توضیح در باره ی این متن
آلمان نازی در ماه دسامبر سال 1941 به ایالات متحده اعلان جنگ داد و با این کشور به طور رسمی وارد جنگ شد. این متن, ترجمه ی سخنرانی هیتلر در رایشتاگ است که طی آن توضیح میدهد که به چه دلیل آلمان, به ایالات متحده اعلان جنگ داد.
این سخنرانی در 3 بخش ترجمه شده که بخش اول آن امروز در اختیار شما دوستان قرار داده میشه و در روز های آتی دو بخش دیگر نیز اضافه به این متن اضافه خواهند شد.
با تشکر.
[External Link Removed for Guests]
آدولف هیتلر در رایشتاگ
آدولف هیتلر دلایل اعلان جنگ آلمان به امریکا را توضیح می دهد:
[External Link Removed for Guests]
رئیس جمهور آمریکا, آقای روزولت همواره از نفوذ و قدرت خود در راه ایجاد جنگ و مناقشه بین ملت ها استفاده کرده و مهمتر از آن, او همواره سعی کرده که به هر نحوی جلوی حل شدن این کشمکش ها را به صورت صلح آمیز بگیرد.
این آقا همواره در سال های گذشته به دنبال کشمکش های سیاسی در کشورهای دنیا, ترجیها اروپا بوده تا بتواند با دخالت سیاسی در این کشور ها توجه مردم را از اوضاع نابه سامان اقتصادی کشورش به خارج از خاک امریکا معتوف کند.
این اقدام های آقای روزولت مخصوصاً در رابطه با رایش آلمان بسیار نا معقول بوده است.
[External Link Removed for Guests]
روزولت, رئیس جمهور وقت امریکا
این موضوع از زمانی آغاز شد که ایشان در سخنرانی خود در سال 1937 در شیکاگو که اتفاقاً تبدیل به سخنرانی مشهوری هم شد در آن به طور آشکارا و سیستماتیک, ملت آمریکا را بر ضد ملت آلمان تحریک کرد . او تهدید کرد که میخواهد نوعی قرنطینه بر علیه دولت های به اصطلاح تمامیت طلب برپا کند. در ادامه ی همین صحبت های جناب روزولت که در حال پاشیدن بذر نفرت بین ملت ها بود, او یک بیانیه جنجال بر انگیز دیگر در سال 1938 داد و بلافاصله بعد از آن سفیر خود را از برلین به واشنگتن فرا خواند. از آن موقع تا به این لحظه که من دارم با شما صحبت میکنم, ما روابط دیپلماتیک خود را از طریق کاردار های خود به لطف جناب رزولت ادامه داده ایم و نتوانسته ایم به طور رسمی با آمریکا ارتباط دیپلماتیک برقرار کنیم.
اگر بخواهم دقیق باشم, او از سال 1938 شروع به کارشکنی و تخریب روابط بین دول اروپا کرد تا از ایجاد هرگونه صلح بین کشورهای قاره ی اروپا جلوگیری کند. در سخنرانی هایی که برای عموم مردم انجام میداد همواره صحبت از صلح و برادری بین کشور ها میکرد در حالی که در همان لحظه تمام کشور هایی را که به دنبال راه حلی صلح جویانه بودند را تهدید به تحریم اقتصادی میکرد!. جناب روزولت همچنان به تحریکات خود ادامه داد تا جایی که او در سال 1939 در کنگره ی آمریکا رسما اعلام کرد که او حاضر است تا به هر شکل ممکن, حتی اگر جنگ هم لازم باشد, جلوی دولت های به قول ایشان تمامیت خواه را بگیرد. او همواره ادعا میکرد که دولت های دیگر در تلاشند که در روابط داخلی آمریکا دخالت کنند و در عین حال حمایت همه جانبه ی خود را از دکترین مونرو(دخالت نکردن در امور سیاسی کشورها) اعلام میکرد . در ادامه از مارچ 1939 او شروع به سخنرانی کردن در باره ی مسائل داخلی اروپا کرد که هیچ گونه ارتباطی به رئیس جمهور امریکا, کشوری که در قاره ی آمریکا است نداشت زیرا اول از همه, او اصلاً این مشکلات داخلی بین کشور ها در قاره ی اروپا را به عنوان رئیس جمهور آمریکا درک نمیکند, زیرا او متعلق به این قاره نیست ثانیاً حتی اگر بگوییم که ایشان به طور کامل میتواند اوضاع اروپا را درک کند, او همانقدر اجازه دارد که در رابطه با این مسائل نظر بدهد که آلمان میتواند در باره ی اوضاع امریکای جنوبی نظر دهد.
