
سریال انیمه
کیمیاگر تمام فلزی : برادری
کامل {به همراه دو قسمت سینمایی مجموعه}
Fullmetal Alchemist : Brotherhood
(2009-2010)




احتمالاً یادتان هست که حدود 10 ماه قبل در همین سلسله مطالب به سریال انیمه " کیمیاگر تمام فلزی " پرداخته بودم . آن سریال در 51 قسمت طی سال های 2003 تا 2004 پخش گردید و از محبوبیت زیادی برخوردار بود . یک سال بعد انیمه سینمایی به نام " کیمیاگر تمام فلزی : فتح شامبالا " به عنوان دنباله آن سریال اکران شد که در آن داستان خیالی ادوارد و آلفونس و تلاششان برای پیدا کردن هم ، با ماجرای واقعی کودتای ناکام نوامبر 1923 مونیخ (به رهبری آدولف هیتلر که البته در این انیمه حضوری بسیار کمرنگ دارد) در هم می آمیزد و با توجه به اینکه بسیاری از نقاط قوت داستان انیمه اصلی در این فیلم دیده نمی شود ، با استقبال زیادی مواجه نشد . به دلایلی که بنده راجبش تحقیق نکرده ام ، تهیه کنندگان مجموعه خیلی زود تصمیم گرفتند بجای ساخت دنباله جدید ، کلاً داستان را از اول تعریف کنند و بنابراین از یک فیلمنامه نویس قدیمی انیمه های عامه پسند تلوزیونی به نام هیروشی اونوگی خواستند تا داستان خلق شده توسط هیرو آراکاوا را دوباره نویسی و با کمی دستکاری جذاب تر و پر شتاب تر نماید و در کمال ناباوری نتیجه نهایی برخلاف معمول حتی از داستان اصلی هم بهتر شده و به همین دلیل سریال " کیمیاگر تمام فلزی : برادری " حتی از سریال اصلی هم با استقبال بیشتری مواجه شد! 10-12 قسمت اول برادری تقریباً کپی حوادث یک سوم نخست سریال اصلی است منتها با شتاب بیشتری روایت می شود و طنز تصویری داستان هم پررنگ تر شده تا برای مخاطبی که سریال قبلی را دیده کسل کننده نباشد و درست زمانی که بیننده احساس می کند با کپی نعل به نعل مجموعه قبلی طرف است ، با ورود کاراکترهای جدید و شکل گیری اتحادهایی غیر منتظره ، داستان کاملاً زیر و رو می شود و با اینکه در نهایت به پایانی تقریباً مشابه منتهی می گردد ، اما این تفاوت ها و حضور کاراکترهای جدید کاملاً جذاب ، و البته توجه بیشتر و عمیق تر به ریشه های اولیه شکل گیری وقایع ، و گسترش جغرافیای داستان ، همه و همه دست به دست هم می دهند تا برادری یک سر و گردن از برادر بزرگترش بالاتر باشد و جذابیت سریال به حدی است که بیننده حتی متوجه نمی شود برادری از سریال قبلی 13 قسمت طولانی تر هم هست! یک سال بعد ، انیمه سینمایی " کیمیاگر تمام فلزی : ستاره مقدس میلوس " به عنوان پیش درآمدی بر برادری اکران شد اما با واکنش منفی مخاطبان مواجه گردید . سازندگان ستاره مقدس میلوس سعی کرده بودند محصولی مستقل بسازند که داستانش ربط مستقیمی با برادری نداشته باشد ، اما این داستان عملاً نقض کننده برخی نکات سریال بود و به همین دلیل با واکنش منفی طرفداران آن مواجه شد . از سوی دیگر گرافیک ستاره مقدس میلوس هم در مقایسه با برادری و حتی سریال قدیمی تر ، خیلی ضعیف بود و بیشتر به انیمه های دهه هشتاد شباهت داشت . بعد از آن پرونده انیمه " کیمیاگر تمام فلزی " برای همیشه بسته شد و باید دید آیا در آینده این " برای همیشه " نقض خواهد گردید یا نه؟! (البته این را هم اضافه کنم که سه فیلم لایو-اکشن هم در سال های اخیر براساس این داستان ساخته شده ، اما از آنجایی که ژاپنی ها هیچ وقت در ساخت یک لایو-اکشن جذاب از روی انیمه هایشان موفق نبوده اند ، هیچ قصدی برای تماشای این سه فیلم ندارم و آنها را اصلاً جزو آدم حساب نکرده ام!)
