مطلبي درباره سماع/2

در اين بخش مي‌توانيد در مورد کليه‌ي مباحث مرتبط با تاريخ جهان به بحث بپردازيد

مدیران انجمن: abdolmahdi, رونین, شوراي نظارت

ارسال پست
Captain II
Captain II
نمایه کاربر
پست: 436
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ اسفند ۱۳۸۵, ۹:۱۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 484 بار
سپاس‌های دریافتی: 517 بار

مطلبي درباره سماع/2

پست توسط vaispard »

اسرار حروف سماع :

در روز ميثاق پيش از اينكه پروردگار ذريه بني ادم را مخاطب قراردهد . نخستين چيزي كه براي بني آدم آفريد آلت " فهم" و سپس " سمع و نطق " بود و با خطاب " الست " و پاسخ " بلي " هر سه را بكار انداخت ، هرچند كه خلقيت نطق بر فهم و سمع تأخر دارد ، اتحاد فهم و سمع از پرتو نطق صورت مي گيرد و اگر خطابي از جانب پروردپار نيم شد ، نه گوش چيزي ميشنيد و نه آلت فهم چيزي مي فهميد .

هر كلام صورتي دارد و معنايي ، صورت آن لفظ، صوتي است كه شنيده ميشود و معناي آن حقيقتي است كه فهميده ميشود . و همان گونه كه در شنوايي و تعقل و بينايي و قواي ديگر مناسب و ارتباطي موجود است ، در كلمات نيز ميان لفظ و معني يك نوع مناسبت طبيعي و ذاتي وجود دارد چنان كه غزالي براي عشق و سماع اين مهم را بيان كرده مي نويسد : " سين و ميم سماع اشارت است به " ســم " يعني سر( SER ) سماع مانند " سم " است و شخص را از تعلقاتي كه به اغيار دارد مي ميراند و به مقامات عيني ميرساند " عين و ميم " اشاره است به " مع " يعني سماع شخص را به معيت ذات الهي مي برد . پيامبر "ص" فرمود : " لي مع الله وقت لا يسعني فيه ملك مقرب و لا نبي مرسل " .

و سين و ميم و الف ، سماع اشاره است به سما ( آسمان ) يعني شخص را علوي و آسماني مي گرداند و از مراتب سفلي خارج ميكند . و الف و ميم سماع اشاره است به ام ( مادر ) و منظور اين است كه صاحب سماع مادر هر چيز ديگر است و از پرتو روحانيت خود از غيب مدد ميگيرد و حيات علمي را كه كلمه " ماء " ( آّ ب ) بدان اشاره مي كند به همه چيز مي بخشد . و عين و ميم سماع اشاره است به " عم " ( فراگيري ) يعني سماع كننده با روحانيت خود علويات را و باحيات قلب خود انسانيت را و با نور نفس پاك خود جسمانيت و احوال ديگر را فر اميگيرد ( بوارق ص 165 )
زمان پيدايش سماع :

در باره زمان پيدايش مجلس سماع اطلاع دقيقي در دست نيست ، لكن سماع سابقه اي مذهبي غير اسلامي داشته و از زمانهاي بسيار دور در پرسشهاي مذهبي و پرستشگاهها مورد استفاده واقع شده و به شنوندپان رقت قلب مي بخشد ( تاريخ خانقاه ايران ص 429 )

ولي قدر مسلم اين است در صدر اسلام سماع بدان صورت كه در مجالس صوفيه برگزار شده وجودنداشته است ، تا در سال 245 هجري كه ذالنون مصري از زندان متوكل آزاد گرديد ، صوفيان در جامع بغداد به دور او گرد آمده و درباره سماع از او اجازه گرفتند قوال شعري خواند و ذوالنون مصري هم ابراز شادي كرد و در سال 253 كه نخستين حلقه سماع را علي نتوخي يكي از ياران سري سقطي ( متوفي 253 ) در بغداد به پا كرد.

از اين زمان به بعد مجالس سماع شكل به خود گرفته ، تسكيل حلقه سماع مرسوم گرديده گروهي به نظاره آن پرداختند ، جاذبه موسيقي همراه يك سلسله سخنان عرفاني و محرك ، افراد پرشور و حساس را به نوعي روحانيت و معنويت دعوت مي كرد و عده اي از اشخاص متفرقه نيز همراه صوفيان به سماع مي پرداختند .

