با سلام خدمت دوستان گرامی .
تقریباً یک هفته است که دور جدیدی از درگیری های شدید نظامی بین آذربایجان و ارمنستان بر سر منطقه قره باغ آغاز شده و با توجه به شدت و وسعت درگیری دیگر قاطعانه می توان گفت که این یک جنگ تمام عیار است و یک درگیری محدود مشابه وقایع سال 2016 نخواهد بود .
منطقه قره باغ در طول تاریخ همواره مرز محل اسکان ارامنه غرب قفقاز جنوبی و غیر ارمنیان شرق قفقاز جنوبی بوده و به همین دلیل بافت جمعیتی آن مرتباً بین ارامنه و غیر ارامنه نوسان داشته و تابع و دست خوش حوادث دوره های مختلف تاریخی بوده است . پس از شکست ایران از روسیه و تسلط تزارها بر قفقاز جنوبی ، تعدادی از ارامنه از ایران به این منطقه کوچانده شده و برخی از آنها در قره باغ ساکن شدند . پس از آن هم طی جنگ هایی که بین روسیه و عثمانی رخ داد (تا پایان جنگ جهانی اول) اغلب ارامنه ساکن عثمانی مجبور به فرار به روسیه شدند که باز شماری از آنها در قره باغ ساکن گردیدند و به این ترتیب بافت جمعیتی منطقه به سمت اکثریت ارمنی سوغ پیدا کرد . اما بعد از تشکیل اتحاد جماهیر شوروی با وجود تلاش های فراوان مردم و مقامات محلی ، قره باغ به جمهوری خودمختار آذربایجان الحاق گردید و حکومت محلی باکو تمام تلاش خود را برای تغییر بافت جمعیتی منطقه به سمت آذری شدن به کار گرفت و نواحی حاشیه ایی عمدتاً آذری نشین شدند اما بخش کوهستانی همچنان ارمنی نشین باقی ماند . از سال 1988 و با شروع زمزمه های فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، ارمنستان به بهانه حمایت از استقلال ارامنه قره باغ کوهستانی به این منطقه حمله و تا سال 1994 که آتش بس برقرار شد علاوه بر قره باغ کوهستانی ، هفت شهرستان آذری نشین را هم اشغال و مردم آن را آواره نمودند .
از زمان برقراری آتش بس در سال 1994 تا همین یک هفته قبل ، وضعیت نه جنگ نه صلح بین طرفین برقرار بوده و با وجود وقوع درگیری های پراکنده بسیاری امیدوار به حل و فصل مسالمت آمیز موضوع بودند . ارامنه ساکن در مناطق اشغالی با حمایت ارتش ارمنستان جمهوری خودخوانده آرتساخ را تاسیس کردند و تلاش زیادی نمودند تا در سطح بین المللی مورد توجه قرار گیرند (همین یک سال قبل با اینکه تقریباً هیچ مسلمانی در این منطقه باقی نمانده مقامات آرتساخ دستور بازگشایی یکی از مساجد تاریخی را با هدف معرفی تاریخ و فرهنگ قره باغ صادر کردند) ، اما هیچ کشوری حتی ارمنستان آرتساخ را از نظر سیاسی به رسمیت نشناخته است .
در طول این مدت پیشنهادات سیاسی متعددی از سوی کشورهای مختلف برای صلح به طرفین داده شده ؛ از پیشنهاد برگزاری همه پرسی بین ساکنان اصلی قره باغ توسط ایران تا پیشنهاد آمریکایی ها برای عقب نشینی ارمنستان از همه مناطق اشغالی بجز قره باغ کوهستانی و شهرستان لاچین (متصل کننده قره باغ کوهستانی با خاک ارمنستان) و در عوض واگذاری منطقه مغری ارمنستان (برای برقراری ارتباط زمینی بین خاک اصلی آذربایجان و نخجوان) که در واقع یک طرح ضد ایرانی بود . اما حالا به نظر می رسد تمامی تلاش های سیاسی قبلی برای صلح به شکست انجامیده و آذربایجان عزم خود را برای بازپس گیری نواحی اشغالی جزم نموده آن هم با حمایت نظامی مستقیم ترکیه و پاکستان .