(تماشای این سریال انیمه به دلیل وجود برخی سکانس های خشن به افراد کمتر از 11 سال توصیه نمی شود)
***
کیمیاگر تمام فلزی : برادری
کامل {به همراه دو قسمت سینمایی مجموعه}
Fullmetal Alchemist : Brotherhood
(2009-2010)
احتمالاً یادتان هست که حدود 10 ماه قبل در همین سلسله مطالب به سریال انیمه " کیمیاگر تمام فلزی " پرداخته بودم . آن سریال در 51 قسمت طی سال های 2003 تا 2004 پخش گردید و از محبوبیت زیادی برخوردار بود . یک سال بعد انیمه سینمایی به نام " کیمیاگر تمام فلزی : فتح شامبالا " به عنوان دنباله آن سریال اکران شد که در آن داستان خیالی ادوارد و آلفونس و تلاششان برای پیدا کردن هم ، با ماجرای واقعی کودتای ناکام نوامبر 1923 مونیخ (به رهبری آدولف هیتلر که البته در این انیمه حضوری بسیار کمرنگ دارد) در هم می آمیزد و با توجه به اینکه بسیاری از نقاط قوت داستان انیمه اصلی در این فیلم دیده نمی شود ، با استقبال زیادی مواجه نشد . به دلایلی که بنده راجبش تحقیق نکرده ام ، تهیه کنندگان مجموعه خیلی زود تصمیم گرفتند بجای ساخت دنباله جدید ، کلاً داستان را از اول تعریف کنند و بنابراین از یک فیلمنامه نویس قدیمی انیمه های عامه پسند تلوزیونی به نام هیروشی اونوگی خواستند تا داستان خلق شده توسط هیرو آراکاوا را دوباره نویسی و با کمی دستکاری جذاب تر و پر شتاب تر نماید و در کمال ناباوری نتیجه نهایی برخلاف معمول حتی از داستان اصلی هم بهتر شده و به همین دلیل سریال " کیمیاگر تمام فلزی : برادری " حتی از سریال اصلی هم با استقبال بیشتری مواجه شد! 10-12 قسمت اول برادری تقریباً کپی حوادث یک سوم نخست سریال اصلی است منتها با شتاب بیشتری روایت می شود و طنز تصویری داستان هم پررنگ تر شده تا برای مخاطبی که سریال قبلی را دیده کسل کننده نباشد و درست زمانی که بیننده احساس می کند با کپی نعل به نعل مجموعه قبلی طرف است ، با ورود کاراکترهای جدید و شکل گیری اتحادهایی غیر منتظره ، داستان کاملاً زیر و رو می شود و با اینکه در نهایت به پایانی تقریباً مشابه منتهی می گردد ، اما این تفاوت ها و حضور کاراکترهای جدید کاملاً جذاب ، و البته توجه بیشتر و عمیق تر به ریشه های اولیه شکل گیری وقایع ، و گسترش جغرافیای داستان ، همه و همه دست به دست هم می دهند تا برادری یک سر و گردن از برادر بزرگترش بالاتر باشد و جذابیت سریال به حدی است که بیننده حتی متوجه نمی شود برادری از سریال قبلی 13 قسمت طولانی تر هم هست! یک سال بعد ، انیمه سینمایی " کیمیاگر تمام فلزی : ستاره مقدس میلوس " به عنوان پیش درآمدی بر برادری اکران شد اما با واکنش منفی مخاطبان مواجه گردید . سازندگان ستاره مقدس میلوس سعی کرده بودند محصولی مستقل بسازند که داستانش ربط مستقیمی با برادری نداشته باشد ، اما این داستان عملاً نقض کننده برخی نکات سریال بود و به همین دلیل با واکنش منفی طرفداران آن مواجه شد . از سوی دیگر گرافیک ستاره مقدس میلوس هم در مقایسه با برادری و حتی سریال قدیمی تر ، خیلی ضعیف بود و بیشتر به انیمه های دهه هشتاد شباهت داشت . بعد از آن پرونده انیمه " کیمیاگر تمام فلزی " برای همیشه بسته شد و باید دید آیا در آینده این " برای همیشه " نقض خواهد گردید یا نه؟! (البته این را هم اضافه کنم که سه فیلم لایو-اکشن هم در سال های اخیر براساس این داستان ساخته شده ، اما از آنجایی که ژاپنی ها هیچ وقت در ساخت یک لایو-اکشن جذاب از روی انیمه هایشان موفق نبوده اند ، هیچ قصدی برای تماشای این سه فیلم ندارم و آنها را اصلاً جزو آدم حساب نکرده ام!)
(تماشای این سریال انیمه به دلیل وجود برخی سکانس های خشن به افراد کمتر از 11 سال توصیه نمی شود)
***

نگهبانان کهکشان ویژه تعطیلات
The Guardians of The Galaxy Holiday Special
(2022)




" نگهبانان کهکشان ویژه تعطیلات " در واقع یک فیلم نسبتاً کوتاه 42 دقیقه ایی است که به بهانه ایام کریسمس و در آستانه اکران سومین فیلم مستقل مجموعه (اکران در 5 می 2023) توسط جیمز گان و تیم تولید اصلی تهیه و توسط شبکه دیزنی پلاس پخش شده است . در این فیلم بامزه پیتر کوئیل (استار لرد) ناکجا را از مجموعه دار خریده و سرگرم رسیدگی به امور آن است اما دوستانش حس می کنند که پیتر اصلاً خوشحال نیست . کراگلین به آنها می گوید روی زمین جشن کریسمس نزدیک است و از آنجایی که پیتر خاطره خوبی از برخورد یاندو با کریسمس در کودکی اش ندارد ، برای همین غمگین است ، دوستان پیتر هم تصمیم می گیرند به هر طریقی شده او را خوشحال و حال و هوای کریسمس را برایش زنده کنند اما ... تماشای این فیلم بامزه را به همه طرفداران مجموعه فیلم های مارول توصیه می کنم ، البته داستانش هیچ ربط کلی به فیلم های دیگر ندارد و ندیدید هم ندیدید!
***
The Guardians of The Galaxy Holiday Special
(2022)
" نگهبانان کهکشان ویژه تعطیلات " در واقع یک فیلم نسبتاً کوتاه 42 دقیقه ایی است که به بهانه ایام کریسمس و در آستانه اکران سومین فیلم مستقل مجموعه (اکران در 5 می 2023) توسط جیمز گان و تیم تولید اصلی تهیه و توسط شبکه دیزنی پلاس پخش شده است . در این فیلم بامزه پیتر کوئیل (استار لرد) ناکجا را از مجموعه دار خریده و سرگرم رسیدگی به امور آن است اما دوستانش حس می کنند که پیتر اصلاً خوشحال نیست . کراگلین به آنها می گوید روی زمین جشن کریسمس نزدیک است و از آنجایی که پیتر خاطره خوبی از برخورد یاندو با کریسمس در کودکی اش ندارد ، برای همین غمگین است ، دوستان پیتر هم تصمیم می گیرند به هر طریقی شده او را خوشحال و حال و هوای کریسمس را برایش زنده کنند اما ... تماشای این فیلم بامزه را به همه طرفداران مجموعه فیلم های مارول توصیه می کنم ، البته داستانش هیچ ربط کلی به فیلم های دیگر ندارد و ندیدید هم ندیدید!