جناب روزلت حتی فرا تر از این رفت و برخلاف قوانین بین المللی تصمیم گرفت که کشوری را که ایشان دولتش را دوست ندارد به رسمیت نشناسد, وجود دولت های تازه تاسیس شده را قبول نکند و نه تنها سفیر های دولت های سابق این کشور ها را از کشورش بیرون نکند, بلکه آن ها را نماینده ی قانونی این کشورها بخواند!
این قضایا تا جایی ادامه پیدا کردند که آقای روزولت با این نمایندگان غیر قانونی قراردادهایی امضا کرد که طبق آن ها به خود اجازه داد که سرزمین های خارجی را به ااشغال خود در آورد (اشاره به دو جزیره ی گرینلند و ایسلند در شمال غربی اروپا)
در 15 آپریل 1939 روزولت آن درخواست مشهور خود را از من و دوچه (موسولینی ) کرد که این درخواست نشانه ای از فقر ایشان در آگاهی از جغرافیای سیاسی به همراه تکبر و خود بزرگ بینی آمریکایی ایشان را نشان میداد .
[External Link Removed for Guests]
او از ما خواست که قرارداد عدم تجاوز با کشورهایی ببندیم که دیگر وجود خارجی نداشتند و یا تحت حمایت مستقیم فرانسه و انگلیس دو متحد جناب روزولت بودند. شما معاونان و وزیران من که در اینجا حاضر هستید به یاد دارید که بنده در تاریخ 28 آپریل 1939 به طور کاملاً محترمانه جوابی مستقیم به این آقای محترم و البته مزاحم, جناب روزولت دادم که حداقل باعث شد پرحرفی های ایشان برای چندماهی قطع شود. اما خوب خانم محترم ایشان, الانر روزولت جای همسر خود را گرفتند و ایشان در آخرین صحبت خود اعلام کرده اند که به هیچ وجه حاضر نیست که در کشوری مثل کشور ما و با قوانین حاکم بر این کشور زندگی کند. خوب این مساله برای ما قابل درک است که ایشان به هیچ وجه حاضر به زندگی در همچین کشوری نیست, کشوری که در آن هر کسی به شکل شرافتمندانه ای کار میکند و خبری از شیادی و کلاهبرداری کاپیتالیستی در آن نیست. به حق که زندگی در چنین کشوری باید برای خانم رزولت دشوار و تحمل ناپذیر باشد!
بعد از گذشت چند ماه بار دیگر نوبت خود جناب روزولت شد که بار دیگر به صحنه بیاید و در 4 نووامبر 1939, در یک اقدام عجیب, تمامی قرارداد های بی طرفی خود را لغو و شروع به فروش سلاح به شکل یک طرفه به دشمنان آلمان کرد. در همان ماه, او یک گروه کوچک از لهستانی های مهاجر به آمریکا را به عنوان دولت در تبعید لهستان به رسمیت شناخت. بعد از آن در تاریخ 9 آپریل 1940, او تمام دارایی های نروژ و دانمارک را به این بهانه ی دروغین که میخواهد از افتادن این کشور ها در دست آلمان جلوگیری کند مسدود کرد در حالی که به خوبی میدانست که آلمان هیچ گونه دخالتی در باره ی مسائل مالی دولت دانمارک یا نروژ نکرده است. در کنار دیگر دولت های در تبعیدی که روزولت در آمریکا برای کشورهای اروپا به رسمیت شناخته بود, تصمیم گرفت که یک دولت در تبعید هم برای کشور نروژ به رسمیت بشناسد. در 15 می 1940, نوبت به دو کشور دانمارک و بلژیک رسید و جناب رزولت دو دولت در تبعید را هم برای این دو کشور به رسمیت شناخت و در همان موقع, تمامی دارایی این دو کشور را در خاک