شكل اوليه مجالس سماع :

در روزهاي نخستين ، مجلس سماع عبارت بود از يك محفل شعر خواني كه به وسيله خواننده يا گروه جمعي خوانندگان خوش آواز اجرا مي شد و.و صوفيان با حالت و زمينه اي كه داشتند تحت تأثير صوت خوش و پر معني كلام قرار ميگرفته و حالي پيدا مي كردند و پاي كوبي مي پرداختند ، پس از آن رفته رفته براي تحريك و تأثير بيشتر از ني و دف استفاده كردند . اين مجالس سماع ، به سبب علاقه صوفيان پيوسته تشكل مي شد و در همه جا رواج داشت به حدي كه هجويري مي گويد : " من دويدم از عوام ، گروهي مي پنداشتند كه مذهب تصوف جز اين نيست "

وضع مقررات و شرايط مجلس سماع :

اقبال و توجه افراد متفرقه موجب ناراحتي سالكان گرديد ، به همين لحاظ مي بايستي از ورود عده اي به مجالس سماع جلوگيري به عمل مي آمد ، وضع مقررات و شرايط و آداب بهترين فكري بود كه از نخستين لحظات شكل گرفته مجالس سماع توانست از ورود اشخاص متفرقه به سماع جلوگيري به عمل آورد.

مثلا قانون : محل اجراي سماع بايد از عوام خالي باشد ، و مردم ناجنس و عوام الناس و ثقلا در سماع شركت نكنند كسي كه جز و اعضاي مسلك طريقت نيست نبايد در ميان جمع وارد شده و به سماع بپردازد و مقرر كردن كسب اجازه براي سماع يا عنوان نمودن : سماع بر كسي حلال است كه نفس او مرده و دلش زنده باشد و در عين حال اهليت داشتن سماع كنندگان نيز در حد مقدور مورد نظر بود . از طرفي صاحب نظراتي چون ابونصر سراج و هجويري براي جلوگيري از خطرات احتمالي ، ورود مبتديان را به سماع منع كردند با تمسك به كلماتي چون سماع نيايد، نكنيد و يا آن را عادت نسازيد و دير به دير كنيد تا تعظيم آن از دل نشود و نظير اين مقررات موجب گرديد شديدا از ورود اشخاص متفرقه جلوگيري به عمل آورند .

سماع خانه ها :

مراكز صوفيانه كه به نامهاي خانقاه ، زاويه ، رباط ، صومعه ، دويره ، لنگر تكليه بر قرار ميشد شامل يك حياط مركزي و رواق هاي طوولاني در دوسوي آن ، در قسمت داخلي حجره هاي خلووت قرارداشت در يك سمت سالني بود و مسجد كوچكي براي اقامه نماز ، محلي براي قرائت قرآن ، مكتبي براي آموزش قرآن ، مركزي كه در آن معارف تدريس مي شد ، اطلاقي كه شيخ و ديگر اعظاء وا بسته او مانند همسر و فرزندان بسر ميبردند .

و در تمام مراكز يادشده از قرن چهارم به بعد جهت سماع كه به قول مولانا " بزم با خدا " يا " بزم معنوي " يا معركه يي روحاني يا سماع مقدس سماع خانه هاييي با شكل خاصي بنا نمودند كه با گذشت زمان نواقص آن برطرف شده بهصورت ايده آلي در آمد .

البته گاهي هم شخص باذوقي عده اي را به منزل خويش دعوت كرده ، ضمن پذيرايي از آنان ، سماعي نيز در آنجا انجام مي گرفت . و در بعضي مواقع مراسم به جاي اين كه در سماع خانه ها برگزار گردد در بازار شهرها بر پا ميشد ، مثلا " عمربن الفارض " در بازار شهر مصر " ابوسعيد ابوالخير" در بازار بغشور ، " جلال الدين محمد خراساني " در بازار زركوبان قونيه و مانند " اوحد الدين كرماني " با پيدا كردن محلي مناسب مثلا خانه اي متروكه در مصر يا چون " نظام الدين چشتي " در دهليز خانه يا چون " عبدالله رومي " در حجر درب به رويش بسته سماع ميكردند و يا در زيرزميني كه بوي آشنايي استشمام مي نمودند گاهي در دبستان ها و زماني در جماعت خانه ها يا طشت خانه ها يا در سراي نزديكان و يا در زير ديوار كوشك ها حال سماع دامن جان را مي گرفت و بالاي بام جماعت خانه با غزل خواني امير خسرو دهلوي چشتي شور و هيجان حاضرين تبديل به سماع مي شد .