***

گوزن شاه
The Deer King
(2022)




" گوزن شاه " از نظر بصری و نوع روایت شباهت زیادی به آثار هایائو میازاکی دارد ، باید هم اینطور باشد چون دو کارگردان آن (ماساشی آندو و ماسایوکی میاجی) از شاگردان میازاکی بوده و در تولید تعدادی از آثار او و تعداد دیگری از بهترین انیمه های تاریخ سهیم بوده اند . اما گوزن شاه با اینکه انیمه جذاب و قابل احترامی است ، نمی تواند جزو بهترین انیمه های تاریخ قرار بگیرد! ایراد اصلی هم از فیلمنامه است! در اینجا هم از یک فیلمنامه نویس کهنه کار انیمه های عامه پسند تلوزیونی به نام تاکو کیشیموتو خواسته شده تا براساس مجموعه مانگای گوزن شاه نوشته ناهوکو اوهاشی ، یک داستان سینمایی بیرون بکشد . اما نتیجه نهایی اصلاً جذابیت و ظرافت کافی برای جلب توجه و ماندگاری را ندارد . بسیاری از اطلاعات داستانی جزو بدیهیات طلقی شده و تلاشی برای توضیحشان نمی شود در نتیجه بیننده تا پایان فیلم بجای لذت بردن از داستان اصلی سرگرم سر در آوردن از این مسائل است تا بلکه بتواند جهان داستان را درک کند! دو کشور زول و آکوفا بعد از مدتها جنگ ، چند سال قبل با هم متحد شدند . محکومان زول را برای کار به معدنی در سرزمین آکوفا فرستاده اند ، اما معدن مورد حمله گرگ های وحشی قرار می گیرد که حامل بیماری کشنده تب گرگ سیاه هستند . البته بیماری تب گرگ سیاه فقط برای مردم زول مرگبار است و مردم آکوفا بنا به دلایلی که تا اواخر فیلم نامکشوف می ماند ، ظاهراً نسبت به این بیماری مصونیت دارند . از حمله معدن فقط دو نفر جان سالم به در برده و می گریزند ؛ ون ، سلحشوری که سال ها قبل یک شورش ناکام را علیه امپراتور زول رهبری کرد و دختری خردسال به نام یونا . شاهزاده زول که مسئول رسیدگی به این فاجعه است طبیب مخصوص خود را مامور یافتن ون می کند چون اعتقاد دارد خون او حامل درمان بیماری است ، اما از سوی دیگر حکومت آکوفا که ظاهراً حملات گرگ ها زیر سر آنهاست نمی خواهند ون زنده به دست زول بیافتد و به دنبال کشتن او هستند ... با وجود ضعف فیلمنامه ، اما تصویرسازی و انتقال احساسات شخصیت های نقاشی شده به بیننده توسط شاگردان میازاکی آنقدر قدرتمند هست که بتوان تماشای این انیمه را به دیگران توصیه نمود .
(تماشای این انیمه به دلیل وجود برخی سکانس های خشن و ترسناک به افراد کمتر از 13 سال توصیه نمی شود)
***
The Deer King
(2022)
" گوزن شاه " از نظر بصری و نوع روایت شباهت زیادی به آثار هایائو میازاکی دارد ، باید هم اینطور باشد چون دو کارگردان آن (ماساشی آندو و ماسایوکی میاجی) از شاگردان میازاکی بوده و در تولید تعدادی از آثار او و تعداد دیگری از بهترین انیمه های تاریخ سهیم بوده اند . اما گوزن شاه با اینکه انیمه جذاب و قابل احترامی است ، نمی تواند جزو بهترین انیمه های تاریخ قرار بگیرد! ایراد اصلی هم از فیلمنامه است! در اینجا هم از یک فیلمنامه نویس کهنه کار انیمه های عامه پسند تلوزیونی به نام تاکو کیشیموتو خواسته شده تا براساس مجموعه مانگای گوزن شاه نوشته ناهوکو اوهاشی ، یک داستان سینمایی بیرون بکشد . اما نتیجه نهایی اصلاً جذابیت و ظرافت کافی برای جلب توجه و ماندگاری را ندارد . بسیاری از اطلاعات داستانی جزو بدیهیات طلقی شده و تلاشی برای توضیحشان نمی شود در نتیجه بیننده تا پایان فیلم بجای لذت بردن از داستان اصلی سرگرم سر در آوردن از این مسائل است تا بلکه بتواند جهان داستان را درک کند! دو کشور زول و آکوفا بعد از مدتها جنگ ، چند سال قبل با هم متحد شدند . محکومان زول را برای کار به معدنی در سرزمین آکوفا فرستاده اند ، اما معدن مورد حمله گرگ های وحشی قرار می گیرد که حامل بیماری کشنده تب گرگ سیاه هستند . البته بیماری تب گرگ سیاه فقط برای مردم زول مرگبار است و مردم آکوفا بنا به دلایلی که تا اواخر فیلم نامکشوف می ماند ، ظاهراً نسبت به این بیماری مصونیت دارند . از حمله معدن فقط دو نفر جان سالم به در برده و می گریزند ؛ ون ، سلحشوری که سال ها قبل یک شورش ناکام را علیه امپراتور زول رهبری کرد و دختری خردسال به نام یونا . شاهزاده زول که مسئول رسیدگی به این فاجعه است طبیب مخصوص خود را مامور یافتن ون می کند چون اعتقاد دارد خون او حامل درمان بیماری است ، اما از سوی دیگر حکومت آکوفا که ظاهراً حملات گرگ ها زیر سر آنهاست نمی خواهند ون زنده به دست زول بیافتد و به دنبال کشتن او هستند ... با وجود ضعف فیلمنامه ، اما تصویرسازی و انتقال احساسات شخصیت های نقاشی شده به بیننده توسط شاگردان میازاکی آنقدر قدرتمند هست که بتوان تماشای این انیمه را به دیگران توصیه نمود .
