آلماني متوقف شد و روسها متقابلا پاتك سنگيني را در 15 ماه مارس با نام عمليات وين باجراء گذاشتند.  
 [External Link Removed for Guests]
يك توپ لشگر Wiking احتمالا در جريان حصر  
  روسها ، خطوط دفاعي بين لشگر سوم SS Totenkopf ، لشگر پنجم SS Wiking و لشگر دوم مكانيزه مجارستان را نشانه گرفته بود . خيلي زود اتصال بين سه لشگر از هم فرو پاشيد . در واكنشي سريع ، ژنرال بلاك Balck فرمان داد تا نيروهاي سپاه يكم زرهي SS به سمت شمال حركت كرده تا شكاف بوجود آمده را پوشانده تا از محاصره نيروهاي سپاه چهارم زرهي SS جلوگيري شود . با وجود اين واكنش سريع ، صدور فرماني از جانب پيشوا سبب تاخير در اجراي اين طرح گرديد . زماني هم كه سرانجام فرمان حركت نيروها صادر شده بود ، ديگر خيلي دير شده بود. در 22 مارس حلقه محاصره قواي روس دور لشگرهاي Totenkopf و Wiking تقريبا كامل شده بود. با اين وجود ، ژنرال بلاك سربازان با تجربه لشگر نهم زرهي SS موسوم به Hohenstaufen را به منطقه اعزام كرد تا معبر كوچكي را براي خروج قواي در محاصره افتاده بازنگهدارند. در اين نبردها كه راي بازنگهداشتن معبر Berhida رخ داد ، لشگر Hohenstaufen هم خودش را روسفيد نمود و هم به قواي محاصره شده سرلشگر گيله Gille امكان گريز از مهلكه را داد .

در 24 ماه مارس ، پاتك سنگين ديگري از سوي روسها ، نيروهاي خسته و فرسوده سپاه چهارم زرهي SS را تا شهر وين به عقب راند . تمام ارتباطات با سپاه يكم زرهي SS كه در مجاورت آنها قرار داشت قطع شد و ديگر چيزي كه بتوان آن را يك خط منظم دفاعي ناميد وجود نداشت . لشگر Wiking با اجراي زد و خورد منظم ، به سمت چكسلواكي عقب نشست . در اوايل ماه مه نيروهاي لشگر Wiking خود را به قواي آمريكائي رساندند و لشگر در 9 ماه مه در نزديكي Fürstenfeld در اطريش ، رسما به آمريكائي ها تسليم شد.  

  جنگي

براي مدتهاي طولاني به نظر مي رسيد كه لشگر Wiking يكي از معدود يگان هاي مهم Waffen-SS بوده كه در جنايات جنگي مشاركتي نداشته است . اما تحقيقاتي كه در سال هاي اخير انجام شده نشان مي دهد كه اين عقيده صحيح نبوده است .


سربازاني از لشگر Wiking در كشتار صدها نفر از يهوديان در قلعه Zloczow در نخستين روزهاي جولاي سال 1941 با شبه نظاميان اوكرايني مشاركت داشته اند.

در 9 جولاي سال 1941 ، سربازان اين لشگر در تلافي كشته شدن فرمانده هنگ پياده نظام Westland به نام Hilmar Wäckerle يهوديان را در Lviv به قتل رساندند.

در جولاي سال 1941 ، سربازان لشگر در منطقه Zhitomir تعدادي از صاحب منصبان اداري را جمع آوري و به قتل رساندند.  

 [External Link Removed for Guests]
خودروهاي لشگر Wiking در منطقه كوبان  
  دسته نانوايان لشگر به جوخه هاي مرگ در گردآوردن يهوديان اوكراين كمك كردند. شاهدان عيني گفته اند كه قربانيان يهودي مجبور به عبور از ميان ستون سربازان آلماني مي شدند و در همين حال توسط سربازان مورد ضرب و شتم قرار مي گرفتند . هنگامي كه به پيان ستون رسيدند توسط افسران جوخه مرگ كشته شده و اجسادشان به درون چاله ناشي از انفجار بمب انداخته شد . لشگر يكم كوهستاني ارتش آلمان نيز مظنون به همكاري در اين كشتار است . بين 50 تا 60 يهودي در اين عمليات كشته شدند كه اين عمليات خود بخشي از قتل عام گسترده تري است كه منجر به كشته شدن بيش از 700 يهودي گرديد.

در 28 مارس سال 1945 ، هشتاد يهودي توسط سه نفر از اعضاي لشگر Wiking و 5 نفر از افراد پليس نظامي با شليك گلوله به قتل رسيدند. در چهارم آوريل ، 20 نفر از يهوديان كه در حال خروج از شهر Graz بودند در نزديكي منطقه Eggenfeld اقدام به فرار نمودند اما سربازان لشگر Wiking كه موقتا در آنجا مستقر شده بودند آنها را يافته و پس از جمع آوري در يك كانال آب ، همگي را كشتند. در فاصله زماني بين هفتم تا يازدهم آوريل سال 1945 ، سربازان لشگر Wiking 18 نفر ديگر از يهوديان فراري را اعدام كردند.  

 [External Link Removed for Guests]
يوزف منگله Josef  
پزشك بدنام SS ، يوزف منگله در اوايل جنگ مدتي را نيز در لشگر Wiking به عنوان پژشك نظامي خدمت نمود. بنا به گزارشات متعدد ، او توانست با نجات دو سرباز مجروح از درون يك تانك در حال سوختن ، نشان صليب آهنين را بدست آورد. پس از آنكه خود او نيز مجروح شد ، از رزم معاف و به مجموعه اردوگاه هاي كار اجباري SS منتقل گرديد، جائي كه او بدنامي خود را از آنجا آغاز نمود. منگله به خدمت خود در Waffen SS و نشان هاي بدست آورده در ميدان جنگ بسيار افتخار مي كرد. پس از آنكه وحشت و نفرت حاكم بر اردوگاه هاي كار اجباري افشاء شد ، همرزمان قديمي اش نام او را از ليست كهنه سربازان لشگر Wiking حذف كردند.

 [External Link Removed for Guests]
يكي از فرماندهان لشگر Wiking ( نام او را نمي دانم ) 
  :
سپهبد SS فليكس اشتاينر Felix Steiner – از يكم دسامبر 1940 تا يكم مه 1943
سرلشگر SS هربرت اوتو گيله Herbert Otto Gille – از يكم مه 1943 تا 6 آگوست 1944
سرهنگ SS ادوارد دايزنهوفر Eduard Deisenhofer – از 6 تا 12 آگوست 1944
سرهنگ SS يوهانس مولن كمپ Johannes Mühlenkamp – از 12 آگوست تا 9 اكتبر 1944
سرتيپ دوم SS كارل اولريش Karl Ullrich – از 9 اكتبر 1944 تا 5 مه 1945

استعداد نيروي انساني :
ژوئن 1941 – 19.377 نفر
دسامبر 1942 – 15.928 نفر
دسامبر 1943 – 14.647 نفر
ژوئن 1944 – 17.368 نفر
دسامبر 1944 – 14.800 نفر  
 [External Link Removed for Guests]
يك نفربر نيمه شني دار SdKfz 251 آلماني كه به غنيمت شورشيان هنگ Krybar ورشو درآمده در 14 آگوست سال 1944 در بلوار Na Skarpie در حال حركت است . شبه نظامي مجهز به مسلسل دستي MP-40 در تصوير Adam Dewicz سركرده شورشيان و ملقب به گرگ خاكستري است . از اينروي به خودروي غنيمتي هم لقب گرگ خاكستري را دادند و از آن براي حمله به دانشگاه ورشو استفاده كردند.  

 [External Link Removed for Guests]
كاپيتان سيپريان اودوركي ويژ ، فرمانده هنگ Krybar ( در راست تصوير) پس از تصرف يك دستگاه خودروي آلماني در باغهاي Okólnik . يكي ديگر از شورشيان به نام واكلاو ياستر زبوفسكي ملقب به Aspira در حال نمايش نشان سرآستين لشگر Viking ديده مي شود . در ميان افراد يك قبضه مسلسل دستي MP-40 نيز ديده مي شود. در پشت تصوير گروه عكاسان و فيلمبرداران شورشي ديده مي شوند.  
  تشكيل لشگر :
نوامبر 1940 تا ژانويه 1941 : لشگر موتوريزه SS- Germania
ژانويه 1941 تا نوامبر 1942 : لشگر موتوريزه SS- Wiking
نوامبر 1942 تا اكتبر 1943 : لشگر مكانيزه SS- Wiking
اكتبر 1943 تا مه 1945 : لشگر زرهي SS- Wiking


مناطق عملياتي :
آلمان ، از دسامبر 1940 تا ژوئن1941
جبهه روسيه ، محور جنوبي ، از ژوئن 1941 تا آوريل 1944
لهستان ، محور شمالي از آوريل 1944 تا ژانويه 1945
مجارستان ، از ژانويه تا آوريل 1945
اطريش ، از آوريل تا مه 1945

دارندگان نشان افتخار :
دارندگان سنجاق طلائي نبرد تن به تن – 20 نفر
دارندگان تقديرنامه از رئيس ستاد ارتش – 4 نفر
دارندگان نشان طلائي صليب آلمان – 180 نفر
دارندگان نشان نقره اي صليب آلمان – 3 نفر
داندگان سنجاق افتخار نيروي زميني – 17 نفر
داندگان نشان صليب شواليه – 67 نفر ( شامل 4 نفر غير رسمي / تائيد نشده) 
تصاوير :

 [External Link Removed for Guests]  شناسائي لشگر Wiking در جبهه شرق – سال 1942 . در سمت راست تصوير يك توپ 50 ميليمتري ضد تانك ديده مي شود.

 [External Link Removed for Guests]  هاي Panther متعلق به لشگر Wiking در حال جابجائي با قطار ( برخي منابع به اشتباه اين تانكها را متعلق به لشگر Nordland ناميده اند)
 
[External Link Removed for Guests]
دفتر حزب نازي در دانمارك كه در آنجا براي هنگ Nordland سربازگيري مي شد.

[External Link Removed for Guests]
يك Panzer III متعلق به لشگر Wiking در ژوئن سال 1942

[External Link Removed for Guests]
هاينريش هيملر در حال بازديد از لشگر Wiking در سال 1942

[External Link Removed for Guests]
سربازان لشگر در تابستان روسيه

[External Link Removed for Guests]
فرار غيرنظاميان از جلوي يك دستگاه Marder II پس از شكست قيام ورشو در سال  
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 1432
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 595 بار
سپاس‌های دریافتی: 10284 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط abdolmahdi »

سلام عليكم

لشگر ششم كوهستاني SS Nord

 
اين لشگر يكي از يگانهاي Waffen SS در جريان جنگ جهاني دوم بوده كه در ابتدا در يكم فوريه سال 1941 با نام گروه رزمي SS Nord تشكيل گرديد. اين لشگر تنها يگان Waffen SS بود كه در زمان استقرار خود در فنلاند و شمال روسيه در منطقهLapland بين ژوئن تا نوامبر سال 1941 ، در محدوده قطب شمال جنگيد . اين نبردها تا سال 1944 در كارليا Karelia ادامه داشت اما پس از آنكه فنلاند در سپتامبر سال 1944 در جنگ اعلام متاركه نمود ، نفرات لشگر با پاي پياده 1600 كيلومتر را طي كرده و با عبور از فنلاند و نروژ خود را در ماه سپتامبر به دانمارك رسانده و از آنجا به غرب آلمان منتقل شدند. لشگر Nord در عمليات هجومي ماه ژانويه سال 1945 موسوم به Nordwind شركت جست . لشگر Nord در اين عمليات خسارات سنگيني را متحمل شد و در پايان جنگ خود را در اطريش تسليم آمريكائي ها نمود. نماد اين لشگر Hagal نام داشت .  
 [External Link Removed for Guests]   لشگر Nord  
  لشگر:

پس نبرد نروژ و تسليم آن كشور در ژوئن 1940 ، هنوز دو يگان از نيروهاي مسلح نروژ دست نخورده باقيمانده بود : گردان پياده نظام و گردان توپخانه مكانيزه كه وظيفه مراقبت از مرزهاي نروژ ، فنلاند و روسيه را در شرق منطقه موسوم به Finnmark را هنوز بر عهده داشت . اين يگان ها تحت امر سرهنگ ويلهلم فايه Wilhelm Faye مشغول به خدمت بودند . آدولف هيتلر كه نمي خواست يگان هاي ورماخت ( ارتش آلمان نازي) را در مرزهاي بين نروژ اشغالي و اتحاد جماهير شوروي (كه استالين با تصرف بخش عمده اي از شمال فنلاند بدست ژآورده بود) جانشين يگان هاي نروژي نمايد ، تصميم گرفت كه يگان هاي ششم و نهم از لشگرهاي SS- Totenkopf-Standarte را آنجا اعزام نمايد. در واقع هسته مركزي لشگر SS Nord از اين دويگان تشكيل گرديد .

نخستين واحد اعزامي SS به منطقه Kirkenes ، گردان SS Reitz نام داشت .اين گردان نام خود را از فرمانده شان ، سرهنگ دوم Wilhelm Reitz برگرفته بود. يگان هاي بعدي اعزامي SS با نام هنگ هاي ششم و نهم از لشگرهاي SS- Totenkopf-Standarte بودند كه فرماندهي آنان را سرهنگ دوم Ernst Deutsch بر عهده داشته و در واقع هسته مركزي لشگر SS Nord از اين دويگان تشكيل گرديد  
 [External Link Removed for Guests]
پوستر تبليغاتي لشگر براي جذب نيرو در  
  دو هنگ در بهار سال 1941 به يكديگر ملحق شده و به همراه هنگ هاي ششم و هفتم SS در قالب يك تيپ به سمت موقعيت Salla در شمال فنلاند حركت كردند. اين يگان ها به خوبي تجهيز شده اما آموزش هاي نظامي آنها كوتاه مدت و نامناسب بود . از اين روي ژنرال نيكولاس فون فالكنهورست Nikolaus von Falkenhorst نمي توانست به توانائي هاي رزمي آنها اعتماد كند. نتايج بدي كه ازعمليات بعدي آنها حاصل شد نيز اين نكته را بخوبي نشان مي داد.  
 [External Link Removed for Guests]
سربازان لشگر Nord در حال پيشروي در خاك روسيه  
  بارباروسا – سال 1941

در اواخر ژوئن ، اين گروه رزمي كه اغلب به آن تيپ مي گفتند در موقعيت مرزهاي نروژ و فنلاند استقرار يافته و با آغاز عمليات بارباروسا ، آنها نيز حمله خود را با نام عمليات روباه قطبي Arctic Fox شروع كردند. در دو روز نخست حمله در منطقه Salla و در مواجهه با نيروهاي توانمند روس ، يگان هاي SS متحمل 300 كشته و 400 مجروح گرديدند. نبرد Salla يك فاجعه بود : جنگل هاي انبوه و دود ناشي از آتش سوزي در جنگل ، آرايش نيروها را برهم زد و آنها را كاملا متفرق نمود.

در پايان تابستان سال 1941 ، يك لشگر كوهستاني آموزش ديده شامل 4 گردان تكاور و سه گردان توپخانه كوهستاني در قالب هنگ ششم توپخانهSS به باقيمانده گروه رزمي Nord ملحق شدند. آموزش هاي نظامي نيروها در كوههاي آلپ در اطريش و بالكان ادامه يافت.

با پيوستن اين نيروها اكنون گروه رزمي به سطح بالاتري ارتقاء يافته و به سطح لشگر SS Nord ارتقاء يافتند. در سپتامبر سال 1941 لشگر SS Nord به سپاه سوم فنلاند تحت امر ژنرال فنلاندي يالمار سيلاسوو پيوسته و در مواضع جديدي در Louhi و Kiestinki استقرار يافتند. ( اين براي اولين و آخرين بار بود كه نيروهاي يك لشگر SS تحت فرمان يك افسر غير آلماني قرار مي گرفتند ) .

در پايان سال 1941 ، لشگر SS Nord تلفات سنگيني را متحمل شده بود. با گذشت زمستان سال 1941 – 42 لشگر توانست از يگان هاي Waffen SS كمك هاي زيادي دريافت كند. براي مثال سربازان جوان تر و بهتر آموزش ديده SS را نسبت به نيروهاي معمولي لشگر در اختيار گرفت.  

 [External Link Removed for Guests]
نفر سمت چپ ژنرال demelhuber و سمت راست هاينريش هيملر در 27 مارس سال 1942  
  1942 / 43
لشگر بازسازي شده براي مشاركت در عمليات هجومي بهار سال 1942 به فنلاند فرا خوانده شد تا از خطوط خود دفاع نمايد. در ماه هاي باقيمانده سال 1942 و در طول سال 1943، لشگر Nord در جبهه Kestenga باقيماند كه اين منطقه در مقايسه با ساير مناطق عملياتي در جبهه روسيه ، منطقه اي آرام تلقي مي گرديد. در سپتامبر سال 1942 ، نام لشگر SS Gebirgs-Division Nord ( لشگر كوهستاني SS Nord بود اما در اكتبر سال 1943 به 6th SS Gebirgs-Division Nord ( لشگر ششم كوهستاني SS Nord ) تغيير يافت.


سال 1944/45
در جريان حمله تابستانه روسيه ، لشگر Nord توانست در جريان نبردهاي سنگين خطوط دفاعي خود را حفظ نمايد اما پس از آنكه دولت فنلاند در سپتامبر سال 1944 به صورت جداگانه با روسيه معاهده صلح را امضاء نمود ، به لشگر فرمان عقب نشيني از فنلاند داده شد. لشگر ششم SS Nord با اجراي عمليات Birch ، براي سه ارتش در حال عقب نشيني آلمان از فنلاند ، عقبه را تامين نمود و سپس خود با پاي پياده از سپتامبر تا نوامبر سال 1944 ، مسافت 1600 كيلومتري تا منطقه Mo i Rana در نروژ را پياده طي كرد و در آنجا بقيه مسير تا جنوب آن كشور را با قطار طي نمود. طبق مفاد معاهده في مابين ، گردان نروژي Skil از لشگر جدا شد و در كشور باقيماند . اين يگان نرژي در گردان موتوريزه 506 SS-und-Schi-Jäger-Polizei ادغام گرديد . باقيمانده نيروهاي لشگر به سمت آلمان ادامه مسير دادند .  
 [External Link Removed for Guests]
نيروهاي لشگر در  
 [External Link Removed for Guests]
افسران آلماني لشگر Nord در حال مذاكره با افسران  
  از عبور از Skagerrak در قالب يك كاروان دريائي ، لشگر به صورت مختصر در دانمارك تجديد قوا نمود . به لشگر ماموريت داده شده بود تا در حمله آلمان در منطقه آردن كه به عنوان نبرد Bulge شناخته مي شود مشاركت نمايد اما تا 20 دسامبر يعني چندين روز پس از آغاز عمليات هنوز نتوانسته بود تا در منطقه Aarhus در دانمارك حاضر شود. اما به جاي آن به لشگر Nord ماموريت داده شد تا در عمليات باد شمال Nordwind در كوه هاي جنوب شرقي فرانسه مشاركت كند. زماني كه لشگر Nord يك روز قبل از آغاز سال جديد ميلادي به منطقه عملياتي Nordwindرسيد ، بزرگترين لشگر شركت كننده در عمليات بود . همچنين در مقايسه با سابر يگان هاي ارتش ، جوان ترين سربازان را در اختيار داشت . در روز دوم ژانويه ، بخشي از لشگر ( هنگ 12 و گردان 506 ) با الحاق به لشگر 361 نيروهاي مردمي Volksgrenadier در حال نبرد با لشگر 45 پياده نظام ايالات متحده بودند . پس از 6 روز نبرد در اطراف شهر Wingen ، مردان SS توسط قواي آمريكائي به عقب رانده شدند در حاليكه بيشتر نفرات گروه رزمي كشته يا اسير شده بودند.

در روز 16 ژانويه ، هنگ يازدهم SS توانست 6 گروهان از نيروهاي آمريكائي جمعي هنگ 157 پياده نظام را باسارت خود درآورد . سه روز بعد ، بقيه نيروهاي آمريكائي با از دست دادن 482 نفر از سربازانشان مجبور به تسليم شدند. لشگر Nord براي بيش از چهار روز ديگر به پيشروي خود ادامه داد و پس از آن با ضد حملات نيروهاي آمريكائي متوقف گرديد.

لشگر Nord پس از پايان عمليات Nordwind همچنان در جبهه غرب باقيماند و با نيروهاي آمريكائي در مناطق Trier و Koblenz در اطراف رود Moselle به زد و خورد پرداخت و سپس در ماه آوريل به عنوان نيروي احتياط در ارتش هفتم در نظر گرفته شد. در اين مرحله ، لشگر Nord بيشتر سلاح هاي سنگين خود و تا اندازه زيادي از توان رزمي خود را ازدست داده بود. ( گزارشات رسمي از كمبود سوخت حكايت داشت ) سرلشگر كارل برنر فرمانده لشگر Nord در مورد نيروهاي جايگزين دريافتي پس از تحمل تلفات سنگين در عمليات و تاثير آن بر لشگر در سال 1945 چنين مي گويد :

" به لحاظ كمي ، تلفات نيروي انساني لشگر ، كم و بيش با تخصيص نيروهاي تازه نفس جايگزين گرديد. بخش عمده اين گروه را جوانان آلماني تبار موسوم به Volksdeutsche تشكيل مي دادند كه آموزش هاي دفاعي جزئي ديده و جزو نيروهاي داوطلب هم محسوب نمي شدند و در جريان سربازگيري به يگان هاي Waffen SS منتقل شده بودند. به همين دليل قابليت هاي رزمي آنها نيز در مقايسه با ساير نيروها در سطح پائين تري قرار داشت و در نتيجه قابليت هاي رزمي لشگر Nord را هم تنزل مي دادند. "

در ماه مه سال 1945 بازماندگان لشگر Nord خود را به نيروهاي آمريكائي در خاك اطريش تسليم نمودند.  
  در جنايات جنگي
در جريان عقب نشيني از فنلاند به سمت نروژ ، لشگر Nord شهر فنلاندي Rovaniemi را تخريب نمود. در سال هاي اخير اين مساله مطرح گرديده كه تخريب شهر Rovaniemi ناشي از حمله پارتيزان هاي فنلاندي و انهدام قطار حامل مهمات لشگر Nord كه در محوطه ايستگاه راه آهن شهر پارك شده بود بوده و ارتباطي با عمليات خرابكارنه لشگز مزبور نداشته است .


اسامي لشگر در طول زمان :
گروه رزمي SS- Nord ( فوريه تا سپتامبر 1941 )
لشگر SS- Nord ( سپتامبر 1941 تا سپتامبر 1942 )
لشگر كوهستاني SS- Nord ( سپتامبر 1942 تا اكتبر 1943)
لشگر ششم كوهستاني SS- Nord (اكتبر 1943 تا مه 1945) 

 [External Link Removed for Guests]
رديف جلو از چپ سپهبد kleinheisterkamp از فرماندهان لشگر و ژنرال steiner در چهارم ژوئن سال 1944  
 [External Link Removed for Guests]
سپهبد ويلهلم فردريش كروگر از ديگر فرماندهان لشگر  
فرماندهان :
سرتيپ SS كارل هرمن Karl Herrmann : از 28 فوريه تا 15 مه 1941
سپهبد كارل- ماريا دمل هوبر Karl-Maria Demelhuber : از 15 مه 1941 تا يكم آوريل 1942
سپهبد ماتياس كلاين هايستر كمپ Matthias Kleinheisterkamp :‍ از يكم تا 20 آوريل 1942
سرتيپ دوم هانس شايدر Hans Scheider : از 20 آوريل تا 14 ژوئن 1942
سپهبد ماتياس كلاين هايستر كمپ Matthias Kleinheisterkamp : از 14 ژوئن 1942 تا 15 ژانويه 1944
سرلشگر لوتار دبس Lothar Debes : از 15 ژانويه تا 14 ژوئن 1944
سپهبد فردريش – ويلهلم كروگر Friedrich-Wilhelm Krüger : از 14 ژوئن تا 23 آگوست 1944
سرتيپ گوستاو لومبارد Gustav Lombard : از 23 آگوست تا يكم سپتامبر 1944
سرلشگر كارل برنر Karl Brenner : از يكم سپتامبر 1944 تا سوم آوريل 1945
سرهنگ فرانز اشرايبر Franz Schreiber : از سوم آوريل تا 8 مه 1945

نشان هاي افتخار

7 نفر از افراد اين لشگر مفتخر به دريافت نشان صليب شواليه گرديده اند.

 [External Link Removed for Guests]
سربازان آلماني لشگر Nord با همرزمان فنلاندي  
  عملياتي :
آلمان – فوريه تا ژوئن 1941
فنلاند و شمال روسيه – ژوئن 1941 تا نوامبر 1944
نروژ و دانمارك – نوامبر 1944 تا ژانويه 1945
غرب آلمان – ژانويه تا آوريل 1945
اطريش – آوريل تا مه 1945

استعداد نيروي انساني
ژوئن 1941 – 10.373 نفر
دسامبر 1942 – 21.247 نفر
دسامبر 1943 – 20.129 نفر
ژوئن 1944 – 19.355 نفر
دسامبر 1945 – 15.000 نفر


دارندگان نشان افتخار :
نشان صليب شواليه ، 6 نفر
نشان سنجاق افتخار نيروي زميني ، 9 نفر
نشان صليب طلائي آلمان ، 17 نفر
نشان صليب نقره اي آلمان ، يك نفر
نشان سنجاق طلائي نبرد تن به تن ، دو نفر   فنلاندي صليب آزادي درجه يك با شمشير ، دو نفر

  :

[External Link Removed for Guests]
نشان سرآستين مربوط به يگان هاي مختلف لشگر Nord

[External Link Removed for Guests]
يك عكس تبليغاتي لشگر Nord در منطقه Karelia

[External Link Removed for Guests]
يك خودروي فرماندهي Horch Kfz 15 متعلق به لشگر Nord

[External Link Removed for Guests]
سربازان لشگر Nord در حال هل دادن يك خودروي Blitz در جاده اي پوشيده از كنده درختان

[External Link Removed for Guests]
تانكها و تجهيزات موتوري لشگر Nord در حال پيشروي در منطقه Sohjananjoki در دوم آگوست سال 1941

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]
سربازان لشگر در مناطق مختلف نروژ ، فنلاند و روسيه

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]
يك بمب افكن يونكرس - اشتوكا در زمستان منطقه Karelia

[External Link Removed for Guests]
فرماندهان ارشد لشگر Nord

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]
سربازان لشگر Nord در حال تخليه مواد شيميائي - به ماسك هاي ضد گاز آنها توجه كنيد

[External Link Removed for Guests]
يك تانك انهدامي ، احتمالا از نوع T-34 روسي در كنار جاده

[External Link Removed for Guests]
تخليه و يا بارگيري تداركات براي لشگر Nord

[External Link Removed for Guests]
مزار افسران يا سربازان لشگر Nord

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]
تابلوهاي راهنما - فاصله هاي بسيار زياد شهرهاي بزرگ تا محل ، نشان دهنده عمق منطقه عملياتي لشگر در قطب شمال مي باشد



 اين تصاوير جديد از مناطق عملياتي لشگر Nord در منطقه Karelia روسيه گرفته شده است  
[External Link Removed for Guests]
لانچرهاي چوبي فرسوده ويژه پرتاب راكت هاي 280 و 320 ميليمتري

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]
دو سنگر يا مقر نيروهاي لشگر Nord

[External Link Removed for Guests]
جعبه هاي خالي ( احتمالا مهمات ) باقيمانده از دوران جنگ جهاني دوم در كارليا

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]
تجهيزات انفرادي ( كلاخود ، ظروف و ... ) و جعبه هاي مهمات باقيمانده از دوران جنگ در منطقه كارليا  
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 1432
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 595 بار
سپاس‌های دریافتی: 10284 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط abdolmahdi »

سلام عليكم

  اين لشگر از يك فلد مارشال اطريشي به نام پرنس يوجين ( 18 اكتبر 1663 تا 21 آوريل 1736) برگرفته شده است . او بدليل پيروزي هاي مهم ( در كنار ساير موفقيت هايش ) در مقابل تركيه و شكست قواي ترك در منطقه Zenta در سال 1697 و نيز فتح دژ بلگراد در سال 1717 و نيز كسب موفقيت هائي در نبرد با ارتش فرانسه معروف شده است . از اينروي چون اين لشگر آلماني در همان مناطق عملياتي در خاك يوگسلاوي انجام وظيفه مي نمود ، به آن عنوان پر افتخار Prinz Eugen اعطاء گرديد.  

 [External Link Removed for Guests]
نشان لشگر SS Prinz  
لشگر هفتم كوهستاني داوطلبان SS Prinz Eugen

  لشگر در مارس سال 1942 و با جذب داوطلبان آلماني تبار Volksdeutsche ساكن بالكان شامل كرواسي ، صربستان ، مجارستان و روماني تشكيل گرديد و رسما لشگر داوطلبان SS Prinz Eugen لقب گرفت. اين لشگر در عمليات ضد پارتيزاني در محدوده يوگسلاوي در جنگ جهاني دوم مشاركت داشت . اسراء و غيرنظامياني كه با دشمن همكاري مي كردند به شكل بي رحمانه اي مجازات مي شدند.

شكل گيري :
در ابتداي كار و بدنبال اشغال يوگسلاوي در سال 1941، شالوده لشگر از افراد آلماني زبان منطقه دانوب در ايالت صرب نشين Banat شكل گرفت . در ابتداي كار ، آلماني تبارها استقبال خوبي براي پيوستن به اين يگان نشان دادند و سربازگيري داوطلبانه به تدريج متوقف شد اما هنوز اندازه اين يگان به استعداد يك لشگر كامل نبود. بنابراين در آگوست سال 1941و پس از صدور حكمي از سوي دادگاه SS در بلگراد مبني بر خدمت اجباري آلماني تبارهاي ساكن Banat ، سازمان SS از سربازگيري داوطلبانه دست كشيد . يكي از دلايل خدمت اجباري براي آلماني تبارها ، استقبال اندك و ناكافي داوطلبان ( كمتر از 5 هزار نفر) براي تشكيل يك لشگر پس از نخستين دور سربازگيري داوطلبانه بود. 
 [External Link Removed for Guests]
سپهبد Artur Phleps نخستين فرمانده لشگر Prinz  
  لشگر به صورت اسمي هنوز هم " داوطلبانه" تلقي مي شد ، اما تعداد اندكي از آلماني تبارها براي انجام خدمت وارد يگان شدند . از اينروي ، هانريش هيملر اعلام كرد كه عدم استقبال آلماني تبارها غيرقابل قبول است . از سوي ديگر رئيس اداره جذب نيروي سازمان SS در تماس با آلماني تبارهاي بالكان اظهار داشت :" هيچكس اهميت نمي دهد كه ما با آلماني تبارهايمان در جنوب چه خواهيم كرد". بنابر اين ديگر آلماني تبارهاي بالكان چاره اي جز اعزام به خدمت اجباري در SS نداشتند چرا كه قادر به مخالفت با دستورات نبودند.

بي رغبتي آلماني تبارهاي بالكان براي خدمت در يگان هاي رزمي با تمرد 173 نفر از كروات هاي آلماني تبار لشگر Prinz Eugen در سال 1943 در بوسني آشكار گرديد. ظاهرا افراد لشگر كه از قوميت هاي مختلف تشكيل شده بودند در مكالماتشان به زبان آلماني صحبت نمي كردند و در نتيجه بوسيله افراد مافوق خود مورد توهين و بد رفتاري قرار مي گرفتند. هاينريش هيملر شخصا وارد قضيه شد و دستور داد هر عضو NCO غير رسمي سازمان SS كه به مادر افراد كروات آلماني تبار توهين كرد ، درجا با گلوله كشته شود. ( توهين به مادر در ميان ساكنين بالكان عموميت دارد) .  
 [External Link Removed for Guests]
هاينريش هيملر در ميان اعضاي لشگر در منطقه Kraljevo در سال 1942  
  پائيز سال 1942 و پس از آنكه تعداد نفرات به 21.500 نفر رسيد ، يگان مستقر در منطقه Pančevo به عنوان يك لشگر كوهستاني شناخته شد. سلاح مورد استفاده اين لشگر از نوع استاندارد آلماني نبود و از تجهيزات غنيمتي مثل تيربارهاي ساخت جمهوري چك و تانك هاي سبك فرانسوي استفاده مي كردند. آموزش هاي رزمي لشگر در تابستان سال 1942 و در صربستان صورت گرفت. پس از آنكه لشگر شكل رسمي خود را يافت ، ماموريت مبارزه با پارتيزان ها در بالكان به آن محول گرديد. نخستين عمليات لشگر در مرز صربستان و مونته نگرو و در كوههاي شرق رودخانه Ibar و سپس مشاركت در سلسله عمليات هجومي ضد پارتيزان موسوم به Weiß در منطقه زاگرب – كارلوواچ صورت گرفت . هدف اين عمليات كه با همكاري نيروهاي ايتاليائي انجام شد ، عقب راندن پارتيزان هاي تحت فرمان Josip Broz Tito ( مارشال تيتو) بود كه اين حمله با ناكامي مواجه و اكثر پارتيزان ها از حمله اصلي در امان ماندند.  
 [External Link Removed for Guests]
مارشال تيتو فرمانده پارتيزان هاي يوگسلاوي در ماه مه سال  

  1943
در عمليات Weiss I كه از 20 ژانويه تا 15 فوريه بر عليه نيروهاي مقاومت صورت گرفت ، لشگر به سمت كارلوواچ پيشروي نمود و در 29 ژانويه ، شهر بيهاچ پايتخت غير رسمي پارتيزان ها را تصرف نمود. در عمليات Weiss II كه از 25 فوريه تا اواسط ماه مارس انجام شد ، از غرب بوسني به سمت Mostar در هرزه گوين پيشروي و بخش ديگري از يگان هايش را در شمال غرب شهر سارايه وو مستقر نمود. عمليات Weiss III نيز لغو گرديد . همانگونه كه قبلا هم ذكر شد ، عمليات Weiss موفقيت آميز نبود.

از 15 ماه مه تا 15 ژوئن سال 1943 لشگر Prinz Eugen با همكاري عناصر ديگري از ارتش آلمان عمليات ديگري را موسوم به عمليات شوارتز Schwartz در شهر موستار هرزه گوين و مونته نگرو در غرب سارايه وو بر ضد پارتيزان هاي چتنيك تحت امر ژنرال دراژا ميهائيلوويچ Draža Mihailović باجراء گذاشت . هدف از اين عمليات گير انداختن حدود 20 هزار پارتيزان تحت امر تيتو در كوههاي زلنگورا جنوب شرق بوسني بود. در جريان نبرد ، لشگر Prinz Eugen ماموريت يافت تا با عبور از محدوده خاك ايتاليا جلوي حركت احتمالي پارتيزان ها به سمت درياي آدرياتيك و آلباني را سد نموده و با حركت از جنوب شرق و دور زدن منطقه ، پارتيزان ها را سركوب نمايد. در جريان يازده روز نبرد كه از 20 ماه مه به بعد رخ داد ، لشگر توانست Šavnik را متصرف شود. اين عمليات موفقيت آميز بود و ميهائيلوويچ به همراه باقيمانده پارتيزان هايش مجبور به عقب نشيني به داخل خاك صربستان گرديد . به پاس اين موفقيت ، سرگرد Dietsche به همراه فرمانده لشگر سپهبد Phleps موفق به كسب دو نشان صليب شواليه براي لشگر شدند. اما در جريان اين عمليات ، لشگر Prinz Eugen جنايات جنگي را بر ضد غيرنظاميان مرتكب گرديد.  
 [External Link Removed for Guests]
سرگرد Bernhard Dietsche ( نفر وسط )در حال گفتگو با يكي از رهبران صربهاي چتنيك  
  بعد و در ادامه نبردها ، كانون درگيري ها به سمت غرب متمايل شده بود. پس از آنكه بخش عمده اي از پارتيزان ها به رهبري لشگر يكم پرولتاريا توانست از حلقه محاصره بگريزد ، دو گردان از لشگر Prinz Eugen به كرانه شرقي رود Sutjeska اعزام شدند تا راه فرار پارتيزان ها را سد كنند اما با ضد حمله سه گردان پارتيزان مواجه و مجبور به عقب نشيني شدند. نيروهاي آلماني توانستند تا شب هنگام مواضعشان را مجددا بازپس گرفته و تلفات بسيار سنگيني را به پارتيزان ها تحميل نمايند. در جريان عمليات شوارتز ، لشگر Prinz Eugen در مجموع 613 نفر تلفات داد.