سماع گران تاريخ :

عارفان طبعا اهل دل و احساسات مي باشند و به حكم تمايلات فطري سرو كارشان با عواطف و تخيلات زيباست و اگر چنين نبود به راه سير و سلوك كشيده نميشدند ، به همين لحاظ مذاق جانشان از شنيدن آواز خوش و نغمه دلكش متلذذ مي شد . سماع گران تاريخ :

قرن سوم :

عمرو بن عثمان مكي ، ذوالنون مصري ، سري سقطي ، جنيد بغدادي ، ممشاد دينوري ، يحيي بن معاذ رازي ، البوالحسين دراج ، ابوالحسين نوري سمنون محب ابو سعيد خراز ، ابو اسحاق شامي چشتي .

قرن چهارم :

ابو عبدالله خفيف شيرازي ، ابو سعيد ابوالخير ، ابوعلي رودباري ، ابوالقاسم نصر آبادي ، عبدالله بن محمد راسبي بغدادي ، ابوبكر رودباري ، ابو عثمان مغربي ، ابوالحسن حصري ، ابوبكر شــبلي ، احمد بن يحيي .

قرن پنجم :

ابو اسحاق كازروني ، احمد غزالي ، ابويوسف چشتي

قرن ششم :

اسماعيل قصري ( كه نجم الدين كبري خرقه اصل از دست ايشان پوشيده است ) ، عين القضاه همداني .

قرن هفتم :

شيخ شهيد نجم الدين كبري ، شيخ شهيد مجد الدين بغدادي ، روزبهان بقلي شيرازي ( كه با روزبهان وزان مصري دو شخصيت عالي رتبه جداگانه مي باشند ) ، سيف الدين باخرزي ، بهاءالدين زكر باملتاني ، حميد الدين ناگوري ، سعد الدين حموي ، شمس تبريزي ،او حد الدين كرماني ، رضي الدين علي لالا ، جمال الدين گيلي ، فريد الدين عطار نيشابوري ، سلطان العلما پدر مولانا جلال الدين ، بابا كمال جندي كه تمامي از ياران و ناشران تفكر نجم الدين كبري بوده اند . فخرالدين عراقي ، نظام الدين اولياء ، مولانا جلال الدين محمو مولوي خراساني ، امير خسرو دهلوي .

قرن هشــتم :

ركن الدين احمد علاءالدوله سمناني ، صفي الدبن اردبيلي ، محمد شيرين مغربي ، شاه نعمت الله ولي ؛

قرن نهم :

خواجه مسافر خوارزمي ، شيخ محمد شمس الدين لاهيجي شارح گلشن راز ،

سماع وسيله است نه هدف :

يكي از سنن بحث آفرين بسيار قابل توجه و پر اهميت اهل سلوك سماع مي باشد كه عبارت است از آواز خوش و آهنگج دل انگيز و روح نواز، يعني آنچه امروز از آن به عنوان موسيقي تعببير مي شود ، كه به قصد صفاي دل و حضور قلب و توجه به حق شنيده مي شود . كه بدون تريديد در صدر اسلام سماع بدين صورت كه مجالس صوفي و غير صوفي برگزار مي شود وجود نداشته است .

لكن انتخاب نمودن افراد خوش صدا به عنوان موذنان و قاريان قرآن ، به استناد رواياتي چند مرسوم بوده ، تا خئش آوازان با نغمه دلنشين خود روح مومنان را با انچه از وحي بر قلب الهي رسول خدا صلوات الله عليه نازل شده است تقويت كنند .

اما از اواخر قرن دوم هجري با برگزاري يك نوع مراسم خاص سماع به دور از هر حرمتي به اصطلاح امروزي با نوعي كنسرت روحاني مواجه هستيم كه عده اي دور هم جمع ميشوند و باصداي موسيقي به دست افشاني و پايكوبي مي پرداختند و غلبه حال مدهوش مي شدند ، گاهي در همان حال جان نيز سپرده اند .