آمریکا مسدود کرد. ایشان چهره ی واقعی خود را در تلگرام خود در 15 جون 1940 به نخست وزیر فرانسه پاول رینولد نشان داد. او اعلام کرد که حاضر است کمک های خود به فرانسه را دو برابر کند در صورتی که فرانسه در جنگ با آلمان باقی بماند . آقای روزولت برای اینکه بتواند جنگ را ادامه دهد و از توقف آن جلوگیری کند, اعلام کرد که او هیچ کدام از اراضی که دولت آلمان به خاک خود الحاق کرده, اراضی که در واقع از خاک آلمان دزدیده شده بودند و خود رزولت از این موضوع به خوبی آگاه است, به رسمیت نمی شناسد. من فکر نمیکنم که نیازی باشد که تکرار کنم دولت آلمان چه در حال حاضر و چه در آینده, برایش هیچ اهمیتی ندارد که رئیس جمهور آمریکا مرزهای سیاسی در اروپا را به رسمیت بشناسد یا خیر! من این مثال را میزنم که نمونه ی خوبی از تلاش سیستماتیک این آقا برای تحریک کشور های اروپا است : او همواره از صلح صحبت میکند اما در عمل تنها در تلاش است تا آتش این نزاع ها را شعله ور تر کند. آقای روزولت الان از این میترسد که اگر در اروپا صلح برقرار شود, بیلیونها دلار ولخرجیهای ایشان در تجهیز ارتش همگی تبدیل به یک حرکت غیر قابل توجیه می شود زیرا روشن می شود که هیچ کشوری قصد حمله به آمریکا را نداشته و ندارد. در 17 جون 1940, رئیس جمهور امریکا, تمامی دارایی فرانسه در آمریکا را مسدود کرد تا به قول خودش از رسیدن آنها به آلمان جلوگیری کند اما همه میدانیم که در واقعیت او با این کارش به دنبال تمامی طلاهایی بود که دولت فرانسه از کاسابلانکا به وسیله ی کشتی های آمریکایی به آمریکا آورده بود. در جولای 1940, روزولت بیش از پیش شروع به تحریک کردن آلمان کرد. او ابتدا اجازه داد که شهروندان آمریکایی وارد ارتش هوایی انگلستان بشوند و برای این کشور بجنگند و بعد از آن او شروع به آوردن کارمندان نیروی ارتش هوایی انگلیس به آمریکا برای آموزش کرد. در آگوست 1940, قرارداد بین ارتش آمریکا و کانادا امضا شد که بر اساس آن کانادا از سیاست*های نظامی آمریکا پیروی خواهد کرد. برای اینکه او حداقل این قرارداد بین ارتش آمریکا و کانادا را تا حدی قابل تحمل جلوه دهد, به مانند یک شخص پارانوید شروع به درست کردن بحران های خیالی کرد که در آنها آمریکا در خطر جدی حمله ی متجاوزین خارجی قرار داشت. او شروع به کنسل کردن سفرهایش کرد. او به شهر های مختلف میرفت و بلافاصله به شکل ناگهانی به واشنگتن بر میگشت تا به قول خودش نشان دهد که اوضاع تا چه حد جدی و خطرناک است و او تا چه حد مشغول حل این بحران ها است. او دخالت های مستقیم خودش را ادامه داد تا جایی که در سپتامبر 1940, 50 ناوشکن دریایی ارتش آمریکا را به ناوگان انگلیس داد و در عوض آن, تمامی متصرفات انگلستان را در شمال آمریکا شامل پایگاه های نظامی را در اختیار خودش گرفت.
نسل های آینده با مشاهده ی تاریخ, میزان نفرت و کینه*ای را که جناب رزولت بر علیه ملت سوسیالیست آلمان برپا کرد را خواهند دید...
[External Link Removed for Guests]
ادامه دارد....