در آگوست سال 1943 ، لشگر بخشي از ارتش 15 كوهستاني محسوب و به مرزهاي Dalmatian منتقل گرديد تا نيروهاي ايتاليائي را در سپتامبر همان سال و پس از تسليم دولت ايتاليا به متفقين خلع سلاح نمايد. در جريان اشغال خاك ايتاليا ، ارتش ملي آزاديبخش يوگسلاوي (NOVJ ) موفق شد تا كنترل بخش عمده اي از سواحل Dalmatian را به دست بگيرد. در نبردي 16 روزه نيروهاي لشگر Prinz Eugen با همكاري هنگ 29 زرهي توانست تا نيروهاي NOVJ را به عقب رانده و در روز 29 سپتامبر مجددا منطقه Split را متصرف شود. در ماه اكتبر لشگر Prinz Eugen در عمليات Landstrum كه يك عمليات ضد پارتيزاني ديگر در مناطق Omiš, Ploče و Biokovo بود مشاركت جست . در جريان اين نبرد كه براي تصرف سواحل مناطق مذكور صورت گرفت ، 1528 نفر از افراد لشگر كشته ، مجروح و مفقود شدند .

لشگر در 22 اكتبر سال 1943 مجددا سازماندهي شد و اين بار نام مستقل لشگر هفتم كوهستاني داوطلبان SS Prinz Eugen را به خود گرفت . در ماه نوامبر لشگر به نيروهاي سپاه كوهستاني داوطلب SS پيوست و در دو عمليات ضد پارتيزاني ديگر موسوم به عمليات Kugelblitz و عمليات Schneesturm در دسامبر سال 1943 شركت نمود .  

سال 1944

 [External Link Removed for Guests]
تصوير – خودروهاي گردان هفتم زرهي لشگر Prinz Eugen در مناطق اطراف شهر بوسني اردو زده اند . 
  ژانويه سال 1944و در جريان عمليات Waldrausch، لشگر با شدت بيشتري درگير عمليات ضد پارتيزاني گرديد . در 25 ماه مه همان سال هفتمين دور عمليات ضد پارتيزاني موسوم به Rösselsprung آغاز شد كه هدف از اجراي آن ، كشتن يا اسارت مارشال تيتو بود. پيشگام اجراي اين عمليات گردان 500 چترباز SS با حمايت هنگ براندنبرگ و پشتيباني هوائي لوفت وافه بود.

در ماه هاي مه ، ژوئن و جولاي ، لشگر همچنين درگير اجراي سه عمليات جداگانه موسوم به Freie Jagd ، Rose و عمليات Feuerwehr گرديد. در 12 تا 30 آگوست ، مجددا درگير اجراي عمليات ديگري موسوم به Rübezahl گرديد كه هدف از اجراي اين عمليات ممانعت از حمله ارتش ملي آزاديبخش يوگسلاوي NOVJ از داخل خاك مونته نگرو به غرب صربستان بود. در ماه سپتامبر ارتش سرخ به درون بالكان پيشروي نمود و لشگر Prinz Eugen در جريان اجراي عمليات پدافندي بر ضد قواي مهاجم بلغار ، روس و ارتش ملي آزاديبخش يوگسلاوي در ايالت Nish خسارات زيادي را متحمل گرديد و بسياري از سربازانش گريختند و لشگر مجددا مورد بازسازي قرار گرفت.


در روز 21 سپتامبر سپهبد آرتور فلپس Artur Phleps فرمانده لشگر Prinz Eugen كه در حال سازماندهي يك خط دفاعي در مقابل ارتش روسيه بود در مسير مونته نگرو به ترانسيلوانيا به همراه آجودان و راننده اش توسط قواي روس دستگير و اعدام شد . به يادبود او در روز 13 نوامبر سال 1944 ، هنگ 13 لشگر مفتخر به دريافت عنوان Artur Phleps گرديد . در اين زمان به لشگر Prinz Eugen ماموريت داده شد تا با همكاري يگان هاي ديگر SS يك سرپل راهبردي موسوم بهVardar را حفظ نمايد . اجراي اين فرمان در واقع خونين ترين عمليات نظامي بود كه لشگر Prinz Eugen آن زمان در بالكان به خود ديده بود . بازنگهداشتن اين سرپل كه در منطقه Kraljevo در مقدونيه قرار داشت ، براي عقب نشيني 350.000 نفر از سربازان آلماني موسوم به گروه رزمي Löhr (تحت امر ژنرال الكساندر لور Alexander Löhr ) از يونان و سواحل درياي اژه بود كه اين امر بسيار حياتي و ضروري بود. در جريان اين نبردها لشگر Prinz Eugen به زير مجموعه گروه رزمي Müller ( به آن گروه رزمي E گفته مي شد ) منتقل گرديد. در 20 اكتبر سال 1944 ، ارتش سرخ توانست بلگراد را تصرف نمايد و لشگر Prinz Eugen ماموريت يافت تا عقبه نيروهاي در حال عقب نشيني آلماني را تامين نمايد . در جريان اين نبردها گردان هفتم سواره نظام SS بدليل تلفات سنگين منحل شد. با آغاز ماه نوامبر لشگر يكم SS آلبانيائي موسوم به Skanderbeg منحل و باقيمانده نفرات آن با هنگ چهاردهم لشگر Prinz Eugen ادغام گرديد . در جريان اين ادغام ، هنگ قديمي مفتخر به دريافت نام Skanderbeg گرديد.  

 [External Link Removed for Guests]
سربازان لشگر Prinz Eugen در جريان يك درگيري در مناطق كوهستاني - سال 1943  
  1945
در ژانويه سال 1945 ، مجددا دو عمليات را بر ضد ارتش يوگسلاوي به نام هاي Otok و Vukovar باجراء گذاشت . در ماه فوريه ، عمليات ديگري را بر ضد سرپل هاي يوگسلاوي در منطقه Virovitica بانجام رساند. در آوريل سال 1945 ، لشگر Prinz Eugen از خاك بوسني عقب نشيني و وارد خاك كرواسي شد . لشگر Prinz Eugen تا دوم ماه مه سال 1945 مواضع خود را در جنوب كارلوواچ حفظ و در روز 11 ماه مه سال 1945خود را به نيروهاي يوگسلاو تسليم نمود.  
 [External Link Removed for Guests]
اعدام 20 نفر از جوانان پارتيزان در 16 آگوست سال  
  جنگي

لشگر Prinz Eugen بخاطر خشونت و رفتار بيرحمانه اي كه در منطقه Nikšić در مونته نگرو روا داشت بسيار بد نام است :

نيروهاي لشگر SS Prinz Eugen هر چه در سر راه خود مي يافتند ، مي كشتند ، مي سوزاندند و غارت مي كردند. قربانيان با گلوله كشته مي شدند ، يا شكنجه شده و به درون خانه هاي در حال سوختن انداخته مي شدند. اگر قرباني را در جائي غير از منزلش ، مثلا در جاده مي يافتند ، او را كشته و سپس آتش مي زدند . كودكان با مادرانشان ، زنان باردار و افراد پير و ناتوان كشته مي شدند. خلاصه هر روستائي در اين دهكده با سربازان مواجه مي شد ، فورا به قتل مي رسيد. در برخي موارد خانواده هائي كه انتظار چنين رفتار خشني را نداشته يا فرصتي براي فرار پيدا نكرده بودند ، در همانجا به قتل مي رسيدند . بسياري از خانواده ها به درون خانه هايشان رانده شده و سپس با خانه هايشان به آتش كشيده مي شدند. كشته شدن 121 نفر كه عمدتا زن بودند ( شامل 30 نفر بين 60 تا 92 سال و 29 كودك از 6 ماه تا 14 سال ) به روش هولناك فوق اثبات شده است . تمام اين روستاها با خاك يكسان گرديد.

همچنين در جريان اجراي عمليات ضد پارتيزاني ، جنايات زيادي از سوي يگان هاي لشگر صورت گرفت. به عنوان مثال سرگرد اس اس Breimeier چنين بيانيه اي صادر نمود :

"در سوم نوامبر سال 1943 ، حدود ساعت 8 شب ، يك سرباز آلماني در خيابان Velika در شهر Sinj ربوده و سپس كشته شد. برغم تمام تلاش هاي صورت گرفته ، عامل اين قتل (هنوز) مشخص نشده و اهالي شهر هم در اين مورد با ما همكاري نكرده اند. بنابراين 24 نفر از غيرنظاميان باگلوله كشته و يك نفر نيز به دار مجازات آويخته خواهد شد . اين حكم در روز 5 نوامبر سال 1943 و در ساعت 5:30 دقيقه اجراء خواهد شد."  

  :
سپهبد SS آرتور فلپس Arthur Phleps ( از 30 ژانويه 1942 تا 15 مه 1943 )
سرهنك SS كارل رايشزريتر فون اوبركمپ Karl Reichsritter von Oberkamp ( از 15 مه 1943تا 30 ژانويه 1944 )
سرهنك SS اوتو كوم Otto Kumm ( از 30 ژانويه 1944 تا 20 ژانويه 1945 )
سرهنك SS آگوست اشميدهوبر August Schmidthuber (از 20 ژانويه تا 8 مه 1945 )  
 [External Link Removed for Guests]
سپهبد Arthur Phleps و سرهنك Otto Kumm ، دو تن از فرماندهان لشگر SS- Prinz  
  افتخار :
دارندگان نشان صليب طلائي آلمان : 8 نفر
دارندگان سنجاق افتخار نيروي زميني ارتش آلمان : يك نفر
دارندگان نشان صليب شواليه : 7 نفر

سير تكامل لشگر
لشگر داوطلبان كوهستاني : ( از مارس تا آوريل 1942 )
لشگر داوطلبان SS- Prinz Eugen : ( از آوريل تا اكتبر 1942 )
لشگر داوطلبان كوهستاني SS- Prinz Eugen : ( از اكتبر 1942 تا اكتبر 1943 )
لشگر هفتم داوطلبان كوهستاني SS- Prinz Eugen : ( از اكتبر 1943 تا مه 1945 )

مناطق عملياتي :
بالكان : ( از ژانويه 1942 تا آوريل 1945 )
اطريش : ( از آوريل تا مه 1945 )

استعداد نيروي انساني :
دسامبر 1942 – 19.835 نفر
دسامبر 1943 – 21.120 نفر
ژوئن 1944 – 18.835 نفر
دسامبر 1944 – 20.000  
 [External Link Removed for Guests]
  سرباز لشگر Prinz    

[External Link Removed for Guests]
داوطلبان عضويت در لشگر SS- Prinz Eugen - سال 1941

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]
از چپ به راست ، سرهنگ Otto Kumm - سپهبد Arthur Phleps و يك افسر به نام eberhardt

[External Link Removed for Guests]
يك موتور سيكلت  BMW R75 متعلق به لشگر  SS- Prinz Eugen

[External Link Removed for Guests]
يكي از افسران لشگر به نام NEIDERMEIERE در حال مكالمه با بي سيم

[External Link Removed for Guests]
تصوير ديگري از سپهبد Arthur Phleps

[External Link Removed for Guests]
سپهبد Arthur Phleps در حال بررسي يك مسلسل دستي sten

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]
بانوان شاغل در ستاد لشگر هفتم SS Prinz Eugen

[External Link Removed for Guests]
يك سروان لشگر هفتم SS Prinz Eugen

[External Link Removed for Guests]
تانكهاي R-35 لشگر Prinz Eugen



[External Link Removed for Guests]
يك عكس تاريخي كه در آن نفر دوم از چپ كورت والدهايم Kurt Waldheim دبيركل اسبق سازمان ملل متحد ( با قامتي بلند) در لباس افسران ارتش آلمان ( ورماخت ) در كنار آرتور فلپس Artur Phleps در فرودگاه ديده مي شود. اين تصوير بعدها توسط افراد و گروه هاي ضد نازي در دنيا بسيار مورد استفاده قرار گرفت . 
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 1432
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 595 بار
سپاس‌های دریافتی: 10284 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط abdolmahdi »

 [External Link Removed for Guests] 


  اين لشگر از يك شواليه به نام فلورين گه ير Florian Geyer ( متولد حدود سال 1490 تا 9 ژوئن سال 1525 ) بر گرفته شده كه در جريان جنگ هاي كشاورزان آلماني ، فرماندهي كشاورزان شورشي دره Tauber را در سال 1525 بر عهده داشت . او در همان سال در جنگ كشته شد .  
لشگر هشتم سواره نظام SS Florian Geyer

  لشگر در سال 1942 و پس از ارتقاء تيپ سواره نظام SS و افزوده شدن 9000 رومانيائي آلماني تبار به افراد اين تيپ تشكيل گرديد و يكي از لشگرهاي عملياتي Waffen-SS در طول جنگ جهاني دوم بشمار مي رود. اين لشگر عمليات هائي را در پشت جبهه بر ضد پارتيزان ها در جبهه شرق ( بريانسك و ساير مناطق ) و بالكان باجراء گذاشت و مسئوليت نابودي ده ها هزار نفر از غير نظاميان را بر عهده دارد .

حدود 40% از نفرات لشگر را آلماني تبارهاي ساكن ترانسيلوانيا و صربستان ( واقع در يوگسلاوي سابق ) تشكيل مي دادند . گردان آموزش و جايگزيني لشگر هشتم SS در جريان سركوب قيام ورشو نقش داشت . در مارس سال 1944 لشگر به نام Florian Geyer ( 1490 تا 1525 ) ، كه نام يك نجيب زاده آلماني در جريان جنگهاي داخلي آلمان بود مفتخر گرديد. لشگر SS Florian Geyer در اوايل سال 1945 و پس از انتقال به بوداپست و بدنبال تصرف شهر بدست ارتش سرخ ، به طور كامل نابود گرديد. 

[External Link Removed for Guests]
  هيملر يگان دوچرخه سواران لشگر Florian Geyer را بازديد مي كند - سال  

آرايش نظامي

  تازه تاسيس Florian Geyer خيلي زود به جبهه شرق ( روسيه ) اعزام شد و در مناطق Rzhev و Orel واقع در بخش مركزي جبهه روسيه وارد كارزار گرديد. اين حضور تا بهار سال 1943 ادامه يافت . سپس لشگر به منطقه اطراف Bobruisk اعزام شد و تا سپتامبر 1943 به انجام وظيفه تامين امنيت داخلي و ماموريت هاي ضد پارتيزاني پرداخت . در سپتامبر لشگر به بخش جنوبي جبهه روسيه منتقل شد تا در عمليات عقب نشيني قواي آلمان از رود دنيپر Dnieper مشاركت نمايد.

پس از آن لشگر در اكتبر سال 1943 به مجارستان اعزام شد و در اين مكان بود كه گردان هاي ضد زره و توپخانه در يكديگر ادغام شده و گردان شناسائي را تبديل به يك گردان زرهي شناسائي نمودند. پس از اين تجديد سازمان ، لشگر SS Florian Geyer به كرواسي منتقل گرديد. در آوريل سال 1944 لشگر مجددا به مجارستان بازگشت و پس از شكسته شدن خطوط جبهه روماني ، در ترانسيلوانيا وارد نبرد گرديد.

به دنبال محاصره بوداپست در دسامبر سال 1944 ، لشگر SS Florian Geyer به همراه نيروهاي لشگر نهم كوهستاني SS در داخل شهر به دام افتادند . نيروهاي لشگر سواره نظام SS Florian Geyer براي حفظ شهر بوداپست وارد نبرد سنگين و خونين تن به تن و خانه به خانه با ارتش سرخ گرديد. در جريان اين نبردها لشگر Florian Geyer تا آخرين نفر نابود شد و در پايان محاصره شهر از حدود 30.000 نفر نيروي SS تنها حدود 800 نفر جان بدر بردند و توانستند خود را به خطوط نيروهاي آلماني برسانند . 

 [External Link Removed for Guests]   هائي از لشگر هشتم سواره نظام Florian Geyer در حال حركت به سمت بوداپست / مجارستان . ژانويه  
  سواره نظام ، گوستاو هارتنك Gustav Harteneck ، فرمانده ارتش يكم سواره نظام بعدها نوشت :
در حاليكه ما خود را براي عقب نشيني آماده مي كرديم ، به ما فرمان داده شد تا مواضع ثابتي را ايجاد كنيم . اين فرمان سبب نا اميدي بسيار ما گرديد. لشگرهاي سواره نظام Waffen-SS در حال نبرد در كلان شهر بوداپست بودند. هر سواره نظامي مي دانست كه اين خبر خوبي نيست و رخ دادهاي بعدي هم نشان داد كه اصلا خبر خوبي نبوده است . ( روسها ) لشگرهاي SS را دور زدند ... نيروهاي سواره نظام من حمله اي شبانه را براي نجات يگان هاي بدام افتاده اجراء كردند اما بسيار دير شده بود و قواي روس هم بسيار قدرتمند بودند. اگر چه ما با استفاده از مزاياي جنگ شهري به نبرد ادامه مي داديم اما تنها 100 نفر يا همان حدود از سواره نظام ها توانستند تحت هدايت سواركار معروف سرهنگ فون ميتزلاف von Mitzlaff از حلقه محاصره بگريزند. 
 [External Link Removed for Guests] 
  سرباز جمعي لشگر هشتم سواره نظام SS- Florian Geyer و يا لشگر داوطلبان سواره نظام موسوم به Maria Theresia مسلح به يك مسلسل MP 44 . بوداپست / مجارستان سال  

فرماندهان :

سرتيپ گوستاو لومبارد Gustav Lombard : ( از مارس تا آوريل 1942 )

سرهنگ هرمن فگلين Hermann Fegelein : ( از آوريل تا آگوست 1942 )

سپهبد ويلهلم بيتريش Wilhelm Bittrich : ( از آگوست 1942 تا 15 فوريه 1943 )

سرتيپ فريتز فرايتاگ Fritz Freitag : ( از 15 فوريه تا 20 آوريل 1943 )

سرتيپ گوستاو لومبارد Gustav Lombard : ( از 20 آوريل تا 14 مه 1943 )

سرهنگ هرمن فگلين Hermann Fegelein : ( از 14 مه تا 13 سپتامبر 1943 )

سرهنگ برونو استركن باخ Bruno Streckenbach : ( از 13 سپتامبر تا 22 اكتبر 1943 )

سرهنگ هرمن فگلين Hermann Fegelein : ( از 22 اكتبر 1943 تا يكم ژانويه 1944 )

سرهنگ برونو استركن باخ Bruno Streckenbach : ( از يكم ژانويه تا 14 آوريل 1944 )

سرتيپ گوستاو لومبارد Gustav Lombard : ( از 14 آوريل تا يكم جولاي 1944 )

سرتيپ يوآخيم رومور Joachim Rumohr : ( از يكم جولاي 1944 تا 11 فوريه 1945 )


مراحل تكوين لشگر

تيپ سواره نظام SS : ( از آگوست 1941 تا ژوئن 1945)

لشگر سواره نظام SS : ( از ژوئن تا اكتبر 1942 )

لشگر هشتم سواره نظام SS : ( از اكتبر 1942 تا مارس 1944 )

لشگر هشتم سواره نظام SS Florian Geyer : ( از مارس 1944 تا مه 1945 )



 [External Link Removed for Guests] 
  لشگر در جبهه شرق - تابستان سال 1942  


مناطق عملياتي :

لهستان : از مارس تا سپتامبر 1942

جبهه شرق ، مناطق مركزي و جنوبي : از سپتامبر 1942 تا دسامبر 1943

چكسلواكي و لهستان : از دسامبر 1943 تا آوريل 1942

مجارستان : از آوريل 1944 تا فوريه 1945



استعداد نيروي انساني :

دسامبر 1942 : 10.879 نفر

دسامبر 1943 : 9.326 نفر

ژوئن 1944 : 12.895 نفر

دسامبر 1944 : 13.000 نفر


عناوين افتخار:

دارندگان سنجاق طلائي نبرد تن به تن : 4 نفر

دارندگان تقديرنامه از ستاد ارتش آلمان : يك نفر

دارندگان نشان صليب طلائي آلمان : 61 نفر

دارندگان سنجاق افتخار نيروي زميني ارتش آلمان : يك نفر

دارندگان نشان صليب شواليه : 25 نفر



 [External Link Removed for Guests] 
  لشگر SS Florian Geyer در حال پيشروي در كنار يك خودروي زرهي StuG  

 [External Link Removed for Guests]   لشگر هشتم SS Florian Geyer در بوداپست /مجارستان سال  

 [External Link Removed for Guests] 
  از سربازان ( احتمالا باسارت درآمده ) لشگر Florian Geyer نفر سوم داراي پالتو با نشان لوفت وافه است  

 [External Link Removed for Guests] 
  دسته موزيك ( به آلماني Musikzug ) لشگر Florian Geyer – سال  

 [External Link Removed for Guests] 
  خودروي زرهي ضد تانك موسوم به 38(t) Hetzer متعلق به لشگر Florian Geyer در مجارستان – سال 1944  

 [External Link Removed for Guests] 
  نظام لشگر Florian Geyer در جريان پيشروي در خاك روسيه سال  

 [External Link Removed for Guests] 
  لشگر سواره نظام SS Florian Geyer در حال انجام عمليات پاكسازي پارتيزاني . ماه مه  

 [External Link Removed for Guests] 
  هيتلر ، سرهنگ هرمن فگلين Hermann Fegelein در ميان افراد لشگر Florian  
 [External Link Removed for Guests] 
  لشگر Florian Geyer در شهر  
 [External Link Removed for Guests]   يوهانس گهلر از فرماندهان لشگر Florian  
 [External Link Removed for Guests] 
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 1432
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 595 بار
سپاس‌های دریافتی: 10284 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط abdolmahdi »

  عليكم

نام اين لشگر از قصر Hohenstaufen ، محل حكمراني يكي از خانواده هاي سلطنتي آلمان گرفته شده است . اعضاي اين خانواده كه در سال 1268 سلسله آنها منقرض گرديد ، توانستند امپراطوري آلمان را از سال 1138 تا 1254 حفظ نمايند. در ميان مهمترين حكمرانان اين سلسله مي توان به امپراطور هاينريش ششم و فردريش اول ملقب به Barbarossa (ريش قرمز) اشاره نمود. فردريش اول يا كنت Buren ، شخصيتي بود كه پيشواي آلمان نازي او را قهرمان بزرگي مي دانست و به همين جهت نام عمليات هجومي خود به خاك روسيه را Barbarossa ناميد. ايده فردريش اول ، اتحاد و يكپارچگي اروپا بود. فردريش اول در سال 1094 ميلادي درگذشت اما پسر او كه همنام پدرش بود ، قصري را به نام Staufen در منطقه Swabia بنا نمود و تصميم گرفت كه نام آن را بر خود بگذارد . اين قصر در نهايت Hohenstaufen نام گرفت . هنگاميكه او در سال 1268 در ايتاليا گردن زده شد ؛ از خود وارثي بر جاي نگذاشت و نسل مردان خاندان Hohenstaufens منقرض گرديد. نام لشگر نهم Waffen SS نيز به صورت تقريبا قطعي از فردريش اول Barbarossa اقتباس گرديده است .  
 [External Link Removed for Guests]
نشان لشگر  
 لشگر نهم زرهي SS Hohenstaufen

اين لشگر ، همزمان با خواهر خوانده خود ، لشگر دهم زرهي SS Frundsberg در فوريه سال 1943 در فرانسه تشكيل گرديد. در شب عيد سال 1942 ، پيشواي آلمان با ايجاد دو لشگر مكانيزه جديد براي تشكيل نيروي احتياط يگان هاي زرهي Waffen SS موافقت نمود. اين دو لشگر در اصل خواهر خوانده بودند كه سرنوشت و رخدادهاي آتي پيش آمده براي اين دو لشگر در طول جنگ نيز بسيار شبيه به يكديگر بود. هر دو لشگر در قالب زرهي شكل گرفتند در حاليكه بنا بود لشگرهائي مكانيزه بوده باشند. هر دو لشگر شماره 9 و 10 را گرفتند و نام هر دوي آنها نيز از دو قهرمان اسطوره اي آلمان برگرفته شد. اين لشگر يكي از يگان هاي زرهي Waffen-SS بود كه در جريان جنگ جهاني دوم در دو جبهه شرق و غرب اروپا وارد نبرد گرديد .

اين لشگر در اصل بعنوان يك لشگر مكانيزه مد نظر بود اما در اكتبر سال 1943 به سطح يك لشگر كامل زرهي ارتقاء يافت. كمبود نيروي انساني ، اساسا مانع بزرگي در راه تشكيل و پيشرفت لشگر Hohenstaufen محسوب مي گرديد. گزينش نيروهاي شايسته از ميان داوطلبان عضويت در لشگر كاري بسيار دشوار بود چرا كه سازمان SS بعضا افراد را براي داوطلب شدن مجبور مي ساخت ، مخصوصا آنكه اين افراد مي بايست حتما دوره اجباري خدمت در سازمان ملي كارگري National Labour Service را پشت سر مي گذاشتند. افراد اين لشگر را سربازان جوان آلماني با 18 سال سن و كادر مجرب انتقال يافته از گارد مخصوص هيتلر موسوم به Lichterfelde در برلين تشكيل مي دادند . در واقع 70% از نيروي انساني لشگر را سربازان وظيفه جوان متولد سال هاي 1925/26 ميلادي با 18 سال سن تشكيل مي دادند. از اين روي لشگر Hohenstaufen بسيار جوان محسوب مي گرديد. در تكاپو براي تامين نيروي انساني لشگر ، حتي از آلماني تبارهاي مجارستان نيز عضو گيري گرديد.  
 [External Link Removed for Guests]
سرتيپ SS ويلهلم بيتريش Wilhelm Bittrich نخستين فرمانده لشگر  
  هشتم فوريه سال 1943 كه كار جذب نيرو به پايان رسيده بود ، يگان ها جهت فراگيري آموزش هاي نظامي به منطقه Maillylecamp در شرق پاريس اعزام شدند . از آنجائي كه اين يگان نهمين لشگر تشكيل شده Waffen-SS بود ، عدد 9 را قبل از نام اصلي و به عنوان مخفف نام آن بكار مي بردند . در ماه فوريه سال 1943 ، دو دسته نيرو از لشگر يكم SS موسوم به LSSAH براي جايگزيني افراد Lichterfelde برلين به لشگر پيوستند. در اواسط ماه فوريه سرتيپ SS ويلهلم بيتريش Wilhelm Bittrich فرماندهي لشگر را بدست گرفت .

لشگر Hohenstaufen تمام طول سال 1943 را در فرانسه و كسب آموزش و آمادگي هاي رزمي و در چارچوب گروه رزمي D و تحت امر فرمانده لايق خود Wilhelm Bittrich سپري نمود . اين لشگر آموزش هاي خود را در قابل تمام شرايط و موقعيت هاي رزمي به پايان رساند . از قضا ، لشگر Hohenstaufen آموزش هاي ويژه اي را براي مقابله براي چتربازان فرا گرفت كه در نبردهاي سال بعد در منطقه آرنم بسيار بدردش خورد . سپس لشگر تحت امر ارتش 15قرار گرفت و در ماه مه به منطقه Ypres اعزام گرديد. دوره هاي آموزشي از ماه جولاي ادامه يافت و تا پايان سال 1943 ، لشگر Hohenstaufen آموزش هاي نظامي بيشتري را طي نمود. اما در ماه اكتبر تغييراتي در سازمان رزم لشگر توسط سازمان SS داده شد كه بموجب آن يك واحد آتشبار توپخانه از لشگر جدا شد تا يگاني از تانكهاي پانتر به لشگر افزوده شود. همچنين پاره اي بهسازي ها با اهميت كمتر در لشگر داده شد. در همان روز از سوي سازمان SS فرمان داده شد تا ماهيت لشگر از مكانيزه به لشگر زرهي تغيير يابد. البته اين تغييرات در نام لشگر صورت گرفت چرا كه از همان ابتدا لشگر Hohenstaufen تانكهاي كافي براي تبديل شدن به يك لشگر زرهي را در اختيار داشت . در 26 اكتبر ، دو هنگ پياده نظام لشگر از شماره يك و 2 به شماره 19 و 20 تغيير نام داده شدند.

در اوايل اكتبر ، نيروهاي ارتش چهارم زرهي SS با مشاركت لشگر زرهي SS Hohenstaufen و لشگر مكانيزه SS Reichsfuhrer تشكيل شد كه تحت امر ستاد فرماندهي منطقه اي قواي زرهي SS قرار داشت . در 12 نوامبر ، گروهان 15 موتور سيكلت جمعي هنگ دوم پياده نظام از لشگر منشق شد و بعنوان بخشي از يگان شناسائي لشگر مكانيزه تازه تاسيس شانزدهم SS موسوم به Reichsfuhrer SS به آن پيوست . يگان هاي ديگري نيز همچون گروهان پدافند هوائي و يك يگان جغرافيائي رزمي هم از لشگر Hohenstaufen جدا گرديد.
لشگر Hohenstaufen دسامبر سال 1943را نيز به حالت ذخيره تحت امر ارتش پانزدهم جمعي گروه رزمي D گذراند. در اواسط فوريه سال 1944 ، لشگر به منطقه Nimes/Avignon در محدوده سواحل درياي مديترانه منتقل شد تا جايگزين لشگر زرهي Lehr گردد. در آن زمان ، لشگر Hohenstaufen هنوز در حال شكل گيري بود و به نظر مي رسيد كه تا يكم مارس آماده به رزم خواهد بود. لشگر Hohenstaufen به همراه خواهر خوانده اش ، لشگر Frundsberg ، سپاه دوم زرهي SS را تحت فرمان پل هوسر Paul Hausser را تشكيل داده و به صورت نيروي احتياط تحت امر فرماندهي عالي ارتش آلمان قرار گرفتند.  
 [External Link Removed for Guests] 
 جبهه شرق
سال 1944 ، دوران فرا رسيدن اتفاقات ناگوار براي نيروهاي آلمان در جبهه شرق بود. ارتش يكم زرهي به فرماندهي سپهبد هانس والنتين هوبه Hans-Valentin Hube در منطقه كامنتس پودولسكي در نزديكي شهر Tarnopol اوكراين به محاصره كامل ارتش سرخ درآمده و با فرا رسيدن ماه مارس اوضاع براي نيروهاي محاصره شده ارتش يكم زرهي آلمان رو به وخامت گذاشته بود . فلد مارشال اريش فون مانشتاين از هيتلر درخواست كرد تا لشگرهاي Hohenstaufen و Frundsberg به منطقه اعزام و براي اتصال به نيروهاي به محاصره درآمده آلمان تلاش كنند . در اواسط ماه مارس روسها به مرزهاي لهستان رسيده بودند . از اين رو هيتلر به يگانهاي زرهي اش فرمان داد تا به جبهه شرق اعزام شوند. اين يگانها لشگرهاي Waffen-SS شامل Hohenstaufen و Frundsberg و لشگر زرهي Lehr و لشگر 349 ارتش آلمان بودند . دو لشگر SS در اواخر مارس سال 1944 به منطقه رسيدند و پس از سازماندهي در قالب سپاه دوم زرهي SS ، براي انجام يك حمله در نزديكي شهر Tarnopol اعزام شدند . پاتكي توسط قواي آلمان باجراء درآمد اما خيلي زود بدليل فرو رفتن تانك ها در گل و لاي ناشي از آب شدن يخ ها در فصل بهار متوقف گرديد. در 5 آوريل ، ارتش چهارم زرهي حمله سنگين ديگري را آغاز نمود و نيروهاي سپاه دوم زرهي SS منطقه را از پهلو مورد حمله قرار دادند. در حمله اي پر قدرت ، لشگر Hohenstaufen توانست در خطوط دفاعي روسها كه توسط ارتش يكم زرهي روسيه از آن دفاع مي شد نفوذ نمايد. پس از نبردهاي مهيب و خونيني كه در زمين هاي گل آلود به وقوع پيوست ، تانكهاي پيش قراول لشگر Hohenstaufen توانست در روز 9 آوريل در نزديكي شهر Buczacz با الحاق به قواي محاصره شده ، آنها را از دام مرگ نجات دهد .  
 [External Link Removed for Guests]
خدمه يك تانك Panzer  
  جريان اين نبردها لشگر Hohenstaufen خسارات زيادي را متحمل گرديد و در اواخر آوريل از خطوط نبرد به سمت شمال اوكراين عقب كشيده شد تا بازسازي و براي انجام يك حمله در شمال منطقه Kovel در اوكراين آماده شود. سپاه دوم زرهي SS نيز به عنوان نيروي احتياط در قرارگاه رزمي شمال اوكراين در نظر گرفته شد و وظيفه تامين آتش پشتيباني را براي قرارگاه رزمي برعهده گرفت. اما پس از پياده شدن متفقين در فرانسه در ششم ژوئن سال 1944 ، هيتلر در روز 11 ژوئن فرمان داد تا اجراي حمله متوقف و نيروهاي سپاه دوم زرهي SS كه لشگر Hohenstaufen را نيز شامل مي شد به فرانسه اعزام گردند . اكنون رايش سوم در دو جبهه گير افتاده بود . در روز 12 ژوئن و پس از 4 ماه خدمت در جبهه شرق ، نخستين گروه از مردان لشگر Hohenstaufen لهستان را به سمت فرانسه ترك نمودند تا از منطقه Caen در نورماندي دفاع نمايند.  
 جبهه غرب
نورماندي
طبق گزارشات ، لشگر Hohenstaufen در 16 ژوئن به مرزهاي آلمان و فرانسه رسيد. بدليل بمباران هاي هوائي متفقين ، تاخير زيادي در رسيدن لشگر به فرانسه بوجود آمده بود . پل هوسر Paul Hausser پيش بيني كرده بود كه لشگر در روز 23 ژوئن به منطقه خواهند رسيد اما تا قبل از روز 25 قابليت اجراي عمليات نخواهند داشت. هوسر وظيفه داشت تا سرپل هاي متفقين را مورد هجوم قرار داده و آنها را به دو قسمت تقسيم كند به نحوي كه مانع حمله نيروهاي انگليسي به Caen شود. اين وظيفه ساده اي نبود چرا كه نيروهاي آلماني بسيار دير به منطقه رسيده و متفقين نيز جاي پاي خود را محكم كرده بودند. از آن پس فقط متفقين به زمان نياز داشتند تا قواي آلمان را از شمال فرانسه به عقب برانند .  
 [External Link Removed for Guests]
سربازان جوان لشگر Hohenstaufen سوار بر تانك در فرانسه  
  روز 28 ژوئن به نيروهاي Hohenstaufen ماموريت داده شد تا از نيروهاي ضعيف شده آلماني مدافع Caen در طول رودخانه Odon حمايت كنند و در تمام طول روز بعد ، لشگر درگير نبردهاي شديدي بر ضد نيروهاي انگليسي در جنوب غرب منطقه Caen گرديدند . نبردهاي رخ داده بر سر شهري كوچك ، حتي از درگيري هاي قبلي هم شديدتر بود اما آلمان ها نتوانستند شهر را حفظ كنند و در نتيجه شهر به دست متفقين افتاد . لشگر Hohenstaufen تا اوايل ماه جولاي درگير نبردهاي خونيني شد تا مانع پيشروي نيروهاي انگلو – كانادائي شود ، بويژه آنكه موفق شد تا نيروهاي ژنرال Dempsey را در منطقه Villers-Bocage به عقب براند. در جريان اين نبردها ، لشگر Hohenstaufen 1200 نفر از نيروهايش را از دست داد. در اين مدت، نيروهاي آمريكائي توانستند تا در منطقه Avranches نفوذ كنند. در دهم جولاي لشگر Hohenstaufen به عقب كشيده و به حالت احتياط درآمد و توسط لشگر 277 پياده نظام جايگزين گرديد .

پس از حمله ديگر نيروهاي انگليسي به Caen ، لشگر Hohenstaufen مجددا به خطوط درگيري بازگشت و اين بار ماموريت يافت تا با تحويل گرفتن خطوط دفاعي از لشگر در شرف اضمحلال Frundsberg ، از تپه 112 دفاع كند . پس از انجام چندين نبرد شديد ، مجددا لشگر Hohenstaufen در 15 جولاي از خطوط دفاعي به عقب منتقل شد. هنگ هاي تحليل رفته مكانيزه لشگر براي تشكيل هنگ كامل Hohenstaufen با يكديگر ادغام شدند. نيروهاي لشگر Hohenstaufen در جريان حمله وسيع نيروهاي انگليسي موسوم به عمليات Goodwood ، برغم تلفات سنگين ، موفق شدند تا جلوي پيشروي نيروهاي زرهي انگليسي را سد نمايند.