استفاده علمي از موسيقي توسط مسلمين به طور حتم از روي آگاهي عميق از تآثيرات گوناگون آن بر روان آدمي بوده است ، در حالي كه بزرگاني چون فارابي ، ابن سينا از اين علم نيز به عنوان يك وسيله در ماني استفاده مي كردند . زيرا بنا بر گفته فيثاقورث و افلاطون تاثير موسيقي و نغمات موزون در انسان از آن جهت است كه يادگار هاي خوش موزون حركات انسان را كه در عالم ذر و عالم قبل از تولد مي شنيديم و به آن مانوس بوده ايم در روح ما بر مي انگيزاند و موسيقي به واسطه آن كه يادگار هاي گذشته را بيدار مي كند مارا به وجد مي آورد .

غزالي نيز همينطور نظر را داشته ، مي گويد : " سماع آواز خوش و موزون آن گوهر آدمي را به جنباند و در وي چيزي پديد آرد ، بي آن كه آدمي را در آن اختياري باشد و سبب ان ، مناسبتي است كه گوهر دل آدمي را با عالم علوي كه عالم ارواح گويند هست " .

اهل سلوك چون به اين مهم پي بردند علاوه بر استعداد سالك و علل و مقدماتي كه او را براي مجذوب شدن قابل مي سازد ، و سائل عملي ديگري كه به اختيار و اراده سالك است و نيز براي ظهور حال فنا موثر مي باشد بلكه براي پيدا شدن حال و وجد عامل بسيار قوي محسوب مي شود موسيقي و آواز خواندن مي باشد كه همه آنها تحت عنوان سماع در مي آيد . آرام دل عاشق و غذاي جان و دواي درد سالك مي شود.

به همين جهت مشايخ اعل سلوك به سماع اهميت فراوان داده اند زيرا بر اثر اشتياقي كه در سمتمع ايجاد مي كند ، وي را به عالم قدس كه مقصر اقصي همه عارفان است نزديك مي نمايد ، و از اين تنگناي پست ماده نجاتش مي دهد و بالنتيجه دل سالك را صيغل صفا صافي مي سازد و زنگ علائق را از آن مي زدايد و مهمتر اين كه يالك رنج رياضت تحمل نموده و خستگي مجاهدت را ديده كه ممكن است ركودي و كدورتي در روحش پديد آيد و ادامه سفر عبوديت را برايش غير ممكن سازد ، در مجلس سماع وقتش خوش گشته و مشكلش برطرف شده است .

در معنا ترانه دلنواز از رباب و بانگ جانسوز ني سبب رهائي از خستگي هاي رياضت ها و مجاهدت تهاست ، كه موجب جمعيت حال و آرامش روح سالك نيز مي گردد . به همين لحاظ مربيان اهل سلوك سماع را از اصول مهم تربيتي خود قرارداده اند و آن را وسيله اي براي رهائيدن از جسمانيت شناخته اند .

چنان كه مولانا جلال الدين ، براي ترك تزهد خشك عبدالرحمن ابن ملجمي و ترك خودگرائي ، سماع را وسيله نه هدف و هدف را نيل له حال و نيل به حق ميداند مو گويد : " چون مشاهده كرديم كه مردمان به هيچ نوعي به ظرف حق مايل نبودند از اسرار الهي محروم مي ماندند به طريق لطافت سماع و شعر موزون كه طبايع مردم را موافقت افتاده است ، آن معاني را در خورد ايشان داديم ... چنان كه طفلي رنجور شود و از شربت طبيب نفرت نمايد و البته فقاع ( شيره ) خواهد طبيب حاذق دارو را در كوزه فقاع كرده ، بدو دهد تا بر وهم ان كه فقع است ، شربت را به رغبت نوشيده .... مزاج سقيم او مستقيم گردد .

بنا بر اين اهل سلوك سماع را به عنوان يك وسيله نيل به هدف اصلي مورد استفاده قرارداده اند . و براي آن اهميت زيادي قائل بوده اند و معتقد بودند كه حال ، برعكس " مقام " تنها با كوشش . مجاهدت سالك به دست نخواهد آمد بلكه عطوفت ، رحمت و عنايت بي علتي است كه از جانب حضرت دوست ، محبوب حقيقي نازل مي شود .

لباس در سماع

در جعبه آيينه‌هايي كه دروسط وكنارسماع‌خانه گذاشته‌اند، لباسهاي مولاناوشمس‌الدين تبريزي وسلطان ولد ملاحظه مي‌شود. بعضي از اين البسه از كتان و بعضي از ابريشم و پارچه‌هاي ديگر است.