(تماشای این انیمه به دلیل وجود برخی سکانس های خشن و ترسناک به افراد کمتر از 13 سال توصیه نمی شود)
***

تاپ گان : موریک
Top Gun : Maverick
(2022)



سال 1986 با اکران فیلم " تاپ گان " ساخته تونی اسکات ، ستاره جدیدی در سینمای هالیوود ظهور کرد به نام تام کروز! آن فیلم داستان خلبان جوان و جسوری بود به نام پیت میچل معروف به موریک که بعد از مقابله موفق با یک میگ دشمن (دشمنی که در فیلم اشاره ایی به ماهیت آن نمی شود) علیرقم نافرمانی از مافوقش ، به همراه کمک خلبانش به یگان آموزشی تاپ گان معرفی می شود که محل گردهمایی و آموزش بهترین خلبانان ارتش آمریکاست . در حین آموزش موریک کمک خلبانش را از دست می دهد و از نظر روحی افت می کند اما در پایان فیلم و در درگیری با هواپیماهای دشمن موفق به سرنگون کردن سه تای آنها می شود . " تاپ گان " یک فیلم کاملاً سیاسی و تبلیغاتی بود ؛ فیلم در زمانی اکران شد که رویارویی نظامی آمریکا و ایران در خلیج فارس در حال اوج گرفتن بود و محل مقابله با هواپیماهای دشمن در فیلم اقیانوس هند اعلام شد (در حالی که هیچ اسمی از کشور دشمن در فیلم برده نشد و ایران هم آن زمان اصلاً هواپیمای میگ نداشت!) . از سوی دیگر در مقابل برخی سینماهای اکران کننده فیلم باجه های ثبت نام برای عضویت در نیروی هوایی آمریکا برپا شده و اتفاقاً با استقبال هم مواجه گردید . با تمام این تفاسیر فیلم گیشه بسیار موفقی داشت و به پرفروش ترین فیلم آن سال تبدیل شد . بعد از گذشت 36 سال " تاپ گان : موریک " دنباله مستقیم آن فیلم این بار به کارگردانی جوزف کازینسکی (چون تونی اسکات ، برادر ریدلی اسکات ، بعد از ابتلا به افسردگی ، سال 2012 در سن 68 سالگی خودش را از روی بزرگترین پل بندر لس آنجلس به زیر انداخت و خودکشی کرد) ، مجدداً توانسته عنوان پرفروش ترین فیلم سال در سینماهای آمریکا (و رده دوم پرفروش فیلم جهان سال بعد از قسمت دوم آواتار) را بدست آورد و با استقبال فراوان منتقدان و سینماروهای آمریکایی مواجه گردد . در این قسمت موریک بعد از سالها انزوا مجدداً به تاپ گان احضار می شود تا خلبانان جوان را برای یک ماموریت فوق محرمانه بسیار خطرناک آموزش دهد اما یکی از آن خلبان ها پسر دوست فقیدش است و این دو از قبل هم با یکدیگر اختلاف داشته اند ... . " تاپ گان : موریک " از سه جنبه قابل بررسی است ؛ از نظر هنری ، جذاب ، پر تنش و سرگرم کننده است . تام کروز 60 ساله و مایلز تیلور 35 ساله با اینکه تلاش زیادی برای خاص کردن نقششان نداشته اند ، کاملاً باور پذیر هستند . صحنه های اکشن و جنگی و پرواز با هواپیماها هم کاملاً طبیعی و قابل باور طراحی شده اند و کلاً این فیلمی است که می تواند تماشاگر عام را بخوبی سرگرم کند . از نظر اجتماعی ، فیلم اول تاپ گان یک فیلم کاملاً مردانه بود ، هیچ زنی بین خلبان ها نبود و دو کاراکتر زن حاضر در فیلم هم صرفاً برای نشان دادن روابط عاشقانه حضور داشتند . با گذشت این همه سال و تغییر اوضاع در هالیوود (بخصوص در سال های اخیر) انتظار می رفت فیلم جدید کمتر مردانه باشد ، اما در عمل معلوم می شود که نمی توان فیلمی با بازی تام کروز ساخت که مردانه نباشد! یکی-دو خلبان زن در تیم آموزشی زیر دست موریک حضور دارند اما عملاً نقش چندانی در پیشبرد داستان ندارند و عشق قدیمی موریک هم صرفاً حاضر است تا عشق قدیمی موریک باشد! بنابراین باید " تاپ گان : موریک " را یک استثنا در هالیوود سال های اخیر دانست که اگر بخاطر اهداف سیاسی نبود ، مطمئناً از سوی بسیاری از گروه ها در آمریکا بایکوت می شد! اما جنبه سیاسی فیلم ؛ دشمن باز هم بی نام فیلم در آستانه دستیابی به بمب اتمی است و تیم تاپ گان باید قبل از پایان شمارش معکوس دستیابی آن کشور به این سلاح ، پایگاه اصلی ساخت آن را نابود کنند ، پایگاهی بشدت حفاظت شده و ماموریتی که بیشتر به خودکشی شباهت دارد! بسیاری بر این باور هستند که کشور ناشناس فیلم ایران است چون به ادعای آمریکا ، ایران به عنوان یکی از دشمنان اصلی این کشور در حال ساخت بمب اتم می باشد! با این وجود فیلم طوری ساخته شده که نتوان به طور قطع کشور خاصی را مورد اشاره قرار داد! جغرافیای کشور هدف هیچ شباهتی به ایران ندارد و بیشتر شبیه کره شمالی است ، اما می دانیم که کره شمالی سال هاست که موفق به ساخت بمب اتم شده! از سوی دیگر کشور هدف دارای هواپیماهای نسل پنجم است ، اما غیر از متحدان نزدیک آمریکا (نظیر بریتانیا ، استرالیا ، ژاپن ، اسرائیل ، کره جنوبی ، کانادا و ...) فقط دو کشور روسیه و چین دارای هواپیماهای نظامی نسل پنجم هستند و کشورهایی مثل ایران ، هند ، پاکستان و ترکیه زودتر از چند سال دیگر موفق به تولید انبوه هواپیماهای نسل پنجم نخواهند شد! و روسیه و چین هم که هر دو دارای صدها کلاهک هسته ایی هستند! از سوی دیگر موریک و روستر برای فرار از کشور هدف یک اف-14 عتیقه و فاقد بیشتر کنترل های پروازی را می ربایند . کره شمالی ، چین و روسیه هیچکدام اف-14 ندارند اما ایران دارد و با اینکه عمر زیادی هم دارند به لطف مهندسان ایرانی خیلی هم خوب کار می کنند و عتیقه نشده اند! با این تفاسیر به نظر می رسد تاپ گان : موریک بیشتر استفاده تبلیغاتی در داخل آمریکا داشته باشد تا خارج از آن ، چون فیلم طوری ساخته شده که نتوان در بین ایران یا کره شمالی ، دشمن اصلی فیلم را تشخیص داد و می توان به مردم آمریکا گفت که هر دو کشور اگر دست از پا خطا کنند با ما طرف هستند! اما هم در ایران و هم در کره شمالی ، می دانند که این یک فیلم تبلیغاتی غلو شده بیشتر نیست و با واقعیات میدانی فاصله بسیاری دارد!