در اواسط ماه آگوست و پس از اجراي عمليات Totalize توسط نيروهاي كانادائي ، 19 لشگر آلماني ( شامل 5 لشگر زرهي Waffen SS ) خود را در ميان گازانبر دو ارتش آمريكا و كانادا گرفتار يافتند كه اصطلاحا آن را حصر فالايز Falaise Pocket مي نامند. تنها راه خروج از اين محاصره ، شكاف باريكي بين منطقه Falaise و Argentan بود و به دو لشگر زرهي SS ( لشگر Hohenstaufen و لشگر Das Reich ) تحت امر ارتش پنجم زرهي ماموريت داده شد تا اين معبر را تامين نمايند. اين بار لشگر Hohenstaufen اقدام به عقب نشيني تاكتيكي نمود تا از افتادن در محاصره فالايز Falaise pocket اجتناب نمايد و براي بازنگهداشتن يك معبر كم عرض براي گريز قواي آلماني از محاصره وارد نبرد شد.در روز 21 آگوست و در يك ضد حمله تلاش شد تا قبل از بسته شدن كامل حلقه محاصره در نزديكي منطقه Chambois ، تعداد بيشتري از نيروها را نجات دهند چرا كه هنوز 60.000 سرباز آلماني در محدوده محاصره قرار داشتند . در روز 22 آگوست قواي آلمان عقب نشيني خود را آغاز نمودند و به نيروهاي ارتش دوم زرهي SS نيز فرمان عقب نشيني به سمت شمال داده شد تا با امنيت از منطقه Seine عبور نمايند . در همين حال لشگر Hohenstaufen وارد نبردي تلخ و تن به تن براي پوشش عقبه نيروهاي در حال عقب نشيني شده بود. بر طبق گزارشات ، اين نبردها مخصوصا در نزديكي Amiens از شدت خاصي برخوردار شده بود.  
 [External Link Removed for Guests]
سرتيپ سيلوستر اشتادلر كه در مقطعي فرماندهي لشگر را بر عهده داشته و در نبرد مجروح  
  فرارسيدن روز 21 آگوست ديگر نبرد نورماندي به پايان رسيده و قواي آلمان به طور كامل از فرانسه عقب نشيني كرده بودند . لشگر Hohenstaufen از زمان ورود به منطقه Normandy در اواخر ژوئن تا هنگام عقب نشيني در 21 آگوست ، بدون هيچ تجديد قوا و تجهيزاتي بصورت مداوم و پيوسته در حال نبرد بود. فرمانده لشگر ، سرتيپ سيلوستر اشتادلر Sylvester Stadler كه متعاقب ارتقاء سپهبد ويلهلم بيتريش به سمت فرماندهي نيروهاي سپاه دوم زرهي SS ، در 28 ژوئن فرماندهي Hohenstaufen را بر عهده گرفته بود ، در اواخر ماه جولاي مجروح و بطور موقت سرتيپ فردريش ويلهلم بوك Friedrich Wilhelm Bock جانشين او گرديد. فلد مارشال والتر مودل Walther Model فرمانده ارتش ششم زرهي ، گروه رزمي B فرمان داد تا يگانهاي زرهي SS به سمت شمال حركت كرده و در سوم سپتامبر در هلند به او ملحق شوند . لشگر خسته و از پاي درآمده Hohenstaufen اكنون تحت امر فلدمارشال مودل درآمده بود و لازم بود تا براي شركت در نبرد بعدي مورد بازسازي قرار گيرد . با عقب نشيني از خاك فرانسه به سمت شمال ، لشگر Hohenstaufen يك گردان از نيروهايش را براي پدافند از يك خط دفاعي در طول رودخانه Meuse آماده نمود. لشگر Hohenstaufen از منطقه Rouen در شمال پاريس عقب نشيني خود به سمت هلند را آغاز نموده و و با عبور از مرز هلند ، در روز هفتم سپتامبر 1944 وارد منطقه Veluwe واقع در شمال Arnhem گرديد. لشگر Hohenstaufen براي تامين عقبه نيروهاي در حال عقب نشيني از فرانسه و بلژيك در اوايل ماه سپتامبر سال 1944 وارد نبردهاي متعددي شده و توان رزمي آن بشدت كاهش يافته بود . از اينروي براي تجديد قوا و بازسازي از خطوط نبرد خارج و در نزديكي شهر آرنم Arnhem در هلند استقرار يافته بود. استعداد لشگر Hohenstaufen از 15.900 نفر در پايان ماه ژوئن به كمتر از 7.000 نفر كاهش يافته بود.  
 آرنم Arnhem
بمحض ورود به منطقه Arnhem ، لشگر عمليات بازسازي خود را آغاز نمود. در دهم سپتامبر فرمان داده شد تا افراد لشگر براي بازسازي كامل به داخل خاك آلمان منتقل گردند . آنها مي بايست تمام تجهيزات خود ( شامل دو آتشبار توپخانه ، خودروها و ساير سلاح ها) را به خواهر خوانده خود يعني لشگر Frundsberg كه مي بايست در آرنم باقي مي ماند و در همانجا تجديد سازمان مي شد ، تحويل مي دادند. سربازان لشگر آماده اعزام بوده و خودروهاي زرهي لشگر Hohenstaufen بر روي واگن هاي قطار بارگيري شده و آماده انتقال به دپوهاي تعميرات به درون قلمرو رايش بودند كه در روز يكشنبه ، 17 سپتامبر سال 1944 ، متفقين عمليات Market-Garden را اجراء نموده و چتربازان لشگر يكم هوابرد بريتانيا در منطقه Oosterbeek در غرب آرنم فرود آمدند. در نتيجه لشگر Hohenstaufen شديدا وارد درگيري هاي بعدي نبرد آرنم گرديد.  
 [External Link Removed for Guests]
تصويري از لحظات فرود چتربازان متفقين در منطقه  
  اين نيروها تا حدودي با غافلگيري قواي آلمان مواجه شد. در صورت موفقيت در اجراي اين حمله ، متفقين مي توانستند نيروهاي آلماني در ساحل را قيچي كرده ، سكوهاي پرتاب موشك هاي زمين به زمين V2 را تصرف نموده و بنادر راهبردي آنتورپ Antwerp ، آمستردام Amsterdam و روتردام Rotterdam را از تدارك قواي آلمان در آن منطقه خارج سازند. از همه مهمتر ، در صورت موفقيت عمليات و آزاد سازي شمال هلند ، متفقين مي توانستند از آنجا به داخل خاك آلمان نفوذ كرده و جنگ را چند ماه زودتر به پايان برسانند.  
 [External Link Removed for Guests]
تصويري از پل رودخانه Neder Rijn . در تصوير نيروهاي انگليسي و خودروهاي نظامي منهدم شده آلماني در شمال پل قابل مشاهده است . ژنرال مونتگومري قصد داشت تا با تصرف پل هاي Rhine جنگ را در اروپا چند ماه زودتر به پايان برساند. اما قواي كمكي نتوانستند به سرعت خود را به چتربازان در حال پيشروي برسانند تا پل راهبردي Arnhem را تصرف نمايند. تاريخ 19 سپتامبر  
  بيتريش Bittrich ( فرمانده سپاه دوم زرهي SS ) ، با احساس خطر جدي ؛ فرامين زير را صادر نمود تا دو لشگر Hohenstaufen و Frundsberg خود را براي نبرد آماده سازند.
1- لشگر Hohenstaufen عمليات شناسائي را در منطقه Arnhem و Nijmegen انجام دهد .
2- لشگر Hohenstaufen بايد يكباره به Arnhem هجوم برده ، پل راهبردي منطقه را تصرف نموده و تمام نيروهاي انگليسي را كه در غرب آرنم و در منطقه Oosterbeek فرود آمده بودند نابود نمايد.

در اجراي اين فرمان ، خودروهاي زرهي لشگر از قطارها تخليه و يگان هاي تعمير و نگهداري با حداكثر توان خود براي راه اندازي تانكهاي آسيب ديده و خارج از رده عمليات تلاش مي كردند . در ميان يگان هاي زرهي لشگر ، تنها يگان در دسترس آماده به رزم ، گردان شناسائي بود كه بيشتر به خودروهاي چرخدار و نيمه شني مجهز بود.

اجراي يك حمله سريع با هدف تصرف و حفظ پل آرنم ضروري بود . در اين زمان فرماندهي لشگر Hohenstaufen به سرتيپ دوم والتر هارزر Walter Harzer انتقال يافته بود. او بلافاصله لشگر را به شهر اعزام نمود و دو گردان از لشگر و دو گردان از هنگ ششم چترباز را براي حمايت از لشگر در پشت شهر آيندهوون Eindhoven مستقر نمود . اما حمله نيروهاي لشگر Hohenstaufen با مقاومت شديد يگان شياطين سرخ Red Devils مواجه شد. گردان شناسائي لشگر Hohenstaufen تحت امر سروان اس اس Viktor Eberhard Gräbner قرار داشت ، به منطقه جنوبي پل آرنم اعزام شده بود تا منطقه اطراف Nijmegen را ديده باني نمايد. سروان Gräbner همان روز به دليل رشادتش در نبردهاي نورماندي مفتخر به دريافت نشان صليب شواليه گرديده بود.  
 [External Link Removed for Guests]
سروان ويكتور گرابنر  
  حاليكه گردان شناسائي آلماني در حال رصد منطقه جنوبي آرنم بود ، گردان دوم جمعي لشگر يكم هوابرد انگلستان تحت امر سرهنگ جان فراست John Frost به درون منطقه آرنم نفوذ كرد و توانست مواضع دفاعي را در انتهاي پل و در بخش شمالي آن ايجاد نمايد. در روز 18 سپتامبر سروان Gräbner از ماموريت شناسائي بازگشت و پس از مواجهه با قواي انگليسي به نيمي از يگانش ( شامل 22 خودروي زرهي ، نيمه شني و تعدادي كاميون ) فرمان داد تا بخش شمالي پل را مورد حمله قرار دهند. منظور اصلي Gräbner از اين اقدام هنوز مبهم است اما ظاهرا او اميدوار بود تا بتواند مجددا پل را تصرف كند يا در خطوط دفاعي انگليسي ها نفوذ نمايد . اما برخلاف نظرش ، اين حمله منجر به فاجعه اي تمام عيار گرديد. چتربازان انگليسي كاملا آماده بودند و آتشي از راكت هاي ضد تانك PIAT ، شعله افكن ها و سلاح هاي سبك را بر روي مهاجمين آلماني گشودند. در جريان دو ساعت نبرد ، گردان شناسائي به طور كامل از بين رفته بود و از 22 خودروي زرهي آن ، حدود 12 دستگاه خودرو نابود و حدود 70 نفر از سربازان منجمله ، خود سروان Gräbner كشته شده بودند. ( اين عمليات در فيلمي به نام پلي در دوردست به نمايش درآمده است ) . 
 [External Link Removed for Guests]
سربازان لشگر در حال به عقب كشيدن يكي از همرزمان مجروحشان در نبرد  
 [External Link Removed for Guests]
تصويري از نبردها در شهر( احتمالا Nijmegen ). يكي از سربازان آلماني در وسط خيابان به حالت درازكش در حال نبرد  
  روز 18 سپتامبر ، نيروهاي متفقين زير ضربات قواي آلمان زمينگير شده و از پاي درآمده بودند . در روز 20 سپتامبر يگان هاي زرهي لشگر Hohenstaufen توانستند از پل عبور كرده و خود را به بخش شمالي پل كه تحت امر سرهنگ John Frost بود برسانند. به اين ترتيب چهارمين روز نبرد خونين به پايان رسيد در حاليكه قواي متفقين كه به سلاح هاي سبك مجهز بودند توسط يگان هاي برتر لشگر Hohenstaufen درهم شكسته شده بودند . نيروهاي Waffen SS ، يعني همان هائي كه در سال 1943 توسط سپهبد ويلهلم بيتريش Wilhelm Bittrich ، فرمانده لايق خود در سال 1943 در فرانسه آموزش هاي ضد چتربازي را ديده بودند ، به طور قطعي دست بالا را در روز 21 سپتامبر در نبرد با نيروهاي انگليسي داشتند و حملات شديد و مكرري را بر ضد لشگر يكم هوابرد انگليس به اجراء گذاشتند. در جريان 8 روز نبرد ، لشگرHohenstaufen عمدتا در آرنم و غرب آن منطقه اجراي عمليات نمود و با قواي سرهنگ Frost درگيري داشت و توانست حلقه محاصره باقيمانده قواي لشگر يكم هوابرد انگليس را درنزديكي منطقه Oosterbeek دربر مي گرفت تنگتر نمايد. در روز 25 و 26 سپتامبر تعدادي از نيروهاي انگليسي باسارت يگان هاي Waffen SS درآمده و سرانجام در روز 29 سپتامبر تمام قواي متفقين خود را به آلمان ها تسليم نمودند.  
 [External Link Removed for Guests]
سرتيپ والتر هارزر Walter Harzer فرمانده لشگر سوار بر يك جبپ غنيمتي در كنار آجودانش  
 [External Link Removed for Guests]
يك تصوير امضاء شده از سرتيپ هارزر پس از دريافت نشان صليب شواليه  
  آرنم براي لشگر Hohenstaufen و مخصوصا براي فرمانده آن سرتيپ دوم والتر هارزر Walter Harzer يك پيروزي مهم و با ارزش بود . در روز 28 سپتامبر و به پاس اين موفقيت ، سرتيپ Harzer مفتخر به دريافت نشان صليب شواليه گرديد . با وجود شدت نبردها ، سربازان لشگرهاي Hohenstaufen و Frundsberg ، با چتربازان اسير شده انگليسي با ادب و احترام برخورد مي كردند ، اگر چه گزارشاتي هم مبني بر اعدام هائي با خونسردي توسط برخي اعضاي SS شنيده مي شد. ژنرال Bittrich آلماني گفه بود كه تا كنون مقاومت و دلاوري سربازان انگليسي يگان شياطين سرخ را حتي در سربازان ارتش سرخ هم مشاهده نكرده بود.  
 [External Link Removed for Guests]
شهر Nijmegen در منطقه آرنم پس از نبردها . پل شهر در تصوير قابل مشاهده است  
 تجديد قوا و شركت در حمله آردن
پس از نبرد و در اكتبر سال 1944 ، عناصر لشگر Hohenstaufen به غرب آلمان منتقل و در مناطق Munster ، Hamm, Paderborn, Gutersloh و احتمالا Siegen استقرار يافته بودند . شمار افراد اين لشگر با دريافت نيرو از افراد لوفت وافه و بقاياي ساير يگان ها افزايش يافته بود. تا پايان ماه اكتبر ، آخرين بازماندگان گروه رزمي Harzer فراخوانده و در 12 دسامبر 1944 براي يكپارچه سازي به منطقه Munstereifel در نزديكي شهر آخن فرا خوانده شدند . در اين مكان لشگر ، تحت امر ارتش ششم زرهي بازسازي گرديد و استراحت نمود تا براي انجام عمليات هجومي در منطقه آردن آماده شود. اين ارتش زرهي از لشگرهاي SS (Hohenstaufen ، LSSAH ، Das Reich و Hitlerjugend ) تشكيل شده بود كه بعدها ارتش ششم زرهي SS نام گرفت . فرماندهي اين ارتش هم بر عهده سپهبد Waffen SS يوزف ديتريش گذاشته شده بود. اين گروه رزمي در واقع نيرومند ترين ارتش موجود براي عمليات هجومي بود و اين گروه مي بايست در عمليات آردن (Wacht am Rhein به زبان آلماني ) با حمله به سمت شمال ، بندر آنتورپ ، بزرگترين بندر تداركاتي متفقين را تصرف مي نمود.  
 [External Link Removed for Guests]
نيروهاي آلماني در حال پيشروي و پشت سر گذاشتن تجهيزات برجاي مانده از نيروهاي آمريكائي هستند. نبرد آردن  
عمليات Bulge در 16 دسامبر سال 1944 آغاز گرديد و لشگر Hohenstaufen در كنار لشگر Das Reich و لشگر 560 ارتش آلمان وارد نبرد گرديد. در روز 18 دسامبر لشگر Hohenstaufen و لشگر Das Reich در جنگل هاي انبوه بين منطقه Malmedy و St. Vith در حال نبرد بودند. پس از آنكه لشگرهاي 18 و 26 از سمت شرق و لشگر Hohenstaufen و تيپ موسوم به Fuhrerbegleitbrigade حمله خود را از سمت شمال آغاز كردند استحكامات دفاعي منطقه St. Vith بدست نيروهاي آلماني افتاد . نبردها در اطراف منطقه Vielsalm ادامه يافت و اين بار Hohenstaufen مجبور به عقب نشيني گرديد و جاده St. Vith/Laroche را باز گذاشت.

در ابتدا ، پيشروي بسيار سريع و نيرومند بود و در مجموع حدود 50 لشگر آلماني در عمليات آردن شركت داشتند. اما هيتلر از قبل قمار را باخته بود و آخرين عمليات هجومي ارتش آلمان در جبهه غرب محكوم به شكست بود. تراكم سنگين نيروها در جاده ، كمبود سوخت و لشگرهاي زرهي كاركشته شانسي را براي موفقيت در عمليات باقي نگذاشته بود. با فرا رسيدن 18 ژانويه سال 1945 ، پيشروي كاملا متوقف شده بود.
 
هنگامي كه حمله در شمال متوقف شد ، لشگر به سمت جنوب اعزام شد تا در نبردهاي باستون Bastogne مشاركت نمايد. لشگر Hohenstaufenدر جريان درگيري هاي منطقه Bastogne ، تلفات سنگيني را از سوي مدافعين آمريكائي متحمل گرديد و بخش عمده اي از تجهيزاتش را در حملات بي وقفه هواپيماهاي پشتيباني نزديك متفقين از دست داد. در هفتم ژانويه 1945 ، هيتلر فرمان توقف حمله را صادر و دستور داد تا تمام نيروها در اطراف Longchamps گرد هم آيند در حاليكه لشگر Hohenstaufen درگير حفظ اين منطقه بود و توانسته بود تا خطوط ارتباطي با ارتش پنجم زرهي در جنوب را باز نگهدارد.

  مجارستان
عمليات رستاخيز در بهاران
لشگر Hohenstaufen بقيه روزهاي پاياني ژانويه سال 1945 را درگير نبردهاي تاكتيكي براي عقب نشيني به مرزهاي آلمان بود. در پايان ماه ژانويه ، لشگر Hohenstaufen براي بازسازي به منطقه Kaifenheim-Mayen اعزام گرديد. پس از توقف حمله در شمال ، در سوم مارس لشگر با قطار به مجارستان ( جبهه شرق ) منتقل شد تا بعنوان بخشي از قواي ارتش ششم زرهي SS تحت امر ژنرال سپ ديتريش انجام وظيفه نمايد.

هجوم آلمان در جبهه مجارستان بر عليه نيروهاي انبوه ارتش سرخ براي نجات نيروهاي آلماني بدام افتاده در بوداپست ، سرنوشتي بهتر از حمله آردن پيدا نكرد و لشگر Hohenstaufen در منطقه غرب بوداپست دچار ضايعات سنگيني گرديد. در اواسط ماه مارس عمليات كاملا متوقف شده شده بود و در حاليكه لشگر Hohenstaufen تا رود دانوب فاصله چنداني نداشت اما مجبور به عقب نشيني گرديد.
لشگر Hohenstaufen ، به همراه اكثريت يگان هاي زرهي SS موجود ، آماده شركت در عمليات رستاخيز در بهاران Spring Awakening در نزديكي درياچه بالاتون Balaton بود كه هدف از اجراي آن حفظ مناطق نفتي مجارستان و نجات نيروهاي SS به دام افتاده در شهر بوداپست از چنگ ارتش روسيه بود. در اين زمان ، لشگر Hohenstaufen حدود 17.000 نفر پرسنل داشت . عمليات در روز ششم مارس سال 1945و با وجود اوضاع نامساعد زمين ، اجراء شد. بدليل خرابي جاده ها ، لشگر Hohenstaufen نتوانست به نقطه آغاز عمليات خود در زمان مقرر برسد. جاده هاي گل الود و مقاومت شديد ارتش سرخ سبب توقف عمليات گرديد و در 16 مارس ضد حمله روسها ، ارتش ششم زرهي SS را در خطر قيچي شدن قرار داد. اخبار اين ناكامي هيتلر را بسيار خشمگين نمود و او بلافاصله دستور داد تا نشان ها و سرآستين يونيفورم هاي افراد لشگرهاي يكم ، دوم ، نهم و دوازدهم Waffen SS خلع گردد. بقاياي لشگر به دو گروه رزمي تقسيم شدند تا با نبرد بتوانند خود را به شهر وين برسانند. لشگر Hohenstaufen وارد نبردهاي خونيني براي فرار از حلقه محاصره روسها گرديد و در ششم آوريل باقيمانده متلاشي شده لشگر توانست از حلقه محاصره بگريزد.

تسليم
در روز 13 آوريل ، ارتش ششم زرهي SS پس از نبردهاي خونيني مجبور به خروج از شهر وين گرديد . لشگر Hohenstaufen در اطريش نيز وارد نبرد شده بود اما در يكم ماه مه ، باقيمانده لشگر Hohenstaufen كه بشدت تحليل رفته بودند ، به سمت غرب و منطقه Steyr-Amstetten حركت نمود. به لشگر فرمان داده شده بود تا بدون استفاده از نيروي نظامي و به خطر انداختن مذاكرات صلح بين آلمان و متفقين غربي، جلوي پيشروي آمريكائي ها را بگيرد. در پنجم ماه مه 1945 ، بازماندگان لشگر Hohenstaufen خود را به نيروهاي آمريكائي تسليم نمودند.  
 شركت در جنايات جنگي
يكي از اعضاي كادر پزشكي ( غير رسمي) لشگر به نام Heinz Hagendorf پس از جنگ به دليل آتش گشودن بر روي يك آمبولانس آمريكائي داراي نشان صليب سرخ در ژانويه سال 1945 در بلژيك ، به شش ماه حبس محكوم گرديد .
به تلافي حمله هوائي در نزديكي منطقه Strassgang در خاك اطريش در ماه مارس سال 1945 ، سه هوانورد ( اسير ) آمريكائي كشته و يك نفر به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت. پس از جنگ Markus Lienhart به خاطر اين كشتار به مرگ و Franz Lienhart بدليل شكنجه به 10 سال حبس محكوم گرديد.  
فرماندهان
سپهبد ويلهلم بيتريش Wilhelm Bittrich ( از 15 فوريه 1943 تا 29 ژوئن 1944)
سرهنگ توماس مولر Thomas Müller ( از 29 ژوئن تا 10 جولاي 1944 )
سرتيپ سيلوستر اشتادلر Sylvester Stadler ( از دهم تا 31 جولاي 1944 )
سرتيپ دوم فردريش ويلهلم بوك Friedrich-Wilhelm Bock ( از 31 جولاي تا 29 آگوست 1944 )
سرتيپ دوم والتر هارزر Walter Harzer ( از 29 آگوست تا دهم اكتبر 1944 )
سرتيپ سيلوستر اشتادلر Sylvester Stadler ( از دهم اكتبر 1944 تا 8 مه 1945 )

گاه شمار لشگر Hohenstaufen
لشگر نهم مكانيزه SS – از فوريه تا مارس 1943
لشگر نهم مكانيزه SS Hohenstaufen – از مارس تا اكتبر 1943
لشگر مكانيزه 9. SS- Hohenstaufen - از اكتبر 1943 تا مه 1945

مناطق عملياتي
فرانسه : از فوريه 1943 تا مارس 1944
جبهه شرق ، منطقه جنوبي : مارس تا آوريل 1944
فرانسه : آوريل تا آگوست 1944
بلژيك و هلند : آگوست تا اكتبر 1944
غرب آلمان : اكتبر تا دسامبر 1944
آردن : دسامبر 1944 تا ژانويه 1945
غرب آلمان : ژانويه تا فوريه 1945
مجارستان : فوريه تا مارس 1945
اطريش : مارس تا مه 1945
استعداد نيروي انساني لشگر
دسامبر 1943 : 19.611 نفر
ژوئن 1944 : 15.898 نفر
دسامبر : 19.000 نفر

نشان هاي افتخار :
دارندگان سنجاق سينه نبرد تن به تن طلائي : يك نفر
دارندگان نشان صليب طلائي آلمان : 15 نفر
دارندگان نشان صليب نقره اي آلمان : يك نفر
دارندگان سنجاق افتخار از نيروي زميني ارتش آلمان : 3 نفر
دارندگان نشان صليب شواليه : 15 نفر ( شامل 4 نفر عضو غير رسمي )

 [External Link Removed for Guests]
سربازان لشگر Hohenstaufen در حال عبور در منطقه آرنم ، سپتامبر سال 1944

 [External Link Removed for Guests]    از پيروزي در عمليات Market Garden . در تصوير سه چترباز مجروح بريتانيائي ديده مي شوند. سربازان لشگرهاي نهم Hohenstaufen و دهم Frundsberg اس اس با اسراي خود رفتاري نمونه و ستودني داشتند. سرهنگ دوم جان فراست از لشگر يكم هوابرد بريتانيا نوشت : ما قبلا گفته بوديم آنها اسرا را مي كشند يا آنها را در ساختمان هاي در حال سوختن حبس مي كنند ، اما اين مردان دلاور و مهربان بودند و حتي به ما دلداري مي دادند.  
 [External Link Removed for Guests]
دكتر اسكالكا Skalka ، پزشك لشگر نهم زرهي SS Hohenstaufen كه به دستور فرمانده لشگر 2000 نفر از چتربازان مجروح بريتانيائي را در جريان نبرد Arnhem در سپتامبر سال 1944 تحت مداوا قرار داد .  
 [External Link Removed for Guests]
يك خودروي نيمه شني دار آلماني در نزديكي پل  
 [External Link Removed for Guests]
ژنرال فردريش كوسين Fredrisch Kussin فرمانده ( فرماندار ) شهر  
 [External Link Removed for Guests]
خودروي سيتروئن ژنرال كوسين Kussin كه در تاريخ 17 سپتامبر سال 1944 هدف آتش چتربازان متفقين قرار گرفت . جسد اين ژنرال آلماني از خودرو بيرون افتاده است .  
 [External Link Removed for Guests]
جسد درجه دار راننده ژنرال كوسين Kussin در سمت ديگر خودرو مشاهده مي شود.  
 [External Link Removed for Guests]
يك تانك Pz. Kpfw. IV متعلق به گروهان mielke جمعي گردان Knaust كه در روز 19 يا 20 سپتامبر منهدم شد  
 [External Link Removed for Guests]
يك تانك ديگر Pz. Kpfw. IV متعلق به گروهان mielke جمعي گردان Knaust كه احتمالا با يك راكت 6 پوندي در روز 19 سپتامبر 1944 منهدم  
 [External Link Removed for Guests]
يك توپ خودكششي تهاجمي StuG III مربوط به تيپ 280 گروه رزمي 'Harder' در خيابانهاي Arnhem ، هلند سپتامبر 1944. اين توپ هدف حداقل 8 گلوله ضدتانك 6 پوندي قرار گرفت تا اينكه منهدم شد.  
 [External Link Removed for Guests]
يك خودروي Skz-10-4- حامل توپ 20 ميليمتري كه در روز 20 سپتامبر منهدم شده است  
 [External Link Removed for Guests]
بخشي از تجهيزات برجاي مانده از سربازان آلماني در جريان نبرد آردن كه پس گذشت چندين دهه در ميدان هاي نبرد يافت شده  
 [External Link Removed for Guests] 
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 1432
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 595 بار
سپاس‌های دریافتی: 10284 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط abdolmahdi »

با سلام

 [External Link Removed for Guests]
گئورگ فون فروندزبرگ Georg von Frundsberg ( سپتامبر 1473 تا 20 آگوست 1528 )  
  را كه مي توان تا حدودي نياي پياده نظام امروزي ناميد ، يكي از فرماندهان ارشد نظامي و رهبر يگان Landsknechte در دوران امپراطوري رومن ها (ماكسيميليان اول و كارل پنجم ) بوده كه نيروهايش را بر عليه فرانسه ، سوئيس و ساير كشورهاي كوچكتر رهبري مي كرده است . پس از نشان دادن لياقت خود در جريان نبرد Regensburg در سال 1504 ميلادي ، امپراطور او را به لقب شواليه مفتخر نمود . در ميان ساير فرماندهان ، او تنها كسي بود كه توانست در مناطق Bicocca ( 1522) و Pavia ( 1525) پيروزي كسب نمايد . سپس وارد نبردهاي پيزانتس در خاك آلمان شد و در سال 1526 به ايتاليا بازگشت تا به چارلز بوربون درنبرد با گروه هاي متحد ضد سلطنت كمك كند اما هنگامي كه سعي داشت تا ناآرامي هاي شهر رم را فرو نشاند ، مجروح شد و سپس درگذشت . اما سربازان او تحت امر چارلز بوربون به پيشروي به سمت رم ادامه داده و آن شهر را پس از تصرف غارت كردند . در اوايل جنگ جهاني دوم و تا سال 1943 ، نام اين لشگر به زبان آلماني Karlder Große ( كارل كبير ) بود كه داوطلبان فرانسوي زبان در ارتش آلمان ويگان هاي Waffen-SS عنوان فرانسوي SS Charlemagne ( شارلماني) را برايآن بكار مي بردند . اما چون هيتلر كارل كبير را در رده شخصيت هاي تاريخيمورد توجه خود نمي دانست ، در 20 نوامبر سال 1943 نام لشگر را به Georgvon Frundsberg تغيير داد.

 [External Link Removed for Guests]
نشان لشگر دهم زرهي SS   

لشگر دهم زرهي SS Frundsberg

  يگان يكي از لشگرهاي زرهي جمعي سازمان Waffen SS بود . در 19 دسامبر سال 1942 ، آدولف هيتلر فرمان داد تا دو لشگر جديد SS ، با عنوان لشگر نهم و لشگر دهم مكانيزه تاسيس شوند تا در جبهه فرانسه براي يگان هاي زرهي بعنوان نيروهاي احتياط در نظر گرفته شوند . اين لشگر در اوايل سال 1943 و به همراه خواهر خوانده خود لشگر نهم SS Hohenstaufen در فرانسه تشكيل و به صورت كاملا نزديك و به موازات خواهر خوانده اش آموزش هاي نظامي خود را در آنجا گذراند و در اين راستا تمرينات و دوره هاي خاصي را نيز طي نمود. لشگر Frundsberg حتي آموزش هاي ضد هوابرد را نيز گذراند كه بعدها در سپتامبر سال 1944 در نبرد آرنم بسيار به دردش خورد . در ماه مارس سال 1944 آموزش هاي رزمي به پايان رسيد و به همراه خواهر خوانده اش لشگر نهم زرهيSS Hohenstafen براي مقابله با حمله احتمالي متفقين به حالت احتياط درآمد . اما نخستين نبرد خود را در آوريل سال 1944 و در اوكراين به انجام رسانيد. لشگر Frundsberg كه پس از موفقيت در نبرد اكراين داراي انگيزه زيادي شده بود به عقب كشيده شد تا در فرانسه و و در آرنم به نبرد با متفقين بپردازد. بعدها لشگر Frundsberg به پومراني و منتقل گرديد و در پايان جنگ در جنوب شرقي برلين در منطقه Lausitz به نبرد پرداخت . بر خلاف ساير يگان هاي زرهي SS ، لشگر Frundsberg هيچگونه جنايت جنگي را بر عليه نظاميان و غيرنظاميان مرتكب نگرديد . بر طبق گزارشات موجود ، لشگر نخبه Frundsberg به انجام " نبرد پاك" خوش آوازه است . عمده نفرات لشگر را سربازان وظيفه تشكيل مي دادند . پس از جنگ ، كهنه سربازان لشگرانجمن بسيار فعالي را تشكيل دادند.  

جبهه شرق

  عمليات هجومي ارتش سرخ در ماه مارس سال 1944 ، سبب بروز شكاف بزرگي در مواضع قرارگاه رزمي مركزي قواي آلمان در منطقه Kamenets-Podolsk گرديد و باعث شد تا دو لشگر نخبه زرهي SS شامل لشگر يكم زرهي Leibstandarte SS Adolf Hitler و لشگر دوم زرهي Das Reich به محاصره كامل روسها درآيند . بنا به درخواست فرماندهان عاليرتبه آلمان و موافقت هيتلر ، لشگر Frundsberg به فرماندهي سپهبد هاينز هارمل Heinz Harmel به همراه خواهر خوانده خود لشگر Hohenstaufen با تشكيل سپاه دوم زرهي SS به مرزهاي روسيه اعزام شد تا مانع پيشروي ارتش سرخ كه اكنون به مرزهاي لهستان رسيده بود گردد و قواي بدام افتاده آلماني را هم از محاصره نجات دهند . لشگر Frundsberg حمله خود را در نزديكي شهر Tarnopol در اوكراين در چهارم آوريل سال 1944 بانجام رساند در حاليكه هنگ هاي زرهي آن هنوز ناقص بوده و تانك هاي پانتر خود را دريافت نكرده بودند. با اين حال و پس از بروز نبردهاي خونين ، سرانجام در روز ششم آوريل توانست به نيروهاي به محاصره درآمده آلماني در نزديكي Buczacz ملحق و آنان را از مهلكه نجات دهد. لشگر Frundsberg به فعاليت خود در اين بخش از جبهه روسيه ادامه داد و در محور Tarnopol-Kovel درگير نبردهاي سختي بود . لشگر Frundsbergبوسيله يگان هايي از ارتش يكم اوكراين متوقف و چند هفته را در مواضع ثابت دفاعي در حاشيه رودخانه Bug سپري نمود . در روز 12 ژوئن ، دو لشگر زرهي خواهر خوانده SS از جبهه روسيه به عقب كشيده و به سرعت به نورماندي اعزام شدند تا با قواي متفقين مقابله نمايند .  
 [External Link Removed for Guests]
افسران گردان دهم از لشگر دهم زرهي SS Frundsberg به ترتيب از چپ به راست : Ziebrecht, Harmstorf, Brinkmann, Finger, Pauli, and Frank  
نورماندي

  لشگر به همراه خواهر خوانده خود در قالب سپاه دوم زرهي SS سوار بر قطار در روز 18 ژوئن به فرانسه رسيد اما بدليل عدم امكان حركت در روز كه با خطر قطعي حملات هوائي بمب افكن متفقين همراه بود ، در روز 25 ژوئن با حدود 13.500 سرباز به منطقه نورماندي رسيد و وارد عمليات شد . كليه نفرات و تجهيزات سپاه دوم زرهي SS با 67 واگن قطار حمل گرديد . تنها 5 روز پس از ورود لشگر به منطقه عملياتي ، سپاه دوم بريتانيا عمليات موسوم به Epsom را باجراء گذاشت كه با مقاومت شديد و سرسختانه Frundsberg مواجه گرديد و عمليات ناكام ماند. در روز دهم جولاي قواي انگليسي عمليات ديگري با نام Jupiter را براي بازپس گيري ارتفاعات اطراف تپه استراتژيك 122 اجرا نموده و توانستند قدري پيشروي هم داشته باشد اما با ضد حمله تانك هاي Tiger گردان دوم زرهي SS به عقب رانده شدند. حمله ديگر قواي انگليس كه در واقع نقطه اوج حملات آنان محسوب مي شد نيز صورت گرفت اما با فرا رسيدن شب تانكهاي انگليسي عقب نشيني كرده و پياده نظام را بدون پوشش باقي گذاشتند تا يكبار ديگر با ضد حمله شبانه آلمانها به عقب رانده شوند . نكته مهم شدت نبردها و آشفتگي و دست به دست شدن زمين هاي عملياتي بود به طوري كه يكبار قواي انگليسي اشتباها هدف حملات هواپيماهاي متفقين قرار گرفتند.

در روز 15 جولاي لشگر خواهر خوانده يعني Hohenstaufen مجددا به حالت ذخيره بازگشت و Frundsberg به تنهائي ماموريت يافت تا از منطقه پدافند نمايد ولي توسط يگان هائي از لشگر 15 اسكاتلند از بخشي از تپه 113 به عقب رانده شد. قواي اسكاتلند زير آتش سنگين تانكهاي گردان دوم 102 زرهي SS قرار گرفتند و با حضور مجدد لشگر Hohenstaufen اوضاع براي انگليسي ها وخيم ترهم شد . اما اسكاتلندي ها به تپه 113 چنگ انداخته بودند و با وجود كنترل تپه 112 توسط تانكهاي گردان 102 و هنگ 21 مكانيزه آلمان و زير آتش شديد به هيچ قيمتي حاضر به عقب نشيني نبودند و سرانجام با كمك لشگر 271 پياده نظام توانستند از وضعيت نجات يابند. لشگر Frundsberg در پايان نبرد و از اول ماه جولاي حدود 2000 نفر از سربازانش را از دست داده بود و اكنون مي بايست لختي بياسايد و تجديد قوا نمايد .

در دوم آگوست مجددا لشگر Frundsberg به نبرد بازگشت در شرايطي كه آلمان توانسته بود با موفقيت تپه 188 را در مقابل حملات انگليسي ها حفظ و 20 دستگاه تانك آنان را نيز منهدم نمايد. روز بعد بقاياي لشگر به منطقه رسيد و نيروهاي انگليسي را كه جاي پاي خود را در تپه 188 گسترش داده بودند به عقب رانده و يك خط دفاعي را در نزديكي تپه 301 ايجاد كردند . اما بلافاصله لشگر را از اين خط خارج كردند و به آن فرمان حمله به نيروهاي انگليسي در شمال Chenedolle داده شد. آنها توانسته بودند تا تپه هاي 242 و 224 را به تصرف خود درآورده و تنها با آتش توپخانه يا حملات هوائي مي شد آنها را به عقب راند. در واقع لشگر Frundsberg تمام مدت را به نبرد در مناطق Caen ، تپه 112 ، Aunay Sur Odon ، Avranches و فالايز سپري كرده و نقش مهمي را در عقب راندن نيروهاي انگليسي در منطقه نورماندي بازي نموده بود اما در طي همين نبردها ، بسياري از نيروها و تجهيزاتش را از دست داده بود.