بنا به منابع قديم، مولاناكلاه قهوه‌اي رنگ روشن برسرمي‌گذاشت وبرآن دستاري ملون مي‌بست، ولباده‌اي به رنگهاي مختلف مي‌پوشيد و پيراهن و قبايي بر تن مي‌كرد. مولانا مردي بلند بالاوباريك اندام و رنگ پريده بود. لباسهائي كه از او باقيمانده مناسب وصفي است كه از قدو بالاي او كرده‌اند. عمامه مولانا و شبكلاه او كه عرقيه نام دارد در اين موزه نگهداري مي‌شود. بعلاوه كلاهي ازشمس‌الدين تبريزي و قبايي از سلطان ولد، و لباده‌اي از اطلس سبز از او در اين موزه وجود دارد.‌

وجد سماع

سماع به فتح سين به معني شنوايي و هر اواز كه شنيدن آن خوشايند است مي‌باشد، سماع در اصطلاح صوفيه حالت جذبه واشراق وازخويشتن رفتن وفنا به امر غير ارادي است كه اختيار عارف تأثيري در ظهور آن ندارد. ولي بزرگان صوفيه ازهمان دوره‌هاي قديم به‌اين نكته پي بردندكه گذشته ازاستعداد صوفي وعلل ومقدماتي كه اورابراي منجذب شدن قابل مي‌سازد وسايل عملي ديگري كه به اختيارواراده سالك است نيز براي ظهورحال فنامؤثر است. بلكه براي پيدايش حال و وجد عامل بسيار نيرومندي شمرده مي‌شود. از جمله موسيقي وآوازخواندن ورقص است كه همه آنها تحت عنوان سماع ‌در مي‌آيد. صوفيه مي‌گويند سماع حالتي درقلب ودل ايجاد مي‌كند كه وجد ناميده مي‌شود و اين وجد حركات بدني چندي بوجود مي‌آورد كه اگراين حركات غيرموزون باشد اضطراب ‌واگرحركات موزون باشد كف‌زدن و رقص است.

رقص درنزد مولويه اهميت خاص داشته، خود مولانا حتي دركوچه وبازارهم بسا كه با اصحاب به رقص در مي‌آمد. چنانكه يك باردربازارزركولان اين حالت بروي دست داد و گويند حتي جنازه صلاح‌الدين زركوب را نيز به اشارت مولانا با رقص و رف به قبرستان بردند.

افلاكي درمناقب‌العارفين دراينباره چنين مي‌نويسد: در آن غلبات شور و سماع كه مشهور عالميان شده بود از حوالي زركوبان مي‌گذشت مگرآوازضرب تق‌تق ايشان به گوش مباركشان‌رسيد.ازخوشي آن ضرب شوري عجيب در مولانا ظاهر شد وبه چرخ درآمد، شيخ نعره‌زنان ازدكان بيرون آمد وسردر قدم مولانا نهاده وبيخود شد…….. وبه شاگردان دكان اشارت كردكه اصلاايست نكنند ودست از ضرب باز ندارند تا مولانا از سماع فارغ شود. همچنان از وقت نماز ظهر تا نماز عصر مولانا در سماع بود، از ناگاه گويندگان رسيدند و اين غزل آغاز كردند:

يكي گنجي پديد آمد در آن دكان زركوبي زهي صورت زهي معني زهي خوبي زهي خوبي

بر ديوار سماع‌خانه مولانا اين دو بيت شعر آمده است:

در وقت سماع معده را خالي دار زيراچو تهي است مي‌كند ناله زار

چون پركردي شكم زلوث بسيار خالي ماني ز دلبر و دست و كنار

بر ديوار ديگر آن رواق چنين آمده:

سماع آرام جان زندگان است كسي داند كه اورا جان جان است

خصوصاحلقه‌اي كاندرسماعند همي گردند و كعبه در ميان است

آلات موسيقي سماع

محلي درسماْ‌خانه به نمايشگاه آلات موسيقي اختصاص داده شده است. اين آلات موسيقي عبارتند: ازني،رباب، دف (دايره)، تنبور، كمانچه، كمان، تار. توضيحات بيشتر در مورد موسيقي سماع را در بخش موسيقي دنبال كنيد .