وضعیت مناقشه قره باغ به شکلی است که جمهوری اسلامی ایران نمی تواند طرف یکی از دو کشور درگیر را بگیرد . آذربایجان اشتراکات تاریخی ، فرهنگی و مذهبی بیشتری با ایران دارد و بخصوص آذری زبان های استان های شمال غربی کشور بشدت طرفدار پیروزی آذربایجان در جنگ هستند تا جایی که در جریان جنگ 1988 تا 1994 شمار زیادی از جوانان آذری ایران داوطلبانه در جنگ شرکت کرده و حتی شهید دادند . از طرف دیگر حکومت آذربایجان بخاطر اجرای سه دهه سیاست های پان ترکیسم و ایران هراسی و دستگیری و زندانی نمودن چهره های معروف سیاسی و مذهبی شیعه تحت عنوان خرابکار و جاسوس ایران ، عملاً روابط سیاسی چندان جالب توجهی با ایران ندارد و در مقابل روابط ارمنستان با ایران چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی بسیار گرم می باشد . پیشنهاد ایران برای برگزاری همه پرسی هم بیشتر به نفع ارامنه تمام می شود تا آذری ها ، پس با وجود اینکه ایران همواره اعلام کرده با هرگونه تجزیه طلبی در داخل مرزهای بین المللی مورد تایید سازمان ملل مخالف است ، اما باکو این پیشنهاد را حمل بر حمایت ایران از ارمنستان قرار داده و حتی در چند روز اخیر هم رسانه های آذربایجان تمام تلاش خود را برای اثبات حمایت نظامی ایران از ارمنستان به کار برده اند (هرچند مهمترین مدرکشان کیسه های سیمان تولید ایران است که البته هر دو طرف از وارد کننده های سیمان ایرانی هستند!)
حالا می رسیم به اینکه آیا ایران بازنده واقعی جنگ قره باغ است؟
همانطور که گفتم آذربایجان با حمایت مستقیم نظامی ترکیه و پاکستان عزم خود را برای بازپس گیری تمامی نواحی اشغالی جزم کرده و به نظر نمی رسد ارمنستان در شرایط کنونی برنده یک جنگ کوتاه یا میان مدت باشد . تنها کشورهایی هم که قاطعانه برای برقراری آتش بس تلاش می کنند و با هر دو طرف سرگرم گفتگو هستند ایران و روسیه می باشند در حالی که آمریکا و اتحادیه اروپا عملاً هیچ کاری جز ابراز نگرانی نمی کنند! اولاً باید توجه داشت که روابط سیاسی آمریکا ، اتحادیه اروپا و حتی رژیم صهیونیستی با جمهوری آذربایجان (به عنوان یک کشور مسلمان و با حکومت توتالیتر) خیلی گرم تر از روابط آنها با ارمنستان (به عنوان یک حکومت مسیحی و با حکومت دموکراتیک) است . بعلاوه با وجود اینکه آمریکا و اتحادیه اروپا چندان با سیاست های توسعه طلبانه ترکیه موافق نیستند ، اما از اینکه این کشور را در برابر ایران قرار دهند سود خواهند برد . پیروزی آذربایجان در جنگ با ارمنستان با حمایت نظامی مستقیم ترکیه به معنای تسلط ترکیه بر قفقاز جنوبی خواهد بود که مطمئناً برای ایران با داشتن پنج استان اکثریت آذری زبان ، اصلاً خبر خوبی نمی باشد . پس با اینکه یک کشور مسلمان و در ظاهر شیعه در جنگ پیروز می شود و زمین های مسلمانان را از مسیحیان پس می گیرد ، در واقع این جنگ زمینه ساز رویارویی بزرگتری بین دو کشور قدرتمند مسلمان خواهد بود! چیزی که ایران اصلاً خواهان آن نیست اما ترکیه از وقوعش استقبال خواهد کرد برای همین هم بود که درست قبل از آغاز جنگ جدید در قره باغ ، ترکیه از مواضعش در برابر یونان عقب نشینی کرد تا موضع اتحادیه اروپا را نسبت به خود نرم نماید .
با این شرایط ایران هیچ راهی جز تماشای آنچه رخ خواهد داد ندارد! ارمنستان تنهاست و تنها امیدش به روسیه است که خیلی بعید می باشد در این مناقشه مستقیماً دخالت کند . آذربایجان هم با وجود حمایت ترکیه به حمایت ایران نیازی ندارد و خواهان آن هم نیست هرچه نباشد در سایه مماشات و تحمل ایران ، سه دهه به ترویج سیاست های ایران هراسی و پان ترکیسم پرداخته . آذری زبان های ایران هم حامی پیروزی آذربایجان هستند و حتی کوچکترین بهانه ایی که نشان دهنده حمایت ایران از ارمنستان باشد ، باعث وقوع درگیری و اغتشاشات شدید در شهرهای آذری نشین کشور خواهد شد که مطمنئاً باکو و آنکارا هم چشم انتظار آن هستند .