سپس لشگر به خطوط نبرد با آمريكائي ها منتقل شد و در آنجا به حالت ذخيره درآمد. اما خيلي زود به نبرد بازگشت چرا كه نيروهاي امريكائي در نزديكي Barenton در حال انجام عمليات شناسائي براي اجراي يك حمله بودند و Frundsberg مي بايست جلوي آنها را مي گرفت . اما به جاي اجراي يك ضد حمله ، لشگر خود را در مناطق Domfront و Fromentel در حال فشار به شرق مي ديد و در همين حال ساير قواي آلمان نيز در حال عقب نشيني براي دفاع از منطقه Argentan بودند. در روز 19 آگوست لشگر Frundsberg خود را درست در مركز حصر فالايز Falaise Pocket يافت و بسيار خوش اقبال بود كه در ميان يگان هاي آلماني قرار داشت كه توانست با زدن به رودخانه قبل از باريك شدن شكاف فرار در منطقه Chambois ، از چنگ يگان هاي آمريكائي ، كانادائي و ارتش آزاد لهستان بگريزد . با گريز از محاصره ، لشگر به سمت شمال شرق رودخانه Seine عقب نشيني كرده و با عبور از Oissel بين روزهاي 25 تا 27 آگوست قصد تصرف دو سرپل را داشت تا تلاش ساير يگان هاي آلماني را براي عقب نشيني تسهيل و امنيت عبور آنها را تامين نمايد.  

گروهبان HinterHoltz ، فرمانده لشگر Heinz Harmel و گروهبان Friedrich


عمليات Market-Garden - آرنم سال 1944

  از شكست در جبهه غرب و عقب نشيني گروه رزمي در آگوست سال 1944 ، لشگر Frundsberg با از عبور از رودخانه Seine به سمت منطقه Somme حركت كرد و مواضع دفاعي را بين Bray و Peronne بر پا نمود. پس از اجراي عمليات دفاعي در مقابل قواي در حال پيشروي انگليس ، لشگر مجددا به عقب منتقل شد و ابتدا در Cambrai و سرانجام در خاك هلند و در منطقه اي بين شهرهاي Arnhem و Nijmegan براي استراحت مستقر گرديد. قرار بود تا خواهر خوانده اش ، لشگر Hohenstaufen براي بازسازي كامل به داخل خاك آلمان بازگردد و قبل از اعزام تمام سلاح هاي سنگين و تجهيزاتش را به لشگر Frundsberg براي جبران بخشي از خسارات وارده در نبردهاي اخير واگذار نمايد اما اجراي عمليات 'Market-Garden و پياده شدن لشگر يكم هوابرد بريتانيا در 17 سپتامبر سبب شد تا لشگر سريعا به عمليات بازگردد. در حاليكه لشگر Hohenstaufen وظيفه داشت تا شهر آرنم را حفظ و مانع پيشروي چتربازان انگليسي از سمت غرب شود ، Frundsberg ماموريت يافت تا از پل Waal در منطقه Nijmengen دفاع كرده و مانع از حمله زميني نيروهاي متفقين از سمت جنوب گردد.  
 [External Link Removed for Guests]
افراد گروه رزمي Knaust در شرق پل آرنم مستقر شده اند  
  حسب تصادف و در مراحل ابتدائي نبرد در خيابانهاي آرنم، گروه كوچكي از سربازان Frundsberg خود را در ميان چتربازان بريتانيائي يافتند . چهار چترباز بريتانيائي بر خلاف مسير ايستگاه راه آهن در محله Oosterbeek پيشروي كردند تا وضعيت را ارزيابي نمايند. هيچ واكنشي از سوي آلمان ها نشان داده نشد. آنها نيز كاملا به خودشان مطمئن بودند. در روي تپه كوچكي در نزديكي پل راه آهن ، نيروهاي گشتي بريتانيائي با مردم كنجكاو منطقه مواجه شدند . آنها زود با يكديگر صميمي شدند . در همان موقع ، چهار نفر از سربازان لشگر Frundsberg به صورت تصادفي به سمت خاكريز خط آهن و حدود 50 متري چتربازان انگليسي حركت كردند و ملاقات آنها با مردم هلند را از نزديك مشاهده نمودند . اين 4 سرباز بخشي از 13 سرباز سرگرداني بودند كه پس از عقب نشيني قواي آلمان از شمال فرانسه به منطقه آرنم رسيده بودند و با مشاهده فرود چتربازان انگليسي ، وحشتزده نهار خود را نيمه كاره گذاشته و تلاش كردند تا خود را به هر شكل ممكن به خطوط مقدم دفاعي آلمان ها برسانند. اين 13 سرباز پس از دريافت سلاح و مهمات ، سوار بر اتوبوس كوچكي شده و فرمان يافتند تا انگليسي ها را در Oosterbeek متوقف سازند . در طول مسير بود كه آنها متوجه شدند كه Oosterbeek به تصرف انگليسي ها درآمده است .

اين 13 سرباز Frundsbergers با يكديگر مشورت كردند و تصميم گرفتند تا تحت امر سرجوخه هلموت بوتلار Helmut Buttlar ، با دشمن درگير شوند . وظيفه اصلي آنها كاملا معلوم شده بود : ايجاد تاخير در پيشروي قواي انگليسي به سمت آرنم و پل رود راين . گروه تصميم گرفت تا از پل راه آهن دفاع نمايد. و سپس عمليات آغاز گرديد. نه سرباز در منطقه راه آهن ماندند تا امنيت را تامين نمايند. سرجوخه بوتلار به همراه سه سرباز ديگر راه خود را در طول خط آهن در پيش گرفت و در آنجا ملاقات بين انگليسي ها و هلندي را مشاهده نمود . آلمانها در گشودن آتش تاخير كردند چرا كه نمي خواستند غير نظاميان آسيبي ببينند. هلندي خيلي زود سربازان آلماني را ديده و پا به فرار گذاشتند و به زبان هلندي فرياد مي زدند : " Moffen ..! " به زبان هلندي يعني : سربازان آلماني آمدند.. !

آلمان ها و انگليسي ها با دقت مراقب يكديگر بودند ، هر كدام ديگري را دعوت به تسليم مي كرد اما سرانجام سلاح هايشان را از فاصله نزديك به كار انداختند. دو سرباز انگليسي بر خاك افتادند . آتش مسلسل هاي دستي انگليسي به اندازه تار موئي از بالاي سر 4 سرباز آلماني كه در گودال كم عمقي پناه گرفته بودند مي گذشت. سرجوخه بوتلار به سرعت دو نارنجك دستي را به آن سوي خط آهن پرتاب كرد و به زبان انگليسي گفت : " دست ها بالا " . اما پاسخ او با رگبار مسلسل هاي دستي انگليسي ها مواجه شد كه تيربارچي آلماني را مورد اصابت قرار داد . هيچكس نمي خواست تسليم شود . جنازه دو سرباز انگليسي بر زمين باقيماند.


در همين موقع سرجوخه بوتلار متوجه موضوعي شد. نيروهاي آلماني به موازات خط آهن به ايستگاه Oosterbeek/lag هجوم آورده ، آن را متصرف شده و ازآنجا نزديك شدن به پل راه آهن را كنترل مي كردند. اما به عقيده جان فراست ، فرمانده قواي انگليسي ، هنگ چتربازان انگليسي با آتش دسته سرجوخه بوتلار متوقف شده بودند. از آنجائي كه آنها قواي آلمان را قويتر از خودشان تصور مي كردند ، از فاصله 400 متري با آلمانها درگير شده بودند. در حقيقت يك دسته كوچك از نيروهاي با جرات Frundsberg توانسته بودند تا قواي يك هنگ كامل انگليسي را متوقف كنند و زمان بسيار با ارزشي را براي قواي آلمان كسب كنند تا خود را در آرنم براي نبرد آماده سازند.  
 [External Link Removed for Guests]
سپهبد هارمل Harmel در كنار دو سرباز آلماني در منطقه آرنم - اكتبر  
  از غيرعادي ترين رخدادها در پل آرنم رخ داد كه در آن يك يگان از لشگر Hohenstaufen به طور موقت تحت امر لشگر Frundsberg قرار گرفت . گردان نهم مكانيزه شناسائي تحت فرمان سرگرد Grabner با دريافت اخباري مبني بر حمله متفقين ، از پل آرنم به سمت جنوب حركت كرده تا هر چه سريعتر جاده منتهي به Nijmegen را تصرف نمايد اما پس از آنكه دريافت استحكامات پدافندي انگليسي ها در اطراف پل به خوبي سازماندهي شده است ، به آرنم بازگشت اما در 18 سپتامبر مجددا تصميم گرفت تا با عبور از پل به سمت شمال ،آن منطقه را كه اكنون در تصرف گردان دوم چترباز سرهنگ جان فراست John Frost بود را مجددا بازپس گيرد. با تركيبي از خودروها و نفربرهاي زرهي و ساير خودروهاي سبك ، سرگرد Grabner به سرعت به سمت پل تاخت اما با آتش مرگبار چتربازان انگليسي مواجه شد . سروان Grabner كه خود رهبري دسته را برعهده داشت به همراه زره پوش هايش كه با آتش سلاح هاي ضدتانك موسوم به PIAT مواجه شده بودند ، نابود شد.

ساير نيروهاي SS در ساحل جنوبي رودخانه مخفي شده و در آنجا استحكامات مناسبي بنا كرده بودند كه آنها را قادر مي ساخت تا آتش غافلگير كننده اي را بر روي تحركات انگليسي ها در بخش شمالي رودخانه متمركز كنند. صدها نفر از نيروهاي انگليسي كه توسط قواي آلمان از پشت سر قيچي شده و مهماتشان نيز به پايان رسيده بود ، در روز 21 سپتامبر پس از سه روز و چهار شب نبرد شديد خود را به نيروهاي آلمان تسليم كردند . قواي اصلي لشگر Frundsberg براي حمايت از خطوط دفاعي آلمان در Nijmegen به آن منطقه اعزام شدند تا آنها نيز از اين موفقيت هم سهمي برده باشند.

بخش ديگري از قواي لشگر Frundsberg و گردان دهمAufklärung تحت امر سرگرد هاينريش برينكمن سرسختانه از شهر Elst دفاع مي كردند چرا كه تنها نقطه اميد باقيمانده براي بازماندگان قواي انگليس تصرف اين شهر بود كه در صورت تصرف آن مي توانستند لشگر يكم هوابرد بدام افتاده را از محاصره كامل نجات دهند. نيروهاي ارتش سي ام انگليس تحت امر ژنرال هوراكس Horrocks ، با شدت هر چه تمامتر شهر Elst را زير آتش خود گرفتند و سر انجام در روز 25 سپتامبر توانستند به نخستين خانه هاي شهر نفوذ كنند. نبرد با شدت تمام در تمام طول روز بعد ادامه يافت و سربازان شجاع Frundsberg ، خانه به خانه از شهر دفاع مي كردند و براي تصرف هر متر از اين شهر به انگليسي ها بهاي گزافي را تحميل مي كردند. با توجه به افزايش فشار قواي انگليسي و بنا به وضعيت پيش آمده در شهر ، ژنرال Bittrich آلماني فرمان عقب نشيني از Elst به سمت يك سرپل از پيش آماده شده در جنوب رودخانه راين را صادر نمود.  
  روز 25 سپتامبر به قواي انگليسي فرمان داده شد تا يك يگان مركب از عناصري از هنگ دورست شاير Dorsetshire و تيپ ارتش آزاد لهستان با عبور از رودخانه راين به نيروهاي لشگر يكم هوابرد انگليس مستقر در Oosterbeek ملحق شوند. با فرا رسيدن شب اين نيروها توانستند از رودخانه عبور كنند اما نيروهاي آلمان در آنسوي رودخانه به خوبي از اين ماجرا مطلع شده بودند. نيروهاي آلماني گروه رزمي Harder با اين حركت مقابله كرده و تلفات سنگيني را به نيروهاي لهستاني وارد ساختند. از 400 سرباز انگليسي و لهستاني تنها تعداد انگشت شماري توانستند خود را به ساحل شمالي رودخانه برسانند و بقيه سربازان كشته ، مجروح و يا غرق شده بودند . نيروهاي سپاه سي ام انگليس و تيپ لهستاني ديگر قادر نبودند تا خود را به نيروهاي ارتش يكم بريتانيا برسانند. در روز 29 سپتامبر سال 1944 بقاياي لشگر يكم هوابرد انگليس به ناچار مجبور به عقب نشيني از ساحل رودخانه شده و مجروحان خود را بر جاي گذاشتند تا اسير شوند . با پايان عمليات 'Market-Garden' لشگر Frundsberg براي يكماه ديگر در همانجا باقي ماند .  
 راينلند 1944 – 45

در 18 نوامبر ، لشگر Frundsberg ، كه اكنون بدليل تلفات و خسارات وارده در نورماندي و آرنم به حد يك گروه رزمي تنزل درجه يافته بود به منطقه آخن در داخل خاك آلمان عقب كشيده شد تا استراحت كند و بازسازي شود. در ماه دسامبر مجددا توان رزمي Frundsberg به 15.500 نفر ، يعني 75% تعداد افراد در هنگام تاسيس بازگشته بود. دردسامبر 1944 و ژانويه 1945 لشگر مجددا در حوالي Linnich و Geilenkirchen و نيز در منطقه Julich در شمال شرق آخن وارد نبرد گرديد. در اواسط ماه ژانويه با شركت در عمليات موسوم به Nordwind’ از رود راين عبور كرده و منطقه اي در نزديكي Gambsheim را مورد حمله قرار داد. با عنايت به احتمال مقاومت شديد دشمن ، لشگر Frundsberg با احتياط كامل به حركت خود ادامه مي داد اما غافل از آن بود كه نيروهاي آمريكائي در مقابله با حركت آنان به صورت تاكتيكي عقب نشيني كرده بودند . در روز 24 ژانويه Frundsberg از رودخانه Moder نيز عبور كرد و ارتفاعات راهبردي بين Hagenau و Kaltenhaus را تصرف نمود. اگر چه لشگر تقريبا تا حد ظرفيت كامل بازسازي شده بود اما مقاومت در مقابل آن چنان شديد بود كه پيشروي اش را تقريبا مختل نمود و فرداي همانروز فرمان يافت تا به سرعت از منطقه عقب نشيني كرده و به جبهه شرق منتقل شود. با خوش شانسي ، لشگر در جريان مختصر نبردهايش در عمليات Nordwind’ تلفات مهمي را دچار نشد .  
 [External Link Removed for Guests]
شرمن هاي غنيمتي دراختيار لشگر Frundsberg در نزديكي رود راين - ژانويه 1945  
 جبهه شرق – سال 1945

در دهم فوريه سال 1945 لشگر Frundsberg از جبهه غرب به عقب كشيده و يكبار ديگر به جبهه شرق كه اوضاع آن بشدت رو به وخامت گذاشته بود اعزام شد و در روز 16 فوريه در ضد حمله ارتش آلمان موسوم به Sonnenwende و در قالب ارتش سوم زرهي SS مشاركت نمود و در منطقه پومراني و بعد در ساكسوني با ارتش سرخ در شرايطي نابرابر بصورت دلاورانه به نبرد پرداخت و سپس با عبور از رود Oder به منطقه Stettin رفت تا اندكي بياسايد. مجددا به گروه رزمي ارتش آلمان با نام Weichsel پيوست و به حالت ذخيره درآمد. در پايان ماه مارس ، فرمانده لشگر سپهبد هاينز هارمل Heinz Harmel براي انجام يك عمل جراحي به برلين اعزام شد . در همين زمان بود كه به لشگر Frundsberg فرمان داده شد تا به اطراف درسدن نقل مكان كند اما در بين راه بود كه به آن فرمان بازگشت به منطقه عملياتي قبلي داده شد تا با پيشروي ارتش سرخ در جبهه Oder مقابله نمايد . 
 [External Link Removed for Guests]
فرماندهلشگر ، سپهبد هاينز هارمل Heinz Harmel در كنار دريافت كنندگان نشان صليبشواليه كارل هينز يولينگ Karl-Heinz Euling ( در راست ) و اوتو پتش OttoPaetsch در فوريه سال 1945  
  اواسط ماه آوريل لشگر Frundsberg به همراه دو لشگر ديگر آلمان در منطقه Spremberg توسط روسها دور زده و به محاصره درآمد و كاملا متلاشي گرديد . با توجه به وضعيت خطرناك منطقه از سوي ستاد فرماندهي هيتلر به آنها دستور داده شد كه تا پاي جان بجنگند و شكاف بوجود آمده در خطوط دفاعي آلمان را با انجام يك حمله سريع پر نمايند. اما سپهبد هاينز هارمل Heinz Harmel كه انجام چنين امري را خودكشي مي دانست از اين دستور سرپيچي كرد و با شكستن حلقه محاصره به سمت غرب و موريتزبورگ Moritzburg در جنوب برلين يعني جائي كه قواي آلمان تجمع كرده بودند عقب نشيني نمود. خروج از محاصره انجام شد ، اما به بهاي فرو پاشي هر چه بيشتر بقاياي لشگر. تلاش هائي صورت گرفت تا يگان ها مجددا بازيابي شده و مواضع دفاعي در اطراف شهر درسدن برپا گردد. تمرد Harmel از اجراي دستور ديوانه وار حمله به منطقه Spremberg سبب شد تا اين اقدام او به فلد مارشال فرديناند شورنر Schorner ، كه يك نازي متعصب بود ، گزارش گردد و فلد مارشال Schorner نيز او را از فرماندهي عزل و به جاي ديگر فرستاد . ( در آن شرايط بحراني ، اين اقدام فلد مارشال Schorner ، تنبيه كوچكي بود چرا كه ساير افراد با جرم هائي به مراتب كمتر و سبكتر ، به اعدام محكوم مي شدند ) .
تحت امر ارتش چهارم زرهي ، بقاياي لشگر به زير فرماندهي سرهنگ دوم فرانز روستل Franz Roestel وارد چند درگيري مغرورانه اما بي فايده با نيروهاي در حال پيشروي ارتش سرخ گرديد. آنها به سمت منطقه Elbe به عقب رانده شده و با عبور از نزديكي درسدن به سمت جنوب حركت كردند. در روز 7 ماه مه ، پس از معدودي تانك غنيمتي T-34 ، چند دستگاه تانك آلماني پانزر باقيمانده لشگر نيز توسط خدمه آنها منهدم گرديد تا مانع تصرف توسط دشمن و بكار گيري آنها بر ضد خودشان شود. بقاياي لشگر Frundsberg براي اجتناب از اسارت سربازان بدست روسها به سمت غرب عقب نشيني نمود. تنها بخشي از نيروها توانستند خود را سلامت به نيروهاي آمريكائي برسانند و الباقي لشگر Frundsberg ( كه ديگر تنها نامي از آن باقيمانده بود ) به همراه ساير يگان هاي ارتش آلمان در هشتم ماه مه سال 1945 در منطقه Teplitz-Schonau خود را تسليم روسها نمودند.

لشگر دهم زرهي SS Frundsberg ، توانسته شهرت و خوشنامي را به عنوان يكي از بهترين يگان هاي آلماني در جريان جنگ جهاني دوم بدست آورد. سيزده نفر از نفرات اين لشگر منجمله فرمانده آن سپهبد هاينز هارمل Heinz Harmel مفتخر به دريافت نشان صليب شواليه شدند. همرزمان قديمي اين لشگر تا به امروز به صورت منظم با يكديگر ملاقات مي كنند و سپهبد هارمل تا زمان مرگش در سال 2000 ميلادي به صورتي پدر گونه هر كدام از سربازانش را مورد تفقد قرار مي داد تا از آسايش و راحتي آنها در زندگي شان مطمئن گردد.

افراد برجسته لشگر :
گونتر گراس Günter Grass
نويسنده آلماني برنده جايزه نوبل ادبيات در سال 1999، در نوامبر سال 1944 و در سن 17 سالگي براي گذراندن دوره خدمت سربازي در Waffen-SS به عنوان تيربارچي تانك به لشگر Frundsberg پيوست . او در 25 آوريل سال 1945 مجروح شد و در هنگام بستري در بيمارستان باسارت درآمد. او نويسنده كتابهاي طبل ، موش و گربه ، سال هاي سگي ، Crabwalk و ... مي باشد .  
 [External Link Removed for Guests]
گونتر گراس برنده جايزه ادبيات نوبل كه مدتي را در لشگر Frundsberg سپري نمود  
اسون اريك اولسون Sven-Erik Olsson : تنها داوطلب سوئدي لشگر كه مفتخر به دريافت نشان صليب طلائي آلمان گرديد و او را در رديف دارندگان عاليترين نشان ها قرار داد .


فرانز رايدل Franz Riedel
او بخاطر انهدام بيش از 40 دستگاه تانك دشمن مشهور شده است . هر چند تعداد دقيق تانكهاي انهدامي توسط او مشخص نيست

فرماندهان :
سرهنگ ميشائيل ليپرت Michael Lippert : ( از يكم تا 15 فوريه 1943 )
سرلشگر لوتار دبس Lothar Debes : ( از 15 فوريه تا 15 نوامبر 1943 )
سرلشگر كارل فيشر فون تروئن فلد Karl Fischer von Treuenfeld : ( از 15 نوامبر 1943 تا 27 آوريل 1944 )
سرتيپ هاينز هارمل Heinz Harmel : ( از 24 آوريل 1944 تا 28 آوريل 1945 )
سرهنگ دوم فرانز روستل Franz Roestel : ( از 28 آوريل تا 8 مه 1945 )

مناطق عملياتي :
فرانسه : ژانويه 1943 تا مارس 1944( در حال شكل گيري )
جبهه شرق ، منطقه جنوبي : مارس تا آوريل 1944
لهستان : آوريل تا ژوئن 1944
بلژيك و هلند : سپتامبر تا اكتبر 1944
غرب آلمان : اكتبر 1944 تا ژانويه 1945
شمال غرب آلمان : فوريه تا مارس 1945
شرق آلمان و چكسلواكي : مارس تا مه 1945 ( تسليم و فروپاشي لشگر )

استعداد نيروي انساني لشگر
دسامبر سال 1943 – 19.313 نفر
ژوئن سال 1944 – 13.552 نفر
دسامبر سال 1944 – 15.542 نفر

عناوين افتخار
دارندگان نشان صليب طلائي آلمان : 20 نفر
دارندگان نشان صليب نقره اي آلمان : 2 نفر
دارندگان نشان صليب شواليه : 15 نفر ( شامل دو نفر غير رسمي / تائيد نشده)
لوح تقدير از رياست ستاد ارتش : يك مورد


 [External Link Removed for Guests]
يك تصوير امضاء شده از سپهبد هاينز هارمل Heinz  
 [External Link Removed for Guests]
تصوير ديگري از سپهبد هاينز هارمل Heinz  
 [External Link Removed for Guests]
فرماندهان گروهان ششم جمعي گردان دوم از هنگ دهم زرهي از چپ به راست : استوار فريتز اشتيف Fritz Stief – ستوان دوم رودي شوم لين Rudi Schwemmlein – استوار لئو فرانكه Leo Franke – ستوان دوم هانس كواندل Hans Quandel – و ( احتمالا ) استوار اشتراتمن Stratman . 
 [External Link Removed for Guests]
سرآستين افراد لشگر Frundsberg

[External Link Removed for Guests]
يك عكس دسته جمعي از اعضاي لشگر Frundsberg

[External Link Removed for Guests]
سربازان لشگر Frundsberg در حال انجام مانور آبي/خاكي در سال 1943 در نورماندي و يكسال قبل از پياده شدن متفقين

[External Link Removed for Guests]
يك توپ تهاجمي Sturmgeschutz لشگر در حال پيشروي به سمت شهر Oosterbeek در منطقه آرنم

[External Link Removed for Guests]
افراد تيپ 280 توپخانه Sturmgeschutz در حال ورود به بخش غربي شهر آرنم - 19 سپتامبر سال 1944

[External Link Removed for Guests]
يكي از افراد لشگر در حال آزمايش يك تفنگ SVT  
 [External Link Removed for Guests]
سپهبد هارمل ( سمت راست ) در حال تبادل نظر با فلد مارشال والتر مودل ( چپ) در جريان نبرد  
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 1432
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 595 بار
سپاس‌های دریافتی: 10284 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط abdolmahdi »

سلام عليكم

لشگر يازدهم مكانيزه Nordland SS

  لشگر، يكي از يگان هاي مكانيزه Waffen SS بود كه افراد آن را داوطلباني از ساير كشورهاي اروپائي ( تقريبا تمام كشورها ) تشكيل مي دادند. اين لشگر در جريان جنگ جهاني دوم در جبهه كرواسي و روسيه به نبرد پرداخت. با فرا رسيدن سال 1943، يگان هاي داوطلبان غير آلماني Waffen SS هم وارد معركه شده و در زمره يگان هاي رزمي در جنگ محسوب مي گرديدند. لشگر پنجم زرهي SS Wikingهم كه يكي از اين يگان هاي داوطلب محسوب مي گرديد ، از سال 1940 وارد رزم شده بود اما افراد اين لشگر كه عمدتا از اهالي سرزمين هاي شمالي اروپا يا Nordic بودند تحت امر افسران آلماني قرار داشتند. در فوريه سال 1943 ، هيتلر فرمان تشكيل يك يگان مستقل SS را صادر نمود كه افسرانش نيز از داوطلبان ديگر كشورهاي اروپائي بوده باشند. متعاقبا در 22 مارس ، هنگ مكانيزه لشگر Wiking موسوم به Nordland كه تحت امرFritz von Scholtz ، دارنده نشان صليب شواليه با برگ هاي بلوط قرار داشت و از افراد داوطلب اسكانديناوي تشكيل شده بود به عقب فرا خوانده شد تا بعنوان افراد كادر لشگر در حال تاسيس بكار گرفته شوند. اين لشگر در ابتدا توسط هاينريش هيملر Waräger نام گرفت اما اين نام توسط هيتلر رد و تصميم گرفته شد تا همان نام هنگ اصلي يعني Nordland براي ناميدن لشگر بكار گرفته شود.  
 [External Link Removed for Guests]
نشان لشگر  
به دو هنگ مكانيزه اين لشگر جديدالتاسيس نيز افتخار داده شد تا نام كشوري كه مليت اكثر نيروهاي جمعي آن دو هنگ را تشكيل داده بود بر خود اطلاق نمايند. به اين ترتيب هنگ 23 را Norge ( نروژ) و هنگ 24 را Danmark ناميدند. گردان يازدهم زرهي SS عمدتا از نيروهاي سوئدي بود كه از لشگر Wiking منتقل شده بودند. بدليل استقبال گسترده داوطلبان اسكانديناوي ، لشگر Nordland توانسته بود بيشترين تنوع قومي را در ميان ساير يگان هاي آلماني در خود جاي دهد. در آن هنگام 11.400 نفر در لشگر مشغول به خدمت بودند . از اين تعداد 1400 نفر اهل دانمارك ، 550 نفر از نروژ ، 100 نفر اهل استوني و تعداد اندكي هم فنلاندي ، هلندي و آلماني تبارهاي روماني ، مجار ، فرانسه ، سوئد ، سوئيس و حتي بريتانيا وجود داشتند. آلماني ها انتظار داشتند تا كارائي اين لشگر به مراتب از ساير يگان هاي مشابه با افراد غير آلماني بالاتر باشد. در طول دو سال آتي ، لشگر Nordland درگير خونين ترين نبردها در بخش شمالي جبهه روسيه گرديد :
نبرد Narwa
گير افتادن در حصر Kurland و سپس گريز از آن
عقب نشيني به پومراني و سپس برلين ، جائي كه لشگر تسليم سرنوشت شوم خود شد و نابود گرديد .

 [External Link Removed for Guests]
تصوير – افسران لشگر  
  پس از تشكيل در آلمان ، به قواي ارتش سوم زرهي SS ملحق و تحت امر سپهبد فليكس اشتاينر Felix Steiner به كرواسي اعزام شد تا دوره هاي آموزشي خود را سپري نموده و يگان هاي لشگر تكميل گردند. در سپتامبر سال 1943 و اندكي پس از ورود به كرواسي ، لژيون داوطلبان هلندي SS هم به لشگر پيوست و نبردهاي خود را برعليه پارتيزان هاي مارشال تيتو آغاز نمود. لشگر در اواخر ماه نوامبر هنگ Danmark درگير نبردهاي بسيار شديدي با 5000 نيروي پارتيزان در نزديك منطقه Glina شده بود. در خلال اين مدت ، گردان يازدهم زرهي لشگر Nordland مفتخر به دريافت عنوان Hermann von Salza (چهارمين شواليه اعظم Teutonic ) گرديد. در ژانويه سال 1944 فرمان رسيد تا لشگر Nordland به جبهه Oranienbaum در نزديكي لنينگراد اعزام و در چارچوب قرارگاه رزمي شمال تحت امر فلدمارشال والتر مودل Walter Model خدمت نمايد. در اينجا بود كه لشگر Nordland توانست خود را به عنوان يگاني قدرتمند نشان دهد.  
 [External Link Removed for Guests]
سه تن از داوطلبان دانماركي در ستاد لشگر و در كنار پوسترهاي تبليغاتي لشگر Nordland در حال صحبت هستند.  
از Leningrad تا Narva

  Nordland به همراه باقيمانده نيروهاي ارتش سوم زرهي SS پس از رسيدن به منطقه اطراف لنينگراد به سرعت وارد نبرد با نيروهاي ارتش سرخ شدند و در تلاشي ناموفق سعي كردند تا حلقه محاصره شهر توسط روسها را درهم شكسته و قواي محاصره شده ارتش ششم آلمان را نجات دهند. اما ارتش سرخ با ناكام گذاشتن تلاش آلمانها ، تلاش كرد تا يگان هاي مهاجم آلمان را به محاصره خود دربياورد . در اين ميان لشگر Nordland توانست از مهلكه گريخته و با انجام عمليات تاخيري ، بيش از 60 كيلومتر به سمت Oranienbaum عقب نشيني نمايد. در روز 14 ژانويه ، روسها توانستند با اجراي عمليات سنگين Krasnoye Selo–Ropsha خطوط دفاعي آلمانها را درهم شكسته و لشگر Nordland را در پايان ماه ژانويه مجبور به عقب نشيني به سمت شهر Narva در استوني نمايند. در شهر Narva مجددا خطوط دفاعي جديدي برپا شد . در اوايل ماه فوريه ، روسها حملات مستقيم خود را به سمت شهر Narva آغاز كردند و به اين ترتيب نبرد Narva آغاز شد. در روز يكم و دوم ماه فوريه نيروهاي ارتش سوم زرهي SS به سمت سر پل Narva عقب نشيني كردند در حاليكه نيروهاي ارتش سرخ در تعقيب آنها بودند. سرتيپ von Schulz و سرتيپ Wagner فرماندهان تيپ Nordland و تيپ Nederland مي بايست هر چه سريعتر يگان هاي تحت امر خود را بازسازي كنند. گردان يكم جمعي هنگ SS Danmark به فرماندهي سروان Per Sorensen مواضع خود را در اطراف جاده Narva-Jamburg برپا نمود . در شمال اين يگان ، گردان هائي از تيپ Nederland مستقر شده بودند و در جنوب ، نيروهاي بيشتري از لشگر Nordland استقرار يافته بودند. در نقاط حساس و كليدي منطقه هم تانكهاي Tiger جمعي لشگر زرهي 502 ارتش و گروهان يكم لشگر Nordland مستقر شده بودند كه اين نيروها بوسيله توپهاي تهاجمي ضد تانك تيپ هاي Nordland و Nederland پشتيباني مي شدند . اين يگان ها به طور مشخص ، بيشترين فشار درگيري ها را در نبردهاي آتي در منطقه متحمل شدند. در طول ماه هاي آتي ، لشگر Nordland توانست عمليات آفندي خوبي را از خود به نمايش بگذارد. همانگونه كه قبلا هم گفته شده بود ، لشگر Nordland از يگان هائي از تمام مليت هاي مختلف در اروپا تشكيل شده بود. مرداني از هلند در تيپ چهارم مكانيزه SS هلند ، والون ها جمعي تيپ پنجم داوطلبان والوني SS ، فلاندرزها جمعي تيپ ششم Langemarck SS ، استونيائي ها جمعي تيپ بيست پياده نظام Waffen SS بهمراه ساير يگانهاي متعارفي از آلمانيها ، تنوع مليتي را در اين لشگر تشكيل مي دادند. تمام اين نيروها روي هم رفته بالغ بر 50.000 نفر مي شدند كه در مقابل 200.000 نفر سرباز ارتش سرخ در نبرد Narva صف آرائي كرده بودند. بدليل مشاركت گسترده داوطلبان SS از سراسر اروپا در اين نبرد از آن با عنوان نبرد SS هاي اروپائي (Battle of the European SS ) نيز ياد مي شود . 
 [External Link Removed for Guests]
داوطلبان دانماركي SS سوار بر يك موتور سيكلت آلماني به پيش مي روند. نكته مهم ، نشان لشگر Nordland است كه بر روي سايدكار نقش بسته و نشان صليب شكسته دوار نشان يگان دانماركي SS هم در زير آن قرار دارد.

[External Link Removed for Guests]
تصويري از يك داوطلب آلماني تبار لشگر Nordland كه با نوشيدن ، از زمان استراحت خود بهره مي برد.

[External Link Removed for Guests]
در پشت تصوير مي توان شهر Narva را در سمت چپ تصوير ديد در حاليكه قسمتي از برج قلعه Hermmansburg را نيز در همان سمت مي توان مشاهده نمود كه كمي هم تخريب شده است . دژ نظامي Ivangorod در سمت راست تصوير ديده مي شود  
  روز 13 فوريه سال 1944 ، روسها عمليات ديگري را موسوم به Kingisepp–Gdov آغاز كردند كه در آن سراسر خطوط دفاعي آلمان را مورد هجوم قرار دادند . نيروهاي روس در نزديكي منطقه Mereküla در سواحل درياي بالتيك از عمليات آبي خاكي هم استفاده كردند اما نيروهاي لشگر Nordland و ساير ساير قواي آلمان مانع از پياده شدن نيروهاي روس در ساحل شدند. در طول 5 ماه بعد كه Waffen SS توانست در مقابل حملات ارتش روسيه مقاومت كند ، نيروهاي لشگر Nordland درگير نبردهاي بسيار شديد و سنگيني بودند.
در روز ششم و هفتم مارس سال 1944و در جريان نبرد براي شهر ساحلي Narva ، هواپيماهاي روس اقدام به بمباران سنگين شهر و پل Narva كردند كه منجر به تخريب شديد شهر و انهدام پل مذكور گرديد تا از اين طريق نيروهاي آلماني مستقر در سواحل رودخانه Ivangorod را قيچي كنند. اما نيروهاي يك هنگ از داوطلبان لشگر Nordland به سرعت و با وجود آتش شديد دشمن توانستند پل را بازسازي نمايند. در ژوئن سال 1944 ، ارتش سرخ با اجراي عمليات Bagration ، به گونه اي نبرد Narva را احياء نمود. با انهدام پل بزرگراه Narva در جولاي سال 1944، مدافعين حدود 16 كيلومتر ( برخي منابع 25 كيلومتر) به غرب رودخانه Narva و به سمت خط دفاعي Tannenberg عقب نشستند.  
 [External Link Removed for Guests]
دو تن از سربازان لشگر Nordland با يك راكت ضد تانك موسوم به Panzer-Buchse در ناروا در آگوست سال 1944  
خط دفاعي Tannenberg – حصر Courland
  Tannenberg سه تپه راهبردي را دربر گرفته بود. از غرب به شرق اين تپه ها به ترتيب ، تپه 69.9 ، تپه Grenadier و تپه Orphanage ناميده مي شدند . از تپه Orphanage مي شد تا انتهاي شهر Narva را پوشش داد . از روز 27 جولاي 1944 ، لشگر Nordland در كنار لشگر بيستم پياده نظام استونيائي SS ، تيپ Langemarck و گروه رزمي Strachwitz ( جمعي لشگر Grossdeutschland ) از تپه Orphanage پدافند و آن را حفظ كردند. با وجود كشته شدن سرلشگر Fritz von Scholz فرمانده لشگر Nordland و نيز كشته شدن فرماندهان دو هنگ Norge و Danmark در نبردهاي بعدي ، لشگر Nordland توانست با شدت تمام به حفظ تپه مذبور كمك كرده و 113 دستگاه تانك را بين 27 تا 29 جولاي منهدم نمايد. اما سرانجام قواي تحليل رفته آلمان مجبور به عقب نشيني شدند . با كشته شدن سرلشگر Fritz von Scholz ، سرتيپ يوآخيم زيگلر Joachim Ziegler فرماندهي لشگر را بر عهده گرفت .    [External Link Removed for Guests]  فريتز فون شولز Fritz von  
  روز 4 آگوست افراد گروهان 103 Penal پس از بازسازي به هنگ Danmark ملحق گرديدند. ارتش سوم زرهي SS كه با دفاع از خط Tannenberg تا ماه سپتامبر ، خود را روسفيد كرده بود با عقب نشيني و انتقال قرارگاه رزمي شمال به درون لاتويا وظيفه دفاع از مركز آن يعني Riga را بر عهده گرفت . ضمن آنكه با اين كار مانع از محاصره ارتش 18 آلمان توسط قواي روس گرديد. اما سر انجام شهر Riga در 12 اكتبر بدست نيروهاي روس سقوط كرد و تمام يگان هاي Waffen SS تا پايان همان ماه به درون منطقه اي كه از آن با نام حصر Courland ياد مي شود عقب نشيني كردند . داستان يگان هاي باقيمانده لشگر Nordland نيز مانند ساير يگان هاي ارتش آلمان بود ، عقب نشيني مداوم .  
 [External Link Removed for Guests]
يك تانك پانتر هنگ يازدهم Hermann von Salza در سال 1944 در ناروا ( يا احتمالا Kurland )  
  جريان محاصره Kurland ، از اواخر اكتبر تا ماه دسامبر سال 1944 ، لشگر Nordland آرام آرام وارد سه مرحله نبردهاي دفاعي خونين و لجوجانه اي گرديد به نحوي كه نفرات آن در اوايل ماه دسامبر به كمتر از 9.000 نفر كاهش يافت. در ژانويه سال 1945 به لشگر فرمان داده شد تا از طريق بندر Libau در درياي بالتيك به كشتي سوار شده و از حلقه محاصره گريخته و به سمت Pomerania عقب نشيني نمايد. لشگر Nordland در بندر Stettin از كشتي پياده شد و هنگ زرهي Hermann von Salza ( از لشگر جدا ) و براي بازسازي به منطقه Gotenhafen اعزام گرديد. در اواخر ماه ژانويه به لشگر فرمان داده شد تا به ارتش يازدهم زرهي SS در حال تاسيس تحت امر سپهبد فليكس اشتاينر Felix Steiner ملحق شود تا در دفاع از برلين مشاركت نمايد.