[External Link Removed for Guests]
جناب روزولت با استفاده از نفوذشان, شروع به کمک کردن به کشورهای شوروی, بریتانیا, چین و فرانسه ی آزاد ( ویشی) کرد زیرا طبق عقیده ایشان این کشورها دارای اهمیت زیادی برای ایالات متحده بودند و برای مقابله به آلمان, کمک رسانی نظامی به این کشورها ضروری است. بعد از اینکه ایشان مشاهده کردند که آلمان به هیچ کدام از بی نزاکتی ها و حرکات تند خویانه ی دولت آمریکا جوابی نمیدهد, پای خود را در مارچ 1941 یک قدم فرا تر گذاشتند. در 19 دسامبر 1939,زمانی که هنوز آتش جنگ آنچنان شعله*ور نشده بود, یکی از ناوهای آمریکایی, ( ناو توسکالوسا) کشتی مسافر بری کلومبس آلمان را با تمام مسافرانش که در حال سفر بودند به کشتی های جنگی انگلستان تحویل داد. در همان روز, ارتش آمریکا یکی از کشتی*های تجاری آلمان را نیز در اختیار گرفت و آن را به نیروی دریایی انگلستان تحویل داد. در 27 نوامبر 1040, بار دیگر بر خلاف قرارداد های بین*المللی, ناو های آمریکایی ریپورت موقعیت کشتی*های تجاری آلمانی را به نیروهای دشمن آلمان دادند. در 20 جون 1940, آقای روزولت محدودیت*هایی برای رفت آمد کشتی*های تجاری بعضی کشور ها از جمله آلمان در کانال*های تحت کنترل آمریکا تصویب کرد که این کار کاملاً بر خلاف قوانین بین*المللی بود که ایشان همواره ادعای پیروی از آن ها را دارد. در نوامبر 1940 او به کشتی*های نیروی دریایی امریکا اجازه داد که کشتی*های تجاری آلمان را تعقیب کنند و در نتیجه ی این کار, کشتیهای المانی مجبور به عقب نشینی به آلمان شدند تا در دام نیروهای انگلیسی نیفتند. در 13 اپریل 1941, کشتی*های آمریکایی به خود اجازه دادند تا از دریای سرخ عبور کرده و به نیروهای بریتانیا که در خاورمیانه در حال جنگ با قوای آلمان بودند کمک رسانی کنند. در همان موقع, تمامی کشتی*های آلمانی که در کانال*های تحت کنترل آمریکا قرار داشتند توقیف و مسادره شدند.
[External Link Removed for Guests]
زیردریایی آلمانی زیر آتش ناو های امریکایی در اقیانوس اطلس
با شهروندان آلمانی در آمریکا, به بدترین شکل ممکن برخورد شد. آن*ها به نقاط خاصی در هر شهر فرستاده شده و مجبور شدند که در آن مناطق زندگی کنند, اجازه ی سفر به بیرون از منطقه ی تعیین شده را نداشتند و دولت جناب روزولت انواع بی احترامی ها را به شهروندان رایش کردند که به هیچ وجه قابل تحمل نیست. در ادامه دو افسر آلمانی که از چنگ نیروهای کانادایی فرار کرده بودند(کانادا در آن زمان کشوری مستقل نبود بلکه قسمتی از بریتانیا به حساب می آمد, در نتیجه با آلمان در جنگ بود) و به آمریکا پناه آورده بودند به دولت کانادا برگردانده شدند, کاری که کاملاً بر خلاف قوانین بین*المللی است زیرا آمریکا هنوز وارد جنگ نشده بود. توجه کنید که در تمام این مدت, کشور آمریکا ادعا میکرد که در این جنگ کشوری بی*طرف است!
در 27 مارچ 1941, همین رئیس جمهوری که ادعا میکرد با هرگونه تجاوز و جنگ مخالف است, حمایت خود از دوسان سیموویچ که حکومت قانونی یوگوسلاوی را بعد از یک کوتدا سرنگون کرده بود و در کشور حکومت نظامی راه انداخته بود, اعلام کرد. چند ماه قبل, جناب روزولت, رئیس سازمان اطلاعات آمریکا ( دفتر خدمات استراتژیک که بعد از جنگ به نام سیا شهرت یافت ) آقای دنوان که شخصی فرعی در ساختار قدرتی آمریکا به شمار می رود را به منطقه ی بالکان فرستاد تا بلکه بتواند شورشهایی بر علیه آلمان و ایتالیا در بلگراد ( یوگوسلاوی ) و سوفیه ( بلغارستان ) ترتیب دهد, اما طبق معمول این تلاش هم نتیجه*ای در بر نداشت! زمانی که این ترفند هم نتیجه*ای نداد, روزولت به دو دولت یوگوسلاویی و یونان پیشنهاد کمک نظامی کرد و طبق معمول, بعد از مدتی مهاجران یونانی و یوگوسلاو ساکن آمریکا را به عنوان دولت در تبعید به رسمیت شناخت و بعد از آن به مانند دفعات گذشته, تمامی دارایی*های یونان و یوگوسلاوی در خاک آمریکا را