تقریباً یک هفته است که دور جدیدی از درگیری های شدید نظامی بین آذربایجان و ارمنستان بر سر منطقه قره باغ آغاز شده و با توجه به شدت و وسعت درگیری دیگر قاطعانه می توان گفت که این یک جنگ تمام عیار است و یک درگیری محدود مشابه وقایع سال 2016 نخواهد بود .
منطقه قره باغ در طول تاریخ همواره مرز محل اسکان ارامنه غرب قفقاز جنوبی و غیر ارمنیان شرق قفقاز جنوبی بوده و به همین دلیل بافت جمعیتی آن مرتباً بین ارامنه و غیر ارامنه نوسان داشته و تابع و دست خوش حوادث دوره های مختلف تاریخی بوده است . پس از شکست ایران از روسیه و تسلط تزارها بر قفقاز جنوبی ، تعدادی از ارامنه از ایران به این منطقه کوچانده شده و برخی از آنها در قره باغ ساکن شدند . پس از آن هم طی جنگ هایی که بین روسیه و عثمانی رخ داد (تا پایان جنگ جهانی اول) اغلب ارامنه ساکن عثمانی مجبور به فرار به روسیه شدند که باز شماری از آنها در قره باغ ساکن گردیدند و به این ترتیب بافت جمعیتی منطقه به سمت اکثریت ارمنی سوغ پیدا کرد . اما بعد از تشکیل اتحاد جماهیر شوروی با وجود تلاش های فراوان مردم و مقامات محلی ، قره باغ به جمهوری خودمختار آذربایجان الحاق گردید و حکومت محلی باکو تمام تلاش خود را برای تغییر بافت جمعیتی منطقه به سمت آذری شدن به کار گرفت و نواحی حاشیه ایی عمدتاً آذری نشین شدند اما بخش کوهستانی همچنان ارمنی نشین باقی ماند . از سال 1988 و با شروع زمزمه های فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، ارمنستان به بهانه حمایت از استقلال ارامنه قره باغ کوهستانی به این منطقه حمله و تا سال 1994 که آتش بس برقرار شد علاوه بر قره باغ کوهستانی ، هفت شهرستان آذری نشین را هم اشغال و مردم آن را آواره نمودند .
از زمان برقراری آتش بس در سال 1994 تا همین یک هفته قبل ، وضعیت نه جنگ نه صلح بین طرفین برقرار بوده و با وجود وقوع درگیری های پراکنده بسیاری امیدوار به حل و فصل مسالمت آمیز موضوع بودند . ارامنه ساکن در مناطق اشغالی با حمایت ارتش ارمنستان جمهوری خودخوانده آرتساخ را تاسیس کردند و تلاش زیادی نمودند تا در سطح بین المللی مورد توجه قرار گیرند (همین یک سال قبل با اینکه تقریباً هیچ مسلمانی در این منطقه باقی نمانده مقامات آرتساخ دستور بازگشایی یکی از مساجد تاریخی را با هدف معرفی تاریخ و فرهنگ قره باغ صادر کردند) ، اما هیچ کشوری حتی ارمنستان آرتساخ را از نظر سیاسی به رسمیت نشناخته است .
در طول این مدت پیشنهادات سیاسی متعددی از سوی کشورهای مختلف برای صلح به طرفین داده شده ؛ از پیشنهاد برگزاری همه پرسی بین ساکنان اصلی قره باغ توسط ایران تا پیشنهاد آمریکایی ها برای عقب نشینی ارمنستان از همه مناطق اشغالی بجز قره باغ کوهستانی و شهرستان لاچین (متصل کننده قره باغ کوهستانی با خاک ارمنستان) و در عوض واگذاری منطقه مغری ارمنستان (برای برقراری ارتباط زمینی بین خاک اصلی آذربایجان و نخجوان) که در واقع یک طرح ضد ایرانی بود . اما حالا به نظر می رسد تمامی تلاش های سیاسی قبلی برای صلح به شکست انجامیده و آذربایجان عزم خود را برای بازپس گیری نواحی اشغالی جزم نموده آن هم با حمایت نظامی مستقیم ترکیه و پاکستان .
