ناسیونال سوسیالیسم اعلام می کرد که از مذهب یک امر فردی است و هر فرد باید خودش راه رستگاری خود را پیدا کند. البته به استثنای یهودیان که مذهبشان ضد ملی تلقی می شد. البته در عمل برخی فرقه های کوچک هم وجود داشتند که سرکوب شدند. مثلا در طول جنگ بودند فرقه هایی که ضد جنگ بودند و به جرم خیانت به زندان فرستاده می شدند. (البته همین کار را هم دموکراسی آمریکا با فرقه های ضد جنگ خودش انجام می داد.) اما به طور کلی، اگر یک مذهب یک امر فردی بماند، نازیسم با آن مشکلی ندارد.
نازیسم با دخالت کلیسا در امور مذهبی مخالف بود و اگر کلیسا به کار خود می پرداخت، نازی ها هم کاری به کار کلیسا نداشتند و حتی از وجود مذهب مسیحی هم رسما حمایت می کردند. این چیزی بود که در ادبیات سیاسی ناسیونال سوسیالیستی، مسیحیت مثبت نامیده می شد.
ضمنا، دولت آلمان نازی کلیسا را مورد حمایت مالی قرار داد.
نکته 1: دو دلیل باعث خصومت میان حزب نازی و کاتولیک های سیاسی می شد:
- حزب نازی معتقد بود باید تمام ملت متحد شوند و تفاوت های طبقاتی و اجتماعی و مذهبی نباید میان مردم تفرقه ایجاد کند. بنابراین، اگر به کاتولیک های سیاسی اجازه داده می شد که فعالیت سیاسی کنند، واکنش مسیحیان پروتستان آلمان هم حتمی بود و در نتیجه امکان یک تفرقه شدید وجود داشت.
- به علاوه در طول سال های مبارزه (1919 تا 1933) حزب مرکزی کاتولیک که حزب سیاسیون کاتولیک بود، خصومت شدیدی با نازی ها داشت.
نکته 2: اس اس افراد بی حدا را به عضویت سازمان خود نمی پذیرفت. هر عضو اس اس اگر دین خاصی نداشت، هنگام درخواست عضویت در برابر پرسش مربوط به دین باید پاسخ می داد: خداپرست.
نکته 3: نازیسم به شدت مخالف ترویج بی خدایی در جامعه بوده است و اتفاقا یکی از دلایل حمایت دولت هیتلر از کلیسا هم همین بود. در کل با اطلاعاتی که دارم، معتقدم جامعه آلمان در دوران نازیسم یک جامعه مذهبی بوده است. نوشته روی سگک کمربند سربازان ارتش آلمان که خیلی از شما دوستان با آن آشنا هستید، یک گواه آشکار است: «خدا با ماست».
ب) دیدگاه کلی اعضای حزب نازی:
یکم) تعدادی از اعضای حزب، پراگماتیک بودند، یعنی عملگرا بودند و سعی می کردند اقداماتشان مطابق میل عموم باشد. مثل هیتلر و گوبلز. مردم آلمان هم مسیحی بودند و امثال هیتلر و گوبلز ترجیح می دادند اقدامی انجام ندهند که موجب رنجش مردم شود.
دوم) تعدادی از اعضا با مسیحیت مخالف بودند و به مذاهب دیگر - مذاهب آریایی شرقی و یا مذاهب باستانی آلمان- علاقه داشتند، مثل آلفرد روزنبرگ (نظریه پرداز ارشد حزب)، مارتین بورمان (رئیس دفتر هیتلر)، هیملر (رئیس اس اس). مارتین بورمان بیش از همه با مسیحیان خصومت داشت و بسیاری اقداماتی که علیه کلیسا صورت می گرفت، بخاطر دستورات همین فرد بود. با این حال این گروه در جامعه آن روزی آلمان نتوانست کار زیادی از پیش ببرد، چون وجود افراد پراگماتیک مثل هیتلر مانع کار آنها می شد. همینطور وجود شمار قابل توجهی مسیحیان معتقد و مومن در حزب، مانع گسترش چنین تفکراتی می شد.
سوم) بخش قابل توجهی از گائولایتر ها (رهبران منطقه ای حزب نازی) به شدت مسیحیان مومن و معتقدی بودند.