(تماشای این فیلم به دلیل وجود برخی سکانس های غیر اخلاقی بدون سانسور ، و به افراد کمتر از 13 سال توصیه نمی شود)
***
Top Gun : Maverick
(2022)
سال 1986 با اکران فیلم " تاپ گان " ساخته تونی اسکات ، ستاره جدیدی در سینمای هالیوود ظهور کرد به نام تام کروز! آن فیلم داستان خلبان جوان و جسوری بود به نام پیت میچل معروف به موریک که بعد از مقابله موفق با یک میگ دشمن (دشمنی که در فیلم اشاره ایی به ماهیت آن نمی شود) علیرقم نافرمانی از مافوقش ، به همراه کمک خلبانش به یگان آموزشی تاپ گان معرفی می شود که محل گردهمایی و آموزش بهترین خلبانان ارتش آمریکاست . در حین آموزش موریک کمک خلبانش را از دست می دهد و از نظر روحی افت می کند اما در پایان فیلم و در درگیری با هواپیماهای دشمن موفق به سرنگون کردن سه تای آنها می شود . " تاپ گان " یک فیلم کاملاً سیاسی و تبلیغاتی بود ؛ فیلم در زمانی اکران شد که رویارویی نظامی آمریکا و ایران در خلیج فارس در حال اوج گرفتن بود و محل مقابله با هواپیماهای دشمن در فیلم اقیانوس هند اعلام شد (در حالی که هیچ اسمی از کشور دشمن در فیلم برده نشد و ایران هم آن زمان اصلاً هواپیمای میگ نداشت!) . از سوی دیگر در مقابل برخی سینماهای اکران کننده فیلم باجه های ثبت نام برای عضویت در نیروی هوایی آمریکا برپا شده و اتفاقاً با استقبال هم مواجه گردید . با تمام این تفاسیر فیلم گیشه بسیار موفقی داشت و به پرفروش ترین فیلم آن سال تبدیل شد . بعد از گذشت 36 سال " تاپ گان : موریک " دنباله مستقیم آن فیلم این بار به کارگردانی جوزف کازینسکی (چون تونی اسکات ، برادر ریدلی اسکات ، بعد از ابتلا به افسردگی ، سال 2012 در سن 68 سالگی خودش را از روی بزرگترین پل بندر لس آنجلس به زیر انداخت و خودکشی کرد) ، مجدداً توانسته عنوان پرفروش ترین فیلم سال در سینماهای آمریکا (و رده دوم پرفروش فیلم جهان سال بعد از قسمت دوم آواتار) را بدست آورد و با استقبال فراوان منتقدان و سینماروهای آمریکایی مواجه گردد . در این قسمت موریک بعد از سالها انزوا مجدداً به تاپ گان احضار می شود تا خلبانان جوان را برای یک ماموریت فوق محرمانه بسیار خطرناک آموزش دهد اما یکی از آن خلبان ها پسر دوست فقیدش است و این دو از قبل هم با یکدیگر اختلاف داشته اند ... . " تاپ گان : موریک " از سه جنبه قابل بررسی است ؛ از نظر هنری ، جذاب ، پر تنش و سرگرم کننده است . تام کروز 60 ساله و مایلز تیلور 35 ساله با اینکه تلاش زیادی برای خاص کردن نقششان نداشته اند ، کاملاً باور پذیر هستند . صحنه های اکشن و جنگی و پرواز با هواپیماها هم کاملاً طبیعی و قابل باور طراحی شده اند و کلاً این فیلمی است که می تواند تماشاگر عام را بخوبی سرگرم کند . از نظر اجتماعی ، فیلم اول تاپ گان یک فیلم کاملاً مردانه بود ، هیچ زنی بین خلبان ها نبود و دو کاراکتر زن حاضر در فیلم هم صرفاً برای نشان دادن روابط عاشقانه حضور داشتند . با گذشت این همه سال و تغییر اوضاع در هالیوود (بخصوص در سال های اخیر) انتظار می رفت فیلم جدید کمتر مردانه باشد ، اما در عمل معلوم می شود که نمی توان فیلمی با بازی تام کروز ساخت که مردانه نباشد! یکی-دو خلبان زن در تیم آموزشی زیر دست موریک حضور دارند اما عملاً نقش چندانی در پیشبرد داستان ندارند و عشق قدیمی موریک هم صرفاً حاضر است تا عشق قدیمی موریک باشد! بنابراین باید " تاپ گان : موریک " را یک استثنا در هالیوود سال های اخیر دانست که اگر بخاطر اهداف سیاسی نبود ، مطمئناً از سوی بسیاری از گروه ها در آمریکا بایکوت می شد! اما جنبه سیاسی فیلم ؛ دشمن باز هم بی نام فیلم در آستانه دستیابی به بمب اتمی است و تیم تاپ گان باید قبل از پایان شمارش معکوس دستیابی آن کشور به این سلاح ، پایگاه اصلی ساخت آن را نابود کنند ، پایگاهی بشدت حفاظت شده و ماموریتی که بیشتر به خودکشی شباهت دارد! بسیاری بر این باور هستند که کشور ناشناس فیلم ایران است چون به ادعای آمریکا ، ایران به عنوان یکی از دشمنان اصلی این کشور در حال ساخت بمب اتم می باشد! با این وجود فیلم طوری ساخته شده که نتوان به طور قطع کشور خاصی را مورد اشاره قرار داد! جغرافیای