مسدود کرد به این بهانه که از در اختیار افتادن آن*ها به آلمان جلوگیری کند.... . از اپریل 1941, کشتی*های آمریکایی شروع به گشت در اقیانوس اطلس کردند و کشتی*های آلمانی را تحت نظر قرار دادند و ریپورت آن*ها را به نیروی دریایی انگلیس دادند. در 26 اپریل همان سال, روزولت 20 کشتی گشتی آمریکایی را به نیروی دریایی انگلستان داد و دولتش کشتی*های آسیب دیده ی انگلستان را به آمریکا برده و برای آنها تعمیر میکرد. در 12 ماه می, کشتی*های نروژی که در اختیار نیروری دریایی انگلستان بودند به آمریکا برده شدند و مجهز به جنگ آلات شدند و به نیروی دریایی انگلستان پس داده شدند که بار دیگر می بینید که ایشان قوانین بین*المللی که خود او از تصویب کنندگان و حامیانش بود را به چه شکلی زیر پا گذاشت. در ابتدای ماه جون, سربازان آمریکایی به گرینلند ( بخشی از خاک دانمارک در شمال غربی اروپا در نزدیکی کانادا قرار دارد) یورش بردند و شروع به ساختن پایگاه های نظامی در این منطقه کردند و در 9 جون, نیروهای آمریکایی برای اولین بار با دستور جناب روزولت به طور مستقیم یکی از زیر دریایی های آلمانی که در اطراف گرینلند قرار داشت را مورد حلمه قرار دادند. چند روز بعد از این اتفاق, نه تنها دولت آقای روزولت از کشور آلمان عذر خواهی نکرد, بلکه ابتدا تمام دارایی*های آلمان در آمریکا را مسدود کرد و سپس دیپلمات های باقی*مانده ی آلمانی در خاک آمریکا را نیز از این کشور اخراج کرد و خواستار بسته شدن سفارت آلمان در آمریکا شد. او همینطور خواستار بسته شدن دفاتر خبرگزاری , خط راه آهن و کتابخانه های آلمانی در آمریکا شد و اعلام کرد که هر شرکت یا دفتر مرتبط به دولت آلمان باید در اولین فرصت بسته شود. همینطور که در ابتدای این سخنرانی گفتم, ایشان در 6 و 7 جولای, کشور ایسلند را که در منطقه ی تحت کنترل نظامی آلمان قرار داشت را آشغال کرد. با این حرکت, جناب رزولت امیدوار بود که اولاً بتواند بالاخره آلمان را مجبور کند که به آمریکا اعلان جنگ دهد, و ثانیاً قدرت و نفوذ زیردریایی های آلمان را تا حدودی بکاهد.
[External Link Removed for Guests]
ورود نیروهای امریکایی به خاک کشور ایسلند
در همین موقع, روزولت شروع به کمک رسانی نظامی به شوروی کرد و چند روز بعد, رئیس نیروهای دریایی امریکا, فرانک ناکس, ناگهان اعلام کرد که طبق دستور رئیس جمهور, او باید بر علیه کشتی*های جنگی نیروهای محور وارد جنگ شود. در 4 سپتامبر, نیروی دریایی آمریکا با کمک نیروی هوایی انگلستان شروع به انجام مانور های نظامی مشترک بر علیه زیر دریایی های آلمانی در اقیانوس اطلس کردند. پنج روز بعد, یکی از زیر دریایی های آلمانی, کاروان دریایی انگلیسی را به همراه گارد محافظ آمریکایی در اقیانوس اطلس رویت کرد. در 11 سپتامبر 1941, آقای روزولت در سخنرانی خود به طور کاملاً روشن اعلام کرد که دستور آتش گشودن بر روی کشتیهای نیروهای محور را داده است و در 29 سپتامبر برای بار دوم, نیروهای آمریکایی در اطراف گرینلند بار دیگر یک زیر دریایی آلمانی را مورد حمله قرار دادند. در 17 اکتبر همان سال, یکی از ناو شکن های آمریکایی که در حال اسکورت کردن کشتی*های انگلیسی بود به زیردریایی آلمانی حمله و به آن آسیب جدی رساند و در 6 نوامبر, نیروی دریایی آمریکا کشتی آلمانی ادنوالت را محاصره و به مناطق تحت کنتر آمریکا برد و خدمه ی این کشتی را زندانی کرد و آقای روزولت در این زمان همچنان ادعا میکند که کشوری بی*طرف است! من از تمام این کار های بی*معنی و خجالت*آور آقای روزولت, سخنرانی*های بی شرمانه اش و همینطور گانگستر خوانده شدن من از طرف ایشان چشم*پوشی میکنم. ایشان من را یک گانگستر و تبه کار میدانند در حالی که فراموش کرده اند که گانگستر در اروپا کلمه*ای بی*معنی است و ریشه*ی این کلمه, آمریکایی است و چیزی به نام گانگستر در اروپا وجود ندارد و این امریکا, کشور تحت کنترل ایشان است که مملو