   [External Link Removed for Guests]  تانك متعلق به هنگ يازدهم زرهي Hermann von Salza در منطقه پومراني  
پروس شرقي و پومراني

  اوايل ماه فوريه ، هنگ يازدهم زرهي Hermann von Salza پس از بازسازي مانند يك قطره نيروي كمكي از راه رسيد و مجددا به لشگر ملحق گرديد. در ميان يگان هاي اين هنگ ، گروهاني وجود داشت كه در واقع Waffen-SS بريتانيائي محسوب مي گرديد و 6 نفر هم سرباز بريتانيائي داشت . در 16 فوريه ، به لشگر فرمان مشاركت در حمله اي به نام Sonnenwende داده شد كه هدف از آن نابودي نيروهاي روسي در يك برآمدگي و نيز آزاد سازي نيروهاي بدام افتاده در شهر Arnswalde بود. فرماندهي لشگر بر عهده ژنرال هاينز گودريان Heinz Guderian گذاشته شده بود. در ابتدا قرار بود تا عده زيادي از قواي آلمان در اين حمله مشاركت نمايند اما تعداد اين نيروها در خطوط عملياتي با دخالت هيتلر كاهش يافت تا عمليات تبديل به يك ضد حمله كوچك شود. در ابتداي كار ، حمله لشگر Nordland تبديل به يك موفقيت تاكتيكي بزرگ شد و لشگر خيلي زود توانست خود را در تمام بخشها به سواحل درياچه Ihna برساند. اما پس از آنكه روسها فهميدند كه موضوع از چه قرار است ، مقاومتشان شديدتر و پيشروي Nordland كندتر شد. در روز 17 فوريه سال 1945 ، لشگر توانست خود را به شهر Arnswalde رسانده و نيروهاي گرفتار در شهر را آزاد نمايد. در طي چند روز بعدي ، امنيت شهر تامين شد و غيرنظاميان تخليه شدند . اما با ضد حملات پر قدرت روسها جلوي پيشروي Nordland گرفته شد . متعاقبا سپهبد اشتاينر حمله را متوقف و نيروهاي ارتش سوم زرهي SS را به مناطق Stargard و Stettin در شمال رود Oder عقب كشيد.   [External Link Removed for Guests]
قصر Hermannsburg در پشت تصوير ديده مي  
  21 فوريه ، معلوم شد كه دفاع در مقابل دشمن پر قدرتي مثل ارتش سرخ ، چيزي به جز افزايش بي مورد تلفات در پي نخواهد داشت . از اينروي سپهبد اشتاينر فرمان داد تا نيروها به سمت ساحل شمالي درياچه Ihna عقب نشيني كلي نمايند . بين 23 تا 28 فوريه ، قواي ارتش سوم زرهي SS عقب نشيني آرامي را به سمت مناطق Stargard و Stettin در شمال رودOder آغاز كردند. حمله ارتش سرخ در يكم ماه مارس ، نيروهاي لشگر Nordland به همراه باقيمانده نيروهاي تحليل رفته ارتش سوم زرهي SS را بيشتر تحت فشار قرار داد . يگان هاي آلماني با اجراي عمليات عقب نشيني تاكتيكي و در شرايطي وخيم و دشوار توانستند تلفات سنگيني را به نيروهاي مهاجم روس وارد آورند اما سرانجام در 4 مارس لشگر Nordland مجبور به عقب نشيني به شهر Altdamm ، آخرين موضع پدافندي در شرق رود Oder گرديد . در طول دو هفته بعد ، Nordland با چنگ و دندان توانست شهر را نگهدارد و اگرچه توانست ضربات سنگيني وارد نمايد اما متقابلا خسارات سنگيني را متحمل شد. در روز 19مارس نيروهاي خرد شده لشگر به آن سوي رودخانه Oder عقب نشستند اما هنگ هاي Danmark و Norge با تمام وجود و تا آخرين نفر به نبرد ادامه دادند. به لشگر فرمان داده شد تا براي بازسازي به منطقه اي در غرب Schwedt-Bad Freinwalde عقب نشيني نمايد . در اين مدت نفراتي از لشگر 33 پياده نظام Waffen SS Charlemagne با حدود 300 مرد فرانسوي داوطلب SS ، گروهان 101 داوطلبان اسپانيائي SS و نيز افرادي از لوفت وافه و نيروي دريائي به لشگر ملحق شدند. توان رزمي لشگر با پيوستن اين افراد و تعدادي خودرو تا حدي بهبود يافت .  
آخرين نبرد

  روز 16 آوريل به لشگر Nordland فرمان بازگشت به خطوط نبرد در شرق برلين داده شد . با وجود ترميم نيروي انساني ، لشگر هنوز بمراتب كمتر از ظرفيت خود توان داشت و باستثناي نيروهاي فرانسوي و اسپانيائيSS ، ساير نيروهاي جديد داراي كمترين تجربه رزمي بودند . از روز 17 تا 20 آوريل لشگر وارد نبرد در سراسر خطوط درگيري شده و به داخل شهر عقب رانده شده بود. در روز 24 آوريل حمله اصلي روسها به سمت پارك Treptow يعني جائي كه بقاياي هنگ داوطلبان و تعداد اندكي از تانكهاي Tiger باقيمانده هنگ زرهي Hermann von Salza از آن دفاع مي كردند آغاز شد. سرهنگ دوم اس اس Kausch باقيمانده تانكها و خودرو هاي زرهي هنگ Salza را در يك ضد حمله بكار گرفت و موفق شد تا به بهاي از دست دادن تعدادي از آخرين خودروهايش ، به طور موقت جلوي پيشروي دشمن را سد كند .

اما در ميانه روز ، ارتش پنجم روسيه توانست مجددا پيشروي نمايد. ضد حمله بعدي هنگ Salza با استفاده از سه توپ خودكششي تهاجمي توسط يك سرباز روس به نام Shulzhenok كه مجهز به سه موشك ضدتانك غنيمتي آلماني بود متوقف گرديد . در روز 25 آوريل سرتيپ دكتر Gustav Krukenberg به سمت فرماندهي مدافعين بخش C شهر برلين منصوب گرديد . فرماندهي قبلي اين بخش بر عهده Joachim Ziegler بود كه همان روز از سمت خود بركنار ( يا كشته ) شده بود. رسيدن نيروهاي كمكي از افراد فرانسوي SS جان تازه اي به اين لشگر بخشيد در حاليكه هنگ هاي مكانيزه Norge و Danmark در طول نبردها به شدت تحليل رفته و به سختي به ظرفيت يك گردان مي رسيدند.

در روز 26 آوريل ، در حاليكه گروه هاي رزمي ارتش سرخ توانسته بودند تا در سطح وسيعي به منطقه Neukölln نفوذ كنند ، دكتر Krukenberg تصميم گرفت تا مواضع دفاعي منطقه C را به حومه Hermannplatz منتقل نمايد. او ستاد فرماندهي خود را نيز به سالن اپرا منتقل نمود. در حاليكه لشگر Nordland در حال عقب نشيني به سمت منطقه Hermannplatz بود ، نيروهاي SS فرانسوي و يكصد نفر از جوانان هيتلري موفق شدند تا با الحاق به يكديگر 14 دستگاه تانك روسي را منهدم و با استقرار يك سنگر تيربار مستقر در اطراف پل Halensee توانستند تا قواي روس را براي مدت 45 ساعت متوقف سازند. باقيمانده خودروهاي زرهي لشگر Nordland شامل 8 دستگاه تانك Tiger و تعدادي توپهاي تهاجمي دستور يافتند تا در داخل Tiergarten موضع بگيرند.  
 [External Link Removed for Guests]
اسراي لشگر Nordland در پايان نبرد برلين  
  روز 27 آوريل پس از دفاعي جانانه اما بي فايده ، باقيمانده لشگر به درون ناحيه مركزي دولتي موسوم به Zitadelle sector در بخش Z به عقب رانده شد . پس از آن ، با فشار بيشتر ارتش سرخ ، مدافعين به درون منطقه مجلس رايش Reichstag و كاخ صدارت عظمي Reich Chancellery به عقب رانده شدند . در خلال چند روز اندك باقيمانده تا پايان نبرد ، معدود مدافعين باقيمانده به شدت در مقابل قواي دشمن كه از هر جهت بر آنان برتري داشتند ايستادگي كردند . در روز 30 آوريل ، پس از رسيدن اخبار مربوط به خودكشي هيتلر ، فرمان رسيد هر كس كه مي تواند ، حلقه محاصره را شكسته و فرار نمايد. قبل از هر گونه اقدام در مورد فرار ، سرتيپ ويلهلم مونكه Wilhelm Mohnke تمام فرماندهاني را كه مي توانستند خود را به منطقهZitadelle برسانند جمع آوري و ضمن اعلام خبر خودكشي هيتلر برايشان در مورد طرحي براي شكستن حلقه محاصره صحبت نمود. قرار شدن تا آغاز عمليات خروج از محاصره در ساعت 23:00 روز يكم ماه مه از مناطق پناهگاه هيتلر و مجلس رايش آغاز گردد. گروه هاي فرار شامل 10 دسته اصلي بودند كه مي بايست خود را به شمال غرب برلين به سمت Mecklenburg مي رساندند.  
  شديد بويژه هنوز در منطقه اطراف پل Weidendammer ادامه داشت و باقيمانده يگان هاي لشگر Nordland به فرماندهي دكتر Krukenberg در اين مناطق با شدت در حال نبرد بودند. آخرين تانك Tiger لشگر Nordland هنگام تلاش براي عبور از پل Weidendammer هدف قرار گرفت و منهدم شد. ساير يگان هاي لشگر مثل گروهان سوم داوطلبان سوئدي جمعي هنگ شناسائي وارد نبردي شديد اما بي نتيجه براي فرار از حلقه محاصره روسها شدند . تعداد زيادي از گروه هاي كوچك سرانجام موفق به شكستن حلقه محاصره و رساندن خود به نيروهاي آمريكائي مستقر در ساحل غربي رود Elbe شدند اما بيشتر گروه هاي فرار منجمله گروه سرتيپ ويلهلم مونكه و افراد گروه Krukenberg نتوانستند خود را از حلقه محاصره ارتش سرخ برهانند. دكتر Krukenberg سعي كرد تا از منطقه Dahlem خارج شود اما نتوانست و بناچار براي مدت يكهفته در يك آپارتمان مخفي شد اما سرانجام خود را تسليم روسها نمود.  
 [External Link Removed for Guests]
تصويري معروف از يك نفربر نيمه شني دار SPW 250 متعلق به لشگر Nordland در ماه مه سال 1945 و در جريان نبرد برلين . اين خودروي منهدم شده مربوط به يك گروهان سوئدي موسوم به Schwedenkompani مي باشد. گفته شده كه اين خودرو در آخرين تلاش براي گريز از محاصره ارتش سرخ در آخرين روز جنگ در برلين مورد استفاده بوده است . عمليات براي خروج از محاصره توسط فرمانده اين گروهان سروان Hans Pehrsson رهبري مي شده كه خود نيز سرانجام باسارت روسها درآمد . گفته شده كه او دو سال بعد اقدام به فرار از اردوگاه نمود. اما راننده اين نفربر Ragnar Josephsson چندان خوش شانس نبود و همانگونه كه در تصوير ديده مي شود در سمت راست تصوير در خيابان بر خاك افتاده است .  
  روز دوم ماه مه رسما ترك مخاصمه با فرمان ژنرال توپخانه و فرمانده كل مدافعين شهر برلين ، هلموت وايدلينگ Helmuth Weidling اعلام گرديد. تمام گروه هاي كوچك باقيمانده در حال مقاومت توسط ارتش سرخ پاكسازي شدند و حدود 80.000 اسير جنگي به سمت شرق منتقل گرديدند. آن دسته از نفرات لشگر Nordland كه توانستند خود را به متفقين در غرب برسانند ، بعضا به كشورهايشان عودت شده و به اتهام خيانت محاكمه شدند. برخي از اين افراد به حبس و شمار اندكي نيز محكوم به مرگ گرديدند. لشگر Nordland توانست خود را به عنوان يكي از بهترين يگان هاي رزمي غير آلماني در ميان لشگرهاي SS نشان دهد . اين موضوع بخوبي در دريافت 30 نشان صليب شواليه توسط اعضاي لشگر و كسب رتبه پنجم در ميان يگان هاي Waffen-SS از حيث كسب نشان صليب شواليه منعكس شده است .  
فرماندهان :
سرتيپ فرنز آگسبرگر Franz Augsberger ( از 22 مارس تا يكم ماه مه سال 1943 )
سرلشگر فريتز فون شولز Fritz von Scholz ( يكم ماه مه 1943 تا 27 جولاي 1944 )
سرتيپ يوآخيم زيگلر Joachim Ziegler ( 27 جولاي 1944 تا 25 آوريل 1945 )
سرتيپ گوستاو كروكنبرگ Gustav Krukenberg ( 25 آوريل تا 8 ماه مه 1945 )

جنايات جنگي :
يكي از فرماندهان تيپ يكم كوهستاني در گزارشي نوشته كه يك يگان SS حدود 100 نفر را در منطقه Popovaca در 16 سپتامبر سال 1943 و پس از انجام يك حمله پارتيزاني به قتل رسانده اند. كشته شدگان شامل غيرنظاميان و پارتيزان ها بوده و اين كشتار در منطقه تحت كنترل يگان هاي لشگر Nordland صورت گرفته است .
مناطق عملياتي :
لهستان و كرواسي : ( مارس 1943 تا ژانويه 1944 )
جبهه روسيه ، بخش شمالي : ( ژانويه 1944 تا فوريه 1945 )
شمال شرق آلمان : ( فوريه تا آوريل 1945 )
برلين : ( آوريل تا مه 1945 )

استعداد :
دسامبر 1943 : 11.393 نفر
ژوئن 1944 : 11.749 نفر
دسامبر 1944 : 9.000 نفر

عناوين افتخار :
دارندگان نشان طلائي نبرد تن به تن : 4 نفر
دارندگان نشان طلائي صليب آلمان : 30 نفر
دارندگان نشان نقره اي صليب آلمان : 4 نفر
دارندگان نوار افتخار نيروي زميني ارتش آلمان : 12 نفر
دارندگان نشان صليب شواليه : 32 نفر ( شامل 5 نفر غير رسمي / تائيد نشده )

 [External Link Removed for Guests]
سرآستين ويژه افراد لشگر Nordland

[External Link Removed for Guests]
يك كاميون آسيب ديده گردان يازدهم لشگر در Narwa سال 1944

[External Link Removed for Guests]
افراد گروهان سوم از گردان يازدهم زرهي لشگر Nordland SS در شهر پراگ ، سال 1943

[External Link Removed for Guests]
گواهي اعطاي نشان برنز به سرجوخه فرديش كارستنسن Friedrich Carstensen ، جمعي هنگ نهم مكانيزه Norge در دهم اكتبر سال 1943

[External Link Removed for Guests]
تصوير دفترچه خدمت آقاي يوهان اشميت Johann Schmidt ، يك آلماني تبار اهل روماني كه در جولاي 1943 داوطلب عضويت در لشگر گرديد . او در گروهان سوم جمعي گردان يازدهم زرهي لشگر Nordland SS خدمت مي نمود.

[External Link Removed for Guests]
سربازان دسته سوم از گروهان سوم جمعي گردان يازدهم زرهي لشگر Nordland SS در آگوست سال 1944 در Narwa

[External Link Removed for Guests]
پيتر نيكولايسن Peter Nicolaisen ، داوطلبي از منطقه Nordschleswig كه به عنوان گروهبان در گروهان چهارم ، گردان يازدهم جمعي لشگر Nordland خدمت مي نمود. او در سال 1943 در لاتويا كشته شد.

[External Link Removed for Guests]
تصوير ستواندوم يوهانس كوپمن Johannes Koopmann اهل Tingleff در منطقه Nordschleswig كه فرماندهي گروهان هفتم از هنگ 24 مكانيزه Danmark را بر عهده داشت . او ارتقاء درجه گرفت اما در 12 ژوئن سال 1944 و در جريان يك نبرد تن به تن در منطقه ناروا كشته شد و هرگز مدارك ارتقايش را دريافت ننمود. سند ارتقاء به برادرش پل كوپمن Paul Koopmann كه او نيز يك ستواندوم SS بود تحويل داده شد.

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]
يوهانس كوپمن Johannes Koopmann در هنگام اصابت گلوله به قلبش در جريان يك درگيري نزديك در روز 12 ژوئن سال 1944 ، اين اوراق و مدارك را به همراه خود داشت . بر روي اين اوراق جاي گلوله و آثار خون او ديده مي شود. در تصوير سوم نيز مقبره او را مشاهده مي فرمائيد.

[External Link Removed for Guests]
فردريش كريستينسن Friedrich Christiansen – يك داوطلب از منطقه Nordschleswig و يكي از سربازان كهنه كار هنگ مكانيزه Danmark. او با درجه گروهباني در گروهان دوم از هنگ 24 موسوم به Danmark خدمت نمود و در سال 1945 در مجارستان و در جريان نبردها مفقود شد.
  يازدهم مكانيزه SS Nordland بعنوان بخشي از ارتش سوم زرهي SS در نوامبر سال 1943 به منطقه حصر Oraniumbaum اعزام گرديد. در ژانويه سال 1944 ارتش سوم زرهي SS مجبور شد تا به به سرپل ناروا Narwa عقب نشيني نمايد . در اين منطقه هنگ 24 مكانيزه SS Danmark براي حفظ اين سرپل درگير نبردهاي سنگيني گرديد. اين هنگ به همراه ساير يگان هاي لشگر SS Nordland توانست تا ماه جولاي سال 1944 از مواضع خود دفاع نموده و سرانجام به همراه ديگر قواي ارتش سوم زرهي SS به خط دفاعي تاننبرگ Tannenberg عقب نشيني نمود. در سپتامبر سال 1944 ارتش سوم زرهي SS به همراه ساير يگان هاي ارتش آلمان به لاتويا و سپس شبه جزيره كورلند Kurland عقب نشيني نمود. در ذيل تصاويري از هنگ 24 مكانيزه SS Danmark را مشاهده مي فرمائيد.
 
[External Link Removed for Guests]
دو برادر دانماركي داوطلب عضو Waffen SS كه جمعي گروهان يازدهم ازهنگ 24 مكانيزه SS Danmark بودند. سمت راست : پيتر سورنسن Peter Sörensen ، سرجوخه SS متولد 17/01/1920 در Mellerup دانمارك كه در تاريخ 23/11/1944 در لاتويا كشته شد. سمت چپ : مارتين سورنسن Martin Sörensen ، او هم يك سرجوخه SS متولد 04/10/1921 در Tondern دانمارك بود كه در 29/07/1944 در منطقه Narwa در استوني كشته شد .


[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]
در بالا تصوير اولاف لاسن Oluf Lausen ، يك داوطلب از منطقه Nordschleswig . او با درجه سرجوخه گي در گروهان 14 جمعي هنگ 24 مكانيزه با نام Danmark خدمت نمود. وي در 15 جولاي سال 1944 در منطقه ناروا Narwa كشته شد . در پائين آگهي فوت او اين گواهي خطاب به مادر او خانم هلن وسترگارد نوشته شده است .

[External Link Removed for Guests]
اجساد سربازان كشته شده روس در ميان مواضع هنگ 24 مكانيزه SS Danmark در منطقه Yamburg

[External Link Removed for Guests]
سربازان گردان سوم از هنگ 24 مكانيزه SS Danmark در Yamburg ، ژانويه سال 1944

[External Link Removed for Guests]
سربازان هنگ 24 مكانيزه SS Danmark در حال عقب نشيني از Yamburg به سمت Narwa ، ژانويه سال 1944

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]
شهر ناروا Narwa در سال 1944

[External Link Removed for Guests]
سربازان هنگ 24 مكانيزه SS Danmark در داخل قلعه Hermannsburg در منطقه Narwa

[External Link Removed for Guests]
سربازان گروهان 12 از هنگ 24 در منطقه Narwa در سال 1944

[External Link Removed for Guests]
يك موضع گروهان 12 از هنگ 24 در منطقه Narwa در سال 1944

[External Link Removed for Guests]
يك تانك پانتر Panther انهدامي آلمان در شهر ناروا – سال 1944
  سپتامبر تا دسامبر سال 1943 هنگ 24 مكانيزه SS Danmark در كرواسي خدمت نمود. اين هنگ در منطقه اي بين شهرهاي پترينيا Petrinja و گلينا Glina مستقر شده و بشدت با پارتيزان هاي تحت رهبري مارشال تيتو درگير بود. در خلال سه ماه خدمت در كرواسي ، اين هنگ تلفات سنگيني را متحمل گرديد . گردان يكم به تنهائي 41 كشته ، 38 مجروح و 2 مفقود الاثر را به خود ديد . گردان دوم نيز به طور كامل گروهان پنجم خود را در جريان حمله پارتيزان ها به شهر هراستوويكا Hrastovica درنوامبر 1943 از دست داد. 
[External Link Removed for Guests]
جسد يكي از سربازان هنگ 24 مكانيزه SS Danmark بر خاك افتاده است

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]
سربازان هنگ 24 مكانيزه SS Danmark در جستجوي پارتيزان ها در روستهاي كرواسي

[External Link Removed for Guests]
سربازان دسته سوم از گروهان يازدهم هنگ 24 مكانيزه SS Danmark در پترينيا

[External Link Removed for Guests]
يك كاميون تداركاتي هنگ 24 مكانيزه SS Danmark

[External Link Removed for Guests]
مقبره يك داوطلب دانماركي به نام اولاف هولم Oluf Holm . او با درجه سرجوخه گي در گروهان يكم از هنگ 24 مكانيزه SS Danmark مشغول به خدمت گرديد . او در سپتامبر سال 1943 در نزديكي گلنا Glena كشته شد .

[External Link Removed for Guests]
يك دسته مجهزبه تيربار جمعي گروهان 12 از هنگ 24 مكانيزه

[External Link Removed for Guests]
تصوير ستواندوم يوهان پيتر بالستاد Johan-Petter Balstad

[External Link Removed for Guests]
تصوير - سرگرد كريستين فون شلبورگ ( چپ ) در حال دست دادن با گروهبان سورن كام جمعي لشگر 11 مكانيزه SS Nordland

[External Link Removed for Guests]
سرجوخه ژراردوس مويمن Jerardus Mooymann پس از دريافت نشان صليب شواليه در حال مصاحبه با خبرنگاران. او نخستين فرد غير آلماني بود كه توانست اين نشان را پس از انهدام 12 دستگاه تانك روسي با يك توپ ضدتانك در يكروز و در كنار درياچه لادوگا بدست آورد.

[External Link Removed for Guests]
تعدادي از افسران هنگ 24 مكانيزه Danmark در كرواسي . سال 1943

[External Link Removed for Guests]
مراسم اعطاي نشان در هنگ 24 مكانيزه SS Danmark

[External Link Removed for Guests]
يك يگان از هنگ 24 مكانيزه Danmark در حال اجراي مراسم

[External Link Removed for Guests]
نشان ها و علائم ويژه داوطلبان دانماركي و نروژي لشگر  
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 1432
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 595 بار
سپاس‌های دریافتی: 10284 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط abdolmahdi »

سلام عليكم

لشگر دوازدهم زرهي SS Hitlerjugend

  مذكور يكي از يگان هاي زرهي سازمان Waffen SS در خلال جنگ جهاني دوم مي باشد . لشگر Hitlerjugend از آنجا داراي وجهه اي متمايز است كه كليه سربازان آن عضو سازمان جوانان هيتلري بوده و افسران و درجه داران آن نيزعمدتا افراد كهنه كار و با تجربه اي بودند كه از جبهه شرق به اين لشگر مامور به خدمت شده بودند . لشگر Hitlerjugend با 20.540 نفر پرسنل براي نخستين بار در روز 7 ژوئن سال 1944 و در جريان نبرد نورماندي در منطقه Caen وارد نبرد گرديد. در جريان نبردها در نورماندي خسارات زيادي به لشگر وارد شد تا آنجا كه پس از خروج از حصر Falaise ، استعداد نفرات آن به حدود 12.000 نفر كاهش يافته بود.

پس از نبردها ، لشگر براي بازسازي به آلمان منتقل شد و در 16 دسامبر سال 1944 و درجريان نبرد Bulge وارد نبرد با قواي آمريكائي گرديد. پس از شكست عمليات در جنگل هاي آردن ، لشگر به جبهه شرق اعزام شد تا در نزديكي شهر بوداپست با قواي ارتش سرخ بجنگد. سرانجام لشگر Hitlerjugend به داخل خاك اطريش عقب نشيني كرد و در روز 8 ماه مه سال 1945 حدود 10.000 سرباز به همراه تنها تانك باقيمانده لشگر مذكور در نزديكي Enns خود را به نيروهاي آمريكائي تسليم كردند. در ساعت 7:20 ، سروان مك لين آمريكائي به مقامات مافوق خود گزارش داد كه دو سرهنگ دوم و يك سرگرد آلماني به نيروي هاي تحت امر سرلشگر استنلي اريك راينهارت مراجعه و اعلام كردند كه در عرض دو ساعت بقيه ستون قواي لشگر Hitlerjugend خود را براي تسليم به شهر خواهند رساند. 
 [External Link Removed for Guests]
نشان لشگر SS  

تاسيس لشگر و گذراندن مراحل آموزش

  تشكيل لشگر دوازدهم زرهي SS Hitlerjugend به ژانويه سال 1943 باز مي گردد. به احتمال قريب به يقين ، ايده تشكيل لشگر Hitlerjugend ( منبعد HJ) متعلق به سرلشگر گوتلوب برگر Gottlob Berger بود كه در ژانويه سال 1943 پيشنهاد خود را به هاينريش هيملر ارائه نمود كه بر اساس آن مي بايست تمام اعضاي سازمان جوانان هيتلري متولد سال 1926 احضار و به يگان رزمي HJ تخصيص داده مي شدند . هيملر نيز به سرعت به چنين طرحي علاقمند شد و آن را باطلاع هيتلر رساند. هيتلر هم اين ايده را پسنديد و به Berger فرمان داد تا سازماندهي لشگر را آغاز نمايد. احتمالا Berger تصور مي كرد كه چون او پيشنهاد تاسيس لشگر را داده بود ، نخستين فرمانده آن نيز خود او خواهد بود. اما اين هاينريش هيملر بود كه نمايش خود را اجرا نمود و به صورت كاملا محترمانه شانس انتخاب Berger را كاهش داد. او اين مسئوليت را به سرتيپ دوم فريتز ويت Fritz Witt يكي از اعضاي سابق جوانان هيتلري و از افسران با تجربه لشگر يكم زرهي Leibstandarte SS Adolf Hitler -LSSAH محول نمود. 
 [External Link Removed for Guests]
سرلشگر گوتلوب  

  آوريل سال 1943 هيتلر چندين حكم مربوط به تشكيل لشگر پياده نظام HJ امضاء نمود . يكي از دستورات هيتلر خطاب به سازمان كارگري رايش(RAD) بود تا نيروي انساني لازم را جهت تشكيل اين لشگر در حال تاسيس تامين كند . اما فرمان رسمي تشكيل لشگر HJ در دهم يا 13 فوريه سال 1943 از سوي هيتلر صادر گرديد اگر چه يوزف گوبلز نيز در راه تشكيل اين لشگر گامهاي مهمي را برداشت.
براي عضويت افراد در لشگر Hitlerjugend به صورت رسمي پيش شرط هائي وجود داشت :

• حداقل قد سربازان پياده نمي بايست كمتر از 170 سانتي متر بوده باشد .
• حداقل قد براي سربازان زرهي ، توپخانه و پدافند هوائي و ساير يگان ها 168 سانتي متر بود.
• تمام سربازان مي بايست براي يك دوره مقدماتي آموزشي شش هفته اي به كمپ ها اعزام مي شدند.

در يكم ماه مه سال 1943 نخستين گروه 8000 نفري از داوطلبان به اردوگاه ها اعزام شدند. از اين تعداد 6000 نفر به كمپ ها و 2000 نفر ديگر مستقيما به اردوگاه هاي آموزش نظامي اعزام شدند تا آموزش هاي تكميلي يا تخصصي نظامي را فرا گيرند. از آنجائي كه برنامه شش هفته اي پيش نياز قابل اجراء نبود (احتمالا بدليل فشار شديد دوره هاي آموزشي را فشرده تر و كوتاهتر كرده تا هر چه سريعتر نيروي آماده به رزم براي لشگر HJ تامين شود ) زمان اين دوره مقدماتي به دو هفته كاهش يافت . در يكم جولاي سال 1943 نخستين دسته 8000 نفري از فارغ التحصيلان كمپ هاي آموزشي به لشگر پيوستند. در همان روز گروه دوم 8000 نفري داوطلبان آماده ورود به دوره هاي آموزشي شده بودند. در يكم سپتامبر سال 1943 نام 16000 سرباز در ليست لشگر تازه تاسيس Hitlerjugend ( منبعد HJ ) ثبت گرديطبق حكم مورخ 24 ژوئن سال 1943 ، تصميم گرفته شد تا اين لشگر به عنوانلشگر 12 مكانيزه SS Hitlerjugend نام گذاري شود اما طي حكم ديگري در 30اكتبر همان سال ، لشگر به عنوان لشگر كامل زرهي در نظر گرفته و مجدداسازماندهي شد.
 
 [External Link Removed for Guests]
سربازان بر روي يك تانك Panzer IV در جريان گذراندن دوره هاي آموزشي در سال 1943  
  1943 ، سالي بسيار بحراني براي آلمان نازي چه در داخل و چه در جبهه هاي جنگ بود. چرا كه در اين سال قواي آلمان به لحاظ نيروي انساني چندين فاجعه بزرگ را تجربه نمود كه نمي شد آنها را ناديده گرفت . در ژانويه سال 1943 ، ارتش ششم آلمان در استالينگراد به محاصره درآمد و تعداد زيادي از مردان خود را از دست داد . در همان ماه روزولت و چرچيل ، رئيس جمهور آمريكا نخست وزير انگليس در كنفرانس كازابلانكا تصريح كردند كه متفقين فقط تسليم بدون قيد و شرط آلمان ( و ايتاليا و ژاپن ) را خواهند پذيرفت . اين امر تاثير زيادي بر روي آلمان و حزب نازي گذاشت . در جولاي سال 1943 ارتش آلمان نتوانست در نبرد عظيم كورسك پيروز شود و نتيجه آن تلفات سنگيني بود كه بر روي دستشان باقي ماند. ايتاليا نيز آماده تسليم بود . قواي متفقين نيز با اشغال سيسيل آماده نفوذ به درون خاك ايتاليا بودند. اكنون آلمان ها با اين نتيجه رسيده بودند كه بايد جنگ را فاتح شوند ، مهم نبود چگونه !

در نتيجه اين پيشامدها ، آلمان به لشگرهاي جديدي احتياج داشت تا به خطوط نبرد اعزام نمايد. لشگرهاي موجود و باقيمانده از درگيري ها مي بايست جايگزين مي شدند. اما نيروي انساني مورد نياز از كجا مي بايست تامين مي شد ؟ اندكي پس از آنكه يوزف گوبلز وزير تبليغات آلمان در فوريه سال 1943 و در پاسخ به بيانيه " تسليم بي قيد و شرط " پرزيدنت روزولت در كازابلانكا نطق معروف خود در رايشتاگ موسوم به جنگ همه جانبه يا Totaler Krieg را بيان كرد ، آلمان دور جديد سربازگيري براي ارتش را آغاز نمود.  
 [External Link Removed for Guests]
يك پوستر تبليغاتي مربوط به جنگ فراگير يا Totaler Krieg  
  سربازگيري مستقيما از جائي آغاز شد كه تا كنون دست نخورده باقيمانده بود ، سازمان جوانان هيتلري . اين سازمان منبع بزرگي از جوانان آماده به رزم را در اختيار داشت كه به لحاظ جسمي بسيار مناسب بوده و براي ناسيونال سوسياليزم پرورش يافته بودند. اين نيروها تا پايان كار مطيع دستورات بودند. آنها كوركورانه جانشان را براي پيشواي محبوبشان ، آدولف هيتلر فدا مي كردند.

بر روي كاغذ اكنون آلمان قادر بود تا يك لشگر آماده به رزم ديگر را تا پائيز سال 1943 به خطوط نبرد اعزام كند. اما آنها با تاخير و در هنگام عمليات اجرايي تشكيل لشگر HJ و درست در زمان آموزش نظامي گروه اول داوطلبان متوجه اين واقعيت شدند كه هنوز براي تكميل كامل لشگر به حجم انبوهي از نيروهاي انساني نيازمندند . از اين روي هر چه سريعتر اجازه داده شد تا تحت شرايط جنگي حاكم بر آن دوره ، لشگر مكانيزه جديد HJ در تاسيسات آموزشي متعلق به سازمان SS مستقر در منطقه Beverloo بلژيكي مستقر شود.  
 [External Link Removed for Guests]
يكي از اعضاي بسيج مردمي به نام Pimpfe در حال بازديد سربازان لشگر HJ در حال سپري كردن دوره آموزشي در بلژيك . ژانويه يا فوريه سال 1944  
  كه نوجوانان 17 يا 18 ساله بدون تجربه را درون تانك قرار دهند و آنها را به سمت دشمن هدايت كنند يك چيز بود ، اما تجهيز آنها به تجربه و مهارت هاي ضروري مورد نياز براي موفقيت در رزم چيز ديگر. براي حصول اطمينان از كسب چنين موفقيت هائي مي بايست از افراد باتجربه براي فرماندهي داوطلبان جوان لشگر HJ استفاده مي شد. اين فرماندهان عمدتا از جبهه شرق به اين لشگر تازه تاسيس ملحق شدند. در صد زيادي از اين فرماندهان از لشگر يكم زرهي SS موسوم به Leibstandarte Adolf Hitler -LSSAH آمده و در سطوح فرماندهي هنگ ، گردان و گروهان مسئوليت گرفته بودند . به همين دليل بود كه تعداد زيادي از افراد لشگر HJ در اوايل كار هنوز از سرآستين هاي متعلق به لشگر LSSAH در يونيفورم هايشان استفاده مي كردند. اما اين تعداد افسرSS هنوز تكافوي جايگاه خالي برخي پست ها را نمي داد و حدود 50 نفر از افسران يگان هاي نيروي زميني ارتش Wehrmacht نيز به لشگر پيوسته بودند. برخي از سطوح پائين فرماندهي و كنترل كه از درجه اهميت كمتري برخوردار بودند ، به اعضاي داخلي لشگر HJ كه به صورت استثنائي امتيازات بالائي به لحاظ شايستگي را در طول دوران آموزشي خود چه در دوران قبل از جنگ و چه بلافاصله پس از آن كسب كرده بودند واگذار گرديد. از سوي ديگر ، براي طراحي نشان رسمي اين لشگر رقابت جديدي درگرفته بود. برنده اين طرح از ميان هزاران طرح رسيده ، نقشي از حرف S بر روي يك كليد كه نشان لشگر يكم زرهي LSSAH بود ، قرار داشت .