وضعیت مناقشه قره باغ به شکلی است که جمهوری اسلامی ایران نمی تواند طرف یکی از دو کشور درگیر را بگیرد . آذربایجان اشتراکات تاریخی ، فرهنگی و مذهبی بیشتری با ایران دارد و بخصوص آذری زبان های استان های شمال غربی کشور بشدت طرفدار پیروزی آذربایجان در جنگ هستند تا جایی که در جریان جنگ 1988 تا 1994 شمار زیادی از جوانان آذری ایران داوطلبانه در جنگ شرکت کرده و حتی شهید دادند . از طرف دیگر حکومت آذربایجان بخاطر اجرای سه دهه سیاست های پان ترکیسم و ایران هراسی و دستگیری و زندانی نمودن چهره های معروف سیاسی و مذهبی شیعه تحت عنوان خرابکار و جاسوس ایران ، عملاً روابط سیاسی چندان جالب توجهی با ایران ندارد و در مقابل روابط ارمنستان با ایران چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی بسیار گرم می باشد . پیشنهاد ایران برای برگزاری همه پرسی هم بیشتر به نفع ارامنه تمام می شود تا آذری ها ، پس با وجود اینکه ایران همواره اعلام کرده با هرگونه تجزیه طلبی در داخل مرزهای بین المللی مورد تایید سازمان ملل مخالف است ، اما باکو این پیشنهاد را حمل بر حمایت ایران از ارمنستان قرار داده و حتی در چند روز اخیر هم رسانه های آذربایجان تمام تلاش خود را برای اثبات حمایت نظامی ایران از ارمنستان به کار برده اند (هرچند مهمترین مدرکشان کیسه های سیمان تولید ایران است که البته هر دو طرف از وارد کننده های سیمان ایرانی هستند!)
حالا می رسیم به اینکه آیا ایران بازنده واقعی جنگ قره باغ است؟
همانطور که گفتم آذربایجان با حمایت مستقیم نظامی ترکیه و پاکستان عزم خود را برای بازپس گیری تمامی نواحی اشغالی جزم کرده و به نظر نمی رسد ارمنستان در شرایط کنونی برنده یک جنگ کوتاه یا میان مدت باشد . تنها کشورهایی هم که قاطعانه برای برقراری آتش بس تلاش می کنند و با هر دو طرف سرگرم گفتگو هستند ایران و روسیه می باشند در حالی که آمریکا و اتحادیه اروپا عملاً هیچ کاری جز ابراز نگرانی نمی کنند! اولاً باید توجه داشت که روابط سیاسی آمریکا ، اتحادیه اروپا و حتی رژیم صهیونیستی با جمهوری آذربایجان (به عنوان یک کشور مسلمان و با حکومت توتالیتر) خیلی گرم تر از روابط آنها با ارمنستان (به عنوان یک حکومت مسیحی و با حکومت دموکراتیک) است . بعلاوه با وجود اینکه آمریکا و اتحادیه اروپا چندان با سیاست های توسعه طلبانه ترکیه موافق نیستند ، اما از اینکه این کشور را در برابر ایران قرار دهند سود خواهند برد . پیروزی آذربایجان در جنگ با ارمنستان با حمایت نظامی مستقیم ترکیه به معنای تسلط ترکیه بر قفقاز جنوبی خواهد بود که مطمئناً برای ایران با داشتن پنج استان اکثریت آذری زبان ، اصلاً خبر خوبی نمی باشد . پس با اینکه یک کشور مسلمان و در ظاهر شیعه در جنگ پیروز می شود و زمین های مسلمانان را از مسیحیان پس می گیرد ، در واقع این جنگ زمینه ساز رویارویی بزرگتری بین دو کشور قدرتمند مسلمان خواهد بود! چیزی که ایران اصلاً خواهان آن نیست اما ترکیه از وقوعش استقبال خواهد کرد برای همین هم بود که درست قبل از آغاز جنگ جدید در قره باغ ، ترکیه از مواضعش در برابر یونان عقب نشینی کرد تا موضع اتحادیه اروپا را نسبت به خود نرم نماید .
با این شرایط ایران هیچ راهی جز تماشای آنچه رخ خواهد داد ندارد! ارمنستان تنهاست و تنها امیدش به روسیه است که خیلی بعید می باشد در این مناقشه مستقیماً دخالت کند . آذربایجان هم با وجود حمایت ترکیه به حمایت ایران نیازی ندارد و خواهان آن هم نیست هرچه نباشد در سایه مماشات و تحمل ایران ، سه دهه به ترویج سیاست های ایران هراسی و پان ترکیسم پرداخته . آذری زبان های ایران هم حامی پیروزی آذربایجان هستند و حتی کوچکترین بهانه ایی که نشان دهنده حمایت ایران از ارمنستان باشد ، باعث وقوع درگیری و اغتشاشات شدید در شهرهای آذری نشین کشور خواهد شد که مطمنئاً باکو و آنکارا هم چشم انتظار آن هستند .