از گنگستر ها و تبه کاران سازمان یافته است . جدا از این, بنده به شخصه از دست جناب روزولت و سخن پراکنی های ایشان ناراحت نمی*شوم زیرا ایشان هم مثل ویلسون ( رئیس جمهور قبل از رزولت) از از لحاظ عقلی خیلی متعادل نیستند. همگی میدانیم که این آقا به همراه حمایت کنندگان یهودی خود, پادشاهی ژاپن را نیز به همین شکل مورد بی احترامی قرار داده و آن*ها را در تنگنا گذاشته است. فکر نمیکنم که لازم باشد تا این بحث را در اینجا باز کنم. او تک تک روشهایی را که بر علیه آلمان به کار بست, بر علیه ژاپن نیز تکرار کرد. روزولت ابتدا اعلام میکنه که مخالف هر گونه جنگی است, سپس شروع به دروغ پراکنی در باره ی ماهیت جنگ حاضر در اروپا میکند و بعد از آن ادعاهای دروغین و بی*اساسی را مطرح میکند که هیچ پایه*ای ندارند و درست مانند هر فراماسونری دیگری میگوید: امیدوارم که خدا نظاره*گر کارهای با*ارزش من باشد! ایشان با اقدام*های بی شرمانه ی خود در تغییر دادن حقایق و جلوه دادن آن*ها به شکلی نا درست و همینطور زیر پا گذاشتن قوانین بین المللی واقعاً در تاریخ همتا ندارند! همه ی ما میدانیم که دولت ژاپن بعد از فشار های فراوان دولت آمریکا برای دفاع از خود مجبور به حلمه به این کشور ( حمله به پرل هاربر ) شد تا از تمامیت عرضی کشور خود دفاع کند. بعد از سالها مذاکره ی بی نتیجه ی دولت ژاپن با این انسان فریبکار, دیگر صبر دولت ژاپن لبریز شد و دولت ژاپن نتوانست توهین*های آمریکا را به کشورش نا دیده بگیرد و به طور رسمی با این کشور وارد جنگ شد. البته حمله به پرل هاربر برای روزولت به هیچ وجه غیر منتظره نبود و او در*واقع در انتظار این حرکت از سوی ژاپنی ها بود.
[External Link Removed for Guests]
اعلان جنگ ژاپن به امریکا در پی حمله به پرل هاربر
نه تنها ملت آلمان, بلکه فکر میکنم همه ی مردم عاقل در دنیا, این حرکت ژاپن را بعد از فشار های دولت امریکا, اجتناب*ناپذیر بدانند. ما همه میدانیم که روزولت به دنبال چه چیزی است. او به مانند هر یهودی دیگری, در تلاش است تا دیگر کشورهای اروپا را مانند آن چیزی که در روسیه دیدیم به نابودی بکشاند. بسیاری از سربازان آلمانی با چشمان خود, بهشت یهودیهای دنیا ( شوروی) را دیده اند و مشاهده کرده*اند که این یهود های انترناسیونالیست در شوروی با مردم و دارایی*های آن*ها چه کار کرده*اند و به چه شکلی زندگی میلیونها انسان را در روسیه نابود کرده اند. شاید آقای روزولت متوجه نباشد که در حال انجام چه کاری است, اما اگر اینطور باشد روشن می*شود که ایشان تا چه حد کوته بین و بی فکر هستند که بدون مطلع بودن از عواقب کارشان دست به همچین اعمالی زده اند. حتی اگر ما متحد ژاپن هم نبودیم, حدف فرانکلین روزولت و همکاران یهود ایشان را به خوبی میتوانستیم درک کنیم که در تلاشند تا تک تک کشورهای دنیا به*خصوص در اروپا و خاورمیانه را به سود یهودیان انترناسیونالیست نابود کنند.
[External Link Removed for Guests]
اوضاع نابسامان اقتصادی در شوروی در پی سیاست های اشتباه حکومت مرکزی باعث کشته شدن بیش از 5 میلیون انسان در تنها 2 سال شد.
رایش آلمان امروز, هیچ چیز مشترکی با دولت گذشته ی آلمان ندارد و از هیچ تلاشی برای جلوگیری از اقدام*های مخرب این شخص و رفقایش چشم*پوشی نمیکند. این تنها به دلیل اعلان جنگ ژاپن متحد ما, به آمریکا نیست, بلکه در این لحظه ی حیاتی رهبری دو کشور آلمان و ایتالیا به خوبی میدانند که بودن یا نبودن ملت ها در این مقطع حساس تاریخی مورد بحث است و در صورت هر گونه کوتاهی از جانب ما چهره ی دنیا برای همیشه تغییر خواهد کرد . دنیایی که این یهودیان به رهبری روزولت در پی آن هستند برای ما نا آشنا نیست.. آن*ها میخواهند آلمان ناسیونال سوسیالیست را نابود کرده, سپس کل دنیا را مانند آلمان دموکراتیزه شده ( جمهوری وایمار 1918- 1933 ) کنند و گشنگی و فقر را با اسم دموکراسی به کشورهای دنیا بفروشند.