شروع و حالات سماع

مجلس سماع با خواندن آياتي از كلام‌الله مجيد آغاز شد. سپس ني‌زني ماهربه زدن ني مشغول گشت. پس از اركستر مخصوص در محل خود شروع به نواختن كرد. ناگهان چهل تن ازدراويش مولويه به مجلس وجد وسماع در آمدند. مرشد و نايب او و صوفيان به نظم و ترتيب خاصي به صف بازوصف جمع پرداختند. صوفيان جزمرشدكه عمامه‌اي بر سر و نايب او كه به دور كلاه نمدين دستاري سپيد پيچيده بود، همه كلاه‌هاي نمدين بلندي بر سر و قبا و دامني سفيد بر تن داشتند. كمر همه ايشان با شالي بسته شده بود. سپس همه صوفيان جزمرشدونايب او در يك صف قرار گرفتند و مرشد و نايب او در جانبي ايستادند. در آغاز نايب مرشد دست مرشد را بوسيده و مرشد هم صورت او را بوسيد، و نايب در كنار مرشد جاي گرفت. پس از آن يكايك صوفيان دست مرشد و نايب اورا بوسيده در كنار آندو مي‌ايستادند و آندو نيز صورت آنان را مي‌بوسيدند. بدين ترتيب هر يك دست مرشد و نايب او و صوفيان را در كنار او ايستاده بودند بوسيده ودرصف جاي مي‌گرفتندتا همه ايشان اين سنت را به جاي آورده دريك صف قرار گرفتند. پس از آن آهنگ سماع نواخته شد و مرشد اجازه وجد و سماع داد و صوفيان دست‌افشان و چرخ‌زنان بناي رقص و سماع را گذاردند و دور خود مي‌چرخيدند و ئامنهاي بلند به سرعت با ايشان مي‌چرخيد و دايره‌اي را تشكيل مي‌داد. تنها از اين جمع مرشد و نايب او بودند كه نمي‌رقصيدند و ناظر رقص دسته‌جمعي ياران خود بودند.

معماري و سماع‌خانه :

سماع‌خانه ياتالاررقص‌درويشان‌درطرف شمال قبةالخضراء ( تصوير اين قسمت در بخش تصاوير موجود است ) واقع شده است،اين رواق‌دركنار‌مسجد كوچكي‌است‌كه‌درقرن شانزدهم‌درزمان سلطان سليمان قانوني‌شده است.ديوارهاي مركزي سماع‌خانه با‌تخته پوشانيده

شده،درطرف شمال ومشرق آن شاه‌نشينهايي براي مردان وزنان تماشاگرو موزيك‌نوازان ساخته‌اند.نقش‌ونگار كتيبه‌ها ونقوش سقف توسط‌محبوب افندي كه از خوشنويسان قونيه بوده در 1888 به عمل آمده است،واو همان كسي است كه مرقع يا حضرت مولانا را كه بر سر در مدخل قرار دارد نوشته .در اين رواق هجده بيت از اولين ابيات مثنوي بر زواياي آن نوشته شده،و بر ديوار سماع‌خانه كلاه وكرته(پيراهن)وقالي وقاليچه نصب شده است.دريكي از شاه‌نشينها فرشي كه نقش مرغ دارد در حدود 5*5ر2 متر از قرن پانزدهم ميلادي باقي است و معروف به قالي اوشاق قوشلو مي‌ابشد كه در شاه‌نشين پائين كه در اطراف آن است نقشي كثيرالاضلاع ديده مي‌شودكه در وسط آن دايره‌ايست كه برزمينه آبي خط سفيددردورتادور آن دايره در پشت سر هم نوشته شده است : يا عالمأ بحالي…. . دور تا دور بالاي همين‌رواق‌نام‌ائمه اثني‌غشر بدين‌صورت‌آمده‌است: يا حضرت امام علي(ع)، ياحضرت امام حسن(ع)،ياحضرت امام حسين(ع)، يا حضرت امام زين‌العابدين(ع)، يا حضرت امام محمدباقر (ع)، يا حضرت امام جعفرصادق(ع)، يا حضرت امام موسي‌الكاظم(ع)، ياحضرت امام رضا(ع)، ياحضرت امام محمدالتقي(ع)، يا حضرت امام غلي‌النقي(ع)، يا حضرت امام حسن ‌العسكري(ع)، يا حضرت امام‌صاحب‌الامر (عج) ،ودروسط آنهاجابجاچنين نوشته شده‌است: ياحضرت جلال‌الدين رومي، يا حضرت شمس تبريزي، ياحضرت سلطان ولد،يا حضرت شيخ‌حسام‌الدين . در مدخل سماع‌خانه طرفهايي از شيشه مربوط به قرن چهاردهم و قنديلهاوشمعدانهايي ازدوره مملوكان و قرن پانزدهم و هفدهم كه دوره عثمانيها است به نظر مي‌رسد. يكي از آنها چراغي روغني وديگراسباب اشپزخانه واشياء منبت‌كاري وساخته شده ازچوب مربوط به عصر سلجوقي است. يكي از آنها رحل قرآني است كه توسط جمال‌الدين مبارك به بارگاه مولانا هديه شده و به سبك رومي تزئين يافته است.