دوره هاي آموزشي افراد لشگر HJ نيز حالتي غير معمول داشت . در طول مدت گذراندن دوره آموزش هاي نظامي در Beverloo ، بسياري از قوانين و آئين نامه هاي رايج آموزشي در سازمان SS توسط فرماندهان جنگ آزموده آنان به كنار گذاشته شد. نخستين فرمانده لشگر ، سرتيپ دوم فريتز ويت Fritz Witt بود كه در هنگام تصدي مقام فرماندهي لشگر تنها 34 سال سن داشت . او به اين واقعيت رسيده بود كه لشگر تحت امرش مي بايست هر چه سريعتر آماده رزم شود . از اين رو تشريفات جاري را در آموزش ناديده گرفت و به افسران SS و Wehrmacht كه آنها نيز در ميدان جنگ در جبهه شرق بسيار آبديده شده بودند فرمان داد تا تمامي آموخته هاي خود را از ميدان جنگ واقعي با اجراي مانورهاي متعدد و شليك مهمات حقيقي درهم آميزند. در واقع تشريفات رسمي و تمرينات تكراري جايشان را به درسهاي كاربردي و عملي رزمي داده بودند. در نتيجه روحيه رزمي تمام سربازان لشگر به صورت كاملا استثنائي در سطح بسيار بالائي قرارداشت و روابط بين افسران ، اعضاي كادر و سربازان غير رسمي اما مبتني بر اعتماد و احترام متقابل قرار داشت . نكته جالب اين است كه چون اكثريت نيروهاي اين لشگر نوجوان بودند ، در جيره آنها به جاي سهميه توتون و الكل ، شيريني جات قرار داده شده بود .  
 [External Link Removed for Guests] 
  از اتمام دوره آموزشي ، در يكم سپتامبر سال 1943( بهار سال1944)، تمام 16.000 سرباز لشگر HJ دوره آموزشي خود را به پايان رسانده و وارد ليست رسمي كادر لشگر 12 مكانيزه SS Hitlerjugend شدند . به نظر مي رسيد كه اكنون لشگر آماده اعزام به جبهه غرب است . اندكي قبل از ششم ژوئن سال 1944 ، لشگر دوازدهم مكانيزه SS HJ ، از اردوگاه آموزشي خود در Beverloo به شهر Hasselt كه آن هم در خاك بلژيك قرار داشت منتقل شد تا بعنوان نيروي ذخيره براي مقابله با عمليات احتمالي متفقين بكار گرفته شود اما به نظر مي رسيد كه اين لشگر تازه تاسيس بيشتر يك لشگر زرهي است تا لشگر مكانيزه . از اين روي در اكتبر سال 1943 آخرين تغيير را به خود ديد و رسما نام آن به12th SS Panzer Division Hitlerjugend ( لشگر 12 زرهي SS Hitlerjugend) تغيير داده شد .  
نورماندي

  مارس سال 1944 ، به لشگر HJ كه اكنون آماده رزم شده بود فرمان داده شد تا به سمت منطقه Caen در نورماندي حركت كند تا در چارچوب سپاه يكم زرهي SS قرار گيرد . در تمام طول بهار سال 1944 ، لشگر HJ به تمرينات رزمي خود در منطقه اي غير نظامي در اطراف Caen ادامه داده و خود را با منطقه به خوبي آشنا كرده بود . اين امر براي رخدادهاي پيش آمده در ماه هاي بعد فوق العاده گرانبهاء بود. در روز 27 ماه مه فريتز ويت فرمانده لشگر ، ورود به سن 36 سالگي و ارتقاء خود به درجه سرتيپي را جشن گرفت .

استعداد زرهي لشگر به 81 دستگاه تانك پانتر و 104 دستگاه تانك Panzer IV بالغ مي گرديد . تعدادي خودروي ضد تانك Jagdpanzer IV ، سه نمونه خودروي زرهي حامل توپ ضدهوائي موسوم به Wirbelwind ، انواع توپهاي ضد هوائي با كاليبرهاي مختلف 20 ، 37 و 88 ميليمتري ، انواع توپهاي خود كششي Hummel, Wespe و sIG 33 به همراه تعداد زيادي توپخانه معمولي جزو تجهيزات سازماني لشگر SS Hitlerjugend قرار داشتند. اما گردان دوازدهم ضد زره لشگر از لحاظ تجهيز به خودروهاي Jagdpanzer IV در مضيقه بود و همچنان آماده به رزم به نظر نمي رسيد.  
 [External Link Removed for Guests] 
  " فضاي صلح آميز" تعطيلات ، به قول يكي از سربازان ، خيلي زود از بين رفت . در صبح روز ششم ژوئن سال 1944 ، قواي متفقين در ساحل نورماندي پياده شدند. اكنون جبهه غرب در اروپا گشوده شده بود. همانگونه هم كه پيش بيني مي شد ، سرآسيمگي و اغتشاش در دو سوي ميدان جنگ و در بين فرماندهان متفقين و آلماني ايجاد شده بود. اگرچه لشگر HJ و لشگر 21 زرهي ارتش آلمان نزديك ترين يگان هاي زرهي به منطقه پياده شدن متفقين بودند اما بدون فرمان هيتلر مجاز به اعزام به منطقه نبودند. سرانجام در ساعت 14:30 همان روز يعني 12 ساعت پس از پياده شدن متفقين در ساحل به لشگر HJ فرمان داده شد تا به سمت منطقه Caen حركت كند. اين منطقه در مجاورت مناطق پياده شدن قواي انگليسي و كانادائي با نام هاي Juno و Sword قرار داشت . قبل از اعزام به نبرد ، فلدمارشال گرد فون رونشتت Gerd von Rundstedt ( فرمانده قواي آلمان در جبهه غرب ) به نيمي از قواي لشگر فرمان داده بود تا براي مقابله با فرود چتربازان در سواحل نزديك منطقه Lisieux مستقر شوند . در اين منطقه قواي لشگر HJبا عمليات انحرافي و فرود چتربازان عروسكي متفقين مواجه شدند. از سوي ديگر بمحض ورود لشگر HJ به منطقه Caen ، آنها تحت حملات پي در پي ، سنگين و بيرحمانه جنگنده بمب افكن هاي متفقين قرار گرفتند. هنگ 25 زرهي به فرماندهي Kurt Meyer و هنگ 12 زرهي به فرماندهي Max Wünsche ، زودتر از سايرين و در ساعت 22:00 شب ششم ژوئن توانستند خود را از پايگاه خود در اطراف پاريس به مناطق آفندي از پيش تعيين شده خود دست يابد.

هنگ 25 زرهي تحت امر كورت مه ير Kurt Meyer در ساعت 10 صبح روز هفتم ژوئن به همراه 50 دستگاه تانك از گردان دوم هنگ 12 زرهي تحت فرمان Max Wünsche به منطقه اي در شمال غرب Caen رسيدند . اين يگان ها با حمايت گردان سوم توپخانه هنگ دوازدهم ماموريت يافتند تا مانع پيشروي پياده نظام و تانكهاي كانادائي به درون ساحل شوند . نيروهاي Meyer سه گردان مكانيزه و دو گروهان تانك به همراه پشتيباني توپخانه را در هر جناح خود داشتند.  
 [External Link Removed for Guests]
از چپ براست : مكس ونشه Max Wünsche ، فريتز ويت Fritz Witt و كورت مه ير Kurt Meyer ، فرماندهان لشگر HJ در ژوئن سال  

  حاليكه طرح ضد حمله آلمان ها براي ساعت 16:00 پيش بيني شده بود ، منطقه عملياتي Meyer توسط گروه رزمي Highlanders و تانكهاي هنگ 27 زرهي Sherbrooke Fusiliers كه در حال پيشروي به سمت منطقه كارپيكه بودند مورد فشار قرار گرفت. پيشروي نيروهاي كانادائي از ارتفاعات منطقه براي Meyer كاملا مشهود بود و او توانست يك موقعيت مناسب را در مقابل خود مشاهده كند. تانكهاي كانادائي به حركت ستون نيروهاي خود در جلوي خطوط آلمانها ادامه مي دادند تا اينكه جناح محافظت نشده آن نيروها توسط آتش تانكهاي هنگ دوازدهم SS زير آتش قرار گرفت . كانادائي ها از اين حمله غافلگير شدند و پياده نظام آنها مجبور به عقب نشيني به Authie گرديد در حاليكه گردان سوم Meyer به دنبال آنها بود. آلمانها موفق شدند تا در نخستين حمله ، Authie و Franqueville را تصرف نمايند. هدف بعدي آلمان ها Buron در فاصله يك كيلومتري شمال اين منطقه بود.

در نخستين درگيري با نيروهاي كانادائي ، لشگر HJ توانست 82 دستگاه تانك آنها را در مقابل از دست دادن 6 سرباز نابود سازد. با وجود انهدام تعداد زيادي از تانكهاي كانادائي و عقب نشيني گروهان Highlanders به درون Authie ، آلمانها نتوانستند در خطوط دفاعي قواي كانادا در حومه Buron رخنه كنند. از اينرو ، Meyer با اين درك كه تصرف هدف غير ممكن است ، دستور فرماندهي لشگر را بر اساس نظر خودش لغو و صرفا اميدوار بود كه لااقل تا زمان تثبيت اوضاع بتواند ورود يگان هاي كانادائي به درون ساحل را متوقف سازد .  
 [External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
تعدادي از كوماندوهاي انگليسي كه باسارت افراد لشگر Hitlerjugend درآمده اند . روز 21 ژوئن سال  
  بود تا حمله لشگر HJ توسط لشگر 21 زرهي ارتش آلمان حمايت شود . اما آنها هنوز از درگيري با ارتش سوم پياده نظام انگليس فراغت پيدا نكرده بودند . در نتيجه جناح راست لشگر HJ خالي مانده و توسط تانكهاي كانادائي بسرعت كشف شد. در جريان اين حملات لشگر HJ توانست 150 نفر از سربازان Highlanders و نيز نفراتي از هنگ 27 تانك Sherbrooke Fusiliers را باسارت خود درآورد. بنابه اظهار سرهنگ دوم Mel Gordon ، هنگ 27 زرهي تعداد 28 دستگاه تانك شرمن و Highlanders حدود 245 نفر از افراد خود را در روز 7 ژوئن از دست دادند. تلفات هنگ 25 مكانيزه SS نيز بالغ بر 300 نفر گرديده بود. تعداد 15 دستگاه تانك از لشگر HJ نيز منهدم گرديد.

در پايان روز هفتم ژوئن ، هنگ مكانيزه 26 به فرماندهي سرهنگ دوم SS ويلهلم مونكه Wilhelm Mohnke وارد كارزار شد . حمله Meyer بخشي از قواي كانادائي را به عقب رانده بود اما در سمت چپ او تيپ هفتم پياده نظام كانادا موفق به تصرف تعدادي از روستاهاي كوچك در عمق دو مايلي خطوط دفاعي آلمان شده بود. تيپ 26 با گذر از پشت نيروهاي Meyer توانست در غرب آنها موضع بگيرد . پس از طراحي و تعيين موقعيت هنگ براي اجراي يك حمله پرقدرت ، گردان يكم حمله اي را به سمت Norrey-en-Bessin كه توسط تفنگداران Regina ، جمعي لشگر سوم كانادا از آن دفاع مي شد باجراء گذاشت . به آنها دستور داده شده بود تا از خطوط دفاعي كانادائي ها عبور كرده و شكاف عميقي بين آنها و قواي انگليس در غرب ايجاد كنند. اما قبلا هيچ عمليات شناسائي از مواضع نيروهاي كانادائي صورت نگرفته بود ، در نتيجه پياده نظام آلمان برغم موفقيت هاي اوليه ، در طوفاني از آتش توپخانه و تيربارهاي نيروهاي كانادائي گير افتاد.   [External Link Removed for Guests]
يك سرباز لشگر Hitlerjugend با لباس استتار در منطقه  
اگرچه سربازان لشگر HJ در جنگ تعصب و سرسختي شديدي تا پاي مرگ از خود نشان مي دادند اما چندان طولي نكشيد كه تلفات مهيبي به لشگر وارد گرديد. سربازان با عزم و اراده عالي مي جنگيدند . اما وقايع در دراز مدت برعليه آنها بود. با گذشت اندكي بيش از يكماه از آغاز نبردها ، لشگر مكانيزه SS Hitlerjugend بيش از 60 درصد از توان رزمي خود را در درگيري ها از دست داده بود. حدود 20 درصد نيروها كشته و حدود 40 درصد ديگر زخمي يا مفقود شده بودند. در روز 14 ژوئن ، فريتز ويت Fritz Witt فرمانده لشگر HJ به همراه تعدادي از افسران ديگر در اثر آتش توپخانه ناوگان دريائي انگليس بر روي ستاد فرماندهي اش كشته شد . به جاي او ، كورت مه ير Kurt Meyer به فرماندهي لشگر برگزيده شد كه در آن زمان با 33 سال سن ، جوانترين فرمانده لشگر در ارتش آلمان محسوب مي گرديد. اكنون لشگر HJ در حال پدافند از منطقه شمال و غرب Caen بود و همانند ساير يگان هاي آلماني از كمبود مهمات ، سوخت و تجهيزات رنج مي برد. در شمال منطقه يگان هاي زرهي لشگر HJ از لشگر 16 غيرقابل اعتماد لوفت وافه حمايت مي كرد و در غرب يك آتشبار توپخانه ضدهوائي و 15 دستگاه تانك به همراه گردان يكم از هنگ 26 مكانيزه از پايگاه هوائي مهم Carpiquet دفاع مي كردند.

جولاي سال 1944

  دو طرف ضد حملات متعددي را بر عليه يكديگر باجراء مي گذاشتند اما هيچكدام واقعا قادر به كسب پيشروي موثري در زمين طرف مقابل نبود. در دو هفته پايان ماه ژوئن ، آرامشي بر منطقه حاكم شده بود چرا كه هر دو طرف فرسوده شده بودند . تنها چيزي كه بدون توقف ادامه يافت ، حملات مداوم توپخانه اي و هوائي متفقين بود . در ماه جولاي طرفين مجددا نبردها را آغاز كردند. لشگر HJ توانست با موفقيت از پايگاه هوائي Carpiquet دفاع كند ، هرچند خود روستاي Carpiquet بدليل كم بودن تعداد مدافعين آلماني ( حدود 50 سرباز) بدست مهاجمين كانادائي افتاد .  
 [External Link Removed for Guests]
يك راكت از يك هواپيماي تايفون متعلق به اسكادران 181 نيروي هوائي سلطنتي انگليس به سمت تاسيسات فرودگاه Carpiquet پرتاب شده است . لشگر سوم كانادا توانست در چهارم جولاي Carpiquet را تصرف نمايد.  
  مقابل حملات متعدد ارتش يكم انگليس ، قواي لشگر 12 SS ، بشدت دفاع مي كردند. در اين ميان ، نيروي هوائي انگليس 2600 تن بمب را بر روي Caen فرو ريخت . اين بمبها بخش عمده اي از شهر را ويران و خطوط تداركاتي آلمان را دچار مشكلات بيشتري نمود. كورت مه ير كه تمايلي به عقب نشيني نداشت به دفاع سرسختانه خود ادامه مي داد . سرانجام انگليسي ها توانستند به داخل شهر رخنه كنند . در روز 8 جولاي و پس از آنكه تمام اميدها براي حفظ شهر بر باد رفت ، مه ير فرمان عقب نشيني از شهر را صادر و بقاياي لشگر HJ به سمت جنوب Caen عقب نشستند.

در روز يازدهم جولاي لشگر Hitlerjugend جهت استراحت و بازسازي از خطوط درگيري به عقب كشيده و به Potigny در 30 كيلومتري شمال فالايز اعزام شد . در اين منطقه ، لشگر تا روز 19 جولاي استراحت مختصري داشت اما قواي آلمان در اين روز توسط نيروهاي انگلو كانادائي در عمليات موسوم به Goodwood مورد حمله قرار گرفت . در اين حمله لشگر HJ به عنوان نيروي احتياط در اختيار قواي ارتش يكم زرهي SS قرار گرفت . عمليات قواي انگلو كانادائي با يك عمليات ديگر موسوم به Cobra در 25 جولاي ادامه يافت كه سرانجام منجر به درهم شكستن خطوط دفاعي نيروهاي آلمان گرديد.  
 [External Link Removed for Guests]
يك سرباز لشگر Hitlerjugend توسط يگان هاي اطلاعاتي كانادا و در جريان نبرد براي تصرف Caen باسارت درآمده است . هيچ اطلاعاتي در مورد اين اسير بجز نام لشگرش وجود ندارد. نكته : هر دو سرباز متفقين از كلاهخود انگليسي P-1944 Mk III موسوم به لاك پشت استفاده مي كنند كه اندكي پيش از عمليات D-Day معرفي گرديد . اين كلاه به مراتب برتر از كلاهخود موسوم به Brodie بود كه بطور معمول توسط سربازان انگليسي و كشورهاي كامنولث مورد استفاده قرار مي گرفت . نزديكترين سرباز به دوربين در دست راست خود يك تفنگ 303" Lee Enfield دارد . تاريخ نهم آگوست سال 1944  
  از آنكه قواي انگليس و كانادا توانستند منطقه Caen را آزاد كنند ، لشگر مكانيزه SS Hitlerjugend يكي از 24 لشگر عملياتي آلماني بود كه در منطقه Falaise به محاصره درآمد. در همين موقع به لشگر HJ فرمان داده شد تا خطوط دفاعي قواي آلمان را در بخش شمالي منطقه به محاصره درآمده حفظ كند تا بقيه نيروهاي بدام افتاده آلماني بتوانند از محاصره بگريزند. لشگر HJ توانست با حفظ مواضع خود ، حدود 20.000 سرباز بدام افتاده آلماني را از محاصره نجات دهد اما هنوز 50.000 سرباز آلماني ديگر در حلقه محاصره بدام افتاده بودند كه سرانجام خود را به قواي متفقين تسليم كردند.

هر چند كه سربازان بازمانده لشگر مكانيزه SS HJ تا پايان نبرد نورماندي همانند روزهاي آغازين نبرد ها در يكماه قبل ، با تعصب و فداكاري تمام جنگيده بودند ، اما در پايان كار آنها نبرد را باخته بودند. با فرا رسيدن سپتامبر سال 1944 ، تنها بين 1.500 تا 3.500 (؟) سرباز براي لشگر باقيمانده بود. آنها بيش از 9.000 نفر از همرزمان خود را در نورماندي و در حصر Falaise از دست داده بودند. در پايان نبردهاي Falaise ، لشگر HJ تقريبا تمام تجهيزات زرهي و بيشتر ادوات و سلاح هاي سنگين خود را از دست داده بود.  

آگوست سال 1944
 
در روز 8 آگوست ، ارتش يكم كانادا عمليات موسوم به Totalize را كه عملياتي شبانه بود باجراء گذاشت . بر خلاف معمول و بمنظور رعايت اصل غافلگيري ، در اين حمله از آتش تهيه توپخانه استفاده نشد و خطوط دفاعي لشگر HJ مستقيما مورد حمله قرار گرفت . در آغاز ، حمله به خوبي پيش رفت و حتي مهاجمين كانادائي توانستند به اهداف از پيش تعيين شده خود دست يابند و پياده نظام وارد مرحله پاكسازي منطقه از مدافعين SS گرديد. اما گردان دوازدهم مكانيزه SS توانست قواي مهاجم را پس از سه مايل پيشروي متوقف سازد . دو نفر از افراد اين گردان SS با نام گروهبان Rudolf Roy و توپچي او Fritz Eckstein موفق به انهدام 8 دستگاه تانك مهاجم كانادائي در روز هشتم آگوست شدند . به پاس اين رشادت ، به هر دوي آنها نشان صليب شواليه اعطاء گرديد. روز بعد آنها 13 تانك ديگر را منهدم كرده و در عرض 5 روز آتي جمعا توانستند 26 دستگاه تانك كانادائي را منهدم سازند.  
 [External Link Removed for Guests]
فريتز اكشتين Fritz Eckstein كه موفق به دريافت نشان صليب شواليه  
  تلاش كردند تا در روز 13 آگوست با اجراي عمليات Tractable به هر شكل ممكن راه خود را به جلو باز كنند ، اما كورت مه ير كه قبلا نسخه اي از طرح حمله را به چنگ آورده بود توانست با باقيمانده لشگرش يك خط دفاعي را سازماندهي كند. در حاليكه توان رزمي لشگر HJ به شدت تحليل رفته و به 15 تانك محدود شده بود با اينحال مجددا بين روزهاي 14 و 15 آگوست براي پدافند از تپه راهبردي 159 در شمال غرب منطقه فالايز فراخوانده شد. با ادامه درگيري ها ، توان لشگر HJ چنان فرسوده شد كه استعداد رزمي آن تا كمي بيش از يك گروه رزمي كاهش بود. سرانجام لشگر HJ زير آتش بي وقفه توپخانه و حملات مداوم هوائي و نيز شكسته شدن جناح چپ توسط لشگر دوم كانادا ، مجبور به عقب نشيني گرديد .  
 [External Link Removed for Guests]
يك سرباز كشته شده SS در روز 19 ژوئن سال 1944  
  حاليكه تنها يك معبر در سمت چپ لشگر باقيمانده بود ، به لشگر HJ فرمان داده شد تا به حفظ بخش شمالي منطقه فالايز كمك كند تا باقيمانده ارتش هفتم آلمان بتواند از محاصره فرار كند. هنگاميكه عقب نشيني كامل گرديد ، كورت مه ير به بلده راه هاي فرانسوي دستور داد تا لشگرش را براي عبور از رودخانه Dives كمك كنند. در هنگام عبور از رودخانه در روز 22 آگوست ، براي لشگر تنها 10 دستگاه تانك باقيمانده بود و ديگر توپخانه اي وجود نداشت . نبردهاي شديد در نورماندي و نرسيدن نيروي كمكي سبب وارد آمدن تلفات سنگين و فرسايش شديد لشگر HJ شده بود.

در طول ماه آگوست لشگر HJ نقش كليدي را در باز نگهداشتن راه ها براي عقب نشيني يگان هاي متعدد آلماني بازي نمود. در اين عمليات لشگر تلفات و خسارت مهمي را متحمل شد . از 15 تا 22 آگوست تلفات لشگر بالغ بر 45 كشته ، 248 مجروح و 655 نفر مفقود شده بود. در برخي منابع ذكر شده كه لشگر HJ تا مرز نابودي كامل پيش رفته و پس از پايان حصر فالايز در 22 آگوست ، تنها چند صد نفر از نيروهايش باقيمانده بودند. اين مطلب كاملا نادرست است . طبق تحقيقات بسيار كاملي كه توسط كورت مه ير فرمانده لشگر HJ صورت گرفته ، تلفات اين لشگر بالغ بر 8.000 كشته ، مجروح و مفقود بوده ... و ... كاملا تائيد و اثبات شده كه تعداد نفرات باقيمانده لشگر در روز 22 آگوست سال 1944 نيز به رقم 12.000 نفر مي رسيده است . حتي با وجود بالا بودن اين تعداد تلفات ، بايد گفت كه لشگر هنوز تا نابودي كامل فاصله زيادي داشته است .  
 [External Link Removed for Guests]
بخشي از تلفات و يك تانك پانتر برجاي مانده آلمان ها هنگام عقب نشيني در منطقه mont ormel . سپتامبر سال  
  در روز 8 سپتامبر به لشگر فرمان عقب نشيني به داخل خاك آلمان داده شده ، هنوز يگان هاي رزمي آن بازسازي نشده و آماده رزم نبودند و توان آن حتي كمتر از يك گروه رزمي بود و با اين وضعيت به لشگر دوم زرهي SS Das Reich ملحق گرديدند. تنها يگان هاي باقيمانده لشگر شامل دو يگان ( گردان 26 مكانيزه و يك گردان مختلط توپخانه ) بوده است . در مجموع تلفات لشگر 12 زرهي SS Hitlerjugend شامل 8.569 نفر بوده كه تقريبا 42% از مجموع كل 20.540 نفر استعداد نيروي انساني آن را شامل مي شود . همچنين لشگر مذكور حدود 94% از توان زرهي و تقريبا تمام يگان هاي توپخانه خود را از دست داده بود.  
عقب نشيني از فرانسه و مشاركت در نبرد Bulge

  لشگر SS Hitlerjugend فرصت كوتاهي براي استراحت داده شد ، اما در اين مدت كوتاه هم نيروي كمكي و تجهيزاتي به آن تحويل نگرديد. لشگر خيلي زود وارد نبرد ديگري شد و با اجراي تاكتيك زد و خورد به مرزهاي فرانسه و بلژيك عقب نشيني نمود. در ششم سپتامبر كورت مه ير فرمانده لشگر توسط پارتيزان هاي بلژيكي باسارت درآمد . او قبل از اسارت يونيفورم SS خود را از تن خارج و يونيفورم عادي يك افسر ارتش آلمان ( ورماخت) را بر تن كرده بود. در اوضاع آشفته عقب نشيني ، لشگر نمي توانست هيچگونه عمليات نجات را براي فرمانده خود باجراء بگذارد. به جاي او ، سرهنگ دوم هوبرت مه ير Hubert Meyer به فرماندهي لشگر منصوب گرديد.  
  نوامبر سال 1944 لشگر به طور كامل از خطوط درگيري به عقب فراخوانده شد و به منطقه Nienburg در خاك آلمان اعزام گرديد ، در اين مكان بود كه لشگر به طور كامل بازسازي گرديد. اكثريت نيروي انساني مورد نياز لشگر از سربازان Luftwaffe ( نيروي هوائي ) و Kriegsmarine ( نيروي دريائي ) تامين گرديد اما لشگر هرگز نتوانست به آن وضعيت ممتاز خود در بهار سال 1944 بازگردد . در پايان ماه نوامبر هوبرت مه ير جاي خود را به سرهنگ دوم هوگو كراس Hugo Kraas سپرد و لشگر به ارتش ششم زرهي SS تحت امر سپهبد سپ ديتريش پيوست و در عمليات Bulge ( يا به قول آلمان ها Wacht am Rhein ) مشاركت نمود. عمليات مذكور ، تهاجمي بزرگ براي بازپس گيري بندر آنتورپ ، توقف پيشروي متفقين و ايجاد شكاف بين قواي آنگلو آمريكن بود.

عمليات Bulge در 16 دسامبر سال 1944 آغاز گرديد و گروه رزمي سرهنگ پايپر ، جمعي لشگر يكم زرهي LSSAH با اندكي دشواري توانست خطوط دفاعي نيروهاي امريكائي را در هم بشكند. لشگر HJ كه توانسته بود از اين شكاف بوجود آمده براي نفوذ بهره برداري كند ، در راه بندان ايجاد شده توسط لشگر دوازدهم پياده ( نيروهاي مردمي ) معطل شد و زماني كه توانست از ازدحام خارج شود با مقاومت شديد نيروهاي آمريكائي كه در Elsenborn Ridge موضع گرفته بودند مواجه گرديد. برغم تلاشهاي زياد ، لشگر دوازدهم SS نتوانست نيروهاي آمريكائي را از جاي خود تكان دهد . در نتيجه به لشگر فرمان داده شد تا به جناح چپ چرخيده و نيروهاي در حال پيشروي لشگر LSSAH را مورد حمايت قرار دهد. اما بازهم مدافعين آمريكائي مانع از رسيدن لشگر به هدفشان شدند و پس از نابودي گروه رزمي پايپر ، تمام ارتش تحت امر سپهبد ديتريش هم از پيشروي بازماند.  
 [External Link Removed for Guests]
يك توپ خودكششي منهدم شده  
  كه سال 1944 به روزهاي پاياني خود نزديك مي شد ، پيشروي قواي آلمان هم به انتها مي رسيد. سرانجام در 8 ژانويه سال 1945 ، هيتلر فرمان توقف عمليات را صادر و نيروها را به عقب فراخواند. لشگر HJ نيز با از دست دادن 9.870 نفر از نيروهايش شامل 328 افسر ، به سختي آسيب ديده بود. در 28 ژانويه سال 1945 ، لشگر HJ به همراه ساير نيروهاي آلماني به مواضع خود در نقطه آغاز عمليات بازگشته بودند.  
مجارستان – اطريش

  روز 14 ژانويه سال 1945 ، ارتش ششم زرهي SS تحت امر سپهبد سپ ديتريش فرمان يافت تا به سمت شرق رفته و در عمليات بازپس گيري چاه هاي نفتي مجارستان شركت نموده و سپس راهي به سمت بوداپست يعني جائي كه 45.000 نفر از نيروهاي كوهستاني ارتش نهم SS به محاصره كامل ارتش سرخ درآمده بودند باز كند. در حاليكه لشگر در حال اعزام به منطقه عملياتي بود ، نيروهاي ارتش چهارم زرهي SS عملياتهاي متعددي ولي ناكامي را براي بهبود اوضاع مناطق عملياتي باجراء گذاشته بود. لشگر HJ به همراه لشگر يكم زرهي LSSAH و بعنوان بخشي از قواي لشگر يكم زرهي SS توانست در اوايل فوريه و تنها چند روز قبل از سقوط بوداپست خود را به شهر برساند. لشگر بلافاصله به سرپل Gran ، خط دفاعي نيرومندي كه توسط روسها بر روي رودخانه دانوب و در نزديكي شهر Gran احداث شده بود اعزام گرديد. هر دو لشگر SS خوب جنگيدند و در پايان ماه فوريه سرپل روسها نابود شده بود.

  لشگر در عمليات رستاخيز در بهاران ( يا بقول آلمان ها Frühlingserwachen ) مشاركت جست تا چاه هاي نفتي مجارستان را بازپس گيرد. هيتلر كه انتظار داشت عمليات در نهايت اختفاء صورت گيرد ، فرمان داد تا قبل از آغازعمليات ، هيچگونه عمليات شناسائي از ميدان نبرد انجام نشود . عمليات در روز 6 مارس سال 1945و با شقاوت بسيار آغاز گرديد . آب شدن يخ ها در فصل بهار سبب شده بود تا حمله آلمانها تنها به چند جاده اصلي محدود شود. با وجود موفقيت هاي اوليه ، حمله آلمانها با يك ضد حمله روسها متوقف و قواي آلمان در معرض محاصره قرار گرفتند. پس از ناكامي اين عمليات ، هيتلر اعتماد خود را به Waffen-SS از دست داد و فرمان داد تا تمام سرآستين هاي افتخاري كه براي شركت در عمليات بين لشگرها توزيع شده بود ، پس گرفته شود. در اعتراض به اين فرمان ، سپهبد ديتريش از اجراي آن در بين افراد خود امتناع ورزيد.    
در اواسط ماه مارس ، حمله سنگين قواي روس در نزديكي Stuhlweissenberg ، گروه رزمي آلماني موسوم به Balck را به دو نيم شكافته و منجر به عقب نشيني آلمانها به سمت شهر وين گرديده بود . لشگر SS Hitlerjugend كه درگير نبردهاي شديدي درعقبه نيروهاي آلماني شده بود نيز در روز 13 آوريل به سمت شهر وين عقب نشيني نمود و باگذر از Odenburg و Hirtenberg سرانجام به منطقه Linz در خاك اطريش و در نزديكي خطوط آمريكائي ها رسيد. سرانجام در روز 8 ماه مه سال 1945 ، حدود 10.000 نيروي باقيمانده لشگر HJ خود رابه سرلشگر استنلي اريك راينهارت Stanley Eric Reinhart ، فرمانده لشگر پنجم پياده نظام آمريكا در نزديكي Enns تسليم كردند .  
جنايات جنگي

  متعددي از جنايات جنگي به لشگر HJ نسبت داده شده است . سربازان لشگر ، در روز 2 آوريل سال 1944 و به تلافي خرابكاري در مسير يك قطار ، 86 غير نظامي را بقتل رساندند. حدود 156 نفر از سربازان كانادائي پس از اسارت توسط سربازان اين لشگر اعدام شدند . كشتار اين سربازان و پيگيري هاي قضائي بعدي براي اجراي عدالت به خوبي مستند سازي شده است. در ميان سربازان اعدام شده كانادائي ، دو سرباز انگليسي جمعي لشگر 50 پياده نظام نيز حضورداشته اند كه آنها نيز به قتل رسيده اند. بين 7 و 8 ژوئن سال 1944 ، سربازان كانادائي توسط عناصري از هنگ 25 مكانيزه تحت امر كورت مه ير در منطقه Abbey Ardennes واقع در غرب شهر Caen بقتل رسيدند.  
 [External Link Removed for Guests]
كورت مه ير فرمانده لشگر Hitlerjugend در حال محاكمه پس از  
  آنجائي كه كورت مه ير در پست فرماندهي قرار داشت ، او بهمراه تعدادي از زيردستانش پس از جنگ به دادگاه فراخوانده شدند . در جريان محاكمه مه ير ، كه البته بعدها مردود اعلام شد ، اين اتهام مطرح شد كه او در گذشته طي فراميني به وضوح تصريح كرده بود كه در جريان نبردهاي آتي هيچ اسير جنگي نبايد گرفته مي شد. سند اين اتهامات ، تعدادي از دستورات محرمانه او در جريان گذراندن دوره هاي آموزشي بود كه توسط يك سرباز SS به نام Tobanisch عنوان گرديد. او گفت كه اين دستور مي بايست به تمام سربازان ابلاغ و دريافت آن توسط آنها تائيد و امضاء مي گرديد . اين شهادت مورد حمايت قرار نگرفت و شاهدي هم در دادگاه حاضر نشد. علاوه بر اين ، اجساد افرادي از لشگر 21 زرهي و نفراتي از ستاد لشگر دوازدهم SS يافت شد در حاليكه از ناحيه سر توسط افراد تيپ هفتم پياده نظام كانادائي هدف گلوله قرار گرفته بودند تا به قول خودشان " يك خرده حساب قديمي " تسويه شود. اين خود دليل بر اعدام اسراي جنگي توسط طرفين بود. تمام اين اتهامات وارده به لشگر HJ در محدوده زماني بين ششم تا 17 ژوئن مطرح شده بود.

در سي ام آگوست سال 1944 سربازان هنگ 25 اين لشگر به همراه سربازاني از لشگر يكم زرهي SS ، حدود 21 غير نظامي را بقتل رساندند . در روز 31 آگوست مجددا سربازان همان هنگ ، 14 غير نظامي ديگر را بقتل رساندند. همچنين غيرنظامياني باتهام مشاركت در عمليات خرابكاري و دو كارگر روس باتهام تهديد كارفرماي خود در آوريل سال 1945 بقتل رسيدند. بدليل ارتكاب به اين جنايات ، يكي از افراد لشگر به نام والتر اميل هرمن پس از جنگ به 8 سال حبس محكوم گرديد .

در روز 7 سپتامبر سال 1954 ، كورت مه ير با حمايت جمع كثيري از افسران كانادائي و انگليسي كه در نورماندي با او مواجه شده بودند آزاد و با استقبال شهردار زادگاهش وارد شهر شد .  

تكامل لشگر
* لشگر مكانيزه SS Hitlerjugend - ( ژوئن تا اكتبر 1943 )
* لشگر زرهي SS Hitlerjugend – ( اكتبر 1943 )
* لشگر دوازدهم زرهي SS Hitlerjugend – ( اكتبر 1943 تا مه 1945 )


فرماندهان لشگر
سرتيپ دوم فريتز ويت Fritz Witt – ( 24 ژوئن 1943 تا 14 ژوئن 1944 ( در نبرد كشته شد))
سرتيپ دوم كورت مه ير Kurt Meyer - ( 14 ژوئن 1943 تا 6 سپتامبر 1944 )
سرهنگ دوم هوبرت مه ير Hubert Meyer – ( 6 سپتامبر تا 24 اكتبر 1944 )
سرتيپ دوم فريتز كرامرFritz Kraemer - ( 24 اكتبر تا 13 نوامبر 1944 )
سرتيپ دوم هوگو كراس Hugo Kraas - ( 13 نوامبر تا 8 مه 1945)


مناطق عملياتي
بلژيك ( ژوئن 1943 تا مارس 1944 )
فرانسه ( مارس تا سپتامبر 1944 )
بلژيك و غرب آلمان ( سپتامبر تا دسامبر 1944 )
آردن (دسامبر 1944 تا ژانويه 1945 )
غرب آلمان (ژانويه تا فوريه 1945 )
مجارستان تا اطريش ( فوريه تا مه 1945 )


استعداد رزمي لشگر
دسامبر 1943 – 21.482 نفر
ژوئن 1944 – 17.858 نفر
دسامبر 1944 – 19.657 نفر

عناوين افتخار
دارندگان صليب طلائي آلمان – 23 نفر
دارندگان صليب نقره اي آلمان – يك نفر
دارندگان سنجاق افتخار از نيروي زميني – 4 نفر
دارندگان نشان صليب شواليه – ( 18 نفر شامل يكنفر غيررسمي / تائيد نشده )


 [External Link Removed for Guests]
سرآستين هاي ويژه لشگر SS Hitlerjugend كه در فوريه سال 1944 اجرائي گرديد .