[External Link Removed for Guests]
اقتصاد آلمان در طی 1918 تا 1933 تا مرز نابودی پیش رفت. بی ارزشی پول آلمان تا حدی بالا رفت که مردم نمی توانستند پول ها را در جیب خود قرار دهند.
وقتی که آقایان روزولت و چرچیل صحبت از درست کردن یک نظم اجتماعی جدید در دنیا میکنند درست به مانند یک آرایشگری کچلی هستند که به مشتری خود پیشنهاد داروی رشد موی تضمینی میکند و میخواهد به اجبار این دارو را به مشتری خود بفروشد!
این آقایان به جای تحریک کردن ملت*ها به جنگ, بهتر است که به فکر اوضاع نا بسامان اقتصادی و بیکاری در کشورهای خود باشند, به نظر می*آید که فراموش کرده*اند که رهبر دو کشوری هستند که از لحاظ اجتماعی در پایین*ترین استانداردها قرار دارند!
وقتی که آقایان روزولت و چرچیل صحبت از درست کردن یک نظم اجتماعی جدید در دنیا میکنند درست به مانند یک آرایشگری کچلی هستند که به مشتری خود پیشنهاد داروی رشد موی تضمینی میکند و میخواهد به اجبار این دارو را به مشتری خود بفروشد!
این آقایان به جای تحریک کردن ملت ها به جنگ, بهتر است که به فکر اوضاع نا بسامان اقتصادی و بیکاری در کشورهای خود باشند, به نظر می آید که فراموش کرده اند که رهبر دو کشوری هستند که از لحاظ اجتماعی در پایین ترین استانداردها قرار دارند! این دو به اندازه ی کافی مشکل و درگیری در کشور خود دارند که برای مدت زیادی سر خود را به آنها گرم کنند, ابتدا بهتر است راهی را پیدا کنند که بتوانند به مردم کشورشان غذا برسانند تا بلکه از مقدار فقر و گرسنگی در کشورهایشان بکاهند.
[External Link Removed for Guests]
اوضاع اقتصادی نا بسامان امریکا در دوران رکود اقتصادی بزرگ این کشور در طول ده ی 30 که عامل اصلی ورود این کشور به جنگ بود.
[External Link Removed for Guests]
تابلویی در امریکا در دهه ی 30: بیکار ها اینجا توقف نکنید, ما در اینجا از پس خودمان هم بر نمی آییم.
تا جایی که به ملت آلمان مربوط میشود, ما هیچ نیازی به دلسوزی و کمک آقایان چرچیل, روزولت و ایدن ( وزیر خارجه ی انگلستان ) نداشتیم و نخواهیم داشت اما این به این معنا نیست که ما حاضر شویم از حقوق خود بگذریم. ملت آلمان به هیچ قیمتی از کوچکترین حقوق بدیهی اش نمیگذرد حتی اگر هزاران روزولت و چرچیل دیگر در تلاش باشند که با ایجاد توطعه جلوی حقوق طبیعی ما را بگیرند.
ملت ما دارای تاریخی به قدمت بیش از 2 هزار سال است, در طول این 2 هزار سال, ملت آلمان هیچ وقت تا این حد متحد و یک پارچه نبوده , اما به لطف جنبش ناسیونال سوسیالیسم ما برای رسیدن به هدف والای خود متحد شدیم و برای همیشه متحد خواهیم ماند. این ملت امروز آلمان, ملتی است دور اندیش و هوشیار که به خوبی از ارزش و بزرگی خودش آگاه است.