کشور هدف هیچ شباهتی به ایران ندارد و بیشتر شبیه کره شمالی است ، اما می دانیم که کره شمالی سال هاست که موفق به ساخت بمب اتم شده! از سوی دیگر کشور هدف دارای هواپیماهای نسل پنجم است ، اما غیر از متحدان نزدیک آمریکا (نظیر بریتانیا ، استرالیا ، ژاپن ، اسرائیل ، کره جنوبی ، کانادا و ...) فقط دو کشور روسیه و چین دارای هواپیماهای نظامی نسل پنجم هستند و کشورهایی مثل ایران ، هند ، پاکستان و ترکیه زودتر از چند سال دیگر موفق به تولید انبوه هواپیماهای نسل پنجم نخواهند شد! و روسیه و چین هم که هر دو دارای صدها کلاهک هسته ایی هستند! از سوی دیگر موریک و روستر برای فرار از کشور هدف یک اف-14 عتیقه و فاقد بیشتر کنترل های پروازی را می ربایند . کره شمالی ، چین و روسیه هیچکدام اف-14 ندارند اما ایران دارد و با اینکه عمر زیادی هم دارند به لطف مهندسان ایرانی خیلی هم خوب کار می کنند و عتیقه نشده اند! با این تفاسیر به نظر می رسد تاپ گان : موریک بیشتر استفاده تبلیغاتی در داخل آمریکا داشته باشد تا خارج از آن ، چون فیلم طوری ساخته شده که نتوان در بین ایران یا کره شمالی ، دشمن اصلی فیلم را تشخیص داد و می توان به مردم آمریکا گفت که هر دو کشور اگر دست از پا خطا کنند با ما طرف هستند! اما هم در ایران و هم در کره شمالی ، می دانند که این یک فیلم تبلیغاتی غلو شده بیشتر نیست و با واقعیات میدانی فاصله بسیاری دارد!
(تماشای این فیلم به دلیل وجود برخی سکانس های غیر اخلاقی بدون سانسور ، و به افراد کمتر از 13 سال توصیه نمی شود)
***

امروز جهان را درست می کنیم
Today We Fix The World
(2022)

سینمای آرژانتین از نظر تجاری در دنیا چندان موفق نبوده و فقط در کشورهای اسپانیایی زبان مورد توجه است ، اما از نظر هنری تاکنون چندین بار فیلم هایشان در جشنواره های معتبر جهانی درخشیده و حتی موفق به کسب جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان شده اند و امسال هم فیلم " آرژانتین 1985 " از مدعیان اصلی کسب این جایزه است . اما " امروز جهان را درست می کنیم " به کارگردانی آریل وینوگراد اصلاً جزو فیلم های خوب و مطرح سینمای آرژانتین نیست و صرفاً بخاطر پخش از سوی نتفلیکس ، مورد توجه سایت های دانلود فیلم فارسی زبان قرار گرفته است! داستان عجیب و بشدت نامانوس این فیلم (برای فرهنگ نجیب و اصیل ما ایرانی ها که همین مسئله ، انتشار گسترده آن در سایت های فارسی زبان را مشکوک می کند) از این قرار است ؛ دیوید ساماراس ، یک کارگردان نچندان موفق برنامه های تلوزیونی ، ظاهراً پسر 10 ساله ایی به نام بنیتو دارد که حاصل رابطه ایی نامشروع با زنی به نام سیلوینا است . در حالی که دیوید شدیداً درگیر کاری است که در حال از دست دادنش می باشد ، سیلوینا سعی می کند مطلبی درباره بنیتو به او بگوید اما در تصادف رانندگی کشته می شود! حالا همه انتظار دارند دیوید مسئولیت بنیتو را بپذیرد اما او که به حرف های آخر سیلوینا مشکوک شده با انجام آزمایش دی ان ای متوجه می شود بنیتو اصلاً پسر او نیست! بنیتو هم که چندان دل خوشی از دیوید ندارد از این مسئله استقبال می کند و از او می خواهد برای پیدا کردن پدر واقعی اش کمکش کند! در این مسیر از یک طرف کم کم رابطه دیوید و بنیتو گرمتر می شود و از سوی دیگر دیوید متوجه می شود مردان زیادی در زندگی سیلوینا حضور داشته اند! در نهایت آنها پدر واقعی بنیتو را پیدا می کنند که دقیقاً همان پدر ایده آل و رویایی بنیتو است ، اما بنیتو ناگهان تغییر عقیده می دهد و احتمالاً بدون گفتن حقیقت به پدر اصلی اش ، دوباره پیش دیوید بر می گردد! داستان فیلم تا آن حد احمقانه است که در ابتدا به نظر می رسد سیلوینا تنها کمی پیش از مرگ متوجه شده دیوید پدر بنیتو نیست ، اما در نهایت وقتی با کیکو مواجه می شویم ، چنان شباهت انکار ناپذیری بین او و بنیتو وجود دارد که تنها می توان به این نتیجه رسید که سیلوینایی که برای همه مردان زندگی اش مثل فرشته بوده ، در واقع از دیوید برای کمک در نگهداری بنیتو سو استفاده می کرده است! تنها نکته ایی که تماشای این فیلم را قابل تحمل می کند بازی خوب بنجامین اوترو در نقش بنیتو است!