[External Link Removed for Guests]
يك تانك لشگر Hitlerjugend در تابستان سال 1944 ، فرانسه

[External Link Removed for Guests]
از چپ براست : ستواندوم اس اس كومودينا Komodina ، ستواندوم اس اس پورش Porsch ، ستواندوم اس اس هربرت والتر Herbert Walther و ستوان يكم اس اس فرايتاگ Freitag

[External Link Removed for Guests]
بناي يادبود قربانيان Ascq

[External Link Removed for Guests]
بناي يادبود كوماندوهاي اسير شده كانادائي كشته شده در Ardenne Abbey

[External Link Removed for Guests]
تعدادي از اسراي لشگر Hitlerjugend

[External Link Removed for Guests]
افسران ارشد لشگر Hitlerjugend

[External Link Removed for Guests]
تانك شماره 635 تحت فرماندهي گروهبان Terdenge

[External Link Removed for Guests]
يك توپ ضد تانك 88 ميليمتري آلماني بر جاي مانده در جريان عمليات Totalize

[External Link Removed for Guests]
از چپ براست : كورت مه ير ، فريتز ويت و مكس ونشه

[External Link Removed for Guests]
يكي از چتربازان عروسكي متفقين به نام روپرت Rupert كه براي فريب قواي آلمان در سواحل نزديك منطقه Lisieux فرود آمد

[External Link Removed for Guests]
يكي ديگر از پوسترهاي تبليغاتي آلمان براي جنگ فراگير Totaler Krieg

[External Link Removed for Guests]
يك تانك لشگر Hitlerjugend در جريان دوره آموزشي با خدمه اي بسيار جوان

[External Link Removed for Guests]
يك تانك متعلق به لشگر Hitlerjugend در جريان بازديد فلدمارشال گرد فون روندشتت Gerd von Rundstedt از فرانسه در سال 1944

[External Link Removed for Guests]
تانك شماره 615 يكي ديگر از تانكهاي لشگر SS. Hitlerjugend

[External Link Removed for Guests]
يك توپ ضدهوائي 20 ميليمتري 4 لول لشگر SS. Hitlerjugend در ژوئن 1944 ، نورماندي  
 [External Link Removed for Guests]
اين پوستر پس از نطق گوبلز 18 فوريه سال 1943 به چاپ  
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 1432
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 595 بار
سپاس‌های دریافتی: 10284 بار

Re: آشنائي با يگان هاي SS در جنگ جهاني دوم

پست توسط abdolmahdi »

سلام عليكم

لشگر سيزدهم كوهستاني – لشگر يكم كروات (SS Handschar (1st Croatian

 
لشگر Handschar يكي از يگان هاي Waffen-SS در جريان جنگ جهاني دوم بوده كه در كنار يگان هايي از ارتش آلمان ( ورماخت) جنگيد . اين لشگر از ماه مارس تا دسامبر سال 1944 با شورشيان محلي كه از سوي پارتيزان هاي كمونيست حمايت مي شدند در ايالت خودمختار كرواسي (ايالت دست نشانده نازي ها ) وارد نبرد گرديد. ايالت خودمختار كرواسي تقريبا تمام كرواسي ، بوسني و هرزه گوين و بخش هائي از صربستان كنوني رادر بر مي گرفت . افراد اوليه لشگر ، از لشگر هفتم SS Prinz Eugen آمده بودند. با الهام از شمشير يا خنجر كوتاه و قوس دار پليس هاي ترك در دوران امپراطوري عثماني ، كه در آن زمان كرواسي بخشي از آن امپراطوري را تشكيل مي داد ، نام لشگر نيز Handschar ( به معني خنجر ) برگزيده شد. لشگر Handschar نخستين يگان غيرآلماني سازمان Waffen-SS بود كه اين امر بيانگر ميزان گسترش و نفوذ آن سازمان در ميان نيروهاي نظامي قوميت هاي مختلف است . مسلمانان دشمن صرب هاي مسيحي بودند و به سادگي مي شد از آنها براي نبرد با پارتيزان هاي تحت امر مارشال تيتو كه اكثر صرب بودند استفاده نمود . حدود 20.000 نفر از مسلمانان بوسني و چند صد نفر از مسلمانان آلباني جذب لشگر Handschar شده و به پادگان هاي آموزشي اعزام شدند. از جولاي 1943 تا فوريه 1944 اين نيروها مشغول گذراندن دوره هاي آموزشي در فرانسه بودند و در آنجا بود كه تعدادي از مسلمانان شورش محدودي را بر عليه آلمان ها به راه انداختند . بدليل حضور قوميت هاي مختلف ، تركيبي از مسلمانان بوسني با كاتوليك هاي كروات و افسران آلماني تبار يوگسلاو ، افراد اين لشگر به صورت همزمان سوگند وفاداري به آدولف هيتلر و آنته پاوليچ رهبر كرواسي را به جاي مي آوردند.   [External Link Removed for Guests]
نشان لشگر     Handschar به صورت مختصر در منطقه Syrmia در شمال رودخانه Sava جنگيد . پس از عبور از رود Sava لشگر يك منطقه امن را در شمال شرق بوسني و بين رودخانه هايSava ، Bosna ، Drina و Spreča ايجاد نمود. در موارد متعددي هم در خارج از محدوده امن به نبرد پرداخت . در اواخر سال 1944 و پس از فرار تعداد زيادي از سربازان لشگر از خدمت ، يگان هائي از لشگر به منطقه زاگرب اعزام گرديد. در طول زمستان سال 1944 و اوايل سال 1945 ، لشگر Handschar به منطقه Baranja اعزام شد و در آنجا با قواي ارتش سرخ و بلغارهائي كه از جنوب مجارستان به منطقه آمده بودند به نبرد پرداخت و با پشت سر گذاشتن چند خط دفاعي ، سرانجام به سمت قلمرو رايش عقب نشيني نمود. بيشتر نيروهاي مسلمان بوسنيائي در اين نقطه اقدام به ترك لشگر و بازگشت به خاك بوسني نمودند. باقيمانده نيروها به سمت غرب عقب نشيني كردند ، به اين اميد كه بتوانند خود را به نيروهاي متفقين تسليم كنند كه بيشتر آنها باسارت قواي انگليس درآمدند. سرانجام از اين تعداد ، 38 افسر لشگر Handschar به مقامات يوگسلاوي مسترد شدند كه 10 نفر از آنان به اتهام ارتكاب جنايت به اعدام محكوم شدند.  


  لشگر Handschar
در روز 6 دسامبر سال 1942 ، هاينريش هيملر و افسر اصلي تامين نيروي انساني سازمان Waffen-SS به نام سرلشگر گوتلوب برگر Gottlob Berger با پيشنهاد تشكيل يك لشگر SS ويژه مسلمانان بوسنيائي به هيتلر مراجعه كردند. هم ارتش آلمان ( ورماخت ) و هم سازمان SS بشدت نگران وخامت سريع اوضاع امنيتي در مناطق تحت كنترل حزب نازي بودند. يك منبع آلماني گفته كه در سال 1943 بيش از 100.000 مسلمان بوسنيائي كشته و 250.000 نفر ديگر نيز آواره شده بودند. بعلاوه ، وضعيت غذائي منطقه نيز به شكل خطرناكي با افول مواجه شده بود. بقول سرلشگر آرتور فلپس " مسلمانان اذيت و آزار ساير قوميت ها و نژاد ها را تحمل مي كردند " .   [External Link Removed for Guests]
سربازان لشگر سيزدهم SS در حال مطالعه جزوه " اسلام و يهوديت " . سال    كه هاينرش هيملر از مسلمانان داشت ، احتمالا در پيدايش لشگر Handschar موثر بوده است . او شخصا شيفته اعتقادات اسلامي بود و معتقد بود كه اسلام سربازان شجاع و بدون ترسي را تربيت مي كند. هيملر همچنين معتقد بود كه مردان مسلمان مي توانند سربازان خوبي براي سازمان SS باشند چرا كه اسلام " در صورت جنگيدن و كشته شدن در ميدان نبرد به آنها وعده بهشت داده است " . در مورد سابقه نژادي و ويژگي هاي عضويت در سازمان SS ، هيملر نظريه آريائي بودن كروات ها و مسلمانان كه آنها را نه از نژاد اسلاو بلكه از شاخه هاي گوتيك يا ايراني در نژاد آريا مي دانست پذيرفته بود . اين نظريه توسط برخي ملي گراهاي آلماني و كرواسي مطرح شده بود.

هيملر تحت تاثير موفقيت هاي مهم سربازان پياده نظام بوسني و هرزه گوين در جنگ جهاني اول ، تلاش كرد تا آنچه را كه سنت اطريشي خوانده مي شد ، به ياد هنگ مسلمانان در ارتش سابق اطريش/ مجارستان ، اين بار در قالب لشگر مسلمانان بوسنيائي SS احيا نمايد . پيش از آن لشگر مسلمانان يكبار در شمال شرق بوسني با پارتيزان هاي تحت امر مارشال تيتو درگير و آنها را سركوب كرده بود .
نگراني اصلي هيملر امنيت مسلمانان منطقه نبود بلكه براي او امنيت و رفاه مهاجرين آلماني تبار ساكن Syrmia واقع در شمال بوسني اهميت داشت . او گفته بود " منطقه Syrmia سبد نان كرواسي است و خوشبختانه امنيت آن منطقه و آلماني تبارهاي عزيزمان تامين خواهد شد . من اميدوارم كه منطقه جنوبي Syrmia بوسيله لشگر مسلمانان بوسني آزاد شود ... در آن صورت لااقل ما ميتوانيم بر اين منطقه كروات نشين حكمراني داشته باشيم .

هيتلر رسما اجراي اين طرح را در اواسط فوريه سال 1943 را تصويب نمود و هاينريش هيملر نيز آرتور فلپس ، فرمانده لشگر هفتم كوهستاني SS Prinz Eugen را به سمت فرماندهي اين لشگر تازه تاسيس كه نخستين لشگر SS با سربازاني غير آلماني بود برگزيد .   [External Link Removed for Guests]
از چپ ، ادموند گلايز فون هورستنائو ، زيگفريد كاشه و آنته پاوليچ در جريان يك ملاقات در سال 1944 در شهر   
در 18 فوريه سال 1943 ، آرتور فلپس به زاگرب پرواز كرد تا مذاكرات رسمي خود را با دولت دست نشانده حزب نازي در منطقه آغاز نمايد. او در آنجا با زيگفريد كاشه Siegfried Kasche نماينده وزير امور خارجه آلمان و وزير خارجه دولت دست نشانده به نام دكتر ملادن لوركوويچ Mladen Lorković ملاقات نمود كه دكتر لوركوويچ در همان جا پاوليچ Pavelić را به آرتور فلپس معرفي نمود. پاوليچ با تاسيس لشگر موافقت كاملي داشت اما Waffen-SS و دولت دست نشانده آلمان ها نظر كاملا متفاوتي در مورد نحوه سربازگيري و هدايت لشگر را بر عهده داشتند. لوركوويچ پيشنهاد داد تا نام لشگر SS Ustaša ( يك يگان كروات همدست SS ) برگزيده شود.

آقايان كاشه و پاوليچ بر اين نقطه انفاق نظر داشتند كه يك لشگر كاملا مسلمان بايد به يك مسلمان ديگر براي خودمختاري كمك و مساعدت نمايد. در يك مصالحه ، كلمه " كرواسي" به عنوان رسمي افزوده شد و افسران كاتوليك كروات نيز پذيرش شدند. هاينريش هيملر و آرتور فلپس توانستند نظر خود را القاء كنند و لشگري را تاسيس كردند كه ناخرسندي شديد دولت دست نشانده آلمان را مخصوصا به لحاظ درنظر گرفتن مسائل نژادي درپي داشت .

يك سرهنگ SS به نام كارل فون كرمپلر Karl von Krempler ، كه اسلام را مي شناخت و به دو زبان صرب و كراوت نيز صحبت مي كرد توسط هيملر و فلپس تشويق شد تا لشگر را تاسيس نمايد. در سوم مارس 1943 ، فلپس با فون كرمپلر ملاقات كرد و او را مامور به همكاري با دكتر عاليا سولياك Alija Šuljak نماينده دولت دست نشانده آلمان ها براي سربازگيري نمود. عمليات جذب نيرو در روز 20 مارس سال 1943 آغاز شد و دو شخص مذكور توانستند يك تور 18 روزه سربازگيري در 11 بخش بوسني را برگزار نمايند. در همان موقع آلمان ها در حال برپائي ستاد فرماندهي لشگر مذكور در برلين بودند . آنها يك سرهنگ ذخيره SS بنام هربرت فون اوبرورزر Herbert von Oberwurzer را از لشگر ششم كوهستاني SS Nord ، منتقل و به فرماندهي لشگر برگزيدند.

دكتر سولياك و فون كرمپلر خيلي زود به اهداف و نيات پيشنهادي خود در مورد لشگر دست يافتند . دكتر سولياك فون كرمپلر را بخاطر گويش محلي صربي و نيز استفاده او از رنگها و نشانه هاي اسلامي ( پرچم سبز و هلال ماه ) ، بيش از نشان هاي Ustaše در جريان جذب نيرو مورد نكوهش قرار داد . هنگامي كه او به شهر Tuzla در مركز بوسني رسيد ، فون كرمپلر با يك رهبر شبه نظاميان مسلمان به نام سرگرد محمد حاجي فنديچ Muhamed Hadžiefendić ، كه رسما در يك يگان تحت امر گارد محلي كرواسي خدمت مي كرد ملاقات نمود. در 28 مارس سال 1943 ، حاجي فنديچ به همراه فون كرمپلر به سارايه وو سفر كرد و در آنجا او را به رئيس العلماي بوسني ، حافظ محمد پانژا Hafiz Muhamed Pandža و ساير رهبران سياسي مسلماناني كه با Ustaše همكاري نداشتند معرفي نمود . دولت دست نشانده آلمانها و نيز زيگفريد كاشه Siegfried Kasche بشدت خشمگين شده و از فون كرمپلر خواستند كه فورا بازگردد . سازمان SS از اين قضيه چشم پوشي كرد و فون كرمپلر به جذب نيرو ادامه داد كه در ميان اين نيروها افراد فراري نيروهاي مسلح دولت دست نشانده آلمان هم ديده مي شد .   [External Link Removed for Guests]
شيخ امين الحسيني به همراه سرتيپ كارل گوستاو سوبرزويگ Karl-Gustav Sauberzweig ، از داوطلبان بوسنيائي بازديد مي كند. نوامبر 1943  
مفتي بيت المقدس
در آوريل سال 1943 شيخ محمد امين الحسيني مفتي بيت المقدس ، از سوي گوتلوب برگر دعوت شد تا در سازماندهي و جذب مسلمانان به Waffen-SS و ساير يگان ها به آلمان كمك كند. او توسط سرهنگ von Krempler همراهي مي شد كه زبان تركي استانبولي را به رواني صحبت مي كرد. مفتي توانست با موفقيت مسلمانان را قانع كند تا بيانيه علماي سارايه وو ، موستار و بانيالوكا را كه در سال 1941 منتشر شده و مسلمانان را از همكاري با Ustaše برحذر داشته بود ، ناديده بگيرند . آلمانها تاكيد داشتند كه الحسيني حتما از طريق برلين به سارايه وو پرواز كند تا در آنجا از لشگر Handschar بازديد كرده و براي آنها دعا كند. در جريان بازديد از بوسني ، شيخ الحسني همچنين موفق شد تا رهبران مهم مسلمانان بوسني را مجاب كند كه تشكيل لشگر Handschar به مصلحت مسلمين است . الحسيني اصرار داشت " مهمترين وظيفه لشگر مي بايست حراست از سرزمين اسلامي و خانواده هاي داوطلبان مسلمان باشد ، اين لشگر نمي بايست بوسني را ترك كند " ، اما آلمانها توجهي به اين مسئله نكردند.


عضويت سربازان كاتوليك كروات
باوجود حمايت شيخ الحسيني از عضويت مسلمان در لشگر ، سربازاني كه به لشگر پيوستند كمتر از تعداد مورد نياز بود. بنابراين هيملر اجازه داد تا 10% ظرفيت نيروي انساني مورد نياز لشگر به مسيحيان اختصاص يابد. اما با ادامه امتناع مسلمانان از عضويت ، تعداد نفرات كروات كاتوليك به 2.800 نفر افزايش يافت . وجود اين تعداد سرباز كروات باعث ترس هاينريش هيملر شده بود چرا كه نسبت سربازان مسيحي به مسلمان بيش از حد مورد انتظار او بود .

حسين بيسويچ Hussein Biščević ، عالي رتبه ترين ( و شايد هم پيرترين ) نظامي بوسنيائي بود كه داوطلب عضويت در لشگر Handschar شده بود. او كه متولد 28 جولاي سال 1884ميلادي بود در ارتش اطريش و مجارستان خدمت كرده و در آگوست سال 1943 به درجه سرهنگ دومي SS مفتخر و به فرماندهي گردان پدافند هوائي لشگر منصوب گرديد . اما او براي اين پست نامناسب شناخته شد و اندكي قبل از اعزام به نبرد با يك افسر آلماني تعويض گرديد . هنگاميكه لشگر دوره آموزش نظامي را به پايان رسانده بود ، هنوز ر حدود يك سوم نيروي انساني خود چه افسر و چه سرباز ظرفيت داشت و تقريبا تمام افسران و اعضاي ستاد لشگر آلماني بودند كه از ساير يگان هاي Waffen-SS منتقل شده بودند.


تشكيل ، آموزش و شورش
در ابتدا لشگر براي تشكيل و گذراندن دوره آموزش هاي نظامي به جنوب فرانسه اعزام گرديد . براي مدتي طولاني پس از شكل گيري رسمي ، لشگر هنوز فاقد نام بود و بعضا با عنوان آلماني Kroatische SS-Freiwilligen-Division ( به معني لشگر داوطلبان كروات SS ) و يا Muselmanen-Division ( لشگر مسلمانان ) نامبرده مي شد. تعيين محل شكل گيري و آموزش لشگر در خارج از بوسني توسط يك ژنرال تام الاختيار Waffen-SS به نام ادموند گلايز فون هورستنائو Edmund Glaise von Horstenau اتخاذ گرديد . تصميم او خيلي زود " پيامبرگونه " شناخته شد.

در روز 9 آگوست سال 1943 ، سرهنگ كارل گوستاو سوبرزويگ Karl-Gustav Sauberzweig ، فرماندهي لشگر را از von Oberwurzer تحويل گرفت . سوبرزويگ به Waffen-SS منتقل شد و به درجه سرتيپ دومي نائل شد . او اهل پروس بود و در جنگ جهاني اول و در سن 18 سالگي به فرماندهي يك گردان مفتخر شده بود ، در مراحل اوليه عمليات بارباروسا ( حمله به خاك روسيه) و قبل از مجروحيت مقام فرماندهي يك هنگ را برعهده داشت .
 [External Link Removed for Guests]
سربازان لشگر Handschar در حال گذراندن دوره هاي آموزشي . سال    سپتامبر سال 1943
در شب 16 / 17 سپتامبر سال 1943 ، هنگاميكه لشگر در حال گذراندن دوره آموزش نظامي در منطقه Villefranche-de-Rouergue در خاك فرانسه بود ، گروهي از سربازان هوادار پارتيزان ها به رهبري افسران ارشد مسلمان و كروات در گردان داوطلبان لشگر ، شورش كردند . در جريان اين شورش ، بيشتر پرسنل آلماني دستگير و 5 نفر از افسران شامل فرمانده گردان سرهنگ دوم SS اسكار كيرچ بام Oskar Kirchbaum اعدام شدند . ظاهرا شورشيان انتظار داشتند تا تعدادي از سربازان تازه وارد هم به آنها پيوسته و با هم به قواي متفقين در غرب ملحق شوند .

اما با همكاري امام يگان ، حليم مالكوچ Halim Malkoč و پزشك واحد ، دكتر ويلفريد شوايگر Willfried Schweiger اين شورش فرو نشانده شد . امام حليم مالكوچ به سربازان تازه وارد گروهان يكم گفت كه آنها را گول زده اند . او توانست گروهان را وادارد كه سرگردگان شورشيان را بازداشت و افسران آلماني را آزاد نمايند. از طرف ديگر دكتر شوايگر هم چنين حقه اي را به گروهان دوم زد . دو نفر از سرگردگان شورشيان به نام ديژدارويچ Dizdarević و دژانيك Džanić در جريان درگيري ها كشته شدند . يكي ديگر از سركردگان به نام وكليچ Vukelić اسير و نفر ديگر بنام يلينك Jelinek متواري گرديد .


در مورد تلفات اين شورش اختلاف نظرهائي وجود دارد . عده اي 78 نفر ، عده اي 14 نفر و عده ديگري هم 150 نفر مي دانند. آلمان ها عدم دقت در گزينش سربازان كه گرايشاتي به مارشال تيتو داشته اند را عامل اصلي اين شورش مي دانند. از اينروي داوطلباني كه براي خدمت "نامناسب" و يا به لحاظ عقيدتي " غير قابل اطمينان" تشخيص داده شدند ، تسويه گرديدند. در مجموع 825 داوطلب بوسنيائي از خدمت برگردانده شده و براي كار به آلمان و سازمان مهندسي تت Todt فرستاده شدند. از اين تعداد 265 نفر از اعزام به آلمان سرباز زدند كه متعاقبا به اردوگاه كار اجباري Neuengamme فرستاده و تعداد زيادي از آنها در همانجا مردند .

هاينريش هيملر بعدها طي سخناني براي سربازان مسلمان بوسني كه در ارتش اطريش / مجارستان خدمت كرده بودند گفت : " اگرچه من احتمال مي دادم كه تعداد كمي افراد خيانتكار در لشگر نفوذ كرده باشند ، اما كمترين ترديدي نسبت به وفاداري سربازان بوسني نداشتم . اين نيروها 20 سال قبل به رهبر عاليقدر خود وفادار بودند ، چرا آنها نمي بايست امروز اينچنين باشند ؟ " . هيملر به امام حليم مالكوچ و دكتر ويلفريد شوايگر به دليل ناكام گذاشتن شورش نشان صليب آهنين درجه 2 اعطاء نمود . پنج سرباز ديگر نيز مفتخر به دريافت نشان گرديدند.

سيلزي
در نتيجه شورش ، لشگر براي تكميل دوره آموزش به ايالت سيلزي آلمان ( امروزه بخشي از خاك لهستان ) اعزام گرديد . در طول اين دوره ، افسران آلماني كه از پيشرفت كار خرسند بودند ، اصطلاح Mujo را براي ناميدن مسلمانان بوسني ابداع كردند. در اين زمان بود كه لشگر Handschar نام گرفت . اين نام از خنجر يا قمه هاي قوس دار كوچكي بود كه سربازان ترك در دوران امپراطوري عثماني به خود مي بستند. در 15 فوريه سال 1944 ، لشگر از دوره آموزشي فارغ شد و با قطار به منطقه بوسني بازگشت .   [External Link Removed for Guests]
سربازان لشگر Handschar در حين انجام عمليات در ماه مه سال  
  ضد پارتيزاني در ماه هاي مارس تا مه 1944

لشگر Handschar در اصل براي حراست از 6.000 كيلومتر مربع از مناطق شمال شرق بوسني تحت امر دفتر منطقه اي حزب نازي بود. هيملر اين وظيفه را براي حفظ سرزمين هاي حاصلخيز كشاورزي و مناطق مسكوني آلماني تبارها در شمال Syrmia ضروري مي دانست . همچنين لشگر در آنچه كه بزرگترين عمليات ضد پارتيزاني در جنگ جهاني دوم خوانده مي شد ، يعني عمليات Maibaum شركت نمود. لشگر سيزدهم SS در ساير عمليات ضد پارتيزاني هم مشاركت داشت .


عمليات Wegweiser
نخستين عمليات لشگر از روز نهم تا 12 مارس سال 1944 و با نام Wegweiser صورت گرفت . هدف از اجراي اين عمليات پاكسازي مناطقي از Syrmia بود كه تحت اشغال پارتيزان ها قرار داشت و از آن طريق خط آهن زاگرب – بلگراد را مورد تهديد قرار مي دادند. پارتيزان ها عمليات خود را از جنگل هاي اطراف منطقه Bosut و روستاهاي مجاور Sava انجام مي دادند. بمحض ورود لشگر Handschar به منطقه ، پارتيزان ها براي فرار از اسارت به سمت جنوب شرق عقب نشيني كردند . سرهنگ سوبرزويگ فرمانده لشگر ، تلفات پارتيزان ها را 573 كشته و 82 اسير اعلام نمود. در اين عمليات ، پاكسازي جنگل هاي Bosut با موفقيت صورت گرفت اما پارتيزان ها اندكي پس از پايان عمليات مجددا به جنگل بازگشتند.

عمليات Save
در 15 مارس سال 1944 عمليات Save با هدف پاكسازي منطقه Semberija از وجود پارتيزان ها آغاز گرديد. قبل از آغاز عمليات سوبرزويگ نامه سرگشاده اي به تمام افراد لشگر نوشت و از فرماندهان خواست تا آن را براي افراد تحت امر خود قرائت نمايند. او در اين نامه بر آزاد سازي بوسني و در نهايت آزاد سازي آلباني مسلمان نشين به عنوان هدف اصلي خود تاكيد كرده بود كه اين در واقع اين يك پيام مستقيم به نيروهاي نظامي بوسني و آلباني محسوب مي شد . در اجراي عمليات و در ساعات اوليه بامداد ، هنگ 27 از منطقه Sava عبور كرد . بقيه نيروها با حمايت آتش گسترده توپخانه از شهر برچكو نيز گذشتند. بلافاصله درگيري با پارتيزان ها آغاز شد و آنها خيلي زود به درون جنگل ها پناه بردند. هنگ 27 توانست به سادگي به پيشروي خود ادامه داده و در روز 16 مارس و با مقاومت اندك پارتيزان ها توانست Bijeljina را تصرف و سپس مواضع خود را مستحكم نمايد . در همان حال هنگ 28 و گردان شناسائي لشگر كه در حال پيشروي بودند همچنان زير بار نبردها قرار داشتند و سرانجام توانستند شهرهاي Pukis ، Čelić و Koraj را در پاي كوه هاي Majevica متصرف شوند . سوبرزويگ بعدها نوشت كه گردان دوم از هنگ 28 تحت امر فرمانده جديد خود هانس هانكه Hans Hanke مواضع دفاعي پارتيزان ها را در Čelić زير طوفاني از ضربات خود قرار دادند و نيروهاي پارتيزان پس از يك نبرد سخت و با تحمل تلفات سنگين و اتمام مهماتشان عقب نشيني كردند.

هنگاميكه منطقه امن شد ، مواضع دفاعي در طول جاده Čelić–Lopare تثبيت شد و نيروئي به استعداد يك گروهان براي انجام عمليات اكتشافي به محل اعزام شدند . در شب 17-18 مارس عناصري از لشگر 16 و 36 پارتيزان ها حملاتي را عليه مواضع گردان 28 در مناطق Koraj و زاگرب اجرا كردند كه اين عمليات ناموفق بود و پارتيزان ها بيش از 200 نفر از نيروهايشان را در اين حملات از دست دادند.


عمليات Osterei

پس از انجام عمليات Save ، لشگر Handschar براي مدت تقريبا سه هفته به حالت سكون درآمد و اقدام به پاكسازي و دفع حملات پارتيزانهاي محلي مي نمود. مسلمانان براي ورود به بوسني بي قرار بودند اما گردان شناسائي در جناح غربي لشگر به شدت با پارتيزان هاي تيپ سوم از لشگر سوم Vojvodina پارتيزان درگير شده بود. در روز 26 مارس گردان شناسائي توانست 124 نفر از پارتيزان ها را كشته و 14 نفر را نيز باسارت خود درآورد. در طول هفته بعد ، اين گردان توانست مواضع بيشتري از پارتيزان ها را تحت كنترل خود درآورد.

عمليات Osterei در روز 12 آوريل سال 1944 و با هدف پاكسازي كوه Majevica كه توسط عناصري از لشگر سوم پارتيزان به فرماندهي ژنرال ولاديمير پوپوويچ Vladimir Popović تصرف شده بود آغاز شد . هنگ 27 به سرعت توانست Janja را تصرف كند و پس از آن به سمت Donja Trnova به پيش راند تا بتواند معادن ذغال سنگ Ugljevik كه يك هدف اقتصادي بود و براي مشين جنگي آلمان بسيار حياتي بود را در اختيار بگيرد . با ادامه درگيري ها كه تا 13 آوريل به طول انجاميد ، طبق گزارش هنگ 27 تلفات پارتيزان ها بالغ بر 106 كشته و 45 اسير و 2 پناهنده به همراه مقادير زيادي سلاح و مهمات بود. همچنين هنگ 27 توانسته بود تا مقادير زيادي تجهيزات پزشكي را از ايستگاه هاي امداد در منطقه Donja Trnova توقيف كند .

از سوي ديگر هنگ 28 نيز به سمت جنوب و Mačkovac پيشروي كرده و در جريان نبردهاي سنگين در اطراف Priboj ، گردان يكم جمعي آن هنگ كه از افراد آلبانيائي تبار تشكيل شده بود ، تلفات سنگيني را متحمل گرديد . ارتش سوم پارتيزان و نيز لشگرهاي 16 و 36 موسوم به Vojvodina از طريق جاده Zvornik Tuzla–به عقب نشستند. گردان شناسائي لشگر Handschar كه همچنان به پيشروي خود ادامه مي داد توانست Srebrnik و Gradačac را تصرف كند و به تيپ يكم گارد ملي كرواسي ملحق شود. عمليات Osterei براي آلمان ها يك موفقيت بزرگ محسوب مي شد كه در آن توانستند با كمترين تلفات ، به تمام اهداف خود دست يابند .

در جريان مرحله نهائي عمليات ، گردان يكم از هنگ 28 از ميدان نبرد به عقب كشيده و به منطقه Pristina در كوزوو منتقل شد تا در لشگر 21 تازه تاسيس Waffen SS Skanderbeg( لشگر يكم آلبانيائي ) كه به فرمان هانريش هيملر تشكيل شده بود مشاركت جويد . مجددا براي هنگ 28 لشگر Handschar گردان جديد يكم با استفاده از نيروهاي ديگر لشگرها و نيز جذب نيروهاي جديد تاسيس گرديد .   [External Link Removed for Guests] 
در مرحله پاياني عمليات Osterei ، از كوماندوهائي كه مجهز به سلاح سبك بودند و گروه هاي شكار به استعداد گروهان يا گردان براي تجزيه و خسته كردن پارتيزان هائي كه هنوز در جناحين لشگر فعال بودند استفاده گرديد . اين گروه ها بين روزهاي 21 تا 23 آوريل بيش از 380 پارتيزان را كشته و بيش از 200 نفر را باسارت خود درآوردند. در اواسط ماه آوريل نيمي از منطقه امن از وجود پارتيزان ها پاكسازي شده بود.


عمليات Maibaum

هدف عمده از اجراي اين عمليات ، نابودي نيروهاي سپاه سوم پارتيزان بود. گروه رزمي F ( آلمان ) به نيروهاي كوهستاني SS فرمان داد تا مسيرهاي منتهي به Drina را مسدود كند تا مانع از عبور نيروهاي پارتيزان به درون صربستان شود. عمليات Maibaum يكي از بزرگترين عمليات ضد چريكي در طول جنگ جهاني دوم محسوب مي شود كه نيروهاي لشگر هفتم SS Prinz Eugen و نيروهاي حزب نازي NDH در آن مشاركت داشتند . لشگر سيزدهم Handschar نيز تحت امر نيروهاي ارتش چهارم SS قرار داشت و وظيفه اصلي آن تصرف شهر Tuzla و Zvornik و سپس پيشروي به سمت جنوب به موازات Drina و الحاق به ساير يگان هاي عمل كننده آلماني بود. در طرح اصلي عمليات قرار بود تا نيروهاي گردان 500 چترباز در منطقه Vlasenica فرود آيند ، اما اين طرح بدليل اوضاع نامناسب جوي لغو شد. امنيت جناح نيروهاي عمل كنند نيز توسط گردان شناسائي مستقر در منطقه Srebrnik تامين مي گرديد . در جريان اجراي عمليات طبق دستور فرمانده قواي آلمان سرلشگر آرتور فلپس Artur Phleps ، نيروها مي بايست در جنوب Spreča مستقر و در نتيجه از منطقه امن خارج مي شدند ، اما سرتيپ سوبرزويگ با اين امر مخالف بود . با بالا گرفتن اختلافات ، كار به پا در مياني هيملر كشيده شد .

در روز 23 آوريل ، هنگ 28 در جاده هاي كوهستاني به سمت شهر Tuzla پيشروي نمود. در روز بعد هنگ 28 پيشروي خود را به سمت شهر Stupari ادامه داد . در روز 25 آوريل ، هنگ 27 در محور جنوب به سمت شهر Zvornik پيشروي نمود . در همان موقع هنگ 28 گردان يكم خود را به سمت شرق و Vlasenica اعزام نمود و همزمان گردان دوم نيز به سمت جنوب و شهر Kladanj پيشروي نمود و توانست در روز 27 آوريل آنجا را متصرف شود. اگر چه به دليل عمق كم رودخانه Drinjača در كنار شهر Kladanj ، گردان دوم از هنگ 28 مي توانست با عبور از رودخانه به سمت Vlasenica در شرق پيشروي كند اما در عوض ترجيح داد تا به پيشروي خود در جهت جنوب و شرق به سمت Han Pijesak ادامه دهد و در آنجا به يگان هاي لشگر هفتم SS Prinz Eugen كه در حال پيشروي به سمت شمال بودند ملحق شود.

گردان يكم از هنگ 28 توانست شهر Vlasenica را در روز 28 آوريل تصرف كند اما تقريبا بلافاصله از سمت شرق هدف حمله دو لشگر پارتيزان قرار گرفت . لشگر سوم پارتيزان هم توانست تا مقر هنگ 28 در Šekovići ، واقع در 30 كيلومتري شمال غربي Vlasenica را به محاصره خود درآورد . گردان دوم از هنگ 28 و گردان شناسائي با سرعت به سوي Šekovići شتافتند و گردان دوم توانست پس از نجات گردان يكم ، شهر را محاصره نمايد . پس از 48 ساعت نبرد ، در حاليكه گردان دوم نيز خسارات سنگيني را متحمل شده بود ، شهر Šekovići بازپس گرفته شد.


در حاليكه نبرد Šekovići با شدت ادامه داشت ، هنگ 27 توانست انسداد معبر Drina به سمت جنوب گسترش داده ، ستون پارتيزان ها را به دام انداخته و در روز 30 آوريل به Nova Kasaba دست يابد . پس از انكه در روز يكم ماه مه وضعيت Šekovići بهبود يافت ، هنگ 27 مجددا براي حراست از جاده Tuzla–Zvornik بازگشت . هنگ 28 نيز به سمت Simin Han-Lopare اعزام شد و در همان حال لشگر هفتم SS Prinz Eugen به تعقيب پارتيزان هاي در حال فرار پرداخت .

عمليات Maibaum نه تنها حركت نيروهاي ارتش سوم پارتيزان ازDrina به سمت صربستان را متوقف ساخت ، بلكه آرايش نظامي آنها را نيز به ريخته و تقريبا 1.000 نفر از آنان را هم كشت . در روز ششم ماه مه ، به لشگر Handschar فرمان بازگشت به منطقه امن در شمال Spreča داده شد .

عمليات Maiglöckchen
در روز 17 / مه سال 1944 ، لشگر به همراه يگان چتنيك هاي شهر Majevica-Tuzla به فرماندهي رادي ووي كروويچ Radivoj Kerović عمليات موسوم به Maiglöckchen را با هدف انهدام تيپ هاي پارتيزان ها در منطقه Majevicas باجراء گذاشت . پارتيزان ها در ارتفاعات Stolice به محاصره درآمدند . تلاش لشگر 16 پارتيزان ها به نام Vojvodina براي نجات نيروهاي به محاصره درآمده توسط عناصري از گردان شناسائي و هنگ 28 لشگر Handschar با شكست مواجه شد . پس از اجراي آتش شديد توپخانه ، پارتيزان هاي بدام افتاده در روز 18 ماه مه و با استفاده از تاريكي توانستند با فرار به سمت جنوب از محاصره بگريزند. پارتيزان ها دراين عمليات تلفات سنگيني ديده بودند ، براي مثال تيپ 17 موسوم به Majevica جمعي لشگر 27 شرق بوسني ، تلفاتي بالغ بر 16 كشته و 60 مفقود داده بود.