همانطور که آگاه هستید, امروز دولت آلمان این پیام را به صراحت به کاردار دولت امریکا داد تا موضع رسمی خود را در قبال دولت امریکا مشخص کند:
رئیس جمهور امریکا جناب آقای فرانکلین رزولت به طور پیوسته در تلاش بوده تا به حدف خود که حکومت بر کل دنیا است برسد, در همین راه, دولت های انگلیس و امریکا از هیچ تلاشی برای رسیدن به هدف خود دریغ نکرده اند و حقوق اولیه ی مردم آلمان, ایتالیا و ژاپن را در این مسیر زیر پا گذاشته اند. به همین دلیل دو دولت انگلیس و امریکا تمامی درها را بر روی هر گونه راه صلح آمیز برای حل این مشکلات را چه در حال و چه در آینده بسته اند. از زمان شروع جنگ در سپتامبر سال 1939 رئیس جمهور امریکا به طور مداوم قوانین بین المللی را زیر پا گذاشت و در همین راه شروع به حمله به کشتی های آلمانی و دارایی های کشور آلمان کرد و در مقاطعی آزادی فردی شهروندان آلمانی را نیز نادیده گرفت ( رجوع شود به بخش دوم مقاله). این رفتار های خصومت آمیز تا جایی ادامه پیدا کرد که رئیس جمهور رزولت به طور رسمی به نیروهای خود دستور داد که تمامی کشتی های آلمانی و ایتالیایی را که در محدوده ی خود می بینند مورد حمله قرار دهدند و به هر قیمتی نابود کنند. در چندین نوبت دیده شد که کشتی های جنگی امریکا به کشتی های تجاری آلمان حمله کرده و خدمه های غیر نظامی این کشتی ها را با نقض کامل قوانین بین المللی زندانی کرند و مهم تر از آن, نقشه ی رئیس جمهور امریکا آقای رزولت برای حمله ی نظامی به ایتالیا و آلمان تا سال 1943 بعد از چاپ شدن این خبر در نشریه های کشور امریکا آشکار شد و دولت ایشان هیچ اقدامی برای تکذیب این اخبار نکردند. با وجود تلاشهای فراوان دو دولت ایتالیا و آلمان برای جلوگیری از وسیع تر شدن آتش این جنگ و رسیدن آن به قاره ی امریکا, فتنه انگیزی های آقای روزولت باعث شد تا تمام این تلاش های ما بی نتیجه بماند.
با توجه به پیمان 27 سپتامبر سال 1940 بین سه کشور آلمان ایتالیا و ژاپن, دو دولت آلمان و ایتالیا به اجبار و به خاطر کارشکنی های جناب روزولت مجبور هستند تا برای دفاع از تمامیت ارضی خود, به متحد و هم پیمان خود ژاپن در جنگ بر علیه امریکا بپیوندند.
سه دولت آلمان, ایتالیا و ژاپن بعد از ملاقات امروز در برلین به توافقات زیر رسیدند:
با توجه به تصمیم نهایی که گرفته شد, سه دولت آلمان, ایتالیا و ژاپن تا زمانی که دشمن مشترکشان, ایالات متحده شکست نخورد, دست از این مبارزه نمی کشند و تا آخرین لحظه به مبارزه ی خود ادامه میدهند. با توجه به این هدف, سه قدرت بر روی مفاد زیر به توافق رسیدند:
بند 1:
آلمان, ایتالیا و ژاپن با کمک و همکاری یکدیگر وارد جنگی که به وسیله ی ایالات متحده ی امریکا و بریتانیا به آنها تحمیل شده می شوند و تا پایان پیروزی بخش خود دست از مبارزه نمی کشند.
بند 2:
آلمان, ایتالیا و ژاپن متعهد میشوند که به هیچ وجه با هیچ کدام از دو دولت امریکا و بریتانیا وارد مذاکرات صلح نشوند جز زمانی که سه کشور با همدیگر تصمیم به انجام اینکار بگیرند.
بند 3:
بعد از پایان جنگ و پیروزی بر دول متفق, سه قدرت آلمان, ایتالیا و ژاپن متعهد میشوند که به همکاری نزدیک خود با یکدیگر ادامه دهند و فرمان های تصویب شده در قرارداد 27 سپتامبر 1940 را به اجرا در آورند.
بند 4:
این توافق نامه از لحظه ی امضای آن به وسیله ی سه دولت, تا زمانی که توافق نامه ی 27 سپتامبر 1940 به رسمیت شناخته شود, معتبر است. روئسای بلند مرتبه ی هر کدام از این سه کشور در صورت تصمیم برای ایجاد تغییر یا فسخ این توافق نامه باید این موضوع را به اطلاع دول دیگر در توافق نامه برسانند.
[External Link Removed for Guests]
بمب باران اتمی هیروشیما و ناکازاکی در ژاپن که منجر به تسلیم شدن آخرین نیروی محور در جنگ جهانی دوم و پیروزی متفقین شد.
پایان