(تماشای این فیلم به دلیل وجود برخی سکانس های غیر اخلاقی بدون سانسور ، و به افراد کمتر از 13 سال توصیه نمی شود)
***
Today We Fix The World
(2022)
سینمای آرژانتین از نظر تجاری در دنیا چندان موفق نبوده و فقط در کشورهای اسپانیایی زبان مورد توجه است ، اما از نظر هنری تاکنون چندین بار فیلم هایشان در جشنواره های معتبر جهانی درخشیده و حتی موفق به کسب جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان شده اند و امسال هم فیلم " آرژانتین 1985 " از مدعیان اصلی کسب این جایزه است . اما " امروز جهان را درست می کنیم " به کارگردانی آریل وینوگراد اصلاً جزو فیلم های خوب و مطرح سینمای آرژانتین نیست و صرفاً بخاطر پخش از سوی نتفلیکس ، مورد توجه سایت های دانلود فیلم فارسی زبان قرار گرفته است! داستان عجیب و بشدت نامانوس این فیلم (برای فرهنگ نجیب و اصیل ما ایرانی ها که همین مسئله ، انتشار گسترده آن در سایت های فارسی زبان را مشکوک می کند) از این قرار است ؛ دیوید ساماراس ، یک کارگردان نچندان موفق برنامه های تلوزیونی ، ظاهراً پسر 10 ساله ایی به نام بنیتو دارد که حاصل رابطه ایی نامشروع با زنی به نام سیلوینا است . در حالی که دیوید شدیداً درگیر کاری است که در حال از دست دادنش می باشد ، سیلوینا سعی می کند مطلبی درباره بنیتو به او بگوید اما در تصادف رانندگی کشته می شود! حالا همه انتظار دارند دیوید مسئولیت بنیتو را بپذیرد اما او که به حرف های آخر سیلوینا مشکوک شده با انجام آزمایش دی ان ای متوجه می شود بنیتو اصلاً پسر او نیست! بنیتو هم که چندان دل خوشی از دیوید ندارد از این مسئله استقبال می کند و از او می خواهد برای پیدا کردن پدر واقعی اش کمکش کند! در این مسیر از یک طرف کم کم رابطه دیوید و بنیتو گرمتر می شود و از سوی دیگر دیوید متوجه می شود مردان زیادی در زندگی سیلوینا حضور داشته اند! در نهایت آنها پدر واقعی بنیتو را پیدا می کنند که دقیقاً همان پدر ایده آل و رویایی بنیتو است ، اما بنیتو ناگهان تغییر عقیده می دهد و احتمالاً بدون گفتن حقیقت به پدر اصلی اش ، دوباره پیش دیوید بر می گردد! داستان فیلم تا آن حد احمقانه است که در ابتدا به نظر می رسد سیلوینا تنها کمی پیش از مرگ متوجه شده دیوید پدر بنیتو نیست ، اما در نهایت وقتی با کیکو مواجه می شویم ، چنان شباهت انکار ناپذیری بین او و بنیتو وجود دارد که تنها می توان به این نتیجه رسید که سیلوینایی که برای همه مردان زندگی اش مثل فرشته بوده ، در واقع از دیوید برای کمک در نگهداری بنیتو سو استفاده می کرده است! تنها نکته ایی که تماشای این فیلم را قابل تحمل می کند بازی خوب بنجامین اوترو در نقش بنیتو است!
(تماشای این فیلم به دلیل وجود برخی سکانس های غیر اخلاقی بدون سانسور ، و به افراد کمتر از 13 سال توصیه نمی شود)
***

نچ {نوعی جواب منفی عامیانه}
Nope
(2022)



با اینکه فیلم های جردن پیل با استقبال فراوان منتقدان و تماشاگران آمریکایی مواجه می شوند ، باید پذیرفت که این فیلم ها چندان برای تماشاگران غیر آمریکایی مانوس نیستند و بسیاری از نکات و ریزه کاری های آنها را فقط تماشاگران آمریکایی و بخصوص تماشاگران سیاه پوست متوجه می شوند! البته در مقایسه با " برو بیرون " و " ما " ، Nope {که در معنا نوعی جواب منفی یا سر بالا عامیانه در فرهنگ لغات انگلیسی است و تقریباً معادل نچ در زبان فارسی می شود} در ظاهر پیچیدگی داستانی کمتری دارد و جنبه تخیلی بودن آن هم پررنگ تر است ، با این وجود باز هم فضای زیادی برای انواع تفاسیر اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در اختیار منتقدان و کارشناسان قرار می دهد! در این فیلم دانیل کالویا (در دومین همکاری اش با پیل) نقش اوتیس هیوارد جونیور معروف به او جی را بازی می کند . او و پدرش مزرعه پرورش اسب های سینمایی دارند و ظاهراً چندین نسل است که در این حرفه می باشند . شش ماه قبل پدر او جی در یک سانحه کشته شده . به گفته مقامات ظاهراً بر اثر نقص فنی در یک هواپیما ، وسایل مسافران از ارتفاع چند هزار متری سقوط کرده و پدر اوجی بر اثر اصابت یک سکه کشته شده است! او جی در کارش مهارت دارد اما خیلی اجتماعی و سخنور نیست و به همین دلیل کم کم دارد کسب و کار خانوادگی را به باد می دهد در حالی که خواهرش که روابط عمومی خوبی هم دارد اصلاً به این شغل علاقه مند نیست و با او سر سازش ندارد! اما یک شب آنها متوجه اتفاق عجیبی در بیرون مزرعه می شوند که ظاهراً منشایی غیر زمینی دارد . آنها سعی می کنند با کمک یک نصب کننده تجهیزات دوربین مداربسته از این پدیده فیلمبرداری کنند . از طرف دیگر در همسایگی آنها کارناوالی مستقر است که مدیر کارناوال هم متوجه این پدیده شده و سعی دارد از آن درآمدزایی کند اما ... لایه اول و ظاهری فیلم آن را به عنوان یک فیلم تخیلی-ترسناک از نوع تلاش برای بقا معرفی می کند . با این وجود و با اینکه گفتم نسبت به " برو بیرون " و " ما " پیچیدگی کمتری دارد ، باز هم دارای لایه های زیرین فراوان و قابل تفسیر متعددی می باشد . مثلاً مدیر کارناوال (با بازی استیون ین) در کودکی در یک برنامه استودیویی تلوزیونی موفق با محوریت داستان زندگی یک شامپانزه خانگی بازی می کرده اما یک روز یکی از شامپانزه های بازیگر ظاهراً خیلی بی دلیل وحشی می شود و همه بجز او را کشته یا زخمی می کند . تصویر شامپانزه آرام شده بعد از کشتار و لحظاتی قبل از مرگ بدست نیروهای امنیتی که سعی دارد محبت کودک را جلب کند ، در ذهن مدیر مانده و او فکر می کند می تواند با موجودی که در آسمان منطقه پرسه می زند و متجاوزان را می کشد دوست شود اما معلوم می شود که کاملاً در اشتباه بوده است! خب شما از این داستان فرعی که خیلی بی دلیل در کنار داستان اصلی فیلم قرار دارد چه نتیجه ایی می گیرید؟ یا مثلاً او جی به عنوان شخصیت اصلی فیلم که در رام کردن اسب ها مهارت دارد ، راه کنار آمدن یا در واقع مطیع بودن در برابر موجود را کشف می کند و سعی می کند آن را به کار ببندد ، اما در نهایت معلوم می شود که با وجود همه تلاش هایش باز هم مراعات کردن نکات ایمنی و کنار آمدن با موجود در همه شرایط غیرممکن است و در نهایت این خواهر اوست که قدم نهایی را بر می دارد!