همكاري با نيروهاي محلي
سرهنگ دوم دزيدريوس همپل Desiderius Hampel فرمانده لشگر Handschar در حال مشورت با يك فرمانده چتنيك در تابستان سال 1944

پس از اجراي موفق عمليات Maiglöckchen ، لشگر عمدتا در حالت دفاعي فرو رفته و از عمليات پارتيزان ها در منطقه امن نيز جلوگيري مي نمود. لشگر Handschar از زمان ورود به محدوده امن ، به طور مداوم و با كمك نيروهاي محلي ( و البته با قابليت اطمينان كم و بيش )، وظيفه مبارزه با پارتيزانها در منطقه امن را برعهده داشت . اين نيروها شامل 4 گروه از چتنيك ها با حدود 13.000 نفر عضو بود كه به بخشي از آنها Nešad Topčić's Zeleni kadar ( يا شبه نظاميان ملي گراي مسلمان ) گفته مي شد و تقريبا بيشتر آنها سرانجام به پارتيزان ها پيوستند . گروه هاي ديگر شامل شبه نظاميان Ustaše و گارد ملي كرواسي بود كه هيچكدامشان چندان موثر نبوده اند . اين گروه ها به همراه پارتيزان ها دائما تلاش مي كردند تا اعضاي كروات و بوسنيائي از خدمت بگريزند. بين ماه هاي مارس تا ژوئن سال 1944 ، اين تلاشها عمدتا بي ثمر بود و تنها منجر به ترك خدمت 200 نفر گرديد.


عمليات ضد پارتيزاني از ژوئن تا آگوست سال 1944
عمليات Vollmond
متعاقب عمليات Rösselsprung ، آلمان ها تلاش كردند تا در 25 مه سال 1944 ، مارشال تيتو را منطقه Drvar در غرب بوسني بكشند يا باسارت درآورند . در مقابل فرمانده پارتيزان ها اعلام قيام عمومي نمود . قواي ارتش سوم پارتيزان تهاجمي را به مرحله اجراء گذاشت كه سه ستون موازي از پارتيزان ها به استعداد سه لشگر از سمت شمال وارد منطقه امن شده و ضمن درگيري با قواي آلمان و متحدين محلي ، آنها را نابود سازند .

پس از آنكه گردان شناسائي آلمان ها توانست عبور پارتيزان ها از محورTuzla–Zvornik را در شامگاه ششم ژوئن سال 1944 رصد كند ، عمليات Vollmond ( ماه كامل) به سرعت سازماندهي شد . هدف سرتيپ سوبرزويگ Sauberzweig انجام يك ضد حمله از سمت شرق و شمال با هدف بود تا بتواند نيروهاي در حال پيشروي پارتيزان ها را قبل از رسيدن به منطقه Drina متوقف سازد. اما آلمان ها در طرح خود قواي پارتيزان را دست كم گرفته بودند . در حاليكه ستون غربي قواي پارتيزان معادل يك لشگر استعداد داشت ( لشگر شانزدهم Vojvodina ) ، اما آلمان ها توان آن را تنها معادل يك گردان تخمين زده بودند .

در اواخر روز 7 ژوئن ، پارتيزان هاي لشگر 16 Vojvodina، مواضع گردان هفتم توپخانه كه داراي 80 نفر پرسنل با 4 قبضه توپ 150 ميليمتري و يك توپ آمريكائي بود را مورد حمله قرار دادند. پس از 4 ساعت نبرد و در حاليكه نيمي از افراد توپخانه كشته شده بودند ، ساير افراد باقيمانده با تمام شدن مهمات سلاح هاي انفرادي شان متفرق شده به درون جنگل گريختند . با ضد حمله گردان 28 كه در روز 9 ژوئن باجراء گذاشته شد و تا روز دهم به طول انجاميد ، لشگر Vojvodina پارتيزان به عقب رانده شد و قواي گردان 28 به تعقيب ستون غربي و ستون مركزي در جنوب منطقه پرداختند. توپها و خودروهاي گردان هفتم توپخانه لشگر Handschar قبل از عقب نشيني توسط پارتيزان ها نابود شده بود و طبق برخي گزارشات اجساد سربازان آلماني در منطقهLopare توسط پارتيزان ها مثله شده بود. ستون شرقي پارتيزان ها توسط هنگ 27 متوقف شده و آخرين پارتيزان سپاه سوم نيز با عبور از Spreča در روز 12 ژوئن به عقب كشيده شد .
عمليات Vollmond براي لشگر Handschar به بهاي 205 نفر كشته ، 528 نفر مجروح و 89 نفر مفقود تمام شد . در اين ميان هنگ 28نيز تلفات سنگيني را متحمل شد . در مقابل آلمان ها بيش از 1500 پارتيزان را كشتندو مقادير زيادي سلاح و مهمات را به غنيمت خود درآوردند . در نتيجه اين عمليات ، دزيدوريوس همپل Desiderius Hampel فرمانده هنگ 27 با همان درجه ، به مقام فرماندهي لشگر Handschar ارتقاء يافت و سوبرزويگ Sauberzweig نيز مامور شد تا لشگر نهم كوهستاني Waffen SS ( لشگر يكم كروات ) را تشكيل دهد . فرمانده هنگ 28 ، هلموت رايتل Helmuth Raithel هم مامور به تشكيل لشگر 23 كوهستاني موسوم به Waffen SS Kama ( لشگر دوم كروات ) گرديد. ستاد فرماندهي اين دو نيروي جديد در جنوب مجارستان قرار داشت . جهت تشكيل هسته مركزي لشگر 23 SS سه نفر نيروي داوطلب از هر گروهان لشگر Handschar به همراه ساير نفرات انتقال يافتند. فرماندهان جديد هم براي دو هنگ پياده نظام كوهستاني تعيين شدند كه در ميان آنها نام هانس هانكه Hans Hanke به چشم مي خورد .

اندكي پس از انتصاب همپل به فرماندهي لشگر ، او باخبر شد كه چتنيك هاي بومي در حال جستجو در منطقه عملياتي Vollmond براي يافتن تجهيزات برجاي مانده هستند. او با كروويچ Kerović رهبر چتنيك ها ملاقات كرد و توافق نمود تا در مقابل دريافت تجهيزات يافت شده توسط چتنيك ها ، به آنها مهمات سلاح هاي سبك و نارنجك دستي بدهد. روزهاي باقيمانده ژوئن سال 1944 تا نخستين هفته ماه جولاي ، لشگر Handschar درگير نبردهائي براي جلوگيري از تهاجم پارتيزانها به درون منطقه امن و ارسال نيروي كمكي براي حمايت از دفتر حزب نازي و نيز چتنيك هائي كه تحت حملات پارتيزان ها بودند گذشت .

عمليات Fliegenfänger
اين عمليات در 14 جولاي سال 1944 و با هدف انهدام راه گريز پارتيزان ها در منطقه Osmaci در حدود 26 كيلومتري جنوب شرقي شهر توزلا و نابودي نيروهاي پارتيزان در منطقه صورت گرفت . باند فرودگاه در شمال منطقه امن توسط هواپيماهاي متفقين براي رساندن تجهيزات و تخليه مجروحين پارتيزان ها به ايتاليا مورد استفاده قرار مي گرفت . خود فرودگاه نيز توسط عناصري از تيپ 19 موسوم به Birač جمعي لشگر 27 شرق بوسني محافظت مي شد. دو گردان از هنگ 27 به همراه يك گردان از چتنيك ها توانستند دو شهر Osmaci و Memići و را تصرف و با وجود مقاومت شديد پارتيزان ها ، پايگاه هوائي را نابود كنند. در جريان اين نبرد 42 نفر از پارتيزان ها كشته شدند در حاليكه لشگر مهاجم تنها 4 كشته و 7 مجروح داشت . نيروهاي پارتيزان مجبور به عقب نشيني سمت جنوب شدند . همكاري بين گردان چتنيك با لشگر نهم SS موثر ارزيابي شد.

عمليات Heiderose
در حاليكه لشگر در حال اجراي عمليات Fliegenfänger بود ، ارتش دوم زرهي در حال كار بر روي طرحي براي بستن راه پيشروي انبوه نيروهاي كمكي پارتيزان از مركز بوسني به به سمت صربستان غربي بود . از آنجائيكه نيروهاي كوهستانيSS مجري اين عمليات بودند ، اجراي عمليات Rose لغو گرديد .

در خلال اين مدت ، از آنجائيكه بخش عمده اي از نيروهاي لشگر Handschar در بخش جنوبي منطقه امن بكار گرفته شده بودند ، Hampel عملياتي با قابليت اجرا در سطح لشگر طراحي نمود و آن را Heiderose ( رز وحشي ) نام نهاد . در اين عمليات مواضع نيروهاي پارتيزان در شمال غرب Šekovići هدف قرار مي گرفت . هنگ 27 كه با گرداني از نيروهاي چتنيك حمايت مي شد ( همان گرداني كه در عمليات Fliegenfänger با آن همكاري داشت ) ، مي بايست قسمت شرقي را به سمت Šekovići مورد هجوم قرار مي داد و همزمان هنگ 28 نيز جنوب منطقه را تحت فشار مي گذاشت . يك گردان منفرد از لشگر هفتم SS Prinz Eugen نيز در نقش يك نيروي مستقل ، راه فرار پارتيزان ها به سمت شمال را مي بست . سرتيپ همپل Hampel فرمانده لشگر Handschar كه ظاهرا از سرهنگ دوم هرمن پيتر Hermann Peter ، فرمانده هنگ 27 ناراضي بود ، رئيس ستاد لشگر خود سرگرد اريخ براون Erich Braun را جايگزين او به فرماندهي هنگ 27 منصوب نمود .

در روز 17 جولاي سال 1944 عمليات Heiderose آغاز شد . هنگ 28 بلافاصله با مقاومت شديد پارتيزان ها مواجه شد در حاليكه هنگ 27 توانست قبل از تاريك و روشني هوا ارتفاعات Udrč را بدون مقاومت چنداني تصرف كند. در اوايل روز 28 جولاي ، چتنيك ها Šekovići را مورد حمله قرار دادند و توانستند ارتفاعات مهم جنوب Šekovići را در 19 جولاي تصرف نمايند. هنگ 28 هم توانست تا پارتيزانهاي لشگر Vojvodina را به عقب براند. گردان منفرد لشگر Prinz Eugen با مقاومت جدي در اطراف Vlasenica مواجه شد اما توانست آنها را نيز به عقب براند. در روز 19 جولاي هنگ 28 توانست با پيشروي به سمت شمال ، قواي سپاه 12 پارتيزان در منطقه Živinice را مورد حمله قرار دهد . گردان شناسائي لشگر هفتم SS توانست به داخل منطقه Vareš نفوذ كرده و از عقب نشيني نيروهاي پارتيزان از طريق Kladanj جلوگيري كند. در اين هنگام پارتيزان ها از لشگر 16 پارتيزاني موسوم به Vojvodina درخواست كمك كردند تا از فشار وارده بر لشگر 36 پارتيزان در حين اجراي عمليات Heiderose كاسته شود . در روز 20 جولاي هر دو لشگر پارتيزان به هنگ 27 لشگر Handschar حمله كردند كه در روز بعد با پاتك متقابل هنگ مذكور مواجه شدند كه تلفات سنگيني براي دو لشگر مهاجم درپي داشت . در روز 23 جولاي ، پارتيزان ها عقب نشيني خود را به سمت جنوب منطقه آغاز كردند. متعاقبا لشگر Handschar عملياتي را براي جستجوي پايگاه هاي مخفي پارتيزان ها كه قبلا توسط عوامل اطلاعاتي آلمان شناسائي شده بودند را آغاز نمود. پس از يكروز جستجو ، آلمان ها با كمك واضح چتنيك ها توانستند بيش از 10 پايگاه مخفي پارتيزان ها را كشف كنند ، هر چند كه چتنيك در روزهاي گذشته تمايل كمي براي شركت در درگيري ها با پارتيزان ها از خود نشان داده بودند.

عمليات Heiderose موفقيت قابل توجهي براي لشگر Handschar به حساب مي آمد . در اين عمليات لشگر آلماني توانسته بود تا تلفات سنگيني را بر پارتيزان ها وارد آورد . تلفات پارتيزان ها بيش از 900 كشته بود و مقادير زيادي از تجهيزاتشان به غنيمت آلمان ها درآمد : يك توپ ضد تانك ، 22 قبضه تيربار ، بيش از 800 تفنگ و تقريبا 500.000 گلوله سلاح سبك . در مقابل تلفات لشگر Handschar بالغ بر 24 نفر كشته و بيش از 150 نفر مجروح بود. اريخ براون Erich Braun فرمانده هنگ 27 نيز نامزد دريافت نشان صليب شواليه گرديد اما مورد تائيد قرار نگرفت . ظاهراعلت آن هم ناشي از اختلاف بين ستاد لشگر Handschar و آرتور فلپس بوده است .

عمليات Hackfleisch
در نخستين هفته آگوست سال 1944 ، ارتش دوم زرهي آلمان سرانجام آماده اعزام به نبرد براي عقيم گذاردن پيشروي پارتيزان ها از بوسني به صربستان شد . اين عمليات در اصل Rose نام داشت . سپس به Rübezahl تغيير نام يافت و در آن لشگرهاي هفتم و سيزدهمSS براي انجام عمليات از بوسني فراخوانده شدند و مجددا مليات تغيير نام يافت كه نام نهائي آن پس از تجديد نظر Hackfleisch برگزيده شد . هدف از اجراي عمليات بيرون راندن پارتيزان هائي بود كه مناطقي بين شهرهاي Kladanj و Vlasenica و Sokolac و Olovo در جنوب منطقه امن را اشغال كرده بودند . در اين طرح ستون هاي آلماني مي بايست پارتيزان ها را به سمت شرق و به درون گازانبر ديگر يگانهاي آلماني هدايت مي كردند و به اين وسيله آنها را نابود مي ساختند. وظايف يگان هاي عملياتي آلمان بدين شرح بود :

• گردان شناسائي لشگر هفتم SS مي بايست به سمت غرب پيشروي نموده و پارتيزان ها را در حومه شهر Olovo مورد هجوم قرار داده و آنها را به سمت شرق مي راند.
• يگان يكم جمعي لشگر سيزدهم SS مي بايست مناطق جنوب و جنوب شرق ازRibnica به سمت Olovo را مورد حمله قرارمي داد
• يگان 28 جمعي لشگر سيزدهم SS مي بايست از مناطق جنوب و جنوب شرق از Kladanj به سمت روستاي Petrović را مورد هجوم قرار مي داد
• هنگ 27 جمعي لشگر سيزدهم SS مي بايست از Šekovići به سمت جنوب مي راند
• بخش هائي از هنگ 14 لشگر هفتم SS مي بايست به سمت منطقه شمال غرب بين Olovo و Sokolac را موردحمله قرار مي داد
• و بخش هائي از هنگ 13 جمعي لشگر سيزدهم SS مي بايست از منطقه Sokolac به سمت شمال هجوم مي بردند.

هنگ 27 در جريان نبردهاي شديد با لشگر 27 و 38 پارتيزان هاي بوسني ، قفل شد . ناتواني اين هنگ در حركت به سمت شمال سبب شد كه نقشه به دام انداختن قواي پارتيزان عملي نشود و پارتيزان ها با نجات از مهلكه به سمت شرق بگريزند. ساير قواي پارتيزان به سمت Goražde عقب نشيني كردند . از نظر آلمان ها عمليات Hackfleisch با كشتن 227 پارتيزان و اسارت بيش از 50 نفر از آنان تا حدودي موفقيت آميز بود . اين عمليات توانست پيشروي پارتيزان ها به درون صربستان را به تاخير بياندازد اما نتوانست در نهايت مانع آن شود. در طول روزهاي پاياني ماه آگوست سال 1944 ، ساير يگانهاي لشگر سيزدهم SS به شدت با پارتيزانها درگير نبرد بودند تا مانع از نفوذ پارتيزان ها به درون منطقه امن شوند. اما پارتيزان هاي لشگر يازدهم Krajina و لشگر 38 بوسني توانستند به سرعت به بخش جنوبي منطقه امن نفوذ كنند و از جبهه ديگر هم پارتيزان هاي لشگر 27 شرق بوسني از شمال غرب شرق سربرنيتسا Srebrenica وارد شده و به سمت Bratunac پيشروي كردند . پس از يك سري نقل و انتقالات سريع و حملاتي در سطح گردان و هنگ ، لشگر سيزدهم SS توانست لشگر يازدهم Krajina را متفرق كرده و لشگر 27 شرق بوسني را درهم كوبد .

لشگر سيزدهم SS تمام طول تابستان را در حال نبرد گذارنده بود . طبق اظهارات Hampel فرمانده لشگر ، حتي قبل از آغاز عمليات Hackfleisch لشگر Handschar كاملا فرسوده شده بود. تاثير كلي اين فرسودگي بدتر شدن اوضاع بود كه باعث شد تا آلمان ها در تمام جبهات وارد نبرد شوند و با متفرق شدن ، احتمالا جذب گروه هاي پارتيزاني يا Ustaše شوند و همين عامل سبب فروپاشي لشگر در اوايل سپتامبر سال 1944 گرديد .

آخرين نبردهاي ضد پارتيزاني
لشگر Handschar در اوايل سپتامبر سال 1944، به شمال منطقه امن بازگشت و گردان هاي پياده نظام خود را در روستاهاي Kurukaja ، Vukovije ، Osmaci و Srebrnik مستقر نمود . تقريبا بلافاصله ، پارتيزان ها عمليات هجومي خود را آغاز كردند و روستاي Srebrnik را مورد حمله قرار دادند . برغم فشار شديد وارد شده طي دو روز نبرد با لشگر 11 پارتيزان ها ، گردان هاي پياده نظام لشگر سيزدهم SS توانستند مواضع خود را حفظ كنند . در پايان هفته نخست ماه سپتامبر ، كاروان هاي تداركاتي لشگر Handschar توسط چتنيك ها كه به كمبود تجهيزات و نفرات آلمان ها پي برده بوند ، مورد حمله قرار گرفت . در همان هفته متفقين عمليات Ratweek را در منطقه سراسري بالكان باجراء گذاشتند و طي آن ، بمب افكن هاي متفقين پايگاه ها و نقاط تجمع قواي متحدين و نيز تاسيسات زيربنائي را درهم كوبيدند تا مانع از عقب نشيني آلمان ها از يونان شوند. تاثير موضعي اين عمليات ، بغرنج شدن تداركات لشگر با توجه به انهدام خط آهن Sarajevo-Brod و نيز فرار دسته جمعي نيروهاي مامور محافظت از خطوط تداركاتي بود.

پس از گذشت هفته نخست ماه سپتامبر ، بخش عمده اي از قواي رزمي لشگر به مرزهاي غربي منطقه امن اعزام شد تا با تاخت و تاز پارتيزان ها مقابله نمايند. لشگر آلماني موفق شد تا پارتيزان ها را از منطقه Slatna و Međeđa و بيرون نمايد . پس از تقويت با نيروهاي تازه نفس ، هنگ هاي درگير لشگر Handschar به سمت Brčko عقب كشيده شده تا در آنجا استراحت و بازسازي شوند. در نتيجه اين عقب نشيني ، شهرهاي Zvornik و Tuzla در اواسط ماه سپتامبر سقوط كردند.

آگوست سال 1944 تا مه 1945
در 17 آگوست سال 1944 ، مارشال تيتو فرمان عفو عمومي را براي سربازان در حال خدمت در لشگرهاي آلماني اعلام نمود. متعاقبا در جريان سه هفته نخست ماه سپتامبر و در حاليكه نبردها با شدت ادامه داشت ، 2.000 سرباز بوسنيائي از خدمت گريختند كه برخي حتي سلاح هاي خود را به همراه داشتند. آنها يا به خانه بازگشتند ، يا به شبه نظاميان Zeleni kadar و يا Ustaše پيوستند . عده اي هم به پارتيزان ها منجمله حدود 700 نفر از آنان به ارتش سوم پارتيزان ها ملحق شدند. بدليل آمار بالاي ترك خدمت ، سوبرزويگ پيشنهاد كرد تا سربازان بوسنيائي لشگر 13 و لشگر 23 اس اس خلع سلاح شوند . اما هيملر تصميم گرفت تا 2000 نفر از سربازان لشگر 23 را به مجارستان اعزام كند و باقيمانده نيروهاي دو لشگر را سازماندهي نمايد.

در اوايل صبح سوم اكتبر سال 1944پارتيزان هاي لشگر 28 Slavonia به مقر گردان شناسائي در منطقه Janja در شرق منطقه امن حمله بردند . در حاليكه نيروهاي شناسائي در حال عبور از حلقه محاصره به سمت شمال بودند ، باقيمانده نيروهاي گردان به سمت جنوب حركت كرده و توانستند با تلفات سنگين جلوي پيشروي پارتيزان ها را سد كنند. نيروهاي كمكي به صورت فوري از شرق به سمت Janja اعزام شدند ودر ساعت 10 شب به پادگان رسيدند و متعاقبا توپخانه كمكي گردان سوم توپخانه لشگر Handschar نيز در همان شب به پادگان رسيد . بامداد روز بعد ، چهار تيپ كمكي پارتيزان كه آنها نيز تازه به منطقه وارد شده بودند ، پادگان را مورد حمله قرار دادند. در تمام طول مدت روز نبرد ادامه داشت تا اينكه پارتيزان ها به سمت جنوب عقب نشيني كردند. با فرار پارتيزان ها ، تكاوران آلماني هم وارد معركه شدند اما نتوانستند تلفات موثري به پارتيزان ها وارد آورند و آنها موفق شدند تا با عبور از منطقه Drina به قلمرو فرمانداري نظامي صربستان وارد شوند. در پايان اين نبردها فرماندهي گروه رزمي F ( قواي آلمان ) ، ارزش عملياتي لشگر Handschar را در نبرد اخير ، ناچيز ارزيابي نمود.

چند روز بعد ، گروهان نهم جمعي هنگ 28 تحت فرماندهي مصمم ستوان Hans König ، آنچه را كه هنوز مي شد از بوسنيائي ها انتظار داشت از خود به نمايش گذاشت و با اجراي يك كمين موفق ، پارتيزان هاي تيپ 17 Majevica را مورد حمله قرار داد و حداقل 67 نفر را كشت . بدليل ابراز رشادت در فرماندهي ، هانس كونيگ Hans König مفتخر به دريافت نشان طلائي صليب آلمان گرديد.

انشقاق در لشگر
در حاليكه گروهان نهم جمعي هنگ 28 در حال نبرد در منطقه Vukosavci بود ، تعدادي از يگان ها كه عمدتا شامل توپخانه بودند ، به صورت موقت از لشگر جدا شد تا به همراه يگان هاي ديگري از ارتش دوم زرهي به نبرد با قواي روس در منطقه فرمانداري نظامي صربستان بپردازد . لشگر Handschar تا ژانويه سال 1945 ديگر متحد نشد .

پس از درخواست گروه رزمي F از هاينريش هيملر تصميم گرفته شد كه نيروهاي لشگر نهم كوهستاني SS جابجا شده و نيروهاي لشگر Handschar تامين امنيت جاده ها و خطو آهن در نزديكي زاگرب را بر عهده گيرند. با اين كار نيروهاي سپاه 59 LXIX تقويت شده و مي توانستند يك خط دفاعي در منطقه Drina در مقابل ارتش سرخ كه در حال پيشروي بود ايجاد كنند. اما هنگ 28 ، گردان سوم توپخانه و گردان 27 پياده موظف شدند تا در سرپل Brčko باقي بمانند تا بتوانند پل رودخانه Sava را بازنگهدارند . در واقع ، تعداد زياد سربازان فراري لشگر Handschar عامل اصلي انتقال لشگر از شمال شرق بوسني به شمال كرواسي گرديد . اما اين اقدام اوضاع را خرابتر كرد : سربازان بوسنيائي اصلا تمايلي به ترك بوسني نداشتند به همين دليل در 16 اكتبر سال 1944 يعني روزي كه حركت لشگر آغاز شد ، آمار فرار سربازان بشدت افزايش پيدا نمود. تعدادي از سربازان با سلاح خود گريختند و عده اي هم به پارتيزان ها پيوستند .

عمليات Herbstlaub
در روز 20 اكتبر سال 1944 ، قواي ارتش سرخ با همكاري پارتيزان ها شهر بلگراد را آزاد كردند و در روز بعد امام عبدا... موهاسيلوويچ Abdullah Muhasilović شورش نمود و با حدود 100 نفر از سربازان به بوسني بازگشت. سرانجام هيملر با خلع سلاح بوسني هائي كه قابل اعتماد نبودند ، طي عمليات موسوم به Herbstlaub در روز 25 اكتبر موافقت نمود. طي اين عمليات بين 900 تا 1000 سرباز بوسنيائي در شهر برچكو Brčko و بيش از 2300 سرباز در زاگرب به گردان هاي پشتيباني و ساير يگان هاي غير رزمي منتقل شدند ، هر چند خلع سلاح كامل نيروها در منطقه زاگرب تا اواسط ماه نوامبر به طول انجاميد . با آغاز ماه نوامبر حدود 50% نفرات لشگر Handschar آلماني بودند در حاليكه در ژانويه سال 1944 حدود 95% نفرات آن غير آلماني بودند . طرح بازسازي لشگر معوق ماند و سوبرزويگ از فرماندهي لشگر بركنار شد . متعاقبا ستاد لشگر نهم كوهستاني هم منحل و نيروهاي آن تا پايان جنگ تحت امر گروه رزمي LXVIII قرار گرفت .

نبرد با روسها
با توجه به تصرف بلگراد و پيشروي روسها به سمت شمال و نفوذ آنها به درون به منطقه Baranja ( كه منطقه اي اصالتا متعلق به يوگسلاوي بود اما توسط مجارستان اشغال شده بود ) ، حفظ خط دفاعي Danube براي آلمان ها بسيار حياتي شده بود. در اوايل ماه نوامبر روسها از منطقه Apatin ( صربستان امروزي ) توانستند سرپلي بر فراز رود دانوب را براي خوشان تثبيت كنند. از روز 9 نوامبر به بعد ، لشگر Handschar در مناطق مختلفي از جبهه شرق درگير نبردها شده بود كه نقطه آغاز آن اعزام گردان شناسائي لشگر به منطقه Dárda واقع در غرب سرپل Apatin در روز 10 نوامبر بود. اين گردان با اعزام سه گردان ديگر ( گردان 27 و 28 و گردان 13 توپخانه ) و با تعدادي نيروي داوطلب مورد حمايت قرار گرفت . اين يگان ها تحت امر هانس هانكه Hans Hanke قرار گرفتند كه به همين دليل به آنها گروه رزمي Hanke نام داده شد . اين گروه رزمي از منطقه سرپل برچكو Brčko آمدند و در روز 14 نوامبر به يك موضع دفاعي در Pélmonostor در جنوب غربي سرپل دوم روسها در Batina ( يا كرواسي امروزي ) كه راه روسها را بلوكه كرده بود پيوستند . در نتيجه آخرين نيروهاي مسلمان SS بوسني را ترك كردند و در عرض يكهفته به گردان شناسائي پيوستند كه اين گردان توانست با نبردهاي موفقي در منطقه Apatin خود را روسفيد كند . با فرا رسيدن 20 نوامبر ، ارتش سرخ توانسته بود تا با عبور از رود دانوب منطقه Batina را تحت فشار قرار دهد . در روز بعد ، گروه رزمي Hanke به همراه 200 سرباز از مواضع خود به عقب رانده شد . در روز 25 نوامبر باقي نيروهاي لشگر به سمت زاگرب حركت كردند. بقاياي گروه رزمي Hanke نيز تحت امر لشگر 44 پياده نظام ( ورماخت) قرار گرفت كه آن لشگر در روز 29 نوامبر از جنوب مجارستان به اين منطقه عقب نشيني كرده بود.

در روز دوم دسامبر لشگر Handschar مجددا گردهم آمد به جز يگان داوطلبان كه با انهدام پل ها و خطوط آهن در منطقه بوسني به دام افتاده بود . در نتيجه فرار انبوه سربازان و تلفات سنگين وارد آمده به گروه رزمي Hanke ، لشگر تنها بخشي از ماهيت بوسنيائي خود را حفظ كرده بود. با وجود بازگشت سربازان بوسنيائي خلع سلاح شده از گروه هاي كار و الحاق پياده نظام مجارستان و يگان هاي توپخانه كه از آلمان رسيده بودند ، لشگر Handschar از ساير يگان هاي جمعي ارتش دوم زرهي اندكي متفاوت مي نمود.
پس از استراحتي كوتاه ، لشگر Handschar به خط دفاعي مارگارت Margarethe كه شامل تعدادي استحكامات ثابت در جنوب درياچه بالاتون Balaton بود پيوست و توانست مانع پيشروي ارتش سرخ شود. پس از آنكه چندين پاتك روسها دفع شد ، بين ماه هاي دسامبر 1944 تا ژانويه 1945 ، تعدادي خندق در منطقه احداث گرديد . در اوايل مارس 1945 تعدادي از يگان ها در عمليات رستاخيز در بهاران مشاركت كردند كه در واقع آخرين عمليات آفندي بزرگ آلمان تلقي مي گردد . در فوريه 1945 ، لشگر مجددا به گردان داوطلب خودش كه از بوسني عقب نشسته بود ، ملحق شد. در روز 16 مارس روسها حمله وين را اجراء كردند و منطقه Barcs را دور زدند. همان شب لشگر Handschar جناح هاي ارتش سرخ در منطقه Heresznye را مورد حمله قرار داد كه اين ، آخرين عمليات هجومي آلمان در جنگ محسوب مي شود.

عقب نشيني به قلمرو رايش
در روز 29 مارس ، ارتش 57 روسيه به همراه ارتش يكم بلغارستان مواضع سپاه يكم زرهي آلمان را مورد هجوم قرار دادند و بسرعت توانستند در منطقه Nagybajom در خط دفاعي آلمان ها نفوذ كنند. لشگر Handschar كه مواضعي را در جنوب منطقه نفوذ روسها در اختيار داشت اقدام به عقب نشيني به منطقه Mura نمود و توانست با زحمت و در زير حملات مداوم هوائي و زميني و با تحمل تلفات سنگين از آنجا عبور كند . در روز 6 آوريل و در حاليكه لشگر Handschar از ايجاد خطوط دفاعي هم ناتوان شده بود ، از مرزهاي آلمان عبور كرد و سرانجام در منطقه Pettau سنگر گرفت كه اصطلاحا به آن " خط دفاعي رايش " مي گويند و تا روز 5 ماه مه در همانجا باقيماند . آخرين نبرد لشگر در روز 19 آوريل و در منطقه Kiesmanndorff صورت گرفته بود.

در روز 5 ماه مه ، باقيمانده قواي لشگر ، چه آلماني و چه بوسنيائي به سمت اطريش عقب نشستند . در روز 8 ماه مه فرمان عقب نشيني به منطقه Wolfsberg صادر شد . امام هنگ 28 به هانس هانكه Hans Hanke مراجعه كرد و درخواست كرد تا او و افرادش مرخص و به آنها اجازه بازگشت به خانه هايشان داده شود. اندكي بعد به سربازان بوسنيائي لشگر ابلاغ شد كه در صورت تمايل مي توانند باقي بمانند. دو گزارش در مورد كشتار انتقام جويانه افراد لشگر سيزدهم SS توسط پارتيزان ها موجود است كه در يكي از اين گزارشات ، اعدام 1.400 سرباز ذكر شده است .

عقب نشيني لشگر تا روز 11 ماه مه ادامه يافت . در روز 12 ماه مه ، همپل Hampel فرمانده لشگر ، مذاكرات تسليم را با ارتش انگليس آغاز نمود . در روز 15 ماه مه بيشتر افراد لشگر به منطقه Rimini در ايتاليا اعزام شدند و در كنار ساير اسراي آلماني لشگر هفتم SS Prinz Eugen و لشگر شانزدهم پياده Reichsführer-SS ، در اردوگاه محبوس شدند . بقيه نيروهاي پراكنده و متفرق لشگر Handschar تا روز 18 ماه مه تسليم نشدند و تعدادي هم سعي كردند تا خالكوبي SS را از روي بازوهايشان پاك كنند. همپل Hampel هم موفق شد تا از اردوگاه اسراي جنگي در Fallingbostel بگريزد.

پايان كار
اگر چه لشگر Handschar در عمليات هاي مختلف بر ضد پارتيزان ها در شرق بوسني خود را موفق نشان داد ، اما در اين راه و نه تنها در عمليات هاي رزمي بلكه بر عليه غيرنظاميان صرب در منطقه امن آنچنان قساوت و بيرحمي را به خرج داد كه برايش بدنامي به ارمغان آورد .
در مجموع 38 نفر از اعضاي لشگر براي محاكمه به يوگسلاوي فرستاده شدند. از اين تعداد ، عده اي مانند سرلشگر سوبرزويگ در روز 20 اكتبر 1946 و ستوان يكم هانس كونيگ اقدام به خودكشي نمودند . بين 22 تا 30 آگوست سال 1947 ، محاكمات در دادگاه نظامي شهر سارايه وو اجرا شد . اگر چه در دادخواست ، اتهام كشتار حدود 5.000 نفر از غيرنظاميان مطرح شده بود اما فقط 7 نفر از متهمين داراي اتهامات مشخصي بودند. از اين متهمين توسط 3 وكيل يوگسلاو دفاع مي شد : دو وكيل غيرنظامي و يك افسر. تمام 38 نفر متهمين هم گناهكار شناخته شده و 10 نفر از آنها باعدام و 28 نفر ديگر به زندان از 5 سال تا حبس ابد محكوم گرديدند. در ميان محكومين به اعدام ، ستوان يكم SS ، امام حليم مالكوويچ Halim Malkoč هم وجود داشت كه حكم اعدام او در روز 7 مارس سال 1947 در شهر بيهاچ Bihać به اجراء درآمد . تقريبا تمام زندانيان هم پس از مدتي و حداكثر تا سال 1952 آزاد شدند به جز يكنفر كه در زندان فوت كرده بود. فرمانده لشگر ، سرتيپ دزيدوريوس همپل Desiderius Hampel كه از اردوگاه اسراء گريخته بود ، هرگز با دادگاه مواجه نشد و تا روز 11 ژانويه سال 1981 در شهر Graz در اطريش به حيات خود ادامه داد.
 [External Link Removed for Guests]
سرتيپ دزيدريوس همپل Desiderius Hampel آخرين فرمانده لشگر  
فرماندهان
افسران ذيل فرماندهي لشگر را بر عهده داشتند . دو نفر نخست در مراحل اوليه ، لشگر را برپا كرده و آن را آموزش دادند و سوبرزويگ و همپل فرماندهي عملياتي لشگر را بر ضد پارتيزان ها و در اواخر ، در نبرد با ارتش سرخ و بلغارها بر عهده داشتند :
سرلشگر آرتور فلپس Artur Phleps - در مقام تاسيس لشگر از 13 فوريه 1943
سرهنگ احتياط هربرت فون آب ورزو Herbert Von Obwurzer – از نمه مارس تا يكم آگوست سال 1943
سرتيپ كارل گوستاو سوبرزويگ Karl-Gustav Sauberzweig – يكم اگوست 1943 تا يكم ژوئن 1944
سرتيپ دزيدريوس همپل Desiderius Hampel – از يكم ژوئن سال 1944 تا 12 مه سال 1945


نشان هاي افتخار
چندين نفر از افراد اين لشگر مفتخر به دريافت نشان هاي عالي ارتش آلمان گرديدند كه در ميان آنها 5 نفر نشان صليب شواليه ، پنج نفر نشان صليب طلائي آلمان و يك نفر نيزهمان نشان اما نقره اي آن را بدست آورد. اعطاي تمام پنج مورد نشان صليب آهنين در آرشيو ملي آلمان تائيد نشده است . به گفته كارشناسان ، سه نفر از دريافت كنندگان ، احتمالا نشان را از ژنرال Maximilian de Angelis دريافت كرده اند.

 [External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]
شيخ امين الحسيني در حال بازديد از امكانات آموزشي لشگر

[External Link Removed for Guests]
تعدادي از سربازان لشگر در حين گذراندن دوره آموزشي در سال  

 [External Link Removed for Guests]
يك سرباز لشگر handshar در حال صحبت با يك شبه نظامي احتمالا چتنيك

[External Link Removed for Guests]
اقامه نماز جماعت توسط سربازان لشگر handshar در پادگان آموزشي در سال 1943

[External Link Removed for Guests]
شيخ امين الحسيني در ميان فرماندهان لشگر handshar

[External Link Removed for Guests]
سرتيپ دزيدريوس همپل Desiderius Hampel فرمانده لشگر ، در حال مذاكره با يكي از فرماندهان محلي چتنيك . تابستان سال 1944

[External Link Removed for Guests]
افراد توپخانه لشگر

[External Link Removed for Guests]
نشان يقه افراد لشگر

[External Link Removed for Guests]
نشان يقه يك افسر لشگر handshar با درجه ستوان دوم

[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]
كلاه فينه كه افراد مسلمان لشگر handshar بر سر مي گذاشتند  [/quote]
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
ارسال پست

بازگشت به “تاريخ جهان”