سماع د‌رويشان

و اما سماع د‌رويشان؛ پيشتر گفتيم كه روايات، خبر از اولين سماع مولانا د‌ر بازار زركوبان د‌اد‌ه‌اند‌. اما د‌ر شرح ملاقات منجر به تحول او با شمس تبريزي آمد‌ه است كه پرد‌اختن به اين كار، ازسفارش‌‌هاي شمس بود‌ه است.

مولانا تا پيش از آن فقيه بود‌ و چون فقها ميانه‌اي با موسيقي ند‌ارند‌، هرگز به سماع نپرد‌اخته بود‌. ولي بعد‌ و به تاكيد‌ شمس شروع به اين كار كرد‌. همين نشانه را د‌ليلي بر اصالت ايراني سماع مي‌د‌انند‌.

مولانا موسيقي را طنين گرد‌ش افلاك مي‌د‌انست و با نظريه فيثاغورث د‌ر باب موسيقي موافق بود‌ كه: اصول موسيقي از نغمه‌هاي كواكب و افلاك اخذ شد‌ه است.

بانگ گرد‌ش‌هاي چرخ است اينكه خلق/ مي‌سرايند‌ش به تنبور و به حلق

با توجه به اين نكات، حركات سماع معنايي تازه مي‌يابند‌؛ سماع به فتح سين، چهار حالت اصلي د‌ارد‌ كه مجموعاً حركات اين رقص را متضمن رموز احوال و اسرار روحاني جهان تلقي مي‌كنند‌:

1-‌ چرخ زد‌ن: اشاره به شهود‌ حق د‌ر جميع جهات

2-‌ جهيد‌ن: اشاره به غلبه شوق بر عالم علوي

3-‌ پا كوفتن: اشاره به پامال كرد‌ن نفس اماره

4-‌ د‌ست افشاند‌ن: اشاره به د‌ستيابي به وصال محبوب

د‌اني سماع چه باشد‌؟ قول بلي شنيد‌ن

از خويشتن بريد‌ن، با وصل او رسيد‌ن

د‌اني سماع چه باشد‌؟ بي‌خود‌ شد‌ن ز هستي

اند‌ر فناي مطلق، ذوق بقا چشيد‌ن

مولانا سماع را غذاي روح عاشقان مي‌د‌اند‌ و محرك خيال وصل و جمعيت خاطر (يعني تمركز بر حق و قطع خاطر از غير خد‌ا):

پس غذاي عاشقان آمد‌ سماع/ كه د‌ر او باشد‌ خيال اجتماع .

د‌كتر زرين‌كوب د‌ر اين باره مي‌نويسد‌: سماع مولانا، يك د‌عاي مجسم و يك نماز بي‌خود‌انه بود‌؛ رياضت نفس و مراقبت قلبي. از نظر او، انسان با التزام به سماع، از اتصال به خود‌ي و تعلقات آن مي‌رهد‌ و لذا سماع د‌ر نظر وي هم‌پايه عباد‌ت، اهميت د‌اشت.

بيا بيا كه تويي جان جان جان سماع

بيا كه سرو رواني به بوستان سماع

برون ز هر د‌و جهان گر تو د‌ر سماع آيي

برون ز هر د‌و جهانست اين جهان سماع

اگرچه بام بلند‌ است بام هفت چرخ

گذشته است از اين بام، نرد‌بان سماع

به زير پاي بكوبيد‌ هر چه غير وي است

سماع از آن شما و شما از آن سماع



منبع:jour4peace.com
ارسال پست

بازگشت به “تاريخ جهان”