(تماشای این فیلم به دلیل وجود برخی سکانس های خشن و ترسناک ، به افراد کمتر از 18 سال توصیه نمی شود)
Nope
(2022)
با اینکه فیلم های جردن پیل با استقبال فراوان منتقدان و تماشاگران آمریکایی مواجه می شوند ، باید پذیرفت که این فیلم ها چندان برای تماشاگران غیر آمریکایی مانوس نیستند و بسیاری از نکات و ریزه کاری های آنها را فقط تماشاگران آمریکایی و بخصوص تماشاگران سیاه پوست متوجه می شوند! البته در مقایسه با " برو بیرون " و " ما " ، Nope {که در معنا نوعی جواب منفی یا سر بالا عامیانه در فرهنگ لغات انگلیسی است و تقریباً معادل نچ در زبان فارسی می شود} در ظاهر پیچیدگی داستانی کمتری دارد و جنبه تخیلی بودن آن هم پررنگ تر است ، با این وجود باز هم فضای زیادی برای انواع تفاسیر اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در اختیار منتقدان و کارشناسان قرار می دهد! در این فیلم دانیل کالویا (در دومین همکاری اش با پیل) نقش اوتیس هیوارد جونیور معروف به او جی را بازی می کند . او و پدرش مزرعه پرورش اسب های سینمایی دارند و ظاهراً چندین نسل است که در این حرفه می باشند . شش ماه قبل پدر او جی در یک سانحه کشته شده . به گفته مقامات ظاهراً بر اثر نقص فنی در یک هواپیما ، وسایل مسافران از ارتفاع چند هزار متری سقوط کرده و پدر اوجی بر اثر اصابت یک سکه کشته شده است! او جی در کارش مهارت دارد اما خیلی اجتماعی و سخنور نیست و به همین دلیل کم کم دارد کسب و کار خانوادگی را به باد می دهد در حالی که خواهرش که روابط عمومی خوبی هم دارد اصلاً به این شغل علاقه مند نیست و با او سر سازش ندارد! اما یک شب آنها متوجه اتفاق عجیبی در بیرون مزرعه می شوند که ظاهراً منشایی غیر زمینی دارد . آنها سعی می کنند با کمک یک نصب کننده تجهیزات دوربین مداربسته از این پدیده فیلمبرداری کنند . از طرف دیگر در همسایگی آنها کارناوالی مستقر است که مدیر کارناوال هم متوجه این پدیده شده و سعی دارد از آن درآمدزایی کند اما ... لایه اول و ظاهری فیلم آن را به عنوان یک فیلم تخیلی-ترسناک از نوع تلاش برای بقا معرفی می کند . با این وجود و با اینکه گفتم نسبت به " برو بیرون " و " ما " پیچیدگی کمتری دارد ، باز هم دارای لایه های زیرین فراوان و قابل تفسیر متعددی می باشد . مثلاً مدیر کارناوال (با بازی استیون ین) در کودکی در یک برنامه استودیویی تلوزیونی موفق با محوریت داستان زندگی یک شامپانزه خانگی بازی می کرده اما یک روز یکی از شامپانزه های بازیگر ظاهراً خیلی بی دلیل وحشی می شود و همه بجز او را کشته یا زخمی می کند . تصویر شامپانزه آرام شده بعد از کشتار و لحظاتی قبل از مرگ بدست نیروهای امنیتی که سعی دارد محبت کودک را جلب کند ، در ذهن مدیر مانده و او فکر می کند می تواند با موجودی که در آسمان منطقه پرسه می زند و متجاوزان را می کشد دوست شود اما معلوم می شود که کاملاً در اشتباه بوده است! خب شما از این داستان فرعی که خیلی بی دلیل در کنار داستان اصلی فیلم قرار دارد چه نتیجه ایی می گیرید؟ یا مثلاً او جی به عنوان شخصیت اصلی فیلم که در رام کردن اسب ها مهارت دارد ، راه کنار آمدن یا در واقع مطیع بودن در برابر موجود را کشف می کند و سعی می کند آن را به کار ببندد ، اما در نهایت معلوم می شود که با وجود همه تلاش هایش باز هم مراعات کردن نکات ایمنی و کنار آمدن با موجود در همه شرایط غیرممکن است و در نهایت این خواهر اوست که قدم نهایی را بر می دارد!
(تماشای این فیلم به دلیل وجود برخی سکانس های خشن و ترسناک ، به افراد کمتر از 18 سال توصیه نمی شود)